آسیب شناسى مدیریت از منظر امام على علیه السلام
آرشیو
چکیده
متن
ضرورت بحث توسعه و پیشرفت هر جامعهاى مرهون موفقیّتهاى به دست آمده از ناحیه مدیریت مىباشد.
در فرآیند مدیریت اسلامى یکى از مهمترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایستهترین افراد براى مسؤولیتهاى سالم در جامعه اسلامى است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالى به حداقل برسد و از سوى دیگر جامعه در مسیر رشد و شکوفایى قرار گیرد.
وقتى جامعهاى بر اساس آرمانهاى دینى شکل گرفته باشد، امّا بر اساس افکار و ایدئولوژى مادّى و غیر مذهبى اداره مىشود، بى تردید در بخش مدیریت آسیبهاى جبران ناپذیرى را متحمّل خواهد شد که شناخت این آسیبها امرى ضرورى است.
اصطلاح آسیبشناسى مدیریت، یعنى شناخت اشکالاتى که در حوزه حکومت متوجه امور ادارى، سیاسى و اجتماعى شود که نگارنده سعى دارد در این مقال به بیان اهمّ آنها از منظر امام على(ع) بپردازد.
امید است که در سال نوآورى و شکوفایى مورد توجه مسؤولین محترم نظام جمهورى اسلامى قرار گیرد تا سازمانها و دوایر گوناگون کمتر با چالشهاى اجرایى، ادارى و قانونى روبرو شوند.
تکبّر و خودخواهى اولین عامل آسیبزا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى غرور و خودخواهى است که معمولاً پس از رسیدن به مقام در برخى از مسؤولین و مدیران مشاهده مىشود.
در اثر غفلت از حقیقت، بشر ممکن است به محض رسیدن به ریاست دچار تکبّر و خودپسندى شود که این رذیله اخلاقى بزرگترین آفت کارى اوست و مىتواند تمام آثار مثبت مسؤولیت وى را از بین ببرد.
اینجاست که حضرت على(ع) همواره کارگزاران و مدیران نظام اسلامى را به دورى از تکبّر و خود بینى توصیه مىکند.
آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین مىفرماید: «ایّاک و الاعجاب بنفسک و الثّقة بما یعجیک منها و حبّ الاطراء فانّ ذلک من اوثق فرص الشّیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین؛(1) مبادا هرگز دچار خودپسندى شوى و به خوبىهاى خود اطمینان کنى و به پرهیز از این که دوست داشته باشى دیگران تو را ستایش کنند، زیرا حالت غرور و خودپسندى مناسبترین فرصت براى شیطان است تا کردار نیک نیکوکاران را نابود کند.
» بر اساس اندیشه سیاسى امام على(ع) غرور و خودخواهى بزرگترین آفت مدیریت است که زمامداران و مدیران را به سوى خودکامگى و سرانجام ذلّت و خوارى مىکشاند، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى نباید در اثر این صفت رذیله، گرفتار وسوسههاى شیطانى شده و از راه حق خارج شوند، بلکه همیشه باید مواظب باشند تا به غرور و خود بینى دچار نگردند.
عدم دسترسى مردم به مسؤولین یکى دیگر از آسیبهایى که مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مىسازد، جدایى میان مسؤولین و مردم است.
امام على(ع) در سیره خود همواره کارگزاران و مسؤولین حکومتى را نسبت به این آسیب مهم هشدار مىداد و به آنان مىفرمود که میان خود و عموم مردم نباید هیچ گونه فاصله و مانعى قرار دهید.
آن حضرت خطاب به مالک اشتر مىفرماید: «فلا تطوّلنّ احتجابک عن رعیّتک فانّ احتجاب الولاة عن الرّعیّة شعبة من الضّیق و قلّة علمٍ بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصّغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحقّ بالباطل؛(2) هیچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مکن، زیرا دور بودن زمامداران از چشم عموم مردم خود موجب نوعى محدودیّت و بىاطلاعى نسبت به کارهاى مملکت است.
پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسیارى از مسائل از بین مىبرد، در نتیجه بزرگ نزد آنان کوچک و کوچک نزد آنان بزرگ مىشود و نیز کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مىشود و حق با باطل آمیخته مىگردد.
» از این رو مدیریت پسندیده در اداره امور باید پاسخگوى نیازها و پرسشها و جهت دهنده مسیر تودههاى مردم باشد.
بىتوجهى نسبت به طبقه محروم از دیگر آسیبهاى رفتارى مسؤولان و مدیران، کم توجهى یا بى توجهى به طبقه محروم و قشر آسیبپذیر جامعه است.
مولاى پرهیزگاران در نهج البلاغه مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر محروم جامعه و تأمین خواستههاى آنان توصیه نموده است.
آن حضرت به مالک اشتر چنین مىفرماید: «مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به محرومان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیتهاى کوچکتر نخواهد بود.
همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان.
امور کسانى از فقرا را رسیدگى کن که به ظاهر به چشم نمىآیند و دیگران این قشر را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.
»(3) حضرت على(ع) در ادامه به این نکته اشاره مىکند که من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «لن تقدّس امّة لایؤخذ للضّعیف فیها حقّه من القوىّ غیر متتعتعٍ؛(4) ملّتى که حق ناتوان را از زورمندان باز نستاند، رستگار نخواهد شد.
» پس مدیران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى اولیه محرومان از بیت المال باید براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمایند و وظیفه دارند که علل و عوامل ثروتهاى بادآورده را شناسایى و ریشه کن کنند و اجازه ندهند که عدّهاى با تجاوز به حقوق دیگران، به انباشت ثروت نامشروع بپردازند.
(5) انحصار طلبى انحصارطلبى آن است که مدیر و کاگزار در حوزه قدرت و اختیارش همه چیز را به خود و خویشاوندانش اختصاص دهد، بدین معنا که قدرت، امکانات و دیگر امتیازات اجتماعى را به اقوام و دوستان خود اختصاص دهد و دیگران را از آنها محروم سازد.
امیرالمؤمنین على(ع) در اندیشه سیاسى خود فرمانروایان و کارگزاران را به شدّت از این مسئله برحذر داشته، به طورى که به مالک اشتر مىفرماید: «از امتیاز خواهى بپرهیز و چیزى را که همه مردم نسبت به آن یکسان هستند به خود اختصاص مده.
هر کارگزار و مسؤولى نزدیکان و خویشاوندانى دارد که توقع برترى، امتیازخواهى و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولى تو چارهاى بیندیش و به هیچ یک از اطرافیان و وابستگان چیزى از مال، زمین وواگذار مکن و مبادا در تو طمع کنند تا قراردادى به سود آنان منعقد کنى، زیرا این کار مایه ضرر سایر مردم مىگردد.
»(6) از فرمانهاى امام على(ع) به مسؤولین و مدیران نظام اسلامى چنین بر مىآید که انحصارطلبى بزرگترین آفت دولت است.
تاریخ جهان دولتهاى فراوانى را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبى زمامداران و مدیران به سرعت رو به ضعف رفته و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شدهاند .
امروزه نیز زمامداران و مسؤولین بسیارى از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى گرفتار انحصارطلبىهاى گوناگون حزبى، نژادى، زبانى و مذهبى هستند که همین عوامل موجب نابسامانىهاى حکومتى شده است، بسیارى از جنگها و تجاوزها در جهان معلول انحصارطلبى زمامداران است، از این رو دست اندرکاران امور حکومتى باید تلاش نمایند تا با تربیت درست مدیران و مسؤولین از بروز این آفت جلوگیرى کنند.
روى کار آمدن افراد نالایق ورود افراد نالایق به حوزه مدیرت یک جامعه ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزشهاى آن جامعه مىزند.
حضرت على (ع) درباره انسانهاى بیمار و ناکارآمد مىفرماید: «فانّ المتکاره مغیبه خیرٌ من مشهده و قعوده اغنى من نهوضه؛(7) سست عنصران ناراضى نبودشان بهتر از حضورشان و بىکارى آنان از اقدامشان مفیدتر است.
» واگذارى امور به افراد نالایق و ناآگاه از آسیبهاى مدیریتى است.
با توجه به گستره دامنه دار مدیریّت و مسؤولیت نباید کارها به کسانى سپرده شود که احساس وظیفه نکنند و نتوانند بار سنگین این رسالت را تا پایان بر دوش بکشند.
داستان حضرت یوسف(ع) و اشاره آن حضرت به استعداد و قابلیّت خویش در اداره امور اقتصادى مؤیّد مطالب مزبور است.
قرآن کریم از زبان این پیامبر(ع) مىفرماید: «قال اجعلنى على خزائن الارض انّى حفیظٌ علیمٌ؛مرا سرپرست گنجینههاى سرزمین مصر قرار بده، زیرا امانت دارى با وفا و آگاه هستم.
» مولاى پرهیزگاران(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر درباره انتخاب مدیران لایق این گونه توصیه مىکند: «و اجعل لرأس کلّ امرٍ من امورک رأساً منم لایقهره کبیرها و لایتشتّت علیه کثیرها؛(8) براى هر یک از کارها رییس و مدیرى انتخاب کن، مسؤولى که کارهاى بزرگ او را مغلوب نسازد و زیادى کارها وى را پریشان و خسته نکند.
» بنابراین شایستگى، کاردانى و تعهد و در یک کلام شایسته سالارى برخاسته از دین یکى از لوازم اساسى در مدیریت در عرصه فرهنگى، ادارى و اجتماعى است.
همکارى با صاحبان قدرت و ثروت جدا شدن از عموم مردم و همراهى با قدرتمندان و صاحبان ثروت، از دیگر آسیبهاى بزرگ است که استقلال مدیریت صحیح را تهدید مىکند و روند آن را از رسیدن به اهداف آرمانى، همچون جامعه عدالت محور دور مىکند و به پرتگاهها و چالشها خواهد کشاند.
در دین مبین اسلام آن چه از ابتدا مایه افتخار بوده است، دورى از صاحبان زور و ثروت و مقابله با آنان جهت اجراى عدالت.
نبى مکرّم اسلام از آغاز تا پایان رسالت خود تمامى تلاشهاى خویش را مبذول داشت تا از وادى منفعت پرستان و زراندوزان به دور باشد و بتواند رسالت الهى را خالى از هرگونه جانب دارى و مصالح به صورت ناب در اختیار تشنگان مکتب الهى قرار دهد.
امام على(ع) در خطابى به مسؤول جمع آورى زکات چنین سفارش مىکند: «فاذا قدمت على الحىّ فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم؛(9) هنگامى که بر قبیلهاى وارد شدى در منازل آنان مسکن نگزین و بر سر سفره کسى ننشین و بر لب آب چشمه یا قنات آنان که عمومى است فرود آى.
» به راستى رمز پویندگى و بالندگى مدیریت سالم دورى از وابستگى به قدرتهاست و این امر مهم جز با ایجاد صفاتى همچون قناعت، شجاعت و بردبارى در مجموعه سازمانها ممکن نیست.
جزئى نگرى و عدم اولویت بندى یکى دیگر از عوامل آسیب زا در موفقیّت مدیران، عدم شناخت اولویتها و طبقه بندى کارهاست.
پرداختن به کارهاى روزمره و ادارى بدون اولویت بندى زمینه سردرگمى را فراهم مىنماید.
هم چنین اقدام به امور جزئى و غیر ضرورى پردازش کارهاى مهم را به تعویق مىاندازد.
امام على(ع) راز کامیابى در مدیریت را دورى از امور کوچک و پرداختن به امور مهم مىداند و در این زمینه مىفرماید: «به دنبال کارهاى مهم برو و از پرداختن و دل مشغولى به کارهاى غیرضرورى بپرهیز، زیرا با ترک کارهاى غیر مهم زمینه رسیدگى به امور اساسى فراهم مىآید.
»(10) بىتردید در مقوله پر ارزش و مهم مدیریت هرگونه سستى و جزئى نگرى و نداشتن اولویتبندى، چیزى جزء انهدام و پاشیدگى به دنبال نخواهد آورد.
آن حضرت باز در این زمینه مىفرماید: «من اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الاهمّ؛(11) هر کس خود را به امور جزیى مشغول سازد، زمینه پاشیدگى و تضییع مسائل مهمتر را فراهم نموده است.
» بنابراین بر مدیران و برنامه ریزان لازم است تا خود را از بند مسائل جزئى و امور غیر مفید برهانند و با اولویتشناسى زنجیرهاى از زمینههاى کارى سنجیده شده را به ترتیب اهمیّت فراهم آورند تا با تمرکز نیروها بر یک محور، کارها با سرعت و دقّت بیشتر به پیش روند.
با توجه به مطالب یاد شده پرداختن به امور اساسى و اولویتشناسى و داشتن طرح و برنامهاى کلى مىتوان مدیریت سازمانها و ادارات را با سرعتى مطمئن به سوى اهداف تعیین شده به پیش برد.
ناهماهنگى و سهل انگارى سهل انگارى در مدیریت و ناهماهنگى در سازمان دهى منابع انسانى و غیر انسانى تلاشها را در درون مجموعه خنثى مىکند و موجب دوباره کارى، تخریب نیروها و حتّى دور شدن از اهداف اصلى خواهد شد.
ساختن نظامى پیوسته، هماهنگ و متمرکز بدون مدیران هم دل و هم سو ممکن نیست، از این رو انتخاب همراهانى دلسوز مىتواند به ساختارى فرهنگى، اجتماعى، نظاممند و پیشروى به سوى هدف مشترک منجر شود.
مولاى مؤمنان در اشاره به همین مسئله در توصیهاى به مالک اشتر بر ایجاد شبکهاى از مسؤولان همدل و فداکار تأکید مىکند: «ولیکن آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فى معونته؛(12) فرماندهان تو باید کسانى باشند که از همه بیشتر به سربازان کمک رسانند و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان بگذارند.
» بنابراین یکى از عوامل هدر رفتن و فرسایش نیروها در مجموعه یک سازمان، سهل انگارى و روى برتافتن از مدیریت صحیح است.
خود رأیى تحقیقات نشان داده است مدیرانى که در کارها و برنامههاى خود با افراد نخبه و کارشناس مشورت مىکنند، در امور ادارى و اجتماعى کمتر گرفتار خطا و لغزش مىشوند و بیشتر امور آنان با موفقیت کامل تحقق مىپذیرد.
بر عکس مدیران و مسؤولانى که مستبد هستند و خود را بىنیاز از افراد، دیگران و تبادل نظر با آنان مىدانند هرچند از نظر موقعیّت و مقام جایگاه والایى دارند، ولى بیشتر به خطاهاى بزرگ دچار مىشوند و خود را به هلاکت مىاندازند.
حضرت على(ع) در این زمینه مىفرماید: «من استبدّ برأیه هلک و من شاور الرّجال شارکها فى عقولها؛(13) کسى که خود رأى باشد، هلاک مىشود و کسى که با افراد صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک مىشود.
» تلاش در عرصه مشاوره و نظارت بر عملکرد زیر مجموعه یکى از مؤلّفههاى مهم در مدیریت صحیح و سالم است.
نبود نظارت و کنترل نبود کنترل و نظارت بر عملکرد یک زیر مجموعه، اصل مدیریت و ریاست را دچار مشکل مىکند.
از آن جایى که دین مبین اسلام دینى کامل و جامع است، در این زمینه دستوراتى دارد و مسؤولین سازمانها را به داشتن یک نظام دقیق و عادلانه نظارت و بررسى سفارش مىکند، زیرا که سلامت و موفقیّت هر مجموعه و سازمانى وابسته به وجود نظارت و بازرسى دقیق در آن سازمان است.
امام على(ع) در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر درباره نظارت چنین دستور مىدهد: «ثمّ تفقّد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصّدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فى السّر لامورهم حدوةٌ لهم على استعمال الامانة و الرّفق بالرّعیة.؛(14) با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا کارهاى کارگزاران را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسى مداوم و پنهانى سبب مىشود که آنان به امانت دارى و مدارا با زیر دستان ترغیب شوند.
» آن حضرت در دوران حکومت خود در زمینه نظارت و مراقبت بر کارگزاران و مسؤولین بسیار دقیق و هوشیارانه عمل مىکرد.
نامه هایى که براى کارگزاران و عمّال خود در شهر و استانهاى گوناگون مىنوشت و در آنها نقاط قوّت و ضعف آنان را متذکّر مىشد گویاى این مطلب است که امام همواره بازرسان و ناظران مخفى بر کارگزاران و مسؤولان جامعه مىگماشت تا کلیه رفتار و عملکردشان را به طور دقیق زیر نظر بگیرند و نتیجه این نظارت و بررسى را براى آن حضرت گزارش کنند.
فقدان عدالت اجتماعى آخرین عامل آسیب زا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى که در این نوشتار بدان اشاره مىشود، فقدان عدالت اجتماعى در متن جامعه است.
نبود عدالت در حوزه مدیریت ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزشهاى راستین جامعه مىزند و مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مىسازد.
امام على(ع) براى زدودن شرایط ناعادلانه زندگى و دستیابى به عدالت، آن هم با توجّه به بى عدالتى جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اجتماعى را مطرح کرد و در راه تحققّ آن سیاست هایى را در پیش گرفت.
سراسر زندگى امام نشان دهنده اعتدال و اجراى عدالت در جامعه است.
ظلم ستیزى و مبارزه با ستم و بیدادگرى چه در دوران حکومت و چه پیش از آن از ویژگىهاى زندگى امام متقین است.
آن حضرت به مالک اشتر در این زمینه مىفرماید: «برترین چیزى که موجب چشم روشنى والیان مىشود، برقرارى عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است.
»(15) على(ع) در این فراز از گفتار خود به مالک او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دورى از تبعیض در بین آنان سفارش مىکند، یعنى مدیران و مسؤولین نباید خود و بستگان خویش را در مسائل شخصى و امتیازات اجتماعى بر دیگران مقدّم بدارند، زیرا در صورتى که مسؤول یک سازمان عدالت را رعایت نکند، مرتکب ظلم شده است.
چنین مسؤولى محبوبیّت مردمى خود را از دست مىدهد.
طبیعى است که با رفتار ناعادلانه و تبعیضآمیز مسؤولین نارضایتى عمومى پدید مىآید و در اثر آن پایههاى قدرتشان به تدریج رو به ضعف مىرود.
بر این اساس یکى از ویژگىهاى مدیران و کارگزاران طبق فرمانهاى حکومتى حضرت على بن ابى طالب(ع) عدالت خواهى است، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى باید از چنین خصوصیّتى برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمایند.
امروز بیش از هر زمان دیگر به خصوص در نظام جمهورى اسلامى ضرورت این موضوع (عدالت خواهى) احساس مىشود، زیرا نظام مقدّس جمهورى اسلامى براى رسیدن به اهداف و آرمانهاى جدید خود نیازمند نیروهاى متخصص و کاردان است که داراى ویژگىهاى تعهد و عدالت خواهى باشد که اگر این خلأ ایجاد شود، نظام اسلامى با چالشهاى اجرایى و قانونى روبرو مىشود.
پىنوشتها: 1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 588.
2. همان، ص 584.
3. همان، ص 582.
4. همان، ص 584.
5. اخلاق کارگزاران، آیت اللّه جوادى آملى، ص 134.
6. مأخذ قبل، ص 586.
7. همان، نامه 4، ص 484.
8. سوره یوسف، آیه 55.
9. مأخذ قبل، نامه 53، ص 580.
10. همان، نامه 25، ص 504.
11. میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ج 8، ص 513.
12. همان، ج 5، ص 514.
13. نهج البلاغه، نامه 53، ص 574.
14. همان، حکمت، 161، ص 664.
15. همان، نامه 53، ص 587.
16. همان، ص 575.
در فرآیند مدیریت اسلامى یکى از مهمترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایستهترین افراد براى مسؤولیتهاى سالم در جامعه اسلامى است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالى به حداقل برسد و از سوى دیگر جامعه در مسیر رشد و شکوفایى قرار گیرد.
وقتى جامعهاى بر اساس آرمانهاى دینى شکل گرفته باشد، امّا بر اساس افکار و ایدئولوژى مادّى و غیر مذهبى اداره مىشود، بى تردید در بخش مدیریت آسیبهاى جبران ناپذیرى را متحمّل خواهد شد که شناخت این آسیبها امرى ضرورى است.
اصطلاح آسیبشناسى مدیریت، یعنى شناخت اشکالاتى که در حوزه حکومت متوجه امور ادارى، سیاسى و اجتماعى شود که نگارنده سعى دارد در این مقال به بیان اهمّ آنها از منظر امام على(ع) بپردازد.
امید است که در سال نوآورى و شکوفایى مورد توجه مسؤولین محترم نظام جمهورى اسلامى قرار گیرد تا سازمانها و دوایر گوناگون کمتر با چالشهاى اجرایى، ادارى و قانونى روبرو شوند.
تکبّر و خودخواهى اولین عامل آسیبزا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى غرور و خودخواهى است که معمولاً پس از رسیدن به مقام در برخى از مسؤولین و مدیران مشاهده مىشود.
در اثر غفلت از حقیقت، بشر ممکن است به محض رسیدن به ریاست دچار تکبّر و خودپسندى شود که این رذیله اخلاقى بزرگترین آفت کارى اوست و مىتواند تمام آثار مثبت مسؤولیت وى را از بین ببرد.
اینجاست که حضرت على(ع) همواره کارگزاران و مدیران نظام اسلامى را به دورى از تکبّر و خود بینى توصیه مىکند.
آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین مىفرماید: «ایّاک و الاعجاب بنفسک و الثّقة بما یعجیک منها و حبّ الاطراء فانّ ذلک من اوثق فرص الشّیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین؛(1) مبادا هرگز دچار خودپسندى شوى و به خوبىهاى خود اطمینان کنى و به پرهیز از این که دوست داشته باشى دیگران تو را ستایش کنند، زیرا حالت غرور و خودپسندى مناسبترین فرصت براى شیطان است تا کردار نیک نیکوکاران را نابود کند.
» بر اساس اندیشه سیاسى امام على(ع) غرور و خودخواهى بزرگترین آفت مدیریت است که زمامداران و مدیران را به سوى خودکامگى و سرانجام ذلّت و خوارى مىکشاند، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى نباید در اثر این صفت رذیله، گرفتار وسوسههاى شیطانى شده و از راه حق خارج شوند، بلکه همیشه باید مواظب باشند تا به غرور و خود بینى دچار نگردند.
عدم دسترسى مردم به مسؤولین یکى دیگر از آسیبهایى که مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مىسازد، جدایى میان مسؤولین و مردم است.
امام على(ع) در سیره خود همواره کارگزاران و مسؤولین حکومتى را نسبت به این آسیب مهم هشدار مىداد و به آنان مىفرمود که میان خود و عموم مردم نباید هیچ گونه فاصله و مانعى قرار دهید.
آن حضرت خطاب به مالک اشتر مىفرماید: «فلا تطوّلنّ احتجابک عن رعیّتک فانّ احتجاب الولاة عن الرّعیّة شعبة من الضّیق و قلّة علمٍ بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصّغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحقّ بالباطل؛(2) هیچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مکن، زیرا دور بودن زمامداران از چشم عموم مردم خود موجب نوعى محدودیّت و بىاطلاعى نسبت به کارهاى مملکت است.
پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسیارى از مسائل از بین مىبرد، در نتیجه بزرگ نزد آنان کوچک و کوچک نزد آنان بزرگ مىشود و نیز کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مىشود و حق با باطل آمیخته مىگردد.
» از این رو مدیریت پسندیده در اداره امور باید پاسخگوى نیازها و پرسشها و جهت دهنده مسیر تودههاى مردم باشد.
بىتوجهى نسبت به طبقه محروم از دیگر آسیبهاى رفتارى مسؤولان و مدیران، کم توجهى یا بى توجهى به طبقه محروم و قشر آسیبپذیر جامعه است.
مولاى پرهیزگاران در نهج البلاغه مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر محروم جامعه و تأمین خواستههاى آنان توصیه نموده است.
آن حضرت به مالک اشتر چنین مىفرماید: «مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به محرومان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیتهاى کوچکتر نخواهد بود.
همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان.
امور کسانى از فقرا را رسیدگى کن که به ظاهر به چشم نمىآیند و دیگران این قشر را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.
»(3) حضرت على(ع) در ادامه به این نکته اشاره مىکند که من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «لن تقدّس امّة لایؤخذ للضّعیف فیها حقّه من القوىّ غیر متتعتعٍ؛(4) ملّتى که حق ناتوان را از زورمندان باز نستاند، رستگار نخواهد شد.
» پس مدیران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى اولیه محرومان از بیت المال باید براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمایند و وظیفه دارند که علل و عوامل ثروتهاى بادآورده را شناسایى و ریشه کن کنند و اجازه ندهند که عدّهاى با تجاوز به حقوق دیگران، به انباشت ثروت نامشروع بپردازند.
(5) انحصار طلبى انحصارطلبى آن است که مدیر و کاگزار در حوزه قدرت و اختیارش همه چیز را به خود و خویشاوندانش اختصاص دهد، بدین معنا که قدرت، امکانات و دیگر امتیازات اجتماعى را به اقوام و دوستان خود اختصاص دهد و دیگران را از آنها محروم سازد.
امیرالمؤمنین على(ع) در اندیشه سیاسى خود فرمانروایان و کارگزاران را به شدّت از این مسئله برحذر داشته، به طورى که به مالک اشتر مىفرماید: «از امتیاز خواهى بپرهیز و چیزى را که همه مردم نسبت به آن یکسان هستند به خود اختصاص مده.
هر کارگزار و مسؤولى نزدیکان و خویشاوندانى دارد که توقع برترى، امتیازخواهى و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولى تو چارهاى بیندیش و به هیچ یک از اطرافیان و وابستگان چیزى از مال، زمین وواگذار مکن و مبادا در تو طمع کنند تا قراردادى به سود آنان منعقد کنى، زیرا این کار مایه ضرر سایر مردم مىگردد.
»(6) از فرمانهاى امام على(ع) به مسؤولین و مدیران نظام اسلامى چنین بر مىآید که انحصارطلبى بزرگترین آفت دولت است.
تاریخ جهان دولتهاى فراوانى را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبى زمامداران و مدیران به سرعت رو به ضعف رفته و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شدهاند .
امروزه نیز زمامداران و مسؤولین بسیارى از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى گرفتار انحصارطلبىهاى گوناگون حزبى، نژادى، زبانى و مذهبى هستند که همین عوامل موجب نابسامانىهاى حکومتى شده است، بسیارى از جنگها و تجاوزها در جهان معلول انحصارطلبى زمامداران است، از این رو دست اندرکاران امور حکومتى باید تلاش نمایند تا با تربیت درست مدیران و مسؤولین از بروز این آفت جلوگیرى کنند.
روى کار آمدن افراد نالایق ورود افراد نالایق به حوزه مدیرت یک جامعه ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزشهاى آن جامعه مىزند.
حضرت على (ع) درباره انسانهاى بیمار و ناکارآمد مىفرماید: «فانّ المتکاره مغیبه خیرٌ من مشهده و قعوده اغنى من نهوضه؛(7) سست عنصران ناراضى نبودشان بهتر از حضورشان و بىکارى آنان از اقدامشان مفیدتر است.
» واگذارى امور به افراد نالایق و ناآگاه از آسیبهاى مدیریتى است.
با توجه به گستره دامنه دار مدیریّت و مسؤولیت نباید کارها به کسانى سپرده شود که احساس وظیفه نکنند و نتوانند بار سنگین این رسالت را تا پایان بر دوش بکشند.
داستان حضرت یوسف(ع) و اشاره آن حضرت به استعداد و قابلیّت خویش در اداره امور اقتصادى مؤیّد مطالب مزبور است.
قرآن کریم از زبان این پیامبر(ع) مىفرماید: «قال اجعلنى على خزائن الارض انّى حفیظٌ علیمٌ؛مرا سرپرست گنجینههاى سرزمین مصر قرار بده، زیرا امانت دارى با وفا و آگاه هستم.
» مولاى پرهیزگاران(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر درباره انتخاب مدیران لایق این گونه توصیه مىکند: «و اجعل لرأس کلّ امرٍ من امورک رأساً منم لایقهره کبیرها و لایتشتّت علیه کثیرها؛(8) براى هر یک از کارها رییس و مدیرى انتخاب کن، مسؤولى که کارهاى بزرگ او را مغلوب نسازد و زیادى کارها وى را پریشان و خسته نکند.
» بنابراین شایستگى، کاردانى و تعهد و در یک کلام شایسته سالارى برخاسته از دین یکى از لوازم اساسى در مدیریت در عرصه فرهنگى، ادارى و اجتماعى است.
همکارى با صاحبان قدرت و ثروت جدا شدن از عموم مردم و همراهى با قدرتمندان و صاحبان ثروت، از دیگر آسیبهاى بزرگ است که استقلال مدیریت صحیح را تهدید مىکند و روند آن را از رسیدن به اهداف آرمانى، همچون جامعه عدالت محور دور مىکند و به پرتگاهها و چالشها خواهد کشاند.
در دین مبین اسلام آن چه از ابتدا مایه افتخار بوده است، دورى از صاحبان زور و ثروت و مقابله با آنان جهت اجراى عدالت.
نبى مکرّم اسلام از آغاز تا پایان رسالت خود تمامى تلاشهاى خویش را مبذول داشت تا از وادى منفعت پرستان و زراندوزان به دور باشد و بتواند رسالت الهى را خالى از هرگونه جانب دارى و مصالح به صورت ناب در اختیار تشنگان مکتب الهى قرار دهد.
امام على(ع) در خطابى به مسؤول جمع آورى زکات چنین سفارش مىکند: «فاذا قدمت على الحىّ فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم؛(9) هنگامى که بر قبیلهاى وارد شدى در منازل آنان مسکن نگزین و بر سر سفره کسى ننشین و بر لب آب چشمه یا قنات آنان که عمومى است فرود آى.
» به راستى رمز پویندگى و بالندگى مدیریت سالم دورى از وابستگى به قدرتهاست و این امر مهم جز با ایجاد صفاتى همچون قناعت، شجاعت و بردبارى در مجموعه سازمانها ممکن نیست.
جزئى نگرى و عدم اولویت بندى یکى دیگر از عوامل آسیب زا در موفقیّت مدیران، عدم شناخت اولویتها و طبقه بندى کارهاست.
پرداختن به کارهاى روزمره و ادارى بدون اولویت بندى زمینه سردرگمى را فراهم مىنماید.
هم چنین اقدام به امور جزئى و غیر ضرورى پردازش کارهاى مهم را به تعویق مىاندازد.
امام على(ع) راز کامیابى در مدیریت را دورى از امور کوچک و پرداختن به امور مهم مىداند و در این زمینه مىفرماید: «به دنبال کارهاى مهم برو و از پرداختن و دل مشغولى به کارهاى غیرضرورى بپرهیز، زیرا با ترک کارهاى غیر مهم زمینه رسیدگى به امور اساسى فراهم مىآید.
»(10) بىتردید در مقوله پر ارزش و مهم مدیریت هرگونه سستى و جزئى نگرى و نداشتن اولویتبندى، چیزى جزء انهدام و پاشیدگى به دنبال نخواهد آورد.
آن حضرت باز در این زمینه مىفرماید: «من اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الاهمّ؛(11) هر کس خود را به امور جزیى مشغول سازد، زمینه پاشیدگى و تضییع مسائل مهمتر را فراهم نموده است.
» بنابراین بر مدیران و برنامه ریزان لازم است تا خود را از بند مسائل جزئى و امور غیر مفید برهانند و با اولویتشناسى زنجیرهاى از زمینههاى کارى سنجیده شده را به ترتیب اهمیّت فراهم آورند تا با تمرکز نیروها بر یک محور، کارها با سرعت و دقّت بیشتر به پیش روند.
با توجه به مطالب یاد شده پرداختن به امور اساسى و اولویتشناسى و داشتن طرح و برنامهاى کلى مىتوان مدیریت سازمانها و ادارات را با سرعتى مطمئن به سوى اهداف تعیین شده به پیش برد.
ناهماهنگى و سهل انگارى سهل انگارى در مدیریت و ناهماهنگى در سازمان دهى منابع انسانى و غیر انسانى تلاشها را در درون مجموعه خنثى مىکند و موجب دوباره کارى، تخریب نیروها و حتّى دور شدن از اهداف اصلى خواهد شد.
ساختن نظامى پیوسته، هماهنگ و متمرکز بدون مدیران هم دل و هم سو ممکن نیست، از این رو انتخاب همراهانى دلسوز مىتواند به ساختارى فرهنگى، اجتماعى، نظاممند و پیشروى به سوى هدف مشترک منجر شود.
مولاى مؤمنان در اشاره به همین مسئله در توصیهاى به مالک اشتر بر ایجاد شبکهاى از مسؤولان همدل و فداکار تأکید مىکند: «ولیکن آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فى معونته؛(12) فرماندهان تو باید کسانى باشند که از همه بیشتر به سربازان کمک رسانند و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان بگذارند.
» بنابراین یکى از عوامل هدر رفتن و فرسایش نیروها در مجموعه یک سازمان، سهل انگارى و روى برتافتن از مدیریت صحیح است.
خود رأیى تحقیقات نشان داده است مدیرانى که در کارها و برنامههاى خود با افراد نخبه و کارشناس مشورت مىکنند، در امور ادارى و اجتماعى کمتر گرفتار خطا و لغزش مىشوند و بیشتر امور آنان با موفقیت کامل تحقق مىپذیرد.
بر عکس مدیران و مسؤولانى که مستبد هستند و خود را بىنیاز از افراد، دیگران و تبادل نظر با آنان مىدانند هرچند از نظر موقعیّت و مقام جایگاه والایى دارند، ولى بیشتر به خطاهاى بزرگ دچار مىشوند و خود را به هلاکت مىاندازند.
حضرت على(ع) در این زمینه مىفرماید: «من استبدّ برأیه هلک و من شاور الرّجال شارکها فى عقولها؛(13) کسى که خود رأى باشد، هلاک مىشود و کسى که با افراد صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک مىشود.
» تلاش در عرصه مشاوره و نظارت بر عملکرد زیر مجموعه یکى از مؤلّفههاى مهم در مدیریت صحیح و سالم است.
نبود نظارت و کنترل نبود کنترل و نظارت بر عملکرد یک زیر مجموعه، اصل مدیریت و ریاست را دچار مشکل مىکند.
از آن جایى که دین مبین اسلام دینى کامل و جامع است، در این زمینه دستوراتى دارد و مسؤولین سازمانها را به داشتن یک نظام دقیق و عادلانه نظارت و بررسى سفارش مىکند، زیرا که سلامت و موفقیّت هر مجموعه و سازمانى وابسته به وجود نظارت و بازرسى دقیق در آن سازمان است.
امام على(ع) در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر درباره نظارت چنین دستور مىدهد: «ثمّ تفقّد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصّدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فى السّر لامورهم حدوةٌ لهم على استعمال الامانة و الرّفق بالرّعیة.؛(14) با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا کارهاى کارگزاران را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسى مداوم و پنهانى سبب مىشود که آنان به امانت دارى و مدارا با زیر دستان ترغیب شوند.
» آن حضرت در دوران حکومت خود در زمینه نظارت و مراقبت بر کارگزاران و مسؤولین بسیار دقیق و هوشیارانه عمل مىکرد.
نامه هایى که براى کارگزاران و عمّال خود در شهر و استانهاى گوناگون مىنوشت و در آنها نقاط قوّت و ضعف آنان را متذکّر مىشد گویاى این مطلب است که امام همواره بازرسان و ناظران مخفى بر کارگزاران و مسؤولان جامعه مىگماشت تا کلیه رفتار و عملکردشان را به طور دقیق زیر نظر بگیرند و نتیجه این نظارت و بررسى را براى آن حضرت گزارش کنند.
فقدان عدالت اجتماعى آخرین عامل آسیب زا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى که در این نوشتار بدان اشاره مىشود، فقدان عدالت اجتماعى در متن جامعه است.
نبود عدالت در حوزه مدیریت ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزشهاى راستین جامعه مىزند و مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مىسازد.
امام على(ع) براى زدودن شرایط ناعادلانه زندگى و دستیابى به عدالت، آن هم با توجّه به بى عدالتى جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اجتماعى را مطرح کرد و در راه تحققّ آن سیاست هایى را در پیش گرفت.
سراسر زندگى امام نشان دهنده اعتدال و اجراى عدالت در جامعه است.
ظلم ستیزى و مبارزه با ستم و بیدادگرى چه در دوران حکومت و چه پیش از آن از ویژگىهاى زندگى امام متقین است.
آن حضرت به مالک اشتر در این زمینه مىفرماید: «برترین چیزى که موجب چشم روشنى والیان مىشود، برقرارى عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است.
»(15) على(ع) در این فراز از گفتار خود به مالک او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دورى از تبعیض در بین آنان سفارش مىکند، یعنى مدیران و مسؤولین نباید خود و بستگان خویش را در مسائل شخصى و امتیازات اجتماعى بر دیگران مقدّم بدارند، زیرا در صورتى که مسؤول یک سازمان عدالت را رعایت نکند، مرتکب ظلم شده است.
چنین مسؤولى محبوبیّت مردمى خود را از دست مىدهد.
طبیعى است که با رفتار ناعادلانه و تبعیضآمیز مسؤولین نارضایتى عمومى پدید مىآید و در اثر آن پایههاى قدرتشان به تدریج رو به ضعف مىرود.
بر این اساس یکى از ویژگىهاى مدیران و کارگزاران طبق فرمانهاى حکومتى حضرت على بن ابى طالب(ع) عدالت خواهى است، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى باید از چنین خصوصیّتى برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمایند.
امروز بیش از هر زمان دیگر به خصوص در نظام جمهورى اسلامى ضرورت این موضوع (عدالت خواهى) احساس مىشود، زیرا نظام مقدّس جمهورى اسلامى براى رسیدن به اهداف و آرمانهاى جدید خود نیازمند نیروهاى متخصص و کاردان است که داراى ویژگىهاى تعهد و عدالت خواهى باشد که اگر این خلأ ایجاد شود، نظام اسلامى با چالشهاى اجرایى و قانونى روبرو مىشود.
پىنوشتها: 1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 588.
2. همان، ص 584.
3. همان، ص 582.
4. همان، ص 584.
5. اخلاق کارگزاران، آیت اللّه جوادى آملى، ص 134.
6. مأخذ قبل، ص 586.
7. همان، نامه 4، ص 484.
8. سوره یوسف، آیه 55.
9. مأخذ قبل، نامه 53، ص 580.
10. همان، نامه 25، ص 504.
11. میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ج 8، ص 513.
12. همان، ج 5، ص 514.
13. نهج البلاغه، نامه 53، ص 574.
14. همان، حکمت، 161، ص 664.
15. همان، نامه 53، ص 587.
16. همان، ص 575.