ویژگىهاى امامان(ع)
آرشیو
چکیده
متن
سخن پیرامون ویژگىهاى امامان(ع) در شعاع زیارت جامعه کبیره بود از ویژگىهاى امامان(ع) در این زیارت واژه «المصطفون» است.
برگزیدگان خداوند
مرادف فارسى آن برگزیدگان است از ریشه "صفو" است که به معناى پیراسته بودن از هر ناخالصى است. واژه صفاء که ضد کدورت است، واژه تصفیه که به معناى خالص کردن از ناخالصىها است از همین ریشه است. «صفوه» که به فتح و کسر و ضمّ صاد مىتوان خواند از همین ریشه مىباشد.(1)
سلام بر شما امامان که برگزیدگان حضرت حق هستید یعنى در بین گروههاى اولیاء که عطر فضیلت و انسانیت را مىپراکنند شما معطرترین هستید و در حقیقت خلاصه فضائل آنان مىباشید «آنچه خوبان همه دارند شما گلهاى معطر تنها دارید.»
فرمانبرداران خالص خداوند
«المطیعون لله»
سلام بر امامان معصوم که به بنده خالص و فرمانبردار حقند و بس. فرمانبردارى از سر عشق.
شارح صحیفه سجادیه مرحوم سید علیخان شیرازى مىگوید: براى آنکه اطاعت جزو فضایل شمرده شود باید داراى این شرائط باشد:
1- فرمانبردار، شرائط اطاعت را بداند.
2- با رغبت و اختیار فرمان ببرد.
3- با اعتقاد راسخ نفسانى به حسن و نیکویى آن اختیارش کند.
4- مداومت و استمرار بر آن داشته باشد و بر آن استقامت ورزد.(2)
اطاعت معصومین از خداوند اعم از پیامبران و امامان مطلق است، مقطعى و موسمى نیست.آنها مطیع همه احکام حضرت حقاند واجبات، مستحبات، مکروهات، مباحات، تمامى اینها را حکم حضرت حق دانسته پایبند و ملتزم به آن هستند.
ریشه نافرمانى در این گلهاى بىخار جهان هستى خشکانده شده است. ریشه نافرمانى هوا و هوس و خودخواهى است، این رذیله در آنها راه ندارد و چون معصومند. لذا مطیع به نحود اطلاق خداوند هستند و این فضیلت برتر از فضیلت در عبادت به معناى خاص آن یعنى نماز و روزه و دیگر عبادات است زیرا چه بسا کسانى اهل اینها هستند اما مطیع محض و بىچون و چراى ذات مقدّس حق نیستند. امیرمؤمنان على(ع) در مورد شیطان مىفرماید: «و کان قد عبداللّه شته آلاف سنة لایدرى امن سنىّ الدنیا ام من سنىّ الآخرة»(3) شیطان شش هزار سال که معلوم نیست از سالهاى دنیاست، یا از سالهاى آخرت خدا را عبادت کرد.
«البته براى خود آن حضرت و سایر انسانهاى کامل معصوم روشن است لیکن براى انسانهاى عادى معلوم نیست و آن ذوات قدسى بر اساس مصالحى نخواستند بیان کنند.»
شیطان با این همه عبادت چون اطاعت بى چون و چرا از خداوند نداشت از درگاه ذات احدیث رانده شد. در روایتى آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «امر ابلیس بالسجود لآدم فقال یا ربّ و عزّتک ان اعفیتنى من السجود لآدم لاعبدتک عبادة ماعبدک احد قط مثلها قال اللّه جلّ جلاله انى احبّ ان اطاع من حیث ارید»(4)
هنگامى که ابلیس مأمور به سجده بر آدم شد او گفت: پروردگار من به عزتت سوگند اگر مرا از سجده بر آدم معاف دارى به گونهاى ترا عبادت خواهم کرد که کسى مانند آن عبادت نکرده باشد خداى متعال فرمود: من دوست دارم که آنگونه که خودم مىخواهم اطاعت شوم نه آنگونه که تو مىخواهى.
قیام گران الهى
«القوّامون بامره»
امامان علیهم السلام قیام کنندگان به امر خدایند.
«قوّام» صیغه مبالغه قائم، و در برابر «قاعد» است. یعنى بر پادارندگان امر ذات مقدّس ربوبى. لکن این وزن "قوّام" گاه به معناى مبالغه است مانند علّام یعنى بسیار دانا، ضرّاب بسیار زننده و گاه افزون بر مبالغه براى بیان شغل و حرفه نیز مىآید مانند خیّاط و خبّاز بدین ترتیب قوّام یا مبالغه قائم است یا بیانگر شغل کنایه از آنکه حرفه آنان جز قیام به امر الهى نیست.
مبالغه در قیام هم در کمیت است هم در کیفیت یعنى ائمه کثیرالقیام به امر خدا هستند و براى تحقق امر الهى بسیار قیام و اقدام مىکنند چنانکه پس از قیام و اقدام هم نستوه و مقاومند به گونهاى که از هیچ مشکل و رنجى هراس ندارند و سختى و دشوارى راه آنان را از مقصد و مقصود باز نمىدارد و تا به صورت کامل به مطلوب نرسند از پا نمىنشینند.
براى امامان آنچه مهم است اقامه امر اوست. آنچنانکه براى پیامبران نیز همین مطرح است و بس. وقتى حضرت ابراهیم(ع) به فرزندش اسمعیل فرمود: من مأمور به ذبح تو هستم او گفت: «یا ابت افعل ماتؤمر...؛(5) پدرم! آنچه امر خدا است انجام ده، تکلیف گرایى یعنى این! وظیفه محورى یعنى این! امامان نه تنها قائم به امر الهىاند که قوّام اند چون هیچ حادثه و مشکلى نمىتواند آنها را از انجام تکلیف و وظیفه باز دارد. مرد میدان انجام وظیفهاند.
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاى بر آبله و وادیه بیمار منست
سیره امامان معصوم(ع) نمایشگاه فضیلت و تکلیف محورى در هر شرایط است.
سختىهاى فراوان را به جان خریدند تا امر الهى را اقامه کنند، رنج جهاد و سختىهاى آن، سکوت تلخ و مرارت بار که همچون استخوانى در گلو و خارى در چشم بود، سختیهاى اداره یک حکومت بزرگ، نرمش قهرمانانه قیام خونین و تقدیم خود و عزیزان به پیشگاه ذات اقدس ربوبى... و... جلوههایى از این «القوّامون بامره» است.
در جنگ احد هشتاد زخم بر بدن حضرت امیرمؤمنان(ع) وارد شد برخى از زخمها به گونهاى عمیق بود که درمان آن بسیار دشوار بود در حالى رسول خدا از آن حضرت عیادت کردند که کاملاً مجروح شده بود، پیامبر اکرم(ص) با دیدن او گریست و فرمود:
کسى که در راه خدا اینگونه مصیبت مىبیند شایسته است که خود خدا پاداشش دهد. حضرت امام على(ع) نیز در حالى که گریه مىکرد چنین پاسخ داد، پدر و مادرم فداى تو باد حمد و سپاس خدایى را سزاست که مرا مانند دیگران پشت کرده به تو و فرارى از جنگ ندید. پدر و مادرم فداى تو باد! چگونه از شهادت محروم شدم و به این فوز نائل نیامدم پیامبر(ص) فرمود: به خواست و اراده او به آن خواهى رسید آن گاه فرمود: سرکرده سپاه شرک یعنى اوسفیان پیغام فرستاده که مىخواهد در منطقه "حمراء الاسد" با ما بجنگد حضرت على(ع) در پاسخ گفت: پدر و مادرم فداى تو باد اگر بر روى دستان مردم حمل مىشدم باز هم از تو رو بر نمىگرداندم و فرار نمىکردم.
با این حال از شدّت جراحت شکایت نکرد در حالى که دو زن جراح "نسیبه و زنى دیگر" که در جنگها عهده دار معالجه و پانسمان مجروحان بودند به پیامبر اکرم(ص) گفتند: ما از شدّت جراحات على بن ابىطالب نگران هستیم و بر جان وى مىترسیم.
پس از شهادت آن حضرت آثار جراحات بدن او را شمردند و دیدند اثر زخمهاى فراوان از سرتا پاى آن حضرت وجود دارد.
تجلى برجسته قیام الهى «امام زمان عج»
!تجلّى برجسته "القوامون بامره" وجود مقدس حضرت بقیة اللّه الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. قیامگرى که امید همه انبیاء و اوصیاء است آنگاه که این قیامگر بزرگ الهى به صحنه آمده ظهور مىفرماید. تمام امیدهاى ناکام مانده انبیاء و اوصیاء (ناکامى که عاملش ستمگران و کفار بودند) تحقق مىبخشد:
1- او دست رحمت خود را بر سر بندگان مىگذارد در نتیجه عقلهایشان کامل مىگردد «اذا قام قائمنا وضع یده على رؤس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم»(6)
2- امنیت عمومى براى شیعیان آن حضرت که انسانهاى حق طلب هستند برقرار مىگردد.
«فمن بایعه و دخل معه و مَسَحَ على یده و دخل فى عقد اصحابه کان آمنا»(7)
3- تحولى شگرف در طبیعت ایجاد شده و نعمتها و برکات الهى آشکار مىشود به گونهاى که مسافرى از عراق تا شام مىرود در حالى که جز برگیاه و سبزه قدم نمىگذارد:
«او قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها و لاخرجت الارض نباتها...حتى تمشى المرأة بین العراق الى الشام لاتضع قدمیها الّا على النبات»(8)
4- شیعیان و محبان ویژه بر انگیخته مىشوند و گروه گروه لبیک گویان به آن حضرت مىپیوندند.
«اذا اقام قائمنا بعثهم اللّه فاقبلوا معه یلبون زمراً زمراً».(9)
5 - قسط و عدالت به شکل گستردهاى اجرا مىشود همانگونه که در دوران غیبت ظلم و جور فراگیر مىگردد.
«یأتى من یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلما»(10)
6- بى عدالتى رفع مىگردد و از بذل و بخششهاى بى حساب جلوگیرى مىشود:
«اذا اقام قائمنا اضمحلت القطائع فلا قطائع».(11)
قطائع جمع قطیعة به معناى قطعه زمینهایى است که بدون حساب به کسى داده مىشود.
7- حق حاکمیت مطلق مىیابد به نحوى که هیچکس یاراى ایستادگى در برابر آن را ندارد و جز با زبان شمشیر با حق ستیزان سخن گفته نمىشود از این رو زمینهاى براى تقیه باقى نمىماند.
«فاذاقام قائمنا سقطت التقیة و جرو السیف و لم یأخذ من الناس ولم یعطهم الا بالسیف.»(12)
8 - دین خدا سراسر گیتى را فرا مىگیرد و شرکى بر روى زمین باقى نمىماند.
«فلا یبقى فى الارض معبود دون اللّه عزّ و جلّ من صنم و غیره...»(13)
9- ضعف، نقص، سستى از شیعیان آن حضرت بر طرف مىشود قلبشان مثل پارهاى آهن محکم مىشود و هر یک از آنان توان چهل مرد را پیدا مىکند.
«اذ اقام قائمنا اذهب اللّه عزّ و جلّ من شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبر الحدید و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلاً»(14)
10- از دشمنان دین خدا و حق انتقام مىگیرد و باعث تشفىّ دل مؤمنان مىشود.
«و هذا الحجة الّذى یملأ الارض قسطا و عدلا و یشفى صدور قوم مؤمنین.»(15)
11- بر خلاف مأموریت سایر ائمه که در محاکم قضایى به استناد شهادت و قسم به ظاهر حکم مىکردند به واقع حکم مىکند.
«لاتذهب الدنیا حتى یخرج رجل منّى یحکم بحکم داود و لا یسأل بینة یعطى کل نفس حقّها»(16)
12- پیشرفت صنعتى فوق العادهاى حاصل مىشود به گونهاى که بین آن حضرت و یارانش پیکى وجود ندارد بلکه او سخن مىگوید و آنها در هرجا باشند وى را مىبینند و صدایش را مىشنوند.
«انّ قائمنا اذ اقام مدّ اللّه شیعتنا اسماعهم و ابصارهم حتى لایکون بینهم ابین القائم برید یکلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فى مکانه».(17)
13- از امدادهاى ویژه الهى بخوردار است به گونهاى که خداى متعالى یک شبه کار او را اصلاح مىکند.
«...و هو قائمنا اهل البیت یصلح اللّه تبارک و تعالى امره فى لیلة واحدة»(18)
قیام به هنگام نام قائم عج
تکریم و تجلیل شیعه از بزرگ قیامگر الهى به هنگامى که نام مقدّسش "قائم" برده مىشود کارى بسیار بجا و مناسب است نقل شده است که روزى در مجلس امام صادق(ع) اسم مبارک آن جناب برده شد و امام صادق(ع) به جهت تعظیم و احترام آن حضرت برخاست.(19)
نیز آمده است: امام رضا(ع) در مجلسى در خراسان هنگام شنیدن نام مبارک آن حضرت برخاست و دو دست خود را بر سر گذاشته براى آن حضرت دعا کرد و به ذکر برخى ویژگىهاى حکومت آن حضرت پرداخت.
«روى الفیاً عن الرضا(ع) فى مجلسه بخراسان انه قام عند ذکر لفظة القائم وضع یدیه على رأسه الشریف و قال اللّهم عجل فرجه و سهل مخرجه» و ذکر من خصائص دولته».
و در روایتى آمده است که:
«سئل الصادق(ع) عن سبب القیام عند ذکر لفظ القائم من القاب الحجة قال(ع) لان له غیبة طولانیة و من شدة الرأفة الى احبته ینظر الى کلّ من یذکره بهذا اللقب المشعر بدولته و الحسرة بعربته و من تعظیمه ان یقوم العبد الخاضع لصاحبة عند نظر المولى الجلیل الیه بعینه الشریفه فلیغم و لیطلب من اللّه جل ّ ذکره تعجیل فرجه.»(20)
هنگامى که از سبب این قیام از حضرت امام صادق(ع) سؤال شد حضرت فرمود: او غیبتى طولانى دارد و از شدّت رأفتى که به دوستان خود دارد هنگام ذکر این نام که به دولت آن حضرت و حسرت بر غربت او اشعار دارد به آنان توجه مىکند از جمله تعظیم و تکریم آن است که بنده خاضع هنگام توجه مولاى جلیل بایستد و تعجیل در فرج او را از خدا بخواهد.(21)
پىنوشتها:
1. مقائیس اللّغه، ج 3، ص 292.
2. ریاض السالکین، ج 3، ص 31.
3. نهج البلاغه، خطبه 192.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 262.
5. سوره صافات، آیه 102.
6. الاختصاص، ص 158.
7. بحارالانوار، ج 52، ص 328.
8. همان، ص 336.
9. همان، ص 316.
10. کافى، ج 3، ص 131.
11. بحارالانوار، ج 24، ص 241.
12. همان، ج 52، ص 309.
13. همان، ج 24، ص 47.
14. همان، ج 52، ص 192.
15. همان، ج 36، ص 361.
16. همان،ص 369.
17. همان، ج 52، ص 320.
18. همان، ج 52، ص 336.
19. همان، ج 51، ص 123.
20. نجم التاقب، ص 605.
21. الزام الناصب، ج 1، ص 271.
22. همان.
23.در تدوین این مقاله بهره فراوانى از کتاب نفیس و ارزشمند ادب فناى مقربان از فقیه متأله آیة اللّه جوادى آملى دام ظله ّ بردم.
برگزیدگان خداوند
مرادف فارسى آن برگزیدگان است از ریشه "صفو" است که به معناى پیراسته بودن از هر ناخالصى است. واژه صفاء که ضد کدورت است، واژه تصفیه که به معناى خالص کردن از ناخالصىها است از همین ریشه است. «صفوه» که به فتح و کسر و ضمّ صاد مىتوان خواند از همین ریشه مىباشد.(1)
سلام بر شما امامان که برگزیدگان حضرت حق هستید یعنى در بین گروههاى اولیاء که عطر فضیلت و انسانیت را مىپراکنند شما معطرترین هستید و در حقیقت خلاصه فضائل آنان مىباشید «آنچه خوبان همه دارند شما گلهاى معطر تنها دارید.»
فرمانبرداران خالص خداوند
«المطیعون لله»
سلام بر امامان معصوم که به بنده خالص و فرمانبردار حقند و بس. فرمانبردارى از سر عشق.
شارح صحیفه سجادیه مرحوم سید علیخان شیرازى مىگوید: براى آنکه اطاعت جزو فضایل شمرده شود باید داراى این شرائط باشد:
1- فرمانبردار، شرائط اطاعت را بداند.
2- با رغبت و اختیار فرمان ببرد.
3- با اعتقاد راسخ نفسانى به حسن و نیکویى آن اختیارش کند.
4- مداومت و استمرار بر آن داشته باشد و بر آن استقامت ورزد.(2)
اطاعت معصومین از خداوند اعم از پیامبران و امامان مطلق است، مقطعى و موسمى نیست.آنها مطیع همه احکام حضرت حقاند واجبات، مستحبات، مکروهات، مباحات، تمامى اینها را حکم حضرت حق دانسته پایبند و ملتزم به آن هستند.
ریشه نافرمانى در این گلهاى بىخار جهان هستى خشکانده شده است. ریشه نافرمانى هوا و هوس و خودخواهى است، این رذیله در آنها راه ندارد و چون معصومند. لذا مطیع به نحود اطلاق خداوند هستند و این فضیلت برتر از فضیلت در عبادت به معناى خاص آن یعنى نماز و روزه و دیگر عبادات است زیرا چه بسا کسانى اهل اینها هستند اما مطیع محض و بىچون و چراى ذات مقدّس حق نیستند. امیرمؤمنان على(ع) در مورد شیطان مىفرماید: «و کان قد عبداللّه شته آلاف سنة لایدرى امن سنىّ الدنیا ام من سنىّ الآخرة»(3) شیطان شش هزار سال که معلوم نیست از سالهاى دنیاست، یا از سالهاى آخرت خدا را عبادت کرد.
«البته براى خود آن حضرت و سایر انسانهاى کامل معصوم روشن است لیکن براى انسانهاى عادى معلوم نیست و آن ذوات قدسى بر اساس مصالحى نخواستند بیان کنند.»
شیطان با این همه عبادت چون اطاعت بى چون و چرا از خداوند نداشت از درگاه ذات احدیث رانده شد. در روایتى آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «امر ابلیس بالسجود لآدم فقال یا ربّ و عزّتک ان اعفیتنى من السجود لآدم لاعبدتک عبادة ماعبدک احد قط مثلها قال اللّه جلّ جلاله انى احبّ ان اطاع من حیث ارید»(4)
هنگامى که ابلیس مأمور به سجده بر آدم شد او گفت: پروردگار من به عزتت سوگند اگر مرا از سجده بر آدم معاف دارى به گونهاى ترا عبادت خواهم کرد که کسى مانند آن عبادت نکرده باشد خداى متعال فرمود: من دوست دارم که آنگونه که خودم مىخواهم اطاعت شوم نه آنگونه که تو مىخواهى.
قیام گران الهى
«القوّامون بامره»
امامان علیهم السلام قیام کنندگان به امر خدایند.
«قوّام» صیغه مبالغه قائم، و در برابر «قاعد» است. یعنى بر پادارندگان امر ذات مقدّس ربوبى. لکن این وزن "قوّام" گاه به معناى مبالغه است مانند علّام یعنى بسیار دانا، ضرّاب بسیار زننده و گاه افزون بر مبالغه براى بیان شغل و حرفه نیز مىآید مانند خیّاط و خبّاز بدین ترتیب قوّام یا مبالغه قائم است یا بیانگر شغل کنایه از آنکه حرفه آنان جز قیام به امر الهى نیست.
مبالغه در قیام هم در کمیت است هم در کیفیت یعنى ائمه کثیرالقیام به امر خدا هستند و براى تحقق امر الهى بسیار قیام و اقدام مىکنند چنانکه پس از قیام و اقدام هم نستوه و مقاومند به گونهاى که از هیچ مشکل و رنجى هراس ندارند و سختى و دشوارى راه آنان را از مقصد و مقصود باز نمىدارد و تا به صورت کامل به مطلوب نرسند از پا نمىنشینند.
براى امامان آنچه مهم است اقامه امر اوست. آنچنانکه براى پیامبران نیز همین مطرح است و بس. وقتى حضرت ابراهیم(ع) به فرزندش اسمعیل فرمود: من مأمور به ذبح تو هستم او گفت: «یا ابت افعل ماتؤمر...؛(5) پدرم! آنچه امر خدا است انجام ده، تکلیف گرایى یعنى این! وظیفه محورى یعنى این! امامان نه تنها قائم به امر الهىاند که قوّام اند چون هیچ حادثه و مشکلى نمىتواند آنها را از انجام تکلیف و وظیفه باز دارد. مرد میدان انجام وظیفهاند.
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاى بر آبله و وادیه بیمار منست
سیره امامان معصوم(ع) نمایشگاه فضیلت و تکلیف محورى در هر شرایط است.
سختىهاى فراوان را به جان خریدند تا امر الهى را اقامه کنند، رنج جهاد و سختىهاى آن، سکوت تلخ و مرارت بار که همچون استخوانى در گلو و خارى در چشم بود، سختیهاى اداره یک حکومت بزرگ، نرمش قهرمانانه قیام خونین و تقدیم خود و عزیزان به پیشگاه ذات اقدس ربوبى... و... جلوههایى از این «القوّامون بامره» است.
در جنگ احد هشتاد زخم بر بدن حضرت امیرمؤمنان(ع) وارد شد برخى از زخمها به گونهاى عمیق بود که درمان آن بسیار دشوار بود در حالى رسول خدا از آن حضرت عیادت کردند که کاملاً مجروح شده بود، پیامبر اکرم(ص) با دیدن او گریست و فرمود:
کسى که در راه خدا اینگونه مصیبت مىبیند شایسته است که خود خدا پاداشش دهد. حضرت امام على(ع) نیز در حالى که گریه مىکرد چنین پاسخ داد، پدر و مادرم فداى تو باد حمد و سپاس خدایى را سزاست که مرا مانند دیگران پشت کرده به تو و فرارى از جنگ ندید. پدر و مادرم فداى تو باد! چگونه از شهادت محروم شدم و به این فوز نائل نیامدم پیامبر(ص) فرمود: به خواست و اراده او به آن خواهى رسید آن گاه فرمود: سرکرده سپاه شرک یعنى اوسفیان پیغام فرستاده که مىخواهد در منطقه "حمراء الاسد" با ما بجنگد حضرت على(ع) در پاسخ گفت: پدر و مادرم فداى تو باد اگر بر روى دستان مردم حمل مىشدم باز هم از تو رو بر نمىگرداندم و فرار نمىکردم.
با این حال از شدّت جراحت شکایت نکرد در حالى که دو زن جراح "نسیبه و زنى دیگر" که در جنگها عهده دار معالجه و پانسمان مجروحان بودند به پیامبر اکرم(ص) گفتند: ما از شدّت جراحات على بن ابىطالب نگران هستیم و بر جان وى مىترسیم.
پس از شهادت آن حضرت آثار جراحات بدن او را شمردند و دیدند اثر زخمهاى فراوان از سرتا پاى آن حضرت وجود دارد.
تجلى برجسته قیام الهى «امام زمان عج»
!تجلّى برجسته "القوامون بامره" وجود مقدس حضرت بقیة اللّه الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. قیامگرى که امید همه انبیاء و اوصیاء است آنگاه که این قیامگر بزرگ الهى به صحنه آمده ظهور مىفرماید. تمام امیدهاى ناکام مانده انبیاء و اوصیاء (ناکامى که عاملش ستمگران و کفار بودند) تحقق مىبخشد:
1- او دست رحمت خود را بر سر بندگان مىگذارد در نتیجه عقلهایشان کامل مىگردد «اذا قام قائمنا وضع یده على رؤس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم»(6)
2- امنیت عمومى براى شیعیان آن حضرت که انسانهاى حق طلب هستند برقرار مىگردد.
«فمن بایعه و دخل معه و مَسَحَ على یده و دخل فى عقد اصحابه کان آمنا»(7)
3- تحولى شگرف در طبیعت ایجاد شده و نعمتها و برکات الهى آشکار مىشود به گونهاى که مسافرى از عراق تا شام مىرود در حالى که جز برگیاه و سبزه قدم نمىگذارد:
«او قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها و لاخرجت الارض نباتها...حتى تمشى المرأة بین العراق الى الشام لاتضع قدمیها الّا على النبات»(8)
4- شیعیان و محبان ویژه بر انگیخته مىشوند و گروه گروه لبیک گویان به آن حضرت مىپیوندند.
«اذا اقام قائمنا بعثهم اللّه فاقبلوا معه یلبون زمراً زمراً».(9)
5 - قسط و عدالت به شکل گستردهاى اجرا مىشود همانگونه که در دوران غیبت ظلم و جور فراگیر مىگردد.
«یأتى من یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلما»(10)
6- بى عدالتى رفع مىگردد و از بذل و بخششهاى بى حساب جلوگیرى مىشود:
«اذا اقام قائمنا اضمحلت القطائع فلا قطائع».(11)
قطائع جمع قطیعة به معناى قطعه زمینهایى است که بدون حساب به کسى داده مىشود.
7- حق حاکمیت مطلق مىیابد به نحوى که هیچکس یاراى ایستادگى در برابر آن را ندارد و جز با زبان شمشیر با حق ستیزان سخن گفته نمىشود از این رو زمینهاى براى تقیه باقى نمىماند.
«فاذاقام قائمنا سقطت التقیة و جرو السیف و لم یأخذ من الناس ولم یعطهم الا بالسیف.»(12)
8 - دین خدا سراسر گیتى را فرا مىگیرد و شرکى بر روى زمین باقى نمىماند.
«فلا یبقى فى الارض معبود دون اللّه عزّ و جلّ من صنم و غیره...»(13)
9- ضعف، نقص، سستى از شیعیان آن حضرت بر طرف مىشود قلبشان مثل پارهاى آهن محکم مىشود و هر یک از آنان توان چهل مرد را پیدا مىکند.
«اذ اقام قائمنا اذهب اللّه عزّ و جلّ من شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبر الحدید و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلاً»(14)
10- از دشمنان دین خدا و حق انتقام مىگیرد و باعث تشفىّ دل مؤمنان مىشود.
«و هذا الحجة الّذى یملأ الارض قسطا و عدلا و یشفى صدور قوم مؤمنین.»(15)
11- بر خلاف مأموریت سایر ائمه که در محاکم قضایى به استناد شهادت و قسم به ظاهر حکم مىکردند به واقع حکم مىکند.
«لاتذهب الدنیا حتى یخرج رجل منّى یحکم بحکم داود و لا یسأل بینة یعطى کل نفس حقّها»(16)
12- پیشرفت صنعتى فوق العادهاى حاصل مىشود به گونهاى که بین آن حضرت و یارانش پیکى وجود ندارد بلکه او سخن مىگوید و آنها در هرجا باشند وى را مىبینند و صدایش را مىشنوند.
«انّ قائمنا اذ اقام مدّ اللّه شیعتنا اسماعهم و ابصارهم حتى لایکون بینهم ابین القائم برید یکلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فى مکانه».(17)
13- از امدادهاى ویژه الهى بخوردار است به گونهاى که خداى متعالى یک شبه کار او را اصلاح مىکند.
«...و هو قائمنا اهل البیت یصلح اللّه تبارک و تعالى امره فى لیلة واحدة»(18)
قیام به هنگام نام قائم عج
تکریم و تجلیل شیعه از بزرگ قیامگر الهى به هنگامى که نام مقدّسش "قائم" برده مىشود کارى بسیار بجا و مناسب است نقل شده است که روزى در مجلس امام صادق(ع) اسم مبارک آن جناب برده شد و امام صادق(ع) به جهت تعظیم و احترام آن حضرت برخاست.(19)
نیز آمده است: امام رضا(ع) در مجلسى در خراسان هنگام شنیدن نام مبارک آن حضرت برخاست و دو دست خود را بر سر گذاشته براى آن حضرت دعا کرد و به ذکر برخى ویژگىهاى حکومت آن حضرت پرداخت.
«روى الفیاً عن الرضا(ع) فى مجلسه بخراسان انه قام عند ذکر لفظة القائم وضع یدیه على رأسه الشریف و قال اللّهم عجل فرجه و سهل مخرجه» و ذکر من خصائص دولته».
و در روایتى آمده است که:
«سئل الصادق(ع) عن سبب القیام عند ذکر لفظ القائم من القاب الحجة قال(ع) لان له غیبة طولانیة و من شدة الرأفة الى احبته ینظر الى کلّ من یذکره بهذا اللقب المشعر بدولته و الحسرة بعربته و من تعظیمه ان یقوم العبد الخاضع لصاحبة عند نظر المولى الجلیل الیه بعینه الشریفه فلیغم و لیطلب من اللّه جل ّ ذکره تعجیل فرجه.»(20)
هنگامى که از سبب این قیام از حضرت امام صادق(ع) سؤال شد حضرت فرمود: او غیبتى طولانى دارد و از شدّت رأفتى که به دوستان خود دارد هنگام ذکر این نام که به دولت آن حضرت و حسرت بر غربت او اشعار دارد به آنان توجه مىکند از جمله تعظیم و تکریم آن است که بنده خاضع هنگام توجه مولاى جلیل بایستد و تعجیل در فرج او را از خدا بخواهد.(21)
پىنوشتها:
1. مقائیس اللّغه، ج 3، ص 292.
2. ریاض السالکین، ج 3، ص 31.
3. نهج البلاغه، خطبه 192.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 262.
5. سوره صافات، آیه 102.
6. الاختصاص، ص 158.
7. بحارالانوار، ج 52، ص 328.
8. همان، ص 336.
9. همان، ص 316.
10. کافى، ج 3، ص 131.
11. بحارالانوار، ج 24، ص 241.
12. همان، ج 52، ص 309.
13. همان، ج 24، ص 47.
14. همان، ج 52، ص 192.
15. همان، ج 36، ص 361.
16. همان،ص 369.
17. همان، ج 52، ص 320.
18. همان، ج 52، ص 336.
19. همان، ج 51، ص 123.
20. نجم التاقب، ص 605.
21. الزام الناصب، ج 1، ص 271.
22. همان.
23.در تدوین این مقاله بهره فراوانى از کتاب نفیس و ارزشمند ادب فناى مقربان از فقیه متأله آیة اللّه جوادى آملى دام ظله ّ بردم.