هشدارهاى اجتماعى(14)
آرشیو
چکیده
متن
قال النبى(ص): "اِیّاکم والحسد فأنه یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب؛() رسولخدا(ص): از حسد دورى کنید.
چه این که این (صفت رذیله) نیکیها و حسنات شما را نابود مىسازد مانند آتش که هیزم را خاکستر مىکند.
» در بخشهاى گذشته حدیثى را از پیامبراعظم(ص) یاد آور شدیم که آن حضرت نسبت به سه چیز به امت هشدار دادند: کبر و خودخواهى، حرص و آزمندى و حسد و بدخواهى. به عناوین اول و دوم اشاره کردیم و اما «حسد و بدخواهى» را در این بخش پىخواهیم گرفت.
یکى از خصلتهایى که قرآن و روایات از آن به عنوان خطر و هشدار اجتماعى یاد کردهاند و نسبت به آن به شدّت برخورد کردهاند، صفت رذیله «حسد» است.
و آن عبارت است از تمنّاى زوال نعمتى از برادر مسلم خود از نعمتهایى که صلاح او باشد.
و مخفى نماند که حسد اشدّ امراض نفسانیه، و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیثترین آنهاست.
عقبه زین صعبتر در راه نیست اى خنک آن کس حسد همراه نیست() حسد قضاى روح و جان آدمى را تیره و تار مىسازد و فضاى جامعه دینى و انسانى را گرفتار نا امنى و بى اعتمادى قرار میدهد، انسانهاى حسود نه آرامشى در دنیا دارند و نه آسایشى در آخرت، آتش حسد اگر بر خرمن خوبىها حملهور شود آن را نابود و خاکستر مىسازد، و تلاشها و حسنات چندین ساله را یک شبه بر باد میدهد و مىسوزاند.
در بستر تاریخ بسیارى از خوبان گرفتار حسد حسودان شده و در زندگى به دردسرها و مشکلاتى گرفتار گردیدهاند.
حسد "قابیل" عامل آلوده شدن دستهاى او به خون برادرش "هابیل" شد() حسد برادران یوسف مایه جدایى یوسف از یعقوب و ابتلاى آن پدر و پسر به آزمایش بزرگ الهى گردید.
() حسد بنى اسرائیل حاصلش انکار پیامبرى پیامبر اسلام(ص) گردید و آنها را در برابر او قرار داد.
() بالآخره حسد حسودان در طول تاریخ خون به دل صالحان و مصلحان کرده() و آنان را مانند فردى که استخوان در گلو و خار در چشم باشد گرفتار و گاه خانه نشین ساخته است.
() پناه بردن به خدا از حسد در فرهنگ قرآنى روایات اهل بیت(ع) هرگاه موارد منفى و ناپسندى در زندگى انسان مسلمان پیش آیدباید از شرّ آن به خدا پناه برد، یعنى براى ریشه کن ساختن آن پدیده نامبارک و غیر انسانى باید از خداى متعال مَدد و کمک گرفت و این نشاندهنده خطرناک بودن و پیآمد منفى داشتن آن چیز است.
در قرآن به این موارد اشاره شده است: 1.
جهل و نادانى نادانى بیمارى است که سر منشأ و ریشه بسیارى از بدبختىها و انحرافهاى فردى و اجتماعى است، افزون بر کسب علم و دانش باید از عواقب خطرناک جهل به خدا پناه برد.
حضرت موسى(ع) در برابر آزار و اذیت بنى اسرائیل و بهانهگیریها و سنگ اندازیهاى آنان در مسیر هدایت جامعه به خدا پناه مىبرد و در داستان گاو بنى اسرائیل و پرسشهاى نابجاى قوم خود چنین مىگوید: «قالوا اتتخذنا هزواً، قال اعوذ باللّه ان اکون من الجاهلین؛() (موسى به قوم خود گفت خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوى را ذبح کنید و قطعهاى از آن را به مقتول بزنیدتا زنده شود و قاتل خویش را معرفى کند) گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى!؟ موسى گفت: به خدا پناه مىبرم از اینکه از جاهلان باشم.
» پیام این آیه این است که ریشه تمسخر و دست انداختن و استهزاء دیگران جهل و نادانى است که باید از آن به خدا پناه برد.
2. پرسش نابجا خواستن و اصرار ورزیدن بر انجام چیزى که نسبت به آن علم و آگاهى ندارى نوعى نقص و کاستى بشمار میرود، به ویژه اگر آن خواسته از خداى عالم حکیم باشد، در داستان حضرت نوح و فرزند ناصالح و نااهلش قرآن این حقیقت را روشن ساخته است که ممکن است کسى فرزند پیغمبر باشد ولى اهلیّت و شایستگى این وابستگى را نداشته باشد اگر تقدیر الهى بر نابودى و هلاکت او تعلق بگیرد درخواست حیات براى او درخواستى ناآگاهانه است گرچه این درخواست از سوى پیامبر و پدر آن فرزند باشد.
قرآن در این رابطه مىفرماید: نوح به پروردگارش عرض کرد خدایا پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است، خداوند فرمود: اى نوح او از اهل تو نیست او عمل غیرصالحى است، پس آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواى، من به تو اندرز میدهم که از جاهلان نباشى.
«قال رب انى اعوذبک ان اسئلک ما لیس لى به علم.»() (نوح) عرض کرد: پروردگارا من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم.
» 3. وسوسههاى شیطانى از موارد دیگر که باید به خدا پناه برد، وسوسهها و فتنه گریهاى شیاطین است شیطانها همواره مىکوشند آدمى را از بزرگراه صراط مستقیم الهى منحرف کنند و به بیراهه بکشانند، انسانهایى که زندگیشان با یاد الهى رنگ گرفته است و قلبشان بسوى قبله حقیقت حق در گردش است.
به هنگام هجوم و حمله شیاطین به خدا پناه مىبرند و زبان حال و زبان قالشان این است: «و قل ربّ اعوذبک من همزات الشیاطین، واعوذبک ربّ ان یحضرون؛() و بگو پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم و از این که آنان نزد من حاضر شوند (نیز) ـ اى پروردگار من ـ به تو پناه مىبرم».
پناه بردن به خدا از شرور و وساوس شیطانى امرى زبانى نیست، بلکه باید از گفتار و گردارى که انسان را به سمت و سوى اهداف شیطانى سوق میدهد پرهیز کرد، زیرا آن که عقلش اسیر هوى و هوس باشد، در امواج وسوسههاى شیطانى گرفتار است و غرق شدن و هلاکت او قطعى است.
4. شرّ حسد و حاسد از جمله مواردیکه قرآن به روشنى به پیامبرش دستور داده که به خدا پناه ببرد موضوع حسد و بدخواهى و حسد ورزى در صحنه اجتماعى است.
«قل اعوذ بربّ الفلق.من شرّ حاسد اذا حسد؛() بگو پناه مىبرم به پروردگار سپیده صبح.از شر هر حسودى هنگامى که حسد ورزد.
» در خطرناک بودن حسد و آسیب رسانى آن به فرد و جامعه همین بس که خداوند متعال به پیامبرش خطاب مىکند از شرّ این صفت نکوهیده به خدا پناه ببر.
امام سجاد(ع) در لابلاى مناجات و راز و نیازهایش با پروردگار هستى از جمله چیزهایى که به خدا پناه مىبرد "حسد" است: «الّلهم انّى اعوذ بک من هیجان الحرص و سورة الغضب و غلبة الحسد.؛() پروردگارا به تو پناه مىبرم از هیجان حرص(آز) و شدت خشم و غضب و غلبه حسد.
» خواهى که شود دل چون آینه ده چیز برون کن از درون سینه حرص و حسد و شرک و حرام و غیبت بخل و غضب و کبر و ریا و کینه بخشنامه شیطان شیطان که نخستین قربانى حسد و تکبّر در عالم هستى اوست به پیروان و زیر مجموعهاش دستور داده که دو چیز را در میان مردم گسترش دهند، امام صادق(ع) فرمود: «یقول ابلیس لجنوده اُلقُو بینهم الحسد و البغى فأنهما یعدلان عند اللّه الشرک؛() شیطان بزرگ به لشکریانش گفت: حسد و ستم را در میان انسانها ترویج کنید، زیرا این دو خصلت ناپسند در پیشگاه خدا همسان و هم وزن شرک است.
» بستر کار شیطان القاء عداوت و کینه در بین بنى آدم است «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء»() براى رسیدن به اهداف شوم شیطانى از راههاى گوناگونى استفاده مىکند حسد، یکى از ابزارهاى شیطان است تا مردم را به جان هم بیفکند و بدخواهى و بدبینى را در میان آنان گسترش دهد.
از این انسان مسلمان خدا باور باید همواره بهوش باشد که در دامهاى مرئى و نامرئى شیطان گرفتار نگردد، بدون تردید دام حسد یکى از بزرگترین دامهاى شیطان است که میلیونها انسان را به فلاکت و هلاکت انداخته است.
حسد آفت دین و دنیا امام باقر(ع) انسانها را به دو گونه تقسیم مىکند دسته اول کسانى که خود ساخته و صالح و سالمند، از زندگى با برکت و سالمى برخوردارند و در پرتو وجودشان دیگران نیز زندگى مىکنند و از سلامت و برکت آنان برخوردارند.
مثل این گونه انسانها مانند قطرههاى باران است که وقتى فرو میریزند لطافت، نظافت، طهارت، نشاط و طراوت میآفرینند و گرد و غبار از چهره طبیعت میزدایند و لبخند را بر چهره زمین نقش مىبندند.
در برابر، کسانى هستند که نه خود میزیند و زندگى سالمى دارند و نه کسى از زندگى آنها بهرهاى مىبرد، این گونه کسان مانند ملخهایى هستند که به هر مزرعه و باغ و بوستانى وارد شوند غارت مىکنند و ضربه میزنند و در این غارتگرى و نابودى و تخریب هیچگاه سیر نمىشوند، بلکه هرچه بیشتر ویرانگرى و غارتگرى کنند خوشحال ترند.
() انسانهایى که عبد صالح خداوندند و مظهر رحمت و شفقت او مىباشند همواره خیر و صلاح و اثرات وجودیشان به دیگران میرسد، خود صالحند و مصلح.
طاهرند و مطهر، ساخته شده و سازندهاند، در شعاع وجودشان بسیارى زندگى مىکنند و به سعادت راه مىیابند، اما کسانى که روزى خدا را مىخورند ولى خانه دلشان پر از کینه و حسد نسبت به بندگان خداست، اولاً مثل خوره خودشان را مىخورند و پیش از هر کس خود را گرفتار مىسازند، و به فرمایش على(ع): «الحسد یأکل الجسد؛() حسد نابود کننده جسم و جسد است.
» و ثانیاً آتش درون آنها جامعه را به جهنمى سوزان تبدیل مىکند لقمان حکیم به فرزندش چنین گفت که: «وللحاسد ثلاث علامات: یغتاب اذاغاب و یتملق اذا شهد، و یشمت بالمصیبة؛() براى شخص حسود سه نشانه است: در پشت سر غیبت مىکند در روبرو تملّق و چاپلوسى مىنماید و به هنگام مصیبت، صاحب مصیبت را سرزنش مىکند».
آرى مرض "حسد" آفتى است که مزرعه دین و دنیاى آدمى را غارت مىکند و به آتش مىکشد.
امام صادق(ع) فرمود: «آفة الدین الحسد و العجب و الفخر؛() حسد و عجب و فخر (بدخواهى و خود شگفتى و به خود بالیدن) آفت دین به شمار میروند.
» انسانى که حسادت میورزد همواره مترصد است که اگر کسى ازنعمتى، مقامى، منزلتى، شهرتى، و بالأخره جایگاه اجتماعى، بهرهمند شد او را از آن جایگاه بزیر افکند، تمام هم و غم خود را به کار مىگیرد که آن نعمت موجود در طرف مقابل را از او بگیرد و زایل سازد.
از سوى دیگر از آنجا که در درون خویش این آتش را شعلهور ساخته هیچگاه روى آرامش و آسایش را نمىبیند، بلکه همواره در حال اضطراب و نقشه کشى و براندازى و نابودسازى دیگرانى است که صاحب نعمت و موفقیت هستند.
از این رو باید گفت حسودان همان لشکر ملخ هستند که جزغارتگرى و تخریب و نابودسازى صاحبان نعمت اندیشه دیگرى ندارند و این آفت مزرعه جان آنها و جامعه را به آتش مىکشد و آسایش و آرامش را از جامعه انسانى مىگیرد.
بى جهت نیست که در روایات اهل بیت(ع) از حسد به عنوان سرآمد رذائل و عیوب یاد شده است، على(ع) فرمود: «الحسد رائد السوء؛() حسد جلودار بدیهاست.
» «رأس الرذائل الحسد؛() حسد اساس رذائل است.
» «الحسد رأس العیوب؛() حسد ریشه همه عیبهاست.
» درمان حسد هر دردى را درمانى است، لکن انسان در آغاز باید احساس درد کند، باور کند که مریض است و ثانیاً نوع بیمارى را شناسایى نماید و ثالثاً طبیب حاذق و ماهر پیدا کند و خود را در برابر دستورات او قرار دهد و به نسخه پیچیده او به دقت عمل نماید اگر این مراحل را به ترتیب طى کند امید به شفاى او میرود.
طبیبان روح و عالمان ربّانى و راه طى کردههاى علم اخلاق و تربیت نفوس راههاى درمان این درد جانسوز و جامعه سوز حسد را بیان کردهاند و به کمک رهنمودهاى اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این نسخه را منتشر ساختهاند.
درمان این بیمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذیله دیگر بر دو اساس استوار مىباشد: 1ـ طرق علمى 2ـ طرق عملى در قسمت علمى، شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد از نظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههاى پیدایش حسد.بى شک مرور بر این آثار و پیامدها تأثیر بسیار مثبتى در درمان این بیمارى اخلاقى دارد. .
اما از نظر "عملى" میدانیم که تکرار یک عمل تدریجاً تبدیل به یک عادت مىشود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونى مىگردد، اگر حسود به جاى این که براى در هم شکستن اعتبار و شخصیت فردى که مورد حسدش قرار گرفته به تقویت خود بپردازد، به جاى غیبت و مذمتش او را به خاطر صفات خویش مدح و ستایش کند و به جاى تلاش در تخریب زندگى مادى خود را آماده اعانت و همکارى با او نماید.به یقین تکرار این کارها تدریجاً آثار رذیله حسد را از روح او مىشوید و نقطه مقابل آن که "نصح" و "خیرخواهى" است با یک دنیا نور و صفا و روحانیت جانشین آن مىگردد.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
جامع الاخبار، ص .186 .
معراج السعادة، انتشارات هجرت، ص .418 .
سوره مائده، آیات 27 و 28 و .30 .
سوره یوسف، آیه 4 و .5 .
سوره نساء، آیه .54 .
نهج البلاغه، خطبه .27 .
همان، خطبه .3 .
سوره بقره، آیه .67 .
سوره هود، آیه .47 .
سوره مؤمنون، آیه 97 و .98 .
سوره فلق، آیه .5 .
صحیفه سجادیه،دعاى هشتم. .
وسائل الشیعه، ج 16، ص .39 .
سوره مائده، آیه .91 .
تحف العقول، کلمات امام باقر(ع). .
سفینة البحار، ج 2، ص .178 .
تزکیه نفس، شفیعى مازندرانى، ج 1، ص .424 .
وسائل الشیعه، ج 15، ص 366. .
غررالحکم، ج 1، ص .481 .
همان، ج 4، ص .50 .
مستدرک الوسائل، ج 12، ص .21 .
اخلاق در قرآن، آیة اللّه مکارم، ج 2، ص 148 و .147