آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن


ویژگیهاى امامان با الهام از زیارت جامعه کبیره محور بحث در این سلسه مقالات بود.
 در این مقاله به شرح و توضیح فراز دیگرى از این زیارت مىپردازیم.
 «و بذلتم انفسکم فى مرضاته؛ جانهایتان را در راه رضاى او فدا کردید.
" دو نوع دم زدن از دین در عرصه دین دو نوع دم زدن از آن مطرح است یکى دین شعارى است دیگرى دین مدارى.
 دین شعاران آنانند که دم از دین می‌زنند، اما دین در عمق باورشان ننشسته و در عرصه عمل نمودى ندارد، به دیگر عبارت مىخواهند نان به دین بخورند اگر دین نان داشت هستند و گرنه با آن خداحافظى مىکنند.
 «و من الناس من یعبد اللّه على حرف فان اصابه خیرٌ اطمأنّ به و ان اصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدّنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین؛() و بعضى مردم عبادت خدا را یکسویه (بر اساس سود مادى) انجام می‌دهند پس اگر خیرى به آنان برسد به آن آرامش مىیابند و اگر بلائى به ایشان برسد عقبگرد مىکنند اینان دنیا و آخرت را از دست داده‌اند اینست خسران آشکار.
» این آیه تابلوى ایمانهاى شعارى است، ایمانى که در سویداى جانها جاى نگرفته است، ایمان دین شعاران همانند کسى است که در کنار معرکه چشم به راه مىنشیند اگر دید جنگجویان دارند پیروز مىشوند وارد معرکه مىشود اما اگر احساس کرد که آنها شکست مىخورند فرار مىکند.
 اینان نیز به اسم و شعار وارد حوزه دین مىشوند اگر دیدند که در رهگذر دین به دنیا و مال و منالى می‌رسند شادمان مىشوند و اگر مبتلا به ناملایمات و سختىهایى شدند از جبهه توحید روى بر مىتابند.
 " ابن عباس" و جمعى دیگر از مفسران پیشین در شأن نزول این آیه چنین نقل کرده‌اند که: گروهى از بادیه نشینان خدمت پیامبر می‌آمدند.
 اگر حال جسمانى آنها خوب مىشد، اسب آنها بچه خوبى می‌آورد، زن آنها پسر می‌زائید و اموال و چهارپایان آنها فزونى مىگرفت خشنود مىشدند و به اسلام و پیامبر(ص) عقیده پیدا مىکردند اما اگر بیمار مىشدند، همسرشان دختر می‌آورد و اموالشان رو به نقصان مىگذاشت وسوسههاى شیطانى قلبشان را فرا مىگرفت و به آنها مىگفت: تمام این بدبختىها به خاطر این آیین است که پذیرفته‌اى و آنها روى گردان مىشدند.
() "قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا ولمّا یدخل الایمان فى قلوبکم و ان تطیعوا اللّه و رسوله لایلتکم من اعمالکم شیئاً انّ اللّه غفور رحیم؛() عربهاى بادیه نشین گفتند ایمان آورده‌ایم بگو شما ایمان نیاورده‌اید ولى بگوئید اسلام آورده‌ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید چیزى از پاداش کارهاى شما فروگذار نمىکند که خداوند آمرزنده و مهربان است.
» از این آیه هم استفاده مىشود که تا ایمان در عمق جان انسان نفوذ نکند ایمان شعارى است، تسلیم شدن است نه ایمان! ایمان واقعى آن است که خود را در عرصه عمل نشان دهد.
 سالار شهیدان ابى عبداللّه الحسین(ع) ایمانهاى شعارى را چنین توصیف مىکند که: .انّ النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق على السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون؛().به راستى (اکثر) مردم دنیاپرستند و دین فقط بر سر زبان ایشان است آن را تا آنجا که دست مایه تأمین زندگى ایشان است.
 بچرخانند و چون به آزمونى گرفتار آیند دینداران راستین اندکند.
» دین شعاران مطرودند برخى از روایاتى که کسانى را از حوزه اسلام یا تشیع بیرون مىکنند در حقیقت درصدد معرفى اسلام شعاران هستند به عنوان نمونه: پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «من اصبح لایهتمّ بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یحبه فلیس بمسلم؛() هر کس صبح کند در حالى که به امور مسلمانان اهتمام ندارد از آنان نیست و هر که فریاد کمک خواهى مردى را بشنود و به کمکش نشتابد مسلمان نیست.
» حضرت امام صادق(ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من وافقنا بلسانه و خالفنا فى اعمالنا و آثارنا؛() از شیعیان ما نیست کسى که با زبان با ما موافق باشد اما در اعمال و رفتار با ما مخالفت کند.
» یا آنکه در روایاتى کسانى از اهل بیت مطرود اعلام مىگردند مانند: این روایت که پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «من اقرّ بالذّل طائعا فلیس منّا اهل البیت؛() آنکس که زیر بار ذلّت برود از ما نیست.
» نیز آن حضرت فرمود: «لیس منّا من اخلف بالامانه؛() از ما نیست آنکس که در امانت خیانت کند.
» نیز فرمود: «لیس منّا من غشّ مسلماً؛() از ما نیست که از راه حیله و مکر با مسلمانى رفتار کند.
» حضرت امام صادق(ع) فرمود: «لیس منّا من ترک دنیاه لآخرته و لاآخرته لدنیا؛() از ما نیست کسى که دنیایش را براى آخرتش و یا آخرتش را براى دنیایش ترک کند.
» مسلمان باید آمیزد بهم دنیا و عقبى را نه مستغرق در این گردد نه در آن یک شود فانى این روایات و امثال آن که فراوان است در صدد آن نیست که بگوید که این گروهها واقعاً حکم غیر مسلم دارند بلکه در صدد آنند که سیماى یک مسلمان دین شعار را معرفى کنند.
 "دین مداران" در عرصه رفتارى دین را به نمایش دین مدارانمىگذارند و دین شعاران تنها در عرصه شعار دم از دین می‌زنند.  صادق گروه دوّم از کسانى که دم از دین می‌زنند دین مداران هستند. آنان که به راستى دین باورند و حاضرند در راه آن سرمایه گذارى کنند. از جان، مال، آبرو و. هرچه دارند در راه دین هزینه مىکنند.
 «انّما المؤمنون الّذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل اللّه اولئک هم الصادقون؛() مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کرده‌اند اینان راستگو یانند.
» این آیه تابلوى " دین مداران" است.
 این معیار را که قرآن براى " دین مداران" بیان کرده معیارى است روشن و گویا براى هر عصر و زمان براى جداسازى مؤمنان راستین از مدعیان دروغین یعنى دین شعاران و براى نشان دادن ارزش ادعاى کسانى که همه جا دم از اسلام می‌زنند و خود را طلبکار دین می‌دانند ولى در عمل کمترین نشانه‌اى از ایمان و اسلام ندارند.
 در مقابل "دین مداران" صادقند که نه تنها ادعایى ندارند بلکه همواره خود را مقصر می‌دانند و در عین حال در میدان ایثار و فداکارى از همه پیشگام ترند.
 امامان دین مداران صادق مصداق برجسته این دین مداران صادق امامان سلام الله علیهم اجمعین هستند.
 صداقت دو بعد دارد یکى در عرصه قولى و دیگرى در عرصه عملى.
 هر دو بعد صداقت مهم است ولى صداقت عملى مهمتر از صداقت قولى است.
 صداقت عملى آن است که وقتى انسان دم از دین می‌زند، دین در عملش تبلور داشته باشد.
 صداقت عملى آن است که وقتى انسان دم از تشیّع می‌زند، رفتارش نشان دهد که او شیعه اهل بیت است.
 امامان ما مصداق صادقان هستند «یا ایّها الذین آمنوا اتقوا اللّه وکونوا مع الصادقین؛() اى کسانى که ایمان آورده‌اید تقوا داشته با صادقان باشید.
» از روایات فراوانى استفاده مىشود که مقصود از صادقین در آیه تنها معصومان علیهم السلام هستند.
 سلیم بن قیس هلالى چنین نقل مىکند: روزى امیرمؤمنان على(ع) با جمعى از مسلمانان گفتگو داشت از جمله فرمود شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید هنگامى که خدا آیه «یا ایها الّذین آمنوا اتقوا اللّه و کونوا مع الصادقین» را نازل کرد و سلمان گفت اى رسول خدا منظور از آن عام است یا خاص؟ پیامبر (ص) فرمود: مأمورین به این دستور همه مؤمنانند و اما عنوان صادقین مخصوص برادرم على(ع) و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است هنگامى که على(ع) این سؤال را کرد حاضران گفتند آرى این سخن را از پیامبر(ص) شنیدیم.
() در تفسیرى دیگر آمده است اى مع محمد و اهل بیته، با پیامبر و اهل بیتش باشید.
() در روایت صحیحه از حضرت امام کاظم(ع) رسیده است: «انّ فاطمة صدیقة شهیدة و ان بنات الانبیاء لایطمثن؛() همانا فاطمه علیها سلام اللّه صدیقه بود و شهیده و دختران پیامبران حائض نمىشوند.
» صدّیقه مبالغه در صادق است.
 یعنى فاطمه در نهایت صداقت بود، صداقت قولى و هم صداقت عملى، این یعنى عصمت.
 اهل بیت(ع) نماد صداقت در دین بودند.
 اگر کسى بخواهد تمام دین را یک جا در یک انسان ببیند آن انسان"معصوم" است او پیامبر(ص) است او فاطمه سلام اللّه علیهاست، او مولى على(ع) و فرزندان معصومش هستند.
 آنان جانشان را با خدا معامله مىکنند مصداق بارز آیه شریفه ذیل، امامان علیهم السلام هستند که: «و من الناس من یشرى نفسه!ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤف بالعباد؛() بعضى از مردم جان خود را بخاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
 شأن نزول آیه بنابر تصریح تعداد زیادى از مفسران شیعه و اهل سنت فداکارى مولى على(ع) در لیلة المبیت است، آن شب که مولى جاى پیامبر خوابید تا جانش را فداى رسول اللّه (ص) کند آمده است در این هنگام خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى فرستاد من بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانىتر قرار دادم کدامیک از شما حاضر است ایثار کند و زندگى دیگرى را برخود مقدّم دارد هیچکدام حاضر نشدند.
 به آنها وحى شد اکنون على(ع) در بستر پیغمبر خوابیده و آماده شده جان خویش را فداى او سازد به زمین بروید و حافظ و نگهبان او باشید، هنگامى که جبرئیل بالاى سر و میکائیل پایین پاى على(ع) نشسته بودند جبرئیل مىگفت: به به آفرین بر تو اى على خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مىکند در این هنگام آیه فوق نازل گردید.
() در برخى تفاسیر 26 روایت در ذیل این آیه آمده است() تعداد زیادى از این روایات تصریح دارد که شأن نزول آیه مولى على(ع) است.
 در برخى از روایات از مولى على(ع) رسیده است که: «انّ المراد بالآیة الرجل الّذى یقتل على الامر بالمعروف و النهى عن المنکر؛() مراد از آیه کسى است که در راه امر به معروف و نهى از منکر به شهادت می‌رسد.
» در روایت دیگر از مولى على(ع) آمده است "اقتتلا و ربّ الکعبه؛() مراد آنانند که مىجنگند و کشته مىشوند.
» البته این تفسیر آنهم از بزرگى که آیه مدال افتخار اوست صحیح است باین بیان که آنان که در راه جهاد و امر به معروف و نهى از منکر کشته مىشوند از مصادیق این آیه‌اند این منافاتى ندارد که شأن نزول آیه مولا على(ع) باشد اما اینها هم مشمول آیه باشند.
 اما آنچه مایه تأسف است قرینه سازىهائى است که در این عرصهها مىشود که اکثر آیاتى که شأن نزولش مناقب مولى على(ع) است مبتلا به این بلیه شده است.
 مثلا در همین آیه برخى گفته‌اند شأن نزول آیه صهیب رومى است که وقتى هجرت کرد به مدینه کفّار قریش اموالش را مصادره کردند!!() اینان که این دروغ را جعل کردند لااقل اندکى در آیه تأمل مىکردند، آیه مىگوید برخى از مؤمنان جانشان را به خدا مىفروشند، از جان مىگذرند! و صهیب حداکثر از مالش گذشت این کجا و آن کجا؟ این آیه مدال برجسته افتخار مولى على(ع)است و این مدال افتخار همه امامان علیهم السلام چون بى تردید آنان هم این معامله بزرگ را با خدا صورت دادند زیرا که همگى با شهادت به دیدار خدا رفتند.
 از حضرت امام حسن(ع) روایت شده است که "ما منّا الّا مقتول او مسموم؛() هیچیک از ما نیست مگر آنکه کشته یا مسموم مىشود.
» در روایت دیگرى از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: «واللّه ما منّا الا مقتول شهید؛() بخدا سوگند که هیچک از ما نیست مگر اینکه کشته و شهید مىشود.
» در روایت دیگرى از حضرت امام رضا(ع) نقل شده: «ما منّا الا مقتول؛() هیچک از ما نیست مگر اینکه کشته مىشود.
» در زیارت اربعین سید الشهداء(ع) آمده است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة؛() و خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند.
» بذل و شراء و هبه در تعبیر "بذل" لطفى قابل دقت است و آن اینست که بذل در لغت به معناى رها کردن از نگهدارى چیزى است.
() اگر کسى به شخص دیگر چیزى داد و کار خود را مهم تلقى نکرد بذل نامیده مىشود واژه مبتذل به معناى پیش پا افتاده و بى ارزش از همین ریشه است.
 بخلاف بخشش، کسى که چیزى را مىبخشد مىتواند آنرا مهم تلقى کند.
 "بذلتم" نه "وهبتم" چون آنان چیزى را که در راه خدا می‌دهند هرچند جانشان باشد مهم تلقى نمىکنند در واقع امام جان خود را در برابر خدا هیچ می‌داند.
() در آیه شریفه از این فداکارى به شراء تعبیر شده است و در اینجا بذل " شاید تفاوت این دو تعبیر این باشد که شراء به معناى فروش است و در مقابل عوض دارد و به اصطلاح فقهى از عقود لازم است و پشیمان شدن و بر هم زدن آن جایز نیست مگر آنکه دلیل موجه داشته باشد (مشمول یکى از اقسام خیارات مىشود) در حقیقت فسخ آن نیاز به مجوز شرعى دارد اما بذل از عقود جایز است و بر هم زدن آن به مجوز شرعى نیاز ندارد بلکه بدست خود با بذل و میل اوست بنابراین وفا به بذل و فداکارى بیشتر نیاز دارد.
() تحصیل رضاى خدا فقط آنچه در این فداکارى برجسته است آن است که غایت این فداکارى تحصیل رضاى الهى است همان که در آیه شریفه بود و در این فراز از زیارت جامعه کبیره آمده است قرآن کریم پس از آنکه نعمتهاى بهشتى را بر مىشمرد پاداش فراتر از این نعمتها را رضایت خداوند بیان مىکند.
 «و رضوان من اللّه اکبر ذلک هو الفوز العظیم؛() خشنودى خدا از همه برتر است و اینست رستگارى بزرگ.
» براى این فداکاران خداجوى برترین هدف تحصیل رضاى او مطرح است حتى نه تحصیل بهشت یا رهایى از دوزخ!! جنت آن خواهد که جز جنت نیافت نور جنت آفرین بروى نتافت مولى على(ع) فرمود: «فى رضاء اللّه غایة المطلوب؛() نهایت مطلوب تحصیل رضاى الهى است.
» در روایت دیگر فرمود: «ملاک الخواتم ما اسغر عن رضى اللّه سبحانه؛() ملاک ختم به خیر شدن آن است که از رضاى خدا پرده بردارد.
» این گلهاى بى خار جهان هستى براى تحصیل رضاى خداوند تمام مشکلات و سختىها را به جان خریدند امام حسین(ع) که هدف خود را برافراشتن پرچم دین معرفى مىکند در آخرین لحظات عمر مبارک مىگوید :صبراً على قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالى ربّ سواک و لا معبود غیرک صبراً على حکمک یا غیاث من لا غیاث له؛() خدایا بر قضایت صبورم خدائى جز تو نیست اى پناه پناه جویان، خدائى جز تو ندارم، معبودى غیر تو ندارم، برحکم تو صبورم اى پناه آن کسى که پناه ندارد.
» این سطور را در حالى مىنویسم که ساعاتى چند از ارتحال عالم ربّانى فقیه عالیقدر، عارف روشن ضمیر مرجع بزرگ آیةاللّه العظمى حاج شیخ محمد تقى بهجت رضوان اللّه تعالى علیه، بیشترنمى گذرد و هنوز تشییع جنازه و تدفین این بار یافته در محضر حق صورت نگرفته است و قرار است سه شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 10 صبح این مراسم صورت گیرد فقیه بزرگوارى که بحق مصداق صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً على هواه، مطیعاً لامر مولاه بود سلام و درود خداوند بر روح بلندش باد که دنیا نتوانست او را به خود مشغول کند.
 اینک اگر ثوابى بر نوشتن این سطور هست آنرا نثار روح بلند آن مرجع وارسته مىنماییم.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 سوره حج، آیه .11 .
 تفسیر فخر رازى، ج 22، ص 13، تفسیر قرطبى، ج 6، ص 4409 ؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص .46 .
 سوره حجرات، آیه .14 .
 تحف العقول، ص .247 .
 اصول کافى، ج 2، ص .163 .
 مشکاة الانوار، ص 70، مستطرفات السرائر، ص 147؛ اهل البیت فى الکتاب و السنته ص .529 .
 تحف العقول، ص 58 .
 کافى، ج 5، ص 133 حدیث .7 .
 من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 273، عیون اخبار الرضا، ج ،2 ص .29 .
 من لایحضره الفقیه، ج 3، ص .156 .
 سوره حجرات، آیه .15 .
 سوره توبه، آیه .119 .
 تفسیر برهان، ج 2، ص 170، بحارالانوار، ج 31، ص 413 و 414.
 تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 280، تفسیر نمونه، ج 8، ص 227 و .228 .
 بحارالانوار، ج 24، ص 33. شواهد التنزیل، ج 1، ص ؛345 تفسیر برهان، ج 2، ص 170، تفسیر نمونه، ج 8، ص .228 .
 اصول کافى، ج 1، ص 458 باب مولد فاطمة الزهرا. .
 سوره بقره، آیه .207 .
 بحارالانوار، ج 19، ص 38 ص 39، ص 64 الغدیر، ج 2، ص .47 .
 التفسیر الاثرى الجامع، ج 5، ص 259 ـ .267 .
 تفسیر نور الثقلین ج 1، ص 205 ؛ مجمع البیان، ج 2، ص .
57 کنزالدقائق ج 2، ص .307 .
 الدر المنثور، ج 1، ص 578 ؛ تفسیر الطبرى، ج 2 435 ؛ تاریخ بغداد ج 11، ص .137 .
 الدر المنثور، ج 1، ص 575 ؛ الطبقات الکبرى، ج 3، ص ؛228 تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 54؛ تفسیر نبوى، ج 1، ص 266. .
 کفایة الاثر، ص .162 .
 من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 585. .
 عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 202، ح .5 .
 تهذیب الاحکام، ج 6، ص 113 حدیث 17. مفاتیح الجنان. .
 البذل ترک صیانة الشىء معجم مقائیس اللغة، ج 1، ص 216. .
 تفسیر قرآن ناطق یا شرح زیارت جامع کبیرة، ص 289 و 290. .
 ادب فناى مقربان، ج 5، ص 468. .
 سوره توبه، آیه 72. .
 شرح غررالحکم، ج 4، ص 394، شماره 6446. .
 شرح غررالحکم، ج 6، ص 119، شماره 9730. .
 مقتل الحسین (ع) مقرم، ص .283

تبلیغات