آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

نکته :23 اهمیت دادن به نمازهاى پنجگانه پس نماز فلاح مطلق است و آن خیر الاعمال است و سالک باید این لطیفه الهیه را با تکرار و تذکر تام به قلب بفهماند و فطرت را بیدار کند و پس از ورود به قلب،فطرت از جهت کمال و سعادت طلبى به آن اهمیت دهد و از آن محافظت و مراقبت نماید.
() نماز کاملترین نوع نیایش و اظهار بندگى و شکرگذارى به شکلى مخصوص و معین در برابر پروردگارى است که انسان به او اعتقاد و ایمان کامل دارد و وجود خود و نعمتهایى که دارد را از طرف او مى داند.
نماز ارتباط معنوى میان آفریده و آفریدگار و در خواست یارى از اوست و از این رو در اسلام به آن اهمیت فوق العاده‌اى داده شده و به منزله عمود براى خیمه توصیف شده و خداوند در قرآن مؤمنین را به اقامه نماز امر فرموده و آن را یک عمل واجب براى ایشان نوشته است از آن جمله مىفرماید: "حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتین"() "فاقیموا الصلوة ان الصلاة کانت على المؤمنین کتابآ موقوتآ"() بررسى برخى نکات در مورد نماز از قرآن و احادیث نکته اول: خداوند مىفرماید:به صبر و نماز یارى بجویید که نماز بزرگ است جز براى خاشعین() معناى استعانت جستن از نماز در واقع برقرار کردن یک رابطه معنوى با حقتعالى هنگام وقوع مشکلات مادى و روحى است.
به لحاظ آنکه نماز معجونى از اذکار مختلف و کاملترین مراتب آن است،انسان به وقت برخورد با مصائب مىتواند در نماز به هر وسیله‌اى از او کمک و یارى بطلبد به زبان دیگر انسان در نماز مىتواند عاشقانهترین نوع مکالمات خود را با خدا بکار برد.
در مورد امور معنوى از جمله سیر و سلوک نماز یکى از بهترین وسایطى است که مى تواند انسان را به هدف نزدیکتر کند.
 نکته دوم :خداوند دو صفت نماز گزاران را از نشانههاى مؤمنان دانسته است.
 اولین نشانه آنکه بر نمازشان محافظت مىکنند یعنى هیچگاه نمازشان را ترک نمىکنند و دیگر آنکه خشوع را نیز رعایت مىکنند تا نماز بر قلوب ایشان تأثیر گذاشته و آنان را از کجرفتاریها و انحرافات نگاه دارد.
پس براى تأثیر گذاشتن نماز دو شرط لازم است یکى محافظت بر نماز و دیگرى رعایت خشوع.
 "قد افلح المؤمنون الذین هم فى صلاتهم خاشعون .
والذین هم على صلاتهم یحافظون"() نکته سوم: خداوند مىفرماید: "انّ الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنکر"() نماز انسان را از بدیها و زشتیها باز می‌دارد زیرا نماز چنان تأثیرى در انسان به جا مىگذارد که اگر نماز گذار شرایط آن را مراعات کند هیچگاه به سراغ بدیها نمی‌رود و از آن شرایط همانطور که نام بردیم مداومت و خشوع در نماز است.
 اگر برخى از مردم نماز گزار مرتکب کارهاى ناپسند مىشوند به این دلیل است که به دستورهاى لازم در نماز عمل نمىکنند و در نتیجه نمازشان تأثیر لازم را در آنها ندارد و از ثمرات عالى آنها بهره نمىبرند از رسولخدا نقل شده که فرمود :"همانگونه که اگر انسان در شبانه روز پنج نوبت، خود را شستشو دهد ناپاکى و آلودگى از بدن او زدوده مى شود نمازهاى پنجگانه نیز چنین است و انسان را از گناهان و ناپاکیهاى اخلاقى پاک مى کند".
() نکته چهارم: کسى که به نماز اهمیت نمی‌دهد مورد نکوهش خداى متعال قرار گرفته است.
خداوند در قرآن مى فرماید :"فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراؤون"() واى بر نماز گزارانى که در نمازشان سهل انگارى مى کنند و ریا مى نمایند.
 بنابراین شایسته است انسان نماز رابسیار مهم شمرده و آن را در اول وقت و بدون هیچگونه ریاکارى انجام دهد.
در قرآن است که وقتى از دوزخیان پرسیده مى شود "ماسلککم فى سقر"() اولین پاسخى که می‌دهند آن است که مى گویند: "لم نک من المصلین"() از امام کاظم نقل شده: پدرم هنگام وفات چنین گفت: "پسرم کسى که نماز را سبک شمرد به شفاعت ما نایل نخواهد شد.
"() و نیز نقل است روزى رسولخدا در مسجد نشسته بودند که مردى وارد شد و مشغول نماز گردید ولى رکوع و سجود را به طور کامل و صحیح به جا نمی‌آورد حضرت فرمودند :حالت او مانند نوک زدن کلاغ است این مرد اگر در این حال و با چنین نمازى بمیرد به دین من از دنیا نرفته است.
() امام خمینى(ره) مىفرمایند: "این سهل انگارى در نماز ناشى از ضعف ایمان به خدایتعالى و رسول و اخبار اهلبیت عصمت است بلکه این مساهله ناشى از سهل انگارى محضر ربوبیت و مقام مقدس حق است"() همچنین مى فرمایند: "پس اى عزیز مبادا در امر دیانت خصوصآاین نمازهاى پنجگانه تهاون کنى و آن را سست شمارى.
 خدا مى داند که انبیاء و اولیاء از کمال شفقت بر بندگان خدا این قدر ترغیب نمودند والا ایمان ما نفعى به آنها نرساند"() دلیل سهل انگارى در نماز چیست؟ انسان هر موضوعى را که به آن اهمیت بیشترى بدهد مسلمآ توجهش به آن موضوع یا کار بیشتر از توجهش به دیگر امور است و به اصطلاح به روى آن مطلب حساس خواهد شد و اگر نتواند زمانى آن را انجام دهد یا از آن موضوع باز بماند ناراحت و غمگین مى شود.
سهل انگارى در نماز نیز به همین دلیل است یعنى شخص امر نماز را کوچک مىشمرد و آنطور که باید به آن اهمیت نمی‌دهد و در مجموع انسان به خاطر آنکه گناه را کوچک مىشمرد، از انجام آن ابایى نداشته و ترسى ندارد.
 پس اولین کارى که انسان باید درباره رفع این قضیه بکند این است که موضوع را در نظر خود مهم جلوه دهد و این کار مقدور نیست جز با ریاضت نفس و پیروى از عقل و شرع نمودن.
 نکته پنجم: خداوند از نشانههاى منافقان کسالت در نماز و ریاکارى را نام مىبرد:" اذا قاموا الى الصلاة قاموا کسالى یراؤون الناس"() بنابراین براى دور ماندن از نفاق باید از این دو امر دورى کرد.
 در مورد حضور قلب و دورى از ریا توضیحات کافى در نکات قبل داده شده است.
 نماز و انبیاء در قرآن حضرت ابراهیم ـ بت شکن تاریخ ـ هنگامى که خانه کعبه را بنا نهاد،پیش آن دعا کرده فرمود: "رب اجعلنى مقیم الصلاة"() خدایا مرا اقامه کننده نماز قرار ده و از میان عبادات، خصوصآ نماز را ذکر کردن نشان از اهیت آن پیش انبیاء عظام دارد.
 همچنین اسماعیل(ع)اهل خود را به نماز توصیه مىنمود :"وکان یأمر اهله بالصلاة"() چنانکه لقمان به فرزند خود مى فرمود :"یا بنى اقم الصلاة"() و خداوند عیسى، موسى، و محمد( و در مجموع همه انبیاء) را امر به نماز فرمود.
به پیامبر اسلام فرمود :"وأمر اهلک بالصلاة و اصطبر علیها"() خانواده‌ات را به نماز امر کن و خود بر آن شکیبا باش و عیسى در گهواره فرمود خداوند مرا به نماز سفارش کرده است.
() و چون موسى به پیامبرى مبعوث شد حقتعالى به او فرمود: "واقم الصلاة لذکرى"() اینها همه نشان از بزرگى و عظمت این عبادت به درگاه خداوند دارد.
 نکته :24 شکر گذارى از نعمتهاى حق درقلب آثار شکر از قبیل خضوع و خشوع و محبت و خشیت و امثال آن است و در زبان ثنا و مدح و در جوارح اطاعت و استعمال جوارح در رضاى منعم.
() شکر به معناى تصوّر نعمت و اظهار آن و سپاسگذارى از منعم است.
 به عبارت دیگر شکر عبار ت از شناخت نعمت منعم و شادمانى و سرور نسبت به آن، عمل به مقتضاى این سرور با عزم بر امور خیر، سپاسگذارى از منعم و استعمال نعمت در راه بندگى خداوند است.
() شکر داراى سه مرتبه و رکن است:اول شکر قلبى و آن این است که در دل متوجه و متذکر نعمتهاى خدا باشد و به این مطلب ایمان داشته باشد که هر چه دارد از اوست و اگر بنده‌اى چیزى به او عطا مىکند بداند که خداوند اراده فرموده که او اینچنین عطایى نسبت به او داشته باشد.
 همچنانکه مروى است موسى(ع) در مناجات گفت: الهى آدم را به ید قدرت خود آفریدى و او را در بهشت خود جاى دادى و حوا را به او تزویج نمودى چگونه شکر تو را نمود؟ خداى تعالى فرمود :دانست که اینها از من است.
() نتیجه شکر باطنى و ایمان قلبى نسبت به نعمتهاى حقتعالى، دو چیز است :اول شکر زبانى، یعنى به هنگام استفاده از نعمتهاى بىکران الهى زبان به حمد و سپاس الهى بگشاید و دوم شکر عملى یعنى آنکه نعمتهایى که خداوند به او عطا فرموده است را در راهى که خداوند اراده کرده و مورد رضاى اوست به کار گیرد.
 چنانکه در روایت است که امام صادق(ع) فرمود :شکر هر نعمتى اگر چه بزرگ باشد آن است که حمد خداى را کند.
() و فرمود: شکر نعمتها اجتناب از محرمات است و تمام شکر گفتن الحمدلله است.
() مرحوم ملا احمد نراقى(ره) مى فرماید: شکر عبارت است از شناختن نعمت از منعم و آن را از او دانستن و به آن شاد و خرم بودن و به مقتضاى آن شادى عمل کردن به این معنى که خیر منعم را در دل گرفتن و حمد او را کردن و نعمت را به مصرفى که او راضى باشد رساندن.
 پس شکر منعم حقیقى که حضرت آفریدگار است آن است که همه نعمتها را از او دانى و او را منعم و ولىّ خود شناسى و اگر کسى دیگر با تو نیکى کند چنین دانى که خداى تعالى دل او را مسخر فرموده که به آن نیکى اقدام نموده و او را خواهى نخواهى بر این داشته و کسى که این را فهمید یک رکن شکر را به جا آورده بلکه بسا باشد که همین را شکر گویند و این شکر قلبى است.
 و رکن دیگر شکر خدا آن است که: به نعمتهاى الهى که به او عطا کرده شاد و خرم باشد اما نه از این راه که باعث لذت و کامرانى او در دنیاست بلکه از این راه که به واسطه آنها مىتواند تحصیل رضاى منعم را کند و خود را به قرب و جوار لقاى او برساند.
 و علامتش این است که از نعمتهاى دنیویه شاد نشود مگر به چیزى که اعانت بر تحصیل آخرت نماید.
 و از هر نعمتى که او را از یاد خدا باز دارد و از راه حق مانع محزون و غمناک گردد و چون این صفت را تحصیل کرد رکن دوم شکر را به جا آورده و رکن سوم، آن است که در دل و زبان حمد و ثناى او را به جا آورد و حمد دل آن است که خیر خواه کافه مخلوقات الهى بوده نیکویى ایشان را جوید و حمد زبان آن است که اظهار شکرگذارى او را کند.
 و رکن چهارم آن است که نعمتهاى الهیه را صرف رضا و مقصود او نماید مثلاً اعضا و جوارح که از نعمتهاى الهى است در طاعات و عبادات او به کار برد و از استعمال آنها در عصیان او احتراز کند.
 حتى اینکه از جمله شکر چشمها آن است که هر عیبى از مسلمى بیند ندیده پندارد و از جمله شکر گوشها آنکه هر نقصى که از مسلمى بشنود نشنیده انگارد و امثال آنها.
() درسهایى از قرآن .
1 خداوند انسانها را امر به شکرگذارى نموده فرمود :"یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم واشکروالله ان کنتم ایاه تعبدون"() اى کسانى که ایمان آورده‌اید از روزیهاى پاکى که خداوند براى شما ارزانى داشته بخورید و شکر او را به جاى آورید اگر تنها او را مى پرستید.
2 حقتعالى مرتبه شکرگذارى را بالاتر از مرتبه تقوا قرار داده فرمود آنانکه تقوا را رعایت مىکنند شاید به درجه شکرگذارى برسند.
"فاتقوا الله لعلکم تشکرون"() این آیه نشان می‌دهد شکر و سپاس از نعمتهاى حق مرتبه بالایى است که تنها کسانىکه جزو متقین هستند به آن درجه نائل مىشوند.
از این روست که در بسیارى از آیات قرآن فرمود: "قلیلا ما تشکرون"() یا فرمود: "ولکنّ اکثر الناس لا یشکرون"() واین به آن خاطر است که به جا آوردن تمام مراتب و ارکان شکر(یعنى زبانى، قلبى و عملى) آنطور که شایسته و سزاوار است، جز از عهده کمى بر نمی‌آید.
 .
3 یکى از آثار و عواقب شکرگذارى در دنیا افزایش روزى و نعمتهاى دیگر است.
زیرا که حق خود وعده داده و فرمود :"لئن شکرتم لازیدنکم"() این حقیقت در روایات فراوانى نیز مورد تأکید قرار گرفته است از جمله امام على فرمود: خداوند در سپاس گفتن را بر بنده‌اى نمىگشاید، درحالىکه در نعمت را به روى او ببندد.
() .
4 بزرگى و عظمت مقام شکر همانطور که پیش از این به آن اشاره شد، زمانى معلوم میشود که با تأمّل در آیات قرآن مىبینیم که حقتعالى ابراهیم و نوح که دو تن از انبیاء اولواالعزم هستند را صاحبان مقام شکر معرفى نموده و آنها را به این صفت مىستاید درباره نوح مى فرماید:"انه کان عبدآ شکورآ"() و نیز در مورد ابراهیم فرمود :"شاکرآ لانعمه اجتباه و هداه الى صراط مستقیم"() یعنى ابراهیم بنده شاکر ما بود و ما نیز به خاطر همین شکرگذاری‌اش ،وى را (براى رسالت) انتخاب نموده و به راه مستقیم هدایتش نمودیم.
 همچنین حکمت را هم ردیف شکر قرار داده و در مورد لقمان حکیم فرمود: "ولقد آتینا لقمان الحکمه ان اشکر لله و من یشکر فانما یشکر لنفسه"() و ما به لقمان حکمت عطا کردیم و فرمودیم شکر خداى را به جاى آور که هر که شکر کند به نفع خود شکر کرده است.
 و از زبان سلیمان فرمود :"رب اوزعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت علىّ و على والدى و ان اعمل صالحآترضاه"() خداوندا توفیق شکر نعمتهایى که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى، عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصى که مرضىّ توست موفق بدار.
ونیز به پیامبر اعظم خود فرمود:"بل الله فاعبد و کن من الشاکرین"() خدا را پرستش کن و از شاکرین باش.
 غرض از ذکر این آیات نشان دادن بزرگى و عظمت مقام شکر پیش خداوند است؛ تا پس از یاد آورى مقام آن، از اهمال و سستى نسبت به آن دست برداشته و با برداشتن قدمى هر چند کوچک در راه رضاى محبوب، ذرّه‌اى از نعمتهاى خداوند که به ما ارزانى داشته را جبران کرده و دل امام زمان را از خود راضى و خشنود بگردانیم.
 و بدانیم که اگر مال یا علمى داریم از خدا داریم و او واهب همه این خیرات براى ماست پس بر ماست شکر آنها را به جا آورده زکات مال یا علم خود را بپردازیم و از مستمندان و ضعفا دستگیرى کنیم و به این مطلب یقین داشته باشیم که اگر از مال یا علم خود انفاق کنیم چیزى از آن کم نمىشود زیرا خداوند خود وعده داده که اگر شما شکر نعمت را انجام دهید او بر نعمتش می‌افزاید.
 نمونه این موارد را در تاریخ و زندگى روزمره خود بسیار دیده و مى بینیم.
 به امید روزى که نیازمندى در جامعه محتاج نان شب خود نباشد.
 نکته :25 فراموشى گناهان نسیان گناهان از بزرگترین عقوبات حقّ است در دنیا که انسان را از جبران آنها باز می‌دارد و از بزرگترین اسباب عقاب است در آخرت.
() دلیل نسیان گناه، کوچک شمردن آن است.
 و کوچک شمردن گناه نیز به این معناست که معاصى خود را ناچیز شمارد.
 از بزرگترین مضّرات کوچک شمردن گناه آن است که انسان نسبت به گناه جرى و لا ابالى شده و ابتدا از گناهان کوچک شروع کرده و به گناهان بزرگ مى رسد تا جایى که معاصى کبیره نیز در نظر او کوچک مىشوند.
 توجه به این نکته لازم است که بدانیم مخالفت امر خدا، هر اندازه هم که ظاهرآ کوچک باشد، چون در پیشگاه عظمت الهى واقع مى شود، بسى بزرگ است.
 هرچه معرفت انسان به مقام الهى بیشتر باشد به همان اندازه گناه در چشم او بزرگ و عظیم است.
 به عبارت دیگر فراموشى خدا و یاد عظمتش سبب آن مىشود انسان گناهان را کوچک بشمارد، نتیجه کوچک شمردن گناهان هم فراموش کردن آنها و ترک توبه است.
امام باقر(ع)فرمود :"مصیبتى مانند سبک شمردن گناه و خشنودى از خویشتن نیست.
"()  پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
 آداب الصلاه امام خمینى(ره)،ص .142 .
 سوره بقره، آیه .238 .
 سوره نساء، آیه .103 .
 سوره بقره، آیه .45 .
 سوره مؤمنون،آیه 2 و .9 .
 سوره عنکبوت، آیه .45 .
 من لا یحضره الفقیه،شیخ صدوق،ج 1،ص .136 .
 سوره ماعون، آیه 6 ـ .4 .
 سوره مدثر،آیه .42 .
 سوره مدثر، آیه .43 .
 کافى،شیخ کلینى،ج 3، ص .270 .
 وسائل الشیعه،شیخ حر عاملى،باب 9 از ابواب فرایض ج ،4 ص .37 .
 سرّ الصلاه امام خمینى، ص .24 .
 چهل حدیث امام خمینى، ص .496 .
 سوره نساء،آیه .142 .
 سوره ابراهیم،آیه .40 .
 سوره مریم، آیه .55 .
 سوره لقمان،آیه .17 .
 سوره طه، آیه .132 .
 سوره مریم،آیه .31 .
 سوره طه،آیه .14 .
 چهل حدیث امام خمینى، ص .343 .
 جامع السعادات،ملا مهدى نراقى، ج 3، ص .233 .
 محجه البیضاء،ملا محسن فیض کاشانى،ج 6، ص .146 .
 کافى، ج 2، ص 95، ح .11 .
 همان ح .10 .
 معراج السعاده،ملا احمد نراقى،ص .746 .
 سوره بقره، آیه .172 .
 سوره آل عمران، آیه .123 .
 سوره ملک، آیه .23 .
 سوره غافر،آیه .61 .
 سوره ابراهیم،آیه .7 .
 نهج البلاغه، حکمت .435 .
 سوره اسرا، آیه .3 .
 سوره نحل، آیه .121 .
 سوره لقمان،آیه .12 .
 سوره نمل، آیه .19 .
 سوره زمر، آیه .66 .
 سر الصلاه امام خمینى، ص .53 .
 بحار الانوار ،علامه مجلسى، ج 78، ص .165

تبلیغات