آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

مجموعه مقالاتى است پیرامون «شرح زیارت جامعه کبیره» عمیقترین متن امامشناسى ناب شیعى فرازهائى در مقالات گذشته تقدیم شد و اینک به شرح سه فراز دیگر مىپردازیم: "و اعلاماً فى عباده" و شما را نشانه هایى براى بندگان خود قرار داد.
 اعلام واژه اعلام "جمع علم" به معناى نشانه است، به اسم اشخاص هم که "عَلَم" گفته مىشود از آن جهت است که نمایاننده شخص معین است.
 امامان نشانه براى تمامى فضائل‌اند.
 آنچه خوبان همه دارند، این انوار تابناک یکجا دارند، لیکن برجستهترین فضائل که با هدف خلقت گره خورده "عبودیت" است.
 امامان علمدار و پرچمدار این فضیلت بزرگ‌اند در مسیر عبودیت و بندگى که همان صراط مستقیم است، نمىشود بدون دلیل راه رفت، این دلیل امامان هستند همان که در فراز "اعلام التقى" بحث شد.
 و در روایتى آمده است: «انّ اللّه عزّ و جلّ نصب علیاً علماً بینه و بین خلقه فمن عرفه کان مؤمناً و من انکره کان کافراً و من جهله کان ضالاً و من نصب معه شیئاً کان مشرکاً و من جاء بولایته دخل الجنة؛() خداوند على را پرچم هدایتى بین خود و آفریدگانش قرار داده است، پس هر کس او را با این ویژگى بشناسد و بدان ملتزم باشد مؤمن است و هر کس که انکارش کند کافر است و هر کس او را نشناسد جاهل است و هر کس دیگرى را در این جایگه ببیند مشرک است و هر کس ولایت او را همراه خود بیاورد داخل بهشت مىشود.
» بر این اساس در مسیر بندگى باید زیر پرچم اینها حرکت کرد تا سالم به مقصد رسید و گرنه تضمینى براى رسیدن به مقصد نیست.
 طى این مرحله بى همرهى خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهى تعبیر "عَلَم" براى اسلام() و براى پیامبر اکرم(ص)() و براى کعبه() و براى قرآن() نیز به کار رفته است.
 در این فراز امامان هم به عنوان "علم" معرّفى شده‌اند این گویاى آن است که اگر کسى بخواهد تمام اسلام را مجسّم در یک انسان ببیند آن انسان امام معصوم(ع) است.
 او تجلّى اسلام و قرآن و پیامبراکرم(ص) است.
 نور افشانى امامان "و مناراً فى بلاده" او شما را کانون نور افشانى در بلادش قرار داده است.
 "منار" جمع مناره از ریشه نور است، به جایى گفته مىشود که چراغ را بر آن مىگذارند() در این واژه نور افشانى کردن، راه نشان دادن مورد عنایت است.
 آنها نور افشان زندگى بشرند.
 بدون آنان، بدون رهنمودهاى آنان، بدون اسوه قرار دادن آنان، زندگى حرکت در ظلمت است.
 اعراض از راه و مکتب آنان اعراض از یاد خداست که آنان به چیزى جز خدا دعوت نمىکنند، این اعراض کورى است، این اعراض ظلمت است، تجسّم آن در قیامت اینست که "و نحشره یوم القیامة اعمى"() روز قیامت او را "اعمى" کور محشور مىکنیم. این "عمى" همان تجسّم کورى دنیاست. در حیات و ممات، آنان نور افشان بلادند، حیاتشان مملوّ از نور افشانى معنویت است، گفتارشان، رفتارشان، سکوتشان، نگاهشان و...
 همه و همه روشنگرى و هدایت است و بعد از شهادت آنها هم قبورشان کانون نور افشانى و معنویت است.
 سالک راه حق بیا نور هدى زما طلب نور بصیرت از در عترت مصطفى طلب دم بدمم بگوش هوش مىفکنندم این سروش معرفت ار طلب کنى از برکات ما طلب مفلس بى نوا بیا از در ما ببر نوا صاحب مدعا بیا از در ما دعا طلب واژه"مناراً فى بلاده" با "اعلاما لعباده" متفاوت است چون "عَلَم" ممکن است چراغ نداشته باشد، لذا مناراً آمد که امامان پرچم چراغ دارند و همانند ستاره‌اى درخشان در تاریکىهاى شب و ظلمتهاى گمراه کننده آن به رهپویان راه را مىنمایند.
 در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌اى برون آ اى کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار این بیابان وین راه بى نهایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صدهزار منزل بیش از در هدایت گفتنى است امامان براى همه نورافشانند، لکن بهره‌ور این نور آنانند که پردهها را کنار زده راه ورودى نور فراهم مىکنند همانند خورشید، خورشید یکسان مىتابد اما کسانى از نور این خورشید بهرهمند مىشوند که بر اطاق خود پرده نکشیده باشند و الّا نور نفوذ نخواهد کرد.
 از این رهگذر پاسخ به این سؤال روشن مىشود که چگونه قرآن خود را مایه هدایت همگان معرّفى کرده "هدىً للناس"() مایه هدایت مردم است در عین حال مىفرماید: "هدىً للمتّقین"() یعنى بهرهمندى از این کتاب مخصوص اهل تقوى است.
 واژه نور در قرآن و روایات نور در قرآن و روایات در معانى ذیل به کار رفته است: 1ـ خداوند متعال اصل و اساس نور در قرآن کریم ذات مقدّس ربوبى است.
 «اللّه نور السموات و الارض.؛() خداوند نور آسمانها و زمین است.
» برخى گفته‌اند معناى آن اینست که او هدایت کننده است، برخى نور را به معناى روشن کننده دانسته‌اند و برخى به معناى زینت بخش معنى کرده‌اند.
 تردیدى نیست که این تشبیه است ولى تشبیهى بسیار گویا.
 نمىتوان تشبیهى گویاتر از این یافت،نور زیباترین و لطیفترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتهاست.
 نور بالاترین سرعت را در جهان مادّه دارد.
 نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است، هم ظاهراست و هم مُظهر (ظاهر کننده).
 نور آفتاب که مهمترین نور در دنیاى ماست پرورش دهنده گلها و گیاهان، بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (بطور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
 امروز ثابت شده تمام رنگهایى را که ما مىبینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گرنه موجودات در تاریکى مطلق رنگى ندارند.
 تمام انرژىهاى موجود در محیط ما (به جز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مىگیرد، حرکت بادها، ریزش باران، حرکت نهرها، سیلها، آبشارها بالأخره حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مىشود.
 نور آفتاب نابود کننده انواع میکروبها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین تبدیل به بیمارستانى بزرگ مىشد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند.
 به این ترتیب به این باور می‌رسیم که گویاترین تشبیه به ذات خداوند "واژه نور" است، موارد دیگر استعمال نور در قرآن و روایات عبارتند از: 2ـ قرآن کریم "قد جاءکم من اللّه نور و کتاب مبین"() از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد.
 3ـ ایمان «اللّه ولى الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور؛() خداوند ولىّ کسانى است که ایمان آورده‌اند آنها را از ظلمتهاى شرک و کفر به سوى نور ایمان رهبرى مىکند.
» 4ـ هدایت الهى و روشن بینى «او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشى به فى النّاس کمن مثله فى الظّلمات لیس بخارج منها»() آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد.
 5 ـ آیین اسلام «یأبى اللّه الّا ان یتم نوره و لو کره الکافرون؛() خداوند ابا دارد جز این که نور اسلام را کامل کند هرچند کافران نخواهند.
» 6ـ شخص پیامبر(ص) «.و داعیا الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً؛().ما تو را دعوت کننده به سوى خداوند به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغى نور بخش.
» 7ـ علم و دانش «العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء؛() علم نورى است که خداوند بر قلب هر کس که بخواهد می‌افکند.
» 8 ـ امامان معصوم هم نورند در همین زیارت جامعه مىخوانیم: "و انتم نور الاخیار و هداة الابرار؛() شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید.
» از مصادیق بارز این گفتار خداى سبحان «یجعل لکم نوراً تمشون به»() امام معصوم است که خط مشى سالکان کوى حقیقت را ترسیم و کیفیت پیمودن آن را تبیین و نحوه اجراى آن را با صحابت گام به گام خود تحقیق مىنماید.
 در روایات عترت نیز با این مصداق تصریح شده و فرموده‌اند، مصداق نور، امام معصومى است که مردم به او اقتداء کنند.
() حضرت مولى على(ع) خود را چنین معرفى مىکند: «وانى لمن قوم لاتأخذهم فى اللّه لومة لائم سیماهم سیماء الصّدیقین و کلامهم کلام الابرار، عمّار اللّیل و منار النهار؛() من از کسانى هستم که در راه خدا از هیچ ملامتى هراس ندارند، از کسانى که سیمایشان سیماى صدّیقان و گفتارشان گفتار نیکان است، از کسانى که شبها را با عبادت آباد مىکنند و در طریق هدایت مردم روشن بخشى راهنمایند.
» «و ادلّاء على صراطه؛ خداوند شما را راهنمایان بر صراط خویش پسندید.
» واژه صراط صراط مشتق از صرط است سرط یعنى بلعیدن سریع، به راه روشن و وسیع از آن جهت که روندگان بسیارى را در خود جا می‌دهد صراط گفته شده است.
() "صراط مستقیم" در قرآن یکى است "سبل" راههایى است که انسان را به این صراط می‌رساند.
 "صراط مستقیم" در قرآن گره خورده به راهنماى آن یعنى نبى اکرم(ص) و فرزندان معصومش که تداوم بخش شخصیت حقوقى آن پیامبر بزرگند مىباشد و در حقیقت علم و نشانه صراط مستقیم راهى است که این گلهاى بى خار جهان هستى در رأس آن باشند.
 «و انک لتدعوهم الى صراط مستقیم؛() و همانا تو آنها را به صراط مستقیم مىخوانى.و انک لتهدى الى صراط مستقیم صراط اللّه.؛() و همانا تو هدایت به صراط مستقیم مىکنى، صراطى که راه خدا است.
» روشن است که اینجا پیامبر اکرم(ص) به عنوان شخصیت حقوقى مطرح است این شخصیت حقوقى مردنى نیست بعد از پیامبر منتقل به امامان معصوم مىگردد.
 شخصیت حقیقى است که مردنى است.
 بنابراین همانگونه که پیامبر اکرم(ص) دلیل و راهنماى صراط مستقیم است امامان معصوم هم همین نقش را دارند.
 پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 اصول کافى، ج 1، ص .437 .
 نهج البلاغه، خطبه .161 .
 همان، خطبه .2 .
 همان، خطبه .196 .
 صحیفه سجادیه، دعاى .42 .
 العین، ج 3، ص .1851 .
 سوره طه، آیه .124 .
 سوره بقره، آیه .185 .
 همان،آیه .2 .
 سوره نور، آیه .35 .
 سوره مائده، آیه 15 نیز بنگرید اعراف، آیه .157 .
 سوره بقره، آیه .257 .
 سوره انعام، آیه .122 .
 سوره توبه، آیه .32 .
 سوره احزاب، آیه .46 .
 مصباح الشریعه، ص .16 .
 ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، از ص 502 تا .508 .
 سوره حدید، آیه .28 .
 تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 253 و .254 .
 نهج البلاغه، خطبه .192 .
 مجمع البیان، ج 1 ـ 2، ص 103، ترتیب العین، ج 2، ص .812 .
 سوره مؤمنون، آیه .73 .
 سوره شورى، آیه 52 ـ .53

تبلیغات