آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«و إن تطع أکثر من فى الارض یضلوک عن سبیل الله، إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون»" ( سوره انعام،آیه‏116) اگر از اکثریتى که در زمین هستند، پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه سازند زیرا اکثریت مردم پیروى از ظن و گمان مى‏کنند و جز به دروغ سخن نمى گویند.
 یکى از مسائلى که بسیار بحث در باره آن مى‏شود، رأى اکثریت است که برخى آن را معیار صحت مى‏دانند و برخى دیگر به آن بى تفاوت هستند.
 و شاید نظام دموکراسى مبتنى بر احترام رأى اکثریت باشد بلکه خود این مسأله به عنوان قانون تلقى مى‏شود.
 البته بحث در قانونگذارى و تصویب قوانین وضعى مثل قانون راهنمائى و رانندگى نیست، زیرا این قوانین قابل تغییر است و همواره متکامل‏تر مى‏شود و هیچگاه نمى تواند قانون ثابت و لا یتغیرى باشد ولى قوانینى که برگرفته و استنباط شده از قرآن و سنت است قوانینى است الهى که به عنوان تشریع تلقى مى‏شود و هیچ کس حق تغییر و تبدیل در آن را ندارد.
 این مطلب را فقط براى تذکر عرض کردم و گرنه بحث ما راجع به نظر اکثریت در تصویب قوانین نیست ولى به طور کلى آیا رأى اکثریت مى‏تواند نظر درست و محکمى باشد یا اینکه نظر دانشمندان هر صنف در کار خود محترم است.
 قطعا نظر اکثریت در این موارد ارزشمند نیست زیرا همواره قرآن اکثریت را مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و اکثریت را نپذیرفته است.بلکه در موارد زیادى تأکید مى‏کند که اکثر مردم نادان، نا فهم و بى ایمان هستند «أکثرهم لا یشعرون.أکثرهم لا یعلمون.
و ما أکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین» بنا بر این محک و معیار صحت هرگز نمى تواند نظر اکثریت قرار داد.
 اگر امروز با دقت به اوضاع جهان بنگریم مى‏بینیم اکثر جنگ ها و نبردها و کشمکشها و ظلمها نتیجه رأى و نظر اکثریت بوده است بلکه این اکثریت هستند که دنیا را پر از فساد و فحشا کرده‏اند به گونه اى که راه رسیدن به خوشبختى و زندگى بى درد سر را بر همه بسته‏اند.
 و این رأى اکثریت است که امروزه دنیا را به بن بست اقتصادى رسانده و مشکلات غیر قابل حلى را بر مشکلات روزمره‏مردم افزوده است.
 این رأى اکثریت است که جهانخواران را به حمله بى کران به مظلومان و محرومان واداشته زیرا آن را راه رسیدن به منافع شخصى خود مى‏پندارند.
 و این نظر اکثریت است که غرب و شرق را علیه یک کشور مظلوم شورانده و به ستیز واداشته که چرا براى رسیدن به حق ضایع خود در این جنگل بى رحم، به فکر چاره افتاده و مى‏خواهد بدون وابستگى به ددان و خونخواران به حق مسلم خود چنگ بزند و مانند دیگران به حیات با کرامت و با عزت خود ادامه دهد.
 از آن گذشته خود شاهدیم که در تمام ادوار تاریخ بیشتر مردم کافر، گمراه و هواپرست بوده‏اند و همیشه حق خواهان اندک و لذا امیر المؤمنین علیه‏السلام به ما سفارش مى‏کند که در راه هدایت و حق از اندک بودن حق خواهان نهراسید «لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقلة أهله».
 در این آیه شریفه نیز همین مطلب مورد تأکید قرار گرفته و علتش هم بیان شده است.
 مى‏فرماید: اگر بخواهى گوش به حرف اکثریت مردم بدهى تو را از راه خدا منحرف و دور مى‏سازند زیرا اکثریت مردم خردمند و فهمیده نیستند و معمولا پیرو حدس و گمان مى باشند که این گمانهاى بى جا منجر به دروغ و فریب مى‏شود.
 در جاى دیگرى مى‏فرماید: «إن یتبعون إلا الظن و إن الظن لا یغنى من الحق شیئا» اینان دنبال گمان و حدس خود مى‏روند و همانا گمانها هرگز نمى تواند راه رسیدن به حق باشد.
 البته مفهوم مخالف این آیه مى‏تواند این مطلب باشد: أقلیت مردم که دانشمندان و حکیمان هستند بیشتر با دلیل و برهان مطالب خود را به کرسى مى‏نشانند و از هواپرستى و گمان پردازى به دورن و لذا سخن آنان بیشتر به واقع و حقیقت نزدیک است.
 و قطعا شرط اول پذیرش سخنان آنان این است که با تقوا باشند و مطالب خود را از قرآن و سنت استخراج کرده باشند زیرا مطلبى قابل قبول است که مهر و امضاى خدا و برگزیدگان خدا برآن خورده باشد و نتیجه هواخواهى و تخمین و گمان نباشد.
 در ادامه مطلب مى‏فرماید: «إنّ ربّک هو أعلم من یضل عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین» و همانا پروردگارت بیش از همه دانا به حال منحرفان و گمراهان است، چنانکه او اعلم به حال هدایت شدگان نیز مى‏باشد.
 پس باید پیروى از کسى کرد که سخن خدا را تکرار مى‏کند زیرا تنها راه رسیدن به حق و حقیقت راه مستقیم الهى است.
 وانگهى انسان هر چند به بالاترین مقام علمى نائل شود باز هم فکر و ذهنش محدود است و نمى تواند همه جوانب امر را بررسى کند.
 خداوند مى‏فرماید : «و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلا» جز اندکى از دانش چیزى به شما نرسیده است.
 و این خطاب به همه مردم است چه دانشمندان و چه دیگران.
بنا براین اگر مى‏بینیم اکثریت آرا محترم شمرده مى‏شود نه از باب این است که اکثریت اشتباه نمى کنند بلکه از روى ناچارى است.
 تازه اگر بپذیریم که نمایندگان مردم، آنها که بیشتر مورد تأیید مردم اند حق قانونگذارى دارند، در صورتى قوانین آنان لازم‏الاجرا است که با فیلتر علما و مراجع، تصحیح و تبیین شود و مخالف حکم شرع نباشد و نمایندگان خود نیز از دانش بیشترى بهره‏مند باشند.
 و سر انجام این قوانین وضعى است که قابل تغییر و تبدیل است.
 مطلب دیگرى که از این آیه استفاده مى‏شود این است که نمى توان از راه حدس و گمان به معارف الهى دست یافت بلکه باید تکیه بر دانش و یقین کرد.
 و اصلا صریحا خداوند نهى کرده است که پیروى از مطلبى کنیم که بدون علم به دست آمده است «و لا تقف ما لیس لک به علم» در خاتمه امیدواریم خداوند ما را به راه حق جویان که پیوسته اقلیت بوده‏اند هدایت کند.
 

تبلیغات