امامان مفسران راستین توحید
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
محور این سلسله مقالات «زیارت جامعه کبیره» است که جامعترین متن امامشناسى شیعى است. در این مقاله به شرح و توضیح این فراز مىپردازیم.
ارکان توحید «و ارکاناً لتوحیده» سلام بر شما امامان که ارکان توحید خداوند هستید.
ارکان جمع "رکن" است این واژه دلالت بر قوت دارد.
رکن هر چیزى قوىترین جانب آن چیز است(1) به گونهاى که قوام دیگر اجزاء به آن است.
تفسیر درست توحید خداوند را باید در مکتب امامان سلام اللّه علیهم اجمعین آموخت.
آموزههاى امامان ما به ویژه حضرت مولى على(ع) در عرصه توحید تفسیر قرآن است و تنها متن حق توحیدى.
با اطمینان کامل مىگوییم که هیچکس نتوانسته است همانند مولى على(ع) در عرصه توحید میدان دارى کرده و ابعاد عمیق توحید را تبیین کند.
(هیچکس که مىگوئیم مرادمان غیر معصوم است چون معصومین همه آنها نور واحدند.
) خطبه اول نهج البلاغه معجزه فصاحت و بلاغت سخن مولى در عرصه توحید ذات و صفات خداوند چنین است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه» سرآغاز دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق به او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص براى اوست و کمال اخلاص براى او نفى صفات ممکنات از اوست.
» «لشهادة کل صفة انّها غیر الموصوف و شهادة کلّ موصوف انّه غیر الصفة».
چرا که هر صفتى از این صفات گواهى مىدهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى از ممکنات شهادت مىدهد که غیر صفت است.
«فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنأه و من ثنأه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله و من جهله فقد اشارالیه و من اشارالیه فقد حدّه و من حدّه فقد عدّه.
» پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصیف کند او را با امور دیگرى قرین ساخته و آن کس که او را با چیز دیگر قرین کند دوگانهگى در ذات او قائل شده و کسى که دوگانهگى براى او قائل شود اجزائى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزائى قائل شود براستى او را نشناخته است و کسى که او را نشناسد به او اشاره مىکند و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش آورده و در وادى شرک سرگردان شده است.
«و من قال فیم فقد ضمّنه و من قال علام فقد اخلى منه کائن لاعن حدث موجود لاعن عدم مع کل شىء لابمقارنة و غیر کل شىء لابمزایلة فاعل لا بمعنى الحرکات و الآلة بصیر اذ لامنظور الیه من خلقه متوحّد اذ لاسکن یستأنس به ولا یستوحش لفقده» و هر کس بگوید او در چیست او را در ضمن چیزى پنداشته و هر کس بپرسد روى چه قرار دارد جائى را از او خالى دانسته همواره بوده است و از چیزى بوجود نیامده، وجودى است که سابقه عدم براى او نیست با همه چیز همراه است اما نه اینکه قرین آن باشد با همه چیز مغایر است اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد او انجام دهنده هر کارى است اما نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد بیناست حتى در آن زمان که موجود قابل رؤیتى از خلقش وجود نداشته باشد یگانه و تنهاست زیرا کسى نیست که با او انس گیرد و از فقدانش ناراحت و متوحش شود.
هر کدام از این جملات مولى على شایسته شرح و بسط فراوان است.
این است توحید! و اینست خدائى که اسلام معرفى مىکند! آرى بحق امامان ارکان توحید حضرت حقاند.
معناى این سخن اینست که توحید منهاى تفسیر اهلبیت(ع) توحید نیست، شرک است گرچه نام توحید را با خود یدک بکشد.
!! توحید انحرافى طایفه مجسمه که خود را از فرق اسلامى مىدانند براى خداوند صفاتى همانند صفات ممکنات قائلند و او را تا سر حدّ جسم و جسمانیات تنزل داده و براى او شکل و قیافه و دست و پا و موهاى مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولى مکان و زمان قائل شدهاند گروهى او را در دنیا قابل مشاهده مىدانند و گروهى او را در آخرت.
محقق دوانى از معاریف فلاسفه مىگوید: «گروهى از اهل تشبیه خدا را حقیقتاً جسم مىدانند، بعضى او را مرکب از گوشت و خون و برخى او را نور درخشان مانند شمس نقرهاى سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعى او را به صورت انسان و گروهى به صورت جوانى "امرد" با موهاى پیچیده و مجعد و بعضى او را به صورت پیرمردى با موهاى سیاه و سفید و برخى او را جسمى نه همانند اجسام دیگر مىدانند و بعضى عقاید دیگرى از این گونه اعتقادهاى باطل و بى پایه و کودکانه ابراز داشتهاند.
»(2) عجیبتر این که در روایاتى که از پیامبر اسلام(ص) یا بعضى از صحابه نقل کردهاند (که قطعاً این روایات مجعول است) براى خداوند اوصاف جسمانى عجیبى ذکر شده است از جمله در حدیث از ابن عباس آمده که از او پرسیدند هرگز محمد(ص) پروردگارش را مشاهده کرد او گفت: آرى سؤال کردند چگونه خدا را دید گفت در باغى خرم و سرسبز در حالى که بر کرسى طلایى که فرش زرینى بر آن مفروش بود و چهار فرشته او را حمل مىکردند نشسته بود مشاهده کرد.
»(3) از این گذشته روایات متعددى که در صحیح بخارى و سنن ابن ماجه و غیر آنها نقل شده با صراحت آوردهاند که خداوند در روز قیامت با چشم دیده مىشود(4) حتى در بعضى از این روایات تصریح شده است که اهل بهشت خدا را مىبینند همانگونه که ماه در شب چهاردهم دیده مىشود.
(5)(6) براستى اگر امامان علیهم السلام به عنوان مفسران واقعى دین در همه عرصهها بویژه عرصه توحید نبودند، یقیناً امروز خبرى از اسلام ناب محمدى(ص) نبود آنچه بدست ما داده مىشد به همه چیز شبیه بود جز دینى که نبى اکرم(ص) آنرا آورده بود!! سخن در این زمینه بسیار است و مجال محدود گرچه در برخى مقالات گذشته در این زمینه به تفصیل سخن گفتهایم.
امامان شاهدان خلق «وشهداء على خلقه» سلام بر شما اى شاهدان بر خلق خدا.
«شهادت» به معناى حضور است.
و شاهد موظف است به آنچه دیده شهادت دهد.
ریشه شهادت آن است که شاهد در نزد عمل مشهود علیه حاضر است.
یعنى مىبیند کارى را که به آن شهادت مىدهد.
ما بر این باوریم که پیامبر(ص) و معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین شاهد بر ما هستند و فرداى قیامت این شهادت را ادا مىکنند.
در مورد شهادت پیامبر اکرم(ص) در قرآن مىخوانیم: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیداً»(7) حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امّتى شاهد و گواهى بر اعمالشان مىآوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد.
«هولاء» که به معنى آنان است کیانند؟ یک احتمال آن است اینان یعنى مسلمانان، بر این اساس معناى آیه چنین است که هر پیامبرى شاهد و ناظر اعمال آنهاست و پیامبر ما شاهد و ناظر اعمال امت خویش است این اطلاق دارد بعنى هم در زمانى که زنده است و هم زمانى که به رحمت خدا رفته است.
احتمال دوم آنکه پیامبر را شاهد بر همه امم بگیریم یعنى بگوئیم مشارالیه هؤلاء همه امتها هستند.
بنابراین معناى آیه چنین مىشود که هر پیامبرى در حال حیات و ممات از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود و روح پاک پیامبر اکرم(ص) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش مىباشد.
در پارهاى از روایات به این تعبیر اشاره شده است.
(8) بهرحال قدر متیقن آیه آن است که پیامبر اکرم(ص) شاهد بر امت خویش است و از آنجا که ما معتقدیم پیامبر بعد از ارتحال از این دنیا هم زنده است.
وقتى شهیدان راه خدا زندهاند پیامبر به طریق اولى زنده است.
بر این اساس پیامبر در حیات و ممات شاهد اعمال امت است.
امامان نیز شاهد اعمال امتاند، و مىبینند که امت چگونه عمل مىکنند.
دلیل این امر هم قرآن است: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون»(9) بگو عمل کنید که خداوند و رسولش و مؤمنان بزودى اعمالتان را مىبینند و به زودى به سوى کسى باز مىگردید که پنهان و آشکار را مىداند و شما را به آنچه عمل مىکردید خبر مىدهد.
بىتردید مقصود از مؤمنان در آیه همه مؤمنان نیستند چرا که همه آنها این شأنیت را ندارند که در کنار خدا و رسول قرار گیرند، مراد از مؤمنون امامان علیهم السلام هستند که در کنار خدا و رسول(ص) قرار مىگیرند.
در روایتى یعقوب بن شعیب مىگوید: از امام صادق (ع) از تفسیر این آیه (یعنى مراد از "مؤمنون") پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة» مراد امامان علیهم السلام هستند.
(10) در روایتى آمده است که شخصى خدمت امام رضا(ع) عرض کرد براى من و خانوادهام دعائى فرما فرمود مگر من دعا نمىکنم.
«و اللّه ان اعمالکم لتعرض علىّ فى کل یوم ولیلة» به خدا سوگند اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مىشود.
راوى این حدیث مىگوید این سخن قدرى بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: «اما تقرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون هو و اللّه على بن ابى طالب» آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را نمىخوانى که مىگوید: عمل کنید خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را مىبینند بخدا سوگند منظور از مؤمنان على بن ابى طالب(و امامان دیگر از فرزندان او) مىباشند.
(11) این عرض اعمال زمینه ساز "شهادت" است بر این اساس امامان شاهد بر اعمال امتند آنچنان که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «نحن شهداء اللّه على خلقه.
. نحن الشهداء على الناس»(12) ما شاهدان خدا بر خلق او هستیم.
ما گواهان بر مردم هستیم. "عرض اعمال" هم بر پیامبر(ص) است هم بر امامان آنچنان که شهادت نسبت به همه آنهاست.
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «تعرض الاعمال على رسول اللّه، اعمال العباد کل صباح ابرارها و فجارها، فحذروها و هو قول اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و هو قول اللّه عزّ و جلّ اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و سکت».
(13) تمام اعمال مردم هر روز صبح بر پیامبر عرضه میشود اعمال نیکان و بدان بنابراین مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که مىفرماید: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله» این را فرمود و ساکت شد.
در روایت دیگرى از امام باقر(ع) مىخوانیم: «ان الاعمال تعرض على نبیکم کل عشیة خمیس فلیستح احدکم ان تعرض على نبیه العمل القبیح»(14) تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مىشود بنابراین از اینکه عمل زشتى از شما بر پیامبر عرضه شود شرم کنید.
در روایتى دیگر آمده است که: امام صادق(ع) فرمود: «مالکم تسؤون رسول اللّه(ص) فقال رجل کیف نسؤوه فقال اما تعلمون ان اعمالکم تعرض علیه فاذا راى فیها معصیة ساءه ذلک فلاتسؤوا رسول اللّه و سرّوه.
»(15) شما را چه شده است که با رسول خدا بد مىکنید مردى گفت چطور با او بد مىکنیم حضرت فرمود: کردار شما بر او عرضه مىشود و چون گناهى در آن بیند بدش مىآید پس به رسول خدا بدى نکنید و او را شاد کنید.
چرا اینهمه شهود؟ اینک سؤال اینست که با آنهمه شهودى که خداوند دارد چه نیازى به شهادت پیامبر(ص) و امامان(ع) است.
خداوند (16) فرشتگان(17) زمین(18)، زمان(19)، اعضاى بدن(20) شاهد هستند آیا این شهود در روز قیامت کفایت نمىکنند؟ پاسخ آن است که تکثر شهود اثر ترتیبى مؤثرتر دارد زیرا انسان به گونهاى است که هرچه بیشتر حضور شاهدان را حس کند براى تربیت و تقوایش مؤثرتر است کسى که در تلویزیون براى میلیونها نفر صحبت مىکند چون همه او را مىبینند وقتى عطسهاى یا اشتباهى مىکند بیشتر خجالت مىکشد.
درست مثل اینکه کارکنان مؤسسهاى بدانند همه روز یا همه هفته گزارش تمام جزئیات اعمال آنها به مقامات بالاتر داده مىشود و آنها همه از همه آنها باخبر مىگردند.
پىنوشتها: - 1. مقائیس اللّغة و صحاح اللغة به نقل از التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص 194.
2. بحارالانوار، ج 3، ص 289.
3. توحید ابن خزیمه، ص 217، طبق نقل بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 145.
4. صحیح بخارى، ج 6، ص 56، تفسیر سوره نساء و سنن ابن ماجه ج 1(مقدمه باب 13، ح 177).
5. براى آگاهى از این روایات که به یقین روایات مجعولى مىباشند و همچنین پاسخ این روایات و دلایلى از آیات و روایات معتبر که مىگوید خدا با چشم دیده نمىشود نه در دنیا و نه در آخرت به جلد چهارم تفسیر موضوعى پیام قرآن، از ص 241 تا 251 مراجعه کنید.
6. پیام امام، ج 1، ص 106 و 107.
7. سوره نساء، آیه 41.
8. تفسیر نورالثقلین و تفسیر برهان ذیل آیه.
9. سوره توبه، آیه 105.
10. اصول کافى، ج 1، ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 2.
11. اصول کافى، ج 1، ص 219، همان حدیث 4.
12. اصول کافى ج 1، ص 190 کتاب الحجة باب فى ان الائمه شهداء اللّه عزّ و جلّ على خلقه حدیث 1.
13. اصول کافى، ج 1،ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 1.
14. تفسیر برهان، ج 2، ص 158.
15. اصول الکافى، ج 1، ص 219؛ کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، ح 3.
16. ان اللّه على کل شى شهید سوره حج، آیه 17.
17. و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، سوره ق، آیه 21.
18. یومئذ تحدث اخبارها زلزال، 4.
19. در حدیث آمده که هر روز جدید به انسان خطاب مىکند «انا یوم جدید و انا علیک لشهید اشهد به یوم القیامه» تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 112.
20. تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم، نور آیه 24.
ارکان توحید «و ارکاناً لتوحیده» سلام بر شما امامان که ارکان توحید خداوند هستید.
ارکان جمع "رکن" است این واژه دلالت بر قوت دارد.
رکن هر چیزى قوىترین جانب آن چیز است(1) به گونهاى که قوام دیگر اجزاء به آن است.
تفسیر درست توحید خداوند را باید در مکتب امامان سلام اللّه علیهم اجمعین آموخت.
آموزههاى امامان ما به ویژه حضرت مولى على(ع) در عرصه توحید تفسیر قرآن است و تنها متن حق توحیدى.
با اطمینان کامل مىگوییم که هیچکس نتوانسته است همانند مولى على(ع) در عرصه توحید میدان دارى کرده و ابعاد عمیق توحید را تبیین کند.
(هیچکس که مىگوئیم مرادمان غیر معصوم است چون معصومین همه آنها نور واحدند.
) خطبه اول نهج البلاغه معجزه فصاحت و بلاغت سخن مولى در عرصه توحید ذات و صفات خداوند چنین است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه» سرآغاز دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق به او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص براى اوست و کمال اخلاص براى او نفى صفات ممکنات از اوست.
» «لشهادة کل صفة انّها غیر الموصوف و شهادة کلّ موصوف انّه غیر الصفة».
چرا که هر صفتى از این صفات گواهى مىدهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى از ممکنات شهادت مىدهد که غیر صفت است.
«فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنأه و من ثنأه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله و من جهله فقد اشارالیه و من اشارالیه فقد حدّه و من حدّه فقد عدّه.
» پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصیف کند او را با امور دیگرى قرین ساخته و آن کس که او را با چیز دیگر قرین کند دوگانهگى در ذات او قائل شده و کسى که دوگانهگى براى او قائل شود اجزائى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزائى قائل شود براستى او را نشناخته است و کسى که او را نشناسد به او اشاره مىکند و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش آورده و در وادى شرک سرگردان شده است.
«و من قال فیم فقد ضمّنه و من قال علام فقد اخلى منه کائن لاعن حدث موجود لاعن عدم مع کل شىء لابمقارنة و غیر کل شىء لابمزایلة فاعل لا بمعنى الحرکات و الآلة بصیر اذ لامنظور الیه من خلقه متوحّد اذ لاسکن یستأنس به ولا یستوحش لفقده» و هر کس بگوید او در چیست او را در ضمن چیزى پنداشته و هر کس بپرسد روى چه قرار دارد جائى را از او خالى دانسته همواره بوده است و از چیزى بوجود نیامده، وجودى است که سابقه عدم براى او نیست با همه چیز همراه است اما نه اینکه قرین آن باشد با همه چیز مغایر است اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد او انجام دهنده هر کارى است اما نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد بیناست حتى در آن زمان که موجود قابل رؤیتى از خلقش وجود نداشته باشد یگانه و تنهاست زیرا کسى نیست که با او انس گیرد و از فقدانش ناراحت و متوحش شود.
هر کدام از این جملات مولى على شایسته شرح و بسط فراوان است.
این است توحید! و اینست خدائى که اسلام معرفى مىکند! آرى بحق امامان ارکان توحید حضرت حقاند.
معناى این سخن اینست که توحید منهاى تفسیر اهلبیت(ع) توحید نیست، شرک است گرچه نام توحید را با خود یدک بکشد.
!! توحید انحرافى طایفه مجسمه که خود را از فرق اسلامى مىدانند براى خداوند صفاتى همانند صفات ممکنات قائلند و او را تا سر حدّ جسم و جسمانیات تنزل داده و براى او شکل و قیافه و دست و پا و موهاى مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولى مکان و زمان قائل شدهاند گروهى او را در دنیا قابل مشاهده مىدانند و گروهى او را در آخرت.
محقق دوانى از معاریف فلاسفه مىگوید: «گروهى از اهل تشبیه خدا را حقیقتاً جسم مىدانند، بعضى او را مرکب از گوشت و خون و برخى او را نور درخشان مانند شمس نقرهاى سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعى او را به صورت انسان و گروهى به صورت جوانى "امرد" با موهاى پیچیده و مجعد و بعضى او را به صورت پیرمردى با موهاى سیاه و سفید و برخى او را جسمى نه همانند اجسام دیگر مىدانند و بعضى عقاید دیگرى از این گونه اعتقادهاى باطل و بى پایه و کودکانه ابراز داشتهاند.
»(2) عجیبتر این که در روایاتى که از پیامبر اسلام(ص) یا بعضى از صحابه نقل کردهاند (که قطعاً این روایات مجعول است) براى خداوند اوصاف جسمانى عجیبى ذکر شده است از جمله در حدیث از ابن عباس آمده که از او پرسیدند هرگز محمد(ص) پروردگارش را مشاهده کرد او گفت: آرى سؤال کردند چگونه خدا را دید گفت در باغى خرم و سرسبز در حالى که بر کرسى طلایى که فرش زرینى بر آن مفروش بود و چهار فرشته او را حمل مىکردند نشسته بود مشاهده کرد.
»(3) از این گذشته روایات متعددى که در صحیح بخارى و سنن ابن ماجه و غیر آنها نقل شده با صراحت آوردهاند که خداوند در روز قیامت با چشم دیده مىشود(4) حتى در بعضى از این روایات تصریح شده است که اهل بهشت خدا را مىبینند همانگونه که ماه در شب چهاردهم دیده مىشود.
(5)(6) براستى اگر امامان علیهم السلام به عنوان مفسران واقعى دین در همه عرصهها بویژه عرصه توحید نبودند، یقیناً امروز خبرى از اسلام ناب محمدى(ص) نبود آنچه بدست ما داده مىشد به همه چیز شبیه بود جز دینى که نبى اکرم(ص) آنرا آورده بود!! سخن در این زمینه بسیار است و مجال محدود گرچه در برخى مقالات گذشته در این زمینه به تفصیل سخن گفتهایم.
امامان شاهدان خلق «وشهداء على خلقه» سلام بر شما اى شاهدان بر خلق خدا.
«شهادت» به معناى حضور است.
و شاهد موظف است به آنچه دیده شهادت دهد.
ریشه شهادت آن است که شاهد در نزد عمل مشهود علیه حاضر است.
یعنى مىبیند کارى را که به آن شهادت مىدهد.
ما بر این باوریم که پیامبر(ص) و معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین شاهد بر ما هستند و فرداى قیامت این شهادت را ادا مىکنند.
در مورد شهادت پیامبر اکرم(ص) در قرآن مىخوانیم: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیداً»(7) حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امّتى شاهد و گواهى بر اعمالشان مىآوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد.
«هولاء» که به معنى آنان است کیانند؟ یک احتمال آن است اینان یعنى مسلمانان، بر این اساس معناى آیه چنین است که هر پیامبرى شاهد و ناظر اعمال آنهاست و پیامبر ما شاهد و ناظر اعمال امت خویش است این اطلاق دارد بعنى هم در زمانى که زنده است و هم زمانى که به رحمت خدا رفته است.
احتمال دوم آنکه پیامبر را شاهد بر همه امم بگیریم یعنى بگوئیم مشارالیه هؤلاء همه امتها هستند.
بنابراین معناى آیه چنین مىشود که هر پیامبرى در حال حیات و ممات از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود و روح پاک پیامبر اکرم(ص) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش مىباشد.
در پارهاى از روایات به این تعبیر اشاره شده است.
(8) بهرحال قدر متیقن آیه آن است که پیامبر اکرم(ص) شاهد بر امت خویش است و از آنجا که ما معتقدیم پیامبر بعد از ارتحال از این دنیا هم زنده است.
وقتى شهیدان راه خدا زندهاند پیامبر به طریق اولى زنده است.
بر این اساس پیامبر در حیات و ممات شاهد اعمال امت است.
امامان نیز شاهد اعمال امتاند، و مىبینند که امت چگونه عمل مىکنند.
دلیل این امر هم قرآن است: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون»(9) بگو عمل کنید که خداوند و رسولش و مؤمنان بزودى اعمالتان را مىبینند و به زودى به سوى کسى باز مىگردید که پنهان و آشکار را مىداند و شما را به آنچه عمل مىکردید خبر مىدهد.
بىتردید مقصود از مؤمنان در آیه همه مؤمنان نیستند چرا که همه آنها این شأنیت را ندارند که در کنار خدا و رسول قرار گیرند، مراد از مؤمنون امامان علیهم السلام هستند که در کنار خدا و رسول(ص) قرار مىگیرند.
در روایتى یعقوب بن شعیب مىگوید: از امام صادق (ع) از تفسیر این آیه (یعنى مراد از "مؤمنون") پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة» مراد امامان علیهم السلام هستند.
(10) در روایتى آمده است که شخصى خدمت امام رضا(ع) عرض کرد براى من و خانوادهام دعائى فرما فرمود مگر من دعا نمىکنم.
«و اللّه ان اعمالکم لتعرض علىّ فى کل یوم ولیلة» به خدا سوگند اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مىشود.
راوى این حدیث مىگوید این سخن قدرى بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: «اما تقرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون هو و اللّه على بن ابى طالب» آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را نمىخوانى که مىگوید: عمل کنید خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را مىبینند بخدا سوگند منظور از مؤمنان على بن ابى طالب(و امامان دیگر از فرزندان او) مىباشند.
(11) این عرض اعمال زمینه ساز "شهادت" است بر این اساس امامان شاهد بر اعمال امتند آنچنان که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «نحن شهداء اللّه على خلقه.
. نحن الشهداء على الناس»(12) ما شاهدان خدا بر خلق او هستیم.
ما گواهان بر مردم هستیم. "عرض اعمال" هم بر پیامبر(ص) است هم بر امامان آنچنان که شهادت نسبت به همه آنهاست.
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «تعرض الاعمال على رسول اللّه، اعمال العباد کل صباح ابرارها و فجارها، فحذروها و هو قول اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و هو قول اللّه عزّ و جلّ اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و سکت».
(13) تمام اعمال مردم هر روز صبح بر پیامبر عرضه میشود اعمال نیکان و بدان بنابراین مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که مىفرماید: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله» این را فرمود و ساکت شد.
در روایت دیگرى از امام باقر(ع) مىخوانیم: «ان الاعمال تعرض على نبیکم کل عشیة خمیس فلیستح احدکم ان تعرض على نبیه العمل القبیح»(14) تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مىشود بنابراین از اینکه عمل زشتى از شما بر پیامبر عرضه شود شرم کنید.
در روایتى دیگر آمده است که: امام صادق(ع) فرمود: «مالکم تسؤون رسول اللّه(ص) فقال رجل کیف نسؤوه فقال اما تعلمون ان اعمالکم تعرض علیه فاذا راى فیها معصیة ساءه ذلک فلاتسؤوا رسول اللّه و سرّوه.
»(15) شما را چه شده است که با رسول خدا بد مىکنید مردى گفت چطور با او بد مىکنیم حضرت فرمود: کردار شما بر او عرضه مىشود و چون گناهى در آن بیند بدش مىآید پس به رسول خدا بدى نکنید و او را شاد کنید.
چرا اینهمه شهود؟ اینک سؤال اینست که با آنهمه شهودى که خداوند دارد چه نیازى به شهادت پیامبر(ص) و امامان(ع) است.
خداوند (16) فرشتگان(17) زمین(18)، زمان(19)، اعضاى بدن(20) شاهد هستند آیا این شهود در روز قیامت کفایت نمىکنند؟ پاسخ آن است که تکثر شهود اثر ترتیبى مؤثرتر دارد زیرا انسان به گونهاى است که هرچه بیشتر حضور شاهدان را حس کند براى تربیت و تقوایش مؤثرتر است کسى که در تلویزیون براى میلیونها نفر صحبت مىکند چون همه او را مىبینند وقتى عطسهاى یا اشتباهى مىکند بیشتر خجالت مىکشد.
درست مثل اینکه کارکنان مؤسسهاى بدانند همه روز یا همه هفته گزارش تمام جزئیات اعمال آنها به مقامات بالاتر داده مىشود و آنها همه از همه آنها باخبر مىگردند.
پىنوشتها: - 1. مقائیس اللّغة و صحاح اللغة به نقل از التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص 194.
2. بحارالانوار، ج 3، ص 289.
3. توحید ابن خزیمه، ص 217، طبق نقل بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 145.
4. صحیح بخارى، ج 6، ص 56، تفسیر سوره نساء و سنن ابن ماجه ج 1(مقدمه باب 13، ح 177).
5. براى آگاهى از این روایات که به یقین روایات مجعولى مىباشند و همچنین پاسخ این روایات و دلایلى از آیات و روایات معتبر که مىگوید خدا با چشم دیده نمىشود نه در دنیا و نه در آخرت به جلد چهارم تفسیر موضوعى پیام قرآن، از ص 241 تا 251 مراجعه کنید.
6. پیام امام، ج 1، ص 106 و 107.
7. سوره نساء، آیه 41.
8. تفسیر نورالثقلین و تفسیر برهان ذیل آیه.
9. سوره توبه، آیه 105.
10. اصول کافى، ج 1، ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 2.
11. اصول کافى، ج 1، ص 219، همان حدیث 4.
12. اصول کافى ج 1، ص 190 کتاب الحجة باب فى ان الائمه شهداء اللّه عزّ و جلّ على خلقه حدیث 1.
13. اصول کافى، ج 1،ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 1.
14. تفسیر برهان، ج 2، ص 158.
15. اصول الکافى، ج 1، ص 219؛ کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، ح 3.
16. ان اللّه على کل شى شهید سوره حج، آیه 17.
17. و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، سوره ق، آیه 21.
18. یومئذ تحدث اخبارها زلزال، 4.
19. در حدیث آمده که هر روز جدید به انسان خطاب مىکند «انا یوم جدید و انا علیک لشهید اشهد به یوم القیامه» تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 112.
20. تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم، نور آیه 24.