آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

بحث‏هایى که تاکنون درباره زن از منظر اسلام مطرح شده، عبارتند از برابرى زن و مرد در شؤون انسانى، ارزش گذارى بر پایه ملاک‏هاى حقیقى و قرب ربوبى یعنى ملاک دانش و آگاهى، تقوا و پرواى از خدا و دیگر امور معنوى، زن از منظر عارفان و در عرفان، زن و خردورزان و خردورزى، اما آنچه که در این شماره به آن پرداخته مى‏شود تفاوت‏هاى زن و مرد و راز آن است به این معنا که زن و مرد افزون بر نقاط مشترک آیا داراى تفاوت‏هایى نیز هستند یا خیر؟ و اگر تفاوت هایى دارند راز آن چیست؟
یکى از موضوعاتى که در روان‏شناسى مورد مطالعه روان شناسان قرار گرفته، مطالعه جنسیت و تفاوت‏هاى جنسى زن و مرد است آلکسیس کارل در کتاب "انسان موجود ناشناخته" نوشته است اختلاف زن و مرد تنها به شکل ظاهرى آن‏ها نیست بلکه نتیجه عمیق‏تر است که از تأثیر مواد مترشحه غدد تناسلى در خون ناشى مى‏شود به طورى که تک تک سلول‏هاى بدن به ویژه سلول‏هاى سیستم عصبى زن و مرد نشانه جنسى بر روى خود دارد.(1)
مى‏توان تفاوت هایى که بین زن و مرد وجود دارد بدین صورت بر شمرد:
الف: تفاوت‏هاى جسمى(2)
ب: تفاوت‏هاى جنسى، زن و مرد از نظر جنسى داراى تفاوت‏هاى غیر قابل انکار و پذیرفته شده‏اى هستند.(3)
ج: تفاوت‏هاى روانى، از نظر روانى احساسات زن جوشان‏تر از مرد است، زنان محتاطتر، مذهبى‏تر، پرحرف‏تر، ترسوتر و تشریفاتى‏تر از مردان هستند. زنان به ارتباطهاى عاطفى علاقه نشان مى‏دهند.(4)
د: تفاوت‏هاى عقلى و شیوه مدیریتى، در زن قدرت عقل ناقص است زیرا عاطفه قدرت‏مندش او را بازى مى‏دهد ما زنان در عین تیزهوشى و ادراک سریع، افکارمان در مسایل اجتماعى ارتباط و پیوستگى ندارد.(5)
پذیرش تفاوت‏ها و نقش آن در زندگى
در صورتى که انسانها تفاوت‏هاى موجود بین خود را دریابند و رمز این تفاوت‏ها را بدانند براحتى آن را پذیرفته و به آن احترام مى‏گذارند و از آن به عنوان وسیله‏اى براى تکامل استفاده مى‏کنند. علم به وجود تفاوت‏ها بین زن و مرد و اعتقاد به این که تفاوت‏ها نه تنها وجود دارند بلکه باید وجود داشته باشند و شناخت و احترام به آن‏ها از اهمیت شایانى برخوردار است.
تفاوت بین زن و مرد همانند تفاوت در دیگر مخلوقات الهى براى پیشبرد جامعه به سوى کمال و تعالى است و درک این تفاوت‏ها نقش فوق العاده‏اى در رابطه با تکامل ایفا مى‏کند و به عبارت دیگر: تفاوت‏ها لازمه حیات معنوى و زندگى عاشقانه است آلکسیس کارل تفاوت‏ها و نقش آن‏ها را در زندگى بشر بیان مى‏کند: «به راستى اگر زن داراى ویژگى‏هاى جسمى و روانى و اخلاقى مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگى براى وصال در مرد را نمى‏توانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالى‏ترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»
یکى از آثار اعتقاد به تفاوت‏ها و پذیرش آن‏ها ایجاد آرامش روانى براى زنان و هم چنین بالا بردن عزت نفس و میزان اعتماد به نفس آن هاست. در واقع اگر زنان تفاوت‏ها را به عنوان نقص و کاستى بنگرند و در پى ایجاد نوعى برابرى با مردان بوده و نقش‏هاى متعارض با طبیعت زنان براى خویش برگزینند تا شاید نگاه تحقیرآمیز مردان را خنثى کنند با نوعى بحران روحى، روانى مواجه مى‏شوند.(6)
ویل دورانت در تقسیم طبیعى وظائف و مسؤولیت‏هاى مردان و زنان مى‏نویسد:
کار خاص زنان خدمت به بقاى نوع است و کار ویژه مرد خدمت به زن و کودک، ممکن است کارهاى دیگرى هم داشته باشند ولى همه از روى حکمت و تدبیر، تابع این دو کار اساسى گشته است. این مقاصد اساسى و نیمه آگاهانه‏اى است که طبیعت معناى انسان و سعادت را در آن نهفته است.(7)
تفاوت‏هاى طبیعى و ذاتى در میزان برخوردارى از عواطف در زن و مرد به تحقیق در فلسفه زوج آفرینى انسان مربوط مى‏شود.
قرآن و فلسفه زوج آفرینى‏
قرآن کریم دو مسئله را حکمت زوج آفرینى انسان مى‏داند که این دو مسئله نوعى تقسیم کار طبیعى بین آن‏ها شمرده مى‏شود.
الف: گسترش سازمان یافته نسل آدمى‏
بر اساس آموزه‏هاى قرآنى زن و مرد در دست‏یابى به تکثیر نسل شریک‏اند به گونه‏اى که هر یک بدون دیگرى توانایى تکثیر نسل را ندارد تحقق این مقصود به مشارکت و همکارى زن و مرد وابسته است.
«فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام یزرؤکم فیه لیس کمثله شى‏ء و هو السمیع البصیر»(8) خدا پدید آورنده آسمان‏ها و زمین است. از خودتان براى شما جفت‏هایى قرار داد و از دام‏ها نیز نر و ماده قرار داد. بدین وسیله شما را بسیار مى‏گرداند. چیزى مانند او نیست و او شنواى داناست.
تکثیر نسل متوقف بر تولید نسل و پرورش اوست، زن به عنوان این که پرورش دهنده نسل در رحم است و قرآن با بیان این مسئله به صورت مثال که نقش زن در جامعه بشرى براى تولید مثل بسان کشتزارى است که عمل نشو و نماى بذر مى‏باشد و مرد در این میان، هنرى جز بذرپاشى ندارد به همین دلیل میزان مشارکت مرد در تولید مثل بسیار اندک است.
افزون بر تولید مثل زن، مرحله تداوم یافتن نسل تولید شده نیز از نقش‏هاى اساسى در تغذیه کودک و رشد وى برخوردار مى‏باشد.
این نقش نیز در زن طبیعى است زیرا خداوند با ابزار طبیعى چون پستان و تولید فرآورده‏هاى مورد نیاز کودک و هماهنگ با نیاز کودک براى رشد و بقا است.
ایفاى مسؤولیت رشد و بقاء توسط زن در مدت زمان طولانى انجام مى‏شود و با رنج و مشکلات نیز همراه است. براى همین جهت است که فرزندان باید به آن‏ها احسان کنند: «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا، حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً»(9) و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم، مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سى ماه است.
چنان که براى پرورش جسم نسل ابزارهایى در زن قرار داده است، از جهت عواطف و احساسات نیز مادر را براى پرورش امر باردارى، روحى لبریز از عواطف مثبت، بخشش و ایثار آفریده است تا اعتماد نوزاد را به خود جلب کند و با او به تعامل بپردازد.
نقش مادر تنها پاسخ به نیازهاى جسمى کودک نیست بلکه در وراى این‏ها پایه‏هاى شخصیتى وى شکل مى‏گیرد و چون چنین نقشى را در رابطه با فرزند ایفا مى‏کند باید داراى شخصیتى آرام و آرامش بخش باشد.
زن در این مرحله مظهر خلاقیت خداى متعال، تجلّى گاه اوصاف دل‏انگیز خداوندى چون رحمت، عطوفت و رأفت باشد زیرا پروردن چیزى بدون این اوصاف به سامان نمى‏رسد و به عبارت دیگر: ایجاد فرزندى که مایه نشاط و شادى باشد بدون این ویژگى‏ها امکان‏پذیر نیست. و براى همین جهت است آنان که فرزند را دردسر آفرین مى‏دانند، در پى تکثیر نسل نیستند.
نتیجه آن که طبیعت زن باید به گونه‏اى تجهیز شده باشد که دوران باردارى، شیردهى و نگهدارى از طفل را از بهترین دوره‏هاى زندگى خود بداند و اگر از زمینه مساعد روانى با آن چه اندامش براى آن پى ریزى شده است برخوردار نباشد نمى‏تواند از عهده این مسؤولیت برآید.
مرد و تکثیر نسل‏
براى این که زن بتواند از عهده مسؤولیت‏هاى خویش در تولید مثل و پرورش آن برآید باید نیازهاى اولیه حیات او چون امنیت خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن تأمین شود و چون تأمین این نیازها اولاً متوقف بر خوددارى از توان‏مندى جسمانى و قدرت فیزیکى است و ثانیاً متوقف بر چیره شدن بر مشکلات و خطرها و هموار نمودن راه زندگى و تدبیر و چاره‏اندیشى است و این توان‏مندى و تدبیر در مردان یافت مى‏شود پس خداى سبحان تأمین احتیاج‏هاى زنان و کودکان را بر عهده مردان گذاشته است.
زیرا موظف ساختن زنان به کار و تلاش براى تأمین نیازهاى مادى زندگى با مسؤولیت مهمى چون مادرى و پرورش نسل ناسازگار مى‏باشد، اگر بخشى از مسؤولیت تأمین زندگى شخصى زن بر عهده خودش باشد به ناچار باید بخشى از فرصت خویش را در تلاش براى تهیه آن نیازمندى‏ها صرف نماید و پس از تلاش به دلیل وجود خستگى ناشى از کار به استراحت به پردازد در این صورت است که از وظیفه و مسؤولیت اصلى خویش باز خواهد ماند و به گفته شهید مطهرى وظائف طبیعى در تولید مثل ایجاب مى‏کند که زن از نقطه نظر مالى و اقتصادى نقطه اتکایى داشته باشد.(10)
و این نقطه اتکا همان مرد است از این رو مرد باید براى انجام این مسؤولیت از اوصافى چون تدبیر، روحیه قوى و صلابت و ایستادگى برخوردار باشد تا به خوبى آن را به انجام برساند.
قرآن کریم در این رابطه فرمود: «الرّجال قوامّون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم»(11) مردان سرپرست و نگهبانان زنانند به خاطر برترى هایى که خداى سبحان از نظر نظام اجتماعى براى بعضى به بعض دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق مال که از اموالشان مى‏کنند.
بر اساس این آیه به لحاظ این که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید از سرپرست واحدى بهره‏مند شود مقام سرپرستى به مرد واگذار شده است. البته باید توجه داشت که مقصود از این تعبیر، استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤولیت‏هاى لازم است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند قدرت تفکر و تدبیر و داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى از حریم خانواده دفاع کند و تعهدش را در برابر خانواده نسبت به پرداخت هزینه زندگى و تأمین زندگى آبرومندانه به انجام برساند.
ناگفته نماند: سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آن هاست و نه سبب امتیاز آن‏ها از جهان دیگر. زیرا آنها تنها به تقوا و پرهیزکارى بستگى دارد.
البته ممکن است برخى زنان در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند اما قوانین به تک تک افراد ناظر نیست بلکه نوع و کلى را در نظر مى‏گیرد و شکى نیست که از نظر کلى مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند اگرچه زنان نیز وظائفى به عهده دارند که ارزش و اهمیت آن کمتر از وظائف مردان نیست.
ب: ایجاد کانون امن زندگى براى انسان‏
تکثیر نسل در پرتو تشکیل خانواده تحقق پیدا مى‏کند و دو رکن خانواده یعنى زن و مرد باید نسبت به همدیگر از کشش و جاذبه‏اى نسبت به یکدیگر برخوردار باشند تا احساس رضایت و نشاط کنند و این احساس نشاط و رضایت زمانى حاصل مى‏شود که کانون خانواده از آرامش و آسایش برخوردار باشد و این کانون آرامش و آسایش توسط تفاهم برخاسته از محبت و مودت تحقق پیدا مى‏کند از این رو قرآن کریم فرمود: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة انّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون.»(12) و از نشانه‏هاى اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد هر آینه در این کار براى مردمى که بیندیشند نشان‏هایى است.
واژه زوج در قرآن هم بر زن و هم بر مرد به کار مى‏رود چنان که فرمود: «فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى»(13) و قرار داده است از او دو زوج نر و ماده را. که مقصود از زوج در آیه مى‏تواند هر یک از زن و مرد باشد و اختصاص دادن ازواج به زن‏ها ادعایى بدون دلیل است. زیرا هر یک از مردان و زنان نسبت به همدیگر احساس نیاز مى‏کنند و احساس نیاز به همسرى که در کنار آن سکون و آرامش حاصل شود ویژه زن و مرد نیست.
توضیح مسئله آن که هر ناقصى مشتاق کمال خویش است و هر نیازمندى به چیزى تمایل دارد که نیاز او را برطرف نماید و این ویژگى هم در زن و هم در مرد وجود دارد. از این رو به دنبال آن خبر از مودت و رحمت دو سویه و دو جانبه میان زن و مرد مى‏دهد یعنى زنان و مردان به گونه‏اى خلق شده‏اند که مودّت و رحمت میانشان حاکم است وقتى رحمت و مودت دو جانبه بود آرامش و سکون نیز دو جانبه است.
بنابراین زن و مرد نیازهایى دارند که در سایه همزیستى آنان تأمین مى‏شود و این نیاز محدود به نیاز جنسى نیست بلکه نیازهاى انسانى را نیز شامل مى‏شود به گفته مرحوم علامه طباطبایى: هر یک از زن و مرد نیازمندى‏هایى دارند که آن‏ها را به سوى یکدیگر بر مى‏انگیزد تا آن گاه که به هم برسند و قرار یابند چون هر ناقصى جویاى کمال خویش و هر نیازمندى مایل به چیزى است که نیاز او را برطرف سازد.(14)
معاشرت به معروف‏
از منظر قرآن کریم اساسى‏ترین اصل در رفتار میان زن و شوهر معاشرت به معروف است «و عاشروهن بالمعروف»(15) و با ایشان به شایستگى رفتار کنید یعنى مردان و زنان در رفتار خانوادگى و زناشویى باید به معروف رفتار کنند و در جایى دیگر فرمود: «و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف»(16) و مانند همان وظائفى که بر عهده زنان است به طور شایسته به نفع آنان بر عهده مردان است یعنى معیار رفتار معاشرت متقابل مرد و زن در درون خانواده معروف است که مرد با زن به معروف و شایستگى رفتار کند و زن نیز با مرد به معروف رفتار کند. یعنى با شایستگى رفتار کنند و از رفتار ناپسند پرهیز کنند و رفتار کردن به معروف به این است که با همسران خوش زبان و خوش رفتار باشند خود را بیارایند همان سان که دوست دارند همسرانشان خود را برایشان بیارایند.(17) حقوق زن را به طور کامل بپردازند و در برابر زن بدون سبب و تقصیر و گناه رو ترش نکنند و رفتارى داشته باشند که از نظر عقل و شرع پسندیده است.
زیرا معروف هر چیزى است که نزد عقل و پیش وحى و صاحب شریعت به رسمیت شناخته شده است و غیر آن منکر و ناشناخته است.
قرآن مى‏گوید: با صنف زن به گونه‏اى رفتار کنید که عقل و شرع آن را به رسمیت مى‏شناسد و این قشر عظیم را منزوى و با آن‏ها بدرفتارى نکنید.
نتیجه‏گیرى
از مجموع مباحثى که در این مقاله مطرح شده است استفاده مى‏شود که گرچه زن و مرد در هویت انسانى و قابلیت کمال معنوى و مانند آن مشترکند اما در عین حال تفاوت‏هایى بین آن‏ها از نظر جسمى و جنسى و روانى و مانند آن وجود دارد که این تفاوت منشأ امتیاز یکى بر دیگرى نیست بلکه این تفاوت‏ها براى برقرارى نظام احسن بر اساس تسخیر عادلانه متقابل است که زن و مرد هر کدام مسؤولیت خودشان به انجام برسانند و با انجام آن مسؤولیت‏ها نسل انسانى سازمان یافته تداوم مى‏یابد و کانون خانواده، کانون آرامش و امن مى‏گردد و معروف یعنى آن چه که نزد عقل و وحى و شرع پسندیده است محور معاشرت قرار مى‏گیرد نه آن که این تفاوت‏ها موجب تسخیر یک جانبه و ظالمانه یا جاهلانه از سوى مرد باشد.
پى‏نوشت‏ها:
1. انسان موجود ناشناخته، ص 100.
2. روان‏شناسى اختلافى زن و مرد نوشته روژه پیره، ترجمه دکتر محمد حسین سرورى، ص 60 - 61.
3. روان‏شناسى زناشویى، حسین نجاتى، ص 119.
4. جلوه‏هاى زندگى زن، ص 162 - 163، روش‏هاى پیشرفته روابط زناشویى، ص 24.
5. تئورى تکامل و روان‏شناسى، دکتر محمد بهزاد، ص 128.
6. روان‏شناسى زن، دکتر نوابى نژاد، ص 123 و کتاب زنان، مردان، روابط جان گرى، ص 44.
7. لذات فلسفه، ص 136.
8. سوره شورى، آیه 11.
9. سوره احقاف، آیه 25.
10. نظام حقوق زن در اسلام، ص 237.
11. سوره نساء، آیه 34.
12. سوره روم، آیه 21.
13. سوره القیامه، آیه 39.
14. المیزان، ج 16، ص 166.
15. سوره نساء، آیه 19.
16. سوره بقره، آیه 228.
17. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 466، قرطبى، ج 5، ص 97.

تبلیغات