چشمچرانى و هرزهچشمى
آرشیو
چکیده
متن
قال رسولالله(ص): "إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَانَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ؛(1) از هرزهچشمى و چشمچرانى بپرهیزید زیرا که نگاه، هوس (و شهوت) را مىرویاند و موجب غفلت مىشود."
در این سخن نورانى پیامبر اعظم(ص) به یکى دیگر از هشدارهاى اجتماعى اشاره شده است و آن "نگاه شهوتآلود" و نداشتن اراده در کنترل چشم و نگاههاى گناهآلود آن است. براى پى بردن به ابعاد این هشدار به چند نکته باید پرداخت:
نگاه و گناه
سیستم و ساختار وجودى ما انسانها بهگونهاى است که از طریق حواس پنجگانه تصاویر و تصوراتى از محیط پیرامون خود دریافت مىکنیم، در حقیقت مواد اولیه صورتهاى ذهنى ما حواس ما هستند که ذهن ما بعد از حفظ و عکسبردارى از آنها به تجزیه و ترکیب آنها مىپردازد، از این رو ادراکات جزئى حسّى، مقدم بر ادراکات عقلى است.
دیدنىها به نوبه خود و به لحاظ اثر و لذتى که از خود بهجاى مىگذارند چند دستهاند:
الف: یک قسم آنهایى هستند که داراى زیبایى طبیعىاند و لذت به دست آمده از آنها بهخاطر زیبا بودن آنهاست مانند آثار و مناظر طبیعت و یا آثار هنرى که به دست بشر ترکیب و تألیف مىگردد.
ب: نوع دیگرى از دیدنىها هستند که شاید ظاهرى زیبا نداشته باشند ولى نوع دیگرى از لذت را به یاد انسان مىاندازند مانند برخى خوراکىها که ممکن است داراى ظاهرى قشنگ و زیبا نباشند ولى به جهت داشتن طعم و یا مزّه خوب در انسان شهوت و هوس بهرهبردارى ایجاد مىکنند.
ج: قسم دیگر از دیدنىها، آنهایى هستند که علاوه بر لذت زیبایى، نوع دیگرى از لذت را در نفس ایجاد مىکنند، مثل دیدن یک چهره زیبا و زن خوشسیما که ممکن است افزون بر ایجاد لذت در نفس، محرک شهوت جنسى نیز باشد و نگاه به او انسان را به گناه بکشاند.
از این رو اسلام گناه را از سرچشمه جلوگیرى کرده و براى نگاههاى انسان دستاندازهایى قرار داده تا از فرو رفتن آدمى در باتلاق گناه جلوگیرى و پیشگیرى نماید.
در بین محسوسات - به ویژه دیدنىها- چشم و نگاههاى آن در اشتغال فکر و قلب انسان نقش بنیادى دارد، امام على(ع) مىفرماید:
"الْعَیْنُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِیدُ الْعَقْلِ؛(2) چشم جاسوس دل و قاصد عقل است."
این عضو از اعضاى محسوس آدمى وسیلهاى است که مواد اولیه تخیل و تفکر را فراهم مىسازد و همین مجموعه تخیلات و تفکرات هستند که شخصیت انسان را تشکیل مىدهند. اگر این مواد خوب و سالم باشند، تفکرات انسان و در نتیجه رفتار او خوب و پسندیده خواهد بود، اما در صورتى که واردات کشور وجود آدمى از این بندر ناسالم باشد، تفکرات و در نتیجه اعمال او زشت و فاسد خواهد شد.
از این رو شرع مقدس اسلام انسان را از نگاههایى که زیانبار به کمالات انسانى است برحذر داشته و هشدار داده است، دین واقعنگر اسلام بر این باور است که قلب و جان آدمى بایگانى و محل آرشیو دیدنى هاست، قلب آدمى مانند لوح سفیدی است که توسط حواس انسان نقش و نگار مىبندد و بر اساس آن نوشتهها و نقشها و خطوط دستور رفتارى انسان صادر مىشود در صورتى که آن نوشتهها ناپسند و نامناسب باشند، کار و عمل انسان نیز چهره نازیبا به خود مىگیرد و در حوزه چشم، نگاه غیرمجاز تبدیل به گناه ویرانگر و خانمانسوز مىگردد.
کثرت نگاه به نامحرم، بذر انحراف را در دل آدمى مىپاشد و چهبسا نگاههاى نامبارک و آلوده که شخص را به اسارت و ذلّت همیشگى مىاندازد و او را از حرکت به سوى درجات عالى زندگى باز مىدارد.
از دیگر آثار شوم و نامبارک نگاه به نامحرم و چشمچرانى این است که چون همیشه پس از نگاه، ارضاى میل و شهوت به وجود آمده در اثر نگاه و هوس، دست یافتنى نیست، انسان گرفتار بیمارى، دچار فشار روحى و حسرت دردناک مىشود و براى رهایى از این حالت منفى روحى به گناهان بزرگترى مانند خودکشى، مواد مخدّر و... گرفتار مىگردد.
"کسى که کنترلى روى چشمهاى خود ندارد و چشم او مُدام به صحنههاى مهیّج نگاه مىکند همیشه دلش شلوغ و پُرآشوب است و از سکون و آرامش دل بىبهره است. به عبارت دیگر، همیشه یک حالت نیاز و تشنگى دائم و تلاش و تکاپو براى برطرف کردن این عطش روحى در او وجود دارد و چهبسا براى ارضاى امیال خود به چه ذلّتها و حقارتها تن مىدهد، کسى که چشم و سایر حواس را تحت تربیت خود قرار نمىدهد و به اسم آزادى آنها را رها مىکند، همیشه دل و ذهنى گرفتار و اسیر دارد، به عبارت دیگر، هرکس چشمش آزاد است فکر و دلش اسیر است، راستى آزادىِ کدام یک بهتر است؟"(3)
دروازه ملکوت یا رصدخانه شیطان؟
هر عضوى که خداوند در خلقت ما درنظر گرفته است داراى فواید و ویژگىهایى است، به کار گرفتن آن عضو در راستاى بهرهگیرى بهینه، هدف عالم آفرینش است که از آن به "شکر" یاد مىشود و مصرف کردن آن عضو در غیر آنچه خدا و دین خدا درنظر گرفته است "کفران" و ناسپاسى آن نعمت بهشمار مىرود.
"چشم" یکى از شریفترین، کارآمدترین و سودمندترین نعمتهاى الهى است که اگر مورد استفاده درست و صحیح قرار گیرد دروازه "ملکوت" مىشود و اگر در مسیر نادرست و انحرافى مصرف شود "دام شیطان" و روزنه گناه و سرآغاز فتنه و لغزش خواهد شد.
از اینرو در روایات اسلامى مىخوانیم که:
"لَیْسَ فِى الْبَدَنِ شَىْءٌ أَقَلَّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(4) در مجموعه بدن شما، ناسپاستر از چشم عضوی نیست، پس هرآنچه مىخواهد پاسخش ندهید زیرا شما را از یاد خدا باز مىدارد."
دیده و دل
بین دیده و دل، نگاه و قلب، رابطهاى تنگاتنگ وجود دارد. "هرآنچه دیده بیند دل کند یاد" اگر نگاهها مثبت باشد دل نورانى و باصفا و با آرامش خواهد شد و اگر نگاهها آلوده و آغشته به گناه باشد، دل ظلمتکده، آشفته و ناآرام مىشود.
آنان که دنبال دلى آرام و ضمیرى روشن و قلبى مطمئن هستند باید در گام اول چشمهاى خویش را کنترل نموده، از چشمچرانى و نگاههاى مسموم بپرهیزند.
على(ع) فرمود:
"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ؛(5)قلب صحیفه نگاه است."
اگر "صحیفه نور" مىخواهى، باید نگاههایت نورانى و حلال باشد. آنان که چشمشان در اختیارشان نیست دل آنها "کتاب ضلال" است و نورانیت و صفایى در آن احساس نمىکنند.
چشمچرانى
مفهوم چشمچرانى گسترده است بهگونهاى که هر نگاه و نظرى که هواى نفس انسان را تحریک کند شامل مىشود. ممکن است کسى به خانه مجلل و باشکوهى خیرهخیره نگاه کند و در دل آرزوى داشتن آن منزل را داشته باشد و یا به ماشین آخرین مدل بنگرد و آن را آرزو کند و یا چهره زیبا و دلفریبى را ببیند و فریفته او شود. همه اینها نوعى چشمچرانى است که باید از آن پرهیز کرد.
ولى آنچه معمولاً از واژه "چشمچرانى" به ذهن مىآید همان نگاه گناهآلود است که به گفته حافظ:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
نیالودن چشم به صحنههاى تحریک آمیز و گناهآلود یکى از ویژگىهاى مردان و زنان باایمان و باتقوا است که قرآن از آن به واژه "غضّ" یاد کرده است:
"قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ...؛(6) به مردان باایمان و زنان باایمان بگو که چشمهاى خود را فرو خوابانند."
"غضّ" با "غمض" فرق مىکند، اولى نقصان و کم کردن از نگاه و به زیر افکندن آن است و دومى به معناى فروبستن و چشم برهم نهادن.
پیامدهاى چشمچرانى
در فرهنگ و منابع دینى به پیامدهاى منفى چشمچرانى و نگاههاى حرام اشارات لطیف و هشدار دهندهاى دیده مىشود که در این مجال به برخى از آنها مىپردازیم:
الف: هرزگى و غفلت
انسانى که کنترل چشم و نگاه خویش را ازدست مىدهد دچار هرزگى و هواپرستى مىگردد و درنتیجه در باتلاق غفلت فرورفته، سرمایه عمر خویش را هدر مىدهد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
"إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ؛(7) از چشمچرانى بپرهیزید، زیرا این کار هوى و هوس را تحریک و میوه غفلت از او زاده مىشود."
در برخى از نسخهها "یبذر" آمده است. یعنى چشمچرانى بذر و تخم هوا و هوس در دل انسان مىپاشد و محصول آن جز فسق و فساد و فحشاء چیز دیگرى نخواهد بود.
حضرت عیسى(ع) به یارانش فرمود:
"إِیَّاکُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛(8)از نگاه حرام دورى کنید، زیرا چنین نگاهى در زمین دل شما بذر شهوت مىپاشد و همین آغازى براى فرو افتادن در فتنه است."
به همین جهت على(ع) در کلامى کوتاه و گویا مىفرماید:
"الْعَیْنُ رَائِدُ (الْقَلْبِ) الْفِتَن؛(9) چشمچرانى آدمى را به سوى فتنهها مىکشاند."
ب: دام شیطان
شیطان بر سر راه آدمى همواره دامگسترى مىکند، دامهاى شیطان برخى محسوس و قابل رؤیت و برخى نامرئى و پنهان است. اضافه بر آن گاهى براى پنهان نگه داشتن دام، از دانه کمک مىگیرد، انسانهاى غافل و جاهل در حالى که چشم خود را بر دانهها دوخته سرگرم برداشتن و خوردن آن هستند ناگهان گرفتار دامهاى پنهان شیطان مىشوند که بیرون آمدن از آن کار آسانى نیست. چشمچرانى یکى از دامهاى شیطان به شمار آمده است.
على(ع) مىفرماید:
"الْعُیُونِ- مَصَائِدُ الشَّیْطَانِ؛(10)چشمها دامهاى شیطانند."
یعنى از این راه انسانها را گرفتار گناه و آلودگى ساخته، آنان را در لب پرتگاه سقوط قرار مىدهد. در روایت دیگر از رسول خدا(ص) آمده است که:
"النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَه؛(11) نگاه حرام تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است. هر کس از آن به خاطر خدا صرفنظر کند، طعم و مزه ایمان را خواهد چشید."
ج: آه و حسرت
یکى دیگر از پیامدهاى چشمچرانى آن است که انسان چشمچران، به لحاظ اینکه همواره صحنهها و مناظرى مىبیند که غالباً به آن دسترسى ندارد، در نتیجه از درون گرفتار آه و حسرت و آرزوهایى مىشود که به خاطر دست نیافتن به آنها خود را مىآزارد و زندگى شیرین و بىدغدغه خود را گرفتار اضطراب، دلمشغولى و حسرتها و ایکاشهاى بیهوده مىسازد.
امام على(ع) فرمودند:
"مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ کَثُرَ أَسَفُهُ؛(12)آنکه کنترل چشم را ازدست بدهد، حزن و اندوه او بسیار گردد."
و نیز فرمود:
"کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ جَلَبَتْ حَسْرَةً؛(13)چه بسا یک نگاه، حسرتى را بهدنبال خود بکشاند."
و امام صادق(ع) فرمود:
"کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَة؛(14) چهبسا یک نگاه گناهآلود، آرزو و حسرت طولانى را بهجاى مىگذارد."
داستان چشمپاکى و نتیجه آن
در پایان به داستانى از قرآن درباره پسر و دخترانى جوان اشاره مىکنیم که با عفّت چشم و رعایت نگاه و حریم گرفتن از نامحرم به رفعت و منزلت الهى و اجتماعى بزرگى دست یافت.
موسى(ع) جوانى پرانرژى و پرتوان، پس از درگیرى با فرعونیان، از مصر به سوى مدائن هجرت کرد. نزدیک مدائن - همان شهرى که شعیب پیامبر(ع) در آن مىزیست- به جایى رسید که چوپانان براى گوسفندان خویش از آن آب برمى گرفتند. ناگهان دختران جوانى را دید که در کنارى ایستادهاند و گوسفندانشان را حفاظت مىکنند. از آنان پرسید چه مىکنید؟ گفتند: منتظریم تا مردان از این چاه براى گوسفندان آب بیرون آورند و بعد که خلوت شد ما براى گوسفندان خویش آب جستجو مىکنیم. موسى(ع) آن جوان باغیرت و پرهمّت براى گوسفندان آنان از چاه آب کشید و آن حیوانها سیراب شدند و دختران جوان هم به سوى خانه خویش رفتند. هنگامى که آن دو دختر جوان پیش پدر پیر خود رفتند با یادآورى جریان آبرسانى آن جوان به گوسفندان خویش، از جوانمردى و مردانگى او سخن به میان آوردند. شعیب یکى از آنان را فرستاد که آن جوان را به خانه دعوت کند. آن دختر پیش پدر این پیشنهاد را داد که:
"یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛(15) اى پدر! این جوان را بهکار گیر زیرا او هم توانا وهم امین است."
شعیب پیامبر(ع) پرسید: به توانایى او از جریان برداشتن سنگ سنگین و سخت پى بردى اما امانت او را از کجا شناختى؟
گفت: هنگامى که من را فرستادى تا او را به خانه خویش دعوت کنم، چون موسى راه را نمىشناخت من جلو افتادم تا او راه را گم نکند، او به من گفت: تو به دنبال من حرکت کن، هرکجا که به بیراهه رفتم مرا آگاه کن، چون ما کسانى هستیم که به دنبال زنان چشم نمىدوزیم و پشت سر آنان حرکت نمىکنیم! من از این رفتار او فهمیدم که جوانى پاکدامن و عفیف و امین است.(16)
نتیجه چشمپاکى موسى(ع) آن شد که در نزد شعیب(ع) منزلت یافت، با دختر شعیب(ع) ازدواج کرد و پس از آن نیز به مقام رسالت و نبوّت رسید.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار ج 69،ص 199.
2. بحارالانوار ج 101،ص 41.
3. دُرّ و صدف، محمد شجاعى، نشر مُحیى، صفحه 141،ضمناً در مقدمه این فصل نیز از این نوشته استفاده شد.
4. بحارالانوار،ج 10، ص 106.
5. نهجالبلاغة، ص 548، حکمت 409.
6. سوره تور، آیات 29 و 30.
7. بحارالانوار ج 69،ص 199.
8. بحارالانوار ج 75، ص 283.
9. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص 60.
10. بحارالانوار،ج 74، ص 294.
11. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 18.
12. بحارالانوار،ج 74،ص 288.
13. بحارالانوار،ج 68، ص 293.
14. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص 262.
15. سوره قصص، آیه 26.
16. میزانالحکمه، جلد 10، صفحه 75.
در این سخن نورانى پیامبر اعظم(ص) به یکى دیگر از هشدارهاى اجتماعى اشاره شده است و آن "نگاه شهوتآلود" و نداشتن اراده در کنترل چشم و نگاههاى گناهآلود آن است. براى پى بردن به ابعاد این هشدار به چند نکته باید پرداخت:
نگاه و گناه
سیستم و ساختار وجودى ما انسانها بهگونهاى است که از طریق حواس پنجگانه تصاویر و تصوراتى از محیط پیرامون خود دریافت مىکنیم، در حقیقت مواد اولیه صورتهاى ذهنى ما حواس ما هستند که ذهن ما بعد از حفظ و عکسبردارى از آنها به تجزیه و ترکیب آنها مىپردازد، از این رو ادراکات جزئى حسّى، مقدم بر ادراکات عقلى است.
دیدنىها به نوبه خود و به لحاظ اثر و لذتى که از خود بهجاى مىگذارند چند دستهاند:
الف: یک قسم آنهایى هستند که داراى زیبایى طبیعىاند و لذت به دست آمده از آنها بهخاطر زیبا بودن آنهاست مانند آثار و مناظر طبیعت و یا آثار هنرى که به دست بشر ترکیب و تألیف مىگردد.
ب: نوع دیگرى از دیدنىها هستند که شاید ظاهرى زیبا نداشته باشند ولى نوع دیگرى از لذت را به یاد انسان مىاندازند مانند برخى خوراکىها که ممکن است داراى ظاهرى قشنگ و زیبا نباشند ولى به جهت داشتن طعم و یا مزّه خوب در انسان شهوت و هوس بهرهبردارى ایجاد مىکنند.
ج: قسم دیگر از دیدنىها، آنهایى هستند که علاوه بر لذت زیبایى، نوع دیگرى از لذت را در نفس ایجاد مىکنند، مثل دیدن یک چهره زیبا و زن خوشسیما که ممکن است افزون بر ایجاد لذت در نفس، محرک شهوت جنسى نیز باشد و نگاه به او انسان را به گناه بکشاند.
از این رو اسلام گناه را از سرچشمه جلوگیرى کرده و براى نگاههاى انسان دستاندازهایى قرار داده تا از فرو رفتن آدمى در باتلاق گناه جلوگیرى و پیشگیرى نماید.
در بین محسوسات - به ویژه دیدنىها- چشم و نگاههاى آن در اشتغال فکر و قلب انسان نقش بنیادى دارد، امام على(ع) مىفرماید:
"الْعَیْنُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِیدُ الْعَقْلِ؛(2) چشم جاسوس دل و قاصد عقل است."
این عضو از اعضاى محسوس آدمى وسیلهاى است که مواد اولیه تخیل و تفکر را فراهم مىسازد و همین مجموعه تخیلات و تفکرات هستند که شخصیت انسان را تشکیل مىدهند. اگر این مواد خوب و سالم باشند، تفکرات انسان و در نتیجه رفتار او خوب و پسندیده خواهد بود، اما در صورتى که واردات کشور وجود آدمى از این بندر ناسالم باشد، تفکرات و در نتیجه اعمال او زشت و فاسد خواهد شد.
از این رو شرع مقدس اسلام انسان را از نگاههایى که زیانبار به کمالات انسانى است برحذر داشته و هشدار داده است، دین واقعنگر اسلام بر این باور است که قلب و جان آدمى بایگانى و محل آرشیو دیدنى هاست، قلب آدمى مانند لوح سفیدی است که توسط حواس انسان نقش و نگار مىبندد و بر اساس آن نوشتهها و نقشها و خطوط دستور رفتارى انسان صادر مىشود در صورتى که آن نوشتهها ناپسند و نامناسب باشند، کار و عمل انسان نیز چهره نازیبا به خود مىگیرد و در حوزه چشم، نگاه غیرمجاز تبدیل به گناه ویرانگر و خانمانسوز مىگردد.
کثرت نگاه به نامحرم، بذر انحراف را در دل آدمى مىپاشد و چهبسا نگاههاى نامبارک و آلوده که شخص را به اسارت و ذلّت همیشگى مىاندازد و او را از حرکت به سوى درجات عالى زندگى باز مىدارد.
از دیگر آثار شوم و نامبارک نگاه به نامحرم و چشمچرانى این است که چون همیشه پس از نگاه، ارضاى میل و شهوت به وجود آمده در اثر نگاه و هوس، دست یافتنى نیست، انسان گرفتار بیمارى، دچار فشار روحى و حسرت دردناک مىشود و براى رهایى از این حالت منفى روحى به گناهان بزرگترى مانند خودکشى، مواد مخدّر و... گرفتار مىگردد.
"کسى که کنترلى روى چشمهاى خود ندارد و چشم او مُدام به صحنههاى مهیّج نگاه مىکند همیشه دلش شلوغ و پُرآشوب است و از سکون و آرامش دل بىبهره است. به عبارت دیگر، همیشه یک حالت نیاز و تشنگى دائم و تلاش و تکاپو براى برطرف کردن این عطش روحى در او وجود دارد و چهبسا براى ارضاى امیال خود به چه ذلّتها و حقارتها تن مىدهد، کسى که چشم و سایر حواس را تحت تربیت خود قرار نمىدهد و به اسم آزادى آنها را رها مىکند، همیشه دل و ذهنى گرفتار و اسیر دارد، به عبارت دیگر، هرکس چشمش آزاد است فکر و دلش اسیر است، راستى آزادىِ کدام یک بهتر است؟"(3)
دروازه ملکوت یا رصدخانه شیطان؟
هر عضوى که خداوند در خلقت ما درنظر گرفته است داراى فواید و ویژگىهایى است، به کار گرفتن آن عضو در راستاى بهرهگیرى بهینه، هدف عالم آفرینش است که از آن به "شکر" یاد مىشود و مصرف کردن آن عضو در غیر آنچه خدا و دین خدا درنظر گرفته است "کفران" و ناسپاسى آن نعمت بهشمار مىرود.
"چشم" یکى از شریفترین، کارآمدترین و سودمندترین نعمتهاى الهى است که اگر مورد استفاده درست و صحیح قرار گیرد دروازه "ملکوت" مىشود و اگر در مسیر نادرست و انحرافى مصرف شود "دام شیطان" و روزنه گناه و سرآغاز فتنه و لغزش خواهد شد.
از اینرو در روایات اسلامى مىخوانیم که:
"لَیْسَ فِى الْبَدَنِ شَىْءٌ أَقَلَّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(4) در مجموعه بدن شما، ناسپاستر از چشم عضوی نیست، پس هرآنچه مىخواهد پاسخش ندهید زیرا شما را از یاد خدا باز مىدارد."
دیده و دل
بین دیده و دل، نگاه و قلب، رابطهاى تنگاتنگ وجود دارد. "هرآنچه دیده بیند دل کند یاد" اگر نگاهها مثبت باشد دل نورانى و باصفا و با آرامش خواهد شد و اگر نگاهها آلوده و آغشته به گناه باشد، دل ظلمتکده، آشفته و ناآرام مىشود.
آنان که دنبال دلى آرام و ضمیرى روشن و قلبى مطمئن هستند باید در گام اول چشمهاى خویش را کنترل نموده، از چشمچرانى و نگاههاى مسموم بپرهیزند.
على(ع) فرمود:
"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ؛(5)قلب صحیفه نگاه است."
اگر "صحیفه نور" مىخواهى، باید نگاههایت نورانى و حلال باشد. آنان که چشمشان در اختیارشان نیست دل آنها "کتاب ضلال" است و نورانیت و صفایى در آن احساس نمىکنند.
چشمچرانى
مفهوم چشمچرانى گسترده است بهگونهاى که هر نگاه و نظرى که هواى نفس انسان را تحریک کند شامل مىشود. ممکن است کسى به خانه مجلل و باشکوهى خیرهخیره نگاه کند و در دل آرزوى داشتن آن منزل را داشته باشد و یا به ماشین آخرین مدل بنگرد و آن را آرزو کند و یا چهره زیبا و دلفریبى را ببیند و فریفته او شود. همه اینها نوعى چشمچرانى است که باید از آن پرهیز کرد.
ولى آنچه معمولاً از واژه "چشمچرانى" به ذهن مىآید همان نگاه گناهآلود است که به گفته حافظ:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
نیالودن چشم به صحنههاى تحریک آمیز و گناهآلود یکى از ویژگىهاى مردان و زنان باایمان و باتقوا است که قرآن از آن به واژه "غضّ" یاد کرده است:
"قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ...؛(6) به مردان باایمان و زنان باایمان بگو که چشمهاى خود را فرو خوابانند."
"غضّ" با "غمض" فرق مىکند، اولى نقصان و کم کردن از نگاه و به زیر افکندن آن است و دومى به معناى فروبستن و چشم برهم نهادن.
پیامدهاى چشمچرانى
در فرهنگ و منابع دینى به پیامدهاى منفى چشمچرانى و نگاههاى حرام اشارات لطیف و هشدار دهندهاى دیده مىشود که در این مجال به برخى از آنها مىپردازیم:
الف: هرزگى و غفلت
انسانى که کنترل چشم و نگاه خویش را ازدست مىدهد دچار هرزگى و هواپرستى مىگردد و درنتیجه در باتلاق غفلت فرورفته، سرمایه عمر خویش را هدر مىدهد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
"إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَى وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَةَ؛(7) از چشمچرانى بپرهیزید، زیرا این کار هوى و هوس را تحریک و میوه غفلت از او زاده مىشود."
در برخى از نسخهها "یبذر" آمده است. یعنى چشمچرانى بذر و تخم هوا و هوس در دل انسان مىپاشد و محصول آن جز فسق و فساد و فحشاء چیز دیگرى نخواهد بود.
حضرت عیسى(ع) به یارانش فرمود:
"إِیَّاکُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛(8)از نگاه حرام دورى کنید، زیرا چنین نگاهى در زمین دل شما بذر شهوت مىپاشد و همین آغازى براى فرو افتادن در فتنه است."
به همین جهت على(ع) در کلامى کوتاه و گویا مىفرماید:
"الْعَیْنُ رَائِدُ (الْقَلْبِ) الْفِتَن؛(9) چشمچرانى آدمى را به سوى فتنهها مىکشاند."
ب: دام شیطان
شیطان بر سر راه آدمى همواره دامگسترى مىکند، دامهاى شیطان برخى محسوس و قابل رؤیت و برخى نامرئى و پنهان است. اضافه بر آن گاهى براى پنهان نگه داشتن دام، از دانه کمک مىگیرد، انسانهاى غافل و جاهل در حالى که چشم خود را بر دانهها دوخته سرگرم برداشتن و خوردن آن هستند ناگهان گرفتار دامهاى پنهان شیطان مىشوند که بیرون آمدن از آن کار آسانى نیست. چشمچرانى یکى از دامهاى شیطان به شمار آمده است.
على(ع) مىفرماید:
"الْعُیُونِ- مَصَائِدُ الشَّیْطَانِ؛(10)چشمها دامهاى شیطانند."
یعنى از این راه انسانها را گرفتار گناه و آلودگى ساخته، آنان را در لب پرتگاه سقوط قرار مىدهد. در روایت دیگر از رسول خدا(ص) آمده است که:
"النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَه؛(11) نگاه حرام تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است. هر کس از آن به خاطر خدا صرفنظر کند، طعم و مزه ایمان را خواهد چشید."
ج: آه و حسرت
یکى دیگر از پیامدهاى چشمچرانى آن است که انسان چشمچران، به لحاظ اینکه همواره صحنهها و مناظرى مىبیند که غالباً به آن دسترسى ندارد، در نتیجه از درون گرفتار آه و حسرت و آرزوهایى مىشود که به خاطر دست نیافتن به آنها خود را مىآزارد و زندگى شیرین و بىدغدغه خود را گرفتار اضطراب، دلمشغولى و حسرتها و ایکاشهاى بیهوده مىسازد.
امام على(ع) فرمودند:
"مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ کَثُرَ أَسَفُهُ؛(12)آنکه کنترل چشم را ازدست بدهد، حزن و اندوه او بسیار گردد."
و نیز فرمود:
"کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ جَلَبَتْ حَسْرَةً؛(13)چه بسا یک نگاه، حسرتى را بهدنبال خود بکشاند."
و امام صادق(ع) فرمود:
"کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَة؛(14) چهبسا یک نگاه گناهآلود، آرزو و حسرت طولانى را بهجاى مىگذارد."
داستان چشمپاکى و نتیجه آن
در پایان به داستانى از قرآن درباره پسر و دخترانى جوان اشاره مىکنیم که با عفّت چشم و رعایت نگاه و حریم گرفتن از نامحرم به رفعت و منزلت الهى و اجتماعى بزرگى دست یافت.
موسى(ع) جوانى پرانرژى و پرتوان، پس از درگیرى با فرعونیان، از مصر به سوى مدائن هجرت کرد. نزدیک مدائن - همان شهرى که شعیب پیامبر(ع) در آن مىزیست- به جایى رسید که چوپانان براى گوسفندان خویش از آن آب برمى گرفتند. ناگهان دختران جوانى را دید که در کنارى ایستادهاند و گوسفندانشان را حفاظت مىکنند. از آنان پرسید چه مىکنید؟ گفتند: منتظریم تا مردان از این چاه براى گوسفندان آب بیرون آورند و بعد که خلوت شد ما براى گوسفندان خویش آب جستجو مىکنیم. موسى(ع) آن جوان باغیرت و پرهمّت براى گوسفندان آنان از چاه آب کشید و آن حیوانها سیراب شدند و دختران جوان هم به سوى خانه خویش رفتند. هنگامى که آن دو دختر جوان پیش پدر پیر خود رفتند با یادآورى جریان آبرسانى آن جوان به گوسفندان خویش، از جوانمردى و مردانگى او سخن به میان آوردند. شعیب یکى از آنان را فرستاد که آن جوان را به خانه دعوت کند. آن دختر پیش پدر این پیشنهاد را داد که:
"یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛(15) اى پدر! این جوان را بهکار گیر زیرا او هم توانا وهم امین است."
شعیب پیامبر(ع) پرسید: به توانایى او از جریان برداشتن سنگ سنگین و سخت پى بردى اما امانت او را از کجا شناختى؟
گفت: هنگامى که من را فرستادى تا او را به خانه خویش دعوت کنم، چون موسى راه را نمىشناخت من جلو افتادم تا او راه را گم نکند، او به من گفت: تو به دنبال من حرکت کن، هرکجا که به بیراهه رفتم مرا آگاه کن، چون ما کسانى هستیم که به دنبال زنان چشم نمىدوزیم و پشت سر آنان حرکت نمىکنیم! من از این رفتار او فهمیدم که جوانى پاکدامن و عفیف و امین است.(16)
نتیجه چشمپاکى موسى(ع) آن شد که در نزد شعیب(ع) منزلت یافت، با دختر شعیب(ع) ازدواج کرد و پس از آن نیز به مقام رسالت و نبوّت رسید.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار ج 69،ص 199.
2. بحارالانوار ج 101،ص 41.
3. دُرّ و صدف، محمد شجاعى، نشر مُحیى، صفحه 141،ضمناً در مقدمه این فصل نیز از این نوشته استفاده شد.
4. بحارالانوار،ج 10، ص 106.
5. نهجالبلاغة، ص 548، حکمت 409.
6. سوره تور، آیات 29 و 30.
7. بحارالانوار ج 69،ص 199.
8. بحارالانوار ج 75، ص 283.
9. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص 60.
10. بحارالانوار،ج 74، ص 294.
11. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 18.
12. بحارالانوار،ج 74،ص 288.
13. بحارالانوار،ج 68، ص 293.
14. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص 262.
15. سوره قصص، آیه 26.
16. میزانالحکمه، جلد 10، صفحه 75.