آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المؤمنین، نولّه ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصیرا»
(سوره نساء،آیه 115)

و هرکه با رسول خدا مخالفت کند، پس از آنکه راه هدایت برایش روشن شود، و راهى غیر از راه مؤمنین براى خود برگزیند، با او همان معامله‏اى مى‏کنیم که اعمالش آن اقتضا را دارد و سپس او را وارد دوزخ مى‏سازیم و چه بد سرنوشتى!
یشاقق: از شقاق مى‏باشد و شقاق از کلمه "شق" گرفته شده که به معناى قطعه‏اى است که از چیزى جدا شده باشد. و لذا شقاق به معناى اختلاف است یعنى که تو در یک شق قرار گرفته باشى و طرف مقابل در شقى دیگر. و در اینجا مقصود این است که شخصى با رسول خدا مخالفت کند و در خط مقابل او قرار بگیرد.
سبیل المؤمنین: یعنى راه و خط مؤمنان و در اینجا مقصود همان راه پیامبر است زیرا کسى با رسول خدا موافقت کند و از او پیروى نماید، راهش راه مؤمنان است. و این امرى است بدیهى و قطعى.
مگر همین قرآن نیست که از زبان پیامبر مى‏فرماید: "و أنّ هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله" و این است راه مستقیم من، پس از آن پیروى کنید و دنبال راه هاى دیگر نروید که شما را از راه پیامبر، که راه خدا است، دور سازد.
صراط مستقیم الهى فقط و فقط صراط و راه رسول الله است که مؤمنان باید از این صراط پیروى کنند نه راه ها و صراطهاى دیگر که هر راهى جز این، آنان را به سوى دوزخ مى‏کشاند.
حال باید دید این راه رسول خدا که راه مؤمنان است چه راهى است و در میان این همه خطها و مذاهب گوناگون چگونه مى‏شود آن را جست و از آن پیروى کرد؟ جالب است که برادران اهل سنت به ما اعتراض مى‏کنند که شما از این راه عمومى که راه همه مؤمنین است، جدا شده‏اید و راه دیگرى را براى خود اختیار کرده‏اید و لذا شما از جامعه مسلمین فاصله گرفته‏اید و مستحق دوزخید. آیا واقعا ما از خط مؤمنان جدا شده‏ایم یا مخالفان ما؟ آیا ما با پیامبر مخالفت کرده‏ایم یا آنها که تخلف از سپاه اسامه کردند و سخن رسول خدا را نادیده گرفتند؟
آیا ما از رسول الله جدا شده‏ایم یا آنان که در آخرین لحظات زندگى پیامبر، با او مخاصمه کردند و هنگامى که فرمود: براى من کاغذ و مدادى بیاورید تا برایتان چیزى بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید، جواب او را با مخالفت صریح و توهین به ساحت مقدسش دادند و رو در روى او قرار گرفتند وگفتند: ان الرجل لیهجر، حسبنا کتاب الله!! این مرد، در اثر شدت تب، هذیان‏گوید.
ما را کتاب خدا بس است (و هیچ نیازى به نوشته او نداریم)!!
راستى چه کسى با پیامبر مخالفت کرد و از خط مؤمنان جدا شد؟ آن جماعت که در سقیفه بنى ساعده گرد هم آمدند و پیش از کفن و دفن رسول خدا توطئه گرفتن و غصب خلافت کردند و سخنان صریح و روشن او را در غدیر خم پشت سر گذاشتند یا آنان که پس از رحلت پیامبر با غاصبان حق على مخالفت کردند و عددشان کمتر از عدد انگشتان دست بود؟ و مگر اکثریت دلیل ایمان است؟! خداوند مى‏فرماید: "و ما أکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین" و بسیارى از مردم هرچند تو، اى پیامبر، تلاش کنى، مؤمن نیستند، و در موارد بى شمارى اکثریت را گاهى جاهل معرفى مى‏کند و گاهى بى عقل و نا فهم و بى شعور! "أکثرهم لا یعقلون" "أکثرهم لا یشعرون" "أکثرهم لا یفقهون" پس هرگز زیادى لشکر دلیل ایمان نیست. از این روى خداوند به اعراب مى‏فرماید:"لا تقولوا آمنا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم" نگوئید ایمان آوردیم و لى بگوئید اسلام آوردیم که هنوز ایمان در دلهاى شما جاى ندارد.
و در این آیه نیز مقصود از مؤمنان هرگز جمع مسلمانان نیست بلکه همان گروه اندکى است که ثابت و استوار باقى ماندند و حوادث زمان آنها را تغییر نداد و همچنان بر پیمان و عهد خود با خدا و رسولش پایدار ماندند و با رسول خدا مخالفت نکردند و از وصى بر حقش دفاع کردند و به امامتش ایمان آوردند و راه مؤمنان را براى خود برگزیدند.
از این روى مى‏توان گفت آنچه حافظ وحدت راه مؤمنان است، همان اطاعت از پیامبر است و بس "و من یطع الرسول فقد أطاع الله" و هر که از پیامبر پیروى کند اطاعت خدا کرده است. و کسى که جز این راه مستقیم را بپیماید او را به همان راهى که‏خواهد برود رهنمون مى‏سازیم زیرا او راه حق را نپیموده و خود در جستجوى باطل است یکى از انصار مى‏گوید: من و اشعث کندى و جریر بجلى با هم سوار بر اسب خارج از کوفه در حرکت بودیم ناگهان سوسمارى صحرائى پیدا شد اشعث و جریر رو به او کردند و گفتند: السلام علیک یا أمیر المؤمنین!! و این مسأله در دوران خلافت أمیر المؤمنین على علیه‏السلام رخ داد. آن انصارى مى‏گوید : داستان را براى أمیر المؤمنین علیه‏السلام تعریف کردم، حضرت فرمود: "دعهما فهو إمامهما یوم القیامة أما تسمع الى الله و هو یقول: نوله ما تولى" آنها را رها کن و بگذار هرچه مى‏خواهند بگویند زیرا همین سوسمار امام آنها است در روز قیامت آیا نشنیده‏اى که خداوند مى‏فرماید با او همان گونه رفتار مى‏کنیم که خودش مى‏خواهد. یعنى تو اى انسان هر که را براى خود امام قرار دادى با همو محشور مى‏شوى چه آن امام یک شخص باشد و چه یک سنگ یا یک حیوان، و چه امامت على باشد یا معاویه و چه امامت حسین باشد و یا یزید.
خداوندا ما على را مى‏خواهیم و به او و فرزندانش مى‏پیوندیم و جز آنان براى خود امامى نمى پذیریم، پس ما را با آنان محشور فرما. آمین رب العالمین.

تبلیغات