آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

حجةالاسلام ابوالقاسم یعقوبى‏ قال رسول‏الله(ص): "إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَانَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ؛(1) از هرزه‏چشمى و چشم‏چرانى بپرهیزید زیرا که نگاه، هوس (و شهوت) را مى‏رویاند و موجب غفلت مى‏شود.
" در این سخن نورانى پیامبر اعظم(ص) به یکى دیگر از هشدارهاى اجتماعى اشاره شده است و آن "نگاه شهوت‏آلود" و نداشتن اراده در کنترل چشم و نگاه‏هاى گناه‏آلود آن است.
 براى پى بردن به ابعاد این هشدار به چند نکته باید پرداخت: نگاه و گناه‏ سیستم و ساختار وجودى ما انسان‏ها به‏گونه‏اى است که از طریق حواس پنجگانه تصاویر و تصوراتى از محیط پیرامون خود دریافت مى‏کنیم، در حقیقت مواد اولیه صورت‏هاى ذهنى ما حواس ما هستند که ذهن ما بعد از حفظ و عکسبردارى از آنها به تجزیه و ترکیب آنها مى‏پردازد، از این رو ادراکات جزئى حسّى، مقدم بر ادراکات عقلى است.
 دیدنى‏ها به نوبه خود و به لحاظ اثر و لذتى که از خود به‏جاى مى‏گذارند چند دسته‏اند: الف: یک قسم آنهایى هستند که داراى زیبایى طبیعى‏اند و لذت به دست آمده از آنها به‏خاطر زیبا بودن آنهاست مانند آثار و مناظر طبیعت و یا آثار هنرى که به دست بشر ترکیب و تألیف مى‏گردد.
 ب: نوع دیگرى از دیدنى‏ها هستند که شاید ظاهرى زیبا نداشته باشند ولى نوع دیگرى از لذت را به یاد انسان مى‏اندازند مانند برخى خوراکى‏ها که ممکن است داراى ظاهرى قشنگ و زیبا نباشند ولى به جهت داشتن طعم و یا مزّه خوب در انسان شهوت و هوس بهره‏بردارى ایجاد مى‏کنند.
 ج: قسم دیگر از دیدنى‏ها، آن‏هایى هستند که علاوه بر لذت زیبایى، نوع دیگرى از لذت را در نفس ایجاد مى‏کنند، مثل دیدن یک چهره زیبا و زن خوش‏سیما که ممکن است افزون بر ایجاد لذت در نفس، محرک شهوت جنسى نیز باشد و نگاه به او انسان را به گناه بکشاند.
 از این رو اسلام گناه را از سرچشمه جلوگیرى کرده و براى نگاه‏هاى انسان دست‏اندازهایى قرار داده تا از فرو رفتن آدمى در باتلاق گناه جلوگیرى و پیشگیرى نماید.
 در بین محسوسات - به ویژه دیدنى‏ها- چشم و نگاه‏هاى آن در اشتغال فکر و قلب انسان نقش بنیادى دارد، امام على(ع) مى‏فرماید: "الْعَیْنُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِیدُ الْعَقْلِ؛(2) چشم جاسوس دل و قاصد عقل است.
" این عضو از اعضاى محسوس آدمى وسیله‏اى است که مواد اولیه تخیل و تفکر را فراهم مى‏سازد و همین مجموعه تخیلات و تفکرات هستند که شخصیت انسان را تشکیل مى‏دهند.
 اگر این مواد خوب و سالم باشند، تفکرات انسان و در نتیجه رفتار او خوب و پسندیده خواهد بود، اما در صورتى که واردات کشور وجود آدمى از این بندر ناسالم باشد، تفکرات و در نتیجه اعمال او زشت و فاسد خواهد شد.
 از این رو شرع مقدس اسلام انسان را از نگاه‏هایى که زیانبار به کمالات انسانى است برحذر داشته و هشدار داده است، دین واقع‏نگر اسلام بر این باور است که قلب و جان آدمى بایگانى و محل آرشیو دیدنى هاست، قلب آدمى مانند لوح سفیدی است که توسط حواس انسان نقش و نگار مى‏بندد و بر اساس آن نوشته‏ها و نقش‏ها و خطوط دستور رفتارى انسان صادر مى‏شود در صورتى که آن نوشته‏ها ناپسند و نامناسب باشند، کار و عمل انسان نیز چهره نازیبا به خود مى‏گیرد و در حوزه چشم، نگاه غیرمجاز تبدیل به گناه ویرانگر و خانمانسوز مى‏گردد.
 کثرت نگاه به نامحرم، بذر انحراف را در دل آدمى مى‏پاشد و چه‏بسا نگاه‏هاى نامبارک و آلوده که شخص را به اسارت و ذلّت همیشگى مى‏اندازد و او را از حرکت به سوى درجات عالى زندگى باز مى‏دارد.
 از دیگر آثار شوم و نامبارک نگاه به نامحرم و چشم‏چرانى این است که چون همیشه پس از نگاه، ارضاى میل و شهوت به وجود آمده در اثر نگاه و هوس، دست یافتنى نیست، انسان گرفتار بیمارى، دچار فشار روحى و حسرت دردناک مى‏شود و براى رهایى از این حالت منفى روحى به گناهان بزرگترى مانند خودکشى، مواد مخدّر و. گرفتار مى‏گردد.
 "کسى که کنترلى روى چشم‏هاى خود ندارد و چشم او مُدام به صحنه‏هاى مهیّج نگاه مى‏کند همیشه دلش شلوغ و پُرآشوب است و از سکون و آرامش دل بى‏بهره است.
 به عبارت دیگر، همیشه یک حالت نیاز و تشنگى دائم و تلاش و تکاپو براى برطرف کردن این عطش روحى در او وجود دارد و چه‏بسا براى ارضاى امیال خود به چه ذلّت‏ها و حقارت‏ها تن مى‏دهد، کسى که چشم و سایر حواس را تحت تربیت خود قرار نمى‏دهد و به اسم آزادى آن‏ها را رها مى‏کند، همیشه دل و ذهنى گرفتار و اسیر دارد، به عبارت دیگر، هرکس چشمش آزاد است فکر و دلش اسیر است، راستى آزادىِ کدام یک بهتر است؟"(3) دروازه ملکوت یا رصدخانه شیطان؟ هر عضوى که خداوند در خلقت ما درنظر گرفته است داراى فواید و ویژگى‏هایى است، به کار گرفتن آن عضو در راستاى بهره‏گیرى بهینه، هدف عالم آفرینش است که از آن به "شکر" یاد مى‏شود و مصرف کردن آن عضو در غیر آنچه خدا و دین خدا درنظر گرفته است "کفران" و ناسپاسى آن نعمت به‏شمار مى‏رود.
 "چشم" یکى از شریف‏ترین، کارآمدترین و سودمندترین نعمت‏هاى الهى است که اگر مورد استفاده درست و صحیح قرار گیرد دروازه "ملکوت" مى‏شود و اگر در مسیر نادرست و انحرافى مصرف شود "دام شیطان" و روزنه گناه و سرآغاز فتنه و لغزش خواهد شد.
 از این‏رو در روایات اسلامى مى‏خوانیم که: "لَیْسَ فِى الْبَدَنِ شَىْ‏ءٌ أَقَلَّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(4) در مجموعه بدن شما، ناسپاس‏تر از چشم عضوی نیست، پس هرآنچه مى‏خواهد پاسخش ندهید زیرا شما را از یاد خدا باز مى‏دارد.
" دیده و دل‏ بین دیده و دل، نگاه و قلب، رابطه‏اى تنگاتنگ وجود دارد.
 "هرآنچه دیده بیند دل کند یاد" اگر نگاه‏ها مثبت باشد دل نورانى و باصفا و با آرامش خواهد شد و اگر نگاه‏ها آلوده و آغشته به گناه باشد، دل ظلمتکده، آشفته و ناآرام مى‏شود.
 آنان که دنبال دلى آرام و ضمیرى روشن و قلبى مطمئن هستند باید در گام اول چشم‏هاى خویش را کنترل نموده، از چشم‏چرانى و نگاه‏هاى مسموم بپرهیزند.
 على(ع) فرمود: "الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ؛(5)قلب صحیفه نگاه است.
" اگر "صحیفه نور" مى‏خواهى، باید نگاه‏هایت نورانى و حلال باشد.
 آنان که چشمشان در اختیارشان نیست دل آنها "کتاب ضلال" است و نورانیت و صفایى در آن احساس نمى‏کنند.
 چشم‏چرانى‏ مفهوم چشم‏چرانى گسترده است به‏گونه‏اى که هر نگاه و نظرى که هواى نفس انسان را تحریک کند شامل مى‏شود.
 ممکن است کسى به خانه مجلل و باشکوهى خیره‏خیره نگاه کند و در دل آرزوى داشتن آن منزل را داشته باشد و یا به ماشین آخرین مدل بنگرد و آن را آرزو کند و یا چهره زیبا و دلفریبى را ببیند و فریفته او شود.
 همه اینها نوعى چشم‏چرانى است که باید از آن پرهیز کرد.
 ولى آنچه معمولاً از واژه "چشم‏چرانى" به ذهن مى‏آید همان نگاه گناه‏آلود است که به گفته حافظ: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن‏ منم که دیده نیالوده‏ام به بد دیدن‏ نیالودن چشم به صحنه‏هاى تحریک آمیز و گناه‏آلود یکى از ویژگى‏هاى مردان و زنان باایمان و باتقوا است که قرآن از آن به واژه "غضّ" یاد کرده است: "قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ . وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ.
؛(6) به مردان باایمان و زنان باایمان بگو که چشم‏هاى خود را فرو خوابانند.
" "غضّ" با "غمض" فرق مى‏کند، اولى نقصان و کم کردن از نگاه و به زیر افکندن آن است و دومى به معناى فروبستن و چشم برهم نهادن.
 پیامدهاى چشم‏چرانى‏ در فرهنگ و منابع دینى به پیامدهاى منفى چشم‏چرانى و نگاه‏هاى حرام اشارات لطیف و هشدار دهنده‏اى دیده مى‏شود که در این مجال به برخى از آنها مى‏پردازیم: الف: هرزگى و غفلت‏ انسانى که کنترل چشم و نگاه خویش را ازدست مى‏دهد دچار هرزگى و هواپرستى مى‏گردد و درنتیجه در باتلاق غفلت فرورفته، سرمایه عمر خویش را هدر مى‏دهد.
 پیامبر اکرم(ص) فرمود: "إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ؛(7) از چشم‏چرانى بپرهیزید، زیرا این کار هوى و هوس را تحریک و میوه غفلت از او زاده مى‏شود.
" در برخى از نسخه‏ها "یبذر" آمده است.
 یعنى چشم‏چرانى بذر و تخم هوا و هوس در دل انسان مى‏پاشد و محصول آن جز فسق و فساد و فحشاء چیز دیگرى نخواهد بود.
 حضرت عیسى(ع) به یارانش فرمود: "إِیَّاکُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛(8)از نگاه حرام دورى کنید، زیرا چنین نگاهى در زمین دل شما بذر شهوت مى‏پاشد و همین آغازى براى فرو افتادن در فتنه است.
" به همین جهت على(ع) در کلامى کوتاه و گویا مى‏فرماید: "الْعَیْنُ رَائِدُ (الْقَلْبِ) الْفِتَن؛(9) چشم‏چرانى آدمى را به سوى فتنه‏ها مى‏کشاند.
" ب: دام شیطان‏ شیطان بر سر راه آدمى همواره دام‏گسترى مى‏کند، دام‏هاى شیطان برخى محسوس و قابل رؤیت و برخى نامرئى و پنهان است.
 اضافه بر آن گاهى براى پنهان نگه داشتن دام، از دانه کمک مى‏گیرد، انسان‏هاى غافل و جاهل در حالى که چشم خود را بر دانه‏ها دوخته سرگرم برداشتن و خوردن آن هستند ناگهان گرفتار دام‏هاى پنهان شیطان مى‏شوند که بیرون آمدن از آن کار آسانى نیست.
 چشم‏چرانى یکى از دام‏هاى شیطان به شمار آمده است.
 على(ع) مى‏فرماید: "الْعُیُونِ- مَصَائِدُ الشَّیْطَانِ؛(10)چشم‏ها دام‏هاى شیطانند.
" یعنى از این راه انسان‏ها را گرفتار گناه و آلودگى ساخته، آنان را در لب پرتگاه سقوط قرار مى‏دهد.
 در روایت دیگر از رسول خدا(ص) آمده است که: "النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَه؛(11) نگاه حرام تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است.
 هر کس از آن به خاطر خدا صرفنظر کند، طعم و مزه ایمان را خواهد چشید.
" ج: آه و حسرت‏ یکى دیگر از پیامدهاى چشم‏چرانى آن است که انسان چشم‏چران، به لحاظ اینکه همواره صحنه‏ها و مناظرى مى‏بیند که غالباً به آن دسترسى ندارد، در نتیجه از درون گرفتار آه و حسرت و آرزوهایى مى‏شود که به خاطر دست نیافتن به آنها خود را مى‏آزارد و زندگى شیرین و بى‏دغدغه خود را گرفتار اضطراب، دل‏مشغولى و حسرت‏ها و ایکاش‏هاى بیهوده مى‏سازد.
 امام على(ع) فرمودند: "مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ کَثُرَ أَسَفُهُ؛(12)آنکه کنترل چشم را ازدست بدهد، حزن و اندوه او بسیار گردد.
" و نیز فرمود: "کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ جَلَبَتْ حَسْرَةً؛(13)چه بسا یک نگاه، حسرتى را به‏دنبال خود بکشاند.
" و امام صادق(ع) فرمود: "کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَة؛(14) چه‏بسا یک نگاه گناه‏آلود، آرزو و حسرت طولانى را به‏جاى مى‏گذارد.
" داستان چشم‏پاکى و نتیجه آن‏ در پایان به داستانى از قرآن درباره پسر و دخترانى جوان اشاره مى‏کنیم که با عفّت چشم و رعایت نگاه و حریم گرفتن از نامحرم به رفعت و منزلت الهى و اجتماعى بزرگى دست یافت.
 موسى(ع) جوانى پرانرژى و پرتوان، پس از درگیرى با فرعونیان، از مصر به سوى مدائن هجرت کرد.
 نزدیک مدائن - همان شهرى که شعیب پیامبر(ع) در آن مى‏زیست- به جایى رسید که چوپانان براى گوسفندان خویش از آن آب برمى گرفتند.
 ناگهان دختران جوانى را دید که در کنارى ایستاده‏اند و گوسفندانشان را حفاظت مى‏کنند.
 از آنان پرسید چه مى‏کنید؟ گفتند: منتظریم تا مردان از این چاه براى گوسفندان آب بیرون آورند و بعد که خلوت شد ما براى گوسفندان خویش آب جستجو مى‏کنیم.
 موسى(ع) آن جوان باغیرت و پرهمّت براى گوسفندان آنان از چاه آب کشید و آن حیوان‏ها سیراب شدند و دختران جوان هم به سوى خانه خویش رفتند.
 هنگامى که آن دو دختر جوان پیش پدر پیر خود رفتند با یادآورى جریان آب‏رسانى آن جوان به گوسفندان خویش، از جوانمردى و مردانگى او سخن به میان آوردند.
 شعیب یکى از آنان را فرستاد که آن جوان را به خانه دعوت کند.
 آن دختر پیش پدر این پیشنهاد را داد که: "یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛(15) اى پدر! این جوان را به‏کار گیر زیرا او هم توانا وهم امین است.
" شعیب پیامبر(ع) پرسید: به توانایى او از جریان برداشتن سنگ سنگین و سخت پى بردى اما امانت او را از کجا شناختى؟ گفت: هنگامى که من را فرستادى تا او را به خانه خویش دعوت کنم، چون موسى راه را نمى‏شناخت من جلو افتادم تا او راه را گم نکند، او به من گفت: تو به دنبال من حرکت کن، هرکجا که به بیراهه رفتم مرا آگاه کن، چون ما کسانى هستیم که به دنبال زنان چشم نمى‏دوزیم و پشت سر آنان حرکت نمى‏کنیم! من از این رفتار او فهمیدم که جوانى پاکدامن و عفیف و امین است.
(16) نتیجه چشم‏پاکى موسى(ع) آن شد که در نزد شعیب(ع) منزلت یافت، با دختر شعیب(ع) ازدواج کرد و پس از آن نیز به مقام رسالت و نبوّت رسید.
 پى‏نوشت‏ها: 1. بحارالانوار ج 69،ص 199.
 2. بحارالانوار ج 101،ص 41.
 3. دُرّ و صدف، محمد شجاعى، نشر مُحیى، صفحه 141،ضمناً در مقدمه این فصل نیز از این نوشته استفاده شد.
 4. بحارالانوار،ج 10، ص 106.
 5. نهج‏البلاغة، ص 548، حکمت 409.
 6. سوره تور، آیات 29 و 30.
 7. بحارالانوار ج 69،ص 199.
 8. بحارالانوار ج 75، ص 283.
 9. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص 60.
 10. بحارالانوار،ج 74، ص 294.
 11. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 18.
 12. بحارالانوار،ج 74،ص 288.
 13. بحارالانوار،ج 68، ص 293.
 14. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص 262.
 15. سوره قصص، آیه 26.
 16. میزان‏الحکمه، جلد 10، صفحه 75.

تبلیغات