آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِىَ فىِ اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَ لَئنِ جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَ‏ّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فىِ صُدُورِ الْعَالَمِینَ» (سوره عنکبوت، آیه 10) و از مردم کسانى هستند که مى‏گویند: ما به خدا ایمان آورده‏ایم و اگر در راه خدا اذیتى ببینند، آزار و اذیت مردم را مانند عذاب خدا پندارند، و اگر از جانب پروردگار تو یارى و نصرتى رسد، قطعا خواهند گفت: ما با شماو همراه شما بودیم! مگر خداوند به آنچه در دل‏هاى جهانیان است داناتر نیست؟ همواره خداوند در قرآن کریم مردم را به سه دسته تقسیم مى‏کند: مؤمنین و کفار و منافقین.
 و هشدارهاى قرآن نسبت به منافقین خیلى زیادتر است از هشدارهایش نسبت به کفار، زیرا کفار، مخالف مسلمانان اند و این مخالفت را ابراز مى‏دارند، پس چندان خطرى از آنها به مسلمین نمى رسد ولى منافقین که ظاهرى مسلمان دارند و باطنى کافر، خطرشان خیلى زیاد است وانگهى در میان مسلمانان‏اند و چهره‏اى حق به جانب دارند و با مسلمین داد و ستد مى‏کنند و در تمام مراحل خود را جزء مؤمنان قلمداد مى‏کنند، لذا تشخیص دادن آنان چندان آسان نیست.
 و اگر برخى از مؤمنان با هشیارى و فراست آنها را تشخیص دهند، بسیارى دیگر سردرگم مانده و منافقین را نمى توانند از مؤمنین جدا سازند.
 از این روى است که پیوسته منافقین، خصوصا آنان که در پى رسیدن به منصب بودند و هرگز در باطن خود ایمان نیاورده بودند، در مواضع گوناگون، خود را مشخص مى‏ساختند و دم از اسلام و ایمان مى‏زدند ولى در پیکارها و جنگ‏ها خود را نشان نمى دادند و از نشانه تیر دشمنان فرار مى‏کردند.
 به هر حال جنگ بهترین مشخص کننده مؤمن از منافق بوده و هست.
 در دوران عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله، همین منافقانى که گاهى پیشانیشان از سجود پینه بسته بود و ظاهرى حق به جانب داشتند، در هنگام کاروزار عقب نشینى مى‏کردند و هرگز در صف اول جنگ قرار نمى گرفتند.
 و اگر گاهى براى اتمام حجت، رسول خدا آنان را موظف به فرماندهى مى‏کرد سرباز مى‏زدند و تنها على علیه السلام بود که پیشاپیش در صف اول قرا مى‏گرفت و همواره پرچم اسلام را بر دوش مى‏گرفت و به مصاف دشمن تا دندان مسلح مى‏رفت و پیکار مى‏نمود.
 به هر حال آیه شریفه این گروه را چنین توصیف مى‏کند که پیوسته دم از اسلام و ایمان مى‏زنند و خود را جزء مسلمانان قلمداد مى کنند ولى اگر در راه خدا اذیت و آزارى از سوى دشمنان به آنها رسد ضجه و ناله مى‏کنند و آن را مانند عذاب الهى مى‏دانند، با اینکه این اذیت‏هاى زودگذر مردم چیزى جز آزمایش الهى براى مشخص شدن منافق از مؤمن نیست و خداوند این آزارها را با لفظ "اوذى" توصیف مى‏کند، یعنى اصلا قابل مقایسه با عذاب الهى نیست ولى منافقان که تحمل کوچکترین آزارى را در راه خدا ندارند، آن اذیتهاى ناچیز را همچون عذاب جهنم مى‏پندارند و ناله و ضجه مى‏کنند و گاهى کفر را بر زبان خود جارى مى‏سازند، زیرا آنها نه به خاطر خدا اسلام را پذیرفته‏اند بلکه به خاطر رسیدن به آرزوها و امیال شیطانى به اسلام روى آورده‏اند که براى خردمندان، این امر، روشن شد ولى متأسفانه بیشتر مردم نتوانستند آنها را خوب بشناسند، و در گمراهى خود ماندند بلکه آنان را به عنوان سرپرست و راهبر خود قرار دادند.
 این منافقان از خدا بى خبر هنگامى که نبرد پایان مى‏یافت و جنگ به آخر مى‏رسید و مسلمین پیروز و سرافراز مى‏گشتند، فورا ظاهر مى‏شدند و مى‏گفتند ما با شما و همراه شمائیم.
 و هرگز خود را از مؤمنین جدا نمى کردند با اینکه در وقت جنگ دور از صحنه نبرد بودند و در لاکهاى ترس خود خزیده بودند.
 ظاهرا نه تنها به خاطر دست یابى به غنایم جنگى خود را نشان مى‏دادند بلکه پیش بینى آینده مى‏کردند و مى‏خواستند جایگاه خود را در آینده حکومت اسلامى، تثبیت و محکم کنند که این امر به مراتب مهمتر از غنایم زودگذر مادى است.
 خداوند در آیات بى شمارى این چهره‏هاى منافق را روشن مى‏سازد و مردم را از خطر جدى آنان برحذر مى‏دارد ولى عجیب است که مسلمین جز اندکى از پیروان امیر المؤمنین علیه‏السلام از این امر مهم غفلت کردند و سرنوشت خود و اسلام را به کسانى سپردند که هرگز لیاقت آن را نداشتند.
 این مشکل بزرگ همیشه در تمام زمان‏ها و مکان‏ها دیده مى‏شود ، و هرگز منحصر به دوران رسالت نیست، پس باید بسیار هشیارانه نگریست.
 به عنوان مثال،افرادى که در دوران ما قبل از انقلاب که معمولا به مسائل بى تفاوت بودند، بلکه گاهى ریشخند مى زدند که این مردم چقدر نادان و احمق اند که خود را جلوى گلوله دشمن مى‏اندازند و به امام امت قدّس سرّه طعنه مى‏زدند که چرا مردم را به کشتن وا مى‏دارد و اصلا چه فایده دارد که ما با شاه بجنگیم، برخى از اینان که پس از انقلاب چهره عوض کردند و خود را همراه با مردم قلمداد نمودند، زیرا طمع در جاه و مقام داشتند، باید شناخته شوند و لازم است که مردم آنان را از صحنه مسئولیت دور سازند و به قول مرحوم امام، کارهاى کلیدى را به آنان نسپارند که هرگز چنین افرادى خیرخواه ملت نخواهند بود و تاریخ آنها را رسوا خواهد ساخت.
 به هر حال اگر هم ملت به ظاهر آنان نگریست و آنان را پذیرفت، خداوند قطعا از همه مردم بیشتر به درون آنان، خبیر و آگاه است و از آنان نخواهد گذشت.
 از خداى بزرگ تقاضا داریم این ملت مظلوم را در تمام مراحل یارى دهد و دست منافقان را از دامن جمهورى اسلامى قطع نماید.
 آمین رب العالمین.
 

تبلیغات