هشدارهاى اجتماعى(7) غیبت و زشت یادى
آرشیو
چکیده
متن
قال على (علیه السلام):
«ایاک و الغیبة فأنها تمقتک الى اللّه و الناس و تُحبط اجرک؛از غیبت و (پشت سرگویى و زشت یادى) دیگران دورى کن، چه این که (با این رفتار) خدا و مردم را دشمن خود کردهاى و پاداش (کارهاى نیکت) از بین خواهد رفت».(1)
یکى دیگر از بیماریهاى اجتماعى که شیوع فراوان دارد و آسیبهاى جبران ناپذیرى به جوامع بشرى و جامعه دینى وارد مىسازد، غیبت کردن و یاد کرد زشت و ناروا پشت سر دیگران است؟ اسلام نسبت به این رذیلت اخلاقى در رابطه با اجتماع و صدماتى که به آن وارد مىشود و پیکره جامعه را از اعتدال خارج مىسازد، هشدارهاى جدى داده و نکوهشهاى شدیدى نموده است از آن جمله است حدیث نورانى که در آغاز آوردیم، در این کلام نورانى سه پیامد منفى بزرگ براى غیبت بیان شده است:
1. مبغوض شدن انسان در پیش گاه خدا
2. منفور شدن او پیش مردم
3. حبط و از بین رفتن پاداش اعمال نیک
زشتى و پلشتى این گناه به اندازهاى است که خداى رئوف و رحیم نسبت به بندهاى که اهل غیبت است دشمن مىشود و غیبت کننده از چشم و نگاه خدا مىافتد و کسیکه چنین شد سزاوار عذاب و کیفر الهى خواهد شد.
افزون بر این، غیبت کننده پایگاه و جایگاه اجتماعى خویش را از دست مىدهد و مردم نسبت به او بى اعتماد مىشوند، و با خود چنین مىگویند: این شخص که به آسانى پیش ما از دیگران به زشتى یاد مىکند و مطالبى را بر زبان جارى مىسازد که آبرو و حیثیت اجتماعى فرد یا افراد را به خطر مىاندازد، از کجا معلوم که پشت سرما و پیش دیگران چنین نکند؟
آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بى گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
دیگر آن که غیبت، حسنات و کارهاى نیکى که انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسیده است آنها را ضایع مىسازد، و گاهى هم آنها را به پرونده کسى که از او غیبت شده منتقل و جابجا مىکند و این خسران بزرگ و کیفر عظیمى است که چه بسا اگر انسان دقت کند دست از این عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت.
غیبت چیست؟
راغب اصفهانى مىگوید: «غیبت، یاد کرد عیب دیگران است بدون آن که نیازى به آن باشد.»(2)
فقها در تعریف غیبت مىگویند: «الغیبة ذکر الانسان بمایکرهه»(3)
آن چه که پشت سر کسى گفته شود که از آن خرسند نیست و آن را خوش نمىدارد.»
توضیح مطلب بالا این است که یاد کرد از انسانها و اوصاف آنها سه گونه است:
1. یاد کردى از کمالات و کارهاى مثبت آنان مثل این که بگوید فلانى زاهد و عالم و نماز خوان است.
2. یاد کردن از اوصاف و کارهاى عادى کسى مانند این که فلانى مىخوابد، راه مىرود و....
3. یاد کردن عیوب و نقطههاى ضعف و کارهاى زشتى که بر دیگران پوشیده است.
بدون تردید غیبت، بند اول و دوم را شامل نمىشود، و آنچه که گناه است و از مصادیق غیبت بشمار مىرود بند سوم است و آن این که آدمى با زبان و یا رفتار و کردارش عیب و نقص کسى را آشکار و افشاء کند که خداوند آن را بر او پوشانده است.
انگیزههاى غیبت
ریشهیابى این موضوع که بدانیم چرا انسانها از یکدیگر غیبت مىکنند؟ پرسشى است که پاسخ آن راهگشا خواهد بود؟
گاهى ریشه غیبت آن است که کسى با تخریب دیگران مىخواهد خود را رفعت و بلندى ببخشد. نقص دیگران را مىشمارد تا کمال خود را به اثبات برساند این نوع از غیبت در بین اهل علم و دانش بیشتر رواج دارد. آنها گاهى محترمانه به غیبت یکدیگر مىپردازند، مثلاً مىگوید فلانى این مطلب را نفهمیده است، و یا آنچه او در این بحث گفته است بطلان آن روشن است و مانند آن، گاهى از گرفتارى شخصى غمگین است و غم و اندوه خود را آشکار مىکند اگر از او پرسیده شود چرا در غم فرو رفتهاى؟ مىگوید به خاطر این که فلانى برایش گرفتارى پیش آمده و یکى یکى آنها را بیان مىکند و این شیوه برخى از اهل نفاق است که به این وسیله آبروى افراد را مىریزند و علامت سؤال فراوان در ذهن مخاطبان خود ایجاد مىکنند؟ و بالآخره على(ع) در یک کلام گویا و روشن فرمود:
«الغیبة جهد العاجز؛(4) غیبت تلاش انسانهاى ناتوان است».
این که انسان پشت سر کسى میدان بگیرد و نقطه ضعفها و عیبهاى او را برشمارد این شهامت و شجاعت و مردانگى نیست، این نشاندهنده نوعى عقده حقارت و یا برون افکنى آن روحیه پست و همت کوتاه او بشمار مىرود. به جنگ کسى رفتن که قدرت دفاع از خود را ندارد هنر نیست، مانند مشت زنى که به دیوار مشت بزند و خود را قهرمان و پیروز میدان به حساب آورد.
از این رو امام على(ع) در این باره مىفرماید:
«لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب؛(5) آدمى که (در همه چیز شک مىکند) دین ندارد و کسیکه غیبت مىکند ناجوانمرد است.
برخى از آن جهت به غیبت آلوده مىشوند که با عینک بدبینى همه کس را مىبینند، نگاهشان به افراد نگاه نادرستى است، داستان همان مورچه است که آب در خانه او افتاد و گفت دنیا را آب برد.
بعضى با کوچکترین ضرر و یا حادثهاى به تمام عالم و آدم بد و بیراه مىگویند، همه مسؤولان را زیر سؤال مىبرند، همه خوبىها و اقدامهاى مثبت را نادیده مىگیرند و مگس گونه روى نقطههاى آلوده مىنشینند. این گونه کسان اگر با دیده انصاف بنگرند بسیارى از انتقادهاى انتقام گونه آنها وارد نیست و جز مسمومیت فکرى و اجتماعى اثر و نتیجه دیگرى ندارد.
قرآن و غیبت
سوره «حجرات» که سوره ادب و اخلاق است همه مسلمانان و مؤمنان را برادر نامیده است طرح (اخوّت) و برادرى در جامعه دینى زمینه ساز همدلى، مهربانى، دوستى، آبرودارى، یارى کردن، خیرخواهى، کمک مالى، دفاع از حیثیت اجتماعى و... مىباشد، اگر روحیه برادرى در جامعه اسلامى حاکم باشد همه به یکدیگر احترام مىگذارند و حدود و حقوق را رعایت مىکنند و در نتیجه زمینه نزول رحمت پروردگار را فراهم مىسازند از این رو قرآن مجید مىفرماید:
«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوااللّه لعلکم ترحمون»(6)
مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید.
در این آیه شریفه چند نکته قابل توجه است:
1. اخوت و برادرى دینى
2. اهمیت صلح و آشتى و مهربانى
3. تقوا و خداباورى در کارها
4. زمینه سازى جلب رحمت حق
اگر مؤمنان به راستى برادر یکدیگر باشند در جهت گسترش مهر و دوستى و صلح و آشتى تلاش مىورزند و این کار را فقط براى خدا انجام مىدهند، خداوند هم بر چنین مردمانى رحمت و رأفت خود را فرو خواهد فرستاد.
آسیبشناسى اخوت دینى
در ادامه آیه اخوت، قرآن مجید به شش گناه اجتماعى پرداخته که هر کدام به نوبه خود مىتوانند پایههاى جامعه دینى را سست و دلهاى مؤمنان را از هم بگسلند و تار و پود جامعه اسلامى را گرفتار آفت و آسیب سازند.
این گفتار و رفتار شش گانه به ترتیب عبارتند از:
* استهزاء و مورد سخریه قرار دادن یکدیگر چه زن و چه مرد
* عیبجویى و طعن را رواج دادن
* یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کردن
* گمان بد و سوءظن نسبت به یکدیگر داشتن
* تجسس و جستجوگرى در کار دیگران نمودن
* غیبت و زشت یادى از برادر دینى انجام دادن(7)
از آن جا که اسلام امنیت کامل و همه جانبه اجتماعى را مورد نظر دارد و بر این باور است که: مال، جان، ناموس و آبروى مسلمانان به عنوان چهار سرمایه اصلى باید از هرگونه تعرّض مصون بماند. این دستور شش گانه را براى تأمین امنیت فراگیر صادر نموده است.
این شش صفت اگر در جامعه رواج یابد مانند خوره اندام جامعه دینى را خواهد خورد و شکوه و شوکت جامعه اسلامى را درهم فرو خواهد ریخت از این رو به شدت از این رفتارهاى ششگانه نهى شده که آخرین آن غیبت است.
"غیبت" معلول دو علت پیشین در این آیه است یعنى بدگمانى و تجسس، زیرا گمان بد سرچشمه تجسس است و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر این امور سبب غیبت مىشود که اسلام از معلول و علت همزمان نهى کرده است.
آن گاه براى این که زشتى عمل «غیبت» را گوشزد کند، آن را در ضمن یک مثال روشن و گویا و همه کس فهم ترسیم مىکند و مىگوید:
«ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه؛(8) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعاً از این امر کراهت دارد».
آبرو وحیثیت اجتماعى برادر مؤمن مانند گوشت تن و جان اوست زیر سؤال بردن آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى مانند خوردن گوشت تن اوست.
تعبیر به «مرده و مردار» به این جهت است که کسى را که غیبت مىکنید قادر بر دفاع از خود نیست و یا به خاطر این است که گناه غیبت مسمومیت اجتماعى ایجاد مىکند، دلهاى پاک و خوشبین را به یکدیگر بدبین و چرکین مىسازد.
غیبت در روایات
پیامبر اکرم(ص) با صداى بلند و از عمق وجودش به مسلمانان در این زمینه هشدار داده است:
«یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لاتغتابوا المسلمین ولاتتبعوا عوراتهم، فأنه من تتبع عورة اخیه تتبع اللّه عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فى جوف بیته؛(9) اى گروهى که به زبان ایمان آوردهاید و نه با قلب، غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمایید. زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مىسازد و در دل خانهاش او را رسوا مىسازد.»
در بیان دیگر معصومین نیز این هشدارها به چشم مىخورد:
امام على(ع) مىفرماید:
«ایاک ان تجعل مرکبک لسانک فى غیبة اخیک او تقول ما یصیر علیک حجة و فى الأسائة الیک علّة؛(10) دورى گزین از این که زبانت را مرکب قرار بدهى در غیبت کردن برادر دینىات، یا چیزى درباره او بگویى که علیه خودت حجت درست کنى، و یا بدین وسیله زمینه جسارت و بدى نسبت به خودت را فراهم سازى.»
امام حسین(ع) به مردى که در حضور ایشان از دیگرى غیبت کرد فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبه فأنها ادام کلاب النار؛(11) اى مرد! دست از غیبت بردار،زیرا غیبت نواله سگهاى دوزخ است.»
کیفر غیبت
بىتردید یکى از گناهان بزرگ غیبت است که در فرهنگ و معارف دینى، در کنار هشدار از انجام آن به کیفرهاى غیبت کنندگان و نیز غیبت شنوندگان اشارات شگفتى شده است که بدن هر خواننده و شنوندهاى را مىلرزاند.
رسولخدا(ص) فرمود:
«در شب معراج، مردمى را دیدم که چهرههاى خود را با ناخنهایشان مىخراشند، پرسیدم: اى جبرئیل اینها کیانند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.»
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
«روز قیامت فردى را مىآورند و او را در پیشگاه خدا نگه مىدارند و کارنامهاش را به او مىدهند، اما حسنات خود را در آن نمىبیند عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمىبینم، به او گفته مىشود: پروردگار نه خطا مىکند و نه فراموش، عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت، سپس مرد دیگرى را مىآورند و کارنامهاش را به او مىدهند، در آن طاعات بسیارى را مشاهده مىکند. عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را به جا نیاوردهام! گفته مىشود: فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.»
موارد استثناء
قانون غیبت مانند هر قانون دیگرى داراى تبصره و موارد استثناء مىباشد. بنابراین در مقام مشورت براى انتخاب همسر یا رفیق و شریک در محل کار و مواردى از این قبیل غیبت حرام نیست، زیرا این کار جلو یک خطر و گاهى خطرها را مىگیرد و چه بسا اگر درست مشاوره انجام نگیرد یک عمر مفید به یک عمر زیانبار تبدیل گردد و دو نفر که سوهان روح یکدیگرند با اجبار و بىمیل و رغبت با هم زندگى کنند یا در مواردى مانند احقاق حق و تظلم و صداى مظلوم و افشاگرى او در برابر ظالم و یا درباره کسى که آشکارا به فسق و فجور آلوده است، این موارد از موضوع غیبت خارج است.
فقها در کتابهاى مبسوط فقهى عناوین زیر را جزء مستثنیات غیبت شمردهاند:
المتجاهر بالفسق: انجام دهنده کار فاسقانه آشکارا
جواز تظلم المظلوم: تظلم مظلوم اگر مستلزم غیبت باشد جایز است.
نصح المستشیر:در مقام خیرخواهى و مشورت براى امور مهم و غرض اهمّ.
فى مواضع الاستفتاء: فتوا خواستن از مجتهد و اسم بردن از ظالم.
جواز الأغتیاب لحم مادة الفساد:غیبت در جایى که ریشه فساد کنده مىشود جایز است.
جواز الغیبة لرفع الضرر:غیبت کسى براى رفع ضرر از او جایز است.
جواز الغیبه بذکر الأوصاف الظاهرة: جواز غیبت درباره اوصاف ظاهرى مانند قد بلند و قد کوتاه و....(12)
توجیه شیطانى
ذکر این موارد به این معنا نیست که در هر زمانى که اراده کنیم از کسى غیبت کنیم در قالب یکى از این موارد و یا موارد دیگر از گناه و غیبت فرار کنیم و یا خودمان را گول بزنیم و توجیه کنیم.
سوگمندانه در فرهنگ مردم ما کم و بیش در این رابطه اشتباهاتى رخ داده است که به برخى از موارد آن اشاره مىکنیم، مثلاً:
مىگویند «غیبتش نباشد صفتش باشد» آیا با این عبارت که این نباشد و آن باشد واقعیتها دگرگون مىشود. مگر تغییر این چیزها بدست ماست که تا اراده کردیم (کن فیکون) بشود و حقیقت غیبت تبدیل به صفت شود؟!وانگهى اگر صفت کسى را که راضى نیست فاش شود و منفى است کسى بر زبان جارى کند حکم غیبت او را دارد و فرقى نمىکند با غیبت.
مىگوید من این حرف را جلوى روى فلانى هم مىگویم! آیا این مفرّ درستى است، خوب اگر شما شهامت دارى که روبرویش بگویى تا عیبش را اصلاح کند چه لزومى دارد که به دیگرى بگویى تا دلش نسبت به غیبت شونده چرکین شود؟! و نسبت به تو بى اعتماد گردد.
برخى هم به بهانه «تحلیل» و این که باید مسائل سیاسى را روشن کرد و حلاجى کرد به آسانى از رقیب خود به عنوان یک چهره منفور و ملعون یاد مىکنند و مانند آب خوردن این گناه را حلال مىدانند.
باید از این گونه توجیهات غیر وجیه و شیطانى به خدا پناه ببریم و به وسیله غیبت دینمان را غارت نکنیم و بدانیم که لذّت زودگذر غیبت عذاب ماندگار دوزخ را به دنبال دارد.
پىنوشتها: -
1. غررالحکم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 287.
2. مفردات راغب، واژه «غیب».
3. مصباح الفقاهه، آیة اللّه خویى، ج 1، ص 325.
4. نهج البلاغه، حکمت، 461.
5. تحف العقول، ص 33.
6. سوره حجرات، آیه 10.
7. سوره حجرات، آیات 12 - 11.
8. همان.
9. اصول کافى، ج 2، ص 252.
10. غررالحکم، ج 2، ص 315.
11. میزان الحکمة، واژه (غیبت) ص 335.
12. مصباح الفقاهه، مرحوم خویى، ج 1، ص 355 - 336.
«ایاک و الغیبة فأنها تمقتک الى اللّه و الناس و تُحبط اجرک؛از غیبت و (پشت سرگویى و زشت یادى) دیگران دورى کن، چه این که (با این رفتار) خدا و مردم را دشمن خود کردهاى و پاداش (کارهاى نیکت) از بین خواهد رفت».(1)
یکى دیگر از بیماریهاى اجتماعى که شیوع فراوان دارد و آسیبهاى جبران ناپذیرى به جوامع بشرى و جامعه دینى وارد مىسازد، غیبت کردن و یاد کرد زشت و ناروا پشت سر دیگران است؟ اسلام نسبت به این رذیلت اخلاقى در رابطه با اجتماع و صدماتى که به آن وارد مىشود و پیکره جامعه را از اعتدال خارج مىسازد، هشدارهاى جدى داده و نکوهشهاى شدیدى نموده است از آن جمله است حدیث نورانى که در آغاز آوردیم، در این کلام نورانى سه پیامد منفى بزرگ براى غیبت بیان شده است:
1. مبغوض شدن انسان در پیش گاه خدا
2. منفور شدن او پیش مردم
3. حبط و از بین رفتن پاداش اعمال نیک
زشتى و پلشتى این گناه به اندازهاى است که خداى رئوف و رحیم نسبت به بندهاى که اهل غیبت است دشمن مىشود و غیبت کننده از چشم و نگاه خدا مىافتد و کسیکه چنین شد سزاوار عذاب و کیفر الهى خواهد شد.
افزون بر این، غیبت کننده پایگاه و جایگاه اجتماعى خویش را از دست مىدهد و مردم نسبت به او بى اعتماد مىشوند، و با خود چنین مىگویند: این شخص که به آسانى پیش ما از دیگران به زشتى یاد مىکند و مطالبى را بر زبان جارى مىسازد که آبرو و حیثیت اجتماعى فرد یا افراد را به خطر مىاندازد، از کجا معلوم که پشت سرما و پیش دیگران چنین نکند؟
آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بى گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
دیگر آن که غیبت، حسنات و کارهاى نیکى که انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسیده است آنها را ضایع مىسازد، و گاهى هم آنها را به پرونده کسى که از او غیبت شده منتقل و جابجا مىکند و این خسران بزرگ و کیفر عظیمى است که چه بسا اگر انسان دقت کند دست از این عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت.
غیبت چیست؟
راغب اصفهانى مىگوید: «غیبت، یاد کرد عیب دیگران است بدون آن که نیازى به آن باشد.»(2)
فقها در تعریف غیبت مىگویند: «الغیبة ذکر الانسان بمایکرهه»(3)
آن چه که پشت سر کسى گفته شود که از آن خرسند نیست و آن را خوش نمىدارد.»
توضیح مطلب بالا این است که یاد کرد از انسانها و اوصاف آنها سه گونه است:
1. یاد کردى از کمالات و کارهاى مثبت آنان مثل این که بگوید فلانى زاهد و عالم و نماز خوان است.
2. یاد کردن از اوصاف و کارهاى عادى کسى مانند این که فلانى مىخوابد، راه مىرود و....
3. یاد کردن عیوب و نقطههاى ضعف و کارهاى زشتى که بر دیگران پوشیده است.
بدون تردید غیبت، بند اول و دوم را شامل نمىشود، و آنچه که گناه است و از مصادیق غیبت بشمار مىرود بند سوم است و آن این که آدمى با زبان و یا رفتار و کردارش عیب و نقص کسى را آشکار و افشاء کند که خداوند آن را بر او پوشانده است.
انگیزههاى غیبت
ریشهیابى این موضوع که بدانیم چرا انسانها از یکدیگر غیبت مىکنند؟ پرسشى است که پاسخ آن راهگشا خواهد بود؟
گاهى ریشه غیبت آن است که کسى با تخریب دیگران مىخواهد خود را رفعت و بلندى ببخشد. نقص دیگران را مىشمارد تا کمال خود را به اثبات برساند این نوع از غیبت در بین اهل علم و دانش بیشتر رواج دارد. آنها گاهى محترمانه به غیبت یکدیگر مىپردازند، مثلاً مىگوید فلانى این مطلب را نفهمیده است، و یا آنچه او در این بحث گفته است بطلان آن روشن است و مانند آن، گاهى از گرفتارى شخصى غمگین است و غم و اندوه خود را آشکار مىکند اگر از او پرسیده شود چرا در غم فرو رفتهاى؟ مىگوید به خاطر این که فلانى برایش گرفتارى پیش آمده و یکى یکى آنها را بیان مىکند و این شیوه برخى از اهل نفاق است که به این وسیله آبروى افراد را مىریزند و علامت سؤال فراوان در ذهن مخاطبان خود ایجاد مىکنند؟ و بالآخره على(ع) در یک کلام گویا و روشن فرمود:
«الغیبة جهد العاجز؛(4) غیبت تلاش انسانهاى ناتوان است».
این که انسان پشت سر کسى میدان بگیرد و نقطه ضعفها و عیبهاى او را برشمارد این شهامت و شجاعت و مردانگى نیست، این نشاندهنده نوعى عقده حقارت و یا برون افکنى آن روحیه پست و همت کوتاه او بشمار مىرود. به جنگ کسى رفتن که قدرت دفاع از خود را ندارد هنر نیست، مانند مشت زنى که به دیوار مشت بزند و خود را قهرمان و پیروز میدان به حساب آورد.
از این رو امام على(ع) در این باره مىفرماید:
«لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب؛(5) آدمى که (در همه چیز شک مىکند) دین ندارد و کسیکه غیبت مىکند ناجوانمرد است.
برخى از آن جهت به غیبت آلوده مىشوند که با عینک بدبینى همه کس را مىبینند، نگاهشان به افراد نگاه نادرستى است، داستان همان مورچه است که آب در خانه او افتاد و گفت دنیا را آب برد.
بعضى با کوچکترین ضرر و یا حادثهاى به تمام عالم و آدم بد و بیراه مىگویند، همه مسؤولان را زیر سؤال مىبرند، همه خوبىها و اقدامهاى مثبت را نادیده مىگیرند و مگس گونه روى نقطههاى آلوده مىنشینند. این گونه کسان اگر با دیده انصاف بنگرند بسیارى از انتقادهاى انتقام گونه آنها وارد نیست و جز مسمومیت فکرى و اجتماعى اثر و نتیجه دیگرى ندارد.
قرآن و غیبت
سوره «حجرات» که سوره ادب و اخلاق است همه مسلمانان و مؤمنان را برادر نامیده است طرح (اخوّت) و برادرى در جامعه دینى زمینه ساز همدلى، مهربانى، دوستى، آبرودارى، یارى کردن، خیرخواهى، کمک مالى، دفاع از حیثیت اجتماعى و... مىباشد، اگر روحیه برادرى در جامعه اسلامى حاکم باشد همه به یکدیگر احترام مىگذارند و حدود و حقوق را رعایت مىکنند و در نتیجه زمینه نزول رحمت پروردگار را فراهم مىسازند از این رو قرآن مجید مىفرماید:
«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوااللّه لعلکم ترحمون»(6)
مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید.
در این آیه شریفه چند نکته قابل توجه است:
1. اخوت و برادرى دینى
2. اهمیت صلح و آشتى و مهربانى
3. تقوا و خداباورى در کارها
4. زمینه سازى جلب رحمت حق
اگر مؤمنان به راستى برادر یکدیگر باشند در جهت گسترش مهر و دوستى و صلح و آشتى تلاش مىورزند و این کار را فقط براى خدا انجام مىدهند، خداوند هم بر چنین مردمانى رحمت و رأفت خود را فرو خواهد فرستاد.
آسیبشناسى اخوت دینى
در ادامه آیه اخوت، قرآن مجید به شش گناه اجتماعى پرداخته که هر کدام به نوبه خود مىتوانند پایههاى جامعه دینى را سست و دلهاى مؤمنان را از هم بگسلند و تار و پود جامعه اسلامى را گرفتار آفت و آسیب سازند.
این گفتار و رفتار شش گانه به ترتیب عبارتند از:
* استهزاء و مورد سخریه قرار دادن یکدیگر چه زن و چه مرد
* عیبجویى و طعن را رواج دادن
* یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کردن
* گمان بد و سوءظن نسبت به یکدیگر داشتن
* تجسس و جستجوگرى در کار دیگران نمودن
* غیبت و زشت یادى از برادر دینى انجام دادن(7)
از آن جا که اسلام امنیت کامل و همه جانبه اجتماعى را مورد نظر دارد و بر این باور است که: مال، جان، ناموس و آبروى مسلمانان به عنوان چهار سرمایه اصلى باید از هرگونه تعرّض مصون بماند. این دستور شش گانه را براى تأمین امنیت فراگیر صادر نموده است.
این شش صفت اگر در جامعه رواج یابد مانند خوره اندام جامعه دینى را خواهد خورد و شکوه و شوکت جامعه اسلامى را درهم فرو خواهد ریخت از این رو به شدت از این رفتارهاى ششگانه نهى شده که آخرین آن غیبت است.
"غیبت" معلول دو علت پیشین در این آیه است یعنى بدگمانى و تجسس، زیرا گمان بد سرچشمه تجسس است و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر این امور سبب غیبت مىشود که اسلام از معلول و علت همزمان نهى کرده است.
آن گاه براى این که زشتى عمل «غیبت» را گوشزد کند، آن را در ضمن یک مثال روشن و گویا و همه کس فهم ترسیم مىکند و مىگوید:
«ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه؛(8) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعاً از این امر کراهت دارد».
آبرو وحیثیت اجتماعى برادر مؤمن مانند گوشت تن و جان اوست زیر سؤال بردن آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى مانند خوردن گوشت تن اوست.
تعبیر به «مرده و مردار» به این جهت است که کسى را که غیبت مىکنید قادر بر دفاع از خود نیست و یا به خاطر این است که گناه غیبت مسمومیت اجتماعى ایجاد مىکند، دلهاى پاک و خوشبین را به یکدیگر بدبین و چرکین مىسازد.
غیبت در روایات
پیامبر اکرم(ص) با صداى بلند و از عمق وجودش به مسلمانان در این زمینه هشدار داده است:
«یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لاتغتابوا المسلمین ولاتتبعوا عوراتهم، فأنه من تتبع عورة اخیه تتبع اللّه عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فى جوف بیته؛(9) اى گروهى که به زبان ایمان آوردهاید و نه با قلب، غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمایید. زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مىسازد و در دل خانهاش او را رسوا مىسازد.»
در بیان دیگر معصومین نیز این هشدارها به چشم مىخورد:
امام على(ع) مىفرماید:
«ایاک ان تجعل مرکبک لسانک فى غیبة اخیک او تقول ما یصیر علیک حجة و فى الأسائة الیک علّة؛(10) دورى گزین از این که زبانت را مرکب قرار بدهى در غیبت کردن برادر دینىات، یا چیزى درباره او بگویى که علیه خودت حجت درست کنى، و یا بدین وسیله زمینه جسارت و بدى نسبت به خودت را فراهم سازى.»
امام حسین(ع) به مردى که در حضور ایشان از دیگرى غیبت کرد فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبه فأنها ادام کلاب النار؛(11) اى مرد! دست از غیبت بردار،زیرا غیبت نواله سگهاى دوزخ است.»
کیفر غیبت
بىتردید یکى از گناهان بزرگ غیبت است که در فرهنگ و معارف دینى، در کنار هشدار از انجام آن به کیفرهاى غیبت کنندگان و نیز غیبت شنوندگان اشارات شگفتى شده است که بدن هر خواننده و شنوندهاى را مىلرزاند.
رسولخدا(ص) فرمود:
«در شب معراج، مردمى را دیدم که چهرههاى خود را با ناخنهایشان مىخراشند، پرسیدم: اى جبرئیل اینها کیانند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.»
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
«روز قیامت فردى را مىآورند و او را در پیشگاه خدا نگه مىدارند و کارنامهاش را به او مىدهند، اما حسنات خود را در آن نمىبیند عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمىبینم، به او گفته مىشود: پروردگار نه خطا مىکند و نه فراموش، عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت، سپس مرد دیگرى را مىآورند و کارنامهاش را به او مىدهند، در آن طاعات بسیارى را مشاهده مىکند. عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را به جا نیاوردهام! گفته مىشود: فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.»
موارد استثناء
قانون غیبت مانند هر قانون دیگرى داراى تبصره و موارد استثناء مىباشد. بنابراین در مقام مشورت براى انتخاب همسر یا رفیق و شریک در محل کار و مواردى از این قبیل غیبت حرام نیست، زیرا این کار جلو یک خطر و گاهى خطرها را مىگیرد و چه بسا اگر درست مشاوره انجام نگیرد یک عمر مفید به یک عمر زیانبار تبدیل گردد و دو نفر که سوهان روح یکدیگرند با اجبار و بىمیل و رغبت با هم زندگى کنند یا در مواردى مانند احقاق حق و تظلم و صداى مظلوم و افشاگرى او در برابر ظالم و یا درباره کسى که آشکارا به فسق و فجور آلوده است، این موارد از موضوع غیبت خارج است.
فقها در کتابهاى مبسوط فقهى عناوین زیر را جزء مستثنیات غیبت شمردهاند:
المتجاهر بالفسق: انجام دهنده کار فاسقانه آشکارا
جواز تظلم المظلوم: تظلم مظلوم اگر مستلزم غیبت باشد جایز است.
نصح المستشیر:در مقام خیرخواهى و مشورت براى امور مهم و غرض اهمّ.
فى مواضع الاستفتاء: فتوا خواستن از مجتهد و اسم بردن از ظالم.
جواز الأغتیاب لحم مادة الفساد:غیبت در جایى که ریشه فساد کنده مىشود جایز است.
جواز الغیبة لرفع الضرر:غیبت کسى براى رفع ضرر از او جایز است.
جواز الغیبه بذکر الأوصاف الظاهرة: جواز غیبت درباره اوصاف ظاهرى مانند قد بلند و قد کوتاه و....(12)
توجیه شیطانى
ذکر این موارد به این معنا نیست که در هر زمانى که اراده کنیم از کسى غیبت کنیم در قالب یکى از این موارد و یا موارد دیگر از گناه و غیبت فرار کنیم و یا خودمان را گول بزنیم و توجیه کنیم.
سوگمندانه در فرهنگ مردم ما کم و بیش در این رابطه اشتباهاتى رخ داده است که به برخى از موارد آن اشاره مىکنیم، مثلاً:
مىگویند «غیبتش نباشد صفتش باشد» آیا با این عبارت که این نباشد و آن باشد واقعیتها دگرگون مىشود. مگر تغییر این چیزها بدست ماست که تا اراده کردیم (کن فیکون) بشود و حقیقت غیبت تبدیل به صفت شود؟!وانگهى اگر صفت کسى را که راضى نیست فاش شود و منفى است کسى بر زبان جارى کند حکم غیبت او را دارد و فرقى نمىکند با غیبت.
مىگوید من این حرف را جلوى روى فلانى هم مىگویم! آیا این مفرّ درستى است، خوب اگر شما شهامت دارى که روبرویش بگویى تا عیبش را اصلاح کند چه لزومى دارد که به دیگرى بگویى تا دلش نسبت به غیبت شونده چرکین شود؟! و نسبت به تو بى اعتماد گردد.
برخى هم به بهانه «تحلیل» و این که باید مسائل سیاسى را روشن کرد و حلاجى کرد به آسانى از رقیب خود به عنوان یک چهره منفور و ملعون یاد مىکنند و مانند آب خوردن این گناه را حلال مىدانند.
باید از این گونه توجیهات غیر وجیه و شیطانى به خدا پناه ببریم و به وسیله غیبت دینمان را غارت نکنیم و بدانیم که لذّت زودگذر غیبت عذاب ماندگار دوزخ را به دنبال دارد.
پىنوشتها: -
1. غررالحکم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 287.
2. مفردات راغب، واژه «غیب».
3. مصباح الفقاهه، آیة اللّه خویى، ج 1، ص 325.
4. نهج البلاغه، حکمت، 461.
5. تحف العقول، ص 33.
6. سوره حجرات، آیه 10.
7. سوره حجرات، آیات 12 - 11.
8. همان.
9. اصول کافى، ج 2، ص 252.
10. غررالحکم، ج 2، ص 315.
11. میزان الحکمة، واژه (غیبت) ص 335.
12. مصباح الفقاهه، مرحوم خویى، ج 1، ص 355 - 336.