هشدارهاى اجتماعى (8)
آرشیو
چکیده
متن
قال على (علیه السلام): «اِیّاکَ وَالقُحَة فَأنَّها تَحدُوکَ عَلى رُکوبٍ القَبائح وَ التَّهَجُّم عَلى السَیّئات؛(1) از بى شرمى و بى حیایى دُورى کن، زیرا این (صفت زشت) تو را بر زشتیها مسلط مىکند و بسوى بدیها به پیش مىبرد.
» یکى از هشدارهاى اجتماعى که در فرهنگ دینى از آن به عنوان مفتاح و کلید بدیها یاد شده نداشتن شرم و حیاء و پردهدرى است.
کسىکه از خوى زیباى حیاء محروم گردد پردههاى عصمت و پاکى را یکى از پس دیگرى از جلو راه بر مىدارد و به هرگونه پلیدى و پلشتى تن مىدهد.
در روایت فوق که از امام على(ع) نقل کردیم به سه نکته اشاره شده است: 1- اعلام خطر نسبت به کمرنگ شدن حیاء و شرم در جامعه دینى، زیرا واژه "قحه" از ریشه"وقح" و وقاحت است و به معناى "قلة الحیاء" و رخت بر بستن حیاء از زندگى انسان آمده است.
2- اگر صفت زیباى شرم و حیا از زندگى فردى و اجتماعى انسانها جدا شد زمینههاى ارتکاب گناه و رفتار زشت به آسانى فراهم مىگردد.
3- انسان بىحیاء و پرده در، هجوم به گناهان مىبرد و ارتکاب کار زشت برایش آسان مىشود و در واقع به سوى بدیها سوق داده مىشود.
لغت شناسان حیاء را این گونه معنى کردهاند: «اَلحَیاءُ اِنقِباضُ النَّفسِ عَنِ القَبائح وَ تَرکُهُ لِذالِک؛(2) شرم، خود دارى نفس است از زشتىها و انجام ندادن آنها به خاطر زشت بودن آنها.
» در حقیقت آدم با حیاء، بر خود مسلط است، با تقویت اراده، نفس خود را کنترل مىکند و از گرایشهاى نفس حیوانى به سوى بدیها جلوگیرى نماید.
علامه جوادى آملى مىنویسد: «منشأ حیاء ادراک چیزى است که صدور آن زشت باشد، و اثر آن ابتدا در چهره ظاهر مىشود.
حیاء از ارتکاب قبیح "فضیلت" است و حیاء از فراگیرى احکام دینى "رذیلت" بنابراین حیاء بر محور متعلق به حسن و قبح متصف مىشود.
»(3) حیاء و کمرویى در آغاز این فصل از نوشتار شایسته است به این نکته اشاره کنیم که: فرق است بین شرم و حیاء داشتن و کمرو بودن.
برخى از افراد بین این دو فرق نمىگذارند، و حال آن که مىتوان گفت این دو مفهوم در برابر هم قرار دارند، توضیح این که: کمرویى، ناتوانى یا کم توانى فراگیر اجتماعى است، کمرویى نوعى اختلال رفتارى است و مىتوان آن را از عوامل بازدارنده رشد شخصیت اجتماعى انسان بشمار آورد.
ریشه کمرویى توجه زیاد به خود و ترس از مواجهه با دیگرى است.
اما "حیاء" و خویشتن دارى از انجام کار زشت و رفتار ناپسند، امرى ارادى و ارزشمند و خوشایند است، انسان کم رو گرفتار شخصیت منفى در اجتماع است ولى انسان با حیاء داراى متانت و وقار اجتماعى است.
و مردم او را به عنوان انسان مثبت و با اراده و با شخصیت مىشناسند.
در فرهنگ دینى و روایى ما کم رویى نکوهش و از حیاء و شرم ستایش شده است، امام على(ع) مىفرماید: «اَلحَیاءِ یمنع الرِّزق؛(4) کم رویى مانع رزق و روزى است.
» روشن است کسى که کمرو باشد و از روبرو شدن با دیگران وحشت داشته باشد و نتواند با همنوعان خود ارتباط برقرار کند، زمینه کسب و کار و اشتغال او ضعیف مىگردد و در نتیجه عنصر سربار خواهد شد که قدرت کار و ابتکار از او گرفته شده است.
در بیان دیگر آن حضرت مىفرماید: «من زقّ وجهه زقّ علمه؛(5) کسى که کمرو باشد دانایى و دانش او هم اندک خواهد بود.
» دانش پژویى که توانایى و روى پرسش و سؤال از استاد را نداشته باشد پیشرفت چشمگیرى نخواهد داشت.
علم دانش با گفتگو و پرسش و پاسخ بالنده مىشود و ژرفا پیدا مىکند، دانشآموز و یا دانشجوى کم رو بسیارى از مجهولاتش بىپاسخ مىماند و در نتیجه علم و دانش او پرورش لازم را پیدا نمىکند.
البته حیاء و شرمى که ریشه عقلانى داشته باشد زیبا و زیبنده انسان خداباور است به همین جهت در روایات دینى حیاء به دوگونه تقسیم شده است، رسولخدا(ص) فرمود: «الحیاء حیاءان حیاء عقلٍ و حیاء حمقٍ فحیاء العقل العلم، و حیاء الحمق الجهل؛(6) حیاء دوگونه است حیاى ناشى از خرد و حیاى برخاسته از نابخردى، حیاى خرد دانش است و حیاى نابخردانه جهل و نادانى.
» انسان عاقل و خردمند خود را در محضر خدا مىبیند و از قانون شکنى و عبور از محرمات الهى و شکستن مرزها و حدود دینى، پرهیز مىکند و با پاکى و پروا داشتن از هرگونه بىپروایى و بىتقوایى دورى مىگزیند و مىداند که در برابر هر گناهى چندین چشم تیزبین در عالم هستى او را رَصَد مىکنند از این رو حریم مىگیرد و حرمت قوانین و فرامین الهى را رعایت مىکند و از هرگونه زشتى و رذیلت خود را مصون و محفوظ نگه مىدارد.
این نتیجه حیاى خردمندانه انسان مؤمن است.
اما کسى که لباس شرم و حیا را دریده است گمان مىکند که دیده هشیار و بیدارى نیست و گاهى به خیال خام خویش گوشه خلوتى پیدا مىکند و گناه مىکند، غافل از آن که: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد هر آنکس که ندارد به خداوند اقرار این همه نقش عجیب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار رسولخدا(ص) فرمود: «از مثلهاى پیامبران جز این سخن مردم بر جاى نمانده است: وقتى حیا نداشتى هر کارى مىخواهى بکن.
»(7) این هشدار جدى است، یعنى اگر کسى بىحیا و پرده در شد و از خدا و خلق شرم نکرد در لبه پرتگاه است و هر آن ممکن است سیل او را به کام خود فرو ببرد و نابود سازد.
حیاء لباس اسلام از رسولخدا(ص) چنین نقل شده است که فرمود: «الاسلام عریانٌ و لباسه الحیاء؛(8) اسلام برهنه است و حیاء پوشش آن است.
» "لباس ظاهرى" براى انسان چند خاصیت دارد: الف: عورت و عیبهاى جسمى انسان را مىپوشاند.
ب: حافظ و نگهدارنده بدن از آسیبهاست.
ج: نزدیکترین چیز به بدن لباس است.
د: در برابر سرما و گرما به انسان کمک مىکند.
ه: اصولاً لباس مایه زینت و زیبایى اندام است.
دین وایمان و اسلام هم لباسى دارد که همه این آثار بر او بار مىشود و آن شرم وحیاء است.
شرم و حیاء عیوب باطنى انسان را مىپوشاند، انسان را در برابر آسیبها و آفتها محافظت مىکند، نزدیکترین صفت فضیلت که سرآمد همه فضیلتها به شمار آمده است "حیاء" است.
حیاء یک ارزش و زینت براى انسان است، عامل بازدارنده از ارتکاب بىپرواییها بشمار مىرود.
از این رو باید گفت: حیاء یک صفت وجودى است نه عدمى، حیاء حالت انفصال نفسانى نیست که از ضعف و سستى و بىارادگى انسان حکایت کند، بلکه حیاء یک حالت فعال در وجود آدمى است که در رفتار او تجلّى و تبلور پیدا مىکند، انسان با حیاء شخصیت انسانى و اجتماعى خود را به نمایش مىگذارد.
به همین جهت اسلام از او به عنوان "لباس" نام برده یعنى هم عامل بازدارنده است و هم عامل زینت بخش، آراستگى انسان در فضاى ارزشها در درجه اول به وسیله حیاى او به دست مىآید.
انسان با حیاء با رفتار خود شخصیت ایمانى و الهى خود را نشان مىدهد و عقل و خرد خود را به اثبات مىرساند: على(ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ اَحیاهُم؛(9) خردمندترین انسانها با شرمترین آنهاست.
» و باز فرمود: «اَلحَیاءُ سَبَبٌ الى کُلِّ جَمیل؛(10) شرم وسیله رسیدن به هر زیبایى و نیکى است.
» و در یک سخن، به فرمایش على(ع): «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ خَیر؛(11) شرم کلید همه خوبیهاست.
» آثار و پىآمد بىحیایى در نقطه مقابل شرم و حیاء، بىپروایى و بىحیایى است.
انسانى که حیاء ندارد هیچ دست اندازى در برابر خود نمىبیند، مرکب شهوات او لجام گسیخته است و او را به پیش مىبرد، هیچ مانعى و رادعى براى خود نمىبیند، به قول معروف: "به ترس از کسى که از خدا نمىترسد" کسىکه حریم حرمت خداى جهان را نگه نمىدارد از او باید ترسید، اعتماد و اطمینان به او کارى نابخردانه است، پیامبر بزرگوار اسلام در یک هشدار جامع به جامعه اسلامى خطر بىحیایى و بىتعهدى و بىتفاوتى را این گونه گوشزد نموده است: «کیف بکم اذا فسد نساؤکم و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر؟ قیل له: و یکون ذلک یا رسول اللّه؟ قال: نعم و شرّ من ذلک، و کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف؟ قیل: یا رسول اللّه و یکون ذلک؟ قال: نعم و شرٌّ من ذلک.
وکیف بکم اذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً؛(12) چگونه باشید آن گاه که زنانتان فاسد شوند و جوانانتان بدکاره گردند و امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ گفتند: اى پیامبر خدا آیا این ممکن است؟ فرمود: آرى و از این بدتر نیز توان بود.
چگونه باشید آنگاه که به کارهاى زشت دستور دهید و از کارهاى نیک مردم را بازدارید؟ گفتند: آیا ممکن است؟ فرمود: آرى بدتر از آن این که نیک را زشت و زشت را نیک انگارید.
» "فاسق و فاسد" به کسى گفته مىشود که از پوسته اسلام خارج شود.
اگر کسى در رفتار از چارچوب شریعت محمدى(ص) بیرون رفت و حکم و قانون الهى را نپذیرفت و به آن پایبندى نشان نداد، قرآن به او سه لقب داده است "ظالم"(13) و "کافر"(14) و "فاسق"(15).
بنابراین انسان بى حیاء در گام اول به خویشتن ستم مىکند و در گام دوم از راه درست و راست دین خارج مىشود و در سومین گام در ردیف کافران و بى دینان قرار مىگیرد، از این رو در روایات آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «لا ایمان لمن لاحیاء له؛(16) ایمان ندارد کسى که حیاء ندارد.
» رسولخدا(ص) فرمود: «..
من حرم الحیاء فهو شرٌّ کلّه؛(17) آن که از (نعمت) حیاء محروم شد تمام وجودش شر و بدى است.
» اگر سیل بند شکسته شد خطر آب گرفتگى و تخریب قطعى و حتمى است، حیاء سیل بند مستحکمى است در برابر شرور و گناهان، اگر کسى حیاء را از دست داد گویا این سد شکسته شد و خطر نابودى نزدیک گردید.
على(ع) فرمود: «الحیاء یصدّ عن فعل القبیح؛(18) شرم و حیاء مانع زشتکارى است.
» اگر این مانع برداشته شد زشتىها و پلشتىها در زندگى اجتماعى یکى پس از دیگرى خود را نشان خواهد داد.
کمحیایى در زنان حیاء به عنوان یک صفت ارزشى و یک فضیلت اخلاقى در رفتار هر کسى جلوه کند زیباست ولى پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الحیاء حسن ولکنّ فى النّساء احسن؛(19) شرم خوب است ولى در زنان خوبتر و زیباتر است.
» به گفته یکى از دانشمندان اسلامى: «گرچه این خصلت، اختصاص به زنان ندارد ولى زن سهم بیشترى در این باره دارد، زنى که با حیاست در کردار،گفتار، تصمیم گیریها، در محل کار، محل تحصیل،منزل و در زندگى داراى وقار، نجابت، متانت، شایستگى، و انضباط ویژهاى است که وى را از دیگران متمایز مىسازد.
در نتیجه مىنمایاند که این زن از اصالت و شخصیت و نیز از عفت و پاکدامنى بیشترى برخوردار است.
» ویل دورانت مىگوید: «جنگ زنان عاقل با گریز و شرم رویى است، شرم رویى نوعى عقب نشینى مدبّرانه است که از ترس و پاکى مىزاید و با لطف و زرنگى گسترش مىیابد.
»(20) به همان نسبت که شرم و حیاء در زنان نشانگر شخصیت متین آنها به شمار مىرود، بىحیایى و پرده درى نشان دهنده سبکى و بىشخصیتى آنان است.
ویل دورانت مىگوید: «زنان بىشرم جز در موارد زودگذر، براى مردان جذاب نیستند خود دارى از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شکار مردان است؟ اگر اعضاى نهانى انسان را در معرض عام تشریح مىکردند توجه ما به آن جلب مىشد ولى "رغبت و قصد" به ندرت تحریک مىشد.
مرد جوان به دنبال چشمان پرحیاست و بى آن که بداند حسّ مىکند که این خوددارى ظریفانه از یک لطف و رقّت عالى خبر مىدهد، حیاء پاداشهاى خود را پس انداز مىکند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا مىبرد.
»(21) در منابع دینى نیز به این نکته اشاره شده و نسبت به کم حیایى و بىحیایى زنان هشدارهاى لازم داده شده است، حاصل آن این است که: اگر در جامعه دینى زنان از حیاء و شرم لازم برخوردار نباشند آن جامعه در حال انفجار خواهد بود و زود یا دیر کیفر اعمال خود را خواهد دید.
استعمارگران و استکبار گستران عالم نیز از این کانال جوامع اسلامى را تهدید مىکنند و زمینه سقوط آنان را فراهم مىسازند، بهترین نمونه عینى این واقعیت را باید در سقوط کشورهاى اسلامى "اندلس" دید که چگونه با رواج و گسترش بىعفتى و بىحیایى و آلوده کردن جوانان به فساد و بىبند و بارى دشمن به اهداف شوم خود رسید و کشور اسلامى با سابقه چندین ساله را به کام فساد و تباهى فرو برد و غیرتها را همراه منابع طبیعى آنان به غارت برد.
امام صادق(ع) درباره حساسیّت حیاء و بى حیایى در رابطه با زنان فرمود: «اَلحَیاءُ عَشرَةُ اَجزاءِ، تِسعَةٌ فِى النِّساءِ وَ واحِدٌ فِى الرِّجالِ.
فَأِذا حاضَتِ الجارِیَةُ ذَهَبَ جُزءٌ مِن حیائِها، فَأِذا تَزوّجَت ذَهَبَ جُزءٌ فَأِذا اَفرَغَت ذَهَبَ جُزءٌ، فَأِذا وَلَدَت ذَهَب جُزءٌ، وَ بقى لها خمسة اجزاءٍ، فَأن فَجَرت ذَهَبَ حَیاءُها کُلُّه وَ اِن عَفَّت بَقِى خَمسةُ اجزاءٍ؛(22) شرم و حیاء ده جزء دارد که نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.
هنگامى که زن نخستین خون رگلى خود را دید یک جزء از حیاى او از بین مىرود.
به هنگام ازدواج جزء دیگر و در زمان زناشویى بخش دیگر از بین مىرود، و به هنگام زایمان هم جزء چهارم حیاء از میان مىرود و پنج جزء دیگر آن باقى مىماند، که اگر زن به فحشاء و گناه روى بیاورد آن پنج جزء یک جا از او رخت بر مىبندد و اگر عفت و پاکدامنى را پیشه خود سازد آن پنج جزء باقى مىماند.
» این بود نگاهى دیگر به یکى از هشدارهاى مهم اجتماعى از نگاه دین و آیین محمّدى(ص) امید آن است که جامعه اسلامى به ویژه زنان و دختران مسلمان درّ گرانمایه حیاء و حجاب را پاسدارند و از پرده درى و بى حیایى به عنوان یک بیمارى واگیر اجتماعى بپرهیزند تا سپهر معنویت و انسانیت فراگیر گردد و دیو رذیلت و وقاحت از کوى و برزن رخت بربندد.
پىنوشتها: 1.
غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 212.
2. مفردات راغب واژه "حیاء".
3. تفسیر تسنیم.
4. میزان الحکمه، رى شهرى، ترجمه، ج 3، ص 1356.
5. همان.
6. مدرک پیشین.
7. همان مدرک، ص 1358.
8. نهج الفصاحه.
9. میزان الحکمة، ج 2، ص 1352.
10. همان.
11. همان.
12. تحف العقول، ص 35.
13. و 14. و 15. سوره مائده، آیات 45، 44، 47.
16. میزان الحکمه، ج 3، ص 356.
17. تزکیة النفس، ج 1، شفیعى مازندرانى، واژه حیاء.
18. میزان الحکمة، ج 3، ص 1354.
19. نهج الفصاحه، واژه (حیاء)، حدیث 2006.
20. تزکیة النفس، شفیعى مازندرانى، ج 1، ص 190 - 189.
21. لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 132.
22. تزکیة النفس، شفیعى، ص 192.
» یکى از هشدارهاى اجتماعى که در فرهنگ دینى از آن به عنوان مفتاح و کلید بدیها یاد شده نداشتن شرم و حیاء و پردهدرى است.
کسىکه از خوى زیباى حیاء محروم گردد پردههاى عصمت و پاکى را یکى از پس دیگرى از جلو راه بر مىدارد و به هرگونه پلیدى و پلشتى تن مىدهد.
در روایت فوق که از امام على(ع) نقل کردیم به سه نکته اشاره شده است: 1- اعلام خطر نسبت به کمرنگ شدن حیاء و شرم در جامعه دینى، زیرا واژه "قحه" از ریشه"وقح" و وقاحت است و به معناى "قلة الحیاء" و رخت بر بستن حیاء از زندگى انسان آمده است.
2- اگر صفت زیباى شرم و حیا از زندگى فردى و اجتماعى انسانها جدا شد زمینههاى ارتکاب گناه و رفتار زشت به آسانى فراهم مىگردد.
3- انسان بىحیاء و پرده در، هجوم به گناهان مىبرد و ارتکاب کار زشت برایش آسان مىشود و در واقع به سوى بدیها سوق داده مىشود.
لغت شناسان حیاء را این گونه معنى کردهاند: «اَلحَیاءُ اِنقِباضُ النَّفسِ عَنِ القَبائح وَ تَرکُهُ لِذالِک؛(2) شرم، خود دارى نفس است از زشتىها و انجام ندادن آنها به خاطر زشت بودن آنها.
» در حقیقت آدم با حیاء، بر خود مسلط است، با تقویت اراده، نفس خود را کنترل مىکند و از گرایشهاى نفس حیوانى به سوى بدیها جلوگیرى نماید.
علامه جوادى آملى مىنویسد: «منشأ حیاء ادراک چیزى است که صدور آن زشت باشد، و اثر آن ابتدا در چهره ظاهر مىشود.
حیاء از ارتکاب قبیح "فضیلت" است و حیاء از فراگیرى احکام دینى "رذیلت" بنابراین حیاء بر محور متعلق به حسن و قبح متصف مىشود.
»(3) حیاء و کمرویى در آغاز این فصل از نوشتار شایسته است به این نکته اشاره کنیم که: فرق است بین شرم و حیاء داشتن و کمرو بودن.
برخى از افراد بین این دو فرق نمىگذارند، و حال آن که مىتوان گفت این دو مفهوم در برابر هم قرار دارند، توضیح این که: کمرویى، ناتوانى یا کم توانى فراگیر اجتماعى است، کمرویى نوعى اختلال رفتارى است و مىتوان آن را از عوامل بازدارنده رشد شخصیت اجتماعى انسان بشمار آورد.
ریشه کمرویى توجه زیاد به خود و ترس از مواجهه با دیگرى است.
اما "حیاء" و خویشتن دارى از انجام کار زشت و رفتار ناپسند، امرى ارادى و ارزشمند و خوشایند است، انسان کم رو گرفتار شخصیت منفى در اجتماع است ولى انسان با حیاء داراى متانت و وقار اجتماعى است.
و مردم او را به عنوان انسان مثبت و با اراده و با شخصیت مىشناسند.
در فرهنگ دینى و روایى ما کم رویى نکوهش و از حیاء و شرم ستایش شده است، امام على(ع) مىفرماید: «اَلحَیاءِ یمنع الرِّزق؛(4) کم رویى مانع رزق و روزى است.
» روشن است کسى که کمرو باشد و از روبرو شدن با دیگران وحشت داشته باشد و نتواند با همنوعان خود ارتباط برقرار کند، زمینه کسب و کار و اشتغال او ضعیف مىگردد و در نتیجه عنصر سربار خواهد شد که قدرت کار و ابتکار از او گرفته شده است.
در بیان دیگر آن حضرت مىفرماید: «من زقّ وجهه زقّ علمه؛(5) کسى که کمرو باشد دانایى و دانش او هم اندک خواهد بود.
» دانش پژویى که توانایى و روى پرسش و سؤال از استاد را نداشته باشد پیشرفت چشمگیرى نخواهد داشت.
علم دانش با گفتگو و پرسش و پاسخ بالنده مىشود و ژرفا پیدا مىکند، دانشآموز و یا دانشجوى کم رو بسیارى از مجهولاتش بىپاسخ مىماند و در نتیجه علم و دانش او پرورش لازم را پیدا نمىکند.
البته حیاء و شرمى که ریشه عقلانى داشته باشد زیبا و زیبنده انسان خداباور است به همین جهت در روایات دینى حیاء به دوگونه تقسیم شده است، رسولخدا(ص) فرمود: «الحیاء حیاءان حیاء عقلٍ و حیاء حمقٍ فحیاء العقل العلم، و حیاء الحمق الجهل؛(6) حیاء دوگونه است حیاى ناشى از خرد و حیاى برخاسته از نابخردى، حیاى خرد دانش است و حیاى نابخردانه جهل و نادانى.
» انسان عاقل و خردمند خود را در محضر خدا مىبیند و از قانون شکنى و عبور از محرمات الهى و شکستن مرزها و حدود دینى، پرهیز مىکند و با پاکى و پروا داشتن از هرگونه بىپروایى و بىتقوایى دورى مىگزیند و مىداند که در برابر هر گناهى چندین چشم تیزبین در عالم هستى او را رَصَد مىکنند از این رو حریم مىگیرد و حرمت قوانین و فرامین الهى را رعایت مىکند و از هرگونه زشتى و رذیلت خود را مصون و محفوظ نگه مىدارد.
این نتیجه حیاى خردمندانه انسان مؤمن است.
اما کسى که لباس شرم و حیا را دریده است گمان مىکند که دیده هشیار و بیدارى نیست و گاهى به خیال خام خویش گوشه خلوتى پیدا مىکند و گناه مىکند، غافل از آن که: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد هر آنکس که ندارد به خداوند اقرار این همه نقش عجیب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار رسولخدا(ص) فرمود: «از مثلهاى پیامبران جز این سخن مردم بر جاى نمانده است: وقتى حیا نداشتى هر کارى مىخواهى بکن.
»(7) این هشدار جدى است، یعنى اگر کسى بىحیا و پرده در شد و از خدا و خلق شرم نکرد در لبه پرتگاه است و هر آن ممکن است سیل او را به کام خود فرو ببرد و نابود سازد.
حیاء لباس اسلام از رسولخدا(ص) چنین نقل شده است که فرمود: «الاسلام عریانٌ و لباسه الحیاء؛(8) اسلام برهنه است و حیاء پوشش آن است.
» "لباس ظاهرى" براى انسان چند خاصیت دارد: الف: عورت و عیبهاى جسمى انسان را مىپوشاند.
ب: حافظ و نگهدارنده بدن از آسیبهاست.
ج: نزدیکترین چیز به بدن لباس است.
د: در برابر سرما و گرما به انسان کمک مىکند.
ه: اصولاً لباس مایه زینت و زیبایى اندام است.
دین وایمان و اسلام هم لباسى دارد که همه این آثار بر او بار مىشود و آن شرم وحیاء است.
شرم و حیاء عیوب باطنى انسان را مىپوشاند، انسان را در برابر آسیبها و آفتها محافظت مىکند، نزدیکترین صفت فضیلت که سرآمد همه فضیلتها به شمار آمده است "حیاء" است.
حیاء یک ارزش و زینت براى انسان است، عامل بازدارنده از ارتکاب بىپرواییها بشمار مىرود.
از این رو باید گفت: حیاء یک صفت وجودى است نه عدمى، حیاء حالت انفصال نفسانى نیست که از ضعف و سستى و بىارادگى انسان حکایت کند، بلکه حیاء یک حالت فعال در وجود آدمى است که در رفتار او تجلّى و تبلور پیدا مىکند، انسان با حیاء شخصیت انسانى و اجتماعى خود را به نمایش مىگذارد.
به همین جهت اسلام از او به عنوان "لباس" نام برده یعنى هم عامل بازدارنده است و هم عامل زینت بخش، آراستگى انسان در فضاى ارزشها در درجه اول به وسیله حیاى او به دست مىآید.
انسان با حیاء با رفتار خود شخصیت ایمانى و الهى خود را نشان مىدهد و عقل و خرد خود را به اثبات مىرساند: على(ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ اَحیاهُم؛(9) خردمندترین انسانها با شرمترین آنهاست.
» و باز فرمود: «اَلحَیاءُ سَبَبٌ الى کُلِّ جَمیل؛(10) شرم وسیله رسیدن به هر زیبایى و نیکى است.
» و در یک سخن، به فرمایش على(ع): «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ خَیر؛(11) شرم کلید همه خوبیهاست.
» آثار و پىآمد بىحیایى در نقطه مقابل شرم و حیاء، بىپروایى و بىحیایى است.
انسانى که حیاء ندارد هیچ دست اندازى در برابر خود نمىبیند، مرکب شهوات او لجام گسیخته است و او را به پیش مىبرد، هیچ مانعى و رادعى براى خود نمىبیند، به قول معروف: "به ترس از کسى که از خدا نمىترسد" کسىکه حریم حرمت خداى جهان را نگه نمىدارد از او باید ترسید، اعتماد و اطمینان به او کارى نابخردانه است، پیامبر بزرگوار اسلام در یک هشدار جامع به جامعه اسلامى خطر بىحیایى و بىتعهدى و بىتفاوتى را این گونه گوشزد نموده است: «کیف بکم اذا فسد نساؤکم و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر؟ قیل له: و یکون ذلک یا رسول اللّه؟ قال: نعم و شرّ من ذلک، و کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف؟ قیل: یا رسول اللّه و یکون ذلک؟ قال: نعم و شرٌّ من ذلک.
وکیف بکم اذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً؛(12) چگونه باشید آن گاه که زنانتان فاسد شوند و جوانانتان بدکاره گردند و امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ گفتند: اى پیامبر خدا آیا این ممکن است؟ فرمود: آرى و از این بدتر نیز توان بود.
چگونه باشید آنگاه که به کارهاى زشت دستور دهید و از کارهاى نیک مردم را بازدارید؟ گفتند: آیا ممکن است؟ فرمود: آرى بدتر از آن این که نیک را زشت و زشت را نیک انگارید.
» "فاسق و فاسد" به کسى گفته مىشود که از پوسته اسلام خارج شود.
اگر کسى در رفتار از چارچوب شریعت محمدى(ص) بیرون رفت و حکم و قانون الهى را نپذیرفت و به آن پایبندى نشان نداد، قرآن به او سه لقب داده است "ظالم"(13) و "کافر"(14) و "فاسق"(15).
بنابراین انسان بى حیاء در گام اول به خویشتن ستم مىکند و در گام دوم از راه درست و راست دین خارج مىشود و در سومین گام در ردیف کافران و بى دینان قرار مىگیرد، از این رو در روایات آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «لا ایمان لمن لاحیاء له؛(16) ایمان ندارد کسى که حیاء ندارد.
» رسولخدا(ص) فرمود: «..
من حرم الحیاء فهو شرٌّ کلّه؛(17) آن که از (نعمت) حیاء محروم شد تمام وجودش شر و بدى است.
» اگر سیل بند شکسته شد خطر آب گرفتگى و تخریب قطعى و حتمى است، حیاء سیل بند مستحکمى است در برابر شرور و گناهان، اگر کسى حیاء را از دست داد گویا این سد شکسته شد و خطر نابودى نزدیک گردید.
على(ع) فرمود: «الحیاء یصدّ عن فعل القبیح؛(18) شرم و حیاء مانع زشتکارى است.
» اگر این مانع برداشته شد زشتىها و پلشتىها در زندگى اجتماعى یکى پس از دیگرى خود را نشان خواهد داد.
کمحیایى در زنان حیاء به عنوان یک صفت ارزشى و یک فضیلت اخلاقى در رفتار هر کسى جلوه کند زیباست ولى پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الحیاء حسن ولکنّ فى النّساء احسن؛(19) شرم خوب است ولى در زنان خوبتر و زیباتر است.
» به گفته یکى از دانشمندان اسلامى: «گرچه این خصلت، اختصاص به زنان ندارد ولى زن سهم بیشترى در این باره دارد، زنى که با حیاست در کردار،گفتار، تصمیم گیریها، در محل کار، محل تحصیل،منزل و در زندگى داراى وقار، نجابت، متانت، شایستگى، و انضباط ویژهاى است که وى را از دیگران متمایز مىسازد.
در نتیجه مىنمایاند که این زن از اصالت و شخصیت و نیز از عفت و پاکدامنى بیشترى برخوردار است.
» ویل دورانت مىگوید: «جنگ زنان عاقل با گریز و شرم رویى است، شرم رویى نوعى عقب نشینى مدبّرانه است که از ترس و پاکى مىزاید و با لطف و زرنگى گسترش مىیابد.
»(20) به همان نسبت که شرم و حیاء در زنان نشانگر شخصیت متین آنها به شمار مىرود، بىحیایى و پرده درى نشان دهنده سبکى و بىشخصیتى آنان است.
ویل دورانت مىگوید: «زنان بىشرم جز در موارد زودگذر، براى مردان جذاب نیستند خود دارى از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شکار مردان است؟ اگر اعضاى نهانى انسان را در معرض عام تشریح مىکردند توجه ما به آن جلب مىشد ولى "رغبت و قصد" به ندرت تحریک مىشد.
مرد جوان به دنبال چشمان پرحیاست و بى آن که بداند حسّ مىکند که این خوددارى ظریفانه از یک لطف و رقّت عالى خبر مىدهد، حیاء پاداشهاى خود را پس انداز مىکند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا مىبرد.
»(21) در منابع دینى نیز به این نکته اشاره شده و نسبت به کم حیایى و بىحیایى زنان هشدارهاى لازم داده شده است، حاصل آن این است که: اگر در جامعه دینى زنان از حیاء و شرم لازم برخوردار نباشند آن جامعه در حال انفجار خواهد بود و زود یا دیر کیفر اعمال خود را خواهد دید.
استعمارگران و استکبار گستران عالم نیز از این کانال جوامع اسلامى را تهدید مىکنند و زمینه سقوط آنان را فراهم مىسازند، بهترین نمونه عینى این واقعیت را باید در سقوط کشورهاى اسلامى "اندلس" دید که چگونه با رواج و گسترش بىعفتى و بىحیایى و آلوده کردن جوانان به فساد و بىبند و بارى دشمن به اهداف شوم خود رسید و کشور اسلامى با سابقه چندین ساله را به کام فساد و تباهى فرو برد و غیرتها را همراه منابع طبیعى آنان به غارت برد.
امام صادق(ع) درباره حساسیّت حیاء و بى حیایى در رابطه با زنان فرمود: «اَلحَیاءُ عَشرَةُ اَجزاءِ، تِسعَةٌ فِى النِّساءِ وَ واحِدٌ فِى الرِّجالِ.
فَأِذا حاضَتِ الجارِیَةُ ذَهَبَ جُزءٌ مِن حیائِها، فَأِذا تَزوّجَت ذَهَبَ جُزءٌ فَأِذا اَفرَغَت ذَهَبَ جُزءٌ، فَأِذا وَلَدَت ذَهَب جُزءٌ، وَ بقى لها خمسة اجزاءٍ، فَأن فَجَرت ذَهَبَ حَیاءُها کُلُّه وَ اِن عَفَّت بَقِى خَمسةُ اجزاءٍ؛(22) شرم و حیاء ده جزء دارد که نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.
هنگامى که زن نخستین خون رگلى خود را دید یک جزء از حیاى او از بین مىرود.
به هنگام ازدواج جزء دیگر و در زمان زناشویى بخش دیگر از بین مىرود، و به هنگام زایمان هم جزء چهارم حیاء از میان مىرود و پنج جزء دیگر آن باقى مىماند، که اگر زن به فحشاء و گناه روى بیاورد آن پنج جزء یک جا از او رخت بر مىبندد و اگر عفت و پاکدامنى را پیشه خود سازد آن پنج جزء باقى مىماند.
» این بود نگاهى دیگر به یکى از هشدارهاى مهم اجتماعى از نگاه دین و آیین محمّدى(ص) امید آن است که جامعه اسلامى به ویژه زنان و دختران مسلمان درّ گرانمایه حیاء و حجاب را پاسدارند و از پرده درى و بى حیایى به عنوان یک بیمارى واگیر اجتماعى بپرهیزند تا سپهر معنویت و انسانیت فراگیر گردد و دیو رذیلت و وقاحت از کوى و برزن رخت بربندد.
پىنوشتها: 1.
غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 212.
2. مفردات راغب واژه "حیاء".
3. تفسیر تسنیم.
4. میزان الحکمه، رى شهرى، ترجمه، ج 3، ص 1356.
5. همان.
6. مدرک پیشین.
7. همان مدرک، ص 1358.
8. نهج الفصاحه.
9. میزان الحکمة، ج 2، ص 1352.
10. همان.
11. همان.
12. تحف العقول، ص 35.
13. و 14. و 15. سوره مائده، آیات 45، 44، 47.
16. میزان الحکمه، ج 3، ص 356.
17. تزکیة النفس، ج 1، شفیعى مازندرانى، واژه حیاء.
18. میزان الحکمة، ج 3، ص 1354.
19. نهج الفصاحه، واژه (حیاء)، حدیث 2006.
20. تزکیة النفس، شفیعى مازندرانى، ج 1، ص 190 - 189.
21. لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 132.
22. تزکیة النفس، شفیعى، ص 192.