شاید دکتر جانسن تشخیص درست تری داده بود آنگاه که گفت: «کمدی در تعریف نمی گنجد.».در پایان «رساله مهمانی» افلاطون، از سقراط بحثی منقول است بدین منوال که: فن نوشتن کمدی عین فن تحریر تراژدی است. گر چه افلاطون در جمهوریت، سخن سقراط را اشراف منشانه می شمارد و کمدی را امری کم ارزش و برای نمایشنامه مسخره می داند، اما کلاسیسم به انحا مختلف از این تعریف ناخرسند است. حال آن که در فن شعر ارسطو (بخشهای چهارم و پنجم) تعریف کمدی چنین آمده است:«با توجه به اینکه تراژدی دست به نمایش شخصیت نجیب در عملی شریف می زند، کمدی نیز نمایشی است از اعمال وضیع».کمدی، اول بار مختص پرخاش (دشنام) با چیزی که مسخره آمیز باشد بوده است. مسخره آمیز از نظر ارسطو چنین است:گونه هایی از کراهت، یعنی اشتباه یا بدنمایی، که اندوه یا آزاری به دیگران نمی رساند. همچنین همو اضافه می کند: کمدی نظیر تراژدی، از بدیهه سازیها نشات گرفته است. در واقع تراژدی از دیتی رامپ و کمدی از آوازهای فالیک مشتق شده است...