فاطمه اطهر(س) عطیه خداوند
آرشیو
چکیده
متن
سرّ اَزل و حیات سرمد زهراست آیینه حق نماى احمد زهراست چون شد سخن از (ام ابیها) گفتم زهراست محمد و محمد زهراست فاطمه اطهر(س) بانوى بانوان دو جهان، عطاى خداوند سبحان، کفو و یگانه همتاى امیرمؤمنان(ع)، و یکى از علل آفرینش عالم امکان است.
فاطمه اطهر(س) میوه بهشت است و درختى مبارک که آبشخور ریشهاش، دلهاى شیفته مؤمنانى است که از "کوثر" وجود او سیراب شدهاند.
فاطمه(س) عطیهاى الهى و وجودى دستنایافتنى است که درک ژرفاى اقیانوس کوثر او، در توان ما نیست. در ساحل بیکران وجود او، جز دستى نمىتوان تر کرد و جز جرعهاى نشاید که نوشید. کرانه دریاى وجود او به کرانههاى هستى ختم مىشود.
امّا مگر هستى را کرانهاى هست. معنویت قدسى آن بانوى بى همتا در قرآنکریم، جلوهاى ویژه یافته، جمال معنوى و اوج طهارت و عصمتش، در آیه "تطهیر"() درخشش انسان کامل را متجلّى ساخت، آیه "مباهله"() شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش گردید.
و سوره "هل أتى"() جلوهاى از مروّت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانهترین زمزمه هستى "على حُبِّه"، تجسّمى زیبا بخشید.
این جویبارهاى فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره "کوثر" مجموعهاى دلانگیز از زیبایىها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیهاى الهى تقدیم رسول خاتم الانبیاء، محمد مصطفى(ص)، کرد؛ زیرا، فاطمه (س) یکى از مظاهر فیض مداوم و جریان پربرکت حرکت محمدی است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد.
در این راستا نگاهى گذرا به سوره کوثر داریم : این سوره که کوتاه ترین سوره قرآنکریم است، در مکه معظمه بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است.
هنگامى که دو پسر رسول خدا (ص) به نامهاى :"عبدالله و قاسم" در مکه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد،() این موضوع موجب شد که مشرکان فرصت طلب مکه که به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذکور مى پنداشتند، با شادى و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادى چون عاص بن وائل، رسول خدا را "ابتر" بخوانند.
() واژه ابتر در لغت عرب به "مقطوع الذنب"؛ یعنى، دم بریده و "الذى لا عقب له"؛ یعنى، شخصى که نسلش قطع شده باشد، اطلاق مىشود.
اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود براى فرزند پسر اهمیت فوقالعادهاى قائل بودند و او را تداومبخش برنامههاى پدر مىشمردند؛ ازاینرو، بدخواهان قریش چنین مىگفتند: که دیگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج کند؛ بنابراین، وقتى از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند.
() این تبلیغات شوم و برخوردهاى ناهنجار، سخت قلب پاک رسول خدا(ص) را غمگین و مکدّر نمود و همچنان ادامه پیدا کرد؛ چنانکه نزدیکان و علاقهمندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این که قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزى در سوره "کوثر" به آنها پاسخ گفت و خبر داد: که دشمنان آن حضرت "ابتر" خواهند بود و برنامههاى حیاتبخش اسلام و قرآنکریم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتى که در این سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از یک سو ضربهاى محکم بر امیدهاى دشمنان اسلام بود و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى آن حضرت بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصتطلب، قلب نازنینش را غمگین کرده بودند.
خداى متعال بدین وسیله با نزول سوره "کوثر" پیامبرش را خشنود نمود و فرمود: "ما به تو "کوثر" (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم؛ پس، به شکرانه این نعمت، براى پروردگارت نماز بخوان" و شتر قربانى کن.
همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.
" به بیان روشنتر، یعنى: اى پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست دادهاى؛ امّا فقط فرزند پسر نیست که همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلکه چیز دیگری نیز مىتواند جایگزین آن باشد و حتّى بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر کند و کاستىها را جبران نماید و آن، "کوثر" است که ما به تو عطا کردیم.
به یقین دشمنان تو، با این که داراى پسران زیاد و نیرومندند، منقطعالنسل و بى پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.
منزلت و معناى سوره در عظمت و اهمیت این سوره همین بس که: اولا: کوتاهترین، و در عین حال یکى از پرمحتواترین سورههاى قرآنکریم به شمار میآید.
ثانیآ: ترکیبات و مفردات این سوره مانند: "إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ"، "اَلْکَوْثَر"، "فَصَلِّ"، "لِرَبِّکَ"، "وَانْحَرْ"، "إِنَّ شَانِئَکَ" و "هُوَ الاْ َبْتَرُ"؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جاى قرآنکریم تکرار نشده است.
واژه "کوثر" از ریشه "کثرت" است و بر چیزى اطلاق مىشود که شأنیت کثرت در او باشد.
علامه طبرسى در معناى لغوى "کوثر" مىنویسد :"الکوثر، فوعل من الکثرة و هوالشىء الذى من شانه الکثرة و الکوثر، الخیر الکثیر"؛ کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزى است که شایستگى زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است.
() براى کلمه "الکوثر" در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح کردهاند() که از جمله آنها مىتوان به "چشمهاى در بهشت"، "خیر کثیر" که در منابع شیعه و سنى به چشم مىخورد، اشاره کرد.
قرطبى مفسر بنام اهلسنت، با وجود آن که بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبى نمىبیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این که براى معانى دیگر "کوثر" مؤیدى از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است.
() بیضاوى، از دیگر مفسرین اهلسنت، مىگوید مراد از کوثر، زیادى فرزندان و پیروان است.
خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوّت، چشمهاى در بهشت، علما، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسیر شده است.
هیچ کدام از معانى یاد شده با یکدیگر منافات ندارد؛ زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى کوثر و خیر فراوانند.
نکته شایان توجّه این است که این زیادى فرزندان و نسل پیامبر(ص) که از چشمهسار فاطمه(س) جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است.
چنانکه شواهد و قرائن زیر مؤید آن است : 1.
شأن نزول سوره: مفسران شیعه و اهلسنت در شأن نزول این سوره اینگونه نگاشتهاند که: عاص بن وائل در مقابل یکى از درهاى مسجدالحرام بنام "باب بنى السهم" با رسول خدا(ص) ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت.
قریشىها که شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصى سخن مى گفتى؟ او با عبارات بى شرمانه و گستاخانه گفت با "ابتر".
این پاسخ به آن جهت بود که عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر(ص)، زندگى را بدرود گفته بود.
و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد "ابتر" قلمداد مىکردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر میدانستند.
در نتیجه، این شأن نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
فخر رازى، از علماى اهلسنت، دراین باره در تفسیر خود مىنویسد: سومین نظر در معناى "کوثر" این است که منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است که، این سوره در ردّ کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مىکردند که در این صورت معناى آن این است که: خداوند به تو فرزندان و نسلى عطا مىکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند؛ سپس مىگوید: ببین که چقدر انسانها از اهلبیت پیامبر(ص) به شهادت رسیدهاند، امّا جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است، آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا(ع) و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوهگر شده است.
() بیضاوى، مفسر اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند.
درمیان مفسران شیعه، علامه طبرسى(ره) در مجمع البیان و علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ "المیزان" مخاطبان خود را به این معنا توجه دادهاند.
در تفسیر المیزان دراین باره به خوبى استدلال شده است.
2 دومین شاهد براین که در "کوثر" معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذیل سوره شریفه است که مىفرماید :"إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" به تحقیق دشمن تو بى دنباله است، زیرا که ظاهر کلمه "ابتر" عبارت از قطع نسل و بى فرزندی است؛ چنان که شأن نزول سوره آن را تأیید مىکند و یا دلیلى بر انحصار به یکى از موارد آن مثل جداشدن از خیرات. است.
در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى "ابتر" ملاحظه شده است که خود دلیلى بر این است که در "کوثر" معنایى مقابل آن ارائه شده است؛ یکى وجود فرزندان بسیار است که به پیامبر(ص) اعلام میدارد که: ای پیامبر! ما به تو خیر فراوان، از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیکىها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا که بستر کوثر و جریان پرفیض و مداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(س) قراردارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با برکت بیشتر مىتوان پى برد.
وجود مقدسى که نعمت بزرگ الهى و استمرار فرزندان پیامبر اسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده و هیچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قراردهد، زیرا، یگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه (س) است.
مکتب فاطمه (س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزی آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند.
جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهای فاطمى است، که جامعه دیروز جاهلى.
سوره کوثر، خود گواه خوبى بر این مطلب است که تبار و ذریّه پیامبر (ص) از دختر گرانمایهاش فاطمه (س) استمرار مىبابد، چنانکه علامه طباطبایى() به آن توجّه داده است.
البته این معنا را از آیات دیگر به صورت آشکارترى مىتوان دریافت.
همچنین به دو نمونه آن در مناظره امام کاظم(ع) با هارون الرشید تصریح شده است، زمانى هارون الرشید از حضرت پرسید: چگونه شما مىگویید ما از فرزندان پیامبریم، با این که به جا ماندن نسل، از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اویید؟ حضرت در پاسخ او، آیهاى از سوره "انعام" را قرائت کرد ".هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ"() هدایت نمودیم، از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند.
آنگاه، حضرت از هارون الرشید پرسید: پدر عیسى کیست، که به وسیله آن از فرزندان نوح یا ابراهیم به شمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت.
امام بیدرنگ فرمود: همانگونه که خداوند عیسى را به وسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبر اسلام(ص) از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا کردهایم و از فرزندان آن حضرتیم.
آنگاه حضرت آیه شریفه "مباهله" را تلاوت کرد :". فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ." و فرمود: هیچ کس ادعا نکرده است که پیامبر(ص) غیر از على بن ابىطالب و فاطمه و حسن و حسین، در زیر کساء (عبا) داخل کرده باشد، بدین ترتیب معلوم مىشود، منظور از "ابنائنا"، پسران ما، حسن و حسیناند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.
() رسول مکرم اسلام (ص) مأمور مىشود که به شکرانه این نعمت بزرگ، در پیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم و کرنش فرود آورد، نماز بجاى آورد و قربانى کند.
براى "وانحر" معناى دیگرى نیز در روایات شیعه و سنى به چشم مىخورد و آن عبارت است از بلند کردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تکبیر گفتن در نماز.
"فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ" پس براى پروردگارت نمازگزار و نحر کن.
سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است که عقل هر انسان برایش مقرّر میدارد.
سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نیکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزاری از او جلوه دیگرى به خود مىگیرد که در این سوره مبارکه در نماز و "نحر" تجسم یافته است.
هر معنایى که در "نحر" منظور باشد، چه قربانى کردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه به هنگام تکبیرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مىتواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
"إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" به یقین دشمن تو بى دنبال و بى خیر است.
یکى از جلوههاى اعجاز قرآن، که در این سوره نیز محقق شده است، خبرهاى غیبى و پیشگویىهاى قاطع و انطباق آن با واقعیتهاست که به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآن مىتوان یافت؛ ازجمله، داستان پیشگویى پیروزى رومیان بر ایرانیان، پس ازآن که آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیش بینى کرد و به همانگونه نیز تحقق یافت.
() پیشبینى دیگر مربوط به آیه شریفه "إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" است.
دشمن که از سر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مىبالید و مسلمین را ناچیز میانگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا (ص) کار را تمام شده تلقّى کرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهد شد، دراین هنگام قرآنکریم پیشگویى کرد که دین تو جهانگیر خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهدکشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مىکنیم، درخشش اعجاز این سوره را هرچه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگری بر رسالت پیامبر اسلام (ص) اعلام میداریم.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
سوره احزاب، آیه .33 .
سوره آل عمران، آیه .61 .
سوره دهر، آیه .1 .
ناگفته نماند که پیامبر(ص) در سال هشتم هجرت در مدینه نیز صاحب فرزند دیگری به نام "ابراهیم" از ماریه قبطیه شد، که قبل از این که به دو سالگى برسد، از دنیا رفت و وفات او قلب پاک پیامبر (ص) را آزرد.
ابوالحسن على بن احمد الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 307 جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 6،ص 402 طبع دارالمعرفه.
حاشیه محیى الدین شیخ زاده على تفسیر القاضى البیضاوى، ج 8، ص 700 الفتوحات الالهیه، سلیمان بن عمر شافعى، ج 8، ص .418 .
مجمع البیان، ج 5،ص .548 .
جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج 6، ص 403، علامه طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20،ص .370 .
ابوعبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج ،20 ص 218، طبع مؤسسة التاریخ العربى. .
تفسیر فخر رازى، ج 32،ص .124 .
المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 20،ص 371. .
سوره انعام، آیه .84 .
بحارالانوار، ج 48،ص .128 .
سوره روم، آیه .3
فاطمه اطهر(س) میوه بهشت است و درختى مبارک که آبشخور ریشهاش، دلهاى شیفته مؤمنانى است که از "کوثر" وجود او سیراب شدهاند.
فاطمه(س) عطیهاى الهى و وجودى دستنایافتنى است که درک ژرفاى اقیانوس کوثر او، در توان ما نیست. در ساحل بیکران وجود او، جز دستى نمىتوان تر کرد و جز جرعهاى نشاید که نوشید. کرانه دریاى وجود او به کرانههاى هستى ختم مىشود.
امّا مگر هستى را کرانهاى هست. معنویت قدسى آن بانوى بى همتا در قرآنکریم، جلوهاى ویژه یافته، جمال معنوى و اوج طهارت و عصمتش، در آیه "تطهیر"() درخشش انسان کامل را متجلّى ساخت، آیه "مباهله"() شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش گردید.
و سوره "هل أتى"() جلوهاى از مروّت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانهترین زمزمه هستى "على حُبِّه"، تجسّمى زیبا بخشید.
این جویبارهاى فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره "کوثر" مجموعهاى دلانگیز از زیبایىها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیهاى الهى تقدیم رسول خاتم الانبیاء، محمد مصطفى(ص)، کرد؛ زیرا، فاطمه (س) یکى از مظاهر فیض مداوم و جریان پربرکت حرکت محمدی است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد.
در این راستا نگاهى گذرا به سوره کوثر داریم : این سوره که کوتاه ترین سوره قرآنکریم است، در مکه معظمه بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است.
هنگامى که دو پسر رسول خدا (ص) به نامهاى :"عبدالله و قاسم" در مکه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد،() این موضوع موجب شد که مشرکان فرصت طلب مکه که به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذکور مى پنداشتند، با شادى و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادى چون عاص بن وائل، رسول خدا را "ابتر" بخوانند.
() واژه ابتر در لغت عرب به "مقطوع الذنب"؛ یعنى، دم بریده و "الذى لا عقب له"؛ یعنى، شخصى که نسلش قطع شده باشد، اطلاق مىشود.
اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود براى فرزند پسر اهمیت فوقالعادهاى قائل بودند و او را تداومبخش برنامههاى پدر مىشمردند؛ ازاینرو، بدخواهان قریش چنین مىگفتند: که دیگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج کند؛ بنابراین، وقتى از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند.
() این تبلیغات شوم و برخوردهاى ناهنجار، سخت قلب پاک رسول خدا(ص) را غمگین و مکدّر نمود و همچنان ادامه پیدا کرد؛ چنانکه نزدیکان و علاقهمندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این که قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزى در سوره "کوثر" به آنها پاسخ گفت و خبر داد: که دشمنان آن حضرت "ابتر" خواهند بود و برنامههاى حیاتبخش اسلام و قرآنکریم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتى که در این سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از یک سو ضربهاى محکم بر امیدهاى دشمنان اسلام بود و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى آن حضرت بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصتطلب، قلب نازنینش را غمگین کرده بودند.
خداى متعال بدین وسیله با نزول سوره "کوثر" پیامبرش را خشنود نمود و فرمود: "ما به تو "کوثر" (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم؛ پس، به شکرانه این نعمت، براى پروردگارت نماز بخوان" و شتر قربانى کن.
همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.
" به بیان روشنتر، یعنى: اى پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست دادهاى؛ امّا فقط فرزند پسر نیست که همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلکه چیز دیگری نیز مىتواند جایگزین آن باشد و حتّى بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر کند و کاستىها را جبران نماید و آن، "کوثر" است که ما به تو عطا کردیم.
به یقین دشمنان تو، با این که داراى پسران زیاد و نیرومندند، منقطعالنسل و بى پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.
منزلت و معناى سوره در عظمت و اهمیت این سوره همین بس که: اولا: کوتاهترین، و در عین حال یکى از پرمحتواترین سورههاى قرآنکریم به شمار میآید.
ثانیآ: ترکیبات و مفردات این سوره مانند: "إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ"، "اَلْکَوْثَر"، "فَصَلِّ"، "لِرَبِّکَ"، "وَانْحَرْ"، "إِنَّ شَانِئَکَ" و "هُوَ الاْ َبْتَرُ"؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جاى قرآنکریم تکرار نشده است.
واژه "کوثر" از ریشه "کثرت" است و بر چیزى اطلاق مىشود که شأنیت کثرت در او باشد.
علامه طبرسى در معناى لغوى "کوثر" مىنویسد :"الکوثر، فوعل من الکثرة و هوالشىء الذى من شانه الکثرة و الکوثر، الخیر الکثیر"؛ کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزى است که شایستگى زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است.
() براى کلمه "الکوثر" در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح کردهاند() که از جمله آنها مىتوان به "چشمهاى در بهشت"، "خیر کثیر" که در منابع شیعه و سنى به چشم مىخورد، اشاره کرد.
قرطبى مفسر بنام اهلسنت، با وجود آن که بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبى نمىبیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این که براى معانى دیگر "کوثر" مؤیدى از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است.
() بیضاوى، از دیگر مفسرین اهلسنت، مىگوید مراد از کوثر، زیادى فرزندان و پیروان است.
خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوّت، چشمهاى در بهشت، علما، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسیر شده است.
هیچ کدام از معانى یاد شده با یکدیگر منافات ندارد؛ زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى کوثر و خیر فراوانند.
نکته شایان توجّه این است که این زیادى فرزندان و نسل پیامبر(ص) که از چشمهسار فاطمه(س) جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است.
چنانکه شواهد و قرائن زیر مؤید آن است : 1.
شأن نزول سوره: مفسران شیعه و اهلسنت در شأن نزول این سوره اینگونه نگاشتهاند که: عاص بن وائل در مقابل یکى از درهاى مسجدالحرام بنام "باب بنى السهم" با رسول خدا(ص) ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت.
قریشىها که شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصى سخن مى گفتى؟ او با عبارات بى شرمانه و گستاخانه گفت با "ابتر".
این پاسخ به آن جهت بود که عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر(ص)، زندگى را بدرود گفته بود.
و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد "ابتر" قلمداد مىکردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر میدانستند.
در نتیجه، این شأن نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
فخر رازى، از علماى اهلسنت، دراین باره در تفسیر خود مىنویسد: سومین نظر در معناى "کوثر" این است که منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است که، این سوره در ردّ کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مىکردند که در این صورت معناى آن این است که: خداوند به تو فرزندان و نسلى عطا مىکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند؛ سپس مىگوید: ببین که چقدر انسانها از اهلبیت پیامبر(ص) به شهادت رسیدهاند، امّا جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است، آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا(ع) و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوهگر شده است.
() بیضاوى، مفسر اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند.
درمیان مفسران شیعه، علامه طبرسى(ره) در مجمع البیان و علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ "المیزان" مخاطبان خود را به این معنا توجه دادهاند.
در تفسیر المیزان دراین باره به خوبى استدلال شده است.
2 دومین شاهد براین که در "کوثر" معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذیل سوره شریفه است که مىفرماید :"إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" به تحقیق دشمن تو بى دنباله است، زیرا که ظاهر کلمه "ابتر" عبارت از قطع نسل و بى فرزندی است؛ چنان که شأن نزول سوره آن را تأیید مىکند و یا دلیلى بر انحصار به یکى از موارد آن مثل جداشدن از خیرات. است.
در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى "ابتر" ملاحظه شده است که خود دلیلى بر این است که در "کوثر" معنایى مقابل آن ارائه شده است؛ یکى وجود فرزندان بسیار است که به پیامبر(ص) اعلام میدارد که: ای پیامبر! ما به تو خیر فراوان، از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیکىها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا که بستر کوثر و جریان پرفیض و مداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(س) قراردارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با برکت بیشتر مىتوان پى برد.
وجود مقدسى که نعمت بزرگ الهى و استمرار فرزندان پیامبر اسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده و هیچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قراردهد، زیرا، یگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه (س) است.
مکتب فاطمه (س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزی آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند.
جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهای فاطمى است، که جامعه دیروز جاهلى.
سوره کوثر، خود گواه خوبى بر این مطلب است که تبار و ذریّه پیامبر (ص) از دختر گرانمایهاش فاطمه (س) استمرار مىبابد، چنانکه علامه طباطبایى() به آن توجّه داده است.
البته این معنا را از آیات دیگر به صورت آشکارترى مىتوان دریافت.
همچنین به دو نمونه آن در مناظره امام کاظم(ع) با هارون الرشید تصریح شده است، زمانى هارون الرشید از حضرت پرسید: چگونه شما مىگویید ما از فرزندان پیامبریم، با این که به جا ماندن نسل، از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اویید؟ حضرت در پاسخ او، آیهاى از سوره "انعام" را قرائت کرد ".هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ"() هدایت نمودیم، از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند.
آنگاه، حضرت از هارون الرشید پرسید: پدر عیسى کیست، که به وسیله آن از فرزندان نوح یا ابراهیم به شمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت.
امام بیدرنگ فرمود: همانگونه که خداوند عیسى را به وسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبر اسلام(ص) از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا کردهایم و از فرزندان آن حضرتیم.
آنگاه حضرت آیه شریفه "مباهله" را تلاوت کرد :". فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ." و فرمود: هیچ کس ادعا نکرده است که پیامبر(ص) غیر از على بن ابىطالب و فاطمه و حسن و حسین، در زیر کساء (عبا) داخل کرده باشد، بدین ترتیب معلوم مىشود، منظور از "ابنائنا"، پسران ما، حسن و حسیناند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.
() رسول مکرم اسلام (ص) مأمور مىشود که به شکرانه این نعمت بزرگ، در پیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم و کرنش فرود آورد، نماز بجاى آورد و قربانى کند.
براى "وانحر" معناى دیگرى نیز در روایات شیعه و سنى به چشم مىخورد و آن عبارت است از بلند کردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تکبیر گفتن در نماز.
"فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ" پس براى پروردگارت نمازگزار و نحر کن.
سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است که عقل هر انسان برایش مقرّر میدارد.
سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نیکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزاری از او جلوه دیگرى به خود مىگیرد که در این سوره مبارکه در نماز و "نحر" تجسم یافته است.
هر معنایى که در "نحر" منظور باشد، چه قربانى کردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه به هنگام تکبیرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مىتواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
"إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" به یقین دشمن تو بى دنبال و بى خیر است.
یکى از جلوههاى اعجاز قرآن، که در این سوره نیز محقق شده است، خبرهاى غیبى و پیشگویىهاى قاطع و انطباق آن با واقعیتهاست که به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآن مىتوان یافت؛ ازجمله، داستان پیشگویى پیروزى رومیان بر ایرانیان، پس ازآن که آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیش بینى کرد و به همانگونه نیز تحقق یافت.
() پیشبینى دیگر مربوط به آیه شریفه "إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ" است.
دشمن که از سر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مىبالید و مسلمین را ناچیز میانگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا (ص) کار را تمام شده تلقّى کرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهد شد، دراین هنگام قرآنکریم پیشگویى کرد که دین تو جهانگیر خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهدکشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مىکنیم، درخشش اعجاز این سوره را هرچه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگری بر رسالت پیامبر اسلام (ص) اعلام میداریم.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
سوره احزاب، آیه .33 .
سوره آل عمران، آیه .61 .
سوره دهر، آیه .1 .
ناگفته نماند که پیامبر(ص) در سال هشتم هجرت در مدینه نیز صاحب فرزند دیگری به نام "ابراهیم" از ماریه قبطیه شد، که قبل از این که به دو سالگى برسد، از دنیا رفت و وفات او قلب پاک پیامبر (ص) را آزرد.
ابوالحسن على بن احمد الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 307 جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 6،ص 402 طبع دارالمعرفه.
حاشیه محیى الدین شیخ زاده على تفسیر القاضى البیضاوى، ج 8، ص 700 الفتوحات الالهیه، سلیمان بن عمر شافعى، ج 8، ص .418 .
مجمع البیان، ج 5،ص .548 .
جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج 6، ص 403، علامه طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20،ص .370 .
ابوعبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج ،20 ص 218، طبع مؤسسة التاریخ العربى. .
تفسیر فخر رازى، ج 32،ص .124 .
المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 20،ص 371. .
سوره انعام، آیه .84 .
بحارالانوار، ج 48،ص .128 .
سوره روم، آیه .3