اعتبار اسناد سجلی و انتقاد وارده بر آن
آرشیو
چکیده
متن
قطع نظر از ایراداتی که بشرح دو فقره بحث گذشته در این مجله باعتبار حاصله از ماده 999 قانون مدنی وارد است ایراد دیگری نیز باعتبار ناشیه از مقررات مزبور در اسناد سجلی تنظیم شده مترتب میباشد که آثار نامطلوب حقوقی و قضائی آن چنانکه بیشتر از ایراد اول نباشد مسلما کمتر نیست.
بدین توضیح که اعتبار قانونی مادهء مزبور در مورد اسناد سجلی با همهء اشکالاتی که برای اصلاح و ترمیم قانونی اشتباهات و اختلاف اسناد ولادت داشته،ناظر باعتبار اسناد ولادت تنظیم شده برای قبل از وضع و تصویب مادهء مورد بحث هم میباشد یعنی جلد دوم قانون مدنی که تقریبا در اوایل ابان ماه 1314 تصویب شده.قبل از وضع و تصویب آن قانون هم هر گونه سند ولادت که تحت هر عنوان رسمی تنظیم شده است اعتبار مادهء مزبور شامل آنها نیز میگردد.
فرضا سندی که در سال 1304 تنظیم شده از اعتبار ماده مورد بحث برخوردار است برای اینکه اعتبار مادهء مزبور طوری تنظیم گشته و به نحوی انشاء شده است که حتی برخلاف اصول قانونگذاری بوجه خیلی روشن و غیر قابل انکاری اعتباری اسناد ولادت را عطف بماسبق نموده است زیرا.ماده 999 قانون مدنی مصرح است که«سند ولادت اشخاصی که در مدت قانونی ولادتشان ثبت و بدائرهء سجل احوال اظهار شده است سند رسمی محسوب خواهد شد»با در نظر گرفتن نحوهء بیان و عبارت مادهء مزبور و با توجه به معنی فعلهای بکار رفته در آن این اعتبار شامل تمامی اسناد سجلی یا باصطلاح دیگر اسناد ولادت تنظیم شده در گذشته و آینده است و قانونگزار توجه خاصی برای تعمیم اعتبار آن داشته.و بر خلاف عقیدهء بعضی از دادرسان دادگاهها که اعتبار حاصله از مادهء فوق را شامل اسناد ولادت تنظیم شده از اردیبهشت ماه 1319 به بعد عمل میکنند، که در واقع تاریخ تصویب مدت قانونی مندرجه در ماده مزبور است.ولی بدون هیچ گونه تردیدی رسمیت و اعتبار اسناد ولادت در صورتیکه از مصادیق صریح ماده 2 قانون ثبت احوال باشد.عمومیت داشته.هرگز محصور و مقید بزمان بعد از وضع و تصویب مدت قانونی ثبت ولادت نخواهد بود.
و در مواقع بروز اختلاف یا اشتباه اعتبار مادهء مزبور در این قبیل اسناد مانع تصحیح و رفع اختلاف میباشد.گو اینکه بعضا در احکام صادره از دادگاههای صلاحیتدار چنین احکامی صادر و ابلاغ و اجرا میشود.ولیکن به نظر این جانب تخلف از حدود قانونی با توجه باستدلال بالا محرز و مسلم است.
و حال آنکه قبل از وضع و تصویب مادهء بالا چنانکه شخص به تحصیل شناسنامه و تنظیم اسناد سجلی برای خود و خانوادهاش اقدام نموده باستناد و اعتماد قوانینی بوده که حاکم بوده.و اظهار کنندهء سند ولادت تنظیم شده در زمان قبل از وضع و تصویب جلد دوم قانون مدنی هرگز تصور آنرا هم نداشته که سند وی زمانی در اثر وضع قانون بخصوصی دارای اعتبار سند رسمی غیرقابل تغییر و تصحیح خواهد بود.
و از طرفی سندی که واقعا فاقد اعتبار و اعتمادی است که بآن اعطا میشود،رسمی و غیر قابل تعرض نمودن آن چگونه و بچه صورتی عقلا و منطقا صحیح است؟آیا شرایط مندرجه در قانون ثبت احوال زمان تنظیم سند تا این اندازه منطبق با اعتبار اعطائی بوده؟و کیفیات تنظیم اسناد رسمی در این اسناد رعایت شده است یا خیر؟و صاحبان چنین اسنادی در آن شرایط اجباری اجرای قوانین ثبت احوال که تاریخ ولادت آن صرفا به تشخیص نمایندهء ثبت احوال ثبت میباشد قادر بدرک اثرات قانونی اسناد خود بودهاند؟ و تا چه اندازه در تنظیم اسناد ولادت دخالت داشتهاند؟
واضح است که پاسخ همه این سئوالات منفی است و نتیجه بحث ما این خواهد بود که اعتبار قانونی ماده 999 و ماده 2 قانون ثبت احوال با در نظر گرفتن تاثیرات سوء آن و ایجاد اشکالات قضائی و حقوقی و با توجه به نحوهء تنظیم شده اسناد و عدم آشنائی مردم بآثار و نتایج قانونی اظهارات خود،و نظر بر اینکه اکثریت افراد ایرانی هنوز در اثر بیسوادی قادر بدرک معنوی مفهوم واقعی ثبت احوال نیستند و صدها علل و موجبات منطقی دیگر(بشرح آتی)وجود چنین مقرراتی مفاسد و مضرات گوناگونی دارد.
1-مصلحت و اقتضای فوق العادهء در غیر قابل تغییر و یا غیر قابل اصلاح بودن اشتباهات چنین اسنادی ملاحظه نمیشود بلکه باعث بروز اشکالات و مفاسد بیشماری است که اجمالا از آن بحث گردیده و از طرفی موجب ضرر و زیانهای اجتماعی و انفرادی غیرقابل جبرانی است که بچند مثال ساده و روشن اکتفا گردید.
2-اساسا باوجود مقررات گوناگونی که قانونا برای تغییر مطالب اسناد سجلی از قبیل تغییر اسم شخصی در موارد اسامی ممنوعه و تغییر نام خانوادگی در موارد حصول شرایط تغییر آن،اصلاح مندرجات اسناد از طریق اداری،و بالاخره حتی تنظیم سند جدید در موارد فقدان آن که میتوان گفت اغلب مطالب اسناد سجلی و لو اینکه مشمول اعتبار ماده 999 باشد تحت تأثیر تغییر و تبدیل و اصلاح و تکمیل میباشند بقای چنین اعتباری کاملا بیوجه است.
3-از همه بالاتر هیچ عقل سلیم و هیچ منطق قابل قبولی نیست که بقای اشتباه یا اختلافی را که دلایل و مدارک آنرا میتوان احساس و ادراک نمود در سندی که معرف و مشخص فردی در جامعهء قانونی است تجویز نماید و افراد و مراجع قانونی را در شناسائی احوال واقعی مردم که منظور نهائی از تأسیس ثبت احوال است مشتبه گرداند.بالاخص که در انتظار دیگران وجود اشتباه در هویت شخص معینی است که بدارندهء آن سند و بسازمان اداری و قضائی آن فرد وارد است.و جا دارد که در اولین فرصت ممکنه مادهء مزبور را از طریق قانونی مورد تجدیدنظر دقیقی قرار داده از تزلزل اعتبار معنوی احوال مردم با صرفنظر از اعتبار بیموردی جلوگیری نمایند.
بدین توضیح که اعتبار قانونی مادهء مزبور در مورد اسناد سجلی با همهء اشکالاتی که برای اصلاح و ترمیم قانونی اشتباهات و اختلاف اسناد ولادت داشته،ناظر باعتبار اسناد ولادت تنظیم شده برای قبل از وضع و تصویب مادهء مورد بحث هم میباشد یعنی جلد دوم قانون مدنی که تقریبا در اوایل ابان ماه 1314 تصویب شده.قبل از وضع و تصویب آن قانون هم هر گونه سند ولادت که تحت هر عنوان رسمی تنظیم شده است اعتبار مادهء مزبور شامل آنها نیز میگردد.
فرضا سندی که در سال 1304 تنظیم شده از اعتبار ماده مورد بحث برخوردار است برای اینکه اعتبار مادهء مزبور طوری تنظیم گشته و به نحوی انشاء شده است که حتی برخلاف اصول قانونگذاری بوجه خیلی روشن و غیر قابل انکاری اعتباری اسناد ولادت را عطف بماسبق نموده است زیرا.ماده 999 قانون مدنی مصرح است که«سند ولادت اشخاصی که در مدت قانونی ولادتشان ثبت و بدائرهء سجل احوال اظهار شده است سند رسمی محسوب خواهد شد»با در نظر گرفتن نحوهء بیان و عبارت مادهء مزبور و با توجه به معنی فعلهای بکار رفته در آن این اعتبار شامل تمامی اسناد سجلی یا باصطلاح دیگر اسناد ولادت تنظیم شده در گذشته و آینده است و قانونگزار توجه خاصی برای تعمیم اعتبار آن داشته.و بر خلاف عقیدهء بعضی از دادرسان دادگاهها که اعتبار حاصله از مادهء فوق را شامل اسناد ولادت تنظیم شده از اردیبهشت ماه 1319 به بعد عمل میکنند، که در واقع تاریخ تصویب مدت قانونی مندرجه در ماده مزبور است.ولی بدون هیچ گونه تردیدی رسمیت و اعتبار اسناد ولادت در صورتیکه از مصادیق صریح ماده 2 قانون ثبت احوال باشد.عمومیت داشته.هرگز محصور و مقید بزمان بعد از وضع و تصویب مدت قانونی ثبت ولادت نخواهد بود.
و در مواقع بروز اختلاف یا اشتباه اعتبار مادهء مزبور در این قبیل اسناد مانع تصحیح و رفع اختلاف میباشد.گو اینکه بعضا در احکام صادره از دادگاههای صلاحیتدار چنین احکامی صادر و ابلاغ و اجرا میشود.ولیکن به نظر این جانب تخلف از حدود قانونی با توجه باستدلال بالا محرز و مسلم است.
و حال آنکه قبل از وضع و تصویب مادهء بالا چنانکه شخص به تحصیل شناسنامه و تنظیم اسناد سجلی برای خود و خانوادهاش اقدام نموده باستناد و اعتماد قوانینی بوده که حاکم بوده.و اظهار کنندهء سند ولادت تنظیم شده در زمان قبل از وضع و تصویب جلد دوم قانون مدنی هرگز تصور آنرا هم نداشته که سند وی زمانی در اثر وضع قانون بخصوصی دارای اعتبار سند رسمی غیرقابل تغییر و تصحیح خواهد بود.
و از طرفی سندی که واقعا فاقد اعتبار و اعتمادی است که بآن اعطا میشود،رسمی و غیر قابل تعرض نمودن آن چگونه و بچه صورتی عقلا و منطقا صحیح است؟آیا شرایط مندرجه در قانون ثبت احوال زمان تنظیم سند تا این اندازه منطبق با اعتبار اعطائی بوده؟و کیفیات تنظیم اسناد رسمی در این اسناد رعایت شده است یا خیر؟و صاحبان چنین اسنادی در آن شرایط اجباری اجرای قوانین ثبت احوال که تاریخ ولادت آن صرفا به تشخیص نمایندهء ثبت احوال ثبت میباشد قادر بدرک اثرات قانونی اسناد خود بودهاند؟ و تا چه اندازه در تنظیم اسناد ولادت دخالت داشتهاند؟
واضح است که پاسخ همه این سئوالات منفی است و نتیجه بحث ما این خواهد بود که اعتبار قانونی ماده 999 و ماده 2 قانون ثبت احوال با در نظر گرفتن تاثیرات سوء آن و ایجاد اشکالات قضائی و حقوقی و با توجه به نحوهء تنظیم شده اسناد و عدم آشنائی مردم بآثار و نتایج قانونی اظهارات خود،و نظر بر اینکه اکثریت افراد ایرانی هنوز در اثر بیسوادی قادر بدرک معنوی مفهوم واقعی ثبت احوال نیستند و صدها علل و موجبات منطقی دیگر(بشرح آتی)وجود چنین مقرراتی مفاسد و مضرات گوناگونی دارد.
1-مصلحت و اقتضای فوق العادهء در غیر قابل تغییر و یا غیر قابل اصلاح بودن اشتباهات چنین اسنادی ملاحظه نمیشود بلکه باعث بروز اشکالات و مفاسد بیشماری است که اجمالا از آن بحث گردیده و از طرفی موجب ضرر و زیانهای اجتماعی و انفرادی غیرقابل جبرانی است که بچند مثال ساده و روشن اکتفا گردید.
2-اساسا باوجود مقررات گوناگونی که قانونا برای تغییر مطالب اسناد سجلی از قبیل تغییر اسم شخصی در موارد اسامی ممنوعه و تغییر نام خانوادگی در موارد حصول شرایط تغییر آن،اصلاح مندرجات اسناد از طریق اداری،و بالاخره حتی تنظیم سند جدید در موارد فقدان آن که میتوان گفت اغلب مطالب اسناد سجلی و لو اینکه مشمول اعتبار ماده 999 باشد تحت تأثیر تغییر و تبدیل و اصلاح و تکمیل میباشند بقای چنین اعتباری کاملا بیوجه است.
3-از همه بالاتر هیچ عقل سلیم و هیچ منطق قابل قبولی نیست که بقای اشتباه یا اختلافی را که دلایل و مدارک آنرا میتوان احساس و ادراک نمود در سندی که معرف و مشخص فردی در جامعهء قانونی است تجویز نماید و افراد و مراجع قانونی را در شناسائی احوال واقعی مردم که منظور نهائی از تأسیس ثبت احوال است مشتبه گرداند.بالاخص که در انتظار دیگران وجود اشتباه در هویت شخص معینی است که بدارندهء آن سند و بسازمان اداری و قضائی آن فرد وارد است.و جا دارد که در اولین فرصت ممکنه مادهء مزبور را از طریق قانونی مورد تجدیدنظر دقیقی قرار داده از تزلزل اعتبار معنوی احوال مردم با صرفنظر از اعتبار بیموردی جلوگیری نمایند.