آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

آیا زرتشتیان آمدن مصلح آخر الزمان را باور دارند؟زرتشتیان، از نظر فقهى و آداب مناسک دینى، علاوه بر اوستا، متون جانبى مفصلى در دست دارند که طهارات و نجاسات و قوانین ازدواج و طلاق و تجارت را در بردارد.
 در مجموعه اوستا، واژه «سوشیانس» چه به صورت جمع و چه به صورت مفرد، به دفعات استفاده شده است.
 سوشیانس، از ریشه «سویا» همان سود به معناى بهره و منفعت گرفته شده که به مفهوم سود رسان است.
 او را از این‌رو «سوشیانس» خوانند که به همه جهان مادى، منفعت و سود میرساند.
() سوشیانس، در کاربردهاى جمع خود، شامل زرتشت و حامیان و یاران و مبلغان نوسازان و آرایندگان جهان پایانى است که ویژگیهاى عمده آنان، عبارتند از: خردمندى و نیکوکارى و سودرسانى به همه موجودات و ستایش پروردگار و آراستن عالم معنوى و غلبه بر خصومت دیوان و پاک کردن جهان از دروغ.
() از آن جا که دین، با یک رهبر، یعنى زردشت شروع شد، با یک رهبر نیز به پایان میرسد و سوشیانس در پایان، پیشواى دینى و در واقع آخرین پیشواى دینى خواهد بود.
() تفاوت عمده موعود اسلام و مزدیسنا، در آن است که مسلمانان، به زنده بودن موعودشان معتقد هستند، در صورتى که موعودهای مزدیسان، تا پیش از ظهورشان، متولد نشدهاند.
 ولادت موعود زرتشت سى سال مانده به پایان آخرین هزاره هستى، دخترى پانزده ساله از سلاله زرتشت که به مردى نپیوسته، از میان قومى خداپرست که بالاى کوه اوشیدا() نزدیک دریاچه کیسانیه قرار دارد، به دریا که می‌رود و در آن آب، تن خویش را خواهد شست وجرعهاى از آن را مینوشد و حامله میشود.
 پس از نه ماه، پسرى بزاید موسوم به «استوت ارند» که به نامهاى سوسیوس، سوشیوس، سوشیان، سوشیانس نیز خوانده مىشود.
() این فرزند، در سى سالگى، به مکالمه اهورا مزدا موفق میشود و به نوکردن جهان، همت خواهد گماشت.
 نشانههاى ظهور آمدن سوشیانس، آن قدر طول میکشد که درباره او گویند که نمی‌آید؛ در حالى که او خواهد آمد.
() خورشید، در آسمان، به مدت سى شبانه روز، توقف میکند.
() سقوط یک شهاب یا ستاره به نام «جوز هر مار» یا «گوز هر» بر زمین است.
() نیز زمین لرزه بسیار بباشد؛ جوانان، زود پیر شوند و هر کس از کردار بد خود شاد است و ارجمند.
 مردم ستمگر را به نیکى دارند و مردم دیندار را به بدى.
() ویژگىهاى موعود او، داراى فرّهاى قویتر از سایر مردمان است؛ با نگاه بخشایش، به جهان مینگرد؛ با دیده خرد به خلایق مىنگرد و جهان را جاودانگى مىبخشد؛ او، داناتر، راست گفتارتر، مددکار، خردمندتر از همه خلایق است.
()  شنیده‌ام در دین باستانى هندوها درباره منجى در آینده مطالبى ذکر شده است.
 در اینباره توضیحى بدهید.
 هندوها، دارایکتب مقدس متعددى هستند که در برخى از آنها از آمدن مصلح و منجى سخن به میان آمده است که به مواردى اشاره مىکنیم: الف.
 بشارت ظهور در کتاب اوپانیشاد این مظهر ویشنود(مظهر دهم) در انقضاى کلّى یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدى، در حالى که شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله‌دار در دست دارد، ظاهر میشود و شریران را تمامآ هلاک میسازد و خلقت را از نو، تجدید و پاکى را رجعت خواهد داد.
 این مظهر دهم، در انقضاى عالم، ظهور خواهد کرد.() ب.
 بشارت ظهور در کتاب باسک دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستى با او باشد و آنکه در دریا و زمینها و کوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد، خبر دهد و از او بزرگتر، کسى به دنیا نیاید.() ج.
 بشارت ظهور در کتاب پاتیکل و دولت او، بسیار کشیده شود و عمر او از فرزندان ناموس اکبر، زیاده باشد و آخر دنیا به او تمام شود و بت خانه سومنات را خراب کند و هر بتى که در هر جا باشد، بشکند.() د.
 بشارت ظهور در کتاب وشن جوک آخر دنیا به کسى برگردد که خدا را دوست میدارد و از بندگان خاص او است. نام او خجسته و فرخنده باشد. خلق را که در دینها اختراع کرده و حق خدا و پیامبر را پایمال کرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند و عالم را نو گرداند و هر بدى را سزا دهد.() هـ.
 بشارت ظهور در کتاب دید پس از خرابى دنیا، پادشاهى در آخرالزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا بخواهد، برآید.
() گرایش انجمن حجتیه چیست؟ آیا مشروعیت دارند؟ برنامه آنها چیست؟() در گذشته (زمان رژیم پهلوى) دو خطر عمده دین را تهدید مىکرد: .
1 حزب توده که مرام مارکسیسم را میان جوانان نشر می‌داد که متدینان و ملىها و حتى رژیم پهلوى همه با آن درگیر بودند. .
2 خطر بهائیت که فقط متدینان روى آن حساسیت داشته که پس از شهریور 1320 متوجه شدند آنها در دستگاه پهلوى هم نفوذ کردند که به مبارزه با آن پرداختند با این وجود به لحاظ حمایت رژیم پهلوى، بهائیت در سطح بالاى کشور (نخست‌وزیر، برخى از وزرا و.) نفوذ کردند.
 انگیزه تشکیل انجمن در این اثنا تشکلى مذهبى از اواسط دهه سى به هدف مبارزه با بهائیت تهران و سایر شهرستانها پدید آمد.
 رهبرى این تشکل از سال 1332 ق در اختیار یک روحانى قرار گرفت که به جز سوابق حوزوى، در نهضت ملى شدن نفت نیز فعال بود.
 این تشکل که «انجمن خیریه حجتیه» نامیده شد نه تنها در حوزه مبارزه با بهاییت، بلکه در محدوده وسیعتر و حتى بیش از دو دهه در تعمیق بسیارى از آموزشهاى دینى، ولى با برداشتى خاص در سطح جامعه مذهبى ایران مؤثر بود.
 انجمن خیریه حجتیه مهدویه به سال 1332ش با تلاش حاج شیخ محمود تولایى (مشهور به حلبى) فعالیت خود را آغاز کرد، وى در سال 1280 ش در شهر مشهد به دنیا آمد.
 وى دروس حوزوى خود را نزد اساتید به نام مشهد خواند.
 او افزون بر حضور در دروس خارج اصول فقه به تحصیل دروس معارف الهیه پرداخت که آثارى از او به جاى مانده است.
 کار عمده آقاى حلبى پس از شهریور 1320 ش تبلیغ در قالب منبر بود و در این کار، مهارت و شهرت خاصى به دست آورد، تا آنجا که چندین سخنرانى وى از رادیو مشهد پخش و بعدآ به صورت مجموعه‌اى به چاپ رسید.
 در اواخر سال 1328 حلبى همراه جمعى از فعالان مذهبى مشهد و نیز انجمنها و هیئات مذهبى به طور منظم با بهائیان درگیر بودند.
 مرحوم حلبى در آستانه ملى شدن صنعت نفت به فعالیتهاى تبلیغى سیاسى خود افزود و پس از آن، در جریان شکستى که در انتخابات مجلس هجدهم خورد، از فعالیت سیاسى کناره گرفت و دو سال بعد، به تهران آمد و به همان کار خطابه و منبر مشغول شد.
 وى بخشى از فعالیت خود را به مبارزه با بهائیت اختصاص داد و تا پایان عمر همین مشى را ادامه داد.
 ایشان، روز جمعه 26 دىماه 1376 درگذشت و کنار مزار شیخ صدوق (ابن بابویه) در شهر رى به خاک سپرده شد.
 مرحوم حلبى با همکارى جمعى از متدینان که با عنوان هیأت مدیره، امور انجمن را اداره مىکردند تا آغاز پیروزى انقلاب اسلامى به فعالیت فرهنگى برضد فرقه بهائیت اشتغال داشت و به تربیت نیرو براى مقابله با بهائیان و تبلیغات آنان اهتمام داشت.
 انجمن طى 25 سال فعالیت ضمن مبارزه با بهائیت، توانست جمع زیادى از نیروهاى جوان را در بسیارى از شهرها به خود جذب کند.
 انجمن اساسنامه‌اى داشت؛ از جمله مواد این اساسنامه این بود که «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسى مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هر نوع دخالتى را که در زمینههاى سیاسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به عهده نخواهد داشت».
 (قابل ذکر است بعدها از این شعار دست برداشته و خلاف آن عمل کردند).
 این همان بندى بود که انقلابیون پیش و پس از انقلاب از آن ناراحت بودند.
 زمینههاى فعالیت انجمن در هر شهر دفترى داشت که تحت عنوان بیت (بیت امام زمان) شناخته مىشد.
 این بیت، مسؤولى داشت و زیر نظر وى سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت مىکردند.
 گروه نخست، به آموزش نیروها در سه مرحله ابتدایى، متوسطه و عالى مىپرداختند.
 گروه دوم، به دنبال افرادى از مسلمانان بودند که تحت تأثیر بهائىها به آیین آنها گرویده بودند.
 و گروه سوم، کار ارشاد این افراد را با شیوههاى خاص خود دنبال مىکردند.
 سخنرانىهاى عمومى در محافلى که بیشتر، منازل بود، برگزار مىشد و به طور معمول در سالروز تولد امام عصر(عج) نیز جشنهاى بزرگى برگزار مىشد.
 بیشتر افرادى که از بهائیت برمىگشتند، توبه نامه و تبرى نامه‌اى مىنوشتند که متن بسیارى از آنها در یک مجموعه در کتابخانه آستان قدس نگهدارى مىشود.
 وضعیت بعد از انقلاب اسلامى: به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى که به نوعى پیروزى مذهبىهاى سیاسى بود، انجمن به موضع انفعال افتاد و نیروهاى تربیت شده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند: 1.
 برخى به انقلاب اسلامى پیوستند؛ 2.
 برخى برابر انقلاب بىتفاوت ماندند؛ 3.
 برخى به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان از نوع دیندار پیوستند.
 انجمن، چندى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى، یعنى در شهریور 1357 مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده شروع به همراهى انقلاب کرد.
 (از جمله مواضع پیش از انقلاب این گروه: انقلاب امر ناممکن است، مگر آن که وابسته به یک قدرت خارجى باشدأ همچنین مىگفتند چه کسى مسؤول خونهاى ریخته شده در جریان 15 خرداد 1342 و بعد از آن مىباشد؟) پس از انقلاب از سوى برخى از رهبران انقلاب، انجمن به عنوان یک عنصر خطرناک معرفى شده و براى جلوگیرى از نفوذ آن در مراکز، تبلیغات وسیعى بر ضد آنان شد و به مرور، به حذف شمار زیادى از چهرههاى مذهبى باسابقه منجر شد.
 طبعآ برخى از سوابق برخوردهاى منفى رهبران انجمن با جریان انقلاب یک تجربه براى موضع گیرى بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت، براى نمونه، امام خمینى( که در روزگارى آقاى حلبى را تأیید مىکرد، در سالهاى پیش از انقلاب، به تدریج به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد.
 آقاى گرامى فردى که اخبار داخلى ایران را براى نجف مىنوشته است نامه‌اى در این باره به امام نوشته که پاسخ امام این بوده است :«از وقتى که مطلع شدم، دیگر تأییدى نکردم».
 این جهتگیرىها ادامه پیدا کرد تا سر انجام در اثر بروز انحرافاتى در میان برخى از افراد انجمن (از قبیل کج اندیشى درباره خون شهیدان و شهید ندانستن کشتههاى جنگ تحمیلى و اینکه باید بگذاریم گناه زیاد شود تا آقا امام عصر(عج) ظهور کند و.
.
) امام خمینى در سخنرانى عید فطر سال 1362 بدون تصریح به نام انجمن، هشدارهاى تکان‌دهنده دادند و در ضمن از ایشان خواسته شده که انحرافات خود را کنار بگذارند.
 انجمن در سال 1362 رسمآ تعطیلى خود را اعلام کرد و ضمن آن توضیح داد که خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمی‌داند.
 بدین ترتیب انجمن منحل شد.
 از مطالب گذشته پاسخ سؤال خواننده محترم روشن مىشود که انجمن در ابتدا با گرایش مذهبى و مبارزه با بهائیت تاسیس و شروع به فعالیت نموده؛ ولى در سیر کار گرفتار انحرافاتى شدند که با موضع گیرى سران انقلاب به ویژه رهبر کبیر انقلاب به انحلال انجمن منتهى شد.
 از لابه‌لاى مطالب و موضعگیرىهاى امام خمینى نیز پى مىبریم نه تنها این گروه با امام زمان ارتباطى نداشته، بلکه برخى مواضع ایشان مخالف با ایده و هدف ظهور انقلاب جهانى حضرت بقیة الله مىباشد.
 مرکز تخصصى مهدویت  پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 مستر هاکس آمریکائى، قاموس کتاب مقدس، به نقل از کتاب ظهور حضرت مهدى(ع) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سید اسدالله هاشمى شهیدى. .
 فروردین یشت، از اوستا، فقره .129 .
 پورداد، سوشیانس، ص 10 و .8 .
 دینکرد، کتاب نهم، فصل ،58 فقره .15 . . oshida .
 اوشیدرى، دانش مزدیسنا، ص .137 .
 وینکرد، کتاب نهم، فصل ،32 فقره اول. .
 پور داود، سوشیانس، ص .46 .
 بندهش هندى، بخش .26 .
 یادگار جاماسب (جاماسب نامه)، ترجمه صادق هدایت، ص 8و .117 .
 اوستا، زامیاد یشت، ص 94، یسنا ص 3 و .13 .
 اوپانیشاد، ترجمه محمد دار اشکوه، ج ،2 ص .637 .
 بشارات عهدین، ص .246 .
  همان، ص .272 .
 همان، ص 245. .
 این مطالب درباره انجمن حجتیه از کتاب جریانها و سازمانهاى مذهبى و سیاسى، نوشته رسول جعفریان ص 268 چاپ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، پاییز ،83 استفاده شده است که با دقت در مطالب، پاسخ سؤال به طور مشروح روشن مىشود.

تبلیغات