حقوق عمومى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین إحسانا و بذى القربى و الیتامى و المساکین و الجار ذی القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت أیمانکم ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا». (سوره نساء،آیه36)
خدا را بپرستید و چیزى را شریک و همباز او مسازید و نسبت به پدر و مادر نیکى و احسان کنید و همچنین به خویشان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه و همنشین و از راه ماندگان و آنان که مملوک شمایند و همانا خداوند کسى را که متکبر و فخر فروش باشد دوست نمى دارد.
نخستین حق: حق الله: در این آیه شریفه حقوق عمومى را مورد تأکید قرار داده است که قبل از همه حق الله مىباشد. مىفرماید که خدا را بپرستید و در برابر او خاضع و فروتن باشید و براى خدا کسى یا چیزى را شریک قرار ندهید. اى بسا انسان براى خدا شریکى قرار دهد بى آنکه خود متوجه باشد. بسیار دیده شده است که بعضى از مردم روى نادانى و جهالت یا از روى محبت زیاد اولیاى خدا را شریک خدا قرار دهند و حاجت خود را از آنان بخواهند به خیال اینکه ممکن است پیامبر یا امام به تنهائى در دنیا تأثیرى بگذارند گو اینکه جز خداوند کسى در وجود تأثیر نمى گذارد. و ما اگر در حضور امامان حاجت خود را مىطلبیم، در حقیقت از خدا مىخواهیم که حاجتمان را برآورده کند ولى آنها را شفیع خود قرار مىدهیم زیرا مقرب عند الله هستند. البته این مطلب بسیار مهم است و تنها اشاره اى به آن کردم به این امید که در وقتى دیگر بحث مفصلى پیرامون این مطلب مهم داشته باشیم.
دومین حق: پس از حق خداوند در پرستش، نوبت به حق والدینرسد که خداوند به ما دستور مؤکد مىدهد که نسبت به پدر و مادر احسان و خوش رفتارى داشته باشیم. و این نیز از اهمیت به سزائى برخوردار است که نه تنها در این آیه بلکه در سه آیه دیگر قرآنى نیز احسان به پدر و مادر را پس از عبادت خدا سفارش مىکند گویا تو جزئى از وجود پدر و مادرت هستى و وجود تو ارتباط کلى با وجود آنان دارد و لذا ترک حقوق والدین مانند شرک به خدا است.
سومین حق: خویشان. پس از والدین نوبت به خویشان و اقارب انسان مى رسد که این نیز بسیار مهم است و احسان به خویشان همان صله رحم است که در صورت قطع آن انسان مرتکب گناهى بزرگ مىشود. و به نظر مى رسد که تأکید اسلام بر صله رحم براى این است که فقر را از میان بردارد که اگر یکى از خویشان انسان فقیر و مستمند باشد بر دیگر اقاربش واجب و لازم است که او را مورد احسان قرار دهند و حاجتش را برطرف سازند. و اگر همه مردم به این فریضه اسلامى اهمیت مىدادند بر این باورم که هیچ فقیرى در میان ما باقى نمى ماند.
چهارمین حق: پس از خویشان نوبت به یتیمان مىرسد که بر تمام امت حق دارند و نباید جامعه بشرى نسبت به یتیمان کمترین کوتاهى کند زیرا فقدان پدر،احساس روانى بسیار سختى در فرزند ایجاد مىکند حتى اگر نیاز مادى هم نداشته باشد.
لذا باید یتیمان را مورد تفقد و نوازش و احسان قرار دهیم چه از نظر مادى و چه از نظر معنوى.
پنجمین حق: در این مورد کل بیچارگان و مستمندان مورد تأکید آیه قرار گرفته است و خداوند ما را موظف مىداند که بخشى از اموال خود را براى فقرا اختصاص دهیم. "و فى أموالهم حق للسائل و المحروم" مؤمنان کسانى هستند که در اموالشان حق معین و مشخصى براى محرومان و فقیران قرار دارد، چه خود سؤال کنند و درخواست کمک نمایند و چه انسان از راه هاى دیگر بداند که آنان محروم و نیازمندند. البته لازم است که جامعه مسلمان در جستجوى محرومان باشد و بى آنکه سؤال و خواهشى کنند آنها را مورد عنایت و لطف خود قرار دهد تا آنکه فقر ریشه کن شود و از جامعه رخت بربندد. لازم به تذکر است که تنها زکات واجب و یا کفارات مطرح نیست بلکه چنانکه از آیات استفاده مىشود باید در اموالمان حقى براى مستمندان باشد، چه خود بخواهند و چه تعفف ورزیده و از ما درخواستى نکنند.
ششمین حق: همسایه خویش: همسایگانى که جزء خویشان انسان هستند در اولویت قرار مىگیرند از همسایگان دیگر. و ممکن است مقصود قرآن از جار ذىالقربى همسایگان نزدیک به انسان از نظر مکانى باشند یعنى هرچه خانه همسایه به خانه شما نزدیکتر باشد حق بیشترى دارد تا همسایه اى که چهل خانه با خانه شما فاصله داشته باشد.
هفتمین حق: الجار الجنب: یعنى همسایه اى که جزء خویشان انسان نباشد و یا ممکن است مقصود بعد مکانى باشد یعنى همسایگانى که منزلشان از نظر مسافت دورتر از همسایگان نزدیک است و شاید مقصود همسایگان بیگانه از نظر دینى باشند. یعنى حتى همسایگانى که مسلمان نیستند ولى در همسایگى انسان قرار دارند، آنان نیز نباید از احسان و نیکى محروم بمانند أمیر المؤمنین علیه السلام فرماید: "...اما أخ لک فى الدین و إما نظیر لک فى الخلق" مردم یا برادران دینى تواند و یا شبیه و نظیر تو از نظر خلقت مىباشند، پس احسان انسان باید تمام افراد بشر را در برگیرد مگر دشمنان دین و محاربان و فاسقان و ظالمان.
هشتمین حق: الصاحب بالجنب: یعنى همنشینان و کسانى که با تو رفت و آمد و معاشرت دارند حال چه این معاشرت دائمى باشد و چه موقت یعنى چه دوستان و همنشینان و رفقاى همیشگى انسان باشند و چه آنهائى که به طور موقت با او همنشین شدهاند مانند همسفرانى که در یک سفر با او همراه باشند.
نهمین حق: حق از راه ماندگاناند که به آنها ابناء السبیل مىگویند یعنى کسانى که به شهر شما آمدهاند و اکنون براى بازگشت به وطنشان درماندهاند.
البته در زمان ما ابن السبیل کمتر دیده مىشود و این مربوط به زمانهاى گذشته است که مسافرتها طولانى بود و واقعا از بازگشت درماندند هرچند در شهر و وطن خود ثروتمند بودند.
و دهمین حق: ما ملکت أیمانکم: یعنى بردگان و کنیزان که به حمد الله در زمان ما بردگى به کلى ریشه کن شده و اثرى در جامعه ما ندارد. ولى به هر حال اینان نیز باید مورد توجه خاص قرار بگیرند و به آنان نیکى شود زیرا به هر حال انساناند و تمام انسانها باید از حقوق مساوى برخوردار باشند.
اگر توجه کنید در این آیه تمام افراد امت مورد عنایت قرار گرفتهاند و هیچ کس از قلم نیفتاده است. باشد که دنیا از این قانون حقوق عمومى سرمشق گیرد تا واقعا مردم جهان به حقوق خود دست یابند نه آنکه تنها نام حقوق بشر باشد و در حقیقت اسمى بى مسما باشد بلکه به عکس آن عمل شود همانطور که همه مىبینیم و مىشنویم.
خدا را بپرستید و چیزى را شریک و همباز او مسازید و نسبت به پدر و مادر نیکى و احسان کنید و همچنین به خویشان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه و همنشین و از راه ماندگان و آنان که مملوک شمایند و همانا خداوند کسى را که متکبر و فخر فروش باشد دوست نمى دارد.
نخستین حق: حق الله: در این آیه شریفه حقوق عمومى را مورد تأکید قرار داده است که قبل از همه حق الله مىباشد. مىفرماید که خدا را بپرستید و در برابر او خاضع و فروتن باشید و براى خدا کسى یا چیزى را شریک قرار ندهید. اى بسا انسان براى خدا شریکى قرار دهد بى آنکه خود متوجه باشد. بسیار دیده شده است که بعضى از مردم روى نادانى و جهالت یا از روى محبت زیاد اولیاى خدا را شریک خدا قرار دهند و حاجت خود را از آنان بخواهند به خیال اینکه ممکن است پیامبر یا امام به تنهائى در دنیا تأثیرى بگذارند گو اینکه جز خداوند کسى در وجود تأثیر نمى گذارد. و ما اگر در حضور امامان حاجت خود را مىطلبیم، در حقیقت از خدا مىخواهیم که حاجتمان را برآورده کند ولى آنها را شفیع خود قرار مىدهیم زیرا مقرب عند الله هستند. البته این مطلب بسیار مهم است و تنها اشاره اى به آن کردم به این امید که در وقتى دیگر بحث مفصلى پیرامون این مطلب مهم داشته باشیم.
دومین حق: پس از حق خداوند در پرستش، نوبت به حق والدینرسد که خداوند به ما دستور مؤکد مىدهد که نسبت به پدر و مادر احسان و خوش رفتارى داشته باشیم. و این نیز از اهمیت به سزائى برخوردار است که نه تنها در این آیه بلکه در سه آیه دیگر قرآنى نیز احسان به پدر و مادر را پس از عبادت خدا سفارش مىکند گویا تو جزئى از وجود پدر و مادرت هستى و وجود تو ارتباط کلى با وجود آنان دارد و لذا ترک حقوق والدین مانند شرک به خدا است.
سومین حق: خویشان. پس از والدین نوبت به خویشان و اقارب انسان مى رسد که این نیز بسیار مهم است و احسان به خویشان همان صله رحم است که در صورت قطع آن انسان مرتکب گناهى بزرگ مىشود. و به نظر مى رسد که تأکید اسلام بر صله رحم براى این است که فقر را از میان بردارد که اگر یکى از خویشان انسان فقیر و مستمند باشد بر دیگر اقاربش واجب و لازم است که او را مورد احسان قرار دهند و حاجتش را برطرف سازند. و اگر همه مردم به این فریضه اسلامى اهمیت مىدادند بر این باورم که هیچ فقیرى در میان ما باقى نمى ماند.
چهارمین حق: پس از خویشان نوبت به یتیمان مىرسد که بر تمام امت حق دارند و نباید جامعه بشرى نسبت به یتیمان کمترین کوتاهى کند زیرا فقدان پدر،احساس روانى بسیار سختى در فرزند ایجاد مىکند حتى اگر نیاز مادى هم نداشته باشد.
لذا باید یتیمان را مورد تفقد و نوازش و احسان قرار دهیم چه از نظر مادى و چه از نظر معنوى.
پنجمین حق: در این مورد کل بیچارگان و مستمندان مورد تأکید آیه قرار گرفته است و خداوند ما را موظف مىداند که بخشى از اموال خود را براى فقرا اختصاص دهیم. "و فى أموالهم حق للسائل و المحروم" مؤمنان کسانى هستند که در اموالشان حق معین و مشخصى براى محرومان و فقیران قرار دارد، چه خود سؤال کنند و درخواست کمک نمایند و چه انسان از راه هاى دیگر بداند که آنان محروم و نیازمندند. البته لازم است که جامعه مسلمان در جستجوى محرومان باشد و بى آنکه سؤال و خواهشى کنند آنها را مورد عنایت و لطف خود قرار دهد تا آنکه فقر ریشه کن شود و از جامعه رخت بربندد. لازم به تذکر است که تنها زکات واجب و یا کفارات مطرح نیست بلکه چنانکه از آیات استفاده مىشود باید در اموالمان حقى براى مستمندان باشد، چه خود بخواهند و چه تعفف ورزیده و از ما درخواستى نکنند.
ششمین حق: همسایه خویش: همسایگانى که جزء خویشان انسان هستند در اولویت قرار مىگیرند از همسایگان دیگر. و ممکن است مقصود قرآن از جار ذىالقربى همسایگان نزدیک به انسان از نظر مکانى باشند یعنى هرچه خانه همسایه به خانه شما نزدیکتر باشد حق بیشترى دارد تا همسایه اى که چهل خانه با خانه شما فاصله داشته باشد.
هفتمین حق: الجار الجنب: یعنى همسایه اى که جزء خویشان انسان نباشد و یا ممکن است مقصود بعد مکانى باشد یعنى همسایگانى که منزلشان از نظر مسافت دورتر از همسایگان نزدیک است و شاید مقصود همسایگان بیگانه از نظر دینى باشند. یعنى حتى همسایگانى که مسلمان نیستند ولى در همسایگى انسان قرار دارند، آنان نیز نباید از احسان و نیکى محروم بمانند أمیر المؤمنین علیه السلام فرماید: "...اما أخ لک فى الدین و إما نظیر لک فى الخلق" مردم یا برادران دینى تواند و یا شبیه و نظیر تو از نظر خلقت مىباشند، پس احسان انسان باید تمام افراد بشر را در برگیرد مگر دشمنان دین و محاربان و فاسقان و ظالمان.
هشتمین حق: الصاحب بالجنب: یعنى همنشینان و کسانى که با تو رفت و آمد و معاشرت دارند حال چه این معاشرت دائمى باشد و چه موقت یعنى چه دوستان و همنشینان و رفقاى همیشگى انسان باشند و چه آنهائى که به طور موقت با او همنشین شدهاند مانند همسفرانى که در یک سفر با او همراه باشند.
نهمین حق: حق از راه ماندگاناند که به آنها ابناء السبیل مىگویند یعنى کسانى که به شهر شما آمدهاند و اکنون براى بازگشت به وطنشان درماندهاند.
البته در زمان ما ابن السبیل کمتر دیده مىشود و این مربوط به زمانهاى گذشته است که مسافرتها طولانى بود و واقعا از بازگشت درماندند هرچند در شهر و وطن خود ثروتمند بودند.
و دهمین حق: ما ملکت أیمانکم: یعنى بردگان و کنیزان که به حمد الله در زمان ما بردگى به کلى ریشه کن شده و اثرى در جامعه ما ندارد. ولى به هر حال اینان نیز باید مورد توجه خاص قرار بگیرند و به آنان نیکى شود زیرا به هر حال انساناند و تمام انسانها باید از حقوق مساوى برخوردار باشند.
اگر توجه کنید در این آیه تمام افراد امت مورد عنایت قرار گرفتهاند و هیچ کس از قلم نیفتاده است. باشد که دنیا از این قانون حقوق عمومى سرمشق گیرد تا واقعا مردم جهان به حقوق خود دست یابند نه آنکه تنها نام حقوق بشر باشد و در حقیقت اسمى بى مسما باشد بلکه به عکس آن عمل شود همانطور که همه مىبینیم و مىشنویم.