آیه تطهیر برهان عصمت امامان
آرشیو
چکیده
متن
«شرح زیارت جامعه کبیره» به عنوان عمیقترین متن امامشناسى ناب شیعى محور بحث ما بود.
در شماره قبل به مناسبت ایام محرم و عاشوراى حسینى بحثى پیرامون مبانى عزادارى مطرح کردیم و اینک مباحث شرح زیارت جامعه کبیره را پى مىگیریم.
راهنمایان به صراط خداوند "و ادلّاء على صراطه؛ سلام بر شما امامان معصوم که خداوند شما را به عنوان راهنمایان راهش برگزید.
" "ادلّا" جمع دلیل به معناى راهنماست.
"صراط" به معناى هر راهى نیست بلکه به معناى بزرگراه است.
لکن الزاماً به معناى بزرگراهى که به سوى سعادت رهنمون گردد نیست زیرا که در قرآن صراط جحیم هم آمده است: «فاهدوهم الى صراط الجحیم؛() پس به راه جهنم هدایتشان کنید.
»(کسانى را که به واسطه شرک و عناد و کفر ستم کردهاند.
) اما راه سعادت بیشتر در قرآن با تعبیر "مستقیم" آمده است.
و به صراحت راه بندگى خداوند به عنوان "صراط مستقیم" معرفى شده است: «انّ اللّه ربّى و ربّکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم؛() همانا خداوند ربّ من و شماست او را عبادت کنید که این صراط مستقیم است.
» «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم؛() و فقط مرا بپرستید که این راه مستقیم است.
» تجلّى این صراط مستقیم در بین بندگان، نبى اکرم(ص) و امامان معصوماند «واتبعون هذا صراط مستقیم؛()از من تبعیت کنید که این راه مستقیم است.
» آن کس که تمسّک به آنان کند در حقیقت رهرو صراط مستقیم شده است بر این اساس است که در روایات فراوانى امامان، خود صراط مستقیم معرفى شدهاند.
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه: «اهدنا الصراط المستقیم» آمده است که «هو علىٌّ و معرفته؛()صراط مستقیم على(ع) و معرفت اوست.
» در روایتى از حضرت امام باقر(ع) آمده است: «نحن صراط اللّه المستقیم؛() ما صراط مستقیم خدائیم.
» هم خود صراط مستقیم و هم با بیانات و رهنمودهاى خود مردم را به صراط مستقیم هدایت مىکنند.
در روایتى از حضرت امام باقر(ع) رسیده است که: «معنى علىٌّ صراط اللّه انّه الصراط الى اللّه کما یقال فلان باب السطان اذا کان یوصل به الیه ثم انّ الصّراط هو الّذى علیه علىٌ؛() معناى آنکه على صراط خداست اینست که اوست که انسانها را به خدا هدایت مىکند آنچنان که گفته مىشود فلانى باب سلطان است یعنى از این طریق مردم به سلطان میرسند، سپس (بدانید) که صراط حق همان است که مولى على(ع) بر آن است.
» با این توضیح معناى "ادلّاء على صراطه" روشن شد که راه سعادت آن راهى است که امامان علیهم السلام علمدار آنند.
در تمامى عرصهها باید این معیار را مدّ نظر داشت.
در عرصه فردى و سیر و سلوک الى اللّه، مسیرى مسیر عرفان ناب که جلودار آن اهل بیت علیهم السلام باشند و رهنمود و دستورالعمل، همان است که این راهنمایان الهى ترسیم کردهاند، در عرصه سیاسى و اجتماعى و....
نقشه راه همان است که آنان ترسیم کردهاند و غیر آن بیراهه است. عصمت امامان «عصمکم اللّه من الزلل و آمنکم من الفتن و طهّرکم من الدّنس و اذهب عنکم الرجس و طهرّکم تطهیرا؛ خداوند شما را از لغزشها مصون داشت و از فتنهها در امانتان داشت و از آلودگىها پاکتان گردانید و از هرگونه پلیدى شما را پاک نمود، پاک نمودنى!».
"عصم" از ریشه عصمت به معناى حفظ همراه با دفع است.
"زلل" به معناى خطا و لغزش است در اصل به معناى رها شدن غیر ارادى پا(لغزیدن) و زلل است، آب گوارا را زلال مىنامند چون در پشت زبان انسان مىلغزد و پایین میرود بر خلاف آب غیرگوارا که در دهان مىماند و فرو نمیرود.
"زلّه" لغزشى با معصیت شقاوت است چون در لغزش قصد گناه نیست اما در معصیت مرتکب آن از اول به قصد آن وارد مىشود بر خلاف لغزش.
() "آمنکم از ریشه "امن" ایمن ساختن است.
"فتن" جمع فتنه است ریشه این لغت به معناى چیزى است که روشن کننده هویت است.
قرار دادن طلا در کوره تا طلاى خوب و خالص از ناخالص شناخته شود.
بهمین مناسبت است که ابوفارس فتنه را به معناى ابتلاء و امتحان گرفته است.
() زیرا که با آن هویت و حقیقت انسان روشن مىشود این واژه در قرآن در معانى ذیل به کار رفته است: ـ1 آزمایش و امتحان "احسب النّاس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون؛() مردم مىپندارند همین که گفتند ایمان آوردیم کافى است و آزمایش نمىشوند.
» ـ2 فریب دادن " یا بنى آدم لایفتننکم الشیطان؛() اى فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد.
» ـ3 بلا و عذاب «واتقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصة؛() از عذابى بترسید که به ستمگران تنها اختصاص ندارد.
» (ترو خشکش همه با هم بسوزد» ـ4 شرک و بت پرستى و سد راه مؤمنان «و قاتلوهم حتى لاتکون فتنة و یکون الدین کلّه لله.؛() با آنها بجنگید تا شرک و بت پرستى باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد.
» 5 ـ اضلال و گمراهى «و من یرد اللّه فتنته فلن تملک له من اللّه شیئا؛() و هر کس را که خداوند گمراه سازد براى او در قبال خداوند کارى نتوانى کرد.
» ـ6 سوختن در آتش مانند «یوم هم على النّار یفتنون؛() قیامت آن روزى است که آنها را بر آتش مىسوزانند.
» "طهرکم" بمعناى پاکى از آلودگى است هم بر طهارت ظاهرى به کار رفته «وثیابک فطهر؛() و لباسهایت را پاکیزه ساز» هم در طهارت معنوى «لم یرد اللّه ان یطهر قلوبهم؛() آنها یند کسانى که خداوند نخواسته دلهایشان را پاک کند. "دنس" نطقه مقابل طهارت است بمعناى چرک و آلودگى ظاهرى یا معنوى.
"رجس" بمعناى پلید و آلوده است چه آلودگى ظاهرى و چه آلودگى معنوى.
در قرآن کریم در هر دو نوع به کار رفته است.اما رجس ظاهرى «.الّا ان یکون میتة او دماً مسفوحاً اولحم خنزیر فانه رجس.مگر آنکه مردار باشد یا خونى که از بدن حیوان بیرون ریخته و یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند.
» در این آیه "دم مسفوح" مصداق پلیدى ظاهرى است و "میتة و لحم خنزیر" مصداق پلیدى معنوى است.
در اکثر موارد در قرآن رجس در پلیدى معنوى به کار رفته است به عنوان نمونه: در آیه 90 سوره مائده شراب و قمار "رجس" نامیده شده است: «یا ایّها الّذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید جز این نیست که شراب و قمار و بتهاى نصب شده (عبادت آنها، قربانى براى آنها وخوردن گوشت آن قربانى) و تیرهاى قرعه قمار نجس و پلید و از اختراعات شیطان است پس از آنها دورى کنید شاید رستگار شوید.
» روشن است که شراب و قمار پلیدى معنوى است.
پلیدى ظاهرى نیست که هر کس به طبع انسانیاش از آن اجتناب نماید مثل خون.
در آیه 95 سوره توبه منافقان رجس نامیده شدند: «.فاعرضوا عنهم انهم رجس.
؛ از آنها اعراض کنید زیرا آنها پلیدند و ناپاک.
» نیز در سوره توبه آیه 125 «و اما الّذین فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً الى رجسهم.
.؛ اما کسانى که در دلهاى آنها بیمارى (شرک و کفر و نفاق) است پلیدى بر پلیدى آنها افزود و مردند در حالى که کافر بودند.
» تردیدى نیست که این پلیدى، پلیدى معنوى است نه پلیدى ظاهرى، در آیه 30 سوره حج بت پرستى رجس نامیده شده است: «.فاجتنبوا الرجس من الاوثان.
؛ پس از پلیدى که عبارت از بتهاست اجتناب کنید.» «آیه تطهیر» از جمله ادله عصمت امامان سلام اللّه علیهم اجمعین است ما در گذشته در ذیل کلمه، «المعصومون» از عصمت بحث کردهایم.
در اینجا بحثمان را متمرکز در آیه تطهیر مىنماییم.
آیه تطهیر برهان عصمت امامانانما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛() خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
» این آیه شریفه از دلائل قرآنى عصمت اهلبیت عصمت و طهارت است، مبانى این دلیل عبارتند از: رجس چیست؟ الف: مقصود از رجس هر نوع گناه و خلاف است اعم از شرک و غیره و گناه کبیره و صغیره.
از مصادیق بارز "رجس" در آیه قطعاً هرگونه گناه است چه گناه کبیره و چه صغیره نه تنها شرک و گناهان کبیره زیرا هیچ دلیلى بر این تخصیص نیست.
در این آیه پلیدى به طور مطلق با الف و لام جنس "الرجس" را از اهل بیت علیهم السلام نفى کرده است و این یعنى عصمت و اگر مقصود نفى مرتبهاى از "رجس" مانند گناه کبیره بود نفى رجس به صورت نفى "جنس" و تأکید آن با جمله لیطهرکم" مناسب نبود.
کدام اراده؟ ب: مقصود از اراده در جمله انما یرید اللّه اراده تکوینى است نه تشریعى یعنى خداوند ازاله رجس را انجام میدهد نه اینکه آنرا از اهل بیت مىخواهد.
اراده تکوینى خداوند تخلفناپذیر است: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛() فرمان او جز این نیست که هرگاه هستى چیزى را بخواهد به آن فرمان میدهد باش و آن نیز موجود مىگردد.
» خداوند اراده این پاکى را در مورد اهل بیت علیهم السلام نموده و این افتخارى است براى اهل بیت.
اما اراده تشریعى خداوند مبنى بر پاکى و آوردن واجبات و ترک محرمات اختصاصى به اهل بیت ندارد همه باید در پى پاکى باشند.
نشان آنکه این اراده تکوینى است اینست که اراده خداوند بر فعل خویش "اذهاب رجس" و "تطهیر" تعلّق گرفته نه بر فعل دیگرى و این لحن جز با اراده تکوینى سازگار نیست.
این اراده با واژه انّما که دال بر حصر است آمده و هدف مورد نظر افاضه عصمت فقط بر اهل بیت علیهم السلام مىباشد.
اهل بیت کیانند ج: اهل بیت (ع) کیانند؟ طبق روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت رسیده است اهل البیت عبارتند از پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان على(ع) حضرت زهرا سلام اللّه علیها و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (ع).
این روایات را مىتوان در چند عنوان مطرح کرد: ـ1 روایاتى که از خود همسران پیامبر نقل شده که هنگامى که پیامبر سخن از این آیه شریفه مىگفت ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم؟ حضرت فرمود شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید.
() ـ2 روایات بسیار فراوانى در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده مىشود که پیامبر(ص)، على(ع) و فاطمه سلام اللّه علیها و حسن(ع) و حسین(ع) را فراخواند پیامبر عبائى بر آنان افکند و فرمود خداوندا اینها خاندان منند رجس و آلودگى را از آنها دور کن در این هنگام آیه تطهیر نازل گردید.
() ـ3 در روایات فراوانى آمده است که بعد از نزول آیه فوق پیامبر(ص) به مدّت شش ماه هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه مىگذشت صدا میزد: «الصلوة یا اهل البیت انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛() هنگام نماز است اى اهل بیت، خداوند مىخواهد پلیدى را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد.
» ـ4 در روایات متعددى که مىتوان آنها را متواتر نامید از ابوسعید خدرى صحابى معروف نقل شده که به صراحت گواهى میدهد این تنها درباره همان پنج تن نازل شده است.
() این روایات به قدرى زیاد است که جاى تردید باقى نمىگذارد در احقاق الحق بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآورى شده است.
() طبرى در تفسیر خود هفده حدیث در این زمینه آورده است.
() جلال الدین سیوطى چهارده حدیث در اینباره آورده است.
() آنها سند این احادیث را به ابوسعید خدرى، انس بن مالک، ابواسحق وائلة بن اصقع، ابوهریره، ابوالحمرا، سعد بن وقاص، على بن الحسین، عائشه و. رسانده که سند شش حدیث بهام سلمه منتهى مىگردد نویسنده کتاب شواهد التنزیل که از علماى معروف اهل سنت است بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است.
() سید هاشم بحرانى از علماى بزرگ شیعه در کتاب غایة المرام 41 حدیث از کتابهاى اهل سنّت و سى و چهار حدیث از کتابهاى شیعه آورده است.
() همو در کتاب تفسیر برهان شصت و پنج حدیث در این زمینه آورده است.
() شیخ عبد على عروسى هویزى در تفسیر نورالثقلین بیست و پنج حدیث در این زمینه آورده است.
() در کتاب احقاق الحق بیش از هزار منبع از منابیع شیعه براى این حدیث بیان شده است.
() اهلبیت از نگاه صحابه نگاه اصحاب پیامبر اکرم(ص) که حضرت را درک کردند نگاهى جز این نبود که مراد از اهل بیت فقط خمسه طیبه طاهرهاند شاهد این مطلب روایاتى است که در این زمینه نقل کردهاند به عنوان نمونه: 3 روایت در این زمینه از ابوسعید خدرى رسیده است.
() 2 روایت از جابر بن عبداللّه انصارى رسیده است.
() 5 روایت در این زمینه از عبداللّه بن عباس رسیده است.
() و روایات دیگرى از ابوبرزه، ابوالحمراء، ابولیلى انصارى، انس بن مالک، براء بن عازب، ثوبان، زید بن ارقم، زینب بنت ابى سلمه، سعد بن ابى وقاص، صبیح مولى ام سلمة، عبداللّه بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، وائلة بن اصقع و. رسیده است.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
سوره صافات، آیه .23 .
سوره آل عمران، آیه .51 .
سوره یس، آیه .61 .
سوره زخرف، آیه .61 .
تفسیر مرآة الانوار، ص 212، که به عنوان جلد اول تفسیر برهان چاپ شده است. .
همان.
.
ادب فناء مقربان، ج 5، ص 13 و .14 .
مقائیس اللّغه، ج 4، ص 472، کلمه "فتن". .
سوره عنکبوت، آیه .2 .
سوره اعراف، آیه .27 .
سوره انفال، آیه .25 .
همان، آیه .39 .
سوره مائده، آیه .41 .
سوره ذاریات، آیه .13 .
سوره مدثر،آیه .4 .
سوره مائده،آیه .41 .
سوره انعام، آیه .145 .
سوره احزاب، آیه .33 .
سوره یس،آیه .83 .
مجمع البیان، ج 8، ص 257.
شواهد التنزیل، ج 2، ص 56 .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 52 و ینابیع المودة، ج 3، ص 368 و امالى شیخ طوسى، ص 564 .
اسد الغابة، ج 6، ص 74.
شواهد التنزیل، ج 2، ص 74؛ امالى شیخ طوسى، ص 565؛ ینابیع المودّة، ج 3، ص 383، امالى شیخ صدوق، ص .124 .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 21 به بعد.
الدرالمنثور، ج 6، ص .
604 نیز در رابطه با روایات مراجعه کنید به "اهل البیت فى الکتاب و السنة، از ص 43 تا 71 .
احقاق الحق، ج 2، و پاورقیهاى آن. .
تفسیر طبرى، ج 2، ص .75 .
تفسیر الدرالمنثور، ج 5، ص 198 و .199 .
شواهد التنزیل، ج 2، از ص 10 تا ص .192 .
غایة المرام، ص 287 تا .292 .
تفسیر برهان، ج 3، ص 309 تا .325 .
تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 270 تا .277 .
احقاق الحق، ج .2 .
تفسیر طبرى، ج 12، جزء 22/6.
تاریخ بغداد، ج 10، ص ،278 شواهد التنزیل، ج 2، ص .28 .
مجمع البیان، ج 8، ص 560؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص .28 .
المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 143، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 708؛ شواهد التنزیل، ج 2، 50؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص .179 .
رجوع کنید به کتاب اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 43 تا 55 تحت عنوان اصحاب النبى(ص) و معنى اهل البیت
در شماره قبل به مناسبت ایام محرم و عاشوراى حسینى بحثى پیرامون مبانى عزادارى مطرح کردیم و اینک مباحث شرح زیارت جامعه کبیره را پى مىگیریم.
راهنمایان به صراط خداوند "و ادلّاء على صراطه؛ سلام بر شما امامان معصوم که خداوند شما را به عنوان راهنمایان راهش برگزید.
" "ادلّا" جمع دلیل به معناى راهنماست.
"صراط" به معناى هر راهى نیست بلکه به معناى بزرگراه است.
لکن الزاماً به معناى بزرگراهى که به سوى سعادت رهنمون گردد نیست زیرا که در قرآن صراط جحیم هم آمده است: «فاهدوهم الى صراط الجحیم؛() پس به راه جهنم هدایتشان کنید.
»(کسانى را که به واسطه شرک و عناد و کفر ستم کردهاند.
) اما راه سعادت بیشتر در قرآن با تعبیر "مستقیم" آمده است.
و به صراحت راه بندگى خداوند به عنوان "صراط مستقیم" معرفى شده است: «انّ اللّه ربّى و ربّکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم؛() همانا خداوند ربّ من و شماست او را عبادت کنید که این صراط مستقیم است.
» «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم؛() و فقط مرا بپرستید که این راه مستقیم است.
» تجلّى این صراط مستقیم در بین بندگان، نبى اکرم(ص) و امامان معصوماند «واتبعون هذا صراط مستقیم؛()از من تبعیت کنید که این راه مستقیم است.
» آن کس که تمسّک به آنان کند در حقیقت رهرو صراط مستقیم شده است بر این اساس است که در روایات فراوانى امامان، خود صراط مستقیم معرفى شدهاند.
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه: «اهدنا الصراط المستقیم» آمده است که «هو علىٌّ و معرفته؛()صراط مستقیم على(ع) و معرفت اوست.
» در روایتى از حضرت امام باقر(ع) آمده است: «نحن صراط اللّه المستقیم؛() ما صراط مستقیم خدائیم.
» هم خود صراط مستقیم و هم با بیانات و رهنمودهاى خود مردم را به صراط مستقیم هدایت مىکنند.
در روایتى از حضرت امام باقر(ع) رسیده است که: «معنى علىٌّ صراط اللّه انّه الصراط الى اللّه کما یقال فلان باب السطان اذا کان یوصل به الیه ثم انّ الصّراط هو الّذى علیه علىٌ؛() معناى آنکه على صراط خداست اینست که اوست که انسانها را به خدا هدایت مىکند آنچنان که گفته مىشود فلانى باب سلطان است یعنى از این طریق مردم به سلطان میرسند، سپس (بدانید) که صراط حق همان است که مولى على(ع) بر آن است.
» با این توضیح معناى "ادلّاء على صراطه" روشن شد که راه سعادت آن راهى است که امامان علیهم السلام علمدار آنند.
در تمامى عرصهها باید این معیار را مدّ نظر داشت.
در عرصه فردى و سیر و سلوک الى اللّه، مسیرى مسیر عرفان ناب که جلودار آن اهل بیت علیهم السلام باشند و رهنمود و دستورالعمل، همان است که این راهنمایان الهى ترسیم کردهاند، در عرصه سیاسى و اجتماعى و....
نقشه راه همان است که آنان ترسیم کردهاند و غیر آن بیراهه است. عصمت امامان «عصمکم اللّه من الزلل و آمنکم من الفتن و طهّرکم من الدّنس و اذهب عنکم الرجس و طهرّکم تطهیرا؛ خداوند شما را از لغزشها مصون داشت و از فتنهها در امانتان داشت و از آلودگىها پاکتان گردانید و از هرگونه پلیدى شما را پاک نمود، پاک نمودنى!».
"عصم" از ریشه عصمت به معناى حفظ همراه با دفع است.
"زلل" به معناى خطا و لغزش است در اصل به معناى رها شدن غیر ارادى پا(لغزیدن) و زلل است، آب گوارا را زلال مىنامند چون در پشت زبان انسان مىلغزد و پایین میرود بر خلاف آب غیرگوارا که در دهان مىماند و فرو نمیرود.
"زلّه" لغزشى با معصیت شقاوت است چون در لغزش قصد گناه نیست اما در معصیت مرتکب آن از اول به قصد آن وارد مىشود بر خلاف لغزش.
() "آمنکم از ریشه "امن" ایمن ساختن است.
"فتن" جمع فتنه است ریشه این لغت به معناى چیزى است که روشن کننده هویت است.
قرار دادن طلا در کوره تا طلاى خوب و خالص از ناخالص شناخته شود.
بهمین مناسبت است که ابوفارس فتنه را به معناى ابتلاء و امتحان گرفته است.
() زیرا که با آن هویت و حقیقت انسان روشن مىشود این واژه در قرآن در معانى ذیل به کار رفته است: ـ1 آزمایش و امتحان "احسب النّاس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون؛() مردم مىپندارند همین که گفتند ایمان آوردیم کافى است و آزمایش نمىشوند.
» ـ2 فریب دادن " یا بنى آدم لایفتننکم الشیطان؛() اى فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد.
» ـ3 بلا و عذاب «واتقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصة؛() از عذابى بترسید که به ستمگران تنها اختصاص ندارد.
» (ترو خشکش همه با هم بسوزد» ـ4 شرک و بت پرستى و سد راه مؤمنان «و قاتلوهم حتى لاتکون فتنة و یکون الدین کلّه لله.؛() با آنها بجنگید تا شرک و بت پرستى باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد.
» 5 ـ اضلال و گمراهى «و من یرد اللّه فتنته فلن تملک له من اللّه شیئا؛() و هر کس را که خداوند گمراه سازد براى او در قبال خداوند کارى نتوانى کرد.
» ـ6 سوختن در آتش مانند «یوم هم على النّار یفتنون؛() قیامت آن روزى است که آنها را بر آتش مىسوزانند.
» "طهرکم" بمعناى پاکى از آلودگى است هم بر طهارت ظاهرى به کار رفته «وثیابک فطهر؛() و لباسهایت را پاکیزه ساز» هم در طهارت معنوى «لم یرد اللّه ان یطهر قلوبهم؛() آنها یند کسانى که خداوند نخواسته دلهایشان را پاک کند. "دنس" نطقه مقابل طهارت است بمعناى چرک و آلودگى ظاهرى یا معنوى.
"رجس" بمعناى پلید و آلوده است چه آلودگى ظاهرى و چه آلودگى معنوى.
در قرآن کریم در هر دو نوع به کار رفته است.اما رجس ظاهرى «.الّا ان یکون میتة او دماً مسفوحاً اولحم خنزیر فانه رجس.مگر آنکه مردار باشد یا خونى که از بدن حیوان بیرون ریخته و یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند.
» در این آیه "دم مسفوح" مصداق پلیدى ظاهرى است و "میتة و لحم خنزیر" مصداق پلیدى معنوى است.
در اکثر موارد در قرآن رجس در پلیدى معنوى به کار رفته است به عنوان نمونه: در آیه 90 سوره مائده شراب و قمار "رجس" نامیده شده است: «یا ایّها الّذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید جز این نیست که شراب و قمار و بتهاى نصب شده (عبادت آنها، قربانى براى آنها وخوردن گوشت آن قربانى) و تیرهاى قرعه قمار نجس و پلید و از اختراعات شیطان است پس از آنها دورى کنید شاید رستگار شوید.
» روشن است که شراب و قمار پلیدى معنوى است.
پلیدى ظاهرى نیست که هر کس به طبع انسانیاش از آن اجتناب نماید مثل خون.
در آیه 95 سوره توبه منافقان رجس نامیده شدند: «.فاعرضوا عنهم انهم رجس.
؛ از آنها اعراض کنید زیرا آنها پلیدند و ناپاک.
» نیز در سوره توبه آیه 125 «و اما الّذین فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً الى رجسهم.
.؛ اما کسانى که در دلهاى آنها بیمارى (شرک و کفر و نفاق) است پلیدى بر پلیدى آنها افزود و مردند در حالى که کافر بودند.
» تردیدى نیست که این پلیدى، پلیدى معنوى است نه پلیدى ظاهرى، در آیه 30 سوره حج بت پرستى رجس نامیده شده است: «.فاجتنبوا الرجس من الاوثان.
؛ پس از پلیدى که عبارت از بتهاست اجتناب کنید.» «آیه تطهیر» از جمله ادله عصمت امامان سلام اللّه علیهم اجمعین است ما در گذشته در ذیل کلمه، «المعصومون» از عصمت بحث کردهایم.
در اینجا بحثمان را متمرکز در آیه تطهیر مىنماییم.
آیه تطهیر برهان عصمت امامانانما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛() خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
» این آیه شریفه از دلائل قرآنى عصمت اهلبیت عصمت و طهارت است، مبانى این دلیل عبارتند از: رجس چیست؟ الف: مقصود از رجس هر نوع گناه و خلاف است اعم از شرک و غیره و گناه کبیره و صغیره.
از مصادیق بارز "رجس" در آیه قطعاً هرگونه گناه است چه گناه کبیره و چه صغیره نه تنها شرک و گناهان کبیره زیرا هیچ دلیلى بر این تخصیص نیست.
در این آیه پلیدى به طور مطلق با الف و لام جنس "الرجس" را از اهل بیت علیهم السلام نفى کرده است و این یعنى عصمت و اگر مقصود نفى مرتبهاى از "رجس" مانند گناه کبیره بود نفى رجس به صورت نفى "جنس" و تأکید آن با جمله لیطهرکم" مناسب نبود.
کدام اراده؟ ب: مقصود از اراده در جمله انما یرید اللّه اراده تکوینى است نه تشریعى یعنى خداوند ازاله رجس را انجام میدهد نه اینکه آنرا از اهل بیت مىخواهد.
اراده تکوینى خداوند تخلفناپذیر است: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛() فرمان او جز این نیست که هرگاه هستى چیزى را بخواهد به آن فرمان میدهد باش و آن نیز موجود مىگردد.
» خداوند اراده این پاکى را در مورد اهل بیت علیهم السلام نموده و این افتخارى است براى اهل بیت.
اما اراده تشریعى خداوند مبنى بر پاکى و آوردن واجبات و ترک محرمات اختصاصى به اهل بیت ندارد همه باید در پى پاکى باشند.
نشان آنکه این اراده تکوینى است اینست که اراده خداوند بر فعل خویش "اذهاب رجس" و "تطهیر" تعلّق گرفته نه بر فعل دیگرى و این لحن جز با اراده تکوینى سازگار نیست.
این اراده با واژه انّما که دال بر حصر است آمده و هدف مورد نظر افاضه عصمت فقط بر اهل بیت علیهم السلام مىباشد.
اهل بیت کیانند ج: اهل بیت (ع) کیانند؟ طبق روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت رسیده است اهل البیت عبارتند از پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان على(ع) حضرت زهرا سلام اللّه علیها و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (ع).
این روایات را مىتوان در چند عنوان مطرح کرد: ـ1 روایاتى که از خود همسران پیامبر نقل شده که هنگامى که پیامبر سخن از این آیه شریفه مىگفت ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم؟ حضرت فرمود شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید.
() ـ2 روایات بسیار فراوانى در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده مىشود که پیامبر(ص)، على(ع) و فاطمه سلام اللّه علیها و حسن(ع) و حسین(ع) را فراخواند پیامبر عبائى بر آنان افکند و فرمود خداوندا اینها خاندان منند رجس و آلودگى را از آنها دور کن در این هنگام آیه تطهیر نازل گردید.
() ـ3 در روایات فراوانى آمده است که بعد از نزول آیه فوق پیامبر(ص) به مدّت شش ماه هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه مىگذشت صدا میزد: «الصلوة یا اهل البیت انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛() هنگام نماز است اى اهل بیت، خداوند مىخواهد پلیدى را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد.
» ـ4 در روایات متعددى که مىتوان آنها را متواتر نامید از ابوسعید خدرى صحابى معروف نقل شده که به صراحت گواهى میدهد این تنها درباره همان پنج تن نازل شده است.
() این روایات به قدرى زیاد است که جاى تردید باقى نمىگذارد در احقاق الحق بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآورى شده است.
() طبرى در تفسیر خود هفده حدیث در این زمینه آورده است.
() جلال الدین سیوطى چهارده حدیث در اینباره آورده است.
() آنها سند این احادیث را به ابوسعید خدرى، انس بن مالک، ابواسحق وائلة بن اصقع، ابوهریره، ابوالحمرا، سعد بن وقاص، على بن الحسین، عائشه و. رسانده که سند شش حدیث بهام سلمه منتهى مىگردد نویسنده کتاب شواهد التنزیل که از علماى معروف اهل سنت است بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است.
() سید هاشم بحرانى از علماى بزرگ شیعه در کتاب غایة المرام 41 حدیث از کتابهاى اهل سنّت و سى و چهار حدیث از کتابهاى شیعه آورده است.
() همو در کتاب تفسیر برهان شصت و پنج حدیث در این زمینه آورده است.
() شیخ عبد على عروسى هویزى در تفسیر نورالثقلین بیست و پنج حدیث در این زمینه آورده است.
() در کتاب احقاق الحق بیش از هزار منبع از منابیع شیعه براى این حدیث بیان شده است.
() اهلبیت از نگاه صحابه نگاه اصحاب پیامبر اکرم(ص) که حضرت را درک کردند نگاهى جز این نبود که مراد از اهل بیت فقط خمسه طیبه طاهرهاند شاهد این مطلب روایاتى است که در این زمینه نقل کردهاند به عنوان نمونه: 3 روایت در این زمینه از ابوسعید خدرى رسیده است.
() 2 روایت از جابر بن عبداللّه انصارى رسیده است.
() 5 روایت در این زمینه از عبداللّه بن عباس رسیده است.
() و روایات دیگرى از ابوبرزه، ابوالحمراء، ابولیلى انصارى، انس بن مالک، براء بن عازب، ثوبان، زید بن ارقم، زینب بنت ابى سلمه، سعد بن ابى وقاص، صبیح مولى ام سلمة، عبداللّه بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، وائلة بن اصقع و. رسیده است.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
سوره صافات، آیه .23 .
سوره آل عمران، آیه .51 .
سوره یس، آیه .61 .
سوره زخرف، آیه .61 .
تفسیر مرآة الانوار، ص 212، که به عنوان جلد اول تفسیر برهان چاپ شده است. .
همان.
.
ادب فناء مقربان، ج 5، ص 13 و .14 .
مقائیس اللّغه، ج 4، ص 472، کلمه "فتن". .
سوره عنکبوت، آیه .2 .
سوره اعراف، آیه .27 .
سوره انفال، آیه .25 .
همان، آیه .39 .
سوره مائده، آیه .41 .
سوره ذاریات، آیه .13 .
سوره مدثر،آیه .4 .
سوره مائده،آیه .41 .
سوره انعام، آیه .145 .
سوره احزاب، آیه .33 .
سوره یس،آیه .83 .
مجمع البیان، ج 8، ص 257.
شواهد التنزیل، ج 2، ص 56 .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 52 و ینابیع المودة، ج 3، ص 368 و امالى شیخ طوسى، ص 564 .
اسد الغابة، ج 6، ص 74.
شواهد التنزیل، ج 2، ص 74؛ امالى شیخ طوسى، ص 565؛ ینابیع المودّة، ج 3، ص 383، امالى شیخ صدوق، ص .124 .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 21 به بعد.
الدرالمنثور، ج 6، ص .
604 نیز در رابطه با روایات مراجعه کنید به "اهل البیت فى الکتاب و السنة، از ص 43 تا 71 .
احقاق الحق، ج 2، و پاورقیهاى آن. .
تفسیر طبرى، ج 2، ص .75 .
تفسیر الدرالمنثور، ج 5، ص 198 و .199 .
شواهد التنزیل، ج 2، از ص 10 تا ص .192 .
غایة المرام، ص 287 تا .292 .
تفسیر برهان، ج 3، ص 309 تا .325 .
تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 270 تا .277 .
احقاق الحق، ج .2 .
تفسیر طبرى، ج 12، جزء 22/6.
تاریخ بغداد، ج 10، ص ،278 شواهد التنزیل، ج 2، ص .28 .
مجمع البیان، ج 8، ص 560؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص .28 .
المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 143، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 708؛ شواهد التنزیل، ج 2، 50؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص .179 .
رجوع کنید به کتاب اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 43 تا 55 تحت عنوان اصحاب النبى(ص) و معنى اهل البیت