پرهیز از تنبلى و بى حوصلگى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قال الباقر (ع): "إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ ... مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ"(1)
از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز، زیرا که این دو کلید هر بدى مىباشند و کسى که تنبل باشد حقى را نگذارد و کسى که بى حوصله باشد بر حق شکیبایى نورزد.
از جمله هشدارهایى که در فرهنگ دینى بسیار به چشم مىخورد و مسلمانان را نسبت به آن بیدار باش دادهاند، موضوع تنبلى و تن پرورى و بى حوصلگى و کوتاهى در کار است واژههاى مانند "کسل"، "ضجر" و "توانى" یعنى تنبلى و بى حوصلگى و سستى در بردارنده این صفت نا پسند و مورد نکوهش مىباشند.
لغت شناسان در کالبد شکافى این واژگان گفتهاند:
"الْکَسَلَ ، التَّثاقُلُ عَمّا لا یَنْبَغى التَّثاقُلُ عَنْهُ وَ لِاَجْلِ ذلکَ صارَ مَذْمُوماً"(2).
تنبلى یعنى کوتاهى و سستى ورزیدن و زیر بار نرفتن چیزى که شایسته است انجام گیرد و به همین جهت این خصلت از صفتهاى مذموم و مورد نکوهش بشماررود.
در حدیث اول نوشتار امام باقر (ع) با تعبیر " إیَّاکَ " هشدار داده اند و پى آمدهاى منفى تنبلى و بى حوصلگى را اینگونه بر شمرده اند:
الف: اگر کسى گرفتار این صفت منفى و خصلت مذموم تنبلى شد براى ورود به کارهاى بد مانعى در جلو راه نخواهد دید، انسان تنبل و تن پرور براى اداره زندگى دست به هر کار زشت و پلشت خواهد زد، براى نان ثناگر دونان خواهد شد. به تعبیر امام (ع) این صفت صفت منفى کلیدى است یعنى کلید بسیارى از زشتى ها و بدیها است و به وسیله آن دَرِ شرور و زشتى ها به روى انسان گشوده خواهد شد.
ب: انسان تنبل هرگز نمى تواند از حق دفاع کند و همواره ذلیل و محکوم و زیر دست خواهد بود. زیرا حق گرفتنى است، براى احقاق حق باید تلاش و کوشش کرد، انسان بى تحرک و بى نشاط نه از حق خودش مىتواند دفاع کند و نه از حق اجتماعى پاسدارى نماید.
ج: کسى که در زندگى بى حوصله و سست اراده باشد، پایدارى و شکیبایى را از دست مىدهد و در نتیجه در مسیر پیشرفت حق و حقیقت آسیب پذیر مىگردد. گزیده فرمایش امام باقر (ع) این است: مسلمانى که تنبل و سست اراده و بى حوصله باشد نه " تَواصَوْا بِالْحَقِّ "(3) را مىتواند عملى سازد و نه "تواصوا بالصّبر"(4) را مىتواند به اجرا درآورد. و در نتیجه از " تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَه"(5) نیز محروم است و به فضیلت " تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى"(6)هم دست نخواهد یافت.
در روایت دیگر امام صادق (ع) فرمود:
" إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ "(7)
از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز، زیرا که این دو خصلت تو را از بهره دنیا و آخرت باز مى دارند.
اسلام دین معاش و معاد، دنیا و آخرت، و مادى و معنوى است، به دنیا و نعمتهاى آن با دو چشم مىنگرد. انسانهایى که در زندگى یک بعدى هستند از نظر اسلام انسانهاى ایده آل نخواهند بود، اگر کسى از دنیا بگریزد به بهانه آخرت و یا آخرت را از دست بدهد به خاطر دنیا، هردو مورد نکوهش و سرزنش هستند، آنچه اسلام مىپسندد داشتن دنیا و آخرت در کنار هم و با هم است.
"رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً ..."(8)
پروردگارا دنیاى خوب و آخرت خوب به ما عطا فرما.
این دعایى است که همواره مؤمنان خدا باور در قنوت نمازهاى واجب و مستحبخوانند و از پروردگار جهان خیر دنیا و آخرت را طلب مىکنند. انسانهاى تنبل و بى حوصله و سست اراده نه از دنیا بهرهاى مى برند و نه از آخرت طرفى خواهند بست. از این رو امام صادق (ع) هشدار مىدهند که اگر مىخواهید به خیر دو جهان دست یابید تن پرورى و تنبلى و سستى را از خود دور کنید.
مقام معظم رهبرى در تبیین این واقعیت تحلیل دلپذیرى دارند که اشاره به آن روشنگر موضوع مورد بحث است:
"در اسلام زندگى بدون مبارزه، زندگى راکد، زندگى ساکن، زندگى بى تحرک و زندگى بى جوشش که اراده و عزم انسانى در آن نباشد زندگى مطلوبى نیست و انسان را به آرمانهاى انسانى و اسلامى نمى رساند... یکى از بدترین دشمنهاى انسان که از درون خود او سر منشأ مىگیرد، تنبلى و بیکارگى و تن به کار ندادن و دل به کار ندادن است، باید با این دشمن مبارزه کرد، اگر با این دشمن مبارزه کردید و توانستید بر او فائق بیایید، آن گاه اگر دشمن خارجى هم به کشور شما حمله کرد مىتوانید بر او نیز فایق بیایید.... اگر انسان بر تنبلى خود غلبه پیدا نکند و تنبلى بر انسان حاکم بشود در هر میدانى که وظیفه او را فرا بخواند، انسان در آن میدان حاضر نخواهد شد. پس اولین دشمن، تنبلى و راحت طلبى انسان است، آن کسى که تن به درس، تن به کار، تن به عبادت، تن به وظایف گوناگون خانوادگى و اجتماعى نمى دهد و تسلیم تنبلى مىشود، نمى تواند ادعا کند که اگر دشمن او را از بیرون تهدید کند خواهد توانست بر آن دشمن پیروز شود"(9)
بى تردید در مسیر زندگى اجتماعى موانع و دست اندازهاى گوناگونى وجود دارد که باید آنها را با عزم و اراده پولادین از جلو راه برداشت تا به مقصد و مقصود راه یافت، انسان تنبل توان برداشتن این موانع را ندارد از این رو همواره در بین راه زمین گیرشود و از رسیدن به قله سعادت و عزت باز مىماند.
کسى که مىخواهد در زندگى اجتماعى آبرومند زندگى کند باید توانمندىهاى خدا دادى خود را به کار گیرد و ضعف و سستى را از خود دور سازد و با نیروهاى راهزن که از آن جمله است تنبلى و بىحوصلگى مبارزه کند.
انسانهایى که بى حوصله و سست اراده و دون همت و تن پرورند گرفتاریهاى گوناگونى پیدا مىکنند که در روایات به برخى از آنها اشاره شده است.
على (ع) فرمود: " مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِى "(10)یکى از عوامل محرومیت سستى (در کار) است.
و نیز فرمود:
" التَّوَانِى إِضَاعَةٌ "(11) سستى و اهمال در کار نابود کننده (عمر و فرصت) است.
در جاى دیگر فرمود:"مِنَ التَّوَانِى یَتَوَلَّدُ الْکَسَلُ"(12) از سستى است که تنبلى زاییده مى شود.
پیشوایان دینى در لابلاى نیایش و دعاهایشان از صفت کسالت و تنبلى و بى حوصلگى به خدا پناه مىبردند امام سجاد(ع) مى فرماید: "اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ"(13).
بار خدایا، من از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى به تو پناه مىبرم.
نشاط و عزم
در برابر این هشدار هدایت هم وجود دارد، اگر کسى بخواهد از تنبلى و سست ارادگى و بى حوصلگى برهد باید در پى روحیه با نشاط و عزم آهنین باشد انسانهاى پرنشاط و با اراده دیو تنبلى را از سرزمین وجود خویش دور مىسازند و با به کارگیرى انرژیهاى خدادادى از موانع پیش روى یکى پس از دیگرى عبور مىکنند و گامهاى مؤثر و سازندهاى در زمینه سلامت و سعادت زندگى اجتماعى بر مىدارند.
"نشاط" در لغت به معناى "گشودن گره است"(14) آن که کارى را به آسانى و با سرعت انجام مىدهد و از امروز و فردا کردن و روزمرهگى خود را مىرهاند انسان با نشاط نام دارد انسانهاى با نشاط روحیه، نیت و عمل را با هم هماهنگ مىکنند اگر روحیه انسان شیفته کارى شد و اگر شیفته خدمت به خلق خدا گردید در انجام کار سستى و تنبلى نخواهد ورزید.
انسان اگر هدفدار زندگى کند و به هدفش نیز ایمان داشته باشد در عمل سرزنده و با نشاط خواهد بود.
عالمى که به علم عشق مىورزد و طعم شیرین و دلپذیر دانش را چشیده است در دانش آموزى شب و روز نمى شناسد و به گفته خواجه طوسى:
لذات دنیوى همه هیچ است نزد من
در خاطر از تغییر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
انسان مؤمن خدا باور و معاد شناس که جهان هستى را هدفمند و هشیار بیند تمام توان و تلاش خودش را به کار مىگیرد که در مسیر عبودیت و بندگى از بیهودگى و عبث گرایى و سستى و تنبلى بگریزد و در انجام عمل صالح با نشاط و همراه با شوق و رغبت زندگى اجتماعى خود را ساماندهى کند.
على (ع) در ضمن شمارش اوصاف انسانهاى پرهیزگار مىفرماید:"... وَ نَشَاطاً فِى هُدًى"(15)(آنان) در مسیر هدایت با نشاطند.
و چه خوب ترسیم کرده عالم و عارف دلسوخته مرحوم الهى قمشهاى این حقیقت را:
همى بینى در آن دلهاى آگاه
نشاطاً فى هدى شوقا الى اللّه
چو یابد راه کوى دلبرش را
نشاط انگیز سازد خاطرش را
بشارت باد مستان صفا را
بجان پویندگان راه وفا را
یکى را مست چشم یار کردند
یکى دردى کش خمار کردند
یکى را ناز جانان دار باید
یکى را نقش بیجان جان فزاید
تو شادى با مىانگور بستان
چه دانى شادى ایزد پرستان
تو را زیبد نشاط آب و نانى
نشاط عشقبازان را چه دانى
امام على (ع) مىفرماید:" الْمُؤْمِنُ یَرْغَبُ فِیمَا یَبْقَى وَ یَزْهَدُ فِیمَا یَفْنَى ... بَعِیدٌ کَسَلُهُ دَائِمٌ نَشَاطُهُ " (16)
مؤمن به آنچه باقى است عشق و رغبت نشان مىدهد و از آنچه فانى است گریزان است، تنبلى از او به دور است و همواره با نشاط زندگى مىکند.
پیامبر اسلام(ص) در ضمن دعا اینگونه مى فرماید:
"امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ"(17)
(خدایا) نعمت سرزندگى و کوشایى را به ما ارزانى دار و از سستى و تنبلى و ناتوانى و بهانه آورى و زیان و دل مردگى و ملال، محفوظمان دار.
همانگونه که مشاهده مىشود، در برابر روحیه منفى تنبلى روحیه مثبت نشاط و سرزندگى قرار دارد که پیشوایان معصوم آن را از خدا طلب مىکردند و به پیروان خویش نیز آن را اینگونه مىآموختند.
اگر نشاط فردى و اجتماعى در بین جامعه رواج یابد و جریان غالب و حاکم گردد بىتردید عزم ملى و اراده سرنوشت ساز به دنبال آن رخ مىنماید از این رو در روایات در برابر سستى و بى ارادگى به عزم سفارش شده است:
على (ع) فرمود: " ضَادُّوا التَّوَانِىَ بِالْعَزْم"(18)؛ با عزم و اراده به جنگ سستى بروید.
اگر در جامعهاى روحیه نشاط و پویایى و کوشایى همراه با عزم و اراده وجود داشته باشد آن جامعه از بسیارى از آفتها بدور خواهد بود در نتیجه مردم جامعه سرزنده، مولّد، متحرک، و اهل کار و ابتکار خواهند شد. بنابراین باید همگان بکوشیم تا از سستى و ضعف و تنبلى و بى حوصلگى خود را برهانیم و به صفت زیباى نشاط و عزم و همت عالى، خود و جامعه دینىمان را بیاراییم.
آثار زیانبار تنبلى
در کلمات نورانى پیشوایان معصوم نسبت به پیامدهاى زیانبار تنبلى و آثار ویرانگر اجتماعى آن هشدارهایى داده شده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
فقر و نادارى
انسان فقیر و جامعه فقیر ذلیل و زبون است، از چشمها مىافتد و براى زندگى خویش توان برنامهریزى و آینده نگرى را ندارد. انسان نیازمند از لحاظ اجتماعى فاقد پایگاه و جایگاه است حتى اگر حرف حقى هم داشته باشد در ابراز آن احساس ناتوانى مىکند. على (ع) مىفرماید:
" إِنَّ الْأَشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ "(19)؛آن گاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند، تنبلى و ناتوانى با هم ازدواج کردند و از آنها فقر متولد شد.
فقر زاییده تنبلى و بى حوصلگى و نداشتن روحیه کار و تلاش و سعى و کوشش است، کار سرمایه است و بى کارى سربارگى.
برو کار مىکن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانى است کار
آفت موفقیت
توفیق رفیقى است که به هر کس ندهند، اگر انسان در زندگى تلاش و تحرک نداشته باشد و بستر سازى و زمینه سازى نکند در امور مربوط به دین و دنیا به جایى نمى رسد به قول معروف "از تو حرکت از خدا برکت" اگر جوشش و کوشش نباشد رویش و زایش نخواهد بود. توفیق یعنى آماده شدن اسباب براى رسیدن به هدف و مقصود. این واقعیت آن گاه لباس واقعیت مىپوشد که آدمى اهل کار و تلاش باشد.
على (ع)فرمود: " آفَةُ النُّجْحِ الْکَسَلُ "؛(20)آفت موفقیت تنبلى است.
نرسیدن به مقصد
براى رسیدن به هدف و مقصود زندگى که همان "حیات طیبه" است، باید از ایمان و عمل صالح کمک گرفت اگر ایمان و باور باشد اما کار و عمل نباشد آدمى به هدف زندگى دست نخواهد یافت على(ع) مىفرماید:
" مَنْ دَامَ کَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه "؛(21) کسى که پیوسته تنبلى کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.
ونیز فرمود:
" عَدُوُّ الْعَمَلِ الْکَسَلُ "(22)؛ دشمن کار، تنبلى است.
افتادن از چشمها
کسى که روحیه کار و تلاش ندارد و کَلّ بر جامعه است از لحاظ اجتماعى فاقد جایگاه است، مردم به او اعتماد ندارند و در نتیجه از شور و مشورت با او مىپرهیزند و مىگویند اگر او حرفى و طرحى مىداشت خودش را از این بدبختى نجات مىداد. از این رو او از چشم مردم مىافتد.
على(ع) فرمود:" لَا تَتَّکِلْ فِى أُمُورِکَ عَلَى کَسْلَان"؛(23)در کارهاى خود به آدم تنبل، تکیه و اعتماد نکن.
و نیز فرمود:
" لَا تَسْتَعِنْ بِکَسْلَانَ وَ لَا تَسْتَشِیرَنَّ عَاجِزاً"؛(24) از آدم تنبل کمک مگیر و با ناتوان مشورت مکن.
این بود نگاهى گذرا به یکى دیگر از هشدارهاى اجتماعى که از زبان پیشوایان معصوم بیان شده است، امید است جامعه دینى و مدیریت اجتماعى ما برخوردار از نشاط و طراوت و تلاش و جدیت باشند و از هرگونه سستى و تنبلى و کمکارى و بى حوصلگى دورى گزینند.
پىنوشتها: -
1. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11، ص5186.
2. مفردات راغب،واژه کسل.
3. سوره عصر، آیه 3.
4. همان.
5. سوره بلد، آیه 17.
6. سوره مائده، آیه 2.
7. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11، ص5186.
8. سوره بقره، آیه 201.
9.سخنرانى 26/8/82.
10. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11 ص 5186.
11. همان.
12. همان.
13. همان، ص 5188.
14. مفردات راغب، کلمه نشط.
15. نهج البلاغه،خ 193.
16. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11،ص 5184.
17. همان، ص 5188.
18. همان.
19. همان، ص 5184.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. همان.
از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز، زیرا که این دو کلید هر بدى مىباشند و کسى که تنبل باشد حقى را نگذارد و کسى که بى حوصله باشد بر حق شکیبایى نورزد.
از جمله هشدارهایى که در فرهنگ دینى بسیار به چشم مىخورد و مسلمانان را نسبت به آن بیدار باش دادهاند، موضوع تنبلى و تن پرورى و بى حوصلگى و کوتاهى در کار است واژههاى مانند "کسل"، "ضجر" و "توانى" یعنى تنبلى و بى حوصلگى و سستى در بردارنده این صفت نا پسند و مورد نکوهش مىباشند.
لغت شناسان در کالبد شکافى این واژگان گفتهاند:
"الْکَسَلَ ، التَّثاقُلُ عَمّا لا یَنْبَغى التَّثاقُلُ عَنْهُ وَ لِاَجْلِ ذلکَ صارَ مَذْمُوماً"(2).
تنبلى یعنى کوتاهى و سستى ورزیدن و زیر بار نرفتن چیزى که شایسته است انجام گیرد و به همین جهت این خصلت از صفتهاى مذموم و مورد نکوهش بشماررود.
در حدیث اول نوشتار امام باقر (ع) با تعبیر " إیَّاکَ " هشدار داده اند و پى آمدهاى منفى تنبلى و بى حوصلگى را اینگونه بر شمرده اند:
الف: اگر کسى گرفتار این صفت منفى و خصلت مذموم تنبلى شد براى ورود به کارهاى بد مانعى در جلو راه نخواهد دید، انسان تنبل و تن پرور براى اداره زندگى دست به هر کار زشت و پلشت خواهد زد، براى نان ثناگر دونان خواهد شد. به تعبیر امام (ع) این صفت صفت منفى کلیدى است یعنى کلید بسیارى از زشتى ها و بدیها است و به وسیله آن دَرِ شرور و زشتى ها به روى انسان گشوده خواهد شد.
ب: انسان تنبل هرگز نمى تواند از حق دفاع کند و همواره ذلیل و محکوم و زیر دست خواهد بود. زیرا حق گرفتنى است، براى احقاق حق باید تلاش و کوشش کرد، انسان بى تحرک و بى نشاط نه از حق خودش مىتواند دفاع کند و نه از حق اجتماعى پاسدارى نماید.
ج: کسى که در زندگى بى حوصله و سست اراده باشد، پایدارى و شکیبایى را از دست مىدهد و در نتیجه در مسیر پیشرفت حق و حقیقت آسیب پذیر مىگردد. گزیده فرمایش امام باقر (ع) این است: مسلمانى که تنبل و سست اراده و بى حوصله باشد نه " تَواصَوْا بِالْحَقِّ "(3) را مىتواند عملى سازد و نه "تواصوا بالصّبر"(4) را مىتواند به اجرا درآورد. و در نتیجه از " تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَه"(5) نیز محروم است و به فضیلت " تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى"(6)هم دست نخواهد یافت.
در روایت دیگر امام صادق (ع) فرمود:
" إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ "(7)
از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز، زیرا که این دو خصلت تو را از بهره دنیا و آخرت باز مى دارند.
اسلام دین معاش و معاد، دنیا و آخرت، و مادى و معنوى است، به دنیا و نعمتهاى آن با دو چشم مىنگرد. انسانهایى که در زندگى یک بعدى هستند از نظر اسلام انسانهاى ایده آل نخواهند بود، اگر کسى از دنیا بگریزد به بهانه آخرت و یا آخرت را از دست بدهد به خاطر دنیا، هردو مورد نکوهش و سرزنش هستند، آنچه اسلام مىپسندد داشتن دنیا و آخرت در کنار هم و با هم است.
"رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً ..."(8)
پروردگارا دنیاى خوب و آخرت خوب به ما عطا فرما.
این دعایى است که همواره مؤمنان خدا باور در قنوت نمازهاى واجب و مستحبخوانند و از پروردگار جهان خیر دنیا و آخرت را طلب مىکنند. انسانهاى تنبل و بى حوصله و سست اراده نه از دنیا بهرهاى مى برند و نه از آخرت طرفى خواهند بست. از این رو امام صادق (ع) هشدار مىدهند که اگر مىخواهید به خیر دو جهان دست یابید تن پرورى و تنبلى و سستى را از خود دور کنید.
مقام معظم رهبرى در تبیین این واقعیت تحلیل دلپذیرى دارند که اشاره به آن روشنگر موضوع مورد بحث است:
"در اسلام زندگى بدون مبارزه، زندگى راکد، زندگى ساکن، زندگى بى تحرک و زندگى بى جوشش که اراده و عزم انسانى در آن نباشد زندگى مطلوبى نیست و انسان را به آرمانهاى انسانى و اسلامى نمى رساند... یکى از بدترین دشمنهاى انسان که از درون خود او سر منشأ مىگیرد، تنبلى و بیکارگى و تن به کار ندادن و دل به کار ندادن است، باید با این دشمن مبارزه کرد، اگر با این دشمن مبارزه کردید و توانستید بر او فائق بیایید، آن گاه اگر دشمن خارجى هم به کشور شما حمله کرد مىتوانید بر او نیز فایق بیایید.... اگر انسان بر تنبلى خود غلبه پیدا نکند و تنبلى بر انسان حاکم بشود در هر میدانى که وظیفه او را فرا بخواند، انسان در آن میدان حاضر نخواهد شد. پس اولین دشمن، تنبلى و راحت طلبى انسان است، آن کسى که تن به درس، تن به کار، تن به عبادت، تن به وظایف گوناگون خانوادگى و اجتماعى نمى دهد و تسلیم تنبلى مىشود، نمى تواند ادعا کند که اگر دشمن او را از بیرون تهدید کند خواهد توانست بر آن دشمن پیروز شود"(9)
بى تردید در مسیر زندگى اجتماعى موانع و دست اندازهاى گوناگونى وجود دارد که باید آنها را با عزم و اراده پولادین از جلو راه برداشت تا به مقصد و مقصود راه یافت، انسان تنبل توان برداشتن این موانع را ندارد از این رو همواره در بین راه زمین گیرشود و از رسیدن به قله سعادت و عزت باز مىماند.
کسى که مىخواهد در زندگى اجتماعى آبرومند زندگى کند باید توانمندىهاى خدا دادى خود را به کار گیرد و ضعف و سستى را از خود دور سازد و با نیروهاى راهزن که از آن جمله است تنبلى و بىحوصلگى مبارزه کند.
انسانهایى که بى حوصله و سست اراده و دون همت و تن پرورند گرفتاریهاى گوناگونى پیدا مىکنند که در روایات به برخى از آنها اشاره شده است.
على (ع) فرمود: " مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِى "(10)یکى از عوامل محرومیت سستى (در کار) است.
و نیز فرمود:
" التَّوَانِى إِضَاعَةٌ "(11) سستى و اهمال در کار نابود کننده (عمر و فرصت) است.
در جاى دیگر فرمود:"مِنَ التَّوَانِى یَتَوَلَّدُ الْکَسَلُ"(12) از سستى است که تنبلى زاییده مى شود.
پیشوایان دینى در لابلاى نیایش و دعاهایشان از صفت کسالت و تنبلى و بى حوصلگى به خدا پناه مىبردند امام سجاد(ع) مى فرماید: "اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْکَسَلِ"(13).
بار خدایا، من از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى به تو پناه مىبرم.
نشاط و عزم
در برابر این هشدار هدایت هم وجود دارد، اگر کسى بخواهد از تنبلى و سست ارادگى و بى حوصلگى برهد باید در پى روحیه با نشاط و عزم آهنین باشد انسانهاى پرنشاط و با اراده دیو تنبلى را از سرزمین وجود خویش دور مىسازند و با به کارگیرى انرژیهاى خدادادى از موانع پیش روى یکى پس از دیگرى عبور مىکنند و گامهاى مؤثر و سازندهاى در زمینه سلامت و سعادت زندگى اجتماعى بر مىدارند.
"نشاط" در لغت به معناى "گشودن گره است"(14) آن که کارى را به آسانى و با سرعت انجام مىدهد و از امروز و فردا کردن و روزمرهگى خود را مىرهاند انسان با نشاط نام دارد انسانهاى با نشاط روحیه، نیت و عمل را با هم هماهنگ مىکنند اگر روحیه انسان شیفته کارى شد و اگر شیفته خدمت به خلق خدا گردید در انجام کار سستى و تنبلى نخواهد ورزید.
انسان اگر هدفدار زندگى کند و به هدفش نیز ایمان داشته باشد در عمل سرزنده و با نشاط خواهد بود.
عالمى که به علم عشق مىورزد و طعم شیرین و دلپذیر دانش را چشیده است در دانش آموزى شب و روز نمى شناسد و به گفته خواجه طوسى:
لذات دنیوى همه هیچ است نزد من
در خاطر از تغییر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
انسان مؤمن خدا باور و معاد شناس که جهان هستى را هدفمند و هشیار بیند تمام توان و تلاش خودش را به کار مىگیرد که در مسیر عبودیت و بندگى از بیهودگى و عبث گرایى و سستى و تنبلى بگریزد و در انجام عمل صالح با نشاط و همراه با شوق و رغبت زندگى اجتماعى خود را ساماندهى کند.
على (ع) در ضمن شمارش اوصاف انسانهاى پرهیزگار مىفرماید:"... وَ نَشَاطاً فِى هُدًى"(15)(آنان) در مسیر هدایت با نشاطند.
و چه خوب ترسیم کرده عالم و عارف دلسوخته مرحوم الهى قمشهاى این حقیقت را:
همى بینى در آن دلهاى آگاه
نشاطاً فى هدى شوقا الى اللّه
چو یابد راه کوى دلبرش را
نشاط انگیز سازد خاطرش را
بشارت باد مستان صفا را
بجان پویندگان راه وفا را
یکى را مست چشم یار کردند
یکى دردى کش خمار کردند
یکى را ناز جانان دار باید
یکى را نقش بیجان جان فزاید
تو شادى با مىانگور بستان
چه دانى شادى ایزد پرستان
تو را زیبد نشاط آب و نانى
نشاط عشقبازان را چه دانى
امام على (ع) مىفرماید:" الْمُؤْمِنُ یَرْغَبُ فِیمَا یَبْقَى وَ یَزْهَدُ فِیمَا یَفْنَى ... بَعِیدٌ کَسَلُهُ دَائِمٌ نَشَاطُهُ " (16)
مؤمن به آنچه باقى است عشق و رغبت نشان مىدهد و از آنچه فانى است گریزان است، تنبلى از او به دور است و همواره با نشاط زندگى مىکند.
پیامبر اسلام(ص) در ضمن دعا اینگونه مى فرماید:
"امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ"(17)
(خدایا) نعمت سرزندگى و کوشایى را به ما ارزانى دار و از سستى و تنبلى و ناتوانى و بهانه آورى و زیان و دل مردگى و ملال، محفوظمان دار.
همانگونه که مشاهده مىشود، در برابر روحیه منفى تنبلى روحیه مثبت نشاط و سرزندگى قرار دارد که پیشوایان معصوم آن را از خدا طلب مىکردند و به پیروان خویش نیز آن را اینگونه مىآموختند.
اگر نشاط فردى و اجتماعى در بین جامعه رواج یابد و جریان غالب و حاکم گردد بىتردید عزم ملى و اراده سرنوشت ساز به دنبال آن رخ مىنماید از این رو در روایات در برابر سستى و بى ارادگى به عزم سفارش شده است:
على (ع) فرمود: " ضَادُّوا التَّوَانِىَ بِالْعَزْم"(18)؛ با عزم و اراده به جنگ سستى بروید.
اگر در جامعهاى روحیه نشاط و پویایى و کوشایى همراه با عزم و اراده وجود داشته باشد آن جامعه از بسیارى از آفتها بدور خواهد بود در نتیجه مردم جامعه سرزنده، مولّد، متحرک، و اهل کار و ابتکار خواهند شد. بنابراین باید همگان بکوشیم تا از سستى و ضعف و تنبلى و بى حوصلگى خود را برهانیم و به صفت زیباى نشاط و عزم و همت عالى، خود و جامعه دینىمان را بیاراییم.
آثار زیانبار تنبلى
در کلمات نورانى پیشوایان معصوم نسبت به پیامدهاى زیانبار تنبلى و آثار ویرانگر اجتماعى آن هشدارهایى داده شده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
فقر و نادارى
انسان فقیر و جامعه فقیر ذلیل و زبون است، از چشمها مىافتد و براى زندگى خویش توان برنامهریزى و آینده نگرى را ندارد. انسان نیازمند از لحاظ اجتماعى فاقد پایگاه و جایگاه است حتى اگر حرف حقى هم داشته باشد در ابراز آن احساس ناتوانى مىکند. على (ع) مىفرماید:
" إِنَّ الْأَشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ "(19)؛آن گاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند، تنبلى و ناتوانى با هم ازدواج کردند و از آنها فقر متولد شد.
فقر زاییده تنبلى و بى حوصلگى و نداشتن روحیه کار و تلاش و سعى و کوشش است، کار سرمایه است و بى کارى سربارگى.
برو کار مىکن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانى است کار
آفت موفقیت
توفیق رفیقى است که به هر کس ندهند، اگر انسان در زندگى تلاش و تحرک نداشته باشد و بستر سازى و زمینه سازى نکند در امور مربوط به دین و دنیا به جایى نمى رسد به قول معروف "از تو حرکت از خدا برکت" اگر جوشش و کوشش نباشد رویش و زایش نخواهد بود. توفیق یعنى آماده شدن اسباب براى رسیدن به هدف و مقصود. این واقعیت آن گاه لباس واقعیت مىپوشد که آدمى اهل کار و تلاش باشد.
على (ع)فرمود: " آفَةُ النُّجْحِ الْکَسَلُ "؛(20)آفت موفقیت تنبلى است.
نرسیدن به مقصد
براى رسیدن به هدف و مقصود زندگى که همان "حیات طیبه" است، باید از ایمان و عمل صالح کمک گرفت اگر ایمان و باور باشد اما کار و عمل نباشد آدمى به هدف زندگى دست نخواهد یافت على(ع) مىفرماید:
" مَنْ دَامَ کَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه "؛(21) کسى که پیوسته تنبلى کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.
ونیز فرمود:
" عَدُوُّ الْعَمَلِ الْکَسَلُ "(22)؛ دشمن کار، تنبلى است.
افتادن از چشمها
کسى که روحیه کار و تلاش ندارد و کَلّ بر جامعه است از لحاظ اجتماعى فاقد جایگاه است، مردم به او اعتماد ندارند و در نتیجه از شور و مشورت با او مىپرهیزند و مىگویند اگر او حرفى و طرحى مىداشت خودش را از این بدبختى نجات مىداد. از این رو او از چشم مردم مىافتد.
على(ع) فرمود:" لَا تَتَّکِلْ فِى أُمُورِکَ عَلَى کَسْلَان"؛(23)در کارهاى خود به آدم تنبل، تکیه و اعتماد نکن.
و نیز فرمود:
" لَا تَسْتَعِنْ بِکَسْلَانَ وَ لَا تَسْتَشِیرَنَّ عَاجِزاً"؛(24) از آدم تنبل کمک مگیر و با ناتوان مشورت مکن.
این بود نگاهى گذرا به یکى دیگر از هشدارهاى اجتماعى که از زبان پیشوایان معصوم بیان شده است، امید است جامعه دینى و مدیریت اجتماعى ما برخوردار از نشاط و طراوت و تلاش و جدیت باشند و از هرگونه سستى و تنبلى و کمکارى و بى حوصلگى دورى گزینند.
پىنوشتها: -
1. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11، ص5186.
2. مفردات راغب،واژه کسل.
3. سوره عصر، آیه 3.
4. همان.
5. سوره بلد، آیه 17.
6. سوره مائده، آیه 2.
7. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11، ص5186.
8. سوره بقره، آیه 201.
9.سخنرانى 26/8/82.
10. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11 ص 5186.
11. همان.
12. همان.
13. همان، ص 5188.
14. مفردات راغب، کلمه نشط.
15. نهج البلاغه،خ 193.
16. میزان الحکمه،رى شهرى با ترجمه فارسى، ج 11،ص 5184.
17. همان، ص 5188.
18. همان.
19. همان، ص 5184.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. همان.