آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

انگشت ششم را نه می توان برید و نه می توان از آن کار کشید. زبان و ادب فارسی در این مرز و بوم به همین سرنوشت دچار شده است؛ از یک طرف زبان ملی است و عامل انتقال مفاهیم بلند عرفانی و اسلامی و انسانی به سراسر جهان به همین دلیل هم فرهنگستانش را دادیم و هم شورای گسترشش را و... و از یک سو دست و پایش را بسته ایم و پرو بالش را شکسته و با این همه از آن انتظار داریم پرواز کند!در ذهن و زبان خانواده های ایرانی فارسی و ادب فارسی چنان که باید جایی ندارد، البته بر من خرده مگیرید که در خانه هر ایرانی در کنار قرآن و مفاتیح، شاهنامه و گلستان و دیوان حافظ هست که در پاسخ خواهید شنید؛ اولا که نیست و ثانیا اگر هم باشد زینت افزای طاقچه و کتابخانه است. «بیا تا کژ نشینیم راست گوئیم» در کدام خانه ایرانی شاهنامه خوانی و گلستان خوانی و حافظ خوانی امری معمول و مقبول است؟ شاهنامه ای که اگر سراینده اش سر از خاک برمی آورد و داوطلب تدریس در یکی از دانشگاههای فخیمه ایران می گشت، قطعا دست رد بر سینه اش می زدند و گلستانی که نویسنده اش اگر تعهد اخلاقی می سپرد شاید به عنوان مربی پایه یک راهی به دارالعلم های ما می یافت و اصلا مگر برنامه های معهود و مرسوم تلویزیونی و سرگرمیهای دروغین دیگر وقتی برای فراغ و مطالعه باقی گذاشته است که بتوان دقایقی از آن را به زبان و ادب فارسی اختصاص داد؟...

تبلیغات