فردوسی بنیاد سترگ حماسه سرای این مرز و بوم می باشد و در تجسم اسطوره های ایرانی جهت احیای هویت فرهنگی و ملی و اعتلا بخشیدن به ارزشهای انسانی و آرمانی بر مبنای آئین مذهبی، مقام اول را به خود اختصاص می دهد. اگر چه شاهنامه به سه قسمت اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم می شود، ولی وی بینش اسطوره ای خود را – ولو به صورت خفیف و کم رنگ تر - در بخش پهلوانی و تاریخی نیز تعمیم می دهد. باور برخی متفکرین و اندیشمندان علم اساطیر این است که اسطوره و دین همانندی های بسیاری دارند. نگاه فردوسی در شاهنامه به اسطوره و دین تلفیقی از واقع بینی و آرمان گرایی است. او بین اسطوره های اهریمنی و اهورایی فرق می نهد و بر آن است تا حقایق ماورایی را در زبان رمزی و تمثیلی و در قالب اسطوره بیان نماید. ناهمسانی الگوهای اساطیری ایران و سایر ملل در دو حوزه دین و اخلاق تجلی می کند. در اساطیر یونان خدایان منفعل و دارای صفات پست می باشند. ولی در اندیشه فردوسی مهر جاودانگی بر پیشانی اسطوره های درخشان و مثبت چون فریدون، سیاوش، گیو، کیخسرو و ... نهاده می شود و نیز اعتقاد او به خدای واحد بر مبنای دین ابراهیمی قطعا یکی از علل ماندگاری شاهنامه بر تارک اساطیر جهان می باشد.