آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

سرمایه واژه آشنایى است که همه انسانها مفهوم آن را می‌دانند اما باید دانست که سرمایه داراى معناى گسترده است.
 فقط بر مال و ثروت و پول و دارایى سرمایه اطلاق نمىشود.
 بلکه در این سرمایه اقتصادى از سرمایه انسانى نیز سخن به میان می‌آید و بالاتر از آن، توانایىها، استعدادها و علاقهها و بینشهاى یک فرد و تفکر و اندیشههاى او از مصادیق سرمایه به حساب می‌آید.
 یکى از سرمایههاى مهم هر جامعه‌اى که از مؤلّفههاى مهم و مؤثر و اساسى در توسعه و ثبات آن جامعه محسوب مىشود سرمایه اجتماعى است.
 سرمایه اجتماعى آن قدر مهم است که توسعه اقتصادى و سیاسى و فرهنگى در پرتو او تحقق پیدا مىکند تا آن جا که مىتوان گفت سرمایه انسانى ابزارى براى رسیدن به سرمایه اجتماعى شمرده مىشود، گاه از این سرمایه به ثروت نامرئى و پنهان یاد مىشود، سرمایه اجتماعى مجموعه منابعى است که در ذات روابط خانوادگى و در سازمانهاى اجتماعى جامعه وجود دارد و بر رشد شناختى و یا اجتماعى افراد مؤثر است و یا سرمایه اجتماعى عبارت است از ارزش آن جنبه از ساختار اجتماعى که به عنوان منبعى در اختیار افراد و اعضاء قرار مىگیرد تا بتواند به اهداف و منافع خود دست یابد و برخى آن را مجموعه‌اى از مفاهیمى مانند اعتماد، هنجارها و شبکه می‌دانند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه اعضاى یک اجتماع مىشود و در نهایت منافع متقابل آنها را تأمین مىکند.
 با توجه به این تعاریف مىتوان گفت سرمایه اجتماعى را مىتوان اعتماد و هنجارهاى اجتماعى دانست که در یک شبکه ارتباط اجتماعى وجود دارد که منشأ عمل متقابل اجتماعى مىگردد.
 مجموعه آن چه که محتواى سرمایه اجتماعى را تشکیل می‌دهد عبارت است از: ـ1 اعتماد به کسانى که در زندگى اجتماعى با آنها در ارتباط هستیم.
2ـ مشارکت اجتماعى با حضور در فعالیتهاى سیاسى و نظارت و انتقاد در رفتار سیاسى افراد.
 3ـ اتحاد و همبستگى بین افراد جامعه.
 4ـ احساس تعهّد و مسئولیّت پذیرى.
 5 ـ قانونمدارى 6ـ وجدان کارى و انضباط اجتماعى.
 7ـ صداقت و راستگویى و راست کردارى 8 ـ احترام متقابل افراد 9ـ امانت دارى.
 10ـ روحیه فداکارى و ایثارگرى در افراد جامعه و مواردى مانند آن.
 ناگفته نماند این مجموعه‌اى که بر شمرده شد ممکن است برخى در برخى تأثیر داشته باشند از باب مثال مهمترین بُعد سرمایه اجتماعى اعتماد است که با عواملى چون صداقت، امانت دارى و عمل به وعده و پاى بندى به تعهدها و پیمانها تثبیت مىشود.
 با توجه به این که اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر یکى از مهمترین سرمایههاى یک اجتماع است و همین مؤلّفه است که جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون می‌آورد و همچون رشتههاى زنجیر آنها را بهم پیوند می‌دهد و پشتوانه فعالیتهاى هماهنگ اجتماعى و همکارى در سطح وسیع مىگردد.
 اسلام به عنوان دین جامع، مسلمانان را به امورى فراخوانده است تا با عمل به آن، اعتماد متقابل را در جامعه تقویت و تحکیم نموده و همبستگى اجتماعى را پایدار سازند که از جمله از آن امور وفاى به عهد و پاى بندى به قرار مؤمنان و لزوم وفاى به عهددادهاست.
  در قرآن کریم در آیات گوناگونى مؤمنان را به این اصل حیاتى در جلب اعتماد اجتماعى توجه داده است گاهى در جایى که مؤمنان را به رستگارى مىستاید یکى از ویژگىهاى آنها را رعایت عهد و پیمان می‌داند و مىفرماید: «قد افلح المؤمنون.
و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛() مؤمنان رستگار شدند آنها کارهاى فراوانى انجام می‌دهند که از جمله آن رعایت امانتها و عهد است.
 یعنى آنها امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند.
 در سوره معارج نیز هنگام بر شمردن ویژگىهاى نمازگزاران، رعایت امانتها و عهد را نیز از جمله آنها می‌داند «و الّذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون»() در سوره بقره نیز هنگام بیان ویژگىهاى برّ ونیکى ونیکان مىفرماید: «والموفون بعهدهم اذا عاهدوا»() یکى از ویژگىهاى نیکان آن است که آنها به هنگامى که پیمان مىبندند به آن وفا مىکنند.
 به لحاظ این که وفاى به عهد و پیمان از عوامل مهم اعتماد متقابل اجتماعى و در نتیجه از عوامل مهم سرمایه اجتماعى است.
 در روایات آمده است که رعایت عهد و پیمان و وفاء به آن نسبت به همه لازم است خواه طرف مقابل مسلمان باشد یا کافر و نیکوکار باشد یا بدکار.
 امام باقر(ع) فرمود: «ثلاث لم یجعل اللّه عزّ و جلّ لاحد فیهن رخصة:اداء الامانة الى البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر و برّالوالدین برّین کانا او فاجرین؛() سه چیز است که خداى سبحان اجازه ترک آن را به کسى نداده است :ـ1 اداء امانت نسبت به نیکوکار و بدکار ـ2 وفاء به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و بدکار ـ3 نیکى به پدر و مادر چه نیکوکار باشند چه بدکار.
» پیامبر گرامى اسلام(ص) نیز فرمود: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیف اذا عهد؛() کسى که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد باید به عهد و پیمان خود وفا کند.
» در سوره اسراء نیز خطاب به مؤمنان فرمود: «و اوفوا بالعهد انّ العهد کان مسؤولاً؛() و به عهد و پیمان خود وفا کنید که از عهد سؤال مىشود.
» سؤال از عهد را مفسران به گونههاى مختلف تفسیر کرده‌اند ولى روشنترین وجه آن است که از خود وفاء به عهد سؤال مىکنند یعنى آدمیان در مقابل عهد و پیمان مسؤولند که آن را وفاء کنند و اگر کسى به آن وفاء نکرده باز مسؤول است که چرا به آن وفا نکرده است.
 در سوره مبارکه مائده به ایمان آوردهها فرمود: «یا ایّهاالّذین آمنوا اوفوا بالعقود احلّت لکم بهیمة الانعام الّا ما یتلى علیکم غیر محلّى الصید و انتم حرم انّ اللّه یحکم ما یرید؛() اى کسانى که ایمان آورده‌اید به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید چهارپایان براى شما حلال شده است مگر آن چه بر شما خوانده مىشود و استنثناء خواهد شد، و به هنگام احرام صید را حلال نشمرید خداوند هرچه بخواهد در مصلحت باشد، حکم مىکند.
» در این آیه مؤمنان را مخاطب قرار داده و از آنها خواسته است که به پیمانها و قراردادها وفا کنند و در واقع با این خطاب به مؤمنان گوش زد مىکند که ایمان تو مىطلبد به پیمانى که دارى وفادار باشى و اگر مىخواستى ایمانت به کمال برسد و مؤمن راستین باشى باید این دستور را به کارگیرى، علاوه بر این وجه، جهت دیگر در خطاب است و آن این که خطاب "اى مؤمنان" از سوى خدا شیرینى و لذتى را در مؤمن ایجاد مىکند که رنج این تکلیف و مسؤولیت را از ایشان می‌زداید.
 از این رو امام صادق(ع) فرمود: «لذّة ما فى الندا ازال تعب العبادة والعناء؛() لذت موجود در ندا و خطاب الهى رنج و سختى عبادت و اطاعت را زایل مىکند.
» زیرا آدم مؤمن خود را مخاطب خدایى می‌داند که کامل و کمال مطلق و جمال و جلال مطلق و دارنده همه اسماء حسنا و زیبایىها است که انسانى را که تمام وجود و فقر و نیاز و وابستگى است و از خود چیزى ندارد شایستگى آن را پیدا کرده مخاطب او شود.
 و به او فرمان دهد و از او تکلیف وظیفه‌اى طلب کند.
 معناى عقد "عقد" در آیه به معناى(معقود) یعنى پیمان است.
 گرچه عقد در لغت آن چیزى است که بشر در کارهاى روزانه خود در امور محسوس به کار مىبرد مانند گره زدن با طناب اما همین عمل در امور معنوى نیز به کار می‌رود مانند پیمان هایى که میان انسانها برقرار مىشود.
 نسبت عقد و عهد عموم وخصوص مطلق است هر عقدى عهد است ولى هر عهدى عقد نیست.
  وفاء به عهد از احکام بین‌المللى اسلام قرآن کریم بر وفا به عقد و عهد تکیه مىکند و آن را از برنامههاى بین المللى خود می‌داند.
 هرگاه انسان عقدى مىبندد خواه با شخص یا دولتى چه مؤمن و مسلمان یا کافر، این عقد واجب "الاطاعة و واجب الوفاء" و نقض آن حرام است.
 از این رو قرآن به مؤمنان دستور می‌دهد به عقد و عهدى که با مشرکان بسته‌اند وفادار باشند.
 "کیف یکون للمشرکین عهد عند اللّه و عند رسوله الّا الّذین عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم؛() چگونه براى مشرکان پیمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى که آنها همواره آماده شکستن پیمان شما هستند) مگر کسانى که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید (و پیمان خود را محترم شمردند) تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند شما نیز وفادارى کنید.».
 اما اگر سر گردگان آنها پیمان شکنى کردند با آنها ستیز کنید: «و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فى دینکم فقاتلوا ائمة الفکر انّهم لاایمان لهم؛() و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد بشکنند و آیین شما را مورد طعن قرار دهند با پیشوایان کفر پیکار کنید چرا که آنها پیمانى ندارند.
» اقسام عهد و پیمان عهد و پیمان داراى اقسامى است: ـ1 عهد با خدا که عقد توحید است یعنى انسان با خدا میثاق و پیمان مىبندد که او را به یکتایى و یگانگى بشناسد و فقط در برابر او عبادت کند و از او ـ پیروى نماید و از غیر او چه شیطان باشد، چه انسان باشد یا هواى نفس باشد ـ اطاعت ننماید.
 از این رو قرآن در سوره یس فرمود: «الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدوّ مبین و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم؛() آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او براى شما دشمن آشکارى است و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است.
» در لزوم وفاء به عهد الهى فرمود: «و اوفوا بعهد اللّه اذا عاهدتم ولاتنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم اللّه علیکم کفیلا؛() هنگامى که با خدا عهد بستید به عهد با خدا وفا کنید و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار داده‌اید.
» ـ2 عهد با رسول خدا که همان عهد نبوت با رسول خدا است.
 ـ3 عهد با اولیاء خدا که همان عقد ولایت با آن هاست.
 در این سه قسم آدمى باید با پیمانى که به خدا و پیامبر و اهل بیت او منعقد کرده است وفاء کند.
 4ـ عهد با مردم: انسان هر نوع تعهد و قراردادى که با مردم منعقد مىکند باید به آن وفاء کند که ممکن است این عهد در قالب معاملات و دادوستد انجام شود که وفاء به آن در چارچوب همان قرار داد لازم الوفاء است از باب مثال اگر معامله‌اى انجام شد و خرید و فروشى به وقوع پیوست، خریدار باید پول را پرداخت کند و فروشنده نیز باید کالا را تحویل دهد و اگر تعهدات از نوع اخلاقى باشد در آن جا نیز به لحاظ این که آن تعهد محترم است لازم الوفاء است و گرنه آدمى از نیل به کمال و فضائل اخلاقى و مقامات عالیه انسانى باز مىماند.
 پیمان شکنى زورمندان تحلیل قرآن درباره وفاء به عهد و عقد آن است که عدّه‌اى قدرتمند و قدرت مدار به عهدشان وفا نمىکنند و این سرّ فتنه عالم است، انسان نمىتواند زندگى کند.
 چنان که دولتها باید به ناچار با دولتهاى دیگر تعامل مالى یا حقوقى داشته باشند و این بدون عقد و عهد تحقق پیدا نمىکند و اگر به تعهد عمل نشود و هر قدرتمند عقدش را زیر پاگذارد نمىتوان مسالمت‌آمیز زندگى کرد.
 بر این اساس است که احترام به عقود و قرار داد متقابل واجب و لازم است و اگر قدرتمندى با اتکاء به قدرت خود در رابطه با ملتهاى ضعیف تنها به منافع خود بیاندیشد و با اندک بهانه‌اى پیمان شکنى کند نمىتوان نظمى در جهان برقرار کرد و با امنیت و آرامش به زندگى ادامه داد.
 از این رو لازم است همه آدمیان بر اساس این قانون بین المللى به عقد و عهد پاى بند بوده و به منافع همگان فکر کنند تا ثبات و امنیت برقرار و ادامه زندگى میسور باشد.
 5 ـ عهد با خویشتن :عهدهایى که انسان به هنگام تهذیب نفس و خودسازى و در طریق تکامل صفات نیک و اعمال صالحه با خودش منعقد مىکند، یعنى انسان با خود تعهد مىکند که هر روز جز در مسیر طاعت حق گام بر ندارد و از گناهان بپرهیزد و این عهد با خویشتن همان است که علماى اخلاق و عرفان از آن به مشارطه و مراقبه و محاسبه یاد مىکنند که آدمى پیوسته با خود شرط مىکند هر روز چه کارهایى را انجام دهد و از چه کارهایى پرهیز کند و در طول روز مراقب و نگهبان خویش باشد که به این تعهد عمل کند و شامگاهان با محاسبه و حسابرسى از خویشتن و بررسى اعمال روزانه خود کاستىهاى خود را شناخته و با توجه به آن با توبه به جبران آن اقدام کند و در صورت مثبت بودن اعمال به ستایش خداى سبحان بپردازد.
 شهداء وفا کنندگان به عهد الهى در قرآن کریم آمده است که مجاهدان با خدا پیمان مىبندند که با حضور در جبهههاى نبرد از دین خدا دفاع کنند، عدّه‌اى صادقانه بر این عهد پاى بندند و تا پاى شهادت پیش می‌روند و عدّه‌اى در انتظارند و عدّه‌اى پیمان شکنى مىکنند، قرآن کریم در سوره احزاب در این خصوص مىفرماید: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا؛() در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند و بعضى پیمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشیدند و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود نداده‌اند.
» و درباره آن هایى که پیمان شکنى کرده‌اند مىگوید: «ولقدکانوا عاهدوا اللّه من قبل لایولّون الادبار و کان عهد اللّه مسؤولا؛() آنها پیش از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند.
) بر اساس این دو آیه مؤمنان واقعى بر عهد خود با خدا و پیامبر پاى بندند اما منافقان یا فاسقان نه تنها بر عهد خود پاى بند نیستند بلکه نقض عهد کرده و پیمان شکنى مىکنند.
 وفاى به عهد از اوصاف الهى خداى سبحان داراى اسماء حسنا و صفات جمال و کمال فراوانى است که از جمله آن اوصاف (وفىّ) یعنى وفا کننده به عهد است از این رو در سوره توبه فرمود: خداى سبحان با مؤمنان معامله‌اى مىکند و از آنها جان و اموالشان را مىخرد و در برابر به آنان بهشت می‌دهد.
 سپس مىفرماید: «وعداً علیه حقاً فى التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفى بعهده من الله؛() این وعده حقى است بر او که در قرآن و تورات و انجیل آن را بیان کرده و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است.
» بر این اساس انسانى که بعهد خودش وفاء مىکند مظهر مشیت خدا است و در جاى دیگرى فرمود: «واوفوا بعهدى اوف بعهدکم؛() به پیمانى که با من بسته‌اید وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم.
» آدمى باید که به پیمانى که با خدا بسته وفادار باشد که نتیجه آن وفاء عهد از سوى خداست.
 انبیاء الهى الگوى وفاء به عهد پیامبران الهى و اولیاء خداى سبحان از وفا کنندگان به عهد الهى هستند انسانها نیز باید با اسوه قرار دادن آنها به عهد و پیمان پاى بند باشند.
 قرآن کریم یکى از مصادیق و اسوههاى وفا به عهد را ابراهیم خلیل الرحمن معرفى کرده است و فرمود: «و ابراهیم الّذى و فّى؛() و ابراهیمى که به عهد خود وفاء کرده و وظیفه خود را به طور کامل ادا کرد.
» از حضرت اسماعیل نیز به (صادق الوعد) یاد کرد و فرمود: «واذکر فى الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً؛() و در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او در وعدههایش صادق و رسول و پیامبرى بزرگ بود.
» ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل به عنوان وفاء کنندگان به عهد و صادق بودن در وعده از باب مثال است، در واقع همه انبیاء الهى از این وصف مهم بهرهمندند و مؤمنان باید در وفاء به پیمان به آنها اقتداء کرده و آنها را اسوه خود قرار دهند.
 ابعاد عهد و پیمان و وفاء به آن عهد و عقد داراى ابعاد مختلفى است هم داراى بعد فقهى و حقوقى است و هم داراى بعد اخلاقى، در فقه و حقوق از عهد و عقد از جهت لزوم و جواز و از جهت امکان فسخ و عدم آن و همچنین از این جهت که با چه کسانى مىشود پیمان بست و با چه کسى نمىتوان پیمان بست بحث مىشود که به تفصیل در فقه و حقوق مورد بررسى قرار مىگیرد.
 اما از جنبه اخلاقى، از معاهده و پیمان از آن جهت بحث مىشود که داراى ارزش معنوى است و موجب کمال نفس مىگردد و به لحاظ اجتماعى موجب تحکیم پیوندهاى اجتماعى و تقویت اعتماد عمومى مىگردد.
 وفاى به عهد در روایات در احادیث و روایات در زمینه وفا به عهد تعبیرات بسیار جالبى به کار رفته که به برخى از آنها اشاره مىشود.
 ـ1 پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لادین لمن لاعهد له؛() کسى که پاى بند به عهد و پیمان خود نیست دین ندارد.
» بر اساس این حدیث دین و دین دارى در پاى بندى به عمل به پیمان هاست چه پیمان خالق با انسان و چه پیمان مخلوق با مخلوق و امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اصل الدین اداء الامانة و الوفاء بالعهود؛() اصل دین دارى در اداء امانت و وفا دارى به پیمان است.
» ـ2 حضرت امیر(ع) در فرمانش به مالک اشتر بر مسأله وفاى به عهد در برابر هر کس و هر گروه تأکید مىکند و مىفرماید: «و ان عقدت بینک و بین عدوّک عقدة او البسته منک ذمّة فحط عهدک بالوفاء وارع ذمتک بالامانة واجعل نفسک جنّة دون ما اعطیت فانه لیس من فرائض اللّه شىء النّاس اشدّ علیه اجتماعاً مع تفرق اهوائهم و تشتّت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود و قد لزم ذلک المشرکون فیما بینهم دون المسلمین لما استوبلوا من عواقب الغدر؛() اگر بین تو و دشمنت پیمانى بسته شد و یا تعهد پناه دادن را به او داده‌اى جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خود قرار ده، زیرا هیچیک از فرائض الهى نیست که همچون وفاى به عهد و پیمان مردم با تمام اختلافاتى که دارند نسبت به آن این چنین اتفاق نظر داشته باشند،حتى مشرکان زمان جاهلیت علاوه بر مسلمانان آن را مراعات مىکردند.
 زیرا عواقب پیمان شکنى را آزموده بودند.
» ـ3 امام على(ع) در حدیث دیگرى فرمود: «انّ العهود قلائد فى الاعناق الى یوم القیامة فمن وصلها وصله الله و من نقضها خذله اللّه؛() عهد و پیمان طوقى بر گردن انسان هاست تا روز قیامت، کسى که آن را پیوند دهد و به آن وفا کند خداوند پیوند او را برقرار سازد و کسى که آن را بشکند خداوند او را به حال خود رها مىسازد.
» در حدیث دیگرى امام على(ع) فرمود: «اشرف الخلائق الوفاء؛()بهترین آفریدهها و یا بهترین خلق و خوى وفاى به عهد و پیمان است.
» و در روایتى پیامبر اکرم(ص) فرمود: پیمان شکنى موجب تسلّط دشمنان مىشود: «اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم؛() هنگامى که مردمى پیمان شکنى کنند خداى سبحان دشمنانشان را بر آنان مسلّط مىسازد.
» آثار فردى و اجتماعى وفاى به عهد در ضمن بحثهاى گذشته روشن شد که پاى بندى به عهد و پیمان چه آثار و عواقب و پى آمدهایى براى فرد و جامعه دارد اما در عین حال برخى از آنها به صورت فهرست وار بیان مىشود: ـ1 حفظ اعتماد اجتماعى و تحکیم آن به عنوان یکى از مؤلفههاى سرمایه اجتماعى در پرتو عهد و پیمان و عمل به آن.
 ـ2 حافظ شخصیت و بزرگى چنان که حضرت امیر(ع) فرمود: «الوفا حصن السؤدد؛() وفاء به عهد قلعه و دژ محکم بزرگى و شخصیت است.
» ـ3 ورود به بهشت: در برخى روایات یکى از عوامل تضمین بهشت را وفاء به عهد و پیمان ذکر کرده است.
 ـ4 نشانه و دلیل ایمان: على علیه السلام فرمود: «من دلایل الایمان الوفاء بالعهد؛ یکى از نشانههاى ایمان وفاء به عهد امنشأ وفادارى و پیمانست.
»  شکنى آن چه که زمینه ساز پیدایش فضائل و رذایل در انسان است امورى است که مىتوان سر چشمه فضائل را آگاهى از آن و نتایج آن و همچنین ایمان به خدا و قیامت دانست و سرچشمه رذایل را جهل و نادانى و هواى نفس و دنیاگرایى و حاکمیت شیطان و به طور کلى کفر و بى ایمانى و نفاق دانست زیرا، انسانى که براى منفعت عاجل دنیا پیمان شکنى مىکند و خدا و سعادت جاودانه را به فراموشى مىسپارد به طور طبیعى پیمان را زیر پا مىگذارد و امّا انسانى که از عواقب اعمال و کارها با اطلاع و پیوسته خود را در محضر خدا می‌داند و می‌داند که ابدیتى در پیش دارد که سعادت واقعى او را تشکیل می‌دهد به طور کلى به فضائل و از جمله به عهد الهى پاى بند خواهد بود.
 نتیجه گیرى از مجموعه مباحث مطروحه استفاده مىشود که یکى از برنامههاى مهم مؤمنان وفادارى به تعهدات و پیمانها است که شامل عمل به تعهدى که انسان با خدا و پیامبر و ائمه معصومین و مردم خویشتن دارد مىگردد و اگر انسانى به انواع تعهدات و از جمله تعهّد به مردم پاى بند باشد نتیجه آن از نظر فردى حفظ شخصیت و حفظ محبت الهى و از نظر اجتماعى حفظ اعتماد و در نتیجه تعاون و همکارى همگانى خواهد بود بنابراین بر مؤمنان لازم است به این برنامه الهى پاى بند بوده تا در پرتو آن سعادت جاودانه و اعتماد اجتماعى و شخصیت واقعى خود را حفظ کنند.
  پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 سوره مؤمنون، آیه .8 .
 سوره معارج، آیه .32 .
 سوره بقره، آیه .177 .
 اصول کافى، ج 2، ص 162 .
 همان، ص .364 .
 سوره اسراء، آیه .34 .
 سوره مائده، آیه .1 .
 مجمع البیان، ج 1، ص .490 .
 سوره توبه، آیه .7 .
 همان، آیه .12 .
 سوره یاس، آیه 61 ـ .60 .
 سوره نحل، آیه .91 .
 سوره احزاب، آیه .23 .
 همان، آیه .15 .
 سوره توبه، آیه .111
 سوره بقره، آیه .40 .
 سوره نجم، آیه . 37 .
 سوره مریم، آیه .54 .
 بحارالانوار، ج 69، ص .198 .
 غررالحکم، حدیث .1762 .
 نهج البلاغه، نامه .53 .
 غررالحکم، حدیث .3650 .
 همان، حدیث .2859 .
 بحارالانوار، ج 97، ص .46 .
 غررالحکم، حدیث .1044

تبلیغات