تفاوتها چرا؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بحثهایى که تاکنون درباره زن از منظر اسلام مطرح شده، عبارتند از برابرى زن و مرد در شؤون انسانى، ارزش گذارى بر پایه ملاکهاى حقیقى و قرب ربوبى یعنى ملاک دانش و آگاهى، تقوا و پرواى از خدا و دیگر امور معنوى، زن از منظر عارفان و در عرفان، زن و خردورزان و خردورزى، اما آنچه که در این شماره به آن پرداخته مىشود تفاوتهاى زن و مرد و راز آن است به این معنا که زن و مرد افزون بر نقاط مشترک آیا داراى تفاوتهایى نیز هستند یا خیر؟ و اگر تفاوت هایى دارند راز آن چیست؟
یکى از موضوعاتى که در روانشناسى مورد مطالعه روان شناسان قرار گرفته، مطالعه جنسیت و تفاوتهاى جنسى زن و مرد است آلکسیس کارل در کتاب "انسان موجود ناشناخته" نوشته است اختلاف زن و مرد تنها به شکل ظاهرى آنها نیست بلکه نتیجه عمیقتر است که از تأثیر مواد مترشحه غدد تناسلى در خون ناشى مىشود به طورى که تک تک سلولهاى بدن به ویژه سلولهاى سیستم عصبى زن و مرد نشانه جنسى بر روى خود دارد.(1)
مىتوان تفاوت هایى که بین زن و مرد وجود دارد بدین صورت بر شمرد:
الف: تفاوتهاى جسمى(2)
ب: تفاوتهاى جنسى، زن و مرد از نظر جنسى داراى تفاوتهاى غیر قابل انکار و پذیرفته شدهاى هستند.(3)
ج: تفاوتهاى روانى، از نظر روانى احساسات زن جوشانتر از مرد است، زنان محتاطتر، مذهبىتر، پرحرفتر، ترسوتر و تشریفاتىتر از مردان هستند. زنان به ارتباطهاى عاطفى علاقه نشان مىدهند.(4)
د: تفاوتهاى عقلى و شیوه مدیریتى، در زن قدرت عقل ناقص است زیرا عاطفه قدرتمندش او را بازى مىدهد ما زنان در عین تیزهوشى و ادراک سریع، افکارمان در مسایل اجتماعى ارتباط و پیوستگى ندارد.(5)
پذیرش تفاوتها و نقش آن در زندگى
در صورتى که انسانها تفاوتهاى موجود بین خود را دریابند و رمز این تفاوتها را بدانند براحتى آن را پذیرفته و به آن احترام مىگذارند و از آن به عنوان وسیلهاى براى تکامل استفاده مىکنند. علم به وجود تفاوتها بین زن و مرد و اعتقاد به این که تفاوتها نه تنها وجود دارند بلکه باید وجود داشته باشند و شناخت و احترام به آنها از اهمیت شایانى برخوردار است.
تفاوت بین زن و مرد همانند تفاوت در دیگر مخلوقات الهى براى پیشبرد جامعه به سوى کمال و تعالى است و درک این تفاوتها نقش فوق العادهاى در رابطه با تکامل ایفا مىکند و به عبارت دیگر: تفاوتها لازمه حیات معنوى و زندگى عاشقانه است آلکسیس کارل تفاوتها و نقش آنها را در زندگى بشر بیان مىکند: «به راستى اگر زن داراى ویژگىهاى جسمى و روانى و اخلاقى مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگى براى وصال در مرد را نمىتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالىترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»
یکى از آثار اعتقاد به تفاوتها و پذیرش آنها ایجاد آرامش روانى براى زنان و هم چنین بالا بردن عزت نفس و میزان اعتماد به نفس آن هاست. در واقع اگر زنان تفاوتها را به عنوان نقص و کاستى بنگرند و در پى ایجاد نوعى برابرى با مردان بوده و نقشهاى متعارض با طبیعت زنان براى خویش برگزینند تا شاید نگاه تحقیرآمیز مردان را خنثى کنند با نوعى بحران روحى، روانى مواجه مىشوند.(6)
ویل دورانت در تقسیم طبیعى وظائف و مسؤولیتهاى مردان و زنان مىنویسد:
کار خاص زنان خدمت به بقاى نوع است و کار ویژه مرد خدمت به زن و کودک، ممکن است کارهاى دیگرى هم داشته باشند ولى همه از روى حکمت و تدبیر، تابع این دو کار اساسى گشته است. این مقاصد اساسى و نیمه آگاهانهاى است که طبیعت معناى انسان و سعادت را در آن نهفته است.(7)
تفاوتهاى طبیعى و ذاتى در میزان برخوردارى از عواطف در زن و مرد به تحقیق در فلسفه زوج آفرینى انسان مربوط مىشود.
قرآن و فلسفه زوج آفرینى
قرآن کریم دو مسئله را حکمت زوج آفرینى انسان مىداند که این دو مسئله نوعى تقسیم کار طبیعى بین آنها شمرده مىشود.
الف: گسترش سازمان یافته نسل آدمى
بر اساس آموزههاى قرآنى زن و مرد در دستیابى به تکثیر نسل شریکاند به گونهاى که هر یک بدون دیگرى توانایى تکثیر نسل را ندارد تحقق این مقصود به مشارکت و همکارى زن و مرد وابسته است.
«فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام یزرؤکم فیه لیس کمثله شىء و هو السمیع البصیر»(8) خدا پدید آورنده آسمانها و زمین است. از خودتان براى شما جفتهایى قرار داد و از دامها نیز نر و ماده قرار داد. بدین وسیله شما را بسیار مىگرداند. چیزى مانند او نیست و او شنواى داناست.
تکثیر نسل متوقف بر تولید نسل و پرورش اوست، زن به عنوان این که پرورش دهنده نسل در رحم است و قرآن با بیان این مسئله به صورت مثال که نقش زن در جامعه بشرى براى تولید مثل بسان کشتزارى است که عمل نشو و نماى بذر مىباشد و مرد در این میان، هنرى جز بذرپاشى ندارد به همین دلیل میزان مشارکت مرد در تولید مثل بسیار اندک است.
افزون بر تولید مثل زن، مرحله تداوم یافتن نسل تولید شده نیز از نقشهاى اساسى در تغذیه کودک و رشد وى برخوردار مىباشد.
این نقش نیز در زن طبیعى است زیرا خداوند با ابزار طبیعى چون پستان و تولید فرآوردههاى مورد نیاز کودک و هماهنگ با نیاز کودک براى رشد و بقا است.
ایفاى مسؤولیت رشد و بقاء توسط زن در مدت زمان طولانى انجام مىشود و با رنج و مشکلات نیز همراه است. براى همین جهت است که فرزندان باید به آنها احسان کنند: «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا، حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً»(9) و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم، مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سى ماه است.
چنان که براى پرورش جسم نسل ابزارهایى در زن قرار داده است، از جهت عواطف و احساسات نیز مادر را براى پرورش امر باردارى، روحى لبریز از عواطف مثبت، بخشش و ایثار آفریده است تا اعتماد نوزاد را به خود جلب کند و با او به تعامل بپردازد.
نقش مادر تنها پاسخ به نیازهاى جسمى کودک نیست بلکه در وراى اینها پایههاى شخصیتى وى شکل مىگیرد و چون چنین نقشى را در رابطه با فرزند ایفا مىکند باید داراى شخصیتى آرام و آرامش بخش باشد.
زن در این مرحله مظهر خلاقیت خداى متعال، تجلّى گاه اوصاف دلانگیز خداوندى چون رحمت، عطوفت و رأفت باشد زیرا پروردن چیزى بدون این اوصاف به سامان نمىرسد و به عبارت دیگر: ایجاد فرزندى که مایه نشاط و شادى باشد بدون این ویژگىها امکانپذیر نیست. و براى همین جهت است آنان که فرزند را دردسر آفرین مىدانند، در پى تکثیر نسل نیستند.
نتیجه آن که طبیعت زن باید به گونهاى تجهیز شده باشد که دوران باردارى، شیردهى و نگهدارى از طفل را از بهترین دورههاى زندگى خود بداند و اگر از زمینه مساعد روانى با آن چه اندامش براى آن پى ریزى شده است برخوردار نباشد نمىتواند از عهده این مسؤولیت برآید.
مرد و تکثیر نسل
براى این که زن بتواند از عهده مسؤولیتهاى خویش در تولید مثل و پرورش آن برآید باید نیازهاى اولیه حیات او چون امنیت خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن تأمین شود و چون تأمین این نیازها اولاً متوقف بر خوددارى از توانمندى جسمانى و قدرت فیزیکى است و ثانیاً متوقف بر چیره شدن بر مشکلات و خطرها و هموار نمودن راه زندگى و تدبیر و چارهاندیشى است و این توانمندى و تدبیر در مردان یافت مىشود پس خداى سبحان تأمین احتیاجهاى زنان و کودکان را بر عهده مردان گذاشته است.
زیرا موظف ساختن زنان به کار و تلاش براى تأمین نیازهاى مادى زندگى با مسؤولیت مهمى چون مادرى و پرورش نسل ناسازگار مىباشد، اگر بخشى از مسؤولیت تأمین زندگى شخصى زن بر عهده خودش باشد به ناچار باید بخشى از فرصت خویش را در تلاش براى تهیه آن نیازمندىها صرف نماید و پس از تلاش به دلیل وجود خستگى ناشى از کار به استراحت به پردازد در این صورت است که از وظیفه و مسؤولیت اصلى خویش باز خواهد ماند و به گفته شهید مطهرى وظائف طبیعى در تولید مثل ایجاب مىکند که زن از نقطه نظر مالى و اقتصادى نقطه اتکایى داشته باشد.(10)
و این نقطه اتکا همان مرد است از این رو مرد باید براى انجام این مسؤولیت از اوصافى چون تدبیر، روحیه قوى و صلابت و ایستادگى برخوردار باشد تا به خوبى آن را به انجام برساند.
قرآن کریم در این رابطه فرمود: «الرّجال قوامّون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم»(11) مردان سرپرست و نگهبانان زنانند به خاطر برترى هایى که خداى سبحان از نظر نظام اجتماعى براى بعضى به بعض دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق مال که از اموالشان مىکنند.
بر اساس این آیه به لحاظ این که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید از سرپرست واحدى بهرهمند شود مقام سرپرستى به مرد واگذار شده است. البته باید توجه داشت که مقصود از این تعبیر، استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤولیتهاى لازم است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند قدرت تفکر و تدبیر و داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى از حریم خانواده دفاع کند و تعهدش را در برابر خانواده نسبت به پرداخت هزینه زندگى و تأمین زندگى آبرومندانه به انجام برساند.
ناگفته نماند: سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آن هاست و نه سبب امتیاز آنها از جهان دیگر. زیرا آنها تنها به تقوا و پرهیزکارى بستگى دارد.
البته ممکن است برخى زنان در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند اما قوانین به تک تک افراد ناظر نیست بلکه نوع و کلى را در نظر مىگیرد و شکى نیست که از نظر کلى مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند اگرچه زنان نیز وظائفى به عهده دارند که ارزش و اهمیت آن کمتر از وظائف مردان نیست.
ب: ایجاد کانون امن زندگى براى انسان
تکثیر نسل در پرتو تشکیل خانواده تحقق پیدا مىکند و دو رکن خانواده یعنى زن و مرد باید نسبت به همدیگر از کشش و جاذبهاى نسبت به یکدیگر برخوردار باشند تا احساس رضایت و نشاط کنند و این احساس نشاط و رضایت زمانى حاصل مىشود که کانون خانواده از آرامش و آسایش برخوردار باشد و این کانون آرامش و آسایش توسط تفاهم برخاسته از محبت و مودت تحقق پیدا مىکند از این رو قرآن کریم فرمود: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة انّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون.»(12) و از نشانههاى اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشانهایى است.
واژه زوج در قرآن هم بر زن و هم بر مرد به کار مىرود چنان که فرمود: «فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى»(13) و قرار داده است از او دو زوج نر و ماده را. که مقصود از زوج در آیه مىتواند هر یک از زن و مرد باشد و اختصاص دادن ازواج به زنها ادعایى بدون دلیل است. زیرا هر یک از مردان و زنان نسبت به همدیگر احساس نیاز مىکنند و احساس نیاز به همسرى که در کنار آن سکون و آرامش حاصل شود ویژه زن و مرد نیست.
توضیح مسئله آن که هر ناقصى مشتاق کمال خویش است و هر نیازمندى به چیزى تمایل دارد که نیاز او را برطرف نماید و این ویژگى هم در زن و هم در مرد وجود دارد. از این رو به دنبال آن خبر از مودت و رحمت دو سویه و دو جانبه میان زن و مرد مىدهد یعنى زنان و مردان به گونهاى خلق شدهاند که مودّت و رحمت میانشان حاکم است وقتى رحمت و مودت دو جانبه بود آرامش و سکون نیز دو جانبه است.
بنابراین زن و مرد نیازهایى دارند که در سایه همزیستى آنان تأمین مىشود و این نیاز محدود به نیاز جنسى نیست بلکه نیازهاى انسانى را نیز شامل مىشود به گفته مرحوم علامه طباطبایى: هر یک از زن و مرد نیازمندىهایى دارند که آنها را به سوى یکدیگر بر مىانگیزد تا آن گاه که به هم برسند و قرار یابند چون هر ناقصى جویاى کمال خویش و هر نیازمندى مایل به چیزى است که نیاز او را برطرف سازد.(14)
معاشرت به معروف
از منظر قرآن کریم اساسىترین اصل در رفتار میان زن و شوهر معاشرت به معروف است «و عاشروهن بالمعروف»(15) و با ایشان به شایستگى رفتار کنید یعنى مردان و زنان در رفتار خانوادگى و زناشویى باید به معروف رفتار کنند و در جایى دیگر فرمود: «و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف»(16) و مانند همان وظائفى که بر عهده زنان است به طور شایسته به نفع آنان بر عهده مردان است یعنى معیار رفتار معاشرت متقابل مرد و زن در درون خانواده معروف است که مرد با زن به معروف و شایستگى رفتار کند و زن نیز با مرد به معروف رفتار کند. یعنى با شایستگى رفتار کنند و از رفتار ناپسند پرهیز کنند و رفتار کردن به معروف به این است که با همسران خوش زبان و خوش رفتار باشند خود را بیارایند همان سان که دوست دارند همسرانشان خود را برایشان بیارایند.(17) حقوق زن را به طور کامل بپردازند و در برابر زن بدون سبب و تقصیر و گناه رو ترش نکنند و رفتارى داشته باشند که از نظر عقل و شرع پسندیده است.
زیرا معروف هر چیزى است که نزد عقل و پیش وحى و صاحب شریعت به رسمیت شناخته شده است و غیر آن منکر و ناشناخته است.
قرآن مىگوید: با صنف زن به گونهاى رفتار کنید که عقل و شرع آن را به رسمیت مىشناسد و این قشر عظیم را منزوى و با آنها بدرفتارى نکنید.
نتیجهگیرى
از مجموع مباحثى که در این مقاله مطرح شده است استفاده مىشود که گرچه زن و مرد در هویت انسانى و قابلیت کمال معنوى و مانند آن مشترکند اما در عین حال تفاوتهایى بین آنها از نظر جسمى و جنسى و روانى و مانند آن وجود دارد که این تفاوت منشأ امتیاز یکى بر دیگرى نیست بلکه این تفاوتها براى برقرارى نظام احسن بر اساس تسخیر عادلانه متقابل است که زن و مرد هر کدام مسؤولیت خودشان به انجام برسانند و با انجام آن مسؤولیتها نسل انسانى سازمان یافته تداوم مىیابد و کانون خانواده، کانون آرامش و امن مىگردد و معروف یعنى آن چه که نزد عقل و وحى و شرع پسندیده است محور معاشرت قرار مىگیرد نه آن که این تفاوتها موجب تسخیر یک جانبه و ظالمانه یا جاهلانه از سوى مرد باشد.
پىنوشتها:
1. انسان موجود ناشناخته، ص 100.
2. روانشناسى اختلافى زن و مرد نوشته روژه پیره، ترجمه دکتر محمد حسین سرورى، ص 60 - 61.
3. روانشناسى زناشویى، حسین نجاتى، ص 119.
4. جلوههاى زندگى زن، ص 162 - 163، روشهاى پیشرفته روابط زناشویى، ص 24.
5. تئورى تکامل و روانشناسى، دکتر محمد بهزاد، ص 128.
6. روانشناسى زن، دکتر نوابى نژاد، ص 123 و کتاب زنان، مردان، روابط جان گرى، ص 44.
7. لذات فلسفه، ص 136.
8. سوره شورى، آیه 11.
9. سوره احقاف، آیه 25.
10. نظام حقوق زن در اسلام، ص 237.
11. سوره نساء، آیه 34.
12. سوره روم، آیه 21.
13. سوره القیامه، آیه 39.
14. المیزان، ج 16، ص 166.
15. سوره نساء، آیه 19.
16. سوره بقره، آیه 228.
17. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 466، قرطبى، ج 5، ص 97.
یکى از موضوعاتى که در روانشناسى مورد مطالعه روان شناسان قرار گرفته، مطالعه جنسیت و تفاوتهاى جنسى زن و مرد است آلکسیس کارل در کتاب "انسان موجود ناشناخته" نوشته است اختلاف زن و مرد تنها به شکل ظاهرى آنها نیست بلکه نتیجه عمیقتر است که از تأثیر مواد مترشحه غدد تناسلى در خون ناشى مىشود به طورى که تک تک سلولهاى بدن به ویژه سلولهاى سیستم عصبى زن و مرد نشانه جنسى بر روى خود دارد.(1)
مىتوان تفاوت هایى که بین زن و مرد وجود دارد بدین صورت بر شمرد:
الف: تفاوتهاى جسمى(2)
ب: تفاوتهاى جنسى، زن و مرد از نظر جنسى داراى تفاوتهاى غیر قابل انکار و پذیرفته شدهاى هستند.(3)
ج: تفاوتهاى روانى، از نظر روانى احساسات زن جوشانتر از مرد است، زنان محتاطتر، مذهبىتر، پرحرفتر، ترسوتر و تشریفاتىتر از مردان هستند. زنان به ارتباطهاى عاطفى علاقه نشان مىدهند.(4)
د: تفاوتهاى عقلى و شیوه مدیریتى، در زن قدرت عقل ناقص است زیرا عاطفه قدرتمندش او را بازى مىدهد ما زنان در عین تیزهوشى و ادراک سریع، افکارمان در مسایل اجتماعى ارتباط و پیوستگى ندارد.(5)
پذیرش تفاوتها و نقش آن در زندگى
در صورتى که انسانها تفاوتهاى موجود بین خود را دریابند و رمز این تفاوتها را بدانند براحتى آن را پذیرفته و به آن احترام مىگذارند و از آن به عنوان وسیلهاى براى تکامل استفاده مىکنند. علم به وجود تفاوتها بین زن و مرد و اعتقاد به این که تفاوتها نه تنها وجود دارند بلکه باید وجود داشته باشند و شناخت و احترام به آنها از اهمیت شایانى برخوردار است.
تفاوت بین زن و مرد همانند تفاوت در دیگر مخلوقات الهى براى پیشبرد جامعه به سوى کمال و تعالى است و درک این تفاوتها نقش فوق العادهاى در رابطه با تکامل ایفا مىکند و به عبارت دیگر: تفاوتها لازمه حیات معنوى و زندگى عاشقانه است آلکسیس کارل تفاوتها و نقش آنها را در زندگى بشر بیان مىکند: «به راستى اگر زن داراى ویژگىهاى جسمى و روانى و اخلاقى مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگى براى وصال در مرد را نمىتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالىترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»
یکى از آثار اعتقاد به تفاوتها و پذیرش آنها ایجاد آرامش روانى براى زنان و هم چنین بالا بردن عزت نفس و میزان اعتماد به نفس آن هاست. در واقع اگر زنان تفاوتها را به عنوان نقص و کاستى بنگرند و در پى ایجاد نوعى برابرى با مردان بوده و نقشهاى متعارض با طبیعت زنان براى خویش برگزینند تا شاید نگاه تحقیرآمیز مردان را خنثى کنند با نوعى بحران روحى، روانى مواجه مىشوند.(6)
ویل دورانت در تقسیم طبیعى وظائف و مسؤولیتهاى مردان و زنان مىنویسد:
کار خاص زنان خدمت به بقاى نوع است و کار ویژه مرد خدمت به زن و کودک، ممکن است کارهاى دیگرى هم داشته باشند ولى همه از روى حکمت و تدبیر، تابع این دو کار اساسى گشته است. این مقاصد اساسى و نیمه آگاهانهاى است که طبیعت معناى انسان و سعادت را در آن نهفته است.(7)
تفاوتهاى طبیعى و ذاتى در میزان برخوردارى از عواطف در زن و مرد به تحقیق در فلسفه زوج آفرینى انسان مربوط مىشود.
قرآن و فلسفه زوج آفرینى
قرآن کریم دو مسئله را حکمت زوج آفرینى انسان مىداند که این دو مسئله نوعى تقسیم کار طبیعى بین آنها شمرده مىشود.
الف: گسترش سازمان یافته نسل آدمى
بر اساس آموزههاى قرآنى زن و مرد در دستیابى به تکثیر نسل شریکاند به گونهاى که هر یک بدون دیگرى توانایى تکثیر نسل را ندارد تحقق این مقصود به مشارکت و همکارى زن و مرد وابسته است.
«فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام یزرؤکم فیه لیس کمثله شىء و هو السمیع البصیر»(8) خدا پدید آورنده آسمانها و زمین است. از خودتان براى شما جفتهایى قرار داد و از دامها نیز نر و ماده قرار داد. بدین وسیله شما را بسیار مىگرداند. چیزى مانند او نیست و او شنواى داناست.
تکثیر نسل متوقف بر تولید نسل و پرورش اوست، زن به عنوان این که پرورش دهنده نسل در رحم است و قرآن با بیان این مسئله به صورت مثال که نقش زن در جامعه بشرى براى تولید مثل بسان کشتزارى است که عمل نشو و نماى بذر مىباشد و مرد در این میان، هنرى جز بذرپاشى ندارد به همین دلیل میزان مشارکت مرد در تولید مثل بسیار اندک است.
افزون بر تولید مثل زن، مرحله تداوم یافتن نسل تولید شده نیز از نقشهاى اساسى در تغذیه کودک و رشد وى برخوردار مىباشد.
این نقش نیز در زن طبیعى است زیرا خداوند با ابزار طبیعى چون پستان و تولید فرآوردههاى مورد نیاز کودک و هماهنگ با نیاز کودک براى رشد و بقا است.
ایفاى مسؤولیت رشد و بقاء توسط زن در مدت زمان طولانى انجام مىشود و با رنج و مشکلات نیز همراه است. براى همین جهت است که فرزندان باید به آنها احسان کنند: «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا، حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً»(9) و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم، مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سى ماه است.
چنان که براى پرورش جسم نسل ابزارهایى در زن قرار داده است، از جهت عواطف و احساسات نیز مادر را براى پرورش امر باردارى، روحى لبریز از عواطف مثبت، بخشش و ایثار آفریده است تا اعتماد نوزاد را به خود جلب کند و با او به تعامل بپردازد.
نقش مادر تنها پاسخ به نیازهاى جسمى کودک نیست بلکه در وراى اینها پایههاى شخصیتى وى شکل مىگیرد و چون چنین نقشى را در رابطه با فرزند ایفا مىکند باید داراى شخصیتى آرام و آرامش بخش باشد.
زن در این مرحله مظهر خلاقیت خداى متعال، تجلّى گاه اوصاف دلانگیز خداوندى چون رحمت، عطوفت و رأفت باشد زیرا پروردن چیزى بدون این اوصاف به سامان نمىرسد و به عبارت دیگر: ایجاد فرزندى که مایه نشاط و شادى باشد بدون این ویژگىها امکانپذیر نیست. و براى همین جهت است آنان که فرزند را دردسر آفرین مىدانند، در پى تکثیر نسل نیستند.
نتیجه آن که طبیعت زن باید به گونهاى تجهیز شده باشد که دوران باردارى، شیردهى و نگهدارى از طفل را از بهترین دورههاى زندگى خود بداند و اگر از زمینه مساعد روانى با آن چه اندامش براى آن پى ریزى شده است برخوردار نباشد نمىتواند از عهده این مسؤولیت برآید.
مرد و تکثیر نسل
براى این که زن بتواند از عهده مسؤولیتهاى خویش در تولید مثل و پرورش آن برآید باید نیازهاى اولیه حیات او چون امنیت خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن تأمین شود و چون تأمین این نیازها اولاً متوقف بر خوددارى از توانمندى جسمانى و قدرت فیزیکى است و ثانیاً متوقف بر چیره شدن بر مشکلات و خطرها و هموار نمودن راه زندگى و تدبیر و چارهاندیشى است و این توانمندى و تدبیر در مردان یافت مىشود پس خداى سبحان تأمین احتیاجهاى زنان و کودکان را بر عهده مردان گذاشته است.
زیرا موظف ساختن زنان به کار و تلاش براى تأمین نیازهاى مادى زندگى با مسؤولیت مهمى چون مادرى و پرورش نسل ناسازگار مىباشد، اگر بخشى از مسؤولیت تأمین زندگى شخصى زن بر عهده خودش باشد به ناچار باید بخشى از فرصت خویش را در تلاش براى تهیه آن نیازمندىها صرف نماید و پس از تلاش به دلیل وجود خستگى ناشى از کار به استراحت به پردازد در این صورت است که از وظیفه و مسؤولیت اصلى خویش باز خواهد ماند و به گفته شهید مطهرى وظائف طبیعى در تولید مثل ایجاب مىکند که زن از نقطه نظر مالى و اقتصادى نقطه اتکایى داشته باشد.(10)
و این نقطه اتکا همان مرد است از این رو مرد باید براى انجام این مسؤولیت از اوصافى چون تدبیر، روحیه قوى و صلابت و ایستادگى برخوردار باشد تا به خوبى آن را به انجام برساند.
قرآن کریم در این رابطه فرمود: «الرّجال قوامّون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم»(11) مردان سرپرست و نگهبانان زنانند به خاطر برترى هایى که خداى سبحان از نظر نظام اجتماعى براى بعضى به بعض دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق مال که از اموالشان مىکنند.
بر اساس این آیه به لحاظ این که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید از سرپرست واحدى بهرهمند شود مقام سرپرستى به مرد واگذار شده است. البته باید توجه داشت که مقصود از این تعبیر، استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤولیتهاى لازم است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند قدرت تفکر و تدبیر و داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى از حریم خانواده دفاع کند و تعهدش را در برابر خانواده نسبت به پرداخت هزینه زندگى و تأمین زندگى آبرومندانه به انجام برساند.
ناگفته نماند: سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آن هاست و نه سبب امتیاز آنها از جهان دیگر. زیرا آنها تنها به تقوا و پرهیزکارى بستگى دارد.
البته ممکن است برخى زنان در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند اما قوانین به تک تک افراد ناظر نیست بلکه نوع و کلى را در نظر مىگیرد و شکى نیست که از نظر کلى مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند اگرچه زنان نیز وظائفى به عهده دارند که ارزش و اهمیت آن کمتر از وظائف مردان نیست.
ب: ایجاد کانون امن زندگى براى انسان
تکثیر نسل در پرتو تشکیل خانواده تحقق پیدا مىکند و دو رکن خانواده یعنى زن و مرد باید نسبت به همدیگر از کشش و جاذبهاى نسبت به یکدیگر برخوردار باشند تا احساس رضایت و نشاط کنند و این احساس نشاط و رضایت زمانى حاصل مىشود که کانون خانواده از آرامش و آسایش برخوردار باشد و این کانون آرامش و آسایش توسط تفاهم برخاسته از محبت و مودت تحقق پیدا مىکند از این رو قرآن کریم فرمود: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة انّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون.»(12) و از نشانههاى اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشانهایى است.
واژه زوج در قرآن هم بر زن و هم بر مرد به کار مىرود چنان که فرمود: «فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى»(13) و قرار داده است از او دو زوج نر و ماده را. که مقصود از زوج در آیه مىتواند هر یک از زن و مرد باشد و اختصاص دادن ازواج به زنها ادعایى بدون دلیل است. زیرا هر یک از مردان و زنان نسبت به همدیگر احساس نیاز مىکنند و احساس نیاز به همسرى که در کنار آن سکون و آرامش حاصل شود ویژه زن و مرد نیست.
توضیح مسئله آن که هر ناقصى مشتاق کمال خویش است و هر نیازمندى به چیزى تمایل دارد که نیاز او را برطرف نماید و این ویژگى هم در زن و هم در مرد وجود دارد. از این رو به دنبال آن خبر از مودت و رحمت دو سویه و دو جانبه میان زن و مرد مىدهد یعنى زنان و مردان به گونهاى خلق شدهاند که مودّت و رحمت میانشان حاکم است وقتى رحمت و مودت دو جانبه بود آرامش و سکون نیز دو جانبه است.
بنابراین زن و مرد نیازهایى دارند که در سایه همزیستى آنان تأمین مىشود و این نیاز محدود به نیاز جنسى نیست بلکه نیازهاى انسانى را نیز شامل مىشود به گفته مرحوم علامه طباطبایى: هر یک از زن و مرد نیازمندىهایى دارند که آنها را به سوى یکدیگر بر مىانگیزد تا آن گاه که به هم برسند و قرار یابند چون هر ناقصى جویاى کمال خویش و هر نیازمندى مایل به چیزى است که نیاز او را برطرف سازد.(14)
معاشرت به معروف
از منظر قرآن کریم اساسىترین اصل در رفتار میان زن و شوهر معاشرت به معروف است «و عاشروهن بالمعروف»(15) و با ایشان به شایستگى رفتار کنید یعنى مردان و زنان در رفتار خانوادگى و زناشویى باید به معروف رفتار کنند و در جایى دیگر فرمود: «و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف»(16) و مانند همان وظائفى که بر عهده زنان است به طور شایسته به نفع آنان بر عهده مردان است یعنى معیار رفتار معاشرت متقابل مرد و زن در درون خانواده معروف است که مرد با زن به معروف و شایستگى رفتار کند و زن نیز با مرد به معروف رفتار کند. یعنى با شایستگى رفتار کنند و از رفتار ناپسند پرهیز کنند و رفتار کردن به معروف به این است که با همسران خوش زبان و خوش رفتار باشند خود را بیارایند همان سان که دوست دارند همسرانشان خود را برایشان بیارایند.(17) حقوق زن را به طور کامل بپردازند و در برابر زن بدون سبب و تقصیر و گناه رو ترش نکنند و رفتارى داشته باشند که از نظر عقل و شرع پسندیده است.
زیرا معروف هر چیزى است که نزد عقل و پیش وحى و صاحب شریعت به رسمیت شناخته شده است و غیر آن منکر و ناشناخته است.
قرآن مىگوید: با صنف زن به گونهاى رفتار کنید که عقل و شرع آن را به رسمیت مىشناسد و این قشر عظیم را منزوى و با آنها بدرفتارى نکنید.
نتیجهگیرى
از مجموع مباحثى که در این مقاله مطرح شده است استفاده مىشود که گرچه زن و مرد در هویت انسانى و قابلیت کمال معنوى و مانند آن مشترکند اما در عین حال تفاوتهایى بین آنها از نظر جسمى و جنسى و روانى و مانند آن وجود دارد که این تفاوت منشأ امتیاز یکى بر دیگرى نیست بلکه این تفاوتها براى برقرارى نظام احسن بر اساس تسخیر عادلانه متقابل است که زن و مرد هر کدام مسؤولیت خودشان به انجام برسانند و با انجام آن مسؤولیتها نسل انسانى سازمان یافته تداوم مىیابد و کانون خانواده، کانون آرامش و امن مىگردد و معروف یعنى آن چه که نزد عقل و وحى و شرع پسندیده است محور معاشرت قرار مىگیرد نه آن که این تفاوتها موجب تسخیر یک جانبه و ظالمانه یا جاهلانه از سوى مرد باشد.
پىنوشتها:
1. انسان موجود ناشناخته، ص 100.
2. روانشناسى اختلافى زن و مرد نوشته روژه پیره، ترجمه دکتر محمد حسین سرورى، ص 60 - 61.
3. روانشناسى زناشویى، حسین نجاتى، ص 119.
4. جلوههاى زندگى زن، ص 162 - 163، روشهاى پیشرفته روابط زناشویى، ص 24.
5. تئورى تکامل و روانشناسى، دکتر محمد بهزاد، ص 128.
6. روانشناسى زن، دکتر نوابى نژاد، ص 123 و کتاب زنان، مردان، روابط جان گرى، ص 44.
7. لذات فلسفه، ص 136.
8. سوره شورى، آیه 11.
9. سوره احقاف، آیه 25.
10. نظام حقوق زن در اسلام، ص 237.
11. سوره نساء، آیه 34.
12. سوره روم، آیه 21.
13. سوره القیامه، آیه 39.
14. المیزان، ج 16، ص 166.
15. سوره نساء، آیه 19.
16. سوره بقره، آیه 228.
17. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 466، قرطبى، ج 5، ص 97.