فلسفه تولّى و تبرّى از نگاه قرآن و روایات
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نظام آفرینش بر جذب و دفع بنا نهاده شده است، موجودات عالم هستى آن چه که سازگار با آنان باشد، جذب و آن چه که ناسازگار با آنان باشد دفع مىکنند.
از این رو یکى از قوانین حاکم بر عالم ماده و طبیعت، قانون جاذبه و دافعه است.
آدمیان نیز به گونهاى خلق شدهاند که حقایق و امور و اشیاء سازگار با خود را جذب و امور ناسازگار با خود را دفع مىکنند، خداى سبحان قوّه شهوت و غضب را به همین منظور در انسان نهاده است.
تا وى با استفاده از آنها حفظ و بقاء خود را تأمین نماید، قوّه شهوت را به انسان داده است تا با جذب چیزهایى که مناسب و سازگار با اوست حیات و بقاء او را تضمین کند و قوّه غضب را به وى اعطاء کرده است تا با دفع چیزهایى که ناسازگار با اوست و آسیب و گزندى بر او وارد مىکند، حیات و بقاء خود را تأمین گرداند و اگر آدمى از این قوا برخوردار نباشد به طور طبیعى به طرف امورى مانند غذا و آب نمیرود و در برابر حیوانات درنده مقاومتى نمىکند که نتیجه آن چیزى غیر از نابود شدن نخواهد بود.
به لحاظ اجتماعى نیز انسان با توجه به بهرهمندى وى از قوّه شهوت و غضب با انسانهاى دیگر انس و الفت برقرار مىکند و در پرتو این انس و الفت با آنان متحّد مىشود و از نتیجه تلاش آنان براى رفع نیاز خود استفاده مىکند و خود نیز به رفع نیاز دیگران مىپردازد و در پرتو همین اتحاد است که اگر کسى یا کسانى یا چیزهایى بخواهند آنها را مورد تهاجم و حمله قرار دهند.
به دفاع از خودشان مىپردازند.
دین اسلام نیز که براى هدایت انسان در همه اعصار نازل شده و هماهنگ با فطرت و نظام تکوین است به این اصل اساسى عامل بقاء و حیات انسان توجه کرده است از این رو ایمان و دین را جز حبّ و بغض و دوستى و دشمنى ندانسته است که با دوستى حق و حقپرستان و دشمنى باطل و باطل پرستان آدمى مىتواند حیات حقیقى و انسانى خود را حفظ کند.
امام باقر(ع) به زیاد حذّاء فرمود":هل الدین الّا الحبّ الاترى الى قول اللّه ان کنتم تحبّون اللّه فاتبعونى یحببکم اللّه و یغفرلکم ذنوبکم اولاترون قول اللّه لمحمد(ص) حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم قال یحبّون من هاجر الیهم و قال الدین هو الحبّ و الحبّ هو الدین؛() آیا دین چیزى جز محبّت است، آیا نمىبینى که خداى سبحان در قرآن فرمود: اگر خدا را دوست دارید پیامبر را اطاعت و تبعیّت کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را ببخشد، آیا مشاهده نمىکنید که خدا به پیامبر اکرم(ص) فرمود: خداى سبحان ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهاى شما زینت داده است، و فرمود خدا مهاجران را دوست دارد.
پس از آیات، فرمود: دین محبت است و محبت دین.
" در روایتى از امام صادق(ع) سؤال شد که آیا حبّ و بغض از ایمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود":هل الایمان الّا الحبّ و البغض؛() ایمان جز حبّ و بغض چیز دیگرى نیست.
» ناگفته نماند: اسلامى که ایمان و دین را دوستى و دشمنى میداند حب و بغضى است که محور آن خدا و براى خدا باشد، در واقع این نوع پیوند است که در تعالیم دینى ارزشمند است.
و به عبارت دیگر: براساس آئین اسلام پیوستن و گسستن اگر در چارچوب آموزههاى اسلام و براى رضاى خدا و به دیگر سخن مکتبى باشد، پیوستن و گسستنى است که انسانها را به یکدیگر پیوند داده و آن چنان آنها را به یکدیگر مربوط مىسازد که هر پیوندى تحت الشعاع آن است و گرنه پیوندهایى که تحت تأثیر خویشاوندى و منافع شخصى باشد دچار تزلزل مىگردد.
از این رو امام صادق(ع) فرمود: ایمان کامل برخاسته از دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و بخشیدن براى خدا است.
و درحدیث دیگرى مىخوانیم: «من اوثق عرى الایمان ان تحبّ فى اللّه و تبغض فى اللّه و تعطى فى اللّه و تمنع فى اللّه؛() از محکمترین دستگیرههاى ایمان آن است که براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى و براى خدا ببخشى و براى خدا منع کنى.
» بنابراین حبّ و بغض براى خدا اساس دین است که آدمى باید آن را تحصیل کند و بالاتر در آن باید در زندگى خود در آن نشان دهد.
تولّى و تبرّى یکى از تعالیم و حقایقى که اسلام و قرآن ما را به آن فرا خوانده است آموزه تولّى و تبرّى است که انسان مسلمان و مؤمن باید آن را پذیرفته و زندگى دینى و ایمانى خود را بر آن اساس شکل دهد یعنى انسان مؤمن نه تنها باید خدا و پیامبر و اولیاء الهى را دوست داشته باشد بلکه باید آنها را ولىّ خود قرار دهد و نه تنها باید شیطان و اولیاء شیطان و طاغوت را دشمن بدارد بلکه باید از آنان جدا شود و بین خود و آنها گسست و فاصله ایجاد کند.
ما در این گفتار به مطالبى چند پیرامون این دو اصل مىپردازیم که اولاً حقیقت تولّى و تبرّى چیست؟ نسبت به چه کسانى باید تولّى و تبرّى داشته باشیم؟ چرا باید اهل تولّى و تبرّى باشیم و مسائلى مانند آن.
مفهوم و حقیقت تولّى و تبرّى تولّى در لغت به معناى دوستى کردن، ولىّ قرار دادن و ولایت دادن، کارى را به عهده گرفتن، دوستى و محبّت() و تبرّى به معناى بیزارى جستن، بیزار شدن، بیزارى() واژه تولّى گاه بدون حرف (عَن) و گاه با آن استعمال مىشود، در صورتى که بدون حرف (عن) استعمال شود به همان معناى در لغت و فرهنگ یعنى دوست دانستن کسى و پیروى کردن از او و ولىّ گرفتن وى و یارى رساندن به او ذکر شده و در صورتى که با حرف (عَن) به کار رود به معناى روى گرداندن است.
در قرآن کریم در بیشتر موارد به معناى برگشتن و پشت کردن آمده است.
() ولى در آیاتى نیز به معناى اول به کار رفته است از باب مثال در آیه 51 سوره مائده مىفرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدى القوم الظالمین؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، یهود و نصارى را دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از ما با آنان دوستى کند از آنها هستند، خداى سبحان جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند.
» و در منابع شیعى تولّى به معناى دوست داشتن، تصدیق و تبعیّت و پذیرش ولایت خدا و پیامبر و ائمه(ع) است.
از جمله آیاتى که براى این معنا، به آن استشهاد شده است آیه 55 و 56 سوره مائده است که مىفرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و من یتول اللّه و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون؛ سرپرست و ولىّ شما فقط خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آوردهاند همان هایى که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند پیروزند زیرا حزب و جمعیت خدا پیروز است.
» در تفاسیر، مصداق مؤمنانى که در نماز در حال رکوع زکات میدهند، را على بن ابى طالب(ع) میدانند و با استناد به این آیه تنها ولىّ و سرپرست و رهبرى مادى و معنوى انسان و کسى که در امور انسان تصرّف مىکند خدا و پیامبر و على ابن ابیطالب است و در آیه بعد مىگوید: کسى که ولایت و سرپرستى خدا و پیامبر(ص) و افراد با ایمان (یعنى ائمه(ع)) را بپذیرد پیروز خواهد بود.
مودّت اهل بیت، مزد رسالت به لحاظ این که تولّى از آموزههاى مهم در تعالیم اسلام است پیامبر اکرم آن را مزد رسالت قرار داده و به امر خدا فرموده است: «قل لااسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى؛() اى پیامبر بگو: من هیچ اجر و پاداشى بر موضوع رسالت از شما درخواست نمىکنم جز این که ذوى القربى مرا دوست بدارید.
» دوستى ذوى القرباى پیامبر در واقع همان تولّى و قبول ولایت و رهبرى ائمه معصومین(ع) از دودمان پیامبر است که در حقیقت تداوم خط رهبرى پیامبر و ادامه ولایت الهى است.
ناگفته نماند: پذیرش محبّت و ذوى القربى و ائمه معصومین، در واقع به سود خود انسان است چنان که در سوره سبأ،آیه 47 فرمود: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الّا على اللّه؛ بگو پاداشى را که از شما خواستم تنها به سود شماست، اجرو و پاداش من فقط بر خداوند است.
» یعنى پیامبر در مقام انجام وظیفه رسالت جز از خدا پاداشى نمىخواهد و اگر محبت ائمه را پاداش رسالت خود قرار داده براى آن است که تنها راه رسیدن به سعادت و راهیابى به قرب الهى، محبت به اهل بیت و اعتصام به حبل الهى و توسل به آن هاست چنان که در سوره فرقان، آیه 57 فرمود: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الّا من شاء ان یتخذ الى ربّه سبیلا؛ بگو من براى ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشى از شما نمىخواهم مگر کسانى که بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند.
» پس راه قرب الهى محبّت به اهل بیت است.
تبرّى نیز از آموزههاى اعتقادى و رفتارى بوده و به معناى دورى جستن از دشمنان خدا است.
این اصطلاح نیز مانند تولّى ریشه در قرآن کریم دارد و در آن داراى کاربردهاى فراوانى است و به معناى تبرّى جستن از امامان ضلالت از پیروان خود در قیامت و آرزوى پیروان ایشان براى بازگشت به دنیا براى تبرّى جستن از آن امامان است در سوره بقره آیه 166 و 167 مىفرماید: «..ذ تبرءالّذین اتّبعوا من الّذین اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب و قال الذین اتّبعوا لو انّ لناکرّة فنتبرّأ منهم کما تبرّوا منّا کذلک یریهم اللّه اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار؛ در آن هنگام رهبران گمراه و گمراه کننده از پیروان خود بیزارى مىجویند و کیفر خدا را مشاهده مىکنند و دستشان از همه جا کوتاه مىشود و در این هنگام پیروان مىگویند کاش بار دیگر به دنیا باز مىگشتیم تا از آنها (پیشوایان گمراه کننده) بیزارى جوییم آن چنان که آنان امروز از ما بیزارى جستند (آرى) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایى به آنان نشان میدهد و هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.
» تبرّى در این آیه به معناى فاصله گرفتن انسان از چیزى است که خوش ندارد با آن باشد و با وزن تفعّل به معناى قبول جدایى و فاصلهگیرى است و چون پیشوایان گمراه و پیروان آنها نسبت به یکدیگر چنین حالتى دارند از هم فاصله مىگیرند و از هم جدا مىشوند.
در منابع دینى شیعى این واژه به معناى بیزارى جستن و فاصله گرفتن از طاغوت، باطل، بتها، پیشوایان باطل و گمراه، شرک و بت پرستى، بیزارى از دشمنان اولیاء الهى به کار میرود.
چنان که روشن است اصطلاح تبرّى ریشه در قرآن کریم دارد در قرآن کریم علاوه بر این که یک سوره با برائت خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو برائت نام گرفته است در 30 مورد این واژه و مشتقات آن به کار رفته است از جمله آنها تبرّى جستن ابراهیم و پیروانش از قومش() و آزر() و از معبودهایشان و اظهار برائت پیامبراکرم(ص) از مخالفان خود() و گواهى گرفتن هود از خدا و قومش بر برائت از شرک() و برائت یوسف از شرک() و تبرّى لوط() و مانند آن است.
با توجه به تأکید قرآن کریم به تبرّى، فرقهها و مذاهب اسلامى معتقد به تبرّى بوده و اختلافى در مفهوم کلّى قرآن و ضرورت و اهمیّت آن ندارند ولى در خصوص مصداق دشمنى خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافى پیدا کردهاند شیعیان اعتقاد دارند که تبرّى از آموزههاى اساسى این مذهب است آنها اعتقاد به امامت منصوص داشته و معتقدند که امامت با قید منصوص بودن دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقاى اسلام و دوازده امام پس از پیامبر معصوم و منصوص از جانب خدایند.
برپایه این اعتقاد، امامان نگهدارنده دین از تحریف و دگرگونى در عقاید و اعمالند، و دشمنان آنان کسانى اند که مانع تحقّق امامت و در واقع مانع تحقق صورت ناب و حقیقى اسلام بودند و یا با اهل بیت پیامبر کینه توزى داشتهاند و این دشمنان در واقع دشمنان خدایند و تبرّى از آنان واجب است.
امامان شیعه نیز به مناسبتهاى مختلف تبرّى را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانستهاند و مصادیق مشمول این حکم را کسانى میدانند که به عترت پیامبر ظلم کردهاند، حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند.
ناکثین و پیمان شکنان جنگ جمل و قاسطین و معاویه و پیروانش و مارقین که با على(ع) به مخالفت برخاستند.
تمام پیشوایان گمراهى و رهبران ستمگار قاتل حضرت على(ع) و قاتلان ائمه(ع) و اهل بیت(ع) از کسانى اند که تبرّى از آنان لازم است.
زیارتهایى که از ائمه معصومین(ع) به جاى مانده که شیعیان باید آنها را هنگام زیارت آنان بخوانند سندى است که شیعیان با خواندن آن، برائت خود را نسبت به ظالمان در حق ائمه اظهار میدارند.
تبرّى از چه؟ در قرآن کریم در سورههاى مختلف مشخّص کرده است که برائت از شرک و بت پرستى و رهبران شرک و گمراهى و معبودهاى آنان از مصادیق تبرّى است از جمله در سوره ممتحنه از تبرّى ابراهیم و همگامانش سخن به میان میآورد و مىفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه، اذ قالوا لقومهم انا برأؤامنکم و ممّا تعبدون من دون اللّه کفرنابکم و بدابیننا و بینکم العداوة و البغضاء حتى تؤمنوا باللّه وحدة؛() براى شما تأسّى نیکى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او وجود داشت، هنگامى که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم.
ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است و این وضع همچنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید.
» با توجّه به این که در آغاز سوره از دوستى با دشمنان خدا به شدّت نهى کرده است در آیه به معرّفى الگو پرداخته که مورد احترام است و آن حضرت ابراهیم است که به قوم مشرک خود فرمود :«ما نه شما را قبول داریم و نه آئین و مذهبتان را و بالاتر، ما از شما و بت هایتان متنفریم و با نهایت قاطعیت و بدون هیچگونه پرده پوشى از شما بیزارى جسته و اعلام جدایى مىکنیم.
» در همین سوره در مرتبه دوم بر تأسى مسلمانان به ابراهیم و پیروانش و الگوگیرى از آن حضرت تکیه مىکند و مىفرماید: «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الآخر و من یتولّ فانّ اللّه هو الغنى الحمید؛() براى شما مسلمانان در برنامه زندگى آنها اسوه و الگوى نیکویى بود براى آنها که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند و با دشمنان خدا طرح دوستى بریزد به خودش ضرر زده و خداوند نیازى به او ندارد زیرا که خدا از همگان بىنیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.
» شرائط تحقق تولّى و تبرّى با توجه به این که تولّى یعنى عقیده مندى به امامت و خلافت ائمه اطهار(ع) بعد از پیامبر اکرم(ص) و محبّت به آنان و پیروى از آنان و تبرّى یعنى دشمنى و بیزارى از دشمنان آنان از تکالیفى است که متوجه هر مسلمانى است براى تحقق آن شرائطى لازم است و آن شرائط عبارتند از: 1ـ معرفت تحقق تولّى و تبرّى به معرفت کامل اهل بیت پیامبر رو ائمه معصومین و شناخت صفات و احوال آنان و شناخت کافى نسبت به دشمنان و صفات رذیله و عقاید باطل و اعمال ناپسند آنها بستگى دارد از این رو بر مسلمان لازم است با شناخت فضائل و کمالات امامان و جایگاه آنان در نظام هستى و زندگى اجتماعى انسان نسبت به آنها تولّى پیدا کنند و با تحقق تولّى در آنها به فلاح و رستگارى نائل شوند و همچنین براى تحقّق تبرّى لازم است دشمنان اهل بیت را بشناسند و از ویژگىها و رذایل آنها آگاهى پیدا کنند که نتیجه آنها انزجار و تنفر و بیزارى جستن از آن هاست.
در روایات معرفت ائمه و اولیاء الهى و محبّت به آن حسنه شمرده شده و نشناختن آنها سیئه معرفى شده است.
امام باقر(ع) فرمود:ابوعبداللّه به امیرالمؤمنین(ع) وارد شده امام خطاب به او گفت: حسنه معرفت ولایت و حبّ اهل بیت و سیئه انکار ولایت و بغض اهل البیت است سپس این آیه را خواند: «من جاء بالحسنه فله خیرمنها و هم من فزع یومئذ آمنون و من جاء بالسئیه فکبّت وجوههم فى النّار هل تجزون الّا ما کنتم تعملون؛() و کسانى که کار نیکى انجام دهند.
پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند و آنها که اعمال بدى انجام دهند به صورت در آتش افکنده مىشوند آیا جزایى جز آن چه عمل مىکردند خواهند داشت.
»() 2ـ تلازم تولّى و تبرّى بدون تردید ولایت ائمه با دو شرط سبب نجات است یکى عقیدهمندى به امامت ائمه و این که آنها جانشینان پیامبر و واجب الاطاعة هستند و دوم مشروط است به تبرّى و بیزارى از دشمنان و ستمگران به اهل بیت، بنابراین تولّى و تبرّى ملازم هم هستند یعنى تولّى و تبرّى باید با هم باشند و به همین دلیل تولّى و پذیرش و ولایت امام شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود.
چنان چه امام باقر(ع) تولاى ائمه و تبرّى از دشمنان آنان را از ارکان معرفت خدا که به عبادت حقیقى او منتهى مىشود، دانسته است.
ابى حمزه مىگوید: امام باقر(ع) به من فرمود: «انما یعبد اللّه من یعرف اللّه فامّا من لایعرف اللّه فانّما یعبده هکذا ضلالاً قلت جعلت فداک فى معرفة اللّه به قال تصدیق اللّه عزّ و جلّ و تصدیق رسوله(ص) و موالاة علىّ و الائتمام به وبائمة الهدى و البرائة الى اللّه عزّ و جلّ من عدوّهم هکذا یعرف اللّه عزّ و جلّ؛() کسى خدا را عبادت مىکند که او را شناخته باشد و اگر کسى خدا را نشاسد او را گمراهانه عبادت مىکند.
ابىحمزه مىگوید: از آن حضرت پرسیدم: شناخت و معرفت خدا چیست؟ فرمود: تصدیق و باور به خدا و باور به رسول خدا و ولایت على(ع) را داشتن و امامت و پیشوایى او و پیشوایان هدایت را پذیرفتن و از دشمنان آنها در نزد خدا بیزارى جستن حقیقت معرفت خداست.
در روایت دیگرى ابوحمزه ثمالى از امام باقر(ع) نقل مىکند که به او فرمود: اى ابوحمزه عبادت خدا را کسى مىکند که خدا را بشناسد و اما کسى که خدا را نشناخت مثل آن است که او را در حال گمراهى عبادت مىکند، عرض کردم: معرفت خدا چیست؟ فرمود: خدا و رسولاللّه را تصدیق کند، به حضرت امیر(ع) و ائمه هدا بعد از آن حضرت اقتدا کند و از دشمنان آنها بیزارى جوید.
این است معرفت خدا، عرض کردم، اصلحک اللّه چه چیزى است که آن را بدانم حقیقت ایمان را کامل کردهام؟ فرمودند: دوست داشتن اولیاى خدا، دشمنى با دشمنان خدا و این که با صادقان باشى همچنان که خدا به تو امر کرده، عرض کردم اولیاء و دوستان خدا و دشمنان خدا کیانند؟ فرمود: دوستان خدا محمّد رسول اللّه(ص) و على و حسن و حسین(ع) و على ابن الحسین(ع) هستند سپس امر به ما رسیده سپس پسرم جعفر و اشاره فرمودند به حضرت جعفر(ع) در حالى که آن حضرت نشسته بودند سپس فرمودند: کسى که با آنها دوستى کند پس به تحقیق با اولیاء اللّه دوستى کرده و چنین شخصى با صادقان باشد آن سان که خداى تعالى به وى امر کرده است.
بنابراین باید تولّى و تبرّى با هم در انسان تحقق پیدا کند تا نتیجه بخش باشد.
3ـ اقتداء عملى به اولیاء الهى و انزجار عملى از دشمنان در صورتى تولّى و تبرّى در کمال ایمان و معرفت الهى مؤثر است که آدمى اولیاء الهى و ائمه اهل بیت را الگو و اسوه خود قرار داده و به آنها اقتدا کند و فضائل و کمالات آنها را در خود ایجاد نماید و رذایل دشمنان آنها را بشناسد و از آنها دورى جوید.
از این رو علامت محبّت به اهل بیت عمل کردن بر اساس عمل آنان دانسته شده است.
امام على(ع) فرمود: «من احبّنا فلیعمل بعملنا و یتجلبب الورع؛() کسى که ما را دوست بدارد به عمل ما عمل مىکند و لباس ورع و پرهیزکارى را بر خود مىپوشاند.
» امام صادق(ع) خطاب به شیعیانى که بین قبر پیامبر(ص) و منبر آن حضرت بودند فرمود: «انّى واللّه احبّ ریاحکم وارواحکم فاعینونى على ذلک بورع و اجتهاد؛()به خدا قسم من شما را و ارواح شما را دوست دارم و شما با ورع و تلاش مرا بر این محبت کمک کنید» و بدانید که ولایت ما به کسى میرسد که ما را با ورع و تلاش کمک کند و کسى که به عبدى اقتدا کند باید به عمل او اقتدا نماید علاوه بر عمل و تلاش باید به دوستان آنها محبت ورزید و از دشمنان آنها تبرّى جست.
آثار محبت اهل بیت 1ـ اطمینان و آرامش قلب امام على(ع) فرمود: هنگامى که آیه «الابذکر اللّه تطمئن القلوب»() نازل شد پیامبر اکرم(ص) فرمود: این مربوط به کسانى است که خدا و رسولش را دوست داشته باشد.
«و احبّ اهل بیتى صادقاً غیر کاذب و احبّ المؤمنین شاهداً و غائباً الا بذکر اللّه یتحابّون»() کسى که اهل بیت مرا صادقانه و بدون دروغ دوست داشته باشد و مؤمنان را در حضور و غیاب دوست داشته باشد.
آگاه باشید با یاد خدا همدیگر را دوست دارند.
2ـ حکمت امام صادق(ع) فرمود: «من احبّنا اهل البیت و حقّق حبّنا فى قلبه جرت ینابیع الحکمة على لسانه و جدّد الایمان فى قلبه؛() کسى که اهل بیت ما را دوست داشته باشد و محبّت ما در قلب او تثبیت شود چشمههاى حکمت بر زبانش جارى مىشود و ایمان در قلبش تازه مىگردد.
» 3ـ استکمال دین پیامبر خدا(ص) فرمود: «حبّ اهل بیتى و ذریّتى استکمال الدین؛() محبّت به اهل بیت و ذریّه من سبب کامل شدن دین است.
» 4ـ امنیت در قیامت پیامبر خدا فرمود: «من احبّنا اهل البیت حشره الله تعالى آمناً یوم القیامة؛() کسى که ما اهل بیت را دوست داشته باشد خداى سبحان او را در روز قیامت با امان محشور فرماید.
» و بالآخره محبت اهل بیت آثار فراوانى چون خلاصى از گناهان، نور و روشنایى روز قیامت، ثبات و پایدارى بر صراط و نجات از جهنم و ورود به بهشت و محشور شدن با ائمه و خیر دنیا و آخرت، به دنبال دارد.
از این جهت لازم است مؤمنان تلاش کنند تا محبت اهل بیت را در خود محقق ساخته و در عمل به آنها اقتدا کنند و آنها را الگوى خود قرار دهند و در کنار آن از دشمنان آنها تبرّى جویند و یکى از راههاى ابراز تولّى و تبرّى خواندن زیارتها و توجّه به متن آنها به ویژه زیارت جامعه کبیره است.
فلسفه تولّى و تبرّى باتوجه به این که تولّى پذیرش ولایت و سرپرستى و امامت و رهبرى ائمه معصومین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) است و تبرّى بیزارى جستن از دشمنان آنها، و با توجه به این که تولّى و تبرّى بالاتر از شهوت و غضبى است که در حیوان است و بالاتر از محبّت و عداوت و ارادت و کراهت است که از ویژگىهاى اولیاء حق و مؤمنان است که با آن دوستى و دشمنى را روح میدهد و باطن محبت را به انسان مىچشاند روشن مىشود که تولّى و تبرى داراى فلسفه و حکمت مهمى است و آنها عبارتند از: 1ـ تکامل معنوى از آن جایى که هر جنسى به جنس تمایل دارد و از غیر جنس خود گریزان، انسانى که تولّى اولیاء الهى و تبرّى دشمنان آنها را با عمق جان بدست آورد خود را به ویژگىهاى مثبت اولیاء الهى میآراید و از زشتى دشمنان آنها دورى مىکند و در قیامت نیز با اولیاء الهى محشور مىشود از این رو پیامبر فرمود: «المرء مع من احبّ»() انسان با محبوب خویش همراه است و با او محشور مىشود و این همراهى در عمل به همراهى با آنها در رفتار منتهى خواهد شد.
2ـ انسجام اجتماعى و مصونیت از آسیب دشمنان انسانى که داراى تولّى و تبرّى است از سویى با انسان هایى که داراى این ویژگى هستند متحد شده و در پرتو اتحاد، انسجام اجتماعى ایجاد شده که نتیجه آن پیروزى است و از سویى با تبرّى با دشمنان حق نزدیک نشده و آنهارا به اسرار خود راه نمیدهد و در نتیجه بیگانگى با دشمن را حفظ و به صورت بیگانه با او برخورد مىکند که پى آمد آن مصونیت از آفات و آسیبهاى دشمنان است از این رو قرآن کریم مىگوید: اولاً کفار را اولیاء اتخاذ نکنید و ثانیاً آنها را بطانة و آگاه به اسرار خود قرار ندهید و ثالثاً بدانید کسى که با آنها دوستى کند از آنها خواهد بود.
پس دورى از آنها ضرورى است قرآن مىفرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدى القوم الظالمین؛() اى کسانى که ایمان آوردهاید یهود و نصارى را ولىّ و دوست و تکیهگاه خود انتخاب نکنید آنها اولیاء یکدیگرند و کسانى که از شما با آنها دوستى کنند از آنها هستند، خداى سبحان جمعیت ستمکار را دوست ندارد.
» و نیز فرمود: «یا ایّها الذین آمنوا لاتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالا و دوّاماعنتم قد بدت البغضاء من افواهم و ما تخفى صدورهم اکبر قد بیّنا لکم الآیات ان کنتم تعقلون؛() اى کسانى که ایمان آوردهاید، محرم اسرار از غیر خود انتخاب نکنید، آنها از هرگونه شرّ و فسادى درباره شما کوتاهى نمىکنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید، نشانههاى دشمنى آنان از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دلهایشان پنهان میدارند از آن مهمتر است.
ما آیات و راههاى پیشگیرى از شرّ آنها را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.
» نتیجهگیرى یکى از وظائف مؤمنان حقیقى تولّى و تبرّى است که با معرفت اولیاء الهى و دشمنان آنان حاصل مىشود و با پیروى از آنان در آدمى تثبیت مىشود و در نتیجه انسان به کمال رسیده و به نعمت الهى دست مىیابد و از نظر اجتماعى به اتّحاد و همبستگى رسیده و از خطرها و آفات آنها مصون مىماند وبه سوى ترقى و تکامل معنوى و مادى دست مىیابد.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 44 ـ .
83 . همان، ص .
83 اصول کافى، ج 2، ص .
125 . فرهنگ معین، ص .
1170 . فرهنگ معین، ص .1022 .
راغب اصفهانى، مفردات راغب، ص .534 .
سوره شورى، آیه .23 .
سوره ممتحنه، آیه .4 .
سوره توبه، آیه 114 .
سوره یونس، آیه .41 .
سوره هود، آیه .54 .
سوره یوسف، آیه 37 ـ .38 .
سوره شعراء، آیه 168 ـ .169 .
سوره ممتحنه، آیه .4 .
همان، آیه .6 .
سوره نمل، آیه 92 ـ .91 .
اصول کافى، ج 2، ص .185 .
همان، ج 1، ص .180 .
غررالحکم، ص 83 ـ .84 .
اصول کافى، ج 1، ص .212 .
سوره رعد، آیه .28 .
کنزالعمّال، ج 2، ص .442 .
محاسن، ج 1، ص .141 .
امالى صدوق، ج 1، ص .161 .
عیون اخبار الرضا، ج 2، ص .58 .
بحارالانوار، ج 17، ص .13 .
سوره مائده، آیه .50 .
سوره آل عمران، آیه .118
از این رو یکى از قوانین حاکم بر عالم ماده و طبیعت، قانون جاذبه و دافعه است.
آدمیان نیز به گونهاى خلق شدهاند که حقایق و امور و اشیاء سازگار با خود را جذب و امور ناسازگار با خود را دفع مىکنند، خداى سبحان قوّه شهوت و غضب را به همین منظور در انسان نهاده است.
تا وى با استفاده از آنها حفظ و بقاء خود را تأمین نماید، قوّه شهوت را به انسان داده است تا با جذب چیزهایى که مناسب و سازگار با اوست حیات و بقاء او را تضمین کند و قوّه غضب را به وى اعطاء کرده است تا با دفع چیزهایى که ناسازگار با اوست و آسیب و گزندى بر او وارد مىکند، حیات و بقاء خود را تأمین گرداند و اگر آدمى از این قوا برخوردار نباشد به طور طبیعى به طرف امورى مانند غذا و آب نمیرود و در برابر حیوانات درنده مقاومتى نمىکند که نتیجه آن چیزى غیر از نابود شدن نخواهد بود.
به لحاظ اجتماعى نیز انسان با توجه به بهرهمندى وى از قوّه شهوت و غضب با انسانهاى دیگر انس و الفت برقرار مىکند و در پرتو این انس و الفت با آنان متحّد مىشود و از نتیجه تلاش آنان براى رفع نیاز خود استفاده مىکند و خود نیز به رفع نیاز دیگران مىپردازد و در پرتو همین اتحاد است که اگر کسى یا کسانى یا چیزهایى بخواهند آنها را مورد تهاجم و حمله قرار دهند.
به دفاع از خودشان مىپردازند.
دین اسلام نیز که براى هدایت انسان در همه اعصار نازل شده و هماهنگ با فطرت و نظام تکوین است به این اصل اساسى عامل بقاء و حیات انسان توجه کرده است از این رو ایمان و دین را جز حبّ و بغض و دوستى و دشمنى ندانسته است که با دوستى حق و حقپرستان و دشمنى باطل و باطل پرستان آدمى مىتواند حیات حقیقى و انسانى خود را حفظ کند.
امام باقر(ع) به زیاد حذّاء فرمود":هل الدین الّا الحبّ الاترى الى قول اللّه ان کنتم تحبّون اللّه فاتبعونى یحببکم اللّه و یغفرلکم ذنوبکم اولاترون قول اللّه لمحمد(ص) حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم قال یحبّون من هاجر الیهم و قال الدین هو الحبّ و الحبّ هو الدین؛() آیا دین چیزى جز محبّت است، آیا نمىبینى که خداى سبحان در قرآن فرمود: اگر خدا را دوست دارید پیامبر را اطاعت و تبعیّت کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را ببخشد، آیا مشاهده نمىکنید که خدا به پیامبر اکرم(ص) فرمود: خداى سبحان ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهاى شما زینت داده است، و فرمود خدا مهاجران را دوست دارد.
پس از آیات، فرمود: دین محبت است و محبت دین.
" در روایتى از امام صادق(ع) سؤال شد که آیا حبّ و بغض از ایمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود":هل الایمان الّا الحبّ و البغض؛() ایمان جز حبّ و بغض چیز دیگرى نیست.
» ناگفته نماند: اسلامى که ایمان و دین را دوستى و دشمنى میداند حب و بغضى است که محور آن خدا و براى خدا باشد، در واقع این نوع پیوند است که در تعالیم دینى ارزشمند است.
و به عبارت دیگر: براساس آئین اسلام پیوستن و گسستن اگر در چارچوب آموزههاى اسلام و براى رضاى خدا و به دیگر سخن مکتبى باشد، پیوستن و گسستنى است که انسانها را به یکدیگر پیوند داده و آن چنان آنها را به یکدیگر مربوط مىسازد که هر پیوندى تحت الشعاع آن است و گرنه پیوندهایى که تحت تأثیر خویشاوندى و منافع شخصى باشد دچار تزلزل مىگردد.
از این رو امام صادق(ع) فرمود: ایمان کامل برخاسته از دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و بخشیدن براى خدا است.
و درحدیث دیگرى مىخوانیم: «من اوثق عرى الایمان ان تحبّ فى اللّه و تبغض فى اللّه و تعطى فى اللّه و تمنع فى اللّه؛() از محکمترین دستگیرههاى ایمان آن است که براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى و براى خدا ببخشى و براى خدا منع کنى.
» بنابراین حبّ و بغض براى خدا اساس دین است که آدمى باید آن را تحصیل کند و بالاتر در آن باید در زندگى خود در آن نشان دهد.
تولّى و تبرّى یکى از تعالیم و حقایقى که اسلام و قرآن ما را به آن فرا خوانده است آموزه تولّى و تبرّى است که انسان مسلمان و مؤمن باید آن را پذیرفته و زندگى دینى و ایمانى خود را بر آن اساس شکل دهد یعنى انسان مؤمن نه تنها باید خدا و پیامبر و اولیاء الهى را دوست داشته باشد بلکه باید آنها را ولىّ خود قرار دهد و نه تنها باید شیطان و اولیاء شیطان و طاغوت را دشمن بدارد بلکه باید از آنان جدا شود و بین خود و آنها گسست و فاصله ایجاد کند.
ما در این گفتار به مطالبى چند پیرامون این دو اصل مىپردازیم که اولاً حقیقت تولّى و تبرّى چیست؟ نسبت به چه کسانى باید تولّى و تبرّى داشته باشیم؟ چرا باید اهل تولّى و تبرّى باشیم و مسائلى مانند آن.
مفهوم و حقیقت تولّى و تبرّى تولّى در لغت به معناى دوستى کردن، ولىّ قرار دادن و ولایت دادن، کارى را به عهده گرفتن، دوستى و محبّت() و تبرّى به معناى بیزارى جستن، بیزار شدن، بیزارى() واژه تولّى گاه بدون حرف (عَن) و گاه با آن استعمال مىشود، در صورتى که بدون حرف (عن) استعمال شود به همان معناى در لغت و فرهنگ یعنى دوست دانستن کسى و پیروى کردن از او و ولىّ گرفتن وى و یارى رساندن به او ذکر شده و در صورتى که با حرف (عَن) به کار رود به معناى روى گرداندن است.
در قرآن کریم در بیشتر موارد به معناى برگشتن و پشت کردن آمده است.
() ولى در آیاتى نیز به معناى اول به کار رفته است از باب مثال در آیه 51 سوره مائده مىفرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدى القوم الظالمین؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، یهود و نصارى را دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از ما با آنان دوستى کند از آنها هستند، خداى سبحان جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند.
» و در منابع شیعى تولّى به معناى دوست داشتن، تصدیق و تبعیّت و پذیرش ولایت خدا و پیامبر و ائمه(ع) است.
از جمله آیاتى که براى این معنا، به آن استشهاد شده است آیه 55 و 56 سوره مائده است که مىفرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و من یتول اللّه و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون؛ سرپرست و ولىّ شما فقط خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آوردهاند همان هایى که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند پیروزند زیرا حزب و جمعیت خدا پیروز است.
» در تفاسیر، مصداق مؤمنانى که در نماز در حال رکوع زکات میدهند، را على بن ابى طالب(ع) میدانند و با استناد به این آیه تنها ولىّ و سرپرست و رهبرى مادى و معنوى انسان و کسى که در امور انسان تصرّف مىکند خدا و پیامبر و على ابن ابیطالب است و در آیه بعد مىگوید: کسى که ولایت و سرپرستى خدا و پیامبر(ص) و افراد با ایمان (یعنى ائمه(ع)) را بپذیرد پیروز خواهد بود.
مودّت اهل بیت، مزد رسالت به لحاظ این که تولّى از آموزههاى مهم در تعالیم اسلام است پیامبر اکرم آن را مزد رسالت قرار داده و به امر خدا فرموده است: «قل لااسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى؛() اى پیامبر بگو: من هیچ اجر و پاداشى بر موضوع رسالت از شما درخواست نمىکنم جز این که ذوى القربى مرا دوست بدارید.
» دوستى ذوى القرباى پیامبر در واقع همان تولّى و قبول ولایت و رهبرى ائمه معصومین(ع) از دودمان پیامبر است که در حقیقت تداوم خط رهبرى پیامبر و ادامه ولایت الهى است.
ناگفته نماند: پذیرش محبّت و ذوى القربى و ائمه معصومین، در واقع به سود خود انسان است چنان که در سوره سبأ،آیه 47 فرمود: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الّا على اللّه؛ بگو پاداشى را که از شما خواستم تنها به سود شماست، اجرو و پاداش من فقط بر خداوند است.
» یعنى پیامبر در مقام انجام وظیفه رسالت جز از خدا پاداشى نمىخواهد و اگر محبت ائمه را پاداش رسالت خود قرار داده براى آن است که تنها راه رسیدن به سعادت و راهیابى به قرب الهى، محبت به اهل بیت و اعتصام به حبل الهى و توسل به آن هاست چنان که در سوره فرقان، آیه 57 فرمود: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الّا من شاء ان یتخذ الى ربّه سبیلا؛ بگو من براى ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشى از شما نمىخواهم مگر کسانى که بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند.
» پس راه قرب الهى محبّت به اهل بیت است.
تبرّى نیز از آموزههاى اعتقادى و رفتارى بوده و به معناى دورى جستن از دشمنان خدا است.
این اصطلاح نیز مانند تولّى ریشه در قرآن کریم دارد و در آن داراى کاربردهاى فراوانى است و به معناى تبرّى جستن از امامان ضلالت از پیروان خود در قیامت و آرزوى پیروان ایشان براى بازگشت به دنیا براى تبرّى جستن از آن امامان است در سوره بقره آیه 166 و 167 مىفرماید: «..ذ تبرءالّذین اتّبعوا من الّذین اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب و قال الذین اتّبعوا لو انّ لناکرّة فنتبرّأ منهم کما تبرّوا منّا کذلک یریهم اللّه اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار؛ در آن هنگام رهبران گمراه و گمراه کننده از پیروان خود بیزارى مىجویند و کیفر خدا را مشاهده مىکنند و دستشان از همه جا کوتاه مىشود و در این هنگام پیروان مىگویند کاش بار دیگر به دنیا باز مىگشتیم تا از آنها (پیشوایان گمراه کننده) بیزارى جوییم آن چنان که آنان امروز از ما بیزارى جستند (آرى) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایى به آنان نشان میدهد و هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.
» تبرّى در این آیه به معناى فاصله گرفتن انسان از چیزى است که خوش ندارد با آن باشد و با وزن تفعّل به معناى قبول جدایى و فاصلهگیرى است و چون پیشوایان گمراه و پیروان آنها نسبت به یکدیگر چنین حالتى دارند از هم فاصله مىگیرند و از هم جدا مىشوند.
در منابع دینى شیعى این واژه به معناى بیزارى جستن و فاصله گرفتن از طاغوت، باطل، بتها، پیشوایان باطل و گمراه، شرک و بت پرستى، بیزارى از دشمنان اولیاء الهى به کار میرود.
چنان که روشن است اصطلاح تبرّى ریشه در قرآن کریم دارد در قرآن کریم علاوه بر این که یک سوره با برائت خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو برائت نام گرفته است در 30 مورد این واژه و مشتقات آن به کار رفته است از جمله آنها تبرّى جستن ابراهیم و پیروانش از قومش() و آزر() و از معبودهایشان و اظهار برائت پیامبراکرم(ص) از مخالفان خود() و گواهى گرفتن هود از خدا و قومش بر برائت از شرک() و برائت یوسف از شرک() و تبرّى لوط() و مانند آن است.
با توجه به تأکید قرآن کریم به تبرّى، فرقهها و مذاهب اسلامى معتقد به تبرّى بوده و اختلافى در مفهوم کلّى قرآن و ضرورت و اهمیّت آن ندارند ولى در خصوص مصداق دشمنى خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافى پیدا کردهاند شیعیان اعتقاد دارند که تبرّى از آموزههاى اساسى این مذهب است آنها اعتقاد به امامت منصوص داشته و معتقدند که امامت با قید منصوص بودن دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقاى اسلام و دوازده امام پس از پیامبر معصوم و منصوص از جانب خدایند.
برپایه این اعتقاد، امامان نگهدارنده دین از تحریف و دگرگونى در عقاید و اعمالند، و دشمنان آنان کسانى اند که مانع تحقّق امامت و در واقع مانع تحقق صورت ناب و حقیقى اسلام بودند و یا با اهل بیت پیامبر کینه توزى داشتهاند و این دشمنان در واقع دشمنان خدایند و تبرّى از آنان واجب است.
امامان شیعه نیز به مناسبتهاى مختلف تبرّى را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانستهاند و مصادیق مشمول این حکم را کسانى میدانند که به عترت پیامبر ظلم کردهاند، حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند.
ناکثین و پیمان شکنان جنگ جمل و قاسطین و معاویه و پیروانش و مارقین که با على(ع) به مخالفت برخاستند.
تمام پیشوایان گمراهى و رهبران ستمگار قاتل حضرت على(ع) و قاتلان ائمه(ع) و اهل بیت(ع) از کسانى اند که تبرّى از آنان لازم است.
زیارتهایى که از ائمه معصومین(ع) به جاى مانده که شیعیان باید آنها را هنگام زیارت آنان بخوانند سندى است که شیعیان با خواندن آن، برائت خود را نسبت به ظالمان در حق ائمه اظهار میدارند.
تبرّى از چه؟ در قرآن کریم در سورههاى مختلف مشخّص کرده است که برائت از شرک و بت پرستى و رهبران شرک و گمراهى و معبودهاى آنان از مصادیق تبرّى است از جمله در سوره ممتحنه از تبرّى ابراهیم و همگامانش سخن به میان میآورد و مىفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه، اذ قالوا لقومهم انا برأؤامنکم و ممّا تعبدون من دون اللّه کفرنابکم و بدابیننا و بینکم العداوة و البغضاء حتى تؤمنوا باللّه وحدة؛() براى شما تأسّى نیکى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او وجود داشت، هنگامى که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم.
ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است و این وضع همچنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید.
» با توجّه به این که در آغاز سوره از دوستى با دشمنان خدا به شدّت نهى کرده است در آیه به معرّفى الگو پرداخته که مورد احترام است و آن حضرت ابراهیم است که به قوم مشرک خود فرمود :«ما نه شما را قبول داریم و نه آئین و مذهبتان را و بالاتر، ما از شما و بت هایتان متنفریم و با نهایت قاطعیت و بدون هیچگونه پرده پوشى از شما بیزارى جسته و اعلام جدایى مىکنیم.
» در همین سوره در مرتبه دوم بر تأسى مسلمانان به ابراهیم و پیروانش و الگوگیرى از آن حضرت تکیه مىکند و مىفرماید: «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الآخر و من یتولّ فانّ اللّه هو الغنى الحمید؛() براى شما مسلمانان در برنامه زندگى آنها اسوه و الگوى نیکویى بود براى آنها که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند و با دشمنان خدا طرح دوستى بریزد به خودش ضرر زده و خداوند نیازى به او ندارد زیرا که خدا از همگان بىنیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.
» شرائط تحقق تولّى و تبرّى با توجه به این که تولّى یعنى عقیده مندى به امامت و خلافت ائمه اطهار(ع) بعد از پیامبر اکرم(ص) و محبّت به آنان و پیروى از آنان و تبرّى یعنى دشمنى و بیزارى از دشمنان آنان از تکالیفى است که متوجه هر مسلمانى است براى تحقق آن شرائطى لازم است و آن شرائط عبارتند از: 1ـ معرفت تحقق تولّى و تبرّى به معرفت کامل اهل بیت پیامبر رو ائمه معصومین و شناخت صفات و احوال آنان و شناخت کافى نسبت به دشمنان و صفات رذیله و عقاید باطل و اعمال ناپسند آنها بستگى دارد از این رو بر مسلمان لازم است با شناخت فضائل و کمالات امامان و جایگاه آنان در نظام هستى و زندگى اجتماعى انسان نسبت به آنها تولّى پیدا کنند و با تحقق تولّى در آنها به فلاح و رستگارى نائل شوند و همچنین براى تحقّق تبرّى لازم است دشمنان اهل بیت را بشناسند و از ویژگىها و رذایل آنها آگاهى پیدا کنند که نتیجه آنها انزجار و تنفر و بیزارى جستن از آن هاست.
در روایات معرفت ائمه و اولیاء الهى و محبّت به آن حسنه شمرده شده و نشناختن آنها سیئه معرفى شده است.
امام باقر(ع) فرمود:ابوعبداللّه به امیرالمؤمنین(ع) وارد شده امام خطاب به او گفت: حسنه معرفت ولایت و حبّ اهل بیت و سیئه انکار ولایت و بغض اهل البیت است سپس این آیه را خواند: «من جاء بالحسنه فله خیرمنها و هم من فزع یومئذ آمنون و من جاء بالسئیه فکبّت وجوههم فى النّار هل تجزون الّا ما کنتم تعملون؛() و کسانى که کار نیکى انجام دهند.
پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند و آنها که اعمال بدى انجام دهند به صورت در آتش افکنده مىشوند آیا جزایى جز آن چه عمل مىکردند خواهند داشت.
»() 2ـ تلازم تولّى و تبرّى بدون تردید ولایت ائمه با دو شرط سبب نجات است یکى عقیدهمندى به امامت ائمه و این که آنها جانشینان پیامبر و واجب الاطاعة هستند و دوم مشروط است به تبرّى و بیزارى از دشمنان و ستمگران به اهل بیت، بنابراین تولّى و تبرّى ملازم هم هستند یعنى تولّى و تبرّى باید با هم باشند و به همین دلیل تولّى و پذیرش و ولایت امام شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود.
چنان چه امام باقر(ع) تولاى ائمه و تبرّى از دشمنان آنان را از ارکان معرفت خدا که به عبادت حقیقى او منتهى مىشود، دانسته است.
ابى حمزه مىگوید: امام باقر(ع) به من فرمود: «انما یعبد اللّه من یعرف اللّه فامّا من لایعرف اللّه فانّما یعبده هکذا ضلالاً قلت جعلت فداک فى معرفة اللّه به قال تصدیق اللّه عزّ و جلّ و تصدیق رسوله(ص) و موالاة علىّ و الائتمام به وبائمة الهدى و البرائة الى اللّه عزّ و جلّ من عدوّهم هکذا یعرف اللّه عزّ و جلّ؛() کسى خدا را عبادت مىکند که او را شناخته باشد و اگر کسى خدا را نشاسد او را گمراهانه عبادت مىکند.
ابىحمزه مىگوید: از آن حضرت پرسیدم: شناخت و معرفت خدا چیست؟ فرمود: تصدیق و باور به خدا و باور به رسول خدا و ولایت على(ع) را داشتن و امامت و پیشوایى او و پیشوایان هدایت را پذیرفتن و از دشمنان آنها در نزد خدا بیزارى جستن حقیقت معرفت خداست.
در روایت دیگرى ابوحمزه ثمالى از امام باقر(ع) نقل مىکند که به او فرمود: اى ابوحمزه عبادت خدا را کسى مىکند که خدا را بشناسد و اما کسى که خدا را نشناخت مثل آن است که او را در حال گمراهى عبادت مىکند، عرض کردم: معرفت خدا چیست؟ فرمود: خدا و رسولاللّه را تصدیق کند، به حضرت امیر(ع) و ائمه هدا بعد از آن حضرت اقتدا کند و از دشمنان آنها بیزارى جوید.
این است معرفت خدا، عرض کردم، اصلحک اللّه چه چیزى است که آن را بدانم حقیقت ایمان را کامل کردهام؟ فرمودند: دوست داشتن اولیاى خدا، دشمنى با دشمنان خدا و این که با صادقان باشى همچنان که خدا به تو امر کرده، عرض کردم اولیاء و دوستان خدا و دشمنان خدا کیانند؟ فرمود: دوستان خدا محمّد رسول اللّه(ص) و على و حسن و حسین(ع) و على ابن الحسین(ع) هستند سپس امر به ما رسیده سپس پسرم جعفر و اشاره فرمودند به حضرت جعفر(ع) در حالى که آن حضرت نشسته بودند سپس فرمودند: کسى که با آنها دوستى کند پس به تحقیق با اولیاء اللّه دوستى کرده و چنین شخصى با صادقان باشد آن سان که خداى تعالى به وى امر کرده است.
بنابراین باید تولّى و تبرّى با هم در انسان تحقق پیدا کند تا نتیجه بخش باشد.
3ـ اقتداء عملى به اولیاء الهى و انزجار عملى از دشمنان در صورتى تولّى و تبرّى در کمال ایمان و معرفت الهى مؤثر است که آدمى اولیاء الهى و ائمه اهل بیت را الگو و اسوه خود قرار داده و به آنها اقتدا کند و فضائل و کمالات آنها را در خود ایجاد نماید و رذایل دشمنان آنها را بشناسد و از آنها دورى جوید.
از این رو علامت محبّت به اهل بیت عمل کردن بر اساس عمل آنان دانسته شده است.
امام على(ع) فرمود: «من احبّنا فلیعمل بعملنا و یتجلبب الورع؛() کسى که ما را دوست بدارد به عمل ما عمل مىکند و لباس ورع و پرهیزکارى را بر خود مىپوشاند.
» امام صادق(ع) خطاب به شیعیانى که بین قبر پیامبر(ص) و منبر آن حضرت بودند فرمود: «انّى واللّه احبّ ریاحکم وارواحکم فاعینونى على ذلک بورع و اجتهاد؛()به خدا قسم من شما را و ارواح شما را دوست دارم و شما با ورع و تلاش مرا بر این محبت کمک کنید» و بدانید که ولایت ما به کسى میرسد که ما را با ورع و تلاش کمک کند و کسى که به عبدى اقتدا کند باید به عمل او اقتدا نماید علاوه بر عمل و تلاش باید به دوستان آنها محبت ورزید و از دشمنان آنها تبرّى جست.
آثار محبت اهل بیت 1ـ اطمینان و آرامش قلب امام على(ع) فرمود: هنگامى که آیه «الابذکر اللّه تطمئن القلوب»() نازل شد پیامبر اکرم(ص) فرمود: این مربوط به کسانى است که خدا و رسولش را دوست داشته باشد.
«و احبّ اهل بیتى صادقاً غیر کاذب و احبّ المؤمنین شاهداً و غائباً الا بذکر اللّه یتحابّون»() کسى که اهل بیت مرا صادقانه و بدون دروغ دوست داشته باشد و مؤمنان را در حضور و غیاب دوست داشته باشد.
آگاه باشید با یاد خدا همدیگر را دوست دارند.
2ـ حکمت امام صادق(ع) فرمود: «من احبّنا اهل البیت و حقّق حبّنا فى قلبه جرت ینابیع الحکمة على لسانه و جدّد الایمان فى قلبه؛() کسى که اهل بیت ما را دوست داشته باشد و محبّت ما در قلب او تثبیت شود چشمههاى حکمت بر زبانش جارى مىشود و ایمان در قلبش تازه مىگردد.
» 3ـ استکمال دین پیامبر خدا(ص) فرمود: «حبّ اهل بیتى و ذریّتى استکمال الدین؛() محبّت به اهل بیت و ذریّه من سبب کامل شدن دین است.
» 4ـ امنیت در قیامت پیامبر خدا فرمود: «من احبّنا اهل البیت حشره الله تعالى آمناً یوم القیامة؛() کسى که ما اهل بیت را دوست داشته باشد خداى سبحان او را در روز قیامت با امان محشور فرماید.
» و بالآخره محبت اهل بیت آثار فراوانى چون خلاصى از گناهان، نور و روشنایى روز قیامت، ثبات و پایدارى بر صراط و نجات از جهنم و ورود به بهشت و محشور شدن با ائمه و خیر دنیا و آخرت، به دنبال دارد.
از این جهت لازم است مؤمنان تلاش کنند تا محبت اهل بیت را در خود محقق ساخته و در عمل به آنها اقتدا کنند و آنها را الگوى خود قرار دهند و در کنار آن از دشمنان آنها تبرّى جویند و یکى از راههاى ابراز تولّى و تبرّى خواندن زیارتها و توجّه به متن آنها به ویژه زیارت جامعه کبیره است.
فلسفه تولّى و تبرّى باتوجه به این که تولّى پذیرش ولایت و سرپرستى و امامت و رهبرى ائمه معصومین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) است و تبرّى بیزارى جستن از دشمنان آنها، و با توجه به این که تولّى و تبرّى بالاتر از شهوت و غضبى است که در حیوان است و بالاتر از محبّت و عداوت و ارادت و کراهت است که از ویژگىهاى اولیاء حق و مؤمنان است که با آن دوستى و دشمنى را روح میدهد و باطن محبت را به انسان مىچشاند روشن مىشود که تولّى و تبرى داراى فلسفه و حکمت مهمى است و آنها عبارتند از: 1ـ تکامل معنوى از آن جایى که هر جنسى به جنس تمایل دارد و از غیر جنس خود گریزان، انسانى که تولّى اولیاء الهى و تبرّى دشمنان آنها را با عمق جان بدست آورد خود را به ویژگىهاى مثبت اولیاء الهى میآراید و از زشتى دشمنان آنها دورى مىکند و در قیامت نیز با اولیاء الهى محشور مىشود از این رو پیامبر فرمود: «المرء مع من احبّ»() انسان با محبوب خویش همراه است و با او محشور مىشود و این همراهى در عمل به همراهى با آنها در رفتار منتهى خواهد شد.
2ـ انسجام اجتماعى و مصونیت از آسیب دشمنان انسانى که داراى تولّى و تبرّى است از سویى با انسان هایى که داراى این ویژگى هستند متحد شده و در پرتو اتحاد، انسجام اجتماعى ایجاد شده که نتیجه آن پیروزى است و از سویى با تبرّى با دشمنان حق نزدیک نشده و آنهارا به اسرار خود راه نمیدهد و در نتیجه بیگانگى با دشمن را حفظ و به صورت بیگانه با او برخورد مىکند که پى آمد آن مصونیت از آفات و آسیبهاى دشمنان است از این رو قرآن کریم مىگوید: اولاً کفار را اولیاء اتخاذ نکنید و ثانیاً آنها را بطانة و آگاه به اسرار خود قرار ندهید و ثالثاً بدانید کسى که با آنها دوستى کند از آنها خواهد بود.
پس دورى از آنها ضرورى است قرآن مىفرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدى القوم الظالمین؛() اى کسانى که ایمان آوردهاید یهود و نصارى را ولىّ و دوست و تکیهگاه خود انتخاب نکنید آنها اولیاء یکدیگرند و کسانى که از شما با آنها دوستى کنند از آنها هستند، خداى سبحان جمعیت ستمکار را دوست ندارد.
» و نیز فرمود: «یا ایّها الذین آمنوا لاتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالا و دوّاماعنتم قد بدت البغضاء من افواهم و ما تخفى صدورهم اکبر قد بیّنا لکم الآیات ان کنتم تعقلون؛() اى کسانى که ایمان آوردهاید، محرم اسرار از غیر خود انتخاب نکنید، آنها از هرگونه شرّ و فسادى درباره شما کوتاهى نمىکنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید، نشانههاى دشمنى آنان از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دلهایشان پنهان میدارند از آن مهمتر است.
ما آیات و راههاى پیشگیرى از شرّ آنها را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.
» نتیجهگیرى یکى از وظائف مؤمنان حقیقى تولّى و تبرّى است که با معرفت اولیاء الهى و دشمنان آنان حاصل مىشود و با پیروى از آنان در آدمى تثبیت مىشود و در نتیجه انسان به کمال رسیده و به نعمت الهى دست مىیابد و از نظر اجتماعى به اتّحاد و همبستگى رسیده و از خطرها و آفات آنها مصون مىماند وبه سوى ترقى و تکامل معنوى و مادى دست مىیابد.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 44 ـ .
83 . همان، ص .
83 اصول کافى، ج 2، ص .
125 . فرهنگ معین، ص .
1170 . فرهنگ معین، ص .1022 .
راغب اصفهانى، مفردات راغب، ص .534 .
سوره شورى، آیه .23 .
سوره ممتحنه، آیه .4 .
سوره توبه، آیه 114 .
سوره یونس، آیه .41 .
سوره هود، آیه .54 .
سوره یوسف، آیه 37 ـ .38 .
سوره شعراء، آیه 168 ـ .169 .
سوره ممتحنه، آیه .4 .
همان، آیه .6 .
سوره نمل، آیه 92 ـ .91 .
اصول کافى، ج 2، ص .185 .
همان، ج 1، ص .180 .
غررالحکم، ص 83 ـ .84 .
اصول کافى، ج 1، ص .212 .
سوره رعد، آیه .28 .
کنزالعمّال، ج 2، ص .442 .
محاسن، ج 1، ص .141 .
امالى صدوق، ج 1، ص .161 .
عیون اخبار الرضا، ج 2، ص .58 .
بحارالانوار، ج 17، ص .13 .
سوره مائده، آیه .50 .
سوره آل عمران، آیه .118