تفکر غالب برای تحلیل چگونگی شکل گیری و محتوای استراتژی شرکتهای کوچک و متوسط بر محورهایی استوار است که شکل گیری استراتژیها را ، حاصل انفعال و یا انباشت تدریجی تجربیات مدیرانی میپندارند که غالبا مالک شرکتها نیز هستند . آشکار شدن رهبران بزرگ جهانی در بازارهای تخصصی کوچک ، بازنگری در نگرشهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط را ضروری ساخته است . شرکتهای کوچک گمنامی وجود دارند که از مفروضات مدیریت نوین پیروی نمیکنند و در عین حال رهبران پرمنفعت بازارهای خویش هستند . آنان استراتژیهای دگرگونهای را به کار میگیرند که مهمترین مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محیط است...