حج ابراهیمى و نگاهى به نظر امام راحل و مقام معظم رهبرى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ابراهیم در میان انبیاء و رسولان جایگاه ویژه و خاصى دارد تا آنجا که خداوند متعال در قرآن کریم 69 بار نام او را در 25 سوره بیان و منعکس نموده است و اوصاف برجسته او را در قرآن متذکر شده است و او را به عنوان الگوى انسانها و مؤمنین معرّفى نموده است.
چرا حج ابراهیمى؟ عنوان مقاله و شهرت این عنوان بر سر زبانها و بنانها این پرسش را به ذهن میآورد که چرا باید گفت "حج ابراهیمى" و چرا حج، به حج آدمى، حج موسائى، حج عیسوى، حج صالحى و حج محمّدى و.معروف نشده است؟ با این که حج قبل از حضرت آدم انجام مىگرفت و انبیاء به حج مشرف شدهاند.
امام صادق(ع) مىفرماید: «چون آدم در انجام حج خود به منا رسید، فرشتگان به دیدار او آمدند گفتند: اى آدم! حجّت قبول، بدان که دو هزار سال قبل از تو این خانه طواف شده و بر آن حج گزارده شده است.
»() و همچنین در جواب زراره فرمود :«آیا انتظار دارى درباره خانهاى که دوهزار سال قبل از آدم حج گزارده شده در چهل سال احکامش گفته شود؟() ولى در زمین اوّلین انسان و نخستین پیامبرى که حج نموده است آدم ابوالبشر است طبق روایتى حضرت آدم هزار بار به طواف کعبه آمده و هفتصد حج تمتع و سیصد عمره انجام داده است.
»() و همچنین دیگر پیامبران نیز به حج خانه خدا رفتهاند: زراره از امام باقر(ع) درباره زیارت خانه خدا قبل از بعثت رسول خدا مىپرسد، حضرت مىفرماید: «مردم پیشتر هم حج مىگذاردند و ما به شما خبر میدهیم که آدم،نوح و سلیمان همراه با جن و انس و پرندگان حج خانه خدا انجام دادند، موسى سوار بر شترى سرخ حج گزارد، در حالى که «لبّیک لبّیک» مىگفت.
»() ابن عباس، صحابى پیامبر خدا(ص) مىگوید:با پیامبر(ص) از جایى عبور کردیم از حضرت پرسیدم: این کدام وادى است، ایشان فرمود: وادى عسفان، سپس فرمود :«هود و صالح سوار بر شترهاى سرخ بودند که زمام آنها لیف خرما بود و پوشش آنها عبا و ردایشان راه راه بود.
بر این وادى گذشتند در حالى که لبّیک مىگفتند حج بیت العتیق مىکردند.
»() خضر که آب حیات نوشیده و هنوز زنده است هر سال در حج حضور مىیابد و در عرفات به دعاى مؤمنان آمین مىگوید.
() و کشتى حضرت نوح(ع) در آن زمان که زمین غرق شد، مأموریت یافت تا به دور خانه خدا بچرخد و در هنگام بازگشت هم طواف نسا نمود و سعى مروه و صفا انجام داد پس در وادى جودى استقرار یافت.
() در مسجد خیف هفتصد پیامبر خدا نماز خواندند، در میان رکن و مقام هفتصد رسول الهى خفتهاند.
همراه با موسى(ع) هفتاد پیامبر از بنى اسرائیل لبّیک گفتند، در یک کلام تمام انبیاء به این سفر عاشقانه رفتهاند، و پایان بخش همه، ختم انبیاء رسول خاتم است که «لبّیک ذاالمعارج» گفت و معراج خود را تکمیل نمود و در پایان عمر حجةالوداع را به جاى آورد.
() امام خمینى(ره) مىگوید: «و از نکاتى که حجاج محترم باید به آن توجه کنند، این که مکّه معظمه و مشاهد مشرفه آینه حوادث بزرگ انبیاء و اسلام و رسالت پیامبر اکرم است، جاى جاى این سرزمین محل نزول و اجلال انبیاء بزرگ و جبرئیل و یادآور رنجها و مصیبتهاى چندین ساله است.»() امّا با همه این برنامهها حج، بنام حج ابراهیمى شهرت یافته، چرا و راز این مطلب چیست؟ اوصاف ابراهیم(ع) در جواب باید گفت شاید راز این قضیّه این باشد که ابراهیم(ع) بانى و تعمیر کننده کعبه است و از اوصافى برخوردار است که کمتر پیامبرى این اوصاف را دارا بوده است، در قرآن به اوصاف متعددى از حضرت ابراهیم اشاره شده است که به اهمّ آنها اشاره مىشود: 1ـ ابراهیم یک امّت بود «انّ ابراهیم کان امّةً».
() 2ـ ابراهیم اوّل مسلمان بود. «انا اوّل المسلمین ؛ من نخستین مسلمانم.
»() 3ـ ابراهیم باریافته به مقام امامت بود: «انى جاعلک للناس اماما».
() 4ـ پیروز شده در امتحان الهى «واذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلماتٍ فاتّمهن؛() هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونى آزمود و او (بخوبى) از عهده این آزمایشها برآمد.
» 5 ـ ابراهیم خادم خانه خدا «ان طهّرا بیتى للطائفین؛خانهام را براى طواف کنندگان پاک کنید.
»() و هم فرمود: «وطهر بیتى للطائفین و القائمین؛() خانهام را براى طواف کنندگان و نمازگزاران پاک کن.
» 6ـ ابراهیم بنیان گزار و معمار کعبه «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت؛() هنگامى که ابراهیم ستونهاى خانه خدا را بالا برد.
» 7ـ ابراهیم تسلیم محض فرمان الهى: «قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمین؛() در آن زمان که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
» 8 ـ ابراهیم محبوب خدا است «و اتّخذ اللّه ابراهیم خلیلاً؛() خدا!ابراهیم را دوست خود قرار داد.
» 9ـ ابراهیم حلیم و بردبار بود «انّ ابراهیم لحلیمٌ اوّاه منیب؛() به راستى که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده(به سوى خدا) بود.
10ـ ابراهیم بت شکن بود «و تاللّه لاکیدنّ اصنامکم. فجعلهم جذاذاً الّا کبیراً لهم؛() به خدا سوگند در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بت هایتان مىکشم، سرانجام همه آنها جز بزرگشان را قطعه قطعه کرد.
» 11ـ نخستین مجرى برائت از مشرکین: «انّنى برىءٌ ممّا تشرکون؛() به راستى که من از شریکهایى که شما (براى خدا) مىسازید بیزارم.
» 12ـ سرد شدن آتش در برابر ابراهیم به فرمان الهى: «قلنا یا نار کونى برداً و سلاماً على ابراهیم؛() گفتیم اى آتش! برابر ابراهیم سرد و سالم باش.
» 13ـ قربانى کردن فرزند: «فلمّا اسلما و تلّه للجبین؛() پس هر دو (ابراهیم و اسماعیل) تسلیم فرمان خدا شدند و او را به پیشانى (جهت قربانى) بیفکند.
» 14ـ دریافت کننده سلام ویژه الهى «سلامٌ على ابراهیم؛() سلام بر ابراهیم.
» 15ـ هجرت براى خدا «و اعتزلکم و ما تدعون من دون اللّه؛() و از شما و آنچه غیر خدا مىخوانید کناره مىگیرم.
» 16ـ مهمان نواز و با سخاوت «هل اتاک حدیث ضعیف ابراهیم المکرمین؛() آیا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است.
» 17ـ رهیافته به ملکوت آسمانها و زمین «و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السّماوات و الارض و لیکون من الموقنین؛() و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین باشد.
» 18 ـ شاکر و سپاسگزار الهى: «شاکراً لانعمه؛() شکرگزار نعمتهاى پروردگار بود.
» 19ـ صادق و راستگو بود «واذکر فى الکتاب ابراهیم انّه کان صدّیقاً نبیّاً؛() در این کتاب ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو و پیامبر (خدا) بود.
» 20ـ وفا کننده به پیمانهاى الهى «و ابراهیم الّذى وفى؛() همان کسى که وظیفه خود را به طور کلّى وفا و ادا کرد.
21ـ حنیف و مسلم یا مقام ویژه «ما کان ابراهیم یهودیّاً و لانصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً؛() ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود.
» 22ـ توکل و اعتماد بر خدا «اعتماد من تنها به آن خدایى است که مرا آفریده و به راه راستم هدایت کرد، چون گرسنه شوم سیر و چون تشنه شوم سیرابم مىگرداند و چون بیمار شوم، شفایم مىبخشد، او کسى است که مرا مىمیراند و سپس زنده مىکند و او کسى است که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد.
»() 23ـ کلیم اللّه بودن «و اذ قال ابراهیم ربّ.قال و من کفر؛() هنگامى که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا. خداوند در پاسخ فرمود: کسى که کافر شده بهره کمى خواهیم داد.
» 24ـ مطیع فرمان خدا «قانتاً للّه؛() ابراهیم مطیع فرمان خدا بود.
» 25 ـ الگوى خوبان، بخاطر اوصاف فوق خدا ابراهیم را الگوى مؤمنان دانسته و مىفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنةً فى ابراهیم؛() براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم وجود داشت» مجموع اوصاف پیش گفته و غیر آن مىتواند عاملى زنده نگهداشتنباشد براى اینکه حج کامل، بنام حج ابراهیمى معروف گردد.
حج ابراهیمى در فرهنگ دینى علاوه بر بیان اوصاف ابراهیم در منابع دینى تلاش شده به هر نحوى یاد و نام ابراهیم زنده بماند و تک تک رفتارهاى او به عنوان عمل واجب و یا سنّت، ماندگار شده است.
و از سادهترین قرار دادها گرفته تا مهمترین آن، در موقع حج، به نام حج، تنظیم شده است به نمونههایى در این باره توجّه شود.
1ـ حج مبناى اجاره در جریان اجاره و استیجار موسى و شعیب در قرآن کریم مىخوانیم: «على ان تأجرنى ثمانى حججٍ؛() هشت حج، اجیر من هستى» هشت سال را به صورت هشت "حج" یاد کردهاند.
نفرمود: تو اجیر من باش، مدّت اجاره هشت سال است، بلکه فرمود: مدت اجاره هشت حج است چون سالى یک بار گزارده مىشود و هر حجّى نشانه یک سال است.
این سادهترین قراردادى است که با نام "حج"() یادگار حضرت ابراهیم همراه است.
2ـ قرارداد خدا با موسى در ایّام حج: وقتى موساى کلیم به مقام والاى نبوت بار یافت خداوند سبحان مىخواست بهترین و مهمترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم کند، زیرا انتخاب مدّت قرار، به عهده متکلّم است نه بر عهده کلیم خدا.
ذات اقدس الهى به موساى کلیم فرمود: تو مهمان چهل شبه من مىباشى، امّا در مراسم حج «و واعدنا موسى ثلاثین لیلةً و اتممناها بعشرٍ فتم میقات ربّه اربعین لیلةً؛() ما به موسى وعده سى شبه دادیم (که تا سى شب میهمان ما باشد) سپس این سى شب را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم (و وعده دادیم که ده شب گذشته از آن سى شب میهمان ما باشد.
) پس میقات و موساى (کلیم) با خداى (سبحان) چهل شبه تمام شد.
» این قرار اربعین از آغاز ذى قعده شروع شد و تا دهم ذیحجّه به طول انجامید که مهمترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت براى چلّهگیرى همین چهل روز مىباشد.
() 3ـ براى نورانى شدن مردم ایّام حج را یادآورى کنید.
درباره موساى کلیم در نورانى کردن مردم در قرآن کریم مىخوانیم: «و لقد ارسلنا موسى بآیاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الى النّور و ذکّرهم بایّام اللّه؛() براستى ما موسى را با آیات خود فرستادیم(و به او گفتیم) قومت را از تاریکى به نور خارج کن و ایّام اللّه (یعنى ایام حج) را به یاد آنها بیاور.
» 4ـ مکه مسکن ابراهیم قرآن کریم این مسئله را یادآور مىشود که مکّه محل سکونت ابراهیم(ع) فرزند و همسرش بوده و از زبان او نقل مىکند که «ربّنا انّى اسکنت من ذرّیّتى بوادٍ غیر ذى زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصّلوة.؛() اى پروردگار ما، برخى از فرزندانم را به وادى اى بدون کشت و زراعت نزدیک خانه گرامى تو جاى دادم.
تا نماز بگزارند.
» هدف ابراهیم از اقامه در مکه عبادت و برپائى نماز بوده است و تذکر قرآن این جریان را به این جهت است که مردم در جاى جاى مکّه به یاد ابراهیم و رفتارهاى او و بنیانگذارى او باشند.
5 ـ مقام ابراهیم از آیات بیّنات «فیه آیاتٌ بیّناتٌ مقام ابراهیم و من دخله کان آمناً؛() در آن آیات و معجزات روشنى است (از جمله) مقام ابراهیم و کسى که داخل آن شود در امنیّت است.
» از امام صادق(ع) سؤال شد؟ «ما هذه الآیات البیّنات؟» فرمود«:مقام ابراهیم حیث قام على الحجر فاثرت فیه قدماه، والحجر الاسود و منزل اسماعیل؛() این آیات و نشانهها چیست؟ فرمود:مقام ابراهیم زمانى که بر سنگ ایستاد (براى بالا بردن دیوار خانه خدا) پس جاى دو پاى او در آن ماند، و (دیگرى) حجرالاسود و (سومى) منزل و حجر اسماعیل است.
» قرآن این آیات را متذکر مىشود تا همچنان یاد ابراهیم و حج ابراهیمى در ذهنها زنده بماند.
6ـ نماز در مقام ابراهیم از آنجا که ابراهیم "امام ناس"() است و الگوى حسنه مؤمنان() است لذا تک تک اعمال او در حج به عنوان سنّت واجب و یا مستحب مورد سفارش قرار گرفته است تا حج ابراهیمى همچنان زنده بماند.
لذا خداوند براى زنده ماندن مقام ابراهیم مىفرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابةً للنّاس و امناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّى.
.؛() و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم، و (براى تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید.
» لذا از نظر اسلامى خواندن دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم(ع) واجب شمرده شده تا یاد و خاطره ابراهیم و حج ابراهیمى در ذهنها زنده بماند.
7ـ سعى ابراهیم همین طور سعى ابراهیم(ع) سنتى براى یکى از مناسک و ارکان حج شد.
و تمام حج گزاران در طول تاریخ به این سنّت عمل و تأسّى به سیره ابراهیم کردهاند، ابراهیم(ع) سنّت گزار است، زیرا خود تمامى سنن الهى را پذیرفته و بر اساس آن عمل کرده است، پس باید سعى ابراهیمى داشت و همچون ابراهیم(ع) میان دو قطب حج یعنى صفا و مروه هفت بار رفت و برگشت سعى ابراهیم(ع) مسیرى به سوى روشنایى است، آینهاى که در آن انسان خویشتن واقعى را مىبیند، سعى ابراهیم(ع) خلوتى با خویشتن گمشده است.
این سعى آمیزهاى زیبا از عشق است و عرفان، سعى ابراهیم(ع) از جنس نور و سرور است، تلاشى از سنخ شعور و حضور است.
() چو مرغى سوى مسعى پر کشیدم زمروه تا صفا چندى دویدم در اوج تشنگى از ماده رستم کنار زمزم و صفا رسیدم و در روایات نیز سخت بر عظمت ایام حج تکیه شده است و تلاش شده که حج ابراهیمى همیشه زنده بماند.
ـ1 پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما من ایّام ازکى عند اللّه سبحانه و تعالى و لا اعظم اجراً من خیرٍ فى عشر الاضحى؛() هیچ زمانى به عظمت دهه اول ذیحجه و ازکى از آن نمىباشد.
» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من ایّامٍ العمل الصّالح فیها احبّ الى اللّه عزّ و جلّ من ایّام العشر؛() هیچ زمانى عمل محبوبتر در نزد خداوند از ایام ده روز (ذى حجّه) نیست.
» لذا تأکید شده است که هیچگاه حج تعطیل نشود.
حضرت صادق(ع) فرمود: «اگر مردم حج را تعطیل کردند بر امام و پیشوا لازم است که آن ها را مجبور بر انجام حج نمایند، زیرا «فانّ هذا البیت انّما وضع للحج» این خانه براى حج بنا شده است.
پس اگر فقیر بودند از بیت المال به آنها جهت انجام حج کمک شود.
() نشانههاى حج ابراهیمى مقام معظم رهبرى در پیام خود مىگوید: «پروردگارا! به امام و قائد راحل ما آن عبد صالح.نصیب وافر به روح پاک او عاید فرما! و آرزوى بزرگ او را که همانا قیام "حج ابراهیمى" و بهره بردارى امّت اسلامى از این مراسم عظیم الهى است جامه عمل بپوشان.
»() آیة اللّه جوادى آملى مىگوید: حضرت امام راحل (قدّس سرّه) کارى را که ابراهیم خلیل انجام داد، احیا کرده است.
ما در چهره زیارت نامه بسیارى از اولیاى الهى مىخوانیم که: «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة؛ من شهادت میدهم که تو نماز و زکات را بپا داشته و زنده کردى.
» حضرت امام امّت (قدّس سرّه) گذشته از اینکه بخشهاى عبادى را اقامه کرد "حج" را نیز اقامه کرد.
"اقامه حج" غیر از "حج کردن" است، چه اینکه اقامه نماز غیر از نماز خواندن است.
لذا مىتوان در حرم حضرت امام راحل (قده) صریحاً گفت که: «اشهد انّک قد اقمت الحج؛() من شهادت میدهم که تو حج را بپا داشتى و کارى را که خلیل الرحمن(ع) انجام داد. تو زنده کردى.» حال باید دید حج ابراهیمى چه نشانه هایى دارد که در کلام امام و رهبرى بر آن تأکید شده و چگونه این حج در این دوران اقامه شده است.
1ـ برائت و تبرّى از مشرکین حضرت ابراهیم خود از شرک مبرّا بود لذا قرآن کریم صریحاً مىفرماید: «و لم یک من المشرکین؛() ابراهیم از زمره مشرکان نبود.
» و در آیه دیگر مىخوانیم «و ما کان من المشرکین؛() ابراهیم از زمره مشرکان نبود» لذا در همان دوران ابتداى جوانى از مشرکان تبرّى جست و بتها را درهم شکست «به خدا سوگند در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بتهایتان مىکشم! سرانجام همه آنها را جز بت بزرگشان قطعه قطعه کرد.
»() امام راحل (قدّه) مىگوید: «کعبه معظمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست.
ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدى موعود روحى فداه در آخر الزمان از کعبه نداى توحید سر دادند و میدهند.
»() و آنگاه که مبعوث به رسالت گردید، و خانه خدا را بنا و تعمیر نمود مأمور شد که اوّلاً خانه را تطهیر نمایند چنان که خداوند متعال مىفرماید: «و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهّرا بیتى للطّائفین و العاکفین والرّکع السّجود؛() و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید.
» «این بتهایى که در این جا هست یا مىخواهند نصب کنند، بردارید.
اینجا "معبد الهى" است.
جاى بتها، بت پرستى، بت سازان و بت فروشان نیست، این خانه باید تطهیر شود و در این محدوده شرک و مشرک راه پیدا نکند».
() و در آیه دیگر مىخوانیم: «واذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بى شیئاً و طهّر بیتى للطّائفین و القائمین و الرّکع السّجود؛() (به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه "کعبه" را براى ابراهیم آماده ساختیم تا خانه را بنا کنند و به او گفتیم: چیزى را همتاى من قرار مده، و خانهام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک ساز» تطهیر چون اطلاق دارد شامل خالص شدن براى عبادت، خالى از بت و بت پرستى، طهارت از حدث اکبر، طهارت از خبث طهارت بنیانى، یعنى بنابر اساس تقوا، و طهارت از بوى بد باشد و چون متعلق تطهیر ذکر نشده است، دلالت بر شمول همه این امور را دارد() بارزترین مصداق پاکى و تطهیر مىتواند، تطهیر از شرک باشد.
امام راحل مىگوید: «و طهر بیتى للطّائفین.؛() این تطهیر از همه ارجاس است که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است.
» مقام معظم رهبرى مىگوید: «حج مظهر توحید و کعبه خانه توحید است این که در آیات کریمه مربوط به حج بارها از ذکر اللّه سخن رفته، نشانه آن است که در این خانه و به برکت آن باید هر عامل غیر خدا از صحنه ذهن و عمل مسلمین زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگى آنان برچیده شود.
در این محیط محور و مرکز هر حرکتى خداست و طواف و سعى و رمى و وقوف و دیگر شعائر اللّه حج هر یک به نحوى نمایش انجذاب به "اللّه" و طرد و نفى و برائت از "انداد اللّه" است.
»() بعد از این که حضرت ابراهیم(ع) خانه را تطهیر مىکند مأمور مىشود که مردم را به حج دعوت کند «و اذّن فى النّاس بالحجّ یأتوک رجالاً و على کلّ ضامرٍ یأتین من کلّ فجّ عمیق؛() و مردم را دعوت عمومى به حج کن، تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دورى به سوى تو بیایند.
» این ندا همان است که در اسلام هم مطرح شده است که هر کس مستطیع است باید مکه برود «و للّه على النّاس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلاً؛() و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه(او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن را دارند.
» گذشت زمان دوباره خانه خدا را به بت پرستى و شرک آلوده نمود، تا آن زمان که حضرت ختمى مرتبت فرزند ابراهیم خلیل مأمور شد که اعلان کند تا خانه خدا از شرک و آلودگى پاک شود و برائت از مشرکین اعلان گردد.
«براءةٌ من اللّه و رسوله الى الّذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فى الارض اربعة اشهر و اعلموا انّکم غیر معجزى اللّه و انّ اللّه مخزى الکافرین؛() (این اعلان) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! با این حا ل، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید، خداوند خوار کننده کافران است.
» در این آیات با دو تعبیر از مشرکان اعلام برائت شده است «براءة من اللّه» و «انّ اللّه برىء من المشرکین» مرحوم علّامه طباطبایى مىنویسد: این آیات در صدد تشریع محض برائت نیست، بلکه متضمن انشاء حکم و قضاء به برائت از مشرکان است.
چرا که خداوند در اینجا پیامبر را نیز شریک در حکم نموده است و اگر تشریع محض بود تنها به خود نسبت میداد، چنان که مىفرماید: «ولایشرک فى حکمه احداً»() امّا در جایى که حکم به معناى ولایت، سیاست و داورى باشد به پیامبر(ص) نسبت داده مىشود.
و قضا در اینجا به معناى رفع امان از مشرکانى است که پیشتر با آنها عهد بسته بود.
() به عبارت دیگر تشریک پیامبر(ص) در این برنامه براى این است که بیان کند این مسأله تنها یک توصیه و سفارش نیست بلکه سیاست کاربردى و عملى است و باید مجرى اصلى حکومت آن را به اجرا، بگذارد و لذا به دنبال آن عمل گردید.
محدثان، مفسّران و مورخان شیعه() و سنّى() نقل کردهاند که پیامبر(ص) ابتدا ابوبکر را براى ابلاغ پیام برائت مأمور نمود.
سپس على(ع) را در پى فرستاد و به وى دستور داد تا پیام را از وى گرفته و خود اعلام نماید.
و سرّ آن این بود که جبرییل(ع) بر پیامبر نازل شد و گفت: این برنامه را خود یا یک کسى که مانند تو مىباشد اعلام کند.
و على(ع) طبق آیه مباهله به منزله جان نبىّ است «انفسنا و انفسکم».
() حسکانى با نقل چهل روایت مىنویسد: پیام رسان برائت على بن ابى طالب(ع) بوده است.
از جمله از انس بن مالک نقل مىکند که «انّ رسول اللّه(ص) بعث ببراءة مع ابى بکرٍ الى اهل مکّة، فلمّا بلغ ذاالحلیفة بعث الیه فردّه و قال لایذهب به الّا رجلٌ من اهل بیتى، فبوث علیاً؛() به راستى رسول خدا ابوبکر را با (آیات) برائت به سوى اهل مکّه فرستاد سپس هنگامى که به ذوالحلیفه رسید او را برگرداند و فرمود: نباید این (آیات) را ببرد مگر مردى از اهلبیتم پس على(ع) را فرستاد.
» علاوه بر آیات برائت موادى در بیانیه برائت گنجانده شده بود از جمله: 1ـ لغو پیمان مشرکان.
2ـ عدم حق شرکت در مراسم حج در سال آینده.
3ـ ممنوع بودن ورود مشرکان به خانه خدا.
4ـ ممنوع بودن طواف به صورت عریان.
() بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) حج اقامه نشد هرچند مردم به حج میرفتند، تا زمان على(ع) «در زمان حکومت حضرت على(ع) حج اقامه شد شاید سر اینکه در زیارت نامه معصومین(ع) همواره «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة» آمده نه بیش از آن، این است که در دست آنان قدرت حکومتى نبوده، تا حج را «اقامه» کنند.
حضرت امام مجتبى(ع) بیش از بیست بار پیاده به مکّه رفت، ولى نگذاشتند او حج را اقامه کند، چه اینکه سایر ائمه معصومین(ع) پیاده یا سواره حج مىکردند ولى حج را اقامه نکردند.
امّا ابن عباس که شاگرد حضرت على بن ابى طالب(ع) است به دستور آن حضرت موفق شد که حج را اقامه کند.
() آنگاه که حضرت على(ع) عهده دار حکومت شد، نامهاى براى قثم ابن عباس، نماینده رسمى خود در مکّه نوشت «یابن عباس! اقم للنّاس الحجّ و ذکّرهم بایّام اللّه؛ ابن عباس! حج را اقامه و مردم را به "ایّام اللّه" متذکر کن.
»() ادامه دارد پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
فروع کافى، کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، تحقیق على اکبر غفارى، ج 4، ص .194 .
من لایحضره الفقیه، صدوق، قم، مؤسسةالنشر الاسلامى، ج 2، ص 306. .
همان، ج 2، ص .147 .
تفسیر عیاشى، تحقیق، رسول محلاتى، تهران المکتبة للعلمیّه، 1380 هـ.ق، ج 1، ص 186، ح .96 .
فروع کافى، همان، ج 4، ص 205، روایت .4 .
اسرار عرفانى حج، محمد تقى فعّالى، نشر مشعر، 1386، اول، ص 212. .
فروع کافى، ج 4، ص 212..
حج در کلام امام خمینى، مؤسسه نشر آثار امام خمینى، 1372، ص .13 .
ر.ک اسرار عرفانى حج، ص 212 ـ .211 .
سوره نحل، آیه 120. .
سوره انعام، آیه 162 و .163 .
سوره بقره، آیه .124 .
همان.
سوره بقره، آیه .125 .
سوره حج، آیه .26 .
سوره بقره، آیه .127 .
همان، آیه .131 .
سوره نساء، آیه .125 .
سوره هود، آیه .75 .
سوره انبیاء، آیه 57 ـ .58 .
سوره انعام، آیه .78 .
سوره انبیاء، آیه .6 .
سوره صافات، آیه .109 .
همان. .
سوره مریم، آیه .48 .
سوره ذاریات، آیه .24 .
سوره انعام، آیه .75 .
سوره نحل، آیه .121 .
سوره مریم، آیه .41 .
سوره نجم، آیه .37 .
سوره آل عمران، آیه .67 .
سوره شعرا، آیه 78 ـ .82 .
سوره بقره، آیه 126. .
سوره نحل، آیه 120. .
سوره ممتحنه، آیه 4. .
قصص، آیه 27. .
ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینى(قده) جوادى آملى، نشر اسوه، 1375، ص 262. .
سوره اعراف، آیه 142. .
بنیان مرصوص، همان، ص 263. .
سوره ابراهیم، آیه 5.
. همان، 37.
سوره آل عمران، آیه .97 .
نورالثقلین حویزى، قم، المطبعة العلمیّه، ج 1، ص 366..
سوره ممتحنه، آیه .4 .
سوره بقره، آیه 125..
ر.ک اسرار عرفانى حج، همان، ص 329.
وسائل الشیعه، حر عاملى، مؤسسه الوفاء، ج 10، 221. .
همان..
نهج البلاغه، فیص الاسلام، نامه 67، ص 1063. .
پیام مقام معظم رهبرى، 26/3/1370 به نقل از حج در کلام و پیام امام خمینى (قده) ص .3 .
بنیان مرصوص، جوادى آملى، ص 271 ـ 272. .
سوره نحل، آیه 120. .
همان، آیه 123.
. سوره انبیاء، آیه 57 ـ 58. .
سوره حج در پیام و کلام امام خمینى، ص 14. .
سوره بقره، آیه 125. .
بنیان مرصوص امام خمینى، جوادى آملى، همان، ص 272. .
سوره حج، آیه 26.
. درسنامه تفسیر آیات حج، حوزه نمایندگى ولى فقیه در امور حج، درالحدیث 1386، ص 259. .
حج در کلام و پیام امام خمینى (قده) ص 14.
. پیام مقام معظم رهبرى به حجاج، 26/3/،1370http://www.shareh.com. .
سوره حج، آیه 27. .
سوره آل عمران، آیه 97. .
سوره توبه، آیه 1 و .2 .
سوره کهف، آیه 26. .
تفسیر المیزان، علّامه طباطبائى، قم، جامعه مدرسین، ج 9، ص 147. .
تبیان، طوسى، ج 5، ص 169؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 3، ص 3.فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 371، کنزالدقائق، مشهدى، ج 5، ص 391؛ برهان بحرانى، ج 2، ص 101. .
ر.ک: سنن نسائى، ج 5، ص 374، قندوزى ینابیع المودّة، ص 218؛ الجامع الاحکام، قرطبى، ج 8، ص 67، رشید رضا، تفسیر منار، ج 10، ص 159. .
سوره آل عمران، آیه .61 .
شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، تحقیق محمودى، وزارت ارشاد اسلامى، 1411، ج 2، ص 305. .
تفسیر المیزان، علّامه طباطبائى، ج 9، ص 196و تفسیر آیات حج، ص .240 .
بنیان مرصوص امام خمینى (قدر)، ص .270 .
نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 67، ص .1067
چرا حج ابراهیمى؟ عنوان مقاله و شهرت این عنوان بر سر زبانها و بنانها این پرسش را به ذهن میآورد که چرا باید گفت "حج ابراهیمى" و چرا حج، به حج آدمى، حج موسائى، حج عیسوى، حج صالحى و حج محمّدى و.معروف نشده است؟ با این که حج قبل از حضرت آدم انجام مىگرفت و انبیاء به حج مشرف شدهاند.
امام صادق(ع) مىفرماید: «چون آدم در انجام حج خود به منا رسید، فرشتگان به دیدار او آمدند گفتند: اى آدم! حجّت قبول، بدان که دو هزار سال قبل از تو این خانه طواف شده و بر آن حج گزارده شده است.
»() و همچنین در جواب زراره فرمود :«آیا انتظار دارى درباره خانهاى که دوهزار سال قبل از آدم حج گزارده شده در چهل سال احکامش گفته شود؟() ولى در زمین اوّلین انسان و نخستین پیامبرى که حج نموده است آدم ابوالبشر است طبق روایتى حضرت آدم هزار بار به طواف کعبه آمده و هفتصد حج تمتع و سیصد عمره انجام داده است.
»() و همچنین دیگر پیامبران نیز به حج خانه خدا رفتهاند: زراره از امام باقر(ع) درباره زیارت خانه خدا قبل از بعثت رسول خدا مىپرسد، حضرت مىفرماید: «مردم پیشتر هم حج مىگذاردند و ما به شما خبر میدهیم که آدم،نوح و سلیمان همراه با جن و انس و پرندگان حج خانه خدا انجام دادند، موسى سوار بر شترى سرخ حج گزارد، در حالى که «لبّیک لبّیک» مىگفت.
»() ابن عباس، صحابى پیامبر خدا(ص) مىگوید:با پیامبر(ص) از جایى عبور کردیم از حضرت پرسیدم: این کدام وادى است، ایشان فرمود: وادى عسفان، سپس فرمود :«هود و صالح سوار بر شترهاى سرخ بودند که زمام آنها لیف خرما بود و پوشش آنها عبا و ردایشان راه راه بود.
بر این وادى گذشتند در حالى که لبّیک مىگفتند حج بیت العتیق مىکردند.
»() خضر که آب حیات نوشیده و هنوز زنده است هر سال در حج حضور مىیابد و در عرفات به دعاى مؤمنان آمین مىگوید.
() و کشتى حضرت نوح(ع) در آن زمان که زمین غرق شد، مأموریت یافت تا به دور خانه خدا بچرخد و در هنگام بازگشت هم طواف نسا نمود و سعى مروه و صفا انجام داد پس در وادى جودى استقرار یافت.
() در مسجد خیف هفتصد پیامبر خدا نماز خواندند، در میان رکن و مقام هفتصد رسول الهى خفتهاند.
همراه با موسى(ع) هفتاد پیامبر از بنى اسرائیل لبّیک گفتند، در یک کلام تمام انبیاء به این سفر عاشقانه رفتهاند، و پایان بخش همه، ختم انبیاء رسول خاتم است که «لبّیک ذاالمعارج» گفت و معراج خود را تکمیل نمود و در پایان عمر حجةالوداع را به جاى آورد.
() امام خمینى(ره) مىگوید: «و از نکاتى که حجاج محترم باید به آن توجه کنند، این که مکّه معظمه و مشاهد مشرفه آینه حوادث بزرگ انبیاء و اسلام و رسالت پیامبر اکرم است، جاى جاى این سرزمین محل نزول و اجلال انبیاء بزرگ و جبرئیل و یادآور رنجها و مصیبتهاى چندین ساله است.»() امّا با همه این برنامهها حج، بنام حج ابراهیمى شهرت یافته، چرا و راز این مطلب چیست؟ اوصاف ابراهیم(ع) در جواب باید گفت شاید راز این قضیّه این باشد که ابراهیم(ع) بانى و تعمیر کننده کعبه است و از اوصافى برخوردار است که کمتر پیامبرى این اوصاف را دارا بوده است، در قرآن به اوصاف متعددى از حضرت ابراهیم اشاره شده است که به اهمّ آنها اشاره مىشود: 1ـ ابراهیم یک امّت بود «انّ ابراهیم کان امّةً».
() 2ـ ابراهیم اوّل مسلمان بود. «انا اوّل المسلمین ؛ من نخستین مسلمانم.
»() 3ـ ابراهیم باریافته به مقام امامت بود: «انى جاعلک للناس اماما».
() 4ـ پیروز شده در امتحان الهى «واذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلماتٍ فاتّمهن؛() هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونى آزمود و او (بخوبى) از عهده این آزمایشها برآمد.
» 5 ـ ابراهیم خادم خانه خدا «ان طهّرا بیتى للطائفین؛خانهام را براى طواف کنندگان پاک کنید.
»() و هم فرمود: «وطهر بیتى للطائفین و القائمین؛() خانهام را براى طواف کنندگان و نمازگزاران پاک کن.
» 6ـ ابراهیم بنیان گزار و معمار کعبه «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت؛() هنگامى که ابراهیم ستونهاى خانه خدا را بالا برد.
» 7ـ ابراهیم تسلیم محض فرمان الهى: «قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمین؛() در آن زمان که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
» 8 ـ ابراهیم محبوب خدا است «و اتّخذ اللّه ابراهیم خلیلاً؛() خدا!ابراهیم را دوست خود قرار داد.
» 9ـ ابراهیم حلیم و بردبار بود «انّ ابراهیم لحلیمٌ اوّاه منیب؛() به راستى که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده(به سوى خدا) بود.
10ـ ابراهیم بت شکن بود «و تاللّه لاکیدنّ اصنامکم. فجعلهم جذاذاً الّا کبیراً لهم؛() به خدا سوگند در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بت هایتان مىکشم، سرانجام همه آنها جز بزرگشان را قطعه قطعه کرد.
» 11ـ نخستین مجرى برائت از مشرکین: «انّنى برىءٌ ممّا تشرکون؛() به راستى که من از شریکهایى که شما (براى خدا) مىسازید بیزارم.
» 12ـ سرد شدن آتش در برابر ابراهیم به فرمان الهى: «قلنا یا نار کونى برداً و سلاماً على ابراهیم؛() گفتیم اى آتش! برابر ابراهیم سرد و سالم باش.
» 13ـ قربانى کردن فرزند: «فلمّا اسلما و تلّه للجبین؛() پس هر دو (ابراهیم و اسماعیل) تسلیم فرمان خدا شدند و او را به پیشانى (جهت قربانى) بیفکند.
» 14ـ دریافت کننده سلام ویژه الهى «سلامٌ على ابراهیم؛() سلام بر ابراهیم.
» 15ـ هجرت براى خدا «و اعتزلکم و ما تدعون من دون اللّه؛() و از شما و آنچه غیر خدا مىخوانید کناره مىگیرم.
» 16ـ مهمان نواز و با سخاوت «هل اتاک حدیث ضعیف ابراهیم المکرمین؛() آیا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است.
» 17ـ رهیافته به ملکوت آسمانها و زمین «و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السّماوات و الارض و لیکون من الموقنین؛() و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین باشد.
» 18 ـ شاکر و سپاسگزار الهى: «شاکراً لانعمه؛() شکرگزار نعمتهاى پروردگار بود.
» 19ـ صادق و راستگو بود «واذکر فى الکتاب ابراهیم انّه کان صدّیقاً نبیّاً؛() در این کتاب ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو و پیامبر (خدا) بود.
» 20ـ وفا کننده به پیمانهاى الهى «و ابراهیم الّذى وفى؛() همان کسى که وظیفه خود را به طور کلّى وفا و ادا کرد.
21ـ حنیف و مسلم یا مقام ویژه «ما کان ابراهیم یهودیّاً و لانصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً؛() ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود.
» 22ـ توکل و اعتماد بر خدا «اعتماد من تنها به آن خدایى است که مرا آفریده و به راه راستم هدایت کرد، چون گرسنه شوم سیر و چون تشنه شوم سیرابم مىگرداند و چون بیمار شوم، شفایم مىبخشد، او کسى است که مرا مىمیراند و سپس زنده مىکند و او کسى است که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد.
»() 23ـ کلیم اللّه بودن «و اذ قال ابراهیم ربّ.قال و من کفر؛() هنگامى که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا. خداوند در پاسخ فرمود: کسى که کافر شده بهره کمى خواهیم داد.
» 24ـ مطیع فرمان خدا «قانتاً للّه؛() ابراهیم مطیع فرمان خدا بود.
» 25 ـ الگوى خوبان، بخاطر اوصاف فوق خدا ابراهیم را الگوى مؤمنان دانسته و مىفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنةً فى ابراهیم؛() براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم وجود داشت» مجموع اوصاف پیش گفته و غیر آن مىتواند عاملى زنده نگهداشتنباشد براى اینکه حج کامل، بنام حج ابراهیمى معروف گردد.
حج ابراهیمى در فرهنگ دینى علاوه بر بیان اوصاف ابراهیم در منابع دینى تلاش شده به هر نحوى یاد و نام ابراهیم زنده بماند و تک تک رفتارهاى او به عنوان عمل واجب و یا سنّت، ماندگار شده است.
و از سادهترین قرار دادها گرفته تا مهمترین آن، در موقع حج، به نام حج، تنظیم شده است به نمونههایى در این باره توجّه شود.
1ـ حج مبناى اجاره در جریان اجاره و استیجار موسى و شعیب در قرآن کریم مىخوانیم: «على ان تأجرنى ثمانى حججٍ؛() هشت حج، اجیر من هستى» هشت سال را به صورت هشت "حج" یاد کردهاند.
نفرمود: تو اجیر من باش، مدّت اجاره هشت سال است، بلکه فرمود: مدت اجاره هشت حج است چون سالى یک بار گزارده مىشود و هر حجّى نشانه یک سال است.
این سادهترین قراردادى است که با نام "حج"() یادگار حضرت ابراهیم همراه است.
2ـ قرارداد خدا با موسى در ایّام حج: وقتى موساى کلیم به مقام والاى نبوت بار یافت خداوند سبحان مىخواست بهترین و مهمترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم کند، زیرا انتخاب مدّت قرار، به عهده متکلّم است نه بر عهده کلیم خدا.
ذات اقدس الهى به موساى کلیم فرمود: تو مهمان چهل شبه من مىباشى، امّا در مراسم حج «و واعدنا موسى ثلاثین لیلةً و اتممناها بعشرٍ فتم میقات ربّه اربعین لیلةً؛() ما به موسى وعده سى شبه دادیم (که تا سى شب میهمان ما باشد) سپس این سى شب را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم (و وعده دادیم که ده شب گذشته از آن سى شب میهمان ما باشد.
) پس میقات و موساى (کلیم) با خداى (سبحان) چهل شبه تمام شد.
» این قرار اربعین از آغاز ذى قعده شروع شد و تا دهم ذیحجّه به طول انجامید که مهمترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت براى چلّهگیرى همین چهل روز مىباشد.
() 3ـ براى نورانى شدن مردم ایّام حج را یادآورى کنید.
درباره موساى کلیم در نورانى کردن مردم در قرآن کریم مىخوانیم: «و لقد ارسلنا موسى بآیاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الى النّور و ذکّرهم بایّام اللّه؛() براستى ما موسى را با آیات خود فرستادیم(و به او گفتیم) قومت را از تاریکى به نور خارج کن و ایّام اللّه (یعنى ایام حج) را به یاد آنها بیاور.
» 4ـ مکه مسکن ابراهیم قرآن کریم این مسئله را یادآور مىشود که مکّه محل سکونت ابراهیم(ع) فرزند و همسرش بوده و از زبان او نقل مىکند که «ربّنا انّى اسکنت من ذرّیّتى بوادٍ غیر ذى زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصّلوة.؛() اى پروردگار ما، برخى از فرزندانم را به وادى اى بدون کشت و زراعت نزدیک خانه گرامى تو جاى دادم.
تا نماز بگزارند.
» هدف ابراهیم از اقامه در مکه عبادت و برپائى نماز بوده است و تذکر قرآن این جریان را به این جهت است که مردم در جاى جاى مکّه به یاد ابراهیم و رفتارهاى او و بنیانگذارى او باشند.
5 ـ مقام ابراهیم از آیات بیّنات «فیه آیاتٌ بیّناتٌ مقام ابراهیم و من دخله کان آمناً؛() در آن آیات و معجزات روشنى است (از جمله) مقام ابراهیم و کسى که داخل آن شود در امنیّت است.
» از امام صادق(ع) سؤال شد؟ «ما هذه الآیات البیّنات؟» فرمود«:مقام ابراهیم حیث قام على الحجر فاثرت فیه قدماه، والحجر الاسود و منزل اسماعیل؛() این آیات و نشانهها چیست؟ فرمود:مقام ابراهیم زمانى که بر سنگ ایستاد (براى بالا بردن دیوار خانه خدا) پس جاى دو پاى او در آن ماند، و (دیگرى) حجرالاسود و (سومى) منزل و حجر اسماعیل است.
» قرآن این آیات را متذکر مىشود تا همچنان یاد ابراهیم و حج ابراهیمى در ذهنها زنده بماند.
6ـ نماز در مقام ابراهیم از آنجا که ابراهیم "امام ناس"() است و الگوى حسنه مؤمنان() است لذا تک تک اعمال او در حج به عنوان سنّت واجب و یا مستحب مورد سفارش قرار گرفته است تا حج ابراهیمى همچنان زنده بماند.
لذا خداوند براى زنده ماندن مقام ابراهیم مىفرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابةً للنّاس و امناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّى.
.؛() و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم، و (براى تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید.
» لذا از نظر اسلامى خواندن دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم(ع) واجب شمرده شده تا یاد و خاطره ابراهیم و حج ابراهیمى در ذهنها زنده بماند.
7ـ سعى ابراهیم همین طور سعى ابراهیم(ع) سنتى براى یکى از مناسک و ارکان حج شد.
و تمام حج گزاران در طول تاریخ به این سنّت عمل و تأسّى به سیره ابراهیم کردهاند، ابراهیم(ع) سنّت گزار است، زیرا خود تمامى سنن الهى را پذیرفته و بر اساس آن عمل کرده است، پس باید سعى ابراهیمى داشت و همچون ابراهیم(ع) میان دو قطب حج یعنى صفا و مروه هفت بار رفت و برگشت سعى ابراهیم(ع) مسیرى به سوى روشنایى است، آینهاى که در آن انسان خویشتن واقعى را مىبیند، سعى ابراهیم(ع) خلوتى با خویشتن گمشده است.
این سعى آمیزهاى زیبا از عشق است و عرفان، سعى ابراهیم(ع) از جنس نور و سرور است، تلاشى از سنخ شعور و حضور است.
() چو مرغى سوى مسعى پر کشیدم زمروه تا صفا چندى دویدم در اوج تشنگى از ماده رستم کنار زمزم و صفا رسیدم و در روایات نیز سخت بر عظمت ایام حج تکیه شده است و تلاش شده که حج ابراهیمى همیشه زنده بماند.
ـ1 پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما من ایّام ازکى عند اللّه سبحانه و تعالى و لا اعظم اجراً من خیرٍ فى عشر الاضحى؛() هیچ زمانى به عظمت دهه اول ذیحجه و ازکى از آن نمىباشد.
» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من ایّامٍ العمل الصّالح فیها احبّ الى اللّه عزّ و جلّ من ایّام العشر؛() هیچ زمانى عمل محبوبتر در نزد خداوند از ایام ده روز (ذى حجّه) نیست.
» لذا تأکید شده است که هیچگاه حج تعطیل نشود.
حضرت صادق(ع) فرمود: «اگر مردم حج را تعطیل کردند بر امام و پیشوا لازم است که آن ها را مجبور بر انجام حج نمایند، زیرا «فانّ هذا البیت انّما وضع للحج» این خانه براى حج بنا شده است.
پس اگر فقیر بودند از بیت المال به آنها جهت انجام حج کمک شود.
() نشانههاى حج ابراهیمى مقام معظم رهبرى در پیام خود مىگوید: «پروردگارا! به امام و قائد راحل ما آن عبد صالح.نصیب وافر به روح پاک او عاید فرما! و آرزوى بزرگ او را که همانا قیام "حج ابراهیمى" و بهره بردارى امّت اسلامى از این مراسم عظیم الهى است جامه عمل بپوشان.
»() آیة اللّه جوادى آملى مىگوید: حضرت امام راحل (قدّس سرّه) کارى را که ابراهیم خلیل انجام داد، احیا کرده است.
ما در چهره زیارت نامه بسیارى از اولیاى الهى مىخوانیم که: «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة؛ من شهادت میدهم که تو نماز و زکات را بپا داشته و زنده کردى.
» حضرت امام امّت (قدّس سرّه) گذشته از اینکه بخشهاى عبادى را اقامه کرد "حج" را نیز اقامه کرد.
"اقامه حج" غیر از "حج کردن" است، چه اینکه اقامه نماز غیر از نماز خواندن است.
لذا مىتوان در حرم حضرت امام راحل (قده) صریحاً گفت که: «اشهد انّک قد اقمت الحج؛() من شهادت میدهم که تو حج را بپا داشتى و کارى را که خلیل الرحمن(ع) انجام داد. تو زنده کردى.» حال باید دید حج ابراهیمى چه نشانه هایى دارد که در کلام امام و رهبرى بر آن تأکید شده و چگونه این حج در این دوران اقامه شده است.
1ـ برائت و تبرّى از مشرکین حضرت ابراهیم خود از شرک مبرّا بود لذا قرآن کریم صریحاً مىفرماید: «و لم یک من المشرکین؛() ابراهیم از زمره مشرکان نبود.
» و در آیه دیگر مىخوانیم «و ما کان من المشرکین؛() ابراهیم از زمره مشرکان نبود» لذا در همان دوران ابتداى جوانى از مشرکان تبرّى جست و بتها را درهم شکست «به خدا سوگند در غیاب شما نقشهاى براى نابودى بتهایتان مىکشم! سرانجام همه آنها را جز بت بزرگشان قطعه قطعه کرد.
»() امام راحل (قدّه) مىگوید: «کعبه معظمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست.
ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدى موعود روحى فداه در آخر الزمان از کعبه نداى توحید سر دادند و میدهند.
»() و آنگاه که مبعوث به رسالت گردید، و خانه خدا را بنا و تعمیر نمود مأمور شد که اوّلاً خانه را تطهیر نمایند چنان که خداوند متعال مىفرماید: «و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهّرا بیتى للطّائفین و العاکفین والرّکع السّجود؛() و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید.
» «این بتهایى که در این جا هست یا مىخواهند نصب کنند، بردارید.
اینجا "معبد الهى" است.
جاى بتها، بت پرستى، بت سازان و بت فروشان نیست، این خانه باید تطهیر شود و در این محدوده شرک و مشرک راه پیدا نکند».
() و در آیه دیگر مىخوانیم: «واذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بى شیئاً و طهّر بیتى للطّائفین و القائمین و الرّکع السّجود؛() (به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه "کعبه" را براى ابراهیم آماده ساختیم تا خانه را بنا کنند و به او گفتیم: چیزى را همتاى من قرار مده، و خانهام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک ساز» تطهیر چون اطلاق دارد شامل خالص شدن براى عبادت، خالى از بت و بت پرستى، طهارت از حدث اکبر، طهارت از خبث طهارت بنیانى، یعنى بنابر اساس تقوا، و طهارت از بوى بد باشد و چون متعلق تطهیر ذکر نشده است، دلالت بر شمول همه این امور را دارد() بارزترین مصداق پاکى و تطهیر مىتواند، تطهیر از شرک باشد.
امام راحل مىگوید: «و طهر بیتى للطّائفین.؛() این تطهیر از همه ارجاس است که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است.
» مقام معظم رهبرى مىگوید: «حج مظهر توحید و کعبه خانه توحید است این که در آیات کریمه مربوط به حج بارها از ذکر اللّه سخن رفته، نشانه آن است که در این خانه و به برکت آن باید هر عامل غیر خدا از صحنه ذهن و عمل مسلمین زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگى آنان برچیده شود.
در این محیط محور و مرکز هر حرکتى خداست و طواف و سعى و رمى و وقوف و دیگر شعائر اللّه حج هر یک به نحوى نمایش انجذاب به "اللّه" و طرد و نفى و برائت از "انداد اللّه" است.
»() بعد از این که حضرت ابراهیم(ع) خانه را تطهیر مىکند مأمور مىشود که مردم را به حج دعوت کند «و اذّن فى النّاس بالحجّ یأتوک رجالاً و على کلّ ضامرٍ یأتین من کلّ فجّ عمیق؛() و مردم را دعوت عمومى به حج کن، تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دورى به سوى تو بیایند.
» این ندا همان است که در اسلام هم مطرح شده است که هر کس مستطیع است باید مکه برود «و للّه على النّاس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلاً؛() و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه(او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن را دارند.
» گذشت زمان دوباره خانه خدا را به بت پرستى و شرک آلوده نمود، تا آن زمان که حضرت ختمى مرتبت فرزند ابراهیم خلیل مأمور شد که اعلان کند تا خانه خدا از شرک و آلودگى پاک شود و برائت از مشرکین اعلان گردد.
«براءةٌ من اللّه و رسوله الى الّذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فى الارض اربعة اشهر و اعلموا انّکم غیر معجزى اللّه و انّ اللّه مخزى الکافرین؛() (این اعلان) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! با این حا ل، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید، خداوند خوار کننده کافران است.
» در این آیات با دو تعبیر از مشرکان اعلام برائت شده است «براءة من اللّه» و «انّ اللّه برىء من المشرکین» مرحوم علّامه طباطبایى مىنویسد: این آیات در صدد تشریع محض برائت نیست، بلکه متضمن انشاء حکم و قضاء به برائت از مشرکان است.
چرا که خداوند در اینجا پیامبر را نیز شریک در حکم نموده است و اگر تشریع محض بود تنها به خود نسبت میداد، چنان که مىفرماید: «ولایشرک فى حکمه احداً»() امّا در جایى که حکم به معناى ولایت، سیاست و داورى باشد به پیامبر(ص) نسبت داده مىشود.
و قضا در اینجا به معناى رفع امان از مشرکانى است که پیشتر با آنها عهد بسته بود.
() به عبارت دیگر تشریک پیامبر(ص) در این برنامه براى این است که بیان کند این مسأله تنها یک توصیه و سفارش نیست بلکه سیاست کاربردى و عملى است و باید مجرى اصلى حکومت آن را به اجرا، بگذارد و لذا به دنبال آن عمل گردید.
محدثان، مفسّران و مورخان شیعه() و سنّى() نقل کردهاند که پیامبر(ص) ابتدا ابوبکر را براى ابلاغ پیام برائت مأمور نمود.
سپس على(ع) را در پى فرستاد و به وى دستور داد تا پیام را از وى گرفته و خود اعلام نماید.
و سرّ آن این بود که جبرییل(ع) بر پیامبر نازل شد و گفت: این برنامه را خود یا یک کسى که مانند تو مىباشد اعلام کند.
و على(ع) طبق آیه مباهله به منزله جان نبىّ است «انفسنا و انفسکم».
() حسکانى با نقل چهل روایت مىنویسد: پیام رسان برائت على بن ابى طالب(ع) بوده است.
از جمله از انس بن مالک نقل مىکند که «انّ رسول اللّه(ص) بعث ببراءة مع ابى بکرٍ الى اهل مکّة، فلمّا بلغ ذاالحلیفة بعث الیه فردّه و قال لایذهب به الّا رجلٌ من اهل بیتى، فبوث علیاً؛() به راستى رسول خدا ابوبکر را با (آیات) برائت به سوى اهل مکّه فرستاد سپس هنگامى که به ذوالحلیفه رسید او را برگرداند و فرمود: نباید این (آیات) را ببرد مگر مردى از اهلبیتم پس على(ع) را فرستاد.
» علاوه بر آیات برائت موادى در بیانیه برائت گنجانده شده بود از جمله: 1ـ لغو پیمان مشرکان.
2ـ عدم حق شرکت در مراسم حج در سال آینده.
3ـ ممنوع بودن ورود مشرکان به خانه خدا.
4ـ ممنوع بودن طواف به صورت عریان.
() بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) حج اقامه نشد هرچند مردم به حج میرفتند، تا زمان على(ع) «در زمان حکومت حضرت على(ع) حج اقامه شد شاید سر اینکه در زیارت نامه معصومین(ع) همواره «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة» آمده نه بیش از آن، این است که در دست آنان قدرت حکومتى نبوده، تا حج را «اقامه» کنند.
حضرت امام مجتبى(ع) بیش از بیست بار پیاده به مکّه رفت، ولى نگذاشتند او حج را اقامه کند، چه اینکه سایر ائمه معصومین(ع) پیاده یا سواره حج مىکردند ولى حج را اقامه نکردند.
امّا ابن عباس که شاگرد حضرت على بن ابى طالب(ع) است به دستور آن حضرت موفق شد که حج را اقامه کند.
() آنگاه که حضرت على(ع) عهده دار حکومت شد، نامهاى براى قثم ابن عباس، نماینده رسمى خود در مکّه نوشت «یابن عباس! اقم للنّاس الحجّ و ذکّرهم بایّام اللّه؛ ابن عباس! حج را اقامه و مردم را به "ایّام اللّه" متذکر کن.
»() ادامه دارد پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
فروع کافى، کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، تحقیق على اکبر غفارى، ج 4، ص .194 .
من لایحضره الفقیه، صدوق، قم، مؤسسةالنشر الاسلامى، ج 2، ص 306. .
همان، ج 2، ص .147 .
تفسیر عیاشى، تحقیق، رسول محلاتى، تهران المکتبة للعلمیّه، 1380 هـ.ق، ج 1، ص 186، ح .96 .
فروع کافى، همان، ج 4، ص 205، روایت .4 .
اسرار عرفانى حج، محمد تقى فعّالى، نشر مشعر، 1386، اول، ص 212. .
فروع کافى، ج 4، ص 212..
حج در کلام امام خمینى، مؤسسه نشر آثار امام خمینى، 1372، ص .13 .
ر.ک اسرار عرفانى حج، ص 212 ـ .211 .
سوره نحل، آیه 120. .
سوره انعام، آیه 162 و .163 .
سوره بقره، آیه .124 .
همان.
سوره بقره، آیه .125 .
سوره حج، آیه .26 .
سوره بقره، آیه .127 .
همان، آیه .131 .
سوره نساء، آیه .125 .
سوره هود، آیه .75 .
سوره انبیاء، آیه 57 ـ .58 .
سوره انعام، آیه .78 .
سوره انبیاء، آیه .6 .
سوره صافات، آیه .109 .
همان. .
سوره مریم، آیه .48 .
سوره ذاریات، آیه .24 .
سوره انعام، آیه .75 .
سوره نحل، آیه .121 .
سوره مریم، آیه .41 .
سوره نجم، آیه .37 .
سوره آل عمران، آیه .67 .
سوره شعرا، آیه 78 ـ .82 .
سوره بقره، آیه 126. .
سوره نحل، آیه 120. .
سوره ممتحنه، آیه 4. .
قصص، آیه 27. .
ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینى(قده) جوادى آملى، نشر اسوه، 1375، ص 262. .
سوره اعراف، آیه 142. .
بنیان مرصوص، همان، ص 263. .
سوره ابراهیم، آیه 5.
. همان، 37.
سوره آل عمران، آیه .97 .
نورالثقلین حویزى، قم، المطبعة العلمیّه، ج 1، ص 366..
سوره ممتحنه، آیه .4 .
سوره بقره، آیه 125..
ر.ک اسرار عرفانى حج، همان، ص 329.
وسائل الشیعه، حر عاملى، مؤسسه الوفاء، ج 10، 221. .
همان..
نهج البلاغه، فیص الاسلام، نامه 67، ص 1063. .
پیام مقام معظم رهبرى، 26/3/1370 به نقل از حج در کلام و پیام امام خمینى (قده) ص .3 .
بنیان مرصوص، جوادى آملى، ص 271 ـ 272. .
سوره نحل، آیه 120. .
همان، آیه 123.
. سوره انبیاء، آیه 57 ـ 58. .
سوره حج در پیام و کلام امام خمینى، ص 14. .
سوره بقره، آیه 125. .
بنیان مرصوص امام خمینى، جوادى آملى، همان، ص 272. .
سوره حج، آیه 26.
. درسنامه تفسیر آیات حج، حوزه نمایندگى ولى فقیه در امور حج، درالحدیث 1386، ص 259. .
حج در کلام و پیام امام خمینى (قده) ص 14.
. پیام مقام معظم رهبرى به حجاج، 26/3/،1370http://www.shareh.com. .
سوره حج، آیه 27. .
سوره آل عمران، آیه 97. .
سوره توبه، آیه 1 و .2 .
سوره کهف، آیه 26. .
تفسیر المیزان، علّامه طباطبائى، قم، جامعه مدرسین، ج 9، ص 147. .
تبیان، طوسى، ج 5، ص 169؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 3، ص 3.فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 371، کنزالدقائق، مشهدى، ج 5، ص 391؛ برهان بحرانى، ج 2، ص 101. .
ر.ک: سنن نسائى، ج 5، ص 374، قندوزى ینابیع المودّة، ص 218؛ الجامع الاحکام، قرطبى، ج 8، ص 67، رشید رضا، تفسیر منار، ج 10، ص 159. .
سوره آل عمران، آیه .61 .
شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، تحقیق محمودى، وزارت ارشاد اسلامى، 1411، ج 2، ص 305. .
تفسیر المیزان، علّامه طباطبائى، ج 9، ص 196و تفسیر آیات حج، ص .240 .
بنیان مرصوص امام خمینى (قدر)، ص .270 .
نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 67، ص .1067