فلسفه رجعت در نظام شیعه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ویژگىهاى رجعت
پس از آنکه معنا و مفهوم و دلائل اثبات رجعت روشن گردید، مناسب است تا برخى ویژگیها و خصوصیات این واقعه عظیم تا آنجا که به روایات اسلامى مستند است مورد بررسى قرار گیرد.
1- اختصاصى بودن رجعت
از جمله پرسشهایى که در باب رجعت مطرح مىشود این است که آیا رجعت، اختصاصى است یا عمومى؟ به عبارت روشنتر، آیا هنگام رجعت، همه مؤمنان و معاندان تاریخ به دنیا باز مىگردند یا بعضى از گروههاى رجعت مىکند؟
همانطور که از تعریف رجعت که در ابتداى این نوشتار ذکر شد برمىآید، رجعت، یعنى اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «کفار و ظالمان خالص» است، در مىیابیم که امر رجعت تنها شامل عدهاى از انسانها مىشود و نه همه آنها!
در قرآنکریم مىفرماید: «و یوم نحشر من کل امة فوجاً؛(1) روزى که از هر امتى گروهى را محشور مىنماییم.»
روایات وارده درباره رجعت نیز مؤید همین نظر (اختصاصى بودن) است. امام صادق(ع) مىفرماید: «إنما یرجع إلى الدنیا عند قیام القائم (ع) من محض الایمان محضاً، أو محض الکفر محضاً، فأما ما سوى هذین، فلا رجوع لهم إلى یوم المآب»(2) همانا کسانى که مؤمن خالص و یا کفر مطلق باشند، هنگام ظهور قائم(عج) به دنیا برمىگردند، ولى غیر از این افراد تا روز قیامت کسى به دنیا برنمىگردد.
دانشمندان شیعه نیز بالاتفاق بر این باورند که رجعت، اختصاصى است، نه عمومى. براى مثال، شیخ مفید(ره) دراینباره مىگوید: از نظر ما رجعت ویژه کسانى است که یا متمحض در ایمان بودهاند و یا غرق در کفر و عناد.(3)
و نیز سید مرتضى(ره) در پاسخ کسانى که از حقیقت رجعت پرسیدهاند، مىنویسد: آنچه شیعیان بدان باور دارند، این است که خداوند هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) جمعى از شیعیانش را که قبلاً از دنیا رفتهاند، زنده مىکند تا به ثواب یارى آن حضرت نائل شوند و دولت کریمه او را مشاهده کنند و نیز گروهى از دشمنان آن حضرت را زنده مىکند تا از آنان انتقام بگیرد.(4)
شیخ طوسى(ره) نیز رجعت را اختصاصى مىداند، وى در ذیل تفسیر آیه شریفه «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتاً احیاءٌ بل عند ربّهم یرزقون»(5) مىنویسد: این آیه دلالت دارد بر این که رجعت به دنیا براى برخى از گروههاى خاص جائز است؛ زیرا خداوند در این آیه خبر داده است که گروهى که در راه خدا کشته شدهاند، خداوند آنها را برمىگرداند و دوباره زنده مىکند.(6)
از مطالب یادشده درمىیابیم که، نباید چنین تصور کرد که تمامى مؤمنان و معاندان تاریخ در هنگام رجعت، بار دیگر به دنیا برمىگردند. بلکه بر اساس آیات و روایات وارده درباره رجعت و نیز اتفاق اندیشمندان شیعه، رجعت اختصاصى است و در این حادثه الهى تنها مؤمنان ناب و معاندان سیهروز به دنیا برمىگردند.
2- مشخص نبودن زمان وقوع رجعت
حکمت الهى بر این تعلق گرفته است که، زمان دقیق برخى از وقایع که در آینده اتفاق مىافتد و در سرنوشت انسان و جهان مؤثر است، مشخص نگردد. همانند معاد و ظهور حضرت مهدى(عج)؛ از این جمله است رجعت، که نمىتوان تاریخ دقیق آن را با ذکر سال و ماه و روز معین نمود. در اینباره امام على(ع) در حدیثى از پیامبر(ص) نقل مىکند: «فلما اخبرهم رسول الله مایکون من الرجعة، قالوا متى یکون هذا؟ قال الله: قل (یا محمد) إِنْ أَدْرِى أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّى أَمَداً»(7)آن هنگام که رسول خدا (ص) مردم را به وقایع رجعت آگاه نمود، از وى پرسیدند: آن رجعت در چه زمانى اتفاق مىافتد؟ خداوند به پیامبرش وحى فرمود: بگو من نمىدانم، (فقط خداوند از آن آگاه است) که آنچه وعده داده شده نزدیک است و یا آن که خداوند براى آن، مدت (طولانى) قرار داده است.
بنابراین، زمان وقوع رجعت همانند ظهور امام عصر (عج) دقیقاً معلوم نیست و با پیشگوئى و برخى ترفندهاى دیگر وقت آن مشخص نمىگردد.
3- اختیارى بودن رجعت
همانگونه که بیان شد، هنگام رجعت، دو دسته به دنیا برمىگردند مؤمنان واقعى و مشرکان ملحد، رجعت به دنیا براى هر یک از دو گروه یکسان نیست. ناگفته پیداست افرادى که براى انتقام و تنبیه رجعت مىکنند، هرگز به میل واراده خود برنمىگردند، بلکه به مصداق «کافر به جهنم نمىرود، کشان کشان مىبرند.» آنها نیز ناگزیر تن به رجعت مىدهند، چون رجعت براى آنها بسیار ذلتبار و سخت است. ولى در مورد مؤمنین اختیارى خواهد بود نه اجبارى.
آرى، رجعت براى مشرکان و کافران سیهروز اجبارى است؛ آنان باید به دنیا برگردند تا سزاى اعمال ننگین خویش را در همین دنیا بچشند، ولى مؤمنان و پارسایان خالص براى رجعت به دنیا آزادند، در صورتى که مایل باشند، مىتوانند هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) براى یارى او بشتابند.
مفضل بن عمر یکى از یاران امام صادق(ع)، از آن حضرت چنین نقل مىکند: «ذکرنا القائم (ع)، و من أصحابنا ینتظره، فقال لنا ابوعبدالله (ع): اذا اقام أتى المؤمن فى قبره فیقال له: هذا انه قد ظهر صاحبک فان تشاء ان تقیم فى کرامة ربک فاقم»(8)در خدمت امام صادق (ع)، در مورد قائم (ع)، و این که برخى از اصحاب ما که عاشقانه انتظار ظهور او را مىکشند و پیش از نیل به چنین سعادتى از دنیا مىروند، گفتگو مىکردیم. امام صادق(ع) فرمودند: هنگامى که ایشان قیام نمایند، مأمورین الهى (فرشتگان) در قبر با افراد مؤمن تماس مىگیرند و به آنها مىگویند: اى بنده خدا مولایت ظهورکرده است، اگر مىخواهى که به او بپیوندى، اختیار دارى و چنانچه بخواهى در نعمتهاى الهى متنعم بمانى، باز هم آزاد هستى.
از این حدیث شریف استفاده مىشود که رجعت در مورد مؤمنان، اختیارى است.
چه کسانى رجعت مىکنند؟
در پاسخ این پرسش که چه کسانى به دنیا بازمىگردند، نمىتوان به طور دقیق سخن گفت؛ زیرا برخى روایات به طور کلى معیار و ملاک رجعت کنندگان را «ایمان خالص» و « شرک محض»(9) برشمرده است و از افراد و مصادیق آنها سخنى به میان نیامده است. اما در پارهاى از روایات، اشاره به برخى از مصادیق رجعتکنندگان شده است. این دسته از روایات نیز مختلف است؛ در پارهاى از آنها سخن از رجعت همه پیامبران و امام على(ع) به میان آمده است و در برخى نیز سخن از رجعت امام حسین(ع) و اصحاب گرانقدر آن حضرت سخن رفته است و بالأخره در بعضى از روایات از رجعت پیامر اعظم اسلام(ص) و ائمه اهلبیت(ع) و دشمنان آنان یاد شده است. بدینترتیب، از مجموع روایاتى که در این باب وارد شده است، استفاده مىشود که افراد و گروههاى زیر از رجعتکنندگان به شمار مىآیند:
1- رجعت شهداى کربلا
براساس برخى روایات، نخستین کسى که رجعت نموده، و به دنیا بازمىگردد، امام حسین(ع) با اصحاب و یارانش است.
امام صادق(ع) مىفرماید: «اوّل من یرجع الى الدنیا، الحسین بن على ( ع(، فیملک فى الارض حتى یقسط حاجباه على عینیه مِنَ الکِبَرِ...»(10) اولین شخصى که به دنیا رجعت خواهد کرد، امام حسین(ع) است. آن حضرت آنقدر در زمین حکومت و رهبرى خواهد کرد که از پیرى موهاى ابروهاى او بر روى دیدهاش آویخته شود.
رجعت امام حسین(ع) در روزگار ظهور قائم(ع)، یکى دیگر از اصول مسلم و قطعى که شیعه بدان معتقد است این است که امام را امام غسل مىدهد این برگرفته از حدیث امام رضا(ع) است که مىفرماید: امام را جز امام غسل نمىدهد(11) بنابراین، باید یکى از امامان رجعت نموده مراسم تغسیل و خاکسپارى امام عصر(عج) را بر عهده بگیرد که طبق روایات رسیده امام حسین(ع) این مهم را انجام مى دهند.
در تفسیر عیاشى ذیل آیه شریفه «ثم رددنا لکم الکرة علیهم»(12) از امام صادق(ع) نقل شده است که: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین(ع) و هفتاد نفر(13) از اصحابش در عصر امام زمان(ع) است، در حالى که کلاه خودهاى طلایى بر سر دارند و به مردم رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسین(ع) را اطلاع مىدهند تا مؤمنان به شک و شبهه نیفتند و بدانند که دجّال و شیطان نیست و این در حالى است که حضرت مهدى(عج) در میان مردم است.
وقتى که امام حسین(ع) به اراده حکیمانه خداوند به دنیا بازگشت، حضرت مهدى(ع) انگشتر سلیمان نبى(ع) را به همراه زمام امور جامعه به او مىسپارد.(14)
آنگاه هنگامى که عرفان و ایمان مردم نسبت به رجعت امام حسین(ع) استوارگردید، پایان زندگى امام مهدى(ع) فرامىرسد. هنگامى که حضرت قائم(ع) پس از یک زندگى طولانى و شکوهبار از دنیا رفت، امام حسین(ع) امور مربوط به غسل و نماز و به خاک سپارى پیکر پاکش را به عهده مىگیرد، زیرا پیکر مطهر امام معصوم(ع) را تنها همانند او باید غسل و کفن کند و بر پیکر او نماز بگزارد و او را به خاک سپارد.(15) پس از شهادت امام زمان(عج) و تدفین ایشان، امام حسین(ع) عهدهدار حکومت جهانى ایشان مىشوند و به قدرى حکومت مىکنند که گفته شده است، از کثرت سن ابروهایش روى دیدگان مبارکش را مىپوشاند تا این که روز قیامت و رستاخیز فرارسد. ناگفته پیداست که این روایات اشاره به طولانى بودن حکومت امام حسین(ع) در عصر رجعت است.
جابر از امام باقر(ع) روایت مىکند: امام حسین(ع) در روز عاشورا، پیش از شهادتش، در مورد رجعت خود و یارانش فرموند: «جدّم، رسول خدا(ص)، به من فرمود: اى فرزند! تو را به سوى عراق خواهند برد، در زمینى که پیغمبران و اوصیاى ایشان در آنجا یکدیگر را ملاقات کردهاند یا خواهند کرد، و آن زمین را «عمورا» مىگویند، در آنجا شهید خواهى شد و با تو جماعتى از اصحاب تو نیز به شهادت خواهند رسید، که درد و رنج بریدن آهن به ایشان نخواهد رسید، چنانچه آتش را حقتعالى بر حضرت ابراهیم(ع) سرد و سلام گردانید، همچنین آتش جنگ بر تو و اصحاب تو سَرد و سلام خواهد شد.»(16)
آن حضرت خطاب به اصحابش فرمود: «بشارت باد شما را، شاد باشید که ما به نزد پیامبر(ص) مىرویم، پس مىمانیم در آن عالم آنقدر که خدا بخواهد. پس اوّل کسى که زمین شکافته مىشود و از زمین بیرون مىآید من خواهم بود و همراه بیرون آمدن من، بیرون خواهد آمد امیرالمؤمنین(ع) وحضرت قائم(ع) قیام خواهد کرد، پس نازل مىشود بر من گروهى از آسمان از طرف حقتعالى (که هرگز بر روى زمین فرود نیامده باشند) با جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و لشکرها از ملائکه، و فرود مىآید محمد(ص) و على(ع) و من و برادرم و جمیع آنها که خدا بر ایشان منّت گذاشته از انبیاء و اوصیاء، سوار شده بر اسبان خدائى ابلق(17) از نور، که هیچ مخلوقى پیش از آنها، بر آنها سوار نشده است. پس رسول خدا (ص)، عَلَمْ خود را به دست مىگیرد و حرکت مىدهد و شمشیر خود را به دست حضرت قائم(ع) مىدهد، پس بعد از آن، آنچه خدا خواهد مىنمائیم.
پس از آن حقتعالى بیرون مىآورد از مسجد کوفه چشمهاى از روغن و چشمهاى از آب و چشمهاى از شیر.
آنگاه امیرالمؤمنین، على(ع) شمشیر رسول خدا(ص) را به من مىدهد و مرا به جانب مشرق و مغرب مىفرستد، پس هر که دشمن خدا باشد، خونش را بریزم و هر بتى را بیابم، بسوزانم تا اینکه به زمین «هند» برسم و جمیع آن بلاد را فتح کنم.
و حضرت دانیال و یوشع زنده شوند و بیایند به سوى حضرت امیرالمؤمنین (ع) و گویند: «راست گفتند خدا و رسول او در وعدهها که دادند.» پس هفتاد نفر با ایشان بفرستد به سوى «بصره» که هر که در مقام مقاتله درآید او را بکشند، و لشکرى به سوى بلاد «روم» بفرستد که آنجا را فتح کنند.
پس هر حیوان حرام گوشت که باشد، بکُشم تا آن که به غیر حلال و پاک و پاکیزه در روى زمین نباشد... یهود و نصارى و سایر ملل را مخیّر گردانم میان اسلام و شمشیر، پس هر که مسلمان شود، منّت گذارم بر او و هر که اسلام را نخواهد، خونش را بریزم.
و هیچ مردى از شیعیان ما نماند، مگر آن که خدا ملکى به سوى او بفرستد که خاک را از روى او پاک کند و زنان و منزل او را در بهشت به او نشان دهد. و هر کور و زمینگیر و مبتلائى که باشد، خدا به برکت ما اهلبیت آن بلاها را از او دفع نماید.
و حق تعالى برکت را از آسمان به زمین فرو فرستد به گونهاى که شاخههاى درختانِ میوهدار از زیادى میوه بشکند و میوه تابستان در زمستان و میوه زمستان در تابستان به عمل آید و این است معنى قول حقتعالى که فرمود: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحْنا...»(18) و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم؛ ولى (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
سپس فرمود: خداوند به شیعیان ما کرامتى ببخشد که مخفى نماند بر ایشان هیچ چیز در زمین و آنچه در زمین است، حتّى آنکه اگر کسى بخواهد از احوال خانواده خود اطّلاع حاصل کند، خدا به او الهام مىکند به آنچه که آنها انجام مىدهند.(19)
علاوه بر اصحاب امام حسین(ع)، در روایات دیگر اشاره به رجعت بعضى از مؤمنین و شیعیان على(ع) نیز شده است. امام باقر (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل مىکند که: «در هنگام ظهور حضرت مهدى، مؤمنان، لبیکگویان، گروه گروه از قبرها بیرون مىآیند و حضرت از این رخداد فوقالعاده با تعجب یاد مىکند؛ پس چقدر حیرتآور است (زنده شدن مردگان) چگونه در حیرت نباشم از زنده شدن مردگان که خداوند آنان را از قبورشان برمىانگیزاند در حالى که گروه گروه مشغول گفتن لبّیک لبّیک اى دعوتکننده به سوى خدا، هستند.»(20)
بنابراین، امام حسین(ع) و یارانش (شهداى کربلا)، نخستین مراجعتکننده به دنیا هستند که پس از انتقامگیرى از پدیدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گیتى، آن امام همام، مدت بسیارى را به اداره امور عالم و حاکمیت بر جهان بشریت مىپردازند.
2- همه پیامبران
برخى از روایات به رجعت همه پیامبران اشاره دارد. اینک به چند روایت اشاره مىکنیم حضرت على(ع) دراینباره مىفرماید: «خداوند همه پیامبران مرسل از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) را زنده مىکند.»(21)
همچنین امام صادق (ع) مىفرماید: «فلم یبعث الله نبیا و لارسولا الا رد جمیهم الى الدنیا حتى یقاتلوابین یدى على بن ابى طالب امیر المؤمنین»(22) خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد جز آن که همه آنان را به دنیا برمىگرداند تا در رکاب امیرمؤمنان، على بن ابى طالب(ع)، جنگ کنند.
«خداوند همه پیامبران و مؤمنان را براى یارى امیرمؤمنان(ع) گرد مىآورد. درآن روز على بن ابىطالب(ع)، پرچم رسول اکرم(ص) را در دست مىگیرد و امیر و رهبر همه مخلوقات مىشود. همه مخلوقات در زیر پرچم او قرار مىگیرند و او بر همه فرمانروایى مىکند.»(23)
در بعضى از روایات به طور ویژه از برخى پیامبران به عنوان رجعتکنندگان نام برده شده است؛ از جمله رجعت حضرت اسماعیل(ع)، رجعت حضرت رسول اکرم(ص)،(24) رجعت حضرت خضر(ع) و رجعت حضرت عیسى(ع). از نظر این که حضرت عیسى (ع) به نصَ قرآن به آسمانها رفته است، بازگشت او از آسمانها به روى زمین یک نوع رجعت است، ولى رجعت اصطلاحى نیست. ولى مرحوم شیخ حر عاملى در کتاب «ایقاظ»، از نزول حضرت عیسى(ع) به رجعت تعبیر نموده است.(25)
3- رجعت پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع)
برخى از روایات بیانگر آن است که پیامبر اسلام(ص) و امام على(ع) و سائر ائمه اهلبیت(ع) به دنیا بازمىگردند و سالیان حکومت مىکنند.
ابوخالد کابلى از امام سجاد(ع) روایت مىکند که امام در تفسیر آیه شریفه «اِن الذ ى فرض علیک القرآن لرادک الى معاد»(26) آن کسى که قرآن را بر تو فرو فرستاد به یقین، تو را به وعدهگاهت بازمىگرداند، فرمودند: «پیامبر شما و امیرمؤمنان و امامان اهلبیت، در عصر ظهور به دنیا بازمىگردند».(27)
بیشتر روایات این باب مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه(ع). در این مورد نیز ما با دو دسته روایات مواجه هستیم:
دستهاى از این روایات رجعت را براى تمام ائمه (ع) ثابت مىکند. برخى دیگر از روایات برای ذکر مصداق تنها نام دو امام یعنى، امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) را ذکر نموده است. و در پارهاى از روایات نام پیامبر(ص) نیز آمده است.(28) امّا سایر ائمه(ع) از آنان به طور خاص ذکرى به میان نیامده است، بلکه به طور عام قائل به رجعت همه ائمه شدهاند. نظیر آنچه که از امام صادق (ع) دراینباره نقل شده است: «هیچ امام و پیشوایى نیست، مگر این که مجدداً در زمان خودش در آینده به دنیا بازمىگردد در حالى که نیکان و بدان زمان او نیز همراه او برمىگردند، تا افراد با ایمان از انسانهاى کافر جدا شوند.»(29)
در برخى از روایات براى امام على(ع) چند رجعت بیان شده، چنان که امام صادق(ع) از رجعت حضرت على(ع) سخن مىگوید وتوضیح مىدهد که براى آن حضرت چندین بار رجعت است.(30) امام على(ع) نیز در ضمن خطبه مفصلى فرمودند: براى من بازگشت پس از بازگشت و رجعت پس از رجعت است، من صاحب رجعتها هستم، من صاحب صولتها و شوکتها هستم، من صاحب دولتها وقدرتها هستم(31)
از نظر روایات، تردیدى نیست که منظور از «دابة الارض» در آیه 82 سوره نمل، رجعت حضرت على(ع) مىباشد. امام باقر(ع) از امام على(ع) نقل مىکنند که فرمود: به من شش فضیلت داده شده:1- علم منایا و بلایا و وصایا به من داده شده؛ 2- سخن فصل جداکننده حق و باطل به من عطا شده؛ 3- من صاحب رجعتها هستم؛ فرمانروایى کل به من داده شده؛ 4- من صاحب عصاى موسى هستم؛ 5 - من دابة الارض هستم که با مردم سخن خواهم گفت.(32)
افزون بر روایاتى که در این باب وارد شده، در برخى از دعاها و زیارتهای مأثوره نیز به رجعت پیامبر(ص) و ائمه هدى(ع) تصریح شده است، که به اختصار به چند مورد اشاره مىشود:
1- در فرازى از زیارت رسول خدا (ص): «اِنّى لَمِنَ الْقائِلینَ بِفَضْلِکُمْ، مُقِرُّ بِرَجْعَتِکُمْ، لا اُنْکِرُ للّهِ قُدْرَةً وَ لا اَزْعَمُ اِلاّ ما شاءَ اللّهُ»(33) من به مقام والاى شما معتقدم، به بازگشت شما (به این دنیا) باور دارم، قدرت خدا را انکار نمىکنم و جز مشیّت حضرت پروردگار چیزى اراده نمىکنم.
2- در فرازى از زیارت «جامعه» آمده است: «...مُؤْمِنٌ بِإِیابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ ...»(34) به بازگشت شما ایمان دارم، و رجعت شما را تصدیق مىنمایم....
منظور از دو تعبیر «ایاب» و «رجعت»، یک چیز است، و مقصود همان رجعتى است که اوّل امام حسین(ع) بعد حضرت امیرالمؤمنین(ع) و بعد حضرت رسول(ص)، بعد باقى ائمه(ع) رجوع مىنمایند، مىباشد.
3- در فرازى از زیارت «اربعین» که صفوان از امام صادق(ع) روایت کرده است، چنین مىخوانیم: «وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ»(35) من گواهى مىدهم که به شما ایمان آورده ام و به بازگشت شما یقین دارم.
4- زیارت حضرت ابوالفضل(ع): «انى بکم وبایا بکم من المؤمنین»(36)
5 - زیارت حضرت مهدى(عج) در فرازى از زیارت آن حضرت در روز نیمه شعبان آمده است: «فان ادرکنى الموت قبل ظهورک فانى اتوسل بک وبآبائک الطاهرین الى الله تعالى واسئله ان یصلى على محمد وآل محمد وان یجعل لى کرة فى ظهورک و رجعة فى ایامک لابلغ من طاعتک مرادى....»(37) اگر پیش از ظهور تو، مرگ مرا دریابد، به وسیله تو و پدران بزرگوارت به خداى تبارک و تعالى متوسل مىشوم و از او مىخواهم که به محمد و آل محمد صلوات بفرستد و براى من بازگشتى در ظهور تو و رجعتى در روزگار تو قرار دهد، تا به مقصود خود در زمینه اطاعت تو نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنک شود.
6- زیارت آل یاسین: «وان رجعتکم حق لا ریب فیها.»(38)
7- زیارت رجبیّه: «حتى العود الى حضرتکم والفوز فى کرتکم.»(39)
8 - در فرازى از دعاى «عهد»(40) چنین آمده است: «...اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَاَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى....»(41) خدایا! اگر مرگى که بر همه بندگانت قطعى و مسلّم کردهاى، میان من و ظهور مولایم جدائى بیندازد، با قدرت بىنهایتت مرا از قبر بیرون بیاور.
4- اصحاب پیامبران
در برخى از روایات، سخن از رجعت جمعى از اصحاب باوفاى پیامبر اسلام(ص)، به میان آمده است؛ مثلاً در روایتى که مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است که پانزده نفر از اصحاب حضرت موسى(ع) آنانى که هدایت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند هفت نفر از اصحاب کهف و نیز یوشع بن نون و جمعى از اصحاب پیامبراسلام(ص)، چون: سلمان، ابودجانه انصارى، مقداد، جابر بن عبدالله انصارى، مالک اشتر، و... برخى دیگر، از رجعتکنندگان به شمار مىآیند.(42)
این روایت شریف بیانگر این است که در عصر رجعت، گروهى از اصحاب باوفاى رسول اکرم(ص) و یاران و شیعیان باصفاى امیرمؤمنان(ع) که در طریق ولایت ثابت قدم ماندند و هرگز منحرف نشدند به دنیا برگردانده مىشوند؛ در شماره آینده به بازگشت برخى از آنها اشاره مىکنیم:
پىنوشتها:
1. سوره نمل، آیه 83.
2. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 25؛إثبات الهداة، ج 3، ص 577، باب 32، ف 53،ح 736؛ بحارالانوار، ج 6، ص 254.
3. شیخ مفید، مسائل سرویة، ص 35 اوائل المقالات، ص 28.
4. سیدمرتضى علم الهدى، رسائل شریف مرتضى، ج 1، ص 125.
5. سوره آل عمران، آیه 169.
6. شیخ طوسى، التبیان، ج 3، ص 47.
7. بحارالانوار، ج 53، ص 59. آیه شریفه در سوره جن، آیه 25.
8. همان، ص 92.
9. همان، ص 39.
10. بحارالانوار، ج 53،ص 46.
11. کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 384.
12. سوره اسراء،آیه 6.
13. در برخى منابع تعداد همراهان امام حسین(ع) 95 هزار نفر آمده است: (تفسیر فرات کوفى، ص.203)
14. بحارالا نوار، ج 53، ص 103.
15. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 281 ر.ک: فروع کافى، ج 8، ص 206 ؛بحارالانوار، ج 51، ص 56؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 406.
16. بحارالانوار، ج 53، ص 62.
17. هر چیز دو رنگ، خصوصاً سیاه و سفید را گویند.
18. سوره اعراف،آیه 96.
19. بحارالانوار، ج 53، ص 62.
20. همان، ص 46.
21. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 4،حدیث شماره 6936، ترجمه: حمیدرضا شیخى.
22. بحارالانوار، ج53، ص 41؛ تفسیرعیاشى، ج1،ص 181؛تفسیربرهان، ج 1،ص 295.
23. تفسیر برهان، ج 1،ص 295؛تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 359.
24. بحارالانوار، ج 53،ص 46؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239.
25. الایقاظ، ص 324 ؛بحارالانوار، ج 14، ص 336.
26. سوره قصص،آیه 85.
27. بحارالانوار، ج 53،ص32؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 147؛ مختصر بصائرالرجات، ص 29 ر.ک: معجم احادیث المهدى، ج 5، ص 327، ش 1763.
28. ر.ک: دکتر حبیب الله طاهرى، سیماى آفتاب، ص 345، چاپ اول، 1380 ه .ش، انتشارات زایر، قم.
29. غلام رضا مغیثى، رجعت از نگاه عقل و دین، ص 94، چ اول، 1380، قطع رقعى، انتشارات قم.
30. بحارالانوار، ج 53، ص 75.
31. بحارالانوار، ج 53، ص 46؛تفسیرصافى، ج 1،ص 326؛ تفسیربرهان، ج 3، ص 149.
32. تفسیربرهان، ج 3،ص 209؛تفسیر نورا لثقلین، ج 4، ص 97 ؛تفسیرصافى، ج 4، ص 75.
33. بحارالانوار، ج 100، ص 189.
34. همان، ج 102، ص 144- 154.
35. همان، ج 101، ص 332.
36. همان، ج 101،ص 277 و 218.
37. همان، ج 102، ص 118.
38. همان، ص 94- 82.
39. همان، ج 53، ص 94.
40. امام صادق (ع)، دعائى به نام دعاى «عهد» تعلیم فرموده که هر کس آن را در زمان غیبت چهل روز صبح بخواند، از یاران حضرت بقیّة اللّه روحى فداه مى شود، و اگر پیش از ظهور از دنیا برود خداوند او را به هنگام ظهور زنده مى کند و باز مى گرداند.
41. بحارالانوار، ج 53،ص 95.
42. همان ص 91.
43. سوره اسراء، آیات 5 - 6.
پس از آنکه معنا و مفهوم و دلائل اثبات رجعت روشن گردید، مناسب است تا برخى ویژگیها و خصوصیات این واقعه عظیم تا آنجا که به روایات اسلامى مستند است مورد بررسى قرار گیرد.
1- اختصاصى بودن رجعت
از جمله پرسشهایى که در باب رجعت مطرح مىشود این است که آیا رجعت، اختصاصى است یا عمومى؟ به عبارت روشنتر، آیا هنگام رجعت، همه مؤمنان و معاندان تاریخ به دنیا باز مىگردند یا بعضى از گروههاى رجعت مىکند؟
همانطور که از تعریف رجعت که در ابتداى این نوشتار ذکر شد برمىآید، رجعت، یعنى اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «کفار و ظالمان خالص» است، در مىیابیم که امر رجعت تنها شامل عدهاى از انسانها مىشود و نه همه آنها!
در قرآنکریم مىفرماید: «و یوم نحشر من کل امة فوجاً؛(1) روزى که از هر امتى گروهى را محشور مىنماییم.»
روایات وارده درباره رجعت نیز مؤید همین نظر (اختصاصى بودن) است. امام صادق(ع) مىفرماید: «إنما یرجع إلى الدنیا عند قیام القائم (ع) من محض الایمان محضاً، أو محض الکفر محضاً، فأما ما سوى هذین، فلا رجوع لهم إلى یوم المآب»(2) همانا کسانى که مؤمن خالص و یا کفر مطلق باشند، هنگام ظهور قائم(عج) به دنیا برمىگردند، ولى غیر از این افراد تا روز قیامت کسى به دنیا برنمىگردد.
دانشمندان شیعه نیز بالاتفاق بر این باورند که رجعت، اختصاصى است، نه عمومى. براى مثال، شیخ مفید(ره) دراینباره مىگوید: از نظر ما رجعت ویژه کسانى است که یا متمحض در ایمان بودهاند و یا غرق در کفر و عناد.(3)
و نیز سید مرتضى(ره) در پاسخ کسانى که از حقیقت رجعت پرسیدهاند، مىنویسد: آنچه شیعیان بدان باور دارند، این است که خداوند هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) جمعى از شیعیانش را که قبلاً از دنیا رفتهاند، زنده مىکند تا به ثواب یارى آن حضرت نائل شوند و دولت کریمه او را مشاهده کنند و نیز گروهى از دشمنان آن حضرت را زنده مىکند تا از آنان انتقام بگیرد.(4)
شیخ طوسى(ره) نیز رجعت را اختصاصى مىداند، وى در ذیل تفسیر آیه شریفه «ولاتحسبنّ الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتاً احیاءٌ بل عند ربّهم یرزقون»(5) مىنویسد: این آیه دلالت دارد بر این که رجعت به دنیا براى برخى از گروههاى خاص جائز است؛ زیرا خداوند در این آیه خبر داده است که گروهى که در راه خدا کشته شدهاند، خداوند آنها را برمىگرداند و دوباره زنده مىکند.(6)
از مطالب یادشده درمىیابیم که، نباید چنین تصور کرد که تمامى مؤمنان و معاندان تاریخ در هنگام رجعت، بار دیگر به دنیا برمىگردند. بلکه بر اساس آیات و روایات وارده درباره رجعت و نیز اتفاق اندیشمندان شیعه، رجعت اختصاصى است و در این حادثه الهى تنها مؤمنان ناب و معاندان سیهروز به دنیا برمىگردند.
2- مشخص نبودن زمان وقوع رجعت
حکمت الهى بر این تعلق گرفته است که، زمان دقیق برخى از وقایع که در آینده اتفاق مىافتد و در سرنوشت انسان و جهان مؤثر است، مشخص نگردد. همانند معاد و ظهور حضرت مهدى(عج)؛ از این جمله است رجعت، که نمىتوان تاریخ دقیق آن را با ذکر سال و ماه و روز معین نمود. در اینباره امام على(ع) در حدیثى از پیامبر(ص) نقل مىکند: «فلما اخبرهم رسول الله مایکون من الرجعة، قالوا متى یکون هذا؟ قال الله: قل (یا محمد) إِنْ أَدْرِى أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّى أَمَداً»(7)آن هنگام که رسول خدا (ص) مردم را به وقایع رجعت آگاه نمود، از وى پرسیدند: آن رجعت در چه زمانى اتفاق مىافتد؟ خداوند به پیامبرش وحى فرمود: بگو من نمىدانم، (فقط خداوند از آن آگاه است) که آنچه وعده داده شده نزدیک است و یا آن که خداوند براى آن، مدت (طولانى) قرار داده است.
بنابراین، زمان وقوع رجعت همانند ظهور امام عصر (عج) دقیقاً معلوم نیست و با پیشگوئى و برخى ترفندهاى دیگر وقت آن مشخص نمىگردد.
3- اختیارى بودن رجعت
همانگونه که بیان شد، هنگام رجعت، دو دسته به دنیا برمىگردند مؤمنان واقعى و مشرکان ملحد، رجعت به دنیا براى هر یک از دو گروه یکسان نیست. ناگفته پیداست افرادى که براى انتقام و تنبیه رجعت مىکنند، هرگز به میل واراده خود برنمىگردند، بلکه به مصداق «کافر به جهنم نمىرود، کشان کشان مىبرند.» آنها نیز ناگزیر تن به رجعت مىدهند، چون رجعت براى آنها بسیار ذلتبار و سخت است. ولى در مورد مؤمنین اختیارى خواهد بود نه اجبارى.
آرى، رجعت براى مشرکان و کافران سیهروز اجبارى است؛ آنان باید به دنیا برگردند تا سزاى اعمال ننگین خویش را در همین دنیا بچشند، ولى مؤمنان و پارسایان خالص براى رجعت به دنیا آزادند، در صورتى که مایل باشند، مىتوانند هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) براى یارى او بشتابند.
مفضل بن عمر یکى از یاران امام صادق(ع)، از آن حضرت چنین نقل مىکند: «ذکرنا القائم (ع)، و من أصحابنا ینتظره، فقال لنا ابوعبدالله (ع): اذا اقام أتى المؤمن فى قبره فیقال له: هذا انه قد ظهر صاحبک فان تشاء ان تقیم فى کرامة ربک فاقم»(8)در خدمت امام صادق (ع)، در مورد قائم (ع)، و این که برخى از اصحاب ما که عاشقانه انتظار ظهور او را مىکشند و پیش از نیل به چنین سعادتى از دنیا مىروند، گفتگو مىکردیم. امام صادق(ع) فرمودند: هنگامى که ایشان قیام نمایند، مأمورین الهى (فرشتگان) در قبر با افراد مؤمن تماس مىگیرند و به آنها مىگویند: اى بنده خدا مولایت ظهورکرده است، اگر مىخواهى که به او بپیوندى، اختیار دارى و چنانچه بخواهى در نعمتهاى الهى متنعم بمانى، باز هم آزاد هستى.
از این حدیث شریف استفاده مىشود که رجعت در مورد مؤمنان، اختیارى است.
چه کسانى رجعت مىکنند؟
در پاسخ این پرسش که چه کسانى به دنیا بازمىگردند، نمىتوان به طور دقیق سخن گفت؛ زیرا برخى روایات به طور کلى معیار و ملاک رجعت کنندگان را «ایمان خالص» و « شرک محض»(9) برشمرده است و از افراد و مصادیق آنها سخنى به میان نیامده است. اما در پارهاى از روایات، اشاره به برخى از مصادیق رجعتکنندگان شده است. این دسته از روایات نیز مختلف است؛ در پارهاى از آنها سخن از رجعت همه پیامبران و امام على(ع) به میان آمده است و در برخى نیز سخن از رجعت امام حسین(ع) و اصحاب گرانقدر آن حضرت سخن رفته است و بالأخره در بعضى از روایات از رجعت پیامر اعظم اسلام(ص) و ائمه اهلبیت(ع) و دشمنان آنان یاد شده است. بدینترتیب، از مجموع روایاتى که در این باب وارد شده است، استفاده مىشود که افراد و گروههاى زیر از رجعتکنندگان به شمار مىآیند:
1- رجعت شهداى کربلا
براساس برخى روایات، نخستین کسى که رجعت نموده، و به دنیا بازمىگردد، امام حسین(ع) با اصحاب و یارانش است.
امام صادق(ع) مىفرماید: «اوّل من یرجع الى الدنیا، الحسین بن على ( ع(، فیملک فى الارض حتى یقسط حاجباه على عینیه مِنَ الکِبَرِ...»(10) اولین شخصى که به دنیا رجعت خواهد کرد، امام حسین(ع) است. آن حضرت آنقدر در زمین حکومت و رهبرى خواهد کرد که از پیرى موهاى ابروهاى او بر روى دیدهاش آویخته شود.
رجعت امام حسین(ع) در روزگار ظهور قائم(ع)، یکى دیگر از اصول مسلم و قطعى که شیعه بدان معتقد است این است که امام را امام غسل مىدهد این برگرفته از حدیث امام رضا(ع) است که مىفرماید: امام را جز امام غسل نمىدهد(11) بنابراین، باید یکى از امامان رجعت نموده مراسم تغسیل و خاکسپارى امام عصر(عج) را بر عهده بگیرد که طبق روایات رسیده امام حسین(ع) این مهم را انجام مى دهند.
در تفسیر عیاشى ذیل آیه شریفه «ثم رددنا لکم الکرة علیهم»(12) از امام صادق(ع) نقل شده است که: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین(ع) و هفتاد نفر(13) از اصحابش در عصر امام زمان(ع) است، در حالى که کلاه خودهاى طلایى بر سر دارند و به مردم رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسین(ع) را اطلاع مىدهند تا مؤمنان به شک و شبهه نیفتند و بدانند که دجّال و شیطان نیست و این در حالى است که حضرت مهدى(عج) در میان مردم است.
وقتى که امام حسین(ع) به اراده حکیمانه خداوند به دنیا بازگشت، حضرت مهدى(ع) انگشتر سلیمان نبى(ع) را به همراه زمام امور جامعه به او مىسپارد.(14)
آنگاه هنگامى که عرفان و ایمان مردم نسبت به رجعت امام حسین(ع) استوارگردید، پایان زندگى امام مهدى(ع) فرامىرسد. هنگامى که حضرت قائم(ع) پس از یک زندگى طولانى و شکوهبار از دنیا رفت، امام حسین(ع) امور مربوط به غسل و نماز و به خاک سپارى پیکر پاکش را به عهده مىگیرد، زیرا پیکر مطهر امام معصوم(ع) را تنها همانند او باید غسل و کفن کند و بر پیکر او نماز بگزارد و او را به خاک سپارد.(15) پس از شهادت امام زمان(عج) و تدفین ایشان، امام حسین(ع) عهدهدار حکومت جهانى ایشان مىشوند و به قدرى حکومت مىکنند که گفته شده است، از کثرت سن ابروهایش روى دیدگان مبارکش را مىپوشاند تا این که روز قیامت و رستاخیز فرارسد. ناگفته پیداست که این روایات اشاره به طولانى بودن حکومت امام حسین(ع) در عصر رجعت است.
جابر از امام باقر(ع) روایت مىکند: امام حسین(ع) در روز عاشورا، پیش از شهادتش، در مورد رجعت خود و یارانش فرموند: «جدّم، رسول خدا(ص)، به من فرمود: اى فرزند! تو را به سوى عراق خواهند برد، در زمینى که پیغمبران و اوصیاى ایشان در آنجا یکدیگر را ملاقات کردهاند یا خواهند کرد، و آن زمین را «عمورا» مىگویند، در آنجا شهید خواهى شد و با تو جماعتى از اصحاب تو نیز به شهادت خواهند رسید، که درد و رنج بریدن آهن به ایشان نخواهد رسید، چنانچه آتش را حقتعالى بر حضرت ابراهیم(ع) سرد و سلام گردانید، همچنین آتش جنگ بر تو و اصحاب تو سَرد و سلام خواهد شد.»(16)
آن حضرت خطاب به اصحابش فرمود: «بشارت باد شما را، شاد باشید که ما به نزد پیامبر(ص) مىرویم، پس مىمانیم در آن عالم آنقدر که خدا بخواهد. پس اوّل کسى که زمین شکافته مىشود و از زمین بیرون مىآید من خواهم بود و همراه بیرون آمدن من، بیرون خواهد آمد امیرالمؤمنین(ع) وحضرت قائم(ع) قیام خواهد کرد، پس نازل مىشود بر من گروهى از آسمان از طرف حقتعالى (که هرگز بر روى زمین فرود نیامده باشند) با جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و لشکرها از ملائکه، و فرود مىآید محمد(ص) و على(ع) و من و برادرم و جمیع آنها که خدا بر ایشان منّت گذاشته از انبیاء و اوصیاء، سوار شده بر اسبان خدائى ابلق(17) از نور، که هیچ مخلوقى پیش از آنها، بر آنها سوار نشده است. پس رسول خدا (ص)، عَلَمْ خود را به دست مىگیرد و حرکت مىدهد و شمشیر خود را به دست حضرت قائم(ع) مىدهد، پس بعد از آن، آنچه خدا خواهد مىنمائیم.
پس از آن حقتعالى بیرون مىآورد از مسجد کوفه چشمهاى از روغن و چشمهاى از آب و چشمهاى از شیر.
آنگاه امیرالمؤمنین، على(ع) شمشیر رسول خدا(ص) را به من مىدهد و مرا به جانب مشرق و مغرب مىفرستد، پس هر که دشمن خدا باشد، خونش را بریزم و هر بتى را بیابم، بسوزانم تا اینکه به زمین «هند» برسم و جمیع آن بلاد را فتح کنم.
و حضرت دانیال و یوشع زنده شوند و بیایند به سوى حضرت امیرالمؤمنین (ع) و گویند: «راست گفتند خدا و رسول او در وعدهها که دادند.» پس هفتاد نفر با ایشان بفرستد به سوى «بصره» که هر که در مقام مقاتله درآید او را بکشند، و لشکرى به سوى بلاد «روم» بفرستد که آنجا را فتح کنند.
پس هر حیوان حرام گوشت که باشد، بکُشم تا آن که به غیر حلال و پاک و پاکیزه در روى زمین نباشد... یهود و نصارى و سایر ملل را مخیّر گردانم میان اسلام و شمشیر، پس هر که مسلمان شود، منّت گذارم بر او و هر که اسلام را نخواهد، خونش را بریزم.
و هیچ مردى از شیعیان ما نماند، مگر آن که خدا ملکى به سوى او بفرستد که خاک را از روى او پاک کند و زنان و منزل او را در بهشت به او نشان دهد. و هر کور و زمینگیر و مبتلائى که باشد، خدا به برکت ما اهلبیت آن بلاها را از او دفع نماید.
و حق تعالى برکت را از آسمان به زمین فرو فرستد به گونهاى که شاخههاى درختانِ میوهدار از زیادى میوه بشکند و میوه تابستان در زمستان و میوه زمستان در تابستان به عمل آید و این است معنى قول حقتعالى که فرمود: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحْنا...»(18) و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم؛ ولى (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
سپس فرمود: خداوند به شیعیان ما کرامتى ببخشد که مخفى نماند بر ایشان هیچ چیز در زمین و آنچه در زمین است، حتّى آنکه اگر کسى بخواهد از احوال خانواده خود اطّلاع حاصل کند، خدا به او الهام مىکند به آنچه که آنها انجام مىدهند.(19)
علاوه بر اصحاب امام حسین(ع)، در روایات دیگر اشاره به رجعت بعضى از مؤمنین و شیعیان على(ع) نیز شده است. امام باقر (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل مىکند که: «در هنگام ظهور حضرت مهدى، مؤمنان، لبیکگویان، گروه گروه از قبرها بیرون مىآیند و حضرت از این رخداد فوقالعاده با تعجب یاد مىکند؛ پس چقدر حیرتآور است (زنده شدن مردگان) چگونه در حیرت نباشم از زنده شدن مردگان که خداوند آنان را از قبورشان برمىانگیزاند در حالى که گروه گروه مشغول گفتن لبّیک لبّیک اى دعوتکننده به سوى خدا، هستند.»(20)
بنابراین، امام حسین(ع) و یارانش (شهداى کربلا)، نخستین مراجعتکننده به دنیا هستند که پس از انتقامگیرى از پدیدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گیتى، آن امام همام، مدت بسیارى را به اداره امور عالم و حاکمیت بر جهان بشریت مىپردازند.
2- همه پیامبران
برخى از روایات به رجعت همه پیامبران اشاره دارد. اینک به چند روایت اشاره مىکنیم حضرت على(ع) دراینباره مىفرماید: «خداوند همه پیامبران مرسل از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) را زنده مىکند.»(21)
همچنین امام صادق (ع) مىفرماید: «فلم یبعث الله نبیا و لارسولا الا رد جمیهم الى الدنیا حتى یقاتلوابین یدى على بن ابى طالب امیر المؤمنین»(22) خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد جز آن که همه آنان را به دنیا برمىگرداند تا در رکاب امیرمؤمنان، على بن ابى طالب(ع)، جنگ کنند.
«خداوند همه پیامبران و مؤمنان را براى یارى امیرمؤمنان(ع) گرد مىآورد. درآن روز على بن ابىطالب(ع)، پرچم رسول اکرم(ص) را در دست مىگیرد و امیر و رهبر همه مخلوقات مىشود. همه مخلوقات در زیر پرچم او قرار مىگیرند و او بر همه فرمانروایى مىکند.»(23)
در بعضى از روایات به طور ویژه از برخى پیامبران به عنوان رجعتکنندگان نام برده شده است؛ از جمله رجعت حضرت اسماعیل(ع)، رجعت حضرت رسول اکرم(ص)،(24) رجعت حضرت خضر(ع) و رجعت حضرت عیسى(ع). از نظر این که حضرت عیسى (ع) به نصَ قرآن به آسمانها رفته است، بازگشت او از آسمانها به روى زمین یک نوع رجعت است، ولى رجعت اصطلاحى نیست. ولى مرحوم شیخ حر عاملى در کتاب «ایقاظ»، از نزول حضرت عیسى(ع) به رجعت تعبیر نموده است.(25)
3- رجعت پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع)
برخى از روایات بیانگر آن است که پیامبر اسلام(ص) و امام على(ع) و سائر ائمه اهلبیت(ع) به دنیا بازمىگردند و سالیان حکومت مىکنند.
ابوخالد کابلى از امام سجاد(ع) روایت مىکند که امام در تفسیر آیه شریفه «اِن الذ ى فرض علیک القرآن لرادک الى معاد»(26) آن کسى که قرآن را بر تو فرو فرستاد به یقین، تو را به وعدهگاهت بازمىگرداند، فرمودند: «پیامبر شما و امیرمؤمنان و امامان اهلبیت، در عصر ظهور به دنیا بازمىگردند».(27)
بیشتر روایات این باب مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه(ع). در این مورد نیز ما با دو دسته روایات مواجه هستیم:
دستهاى از این روایات رجعت را براى تمام ائمه (ع) ثابت مىکند. برخى دیگر از روایات برای ذکر مصداق تنها نام دو امام یعنى، امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) را ذکر نموده است. و در پارهاى از روایات نام پیامبر(ص) نیز آمده است.(28) امّا سایر ائمه(ع) از آنان به طور خاص ذکرى به میان نیامده است، بلکه به طور عام قائل به رجعت همه ائمه شدهاند. نظیر آنچه که از امام صادق (ع) دراینباره نقل شده است: «هیچ امام و پیشوایى نیست، مگر این که مجدداً در زمان خودش در آینده به دنیا بازمىگردد در حالى که نیکان و بدان زمان او نیز همراه او برمىگردند، تا افراد با ایمان از انسانهاى کافر جدا شوند.»(29)
در برخى از روایات براى امام على(ع) چند رجعت بیان شده، چنان که امام صادق(ع) از رجعت حضرت على(ع) سخن مىگوید وتوضیح مىدهد که براى آن حضرت چندین بار رجعت است.(30) امام على(ع) نیز در ضمن خطبه مفصلى فرمودند: براى من بازگشت پس از بازگشت و رجعت پس از رجعت است، من صاحب رجعتها هستم، من صاحب صولتها و شوکتها هستم، من صاحب دولتها وقدرتها هستم(31)
از نظر روایات، تردیدى نیست که منظور از «دابة الارض» در آیه 82 سوره نمل، رجعت حضرت على(ع) مىباشد. امام باقر(ع) از امام على(ع) نقل مىکنند که فرمود: به من شش فضیلت داده شده:1- علم منایا و بلایا و وصایا به من داده شده؛ 2- سخن فصل جداکننده حق و باطل به من عطا شده؛ 3- من صاحب رجعتها هستم؛ فرمانروایى کل به من داده شده؛ 4- من صاحب عصاى موسى هستم؛ 5 - من دابة الارض هستم که با مردم سخن خواهم گفت.(32)
افزون بر روایاتى که در این باب وارد شده، در برخى از دعاها و زیارتهای مأثوره نیز به رجعت پیامبر(ص) و ائمه هدى(ع) تصریح شده است، که به اختصار به چند مورد اشاره مىشود:
1- در فرازى از زیارت رسول خدا (ص): «اِنّى لَمِنَ الْقائِلینَ بِفَضْلِکُمْ، مُقِرُّ بِرَجْعَتِکُمْ، لا اُنْکِرُ للّهِ قُدْرَةً وَ لا اَزْعَمُ اِلاّ ما شاءَ اللّهُ»(33) من به مقام والاى شما معتقدم، به بازگشت شما (به این دنیا) باور دارم، قدرت خدا را انکار نمىکنم و جز مشیّت حضرت پروردگار چیزى اراده نمىکنم.
2- در فرازى از زیارت «جامعه» آمده است: «...مُؤْمِنٌ بِإِیابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ ...»(34) به بازگشت شما ایمان دارم، و رجعت شما را تصدیق مىنمایم....
منظور از دو تعبیر «ایاب» و «رجعت»، یک چیز است، و مقصود همان رجعتى است که اوّل امام حسین(ع) بعد حضرت امیرالمؤمنین(ع) و بعد حضرت رسول(ص)، بعد باقى ائمه(ع) رجوع مىنمایند، مىباشد.
3- در فرازى از زیارت «اربعین» که صفوان از امام صادق(ع) روایت کرده است، چنین مىخوانیم: «وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ»(35) من گواهى مىدهم که به شما ایمان آورده ام و به بازگشت شما یقین دارم.
4- زیارت حضرت ابوالفضل(ع): «انى بکم وبایا بکم من المؤمنین»(36)
5 - زیارت حضرت مهدى(عج) در فرازى از زیارت آن حضرت در روز نیمه شعبان آمده است: «فان ادرکنى الموت قبل ظهورک فانى اتوسل بک وبآبائک الطاهرین الى الله تعالى واسئله ان یصلى على محمد وآل محمد وان یجعل لى کرة فى ظهورک و رجعة فى ایامک لابلغ من طاعتک مرادى....»(37) اگر پیش از ظهور تو، مرگ مرا دریابد، به وسیله تو و پدران بزرگوارت به خداى تبارک و تعالى متوسل مىشوم و از او مىخواهم که به محمد و آل محمد صلوات بفرستد و براى من بازگشتى در ظهور تو و رجعتى در روزگار تو قرار دهد، تا به مقصود خود در زمینه اطاعت تو نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنک شود.
6- زیارت آل یاسین: «وان رجعتکم حق لا ریب فیها.»(38)
7- زیارت رجبیّه: «حتى العود الى حضرتکم والفوز فى کرتکم.»(39)
8 - در فرازى از دعاى «عهد»(40) چنین آمده است: «...اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَاَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى....»(41) خدایا! اگر مرگى که بر همه بندگانت قطعى و مسلّم کردهاى، میان من و ظهور مولایم جدائى بیندازد، با قدرت بىنهایتت مرا از قبر بیرون بیاور.
4- اصحاب پیامبران
در برخى از روایات، سخن از رجعت جمعى از اصحاب باوفاى پیامبر اسلام(ص)، به میان آمده است؛ مثلاً در روایتى که مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است که پانزده نفر از اصحاب حضرت موسى(ع) آنانى که هدایت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند هفت نفر از اصحاب کهف و نیز یوشع بن نون و جمعى از اصحاب پیامبراسلام(ص)، چون: سلمان، ابودجانه انصارى، مقداد، جابر بن عبدالله انصارى، مالک اشتر، و... برخى دیگر، از رجعتکنندگان به شمار مىآیند.(42)
این روایت شریف بیانگر این است که در عصر رجعت، گروهى از اصحاب باوفاى رسول اکرم(ص) و یاران و شیعیان باصفاى امیرمؤمنان(ع) که در طریق ولایت ثابت قدم ماندند و هرگز منحرف نشدند به دنیا برگردانده مىشوند؛ در شماره آینده به بازگشت برخى از آنها اشاره مىکنیم:
پىنوشتها:
1. سوره نمل، آیه 83.
2. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 25؛إثبات الهداة، ج 3، ص 577، باب 32، ف 53،ح 736؛ بحارالانوار، ج 6، ص 254.
3. شیخ مفید، مسائل سرویة، ص 35 اوائل المقالات، ص 28.
4. سیدمرتضى علم الهدى، رسائل شریف مرتضى، ج 1، ص 125.
5. سوره آل عمران، آیه 169.
6. شیخ طوسى، التبیان، ج 3، ص 47.
7. بحارالانوار، ج 53، ص 59. آیه شریفه در سوره جن، آیه 25.
8. همان، ص 92.
9. همان، ص 39.
10. بحارالانوار، ج 53،ص 46.
11. کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 384.
12. سوره اسراء،آیه 6.
13. در برخى منابع تعداد همراهان امام حسین(ع) 95 هزار نفر آمده است: (تفسیر فرات کوفى، ص.203)
14. بحارالا نوار، ج 53، ص 103.
15. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 281 ر.ک: فروع کافى، ج 8، ص 206 ؛بحارالانوار، ج 51، ص 56؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 406.
16. بحارالانوار، ج 53، ص 62.
17. هر چیز دو رنگ، خصوصاً سیاه و سفید را گویند.
18. سوره اعراف،آیه 96.
19. بحارالانوار، ج 53، ص 62.
20. همان، ص 46.
21. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 4،حدیث شماره 6936، ترجمه: حمیدرضا شیخى.
22. بحارالانوار، ج53، ص 41؛ تفسیرعیاشى، ج1،ص 181؛تفسیربرهان، ج 1،ص 295.
23. تفسیر برهان، ج 1،ص 295؛تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 359.
24. بحارالانوار، ج 53،ص 46؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239.
25. الایقاظ، ص 324 ؛بحارالانوار، ج 14، ص 336.
26. سوره قصص،آیه 85.
27. بحارالانوار، ج 53،ص32؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 239؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 147؛ مختصر بصائرالرجات، ص 29 ر.ک: معجم احادیث المهدى، ج 5، ص 327، ش 1763.
28. ر.ک: دکتر حبیب الله طاهرى، سیماى آفتاب، ص 345، چاپ اول، 1380 ه .ش، انتشارات زایر، قم.
29. غلام رضا مغیثى، رجعت از نگاه عقل و دین، ص 94، چ اول، 1380، قطع رقعى، انتشارات قم.
30. بحارالانوار، ج 53، ص 75.
31. بحارالانوار، ج 53، ص 46؛تفسیرصافى، ج 1،ص 326؛ تفسیربرهان، ج 3، ص 149.
32. تفسیربرهان، ج 3،ص 209؛تفسیر نورا لثقلین، ج 4، ص 97 ؛تفسیرصافى، ج 4، ص 75.
33. بحارالانوار، ج 100، ص 189.
34. همان، ج 102، ص 144- 154.
35. همان، ج 101، ص 332.
36. همان، ج 101،ص 277 و 218.
37. همان، ج 102، ص 118.
38. همان، ص 94- 82.
39. همان، ج 53، ص 94.
40. امام صادق (ع)، دعائى به نام دعاى «عهد» تعلیم فرموده که هر کس آن را در زمان غیبت چهل روز صبح بخواند، از یاران حضرت بقیّة اللّه روحى فداه مى شود، و اگر پیش از ظهور از دنیا برود خداوند او را به هنگام ظهور زنده مى کند و باز مى گرداند.
41. بحارالانوار، ج 53،ص 95.
42. همان ص 91.
43. سوره اسراء، آیات 5 - 6.