جوانههاى جاوید
آرشیو
چکیده
متن
اسلام دین معرفت، تفکر و تدبر است و از دیدگاه امام صادق(ع) یک لحظه اندیشه ارزشمند برتر از یک سال عبادت است و در منابع روایى تأکید براین مىباشد که نگریستن به عالم عبادست است و اصولاً حیات فکرى، فرهنگى و معنوى جامعه به پرتو افشانى مشاهیر و دانشمندان بستگى دارد و تکریم مشاهیر متعهدى که توانایى علمى خود را براى رشد معنوى و ایمانى جامعه بکار گرفتهاند، جویبارهاى فضلیت را در دشتهاى تشنه انسانها جارى مىسازد.
یکى از نمونههاى نادر این عالمان ربانى در دهههاى اخیر، علامه سید محمد حسین طباطبایى (ره) مىباشد همان مفسّرى که در سنگرهاى اعتقادى و ایدئولوژیک با مادى گرایان و ملحدین به مصاف برخاست و با نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، برآنان غلبه یافت و جامعه را از سقوط در مردابهاى الحاد و غرب زدگى نجات داد، او ضمن این که بر ساحل قرآن، جرعههاى جانبخشى را به تشنگان معارف ناب نوشانید، ارزشهاى والا را پاسدارى کرد، حیات معقول را تفسیر نمود و هیچ گاه قرآن و عترت را از هم جدا ندانست و مرزهاى تقوا و ایمان را از گزند طوفانهاى تهاجم و یورش خفّاشان شب پرست مصون نگاه داشت وى در این راه تلاشهاى فراوان نمود و مرارت هایى گران دید و از لذتهاى بدنى و آسایشهاى متداول زندگى صرف نظر کرد تا با آرامش خاطر بتواند در اقیانوس قرآن و حدیث به غوّاصى بپردازد و گوهرهاى گرانبها و درخشانى را بدست آورد و به جامعه تقدیم کند و سال گذشته به مناسبت سالروز رحلت این حکیم جهان تشیع بررسى هایى در سبکهاى تفسیرى او داشتیم که این نوشتار در راستاى همان مطالب، از نظر خوانندگان خواهد گذشت:
جایگاه سیاق آیات
سیاق آیات در المیزان جایگاه مهمى دارد و علامه از چنین سبکى در تفسیرش بهرههاى فراوان برده است، سیاق به مفهوم نشانههاى لفظى و معنوى تأثیر گذار بر معانى واژهها و کلّیت آیات مىباشد، اهل ادب طرز جمله بندى برگرفته از چینش خاصى را سیاق نامیدهاند، به گونهاى که گاهى افزون بر معناى هر یک از کلمهها و سپس معناى جمله، مفهوم دیگرى را براى جمله فراهم آورد. علامه طباطبایى از سیاق آیات، نکات زیر را روشن کرده است:
الف: کشف و تبیین معانى و مفاهیم آیات یعنى در مواردى با استفاده از این سبک ابهام موجود در آیه مورد نظر بر طرف شده، اجمالش را مفصل نموده و ارتباط صدر و ذیل آیه را مشخص کرده است.
ب: تعیین معناى کلمهاى خاص.
ج: تشخیص روایتهاى اسرائیلى.
د: مشخّص نمودن مکّى و مدنى آیات: علامه براى این منظور اصلى را بنیان مىنهد و مىگوید سُوَر و آیاتى که تنها مشتمل بر دعوت مشرکین به اسلام و ستیز با بت پرستى است با روزگار قبل از هجرت که رسول اکرم (ص) در مکه گرفتار بت پرستان بود، مناسب است و آیات قتال و احکام که به دنبال حوادث و نیازمندىهایى که پس از هجرت و تشکیل جامعه اسلامى در شهر مدینه و پیشرفت روز افزون اسلام، بوجود آمده، نازل گردیده است با آیات مدنى تطبیق مىکند.
ه: ترجیح قرائتى بر قرائت دیگر: یعنى وى در خصوص بحث از قرائات در عین بى توجهى به اختلاف قرائتها با تکیه بر قرائات رسمى مصحف (حفص از عاصم) گاه قرائاتى را که هم خوانى بیشترى با سیاق آیات دارد بر مىگزیند.
ز: برداشت ویژهاى از آیه به عنوان نمونه در آیه سوم از سوره احزاب آمده است و توکل على اللّه و کفى باللّه وکیلا(و بر خداوند توکل کن و خدا کارسازى را کفایت مىکند) چون آیه مزبور به خاطر قرار گرفتن در سیاق نهى آیه: و لا تطع الکافرین و المنافقین آمده است علامه مىنویسد دلالت بر معناى خاص توکل بر پروردگار دارد در آنچه بر او وحى گردیده است که از کافران و منافقان پیروى نکند هر چند خطر آفرین، مشکل زا و توام با هراس باشد.(1)
ط: بهره مندى از سیاق آیات در تفسیر آیهها و عبارات تکرارى قرآن. در این خصوص غالب مفسّران تنها به تفسیر یک مورد اکتفا کردهاند و در مورد دیگر از آن گذشته و یا به همان مورد اول ارجاع دادهاند ولى علامه با توجه به سیاق آیات براى هر یک از این جملات علاوه بر معنا و تفسیر عام، مفهوم دیگرى را مطرح مىکند.(2)
کوششهاى علامه طباطبائى در شناسایى واژگان و اهتمام در وجوه معناى لغت نیز در بین مفسّران شیعه کم بدیل است. ایشان براى بیان معناى یک لغت و تعیین قلمرو شمول آن شیوههاى متعددى را پى گرفته است و در مواردى به کمک آیات گوناگون به تعریف واژهاى پرداخته و در برخى امور معناى لغتى را با کمک فهم عرفى بیان نموده است. همچنین با استمداد از سیاق آیات و ارتباط اجزاى کلام از تبیین معناى واژهها روى آورده است. ایشان با استفاده از آیات قرآن آراى لغویین را مورد نقد و ارزیابى قرار مىدهد اگر چه در المیزان از کتاب صحاح اللغة براى تشریح مفهوم پارهاى واژهها استفاده شده ولى مؤلف در مواقعى به نقد آراء آن روى آورده است.
علامه در سبک تفسیرى خود نه به تشریح مباحث ادبى اکتفا مىکند و نه آن که همچون طبرى در تفسیر مجمع البیان، در کنار مباحث گوناگون به مسایل نحوى محوریت مىدهد بلکه به فهم قرآن در پرتو آیات، بیشتر تکیه دارد و بیشتر اهتمام را در چنین عرصهاى بکار گرفته است البته این بدان معنا نیست که در المیزان مباحث نحوى نیامده بلکه در حد ضرورت نکات دستورى و بلاغى مطرح شده و از آنها در فهم آیات و برداشت از مضامین قرآنى کمک گرفته شده است. در میان احتمالاتى که اهل بلاغت بیان کردهاند علامه ملاکى را مىپذیرد که سیاق آیات برآن مهر تأیید مىزند. انتخاب و ترجیح یک اعراب از میان چند وجه اعرابى ثبت شده در میان متون تفسیرى و ادبى، تکیه علامه را بر سیاق آیات بوضوح نشان مىدهد. بحث اختلاف قرائات را هم ایشان طرح مىنماید و بناى تفسیر خود را بر قرائت عاصم به روایت حفص قرار مىدهد.(3)
توجه به ثقل اکبر و ثقل اصغر
رسول اکرم (ص) فرمودهاند: «وانّى تارک فیکم ثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى و هو کتاب الله و عترتى اهل بیتى لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض»(4) لازمه چنین هم سانى آن است که روایات اهل بیت (ع) ملازم و همتاى قرآن باشند. از این رو عدم مراجعه به احادیث معتبر در فهم ظواهر آیات قرآن مایه افتراق بین ثقلین و عامل گمراهى قلمداد مىشود البته روایات هم در اصل، حجّیت و تأیید محتوا به قرآن وابستهاند و هویت خود را از کلام وحى مىگیرند. همچنین عترت طاهرین گرچه به لحاظهاى معنوى و در نشئه باطن از قرآن کمتر نمىباشند اما به لحاظ ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دینى، قرآن کریم را ثقل اکبر و آن بزرگواران را ثقل اصغر مىگویند که خود را براى صیانت از قرآن فدا نمایند. نکته دیگر این که روایات از سه جهت مىتوانند غیر قطعى باشند: سند و اصل صدور زیرا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قراین قطع آور نادر است، جهت صدور: از آن رو که احتمال تقیه در روایات وجود دارد، دلالت: زیرا پشتوانه دلالت آن بر محتواى اصول عقلانى همچون اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقیید و اصالت عدم تخصیص و اصالت عدم قرینه و مانند آن مىباشد اما قرآن کریم در این ابعاد و محورها قطعى است زیرا اسنادش به پروردگار متعال مسلّم و محتوم است و به لحاظ صدور آسیبپذیر نخواهد بود زیرا خداى سبحان در بیان حقایق تقیه نمىکند. از نظر دلالت چون آیات قرآن از احتمال تحریف از یک سو و احتمال سهو و نسیان و خطا در فهم و عصیان در ابلاغ و املاء از طرف دیگر مصون است به علاوه قرآن عهده دار تبیین خطوط اصلى دین است نه فروع و امور جزئى آن و لذا پس از ارجاع متشابهات به محکمات و حمل مطلقها بر مقیّدها و عمومها بر خصوصها و بازگردانیدن ظواهر به خصوص یا اظهرها و جمع بندى آیات و مطالب، امرى یقینى است و قرآن کریم پایگاه قطعى و اطمینان بخش دین است.(5)
علامه طباطبایى به پیروى از توصیه مؤکّد رسول اکرم(ص) براى سنت نبوى و بیان ائمه ارجى گران قائل است و مىنویسد قرآن در بیان مقاصد خویش سنت رسول اکرم را اعتبار بخشیده و آن را الگو قرار داده است.(6)
به نظر علامه طباطبایى جدایى مسلمانان از مکتب اهل بیت بزرگترین ضربهاى بود که به علوم و معارف قرآنى وارد گردید.(7)
وى بر این اعتقاد اصرار داشت که هرگز قرآن بدون توجه به تفسیر و تبیین اهل بیت(ع)، فهمیده نمىشود زیرا این تفکیک همان افتراقى است که رسول اکرم(ص) به نفى آن خبر داد و اگر جایى قرآن حضور ظاهرى داشت و عترت طاهره غایب بودند یا آنها حضور دارند و قرآن کریم غایب است اطمینان حاصل مىشود که هر دو غایبند زیرا این دو در معیّت هم هستند.(8)
آن مفسّر عالیقدر که سیرى طولانى و توأم با بصیرت و ژرفکاوى در سیره و سنت معصومین داشت، هر آیه که طرح مىگردید، به گونهاى آن را تفسیر مىنمود که اگر در سنت پیامبر و سخن اهل بیت(ع) دلیل یا تأییدى وجود دارد، از آن به عنوان استدلال یا استمداد بهره بردارى شود در غیر این صورت به سبکى آیه مورد بحث را تفسیر مىنمود که متعارض با سنت قطعى آن ذوات مقدس نباشد زیرا این تباین همان افتراقى است که پیامبر پیروان خود را از آن نهى مىکند.(9) در واقع وى معانى آیات و آنچه را از قرآن درک و کشف نموده با روایات معصومین تأکید کرده است و تصریح مىنماید اگر خبرى متواتر یا همراه با قرینه قطعى باشد در حجّیت آن هیچ تردیدى وجود ندارد و اعتقاد دارد بین سنت مسلّم و ظاهر قرآن فاصلهاى نمىباشد و مىکوشد تا پیچیدگى آیه را بر طرف سازد و توهّم اختلاف ظاهرى میان آیه مورد نظر و روایت معتبر و مستند را بر طرف کند.(10) البته به باور علّامه رفع این تعارض بدون آوردن شاهد لفظى از خود قرآن براى کسى که به نبوت و عظمت این مقام معتقد نباشد کافى نخواهد بود.(11) در واقع اگرچه علامه شیوه تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان سبک اساسى خود در کشف معانى قرآن و آگاهى بر مدلولهاى آن برگزیده است ولى هنگام تفسیر آیات و آگاهى از مقاصد آنهااز سنت در تأیید معانى استنباط شده، با تدبّر در آیات، استعانت مىجوید و در توجیه روایات و مقایسه بین آراء مفسّران، اعتماد به روش تفسیرى قرآن با قرآن را مورد توجه قرار مىدهد: تفسیر آیات با تدبر و دقت در آنها و در آیات دیگر و با استفاده از احادیث روش اساسى است که بدان تمسّک جستهایم و این همان شیوهاى است که رسول اکرم(ص) و اهل بیت او، در احادیث خود، بدان افراد را ترغیب نمودهاند.(12)
نقد و بررسى جوامع روانى
علامه در روند تلاشهاى تفسیرى خود، مشکلات حدیث هایى را که در خصوص آیات قرآن وارد شده حل کرده و روایاتى را که با ظواهر و نصوص قرآن موافق نمىباشد به منظور عملى ساختن دستورات معصومین غیر صحیح خوانده است زیرا ائمه هدى یادآور شدهاند روایاتى که با کتاب الهى در تباین است و سخن ما نمىباشد مطالبى از دوستان نادان یا دشمنان ما مىباشد که بنا به دلایلى به ما منسوب داشتهاند.(13)
در تفسیر المیزان احادیث مرتبط با آیات مورد نظر از منابع معتبر نقل گردیده و در موارد ضرورى روایات نا موافق با نصوص قرآنى نقد و بررسى شده و در نتیجه حدیثهاى صحیح از روایتهاى ضعیف تفکیک گردیدهاند به علاوه توضیحات و تعلیقات آموزندهاى بر پارهاى روایات نگاشته شده که در روشن ساختن مدلول آنها مفید و راهگشایند. تبیین معانى احادیث و بهرهمندى از آنها در خصوص آیاتى که تفسیر مىشوند به قدرى تحقیقى و موشکافانه است که خواننده با فراست در مقابل این توانایى و آگاهى، زبان به تحسین مىگشاید و به همین دلیل است که برخى از پژوهندگان علوم قرآنى معاصر گفتهاند خداى بزرگ به علامه طباطبایى خصیصه بزرگ تأویل احادیث را عنایت فرموده است که از معجزات حضرت یوسف(ع) به شمار مىرود و این موضوع یعنى روایت را به ریشهاش برگردانیدن و روایاتى را که از بیت رسول الله صادر شده است به قرآن برگرداندن کمال شگفتى است.(14)
از ارزشمندترین تلاشهاى علامه طباطبایى در بحثهاى روایى تفسیرالمیزان داورى در خصوص اخبارى است که در اصطلاح اهل حدیث به اسرائیلیات، مسیحیات و مجوسیات موسوم است. زیرا از رحلت رسول اکرم(ص) بازار جعل حدیث رواج یافت و مزدوران دربارهاى امویان و عباسیان براى تحکیم پایههاى غاصبان حکومت و تقرّب به خلفا به جعل حدیث درباره افراد محبوب با مبغوض روى آورند. احبار یهود و خواص مسیحى و مجوسى در صدر اسلام نیز اخبارى غیر واقعى را به منابع روایى افزودند. همچنین ایشان در پرتو آگاهىهاى عمیق و گسترده و کارآمد خود در المیزان کوشیده است تا بر افسانههاى آمیخته به خرافات که به عنوان اخبار امتهاى گذشته، قصص پیامبران و چگونگى خلقت انسان در برخى منابع مخدوش آمده است، مهر باطل بزند و ساحت مقدس تفسیر را از این آفتهاى بسیار آسیبزا پیراسته نماید و در برابر نفوذ چنین داستانهاى غیر واقعى از حریم تفسیر پاسدارى کند. وى در این باره مىنویسد: سبب عمده اختلاف در روایات تفسیرى علاوه بر دستبردها و خیانت هایى که اجانب در این گونه روایات داشتهاند دو نکته اساسى است: نخست این که این مسئله از امورى بوده که اهلکتاب نسبت به آن تعصّب داشتهاند و از سوى دیگر مسلمانان نیز اهتمام بسیار زیادى نسبت به تدوین و نگارش روایات داشته و آنچه را نزد دیگران موجود بوده، جمع نمودهاند، بویژه پس از آن که گروهى از عالمان اهل کتاب مانند وهب بن منبه و کعب الاحبار مسلمان شدند و اصحاب و تابعان از این دو نفر روایات را اخذ کرده و ضبط نمودهاند. متأخرین از اسلام در این روش پیروى کردند و بر این آشفتگى افزودند.(15) و در جاى دیگر مىنویسد: از کسانى که زیر بار این گونه یافتههاى گوناگون و مطالب جعلى یهودیان و روایات ساختگى مىروند بعید نیست که اتهاماتى بس بزرگ را به انبیاء الهى نسبت دهند، اخبارى از این نمونه را حشویه و جبریّه که روشى جز افترا به خداوند و فرستادگانش ندارند ساخته و پى گرفتهاند ولى عدلیه و موحدان هرگز به این خرافات دل نبستهاند و نفرین الهى بر آن گروه از عالم نمایانى که در کتابهاى خود چیزهایى مىنویسند که در نهایت منجر به اعتقاد به گناهکارى پیامبرانى چون حضرت یوسف (ع) مىشود رسولى که خداوند در حق او احسن القصص را نازل فرمود چنین افرادى براى معارف دینى جز راه حسّ و حدیث هیچ راه و اصل ثابتى ندارند و براى مقامها و منزلته
اى معنوى چون نبوت، ولایت، عصمت و اخلاق ارزشى قائل نمىباشند مگر در حدّ وضع اعتبار.(16)
ترجمه، خلاصه و فهارس کتاب المیزان
اصل تفسیر المیزان به زبان عربى و در بیست مجلد نوشته شده که شامل 8041 صفحه است. اولین جلد آن در سال 1375 ه ق (1334 ه.ش) انتشار یافت، مجلدات دیگر نیز بتدریج به طبع رسید نخستین بار دوره کامل این تفسیر در بیروت توسط مؤسسه الاعلمى للمطبوعات چاپ شد که تاکنون چندین بار تجدید طبع آن انجام پذیرفته است و در چاپ اخیر دو جلد فهارس به آن افزون شده است یکى دلیل المیزان فى تفسیر القرآن شامل راهنما و فهرست مطالب المیزان به قلم الیاس کلانترى مىباشد و دیگرى فهرست جدیدى از عادل عبدالجبار ثامر است، انتشارات اسماعیلیان قم نیز به نشر این اثر همت گماشتند که چاپ پنجم آن مربوط به سال 1371 ه.ش است. دار الکتاب الاسلامیه (آخوندى) نیز چندین طبع از این اثر را به علاقهمندان عرضه نمود و چاپ جدیدتر المیزان مربوط به دفتر انتشارات اسلامى است که افستى از چاپ بیروت مىباشد.
در همان سالهاى نخست انتشار المیزان، مشتاقان از علامهطباطبایى خواستند نسبت به ترجمه المیزان عنایتى مبذول دارند که ایشان قبول کردند و این مهم را به برخى استادان حوزه که در زمره شاگردان دانشمند ایشان بودند، سپردند. به دنبال آن پنج جلد از المیزان در ده جلد توسط آیات و حجج اسلام ناصر مکارم شیرازى، مصباح یزدى، عبدالکریم نیرى بروجردى، محمد رضاصالحى، سید محمدخامنهاى، محمد جواد حجتى کرمانى، محمد على گرامى، سید محمد باقر موسوى همدانى به زبان فارسى برگردانیده شد، سپس بقیه مجلدات توسط آیة الله سید محمد باقر موسوى همدانى ترجمه گردید و ایشان بنابه توصیه علامه ده جلد اول را نیز بار دیگر به فارسى برگردانید. دروه چهل جلدى ترجمه المیزان بار اول توسط کانون انتشارات محمدى در تهران، به طبع رسید و در مهر ماه سال 1363 دفتر انتشارات اسلامى آن را در بیست مجلد با پارهاى اصلاحات چاپ کرد.
المیزان توسط مولانا سعید اختر رضوى به زبان انگلیسى ترجمه شده که تا کنون هشت جلد آن از آغاز قرآن تا آیه 76 سوره نساء توسط مؤسسه جهانى خدمات اسلامى در تهران، انتشار یافته است، تفسیر جزء سى ام توسط محمد معلم زاده به زبان اسپانیولى برگردانیده شد و در مرکز آرژانتین توسط مؤسسه التوحید چاپ گردید. جلد اول تفسیر المیزان را آقاى وحید الدین اینجه به زبان ترکى استانبولى ترجمه کرد که در اروپا به طبع رسید.
الیاس کلانترى راهنما و فهرست ترجمه تفسیر المیزان را به نگارش درآورد که در آغاز کار، چگونگى تنظیم فهارس را به استحضار علامه طباطبایى رسانید و با استقبال آن حکیم مفسر مواجه گشت این فهرست توسط عباس ترجمان، به زبان عربى ترجمه شده که در قم و بیروت چاپ شده است.
کتاب مفتاح المیزان را علیرضا میرزا محمد در مدت حدود پنج سال با همکارى چند محقق دیگر تألیف نموده است که شامل 25000 مدخل اصلى و ارجاعى است، این کتاب که در سه جلد تنظیم شده و راهنماى خوبى براى تفسیر المیزان است دوازده فهرست شامل فهرست مباحث، موضوعات، اعلام اشخاص، اماکن و بلاد، قبایل، ادیان، کتب(و رسالهها و مجلات)، اصطلاحات، اسامى جانوران و گیاهان و کانىها و نیز فهرست اشعار عربى و فارسى مىباشد. مفتاح المیزان، با متن ترجمه تفسیرالمیزان که توسط بنیاد فکرى و علمى علامه طباطبایى چاپ شده تطبیق مىکند و مرکز نشر فرهنگى رجاء در سال 1367 ه.ش آن را به طبع رسانید. براى این اثر علامه حسن زاده آملى تقریطى نگاشته که در آغاز آن درج شده است.
دفتر انتشارات اسلامى «فهرست راهنماى موضوعى المیزان» را در 230 صفحه تنظیم و به طبع رسانید که براى موضوعات هر دو تفسیر عربى و فارسى قابل استفاده مىباشد و مبناى ترتیب عناوین آن بر اساس کتاب بحارالانوار علامه مجلسى است و به قرار ذیل مىباشد: عقل، علم و حکمت، توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت، موجودات، ایمان و فضایل، کفرو رزائل، حقوق و آداب معاشرت، قرآن و دیگر کتب آسمانى، ذکر و دعا و احکام. فهارس المیزان فى تفسیر القرآن توسط ابن فزوع به زبان عربى تدوین گشته است که در سال 1403 ه ق در قم به حلیه طبع آراسته گردیده است.
کتاب «مختصر المیزان فى تفسیر القرآن» به زبان عربى است که فشردهاى از تفسیر المیزان مىباشد و تدوین کنندهاش سلیم الحسنى مىباشد. این اثر در حاشیه قرآن در بیروت و به سال 1417ه ق چاپ شده است. نور من القرآن (المیزان المختصر فى التفسیر) خلاصه المیزان مىباشد که تلخیص کنندهاش کمال مصطفى شاکر است، این اثر را فاطمه مشایخ به زبان فارسى برگردانیده که زیر نظر احمد سیّاح در تهران، توسط انتشارات اسلام و در چهار جلد و زیرى تا کنون سه بار طبع گشته است. الیاس کلانترى نیز خلاصهاى از المیزان را تهیه و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
مجموعه معارف قرآن در المیزان که به منزله مرجع یا فرهنگ معارف قرآن است، توسط سید مهدى امین از تفسیرالمیزان انتخاب و تلخیص گردیده که بر حسب موضوع طبقه بندى شده است از این اثر تا کنون سه جلد با عنوان معارف قرآن در شناخت خدا، معارف قرآن در شناخت جهان و معارف قرآن در شناخت ملائکه، جنّ و شیطان تدوین و توسط سازمان تبلیغات اسلامى به چاپ رسیده است.
شمس الدین ربیعى به تقاضاى مؤسسه انتشارات نور فاطمى مطالبى را به صورت موضوعى از کتاب المیزان گزینش نموده که عنوان کلّى آن «با علامه در قرآن» است اما هر مجلد با عنوانى ویژه تنظیم شده است.
دیدگاههاى دانشوران جهان اسلام
المیزان در میان جوامع شیعى و سنّى جایگاهى رفیع دارد و در برخى کشورهاى عربى مقالاتى درباره این اثر نوشته شده است و پژوهندگان، ویژگىهاى آن را پسندیدهاند و هم اکنون در حوزههاى علوم دینى اهل سنت قابل پذیرش است و یکى از ارکان مهم تفسیر شیعه در بین پیروان مذهب تسنّن «المیزان» مىباشد. برخى علماى ایرانى که در مراکز علمى و دانشگاهى سرزمینهاى اسلامى خاورمیانه با مشاهیر اهل سنت بحث داشتهاند خاطرنشان نمودهاند آنان حتى المیزان را از تفسیر فخر رازى قوىتر تلقى کردهاند در حالى که این نگاشته در میان جامعه سنى مذهب بسیار پر ارج مىباشد.(17) یک سال پس از انتشار مجلاتى از تفسیر المیزان نشریه رسالة الاسلام که ارگان مجمع التقریب مصر است در شماره هشتم خود از دستیابى به دو جلد از تفسیر المیزان خبر داد و با درج گزارشى دو صفحهاى خوانندگان را از تولد چنین اثرى با خبر ساخت.(18)
عادل نویهض - متفکر و مؤلّف لبنانى - در بخش مستدرک جلد دوم معجم المفسّرین به معرفى علامه طباطبایى و تفسیرش پرداخته است.(19) فهد بن عبدالرحمن رومى نویسنده اهل عربستان اگر چه کوشیده است تفسیر المیزان را اثرى معرفى کند که تفکرات افراطى شیعى بدان راه یافته است ولى اعتراف مىنماید: یکى از اختصاصات این تفسیر بحثهاى گستردهاى است که در هنگام تفسیر بعضى از آیات مطرح کرده است و طى آنها هر موضوعى با تمام ابعاد و جوانب، آن گونه که شایسته و بایسته است، مورد مطالعه قرار مىگیرد. سپس مؤلف المیزان را خطاب قرار مىدهد و مىگوید:من به راستى در شگفتم از این قدرت عقلانى که تو را در عمق دریاى توفانى و کنترل ناشدنى معانى به غورو تفحص واداشته و حقایق ژرف و دشوار را به صورت روشنى در منظر اندیشه قرار مىدهد.(20)
محمد فاضلى از اساتید دانشگاه مصر در مقاله بخشى از مشخصات المیزان را مورد توجه قرار مىدهد و مىنویسد: این تفسیر با شیوهاى جالب و مطالب دل نشین و مباحث تحقیقى خود به سفرهاى گسترده مىماند که «فیها ما تشتهیه الا نفس و تلذّالاعین»(21) در آن بهشت آنچه دل خواهان است و دیدهها از آنها لذت مىبرد موجود است و هر کس بر حسب فراخور حالش از آن تمتّع مىیابد، پرداختن علامه به مسایل با شیوهاى عمیق و در ابعادى وسیع خواننده را خرسند و در موارد متعددّى وى را با تحقیقات تازه مواجه مىسازد و از سوى دیگر مباحث تحقیقى، فلسفى، کلامى، ادبى و... که به مناسبتهاى خاص در تفسیر آیات آمده است به ارزش و اهمیت آن مىافزاید.(22)
مصطفى محمد با جقنى نیز براى ثابت نمودن نظرات خود، از استدلالهاى علمى و استوار المیزان بهره گرفته و از براهین و مطالب منطقى علامه طباطبایى استقبال کرده است.(23) شیخ محمد فحّام، رئیس انجمن فرهنگى مصر، نوشته است: اما تفسیر المیزان را بهترین تفاسیر یافتهایم و تا جلد هیجدهم آن را مورد مطالعه قرار دادهایم.(24) دکتر و هبه الزحیلى معاصر و صاحب تفسیر المنیر و دانشور اهل سوریه، گفته است: تفسیر المیزان را در اختیار دارم و از منابع مورد مراجعه من است.(25)
از منظر معاصران و شاگردان
آیة الله بروجردى هنگامى که علامه طباطبایى به حضورش رسید، نگاهى حاکى از محبّت و عطوفت به وى افکند و در جمع عدهاى، یادآور شد ایشان تفسیر پر ارزشى دارند.(26) شیخ آقا بزرگ تهرانى مىنویسد علامه طباطبایى را آثار مهم علمى مىباشد که بزرگترین و ارزندهترین آنها کتاب المیزان فى تفسیر القرآن است، این کتاب موسوعهاى بزرگ در تفسیر قرآن مىباشد که با اسلوبى متین و شیوهاى فلسفى تألیف یافته است. من چونان کسى که حقیقتى را یافته باشد بدان دسترسى پیدا کردم و با امعان نظر به مطالعه آن پرداختم و سخت به شگفت آمدم چه این اثر نه تنها یک تفسیر است بلکه حاوى بحثهاى فلسفى، تاریخى، اجتماعى و جز آنها نیز هست.(27) شهید آیة الله مرتضى مطهرى متذکر مىگردد. کمتر مشکلى در مسایل اسلامى و دینى برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.(28) علامه حسن زاده آملى مىنویسد: حضرت استاد علامه طباطبایى در نعمت مراقبت و ادب مع الله حظّ وافر بلکه اوفر داشت. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسى تدریس اصول معارف اند از تلامذه اویند و تفسیر عظیم الشان المیزان عالم علم را مایه فخر و مباهات است که یکى از آثار نفیس قلمى و امّ الکتاب مولفات اوست. این تفسیر شهر حکمت و مدینه فاضلهاى است که در آن از بهترین و بلندترین مباحث انسانى و شعب دینى از عقلى و نقلى بحث شده است،(29) آیة الله جوادى آملى خاطرنشان ساختهاند: همانطورى که قرآن مخزن همه علوم است تفسیر استاد علامه نیز مخزن آراء و افکار و علومى است که این حکیم الهى از آن بهرهمند شده و به دیگران رسانیده است و لذا عده زیادى از این شجره طوبى بهره مىگیرند، به اعتقاد استاد جوادى آملى ویژگى مهم المیزان آن است که مؤلفش در آن، بین ظواهر قرآن انسجامى برقرار کرده که یکدیگر را تفسیر مىکنند و بین بواطن قرآن هم یک ارتباطى برقرار کرد که هم را تأیید مىنمایند، همچنین علامه در پرتو قرآن اهل بیت را مطرح نمود.(30)
علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى اشاره کرده است که بناى تفسیر المیزان برآن است که آیات قرآن را خود آیات تفسیر کند و معناى قرآن از کلام وحى بدست آید. در این اثر بین معانى ظاهرى و باطنى و عقل و نقل جمع شده و هر یک خط خود را ایفا مىکنند. این تفسیر به قدرى جالب است که مىتوان آن را به عنوان سند عقاید شیعه به دنیا معرفى کرد. تفسیر مزبور در نشان دادن نکات دقیق و حسّاس و نیز در جامعیت منحصر بفرد است.(31)
آیة اللّه جعفر سبحانى مىنویسد: نکتهاى که از نظر اخلاقى و معنوى جلب توجه مىکند وارستگى علامه طباطبایى از هر نوع تظاهر به دانش بود و پیوسته محرکش در عمل جلب رضایت خداوند و اخلاص بود. اگر فردى از مراتب علمى او مطلع نبود هرگز فکر نمىکرد این مرد پایه گذار روش جدید در تفسیر و طراح قواعد نو و مسایل ابتکارى در فلسفه و استادى در سیر و سلوک بوده باشد. علامه را باید از بنیان گذاران سبکى خاص در تفسیر دانست که نمونههاى آن صرفاً در اخبار خاندان رسالت است و آن رفع ابهام هر آیه توسط آیهاى دیگر است.(32)
آیة الله ناصر مکارم شیرازى صفاى روح و معنویت استادش، علامه طباطبایى را ستوده و درباره تفسیر المیزان نوشته است: اثرى است بر اساس روش عالى تفسیر قرآن به قرآن و حقاً متضمّن یک سلسله حقایق است که تا کنون بر ما مخفى بوده است.(33) آیةالله محمد هادى معرفت یادآور شده است: این تفسیر گنجینهاى از اندیشه اسلامى است. نوآورىهاى قابل توجهى در آن مشاهده مىشود که متأسفانه در زمان خود علامه در جامعه ایران این نکات روشن نگشت چه رسد به دیگر جوامع. وجود عینى و شخصیت علامه در المیزان منعکس است. علامه در این اثر تحقیقات عمیق و عالى مطرح نموده که مىتواند در اندیشههاى علمى، فلسفى و اسلامى تحوّل بوجود آورد بنابراین بحث و پژوهش پیرامون آن از ضروریات حوزههاى علمیه شیعه است.(34)
آیةاللّه دکتر صادقى که مدت نه سال از محضر علامه بهره برده است، مىگوید: نقاط عطف فکرى بوجود آمده از تفسیر المیزان در یک نقطه مختصر مىشود که روى هم رفته نظر علامه در این تفسیر، توجه دادن به معناى اصیل قرآنى است که حتى المقدور مقاصد الهى را بدون تأثیرپذیرى از افکار پیشنیان و نظرات این و آن در دسترس محققان و همگان نهادهاند، علامه حریّت معانى قرآن را جایگزین اسارتها کرده و صراطى مستقیم در فهم معانى وحى پیش پاى پویندگان حق نهاده است، به علاوه ایشان تا اندازهاى قابل ملاحظه قرآن را از جمودهاى گذشته رها کرده و افکار و دقتها در فهم هر چه افزونتر مفاهیم قرآنى به حرکت در آورده است.(35)
آیةالله محمدى گیلانى، از شاگردان مبرّز علامه طباطبایى، نوشته است. تفسیر المیزان فوق العاده است مؤلّفش براى توضیح و تفسیر قرآن کریم از قواعد عقلى استفاده نکرد بلکه بحثهاى فلسفى و روایى را در المیزان بهانهاى قرار داد تا بدین وسیله حقانیت این علوم را از طریق قرآن و زبان اهل بیت به اثبات برساند.(36)
پىنوشتها: -
1. المیزان، ج 16، ص274.
2. مجله مشکوة، ش 38، مقاله سید ابراهیم علوى، ص 18-21؛ و نیز بنگرید به جایگاه سیاق در المیزان، محمد على رضایى کرمانى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى.
3. جسارتهاى ادبى در المیزان ، محمد حسن ربانى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 9و10.
4. بحار الانوار، ج23، ص 108.
5. تفسیر تسنیم، آیت الله جوادى آملى، جلد اول مقدمه.
6. المیزان، ج5، ص 272.
7. همان، ص275.
8. نک، بحار الانوار، ج 89، ص 103و106.
9. آیینه مهر، ص 23و30.
10. المیزان، ج 10، ص 351، و نیز ج 3، ص 85.
11. مقدمه تفسیر عیاشى، به قلم علامه طباطبایى.
12. قرآن در اسلام، علامه طباطبایى، ص 25.
13. نک:وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج18، کتاب قضا.
14. مفتاح المیزان، علیرضا میرزامحمد، مقدمه، ص 23.
15. المیزان، ج13، ص 88.
16. همان، ج 11، ص 146.
17. گفتگو با دکتر محمد صادقى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 9 و10، ص 291.
18. رسالةالاسلام، سال هشتم، ش دوم، سال 1375ه.ق ص 217-218.
19. معجم المفسرین، عادل نویهض، بیروت، 1409ه.ق، ج 2، ص 777.
20. اتجاهات التفسیر فى القرن الرابع عشر، فهدبن عبدالرحمن رومى، جاول، ص249.
21. سوره زخرف، آیه 71.
22. ویژگى هایى چند از تفسیر المیزان، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، ش دوم تابستان 1367، ص 251.
23. منهج القرآن الکریم فى تقدیر الاحکام، مصطفى محمد باجقنى،ص 287.
24. مهر تابان، علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص70 و نیز بنگرید به فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، همان، ص212.
25. مصاحبه با استاد وهبه زحیلى، بینات، سال اول، ش 2، ص118.
26. دومین یادنامه علامه طباطبایى،ص286.
27. نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج2، ص 246-245 .
28. نخستین یادنامه علامه طباطبایى، ص 200.
29. یادنامه مفسّر کبیر علامه طباطبایى، ص 79-80ونیز ص116.
30. همان، ص 187 و نیز یادها و یادگارها، على تاج دینى ،ص18.
31. رساله لب اللّباب، علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص18، مهر تابان، ص 12و40.
32. مفتاح المیزان، ج اول، مقدمه ص 39، یادنامه مفسّر کبیر علامه طباطبایى، ص47.
33. جرعههاى جان بخش، از نگارنده، ص 245.
34. گفتگو با استاد آیت الله معرفت (ره)، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، همان، ص269-271.
35. گفتگو با آیت الله دکتر صادقى، ماخذ قبل، ص 285-286.
36. یادنامه مفسّر کبیر...، ص 194-195.
یکى از نمونههاى نادر این عالمان ربانى در دهههاى اخیر، علامه سید محمد حسین طباطبایى (ره) مىباشد همان مفسّرى که در سنگرهاى اعتقادى و ایدئولوژیک با مادى گرایان و ملحدین به مصاف برخاست و با نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، برآنان غلبه یافت و جامعه را از سقوط در مردابهاى الحاد و غرب زدگى نجات داد، او ضمن این که بر ساحل قرآن، جرعههاى جانبخشى را به تشنگان معارف ناب نوشانید، ارزشهاى والا را پاسدارى کرد، حیات معقول را تفسیر نمود و هیچ گاه قرآن و عترت را از هم جدا ندانست و مرزهاى تقوا و ایمان را از گزند طوفانهاى تهاجم و یورش خفّاشان شب پرست مصون نگاه داشت وى در این راه تلاشهاى فراوان نمود و مرارت هایى گران دید و از لذتهاى بدنى و آسایشهاى متداول زندگى صرف نظر کرد تا با آرامش خاطر بتواند در اقیانوس قرآن و حدیث به غوّاصى بپردازد و گوهرهاى گرانبها و درخشانى را بدست آورد و به جامعه تقدیم کند و سال گذشته به مناسبت سالروز رحلت این حکیم جهان تشیع بررسى هایى در سبکهاى تفسیرى او داشتیم که این نوشتار در راستاى همان مطالب، از نظر خوانندگان خواهد گذشت:
جایگاه سیاق آیات
سیاق آیات در المیزان جایگاه مهمى دارد و علامه از چنین سبکى در تفسیرش بهرههاى فراوان برده است، سیاق به مفهوم نشانههاى لفظى و معنوى تأثیر گذار بر معانى واژهها و کلّیت آیات مىباشد، اهل ادب طرز جمله بندى برگرفته از چینش خاصى را سیاق نامیدهاند، به گونهاى که گاهى افزون بر معناى هر یک از کلمهها و سپس معناى جمله، مفهوم دیگرى را براى جمله فراهم آورد. علامه طباطبایى از سیاق آیات، نکات زیر را روشن کرده است:
الف: کشف و تبیین معانى و مفاهیم آیات یعنى در مواردى با استفاده از این سبک ابهام موجود در آیه مورد نظر بر طرف شده، اجمالش را مفصل نموده و ارتباط صدر و ذیل آیه را مشخص کرده است.
ب: تعیین معناى کلمهاى خاص.
ج: تشخیص روایتهاى اسرائیلى.
د: مشخّص نمودن مکّى و مدنى آیات: علامه براى این منظور اصلى را بنیان مىنهد و مىگوید سُوَر و آیاتى که تنها مشتمل بر دعوت مشرکین به اسلام و ستیز با بت پرستى است با روزگار قبل از هجرت که رسول اکرم (ص) در مکه گرفتار بت پرستان بود، مناسب است و آیات قتال و احکام که به دنبال حوادث و نیازمندىهایى که پس از هجرت و تشکیل جامعه اسلامى در شهر مدینه و پیشرفت روز افزون اسلام، بوجود آمده، نازل گردیده است با آیات مدنى تطبیق مىکند.
ه: ترجیح قرائتى بر قرائت دیگر: یعنى وى در خصوص بحث از قرائات در عین بى توجهى به اختلاف قرائتها با تکیه بر قرائات رسمى مصحف (حفص از عاصم) گاه قرائاتى را که هم خوانى بیشترى با سیاق آیات دارد بر مىگزیند.
ز: برداشت ویژهاى از آیه به عنوان نمونه در آیه سوم از سوره احزاب آمده است و توکل على اللّه و کفى باللّه وکیلا(و بر خداوند توکل کن و خدا کارسازى را کفایت مىکند) چون آیه مزبور به خاطر قرار گرفتن در سیاق نهى آیه: و لا تطع الکافرین و المنافقین آمده است علامه مىنویسد دلالت بر معناى خاص توکل بر پروردگار دارد در آنچه بر او وحى گردیده است که از کافران و منافقان پیروى نکند هر چند خطر آفرین، مشکل زا و توام با هراس باشد.(1)
ط: بهره مندى از سیاق آیات در تفسیر آیهها و عبارات تکرارى قرآن. در این خصوص غالب مفسّران تنها به تفسیر یک مورد اکتفا کردهاند و در مورد دیگر از آن گذشته و یا به همان مورد اول ارجاع دادهاند ولى علامه با توجه به سیاق آیات براى هر یک از این جملات علاوه بر معنا و تفسیر عام، مفهوم دیگرى را مطرح مىکند.(2)
کوششهاى علامه طباطبائى در شناسایى واژگان و اهتمام در وجوه معناى لغت نیز در بین مفسّران شیعه کم بدیل است. ایشان براى بیان معناى یک لغت و تعیین قلمرو شمول آن شیوههاى متعددى را پى گرفته است و در مواردى به کمک آیات گوناگون به تعریف واژهاى پرداخته و در برخى امور معناى لغتى را با کمک فهم عرفى بیان نموده است. همچنین با استمداد از سیاق آیات و ارتباط اجزاى کلام از تبیین معناى واژهها روى آورده است. ایشان با استفاده از آیات قرآن آراى لغویین را مورد نقد و ارزیابى قرار مىدهد اگر چه در المیزان از کتاب صحاح اللغة براى تشریح مفهوم پارهاى واژهها استفاده شده ولى مؤلف در مواقعى به نقد آراء آن روى آورده است.
علامه در سبک تفسیرى خود نه به تشریح مباحث ادبى اکتفا مىکند و نه آن که همچون طبرى در تفسیر مجمع البیان، در کنار مباحث گوناگون به مسایل نحوى محوریت مىدهد بلکه به فهم قرآن در پرتو آیات، بیشتر تکیه دارد و بیشتر اهتمام را در چنین عرصهاى بکار گرفته است البته این بدان معنا نیست که در المیزان مباحث نحوى نیامده بلکه در حد ضرورت نکات دستورى و بلاغى مطرح شده و از آنها در فهم آیات و برداشت از مضامین قرآنى کمک گرفته شده است. در میان احتمالاتى که اهل بلاغت بیان کردهاند علامه ملاکى را مىپذیرد که سیاق آیات برآن مهر تأیید مىزند. انتخاب و ترجیح یک اعراب از میان چند وجه اعرابى ثبت شده در میان متون تفسیرى و ادبى، تکیه علامه را بر سیاق آیات بوضوح نشان مىدهد. بحث اختلاف قرائات را هم ایشان طرح مىنماید و بناى تفسیر خود را بر قرائت عاصم به روایت حفص قرار مىدهد.(3)
توجه به ثقل اکبر و ثقل اصغر
رسول اکرم (ص) فرمودهاند: «وانّى تارک فیکم ثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى و هو کتاب الله و عترتى اهل بیتى لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض»(4) لازمه چنین هم سانى آن است که روایات اهل بیت (ع) ملازم و همتاى قرآن باشند. از این رو عدم مراجعه به احادیث معتبر در فهم ظواهر آیات قرآن مایه افتراق بین ثقلین و عامل گمراهى قلمداد مىشود البته روایات هم در اصل، حجّیت و تأیید محتوا به قرآن وابستهاند و هویت خود را از کلام وحى مىگیرند. همچنین عترت طاهرین گرچه به لحاظهاى معنوى و در نشئه باطن از قرآن کمتر نمىباشند اما به لحاظ ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دینى، قرآن کریم را ثقل اکبر و آن بزرگواران را ثقل اصغر مىگویند که خود را براى صیانت از قرآن فدا نمایند. نکته دیگر این که روایات از سه جهت مىتوانند غیر قطعى باشند: سند و اصل صدور زیرا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قراین قطع آور نادر است، جهت صدور: از آن رو که احتمال تقیه در روایات وجود دارد، دلالت: زیرا پشتوانه دلالت آن بر محتواى اصول عقلانى همچون اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقیید و اصالت عدم تخصیص و اصالت عدم قرینه و مانند آن مىباشد اما قرآن کریم در این ابعاد و محورها قطعى است زیرا اسنادش به پروردگار متعال مسلّم و محتوم است و به لحاظ صدور آسیبپذیر نخواهد بود زیرا خداى سبحان در بیان حقایق تقیه نمىکند. از نظر دلالت چون آیات قرآن از احتمال تحریف از یک سو و احتمال سهو و نسیان و خطا در فهم و عصیان در ابلاغ و املاء از طرف دیگر مصون است به علاوه قرآن عهده دار تبیین خطوط اصلى دین است نه فروع و امور جزئى آن و لذا پس از ارجاع متشابهات به محکمات و حمل مطلقها بر مقیّدها و عمومها بر خصوصها و بازگردانیدن ظواهر به خصوص یا اظهرها و جمع بندى آیات و مطالب، امرى یقینى است و قرآن کریم پایگاه قطعى و اطمینان بخش دین است.(5)
علامه طباطبایى به پیروى از توصیه مؤکّد رسول اکرم(ص) براى سنت نبوى و بیان ائمه ارجى گران قائل است و مىنویسد قرآن در بیان مقاصد خویش سنت رسول اکرم را اعتبار بخشیده و آن را الگو قرار داده است.(6)
به نظر علامه طباطبایى جدایى مسلمانان از مکتب اهل بیت بزرگترین ضربهاى بود که به علوم و معارف قرآنى وارد گردید.(7)
وى بر این اعتقاد اصرار داشت که هرگز قرآن بدون توجه به تفسیر و تبیین اهل بیت(ع)، فهمیده نمىشود زیرا این تفکیک همان افتراقى است که رسول اکرم(ص) به نفى آن خبر داد و اگر جایى قرآن حضور ظاهرى داشت و عترت طاهره غایب بودند یا آنها حضور دارند و قرآن کریم غایب است اطمینان حاصل مىشود که هر دو غایبند زیرا این دو در معیّت هم هستند.(8)
آن مفسّر عالیقدر که سیرى طولانى و توأم با بصیرت و ژرفکاوى در سیره و سنت معصومین داشت، هر آیه که طرح مىگردید، به گونهاى آن را تفسیر مىنمود که اگر در سنت پیامبر و سخن اهل بیت(ع) دلیل یا تأییدى وجود دارد، از آن به عنوان استدلال یا استمداد بهره بردارى شود در غیر این صورت به سبکى آیه مورد بحث را تفسیر مىنمود که متعارض با سنت قطعى آن ذوات مقدس نباشد زیرا این تباین همان افتراقى است که پیامبر پیروان خود را از آن نهى مىکند.(9) در واقع وى معانى آیات و آنچه را از قرآن درک و کشف نموده با روایات معصومین تأکید کرده است و تصریح مىنماید اگر خبرى متواتر یا همراه با قرینه قطعى باشد در حجّیت آن هیچ تردیدى وجود ندارد و اعتقاد دارد بین سنت مسلّم و ظاهر قرآن فاصلهاى نمىباشد و مىکوشد تا پیچیدگى آیه را بر طرف سازد و توهّم اختلاف ظاهرى میان آیه مورد نظر و روایت معتبر و مستند را بر طرف کند.(10) البته به باور علّامه رفع این تعارض بدون آوردن شاهد لفظى از خود قرآن براى کسى که به نبوت و عظمت این مقام معتقد نباشد کافى نخواهد بود.(11) در واقع اگرچه علامه شیوه تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان سبک اساسى خود در کشف معانى قرآن و آگاهى بر مدلولهاى آن برگزیده است ولى هنگام تفسیر آیات و آگاهى از مقاصد آنهااز سنت در تأیید معانى استنباط شده، با تدبّر در آیات، استعانت مىجوید و در توجیه روایات و مقایسه بین آراء مفسّران، اعتماد به روش تفسیرى قرآن با قرآن را مورد توجه قرار مىدهد: تفسیر آیات با تدبر و دقت در آنها و در آیات دیگر و با استفاده از احادیث روش اساسى است که بدان تمسّک جستهایم و این همان شیوهاى است که رسول اکرم(ص) و اهل بیت او، در احادیث خود، بدان افراد را ترغیب نمودهاند.(12)
نقد و بررسى جوامع روانى
علامه در روند تلاشهاى تفسیرى خود، مشکلات حدیث هایى را که در خصوص آیات قرآن وارد شده حل کرده و روایاتى را که با ظواهر و نصوص قرآن موافق نمىباشد به منظور عملى ساختن دستورات معصومین غیر صحیح خوانده است زیرا ائمه هدى یادآور شدهاند روایاتى که با کتاب الهى در تباین است و سخن ما نمىباشد مطالبى از دوستان نادان یا دشمنان ما مىباشد که بنا به دلایلى به ما منسوب داشتهاند.(13)
در تفسیر المیزان احادیث مرتبط با آیات مورد نظر از منابع معتبر نقل گردیده و در موارد ضرورى روایات نا موافق با نصوص قرآنى نقد و بررسى شده و در نتیجه حدیثهاى صحیح از روایتهاى ضعیف تفکیک گردیدهاند به علاوه توضیحات و تعلیقات آموزندهاى بر پارهاى روایات نگاشته شده که در روشن ساختن مدلول آنها مفید و راهگشایند. تبیین معانى احادیث و بهرهمندى از آنها در خصوص آیاتى که تفسیر مىشوند به قدرى تحقیقى و موشکافانه است که خواننده با فراست در مقابل این توانایى و آگاهى، زبان به تحسین مىگشاید و به همین دلیل است که برخى از پژوهندگان علوم قرآنى معاصر گفتهاند خداى بزرگ به علامه طباطبایى خصیصه بزرگ تأویل احادیث را عنایت فرموده است که از معجزات حضرت یوسف(ع) به شمار مىرود و این موضوع یعنى روایت را به ریشهاش برگردانیدن و روایاتى را که از بیت رسول الله صادر شده است به قرآن برگرداندن کمال شگفتى است.(14)
از ارزشمندترین تلاشهاى علامه طباطبایى در بحثهاى روایى تفسیرالمیزان داورى در خصوص اخبارى است که در اصطلاح اهل حدیث به اسرائیلیات، مسیحیات و مجوسیات موسوم است. زیرا از رحلت رسول اکرم(ص) بازار جعل حدیث رواج یافت و مزدوران دربارهاى امویان و عباسیان براى تحکیم پایههاى غاصبان حکومت و تقرّب به خلفا به جعل حدیث درباره افراد محبوب با مبغوض روى آورند. احبار یهود و خواص مسیحى و مجوسى در صدر اسلام نیز اخبارى غیر واقعى را به منابع روایى افزودند. همچنین ایشان در پرتو آگاهىهاى عمیق و گسترده و کارآمد خود در المیزان کوشیده است تا بر افسانههاى آمیخته به خرافات که به عنوان اخبار امتهاى گذشته، قصص پیامبران و چگونگى خلقت انسان در برخى منابع مخدوش آمده است، مهر باطل بزند و ساحت مقدس تفسیر را از این آفتهاى بسیار آسیبزا پیراسته نماید و در برابر نفوذ چنین داستانهاى غیر واقعى از حریم تفسیر پاسدارى کند. وى در این باره مىنویسد: سبب عمده اختلاف در روایات تفسیرى علاوه بر دستبردها و خیانت هایى که اجانب در این گونه روایات داشتهاند دو نکته اساسى است: نخست این که این مسئله از امورى بوده که اهلکتاب نسبت به آن تعصّب داشتهاند و از سوى دیگر مسلمانان نیز اهتمام بسیار زیادى نسبت به تدوین و نگارش روایات داشته و آنچه را نزد دیگران موجود بوده، جمع نمودهاند، بویژه پس از آن که گروهى از عالمان اهل کتاب مانند وهب بن منبه و کعب الاحبار مسلمان شدند و اصحاب و تابعان از این دو نفر روایات را اخذ کرده و ضبط نمودهاند. متأخرین از اسلام در این روش پیروى کردند و بر این آشفتگى افزودند.(15) و در جاى دیگر مىنویسد: از کسانى که زیر بار این گونه یافتههاى گوناگون و مطالب جعلى یهودیان و روایات ساختگى مىروند بعید نیست که اتهاماتى بس بزرگ را به انبیاء الهى نسبت دهند، اخبارى از این نمونه را حشویه و جبریّه که روشى جز افترا به خداوند و فرستادگانش ندارند ساخته و پى گرفتهاند ولى عدلیه و موحدان هرگز به این خرافات دل نبستهاند و نفرین الهى بر آن گروه از عالم نمایانى که در کتابهاى خود چیزهایى مىنویسند که در نهایت منجر به اعتقاد به گناهکارى پیامبرانى چون حضرت یوسف (ع) مىشود رسولى که خداوند در حق او احسن القصص را نازل فرمود چنین افرادى براى معارف دینى جز راه حسّ و حدیث هیچ راه و اصل ثابتى ندارند و براى مقامها و منزلته
اى معنوى چون نبوت، ولایت، عصمت و اخلاق ارزشى قائل نمىباشند مگر در حدّ وضع اعتبار.(16)
ترجمه، خلاصه و فهارس کتاب المیزان
اصل تفسیر المیزان به زبان عربى و در بیست مجلد نوشته شده که شامل 8041 صفحه است. اولین جلد آن در سال 1375 ه ق (1334 ه.ش) انتشار یافت، مجلدات دیگر نیز بتدریج به طبع رسید نخستین بار دوره کامل این تفسیر در بیروت توسط مؤسسه الاعلمى للمطبوعات چاپ شد که تاکنون چندین بار تجدید طبع آن انجام پذیرفته است و در چاپ اخیر دو جلد فهارس به آن افزون شده است یکى دلیل المیزان فى تفسیر القرآن شامل راهنما و فهرست مطالب المیزان به قلم الیاس کلانترى مىباشد و دیگرى فهرست جدیدى از عادل عبدالجبار ثامر است، انتشارات اسماعیلیان قم نیز به نشر این اثر همت گماشتند که چاپ پنجم آن مربوط به سال 1371 ه.ش است. دار الکتاب الاسلامیه (آخوندى) نیز چندین طبع از این اثر را به علاقهمندان عرضه نمود و چاپ جدیدتر المیزان مربوط به دفتر انتشارات اسلامى است که افستى از چاپ بیروت مىباشد.
در همان سالهاى نخست انتشار المیزان، مشتاقان از علامهطباطبایى خواستند نسبت به ترجمه المیزان عنایتى مبذول دارند که ایشان قبول کردند و این مهم را به برخى استادان حوزه که در زمره شاگردان دانشمند ایشان بودند، سپردند. به دنبال آن پنج جلد از المیزان در ده جلد توسط آیات و حجج اسلام ناصر مکارم شیرازى، مصباح یزدى، عبدالکریم نیرى بروجردى، محمد رضاصالحى، سید محمدخامنهاى، محمد جواد حجتى کرمانى، محمد على گرامى، سید محمد باقر موسوى همدانى به زبان فارسى برگردانیده شد، سپس بقیه مجلدات توسط آیة الله سید محمد باقر موسوى همدانى ترجمه گردید و ایشان بنابه توصیه علامه ده جلد اول را نیز بار دیگر به فارسى برگردانید. دروه چهل جلدى ترجمه المیزان بار اول توسط کانون انتشارات محمدى در تهران، به طبع رسید و در مهر ماه سال 1363 دفتر انتشارات اسلامى آن را در بیست مجلد با پارهاى اصلاحات چاپ کرد.
المیزان توسط مولانا سعید اختر رضوى به زبان انگلیسى ترجمه شده که تا کنون هشت جلد آن از آغاز قرآن تا آیه 76 سوره نساء توسط مؤسسه جهانى خدمات اسلامى در تهران، انتشار یافته است، تفسیر جزء سى ام توسط محمد معلم زاده به زبان اسپانیولى برگردانیده شد و در مرکز آرژانتین توسط مؤسسه التوحید چاپ گردید. جلد اول تفسیر المیزان را آقاى وحید الدین اینجه به زبان ترکى استانبولى ترجمه کرد که در اروپا به طبع رسید.
الیاس کلانترى راهنما و فهرست ترجمه تفسیر المیزان را به نگارش درآورد که در آغاز کار، چگونگى تنظیم فهارس را به استحضار علامه طباطبایى رسانید و با استقبال آن حکیم مفسر مواجه گشت این فهرست توسط عباس ترجمان، به زبان عربى ترجمه شده که در قم و بیروت چاپ شده است.
کتاب مفتاح المیزان را علیرضا میرزا محمد در مدت حدود پنج سال با همکارى چند محقق دیگر تألیف نموده است که شامل 25000 مدخل اصلى و ارجاعى است، این کتاب که در سه جلد تنظیم شده و راهنماى خوبى براى تفسیر المیزان است دوازده فهرست شامل فهرست مباحث، موضوعات، اعلام اشخاص، اماکن و بلاد، قبایل، ادیان، کتب(و رسالهها و مجلات)، اصطلاحات، اسامى جانوران و گیاهان و کانىها و نیز فهرست اشعار عربى و فارسى مىباشد. مفتاح المیزان، با متن ترجمه تفسیرالمیزان که توسط بنیاد فکرى و علمى علامه طباطبایى چاپ شده تطبیق مىکند و مرکز نشر فرهنگى رجاء در سال 1367 ه.ش آن را به طبع رسانید. براى این اثر علامه حسن زاده آملى تقریطى نگاشته که در آغاز آن درج شده است.
دفتر انتشارات اسلامى «فهرست راهنماى موضوعى المیزان» را در 230 صفحه تنظیم و به طبع رسانید که براى موضوعات هر دو تفسیر عربى و فارسى قابل استفاده مىباشد و مبناى ترتیب عناوین آن بر اساس کتاب بحارالانوار علامه مجلسى است و به قرار ذیل مىباشد: عقل، علم و حکمت، توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت، موجودات، ایمان و فضایل، کفرو رزائل، حقوق و آداب معاشرت، قرآن و دیگر کتب آسمانى، ذکر و دعا و احکام. فهارس المیزان فى تفسیر القرآن توسط ابن فزوع به زبان عربى تدوین گشته است که در سال 1403 ه ق در قم به حلیه طبع آراسته گردیده است.
کتاب «مختصر المیزان فى تفسیر القرآن» به زبان عربى است که فشردهاى از تفسیر المیزان مىباشد و تدوین کنندهاش سلیم الحسنى مىباشد. این اثر در حاشیه قرآن در بیروت و به سال 1417ه ق چاپ شده است. نور من القرآن (المیزان المختصر فى التفسیر) خلاصه المیزان مىباشد که تلخیص کنندهاش کمال مصطفى شاکر است، این اثر را فاطمه مشایخ به زبان فارسى برگردانیده که زیر نظر احمد سیّاح در تهران، توسط انتشارات اسلام و در چهار جلد و زیرى تا کنون سه بار طبع گشته است. الیاس کلانترى نیز خلاصهاى از المیزان را تهیه و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
مجموعه معارف قرآن در المیزان که به منزله مرجع یا فرهنگ معارف قرآن است، توسط سید مهدى امین از تفسیرالمیزان انتخاب و تلخیص گردیده که بر حسب موضوع طبقه بندى شده است از این اثر تا کنون سه جلد با عنوان معارف قرآن در شناخت خدا، معارف قرآن در شناخت جهان و معارف قرآن در شناخت ملائکه، جنّ و شیطان تدوین و توسط سازمان تبلیغات اسلامى به چاپ رسیده است.
شمس الدین ربیعى به تقاضاى مؤسسه انتشارات نور فاطمى مطالبى را به صورت موضوعى از کتاب المیزان گزینش نموده که عنوان کلّى آن «با علامه در قرآن» است اما هر مجلد با عنوانى ویژه تنظیم شده است.
دیدگاههاى دانشوران جهان اسلام
المیزان در میان جوامع شیعى و سنّى جایگاهى رفیع دارد و در برخى کشورهاى عربى مقالاتى درباره این اثر نوشته شده است و پژوهندگان، ویژگىهاى آن را پسندیدهاند و هم اکنون در حوزههاى علوم دینى اهل سنت قابل پذیرش است و یکى از ارکان مهم تفسیر شیعه در بین پیروان مذهب تسنّن «المیزان» مىباشد. برخى علماى ایرانى که در مراکز علمى و دانشگاهى سرزمینهاى اسلامى خاورمیانه با مشاهیر اهل سنت بحث داشتهاند خاطرنشان نمودهاند آنان حتى المیزان را از تفسیر فخر رازى قوىتر تلقى کردهاند در حالى که این نگاشته در میان جامعه سنى مذهب بسیار پر ارج مىباشد.(17) یک سال پس از انتشار مجلاتى از تفسیر المیزان نشریه رسالة الاسلام که ارگان مجمع التقریب مصر است در شماره هشتم خود از دستیابى به دو جلد از تفسیر المیزان خبر داد و با درج گزارشى دو صفحهاى خوانندگان را از تولد چنین اثرى با خبر ساخت.(18)
عادل نویهض - متفکر و مؤلّف لبنانى - در بخش مستدرک جلد دوم معجم المفسّرین به معرفى علامه طباطبایى و تفسیرش پرداخته است.(19) فهد بن عبدالرحمن رومى نویسنده اهل عربستان اگر چه کوشیده است تفسیر المیزان را اثرى معرفى کند که تفکرات افراطى شیعى بدان راه یافته است ولى اعتراف مىنماید: یکى از اختصاصات این تفسیر بحثهاى گستردهاى است که در هنگام تفسیر بعضى از آیات مطرح کرده است و طى آنها هر موضوعى با تمام ابعاد و جوانب، آن گونه که شایسته و بایسته است، مورد مطالعه قرار مىگیرد. سپس مؤلف المیزان را خطاب قرار مىدهد و مىگوید:من به راستى در شگفتم از این قدرت عقلانى که تو را در عمق دریاى توفانى و کنترل ناشدنى معانى به غورو تفحص واداشته و حقایق ژرف و دشوار را به صورت روشنى در منظر اندیشه قرار مىدهد.(20)
محمد فاضلى از اساتید دانشگاه مصر در مقاله بخشى از مشخصات المیزان را مورد توجه قرار مىدهد و مىنویسد: این تفسیر با شیوهاى جالب و مطالب دل نشین و مباحث تحقیقى خود به سفرهاى گسترده مىماند که «فیها ما تشتهیه الا نفس و تلذّالاعین»(21) در آن بهشت آنچه دل خواهان است و دیدهها از آنها لذت مىبرد موجود است و هر کس بر حسب فراخور حالش از آن تمتّع مىیابد، پرداختن علامه به مسایل با شیوهاى عمیق و در ابعادى وسیع خواننده را خرسند و در موارد متعددّى وى را با تحقیقات تازه مواجه مىسازد و از سوى دیگر مباحث تحقیقى، فلسفى، کلامى، ادبى و... که به مناسبتهاى خاص در تفسیر آیات آمده است به ارزش و اهمیت آن مىافزاید.(22)
مصطفى محمد با جقنى نیز براى ثابت نمودن نظرات خود، از استدلالهاى علمى و استوار المیزان بهره گرفته و از براهین و مطالب منطقى علامه طباطبایى استقبال کرده است.(23) شیخ محمد فحّام، رئیس انجمن فرهنگى مصر، نوشته است: اما تفسیر المیزان را بهترین تفاسیر یافتهایم و تا جلد هیجدهم آن را مورد مطالعه قرار دادهایم.(24) دکتر و هبه الزحیلى معاصر و صاحب تفسیر المنیر و دانشور اهل سوریه، گفته است: تفسیر المیزان را در اختیار دارم و از منابع مورد مراجعه من است.(25)
از منظر معاصران و شاگردان
آیة الله بروجردى هنگامى که علامه طباطبایى به حضورش رسید، نگاهى حاکى از محبّت و عطوفت به وى افکند و در جمع عدهاى، یادآور شد ایشان تفسیر پر ارزشى دارند.(26) شیخ آقا بزرگ تهرانى مىنویسد علامه طباطبایى را آثار مهم علمى مىباشد که بزرگترین و ارزندهترین آنها کتاب المیزان فى تفسیر القرآن است، این کتاب موسوعهاى بزرگ در تفسیر قرآن مىباشد که با اسلوبى متین و شیوهاى فلسفى تألیف یافته است. من چونان کسى که حقیقتى را یافته باشد بدان دسترسى پیدا کردم و با امعان نظر به مطالعه آن پرداختم و سخت به شگفت آمدم چه این اثر نه تنها یک تفسیر است بلکه حاوى بحثهاى فلسفى، تاریخى، اجتماعى و جز آنها نیز هست.(27) شهید آیة الله مرتضى مطهرى متذکر مىگردد. کمتر مشکلى در مسایل اسلامى و دینى برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.(28) علامه حسن زاده آملى مىنویسد: حضرت استاد علامه طباطبایى در نعمت مراقبت و ادب مع الله حظّ وافر بلکه اوفر داشت. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسى تدریس اصول معارف اند از تلامذه اویند و تفسیر عظیم الشان المیزان عالم علم را مایه فخر و مباهات است که یکى از آثار نفیس قلمى و امّ الکتاب مولفات اوست. این تفسیر شهر حکمت و مدینه فاضلهاى است که در آن از بهترین و بلندترین مباحث انسانى و شعب دینى از عقلى و نقلى بحث شده است،(29) آیة الله جوادى آملى خاطرنشان ساختهاند: همانطورى که قرآن مخزن همه علوم است تفسیر استاد علامه نیز مخزن آراء و افکار و علومى است که این حکیم الهى از آن بهرهمند شده و به دیگران رسانیده است و لذا عده زیادى از این شجره طوبى بهره مىگیرند، به اعتقاد استاد جوادى آملى ویژگى مهم المیزان آن است که مؤلفش در آن، بین ظواهر قرآن انسجامى برقرار کرده که یکدیگر را تفسیر مىکنند و بین بواطن قرآن هم یک ارتباطى برقرار کرد که هم را تأیید مىنمایند، همچنین علامه در پرتو قرآن اهل بیت را مطرح نمود.(30)
علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى اشاره کرده است که بناى تفسیر المیزان برآن است که آیات قرآن را خود آیات تفسیر کند و معناى قرآن از کلام وحى بدست آید. در این اثر بین معانى ظاهرى و باطنى و عقل و نقل جمع شده و هر یک خط خود را ایفا مىکنند. این تفسیر به قدرى جالب است که مىتوان آن را به عنوان سند عقاید شیعه به دنیا معرفى کرد. تفسیر مزبور در نشان دادن نکات دقیق و حسّاس و نیز در جامعیت منحصر بفرد است.(31)
آیة اللّه جعفر سبحانى مىنویسد: نکتهاى که از نظر اخلاقى و معنوى جلب توجه مىکند وارستگى علامه طباطبایى از هر نوع تظاهر به دانش بود و پیوسته محرکش در عمل جلب رضایت خداوند و اخلاص بود. اگر فردى از مراتب علمى او مطلع نبود هرگز فکر نمىکرد این مرد پایه گذار روش جدید در تفسیر و طراح قواعد نو و مسایل ابتکارى در فلسفه و استادى در سیر و سلوک بوده باشد. علامه را باید از بنیان گذاران سبکى خاص در تفسیر دانست که نمونههاى آن صرفاً در اخبار خاندان رسالت است و آن رفع ابهام هر آیه توسط آیهاى دیگر است.(32)
آیة الله ناصر مکارم شیرازى صفاى روح و معنویت استادش، علامه طباطبایى را ستوده و درباره تفسیر المیزان نوشته است: اثرى است بر اساس روش عالى تفسیر قرآن به قرآن و حقاً متضمّن یک سلسله حقایق است که تا کنون بر ما مخفى بوده است.(33) آیةالله محمد هادى معرفت یادآور شده است: این تفسیر گنجینهاى از اندیشه اسلامى است. نوآورىهاى قابل توجهى در آن مشاهده مىشود که متأسفانه در زمان خود علامه در جامعه ایران این نکات روشن نگشت چه رسد به دیگر جوامع. وجود عینى و شخصیت علامه در المیزان منعکس است. علامه در این اثر تحقیقات عمیق و عالى مطرح نموده که مىتواند در اندیشههاى علمى، فلسفى و اسلامى تحوّل بوجود آورد بنابراین بحث و پژوهش پیرامون آن از ضروریات حوزههاى علمیه شیعه است.(34)
آیةاللّه دکتر صادقى که مدت نه سال از محضر علامه بهره برده است، مىگوید: نقاط عطف فکرى بوجود آمده از تفسیر المیزان در یک نقطه مختصر مىشود که روى هم رفته نظر علامه در این تفسیر، توجه دادن به معناى اصیل قرآنى است که حتى المقدور مقاصد الهى را بدون تأثیرپذیرى از افکار پیشنیان و نظرات این و آن در دسترس محققان و همگان نهادهاند، علامه حریّت معانى قرآن را جایگزین اسارتها کرده و صراطى مستقیم در فهم معانى وحى پیش پاى پویندگان حق نهاده است، به علاوه ایشان تا اندازهاى قابل ملاحظه قرآن را از جمودهاى گذشته رها کرده و افکار و دقتها در فهم هر چه افزونتر مفاهیم قرآنى به حرکت در آورده است.(35)
آیةالله محمدى گیلانى، از شاگردان مبرّز علامه طباطبایى، نوشته است. تفسیر المیزان فوق العاده است مؤلّفش براى توضیح و تفسیر قرآن کریم از قواعد عقلى استفاده نکرد بلکه بحثهاى فلسفى و روایى را در المیزان بهانهاى قرار داد تا بدین وسیله حقانیت این علوم را از طریق قرآن و زبان اهل بیت به اثبات برساند.(36)
پىنوشتها: -
1. المیزان، ج 16، ص274.
2. مجله مشکوة، ش 38، مقاله سید ابراهیم علوى، ص 18-21؛ و نیز بنگرید به جایگاه سیاق در المیزان، محمد على رضایى کرمانى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى.
3. جسارتهاى ادبى در المیزان ، محمد حسن ربانى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 9و10.
4. بحار الانوار، ج23، ص 108.
5. تفسیر تسنیم، آیت الله جوادى آملى، جلد اول مقدمه.
6. المیزان، ج5، ص 272.
7. همان، ص275.
8. نک، بحار الانوار، ج 89، ص 103و106.
9. آیینه مهر، ص 23و30.
10. المیزان، ج 10، ص 351، و نیز ج 3، ص 85.
11. مقدمه تفسیر عیاشى، به قلم علامه طباطبایى.
12. قرآن در اسلام، علامه طباطبایى، ص 25.
13. نک:وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج18، کتاب قضا.
14. مفتاح المیزان، علیرضا میرزامحمد، مقدمه، ص 23.
15. المیزان، ج13، ص 88.
16. همان، ج 11، ص 146.
17. گفتگو با دکتر محمد صادقى، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، ش 9 و10، ص 291.
18. رسالةالاسلام، سال هشتم، ش دوم، سال 1375ه.ق ص 217-218.
19. معجم المفسرین، عادل نویهض، بیروت، 1409ه.ق، ج 2، ص 777.
20. اتجاهات التفسیر فى القرن الرابع عشر، فهدبن عبدالرحمن رومى، جاول، ص249.
21. سوره زخرف، آیه 71.
22. ویژگى هایى چند از تفسیر المیزان، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، ش دوم تابستان 1367، ص 251.
23. منهج القرآن الکریم فى تقدیر الاحکام، مصطفى محمد باجقنى،ص 287.
24. مهر تابان، علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص70 و نیز بنگرید به فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، همان، ص212.
25. مصاحبه با استاد وهبه زحیلى، بینات، سال اول، ش 2، ص118.
26. دومین یادنامه علامه طباطبایى،ص286.
27. نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج2، ص 246-245 .
28. نخستین یادنامه علامه طباطبایى، ص 200.
29. یادنامه مفسّر کبیر علامه طباطبایى، ص 79-80ونیز ص116.
30. همان، ص 187 و نیز یادها و یادگارها، على تاج دینى ،ص18.
31. رساله لب اللّباب، علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص18، مهر تابان، ص 12و40.
32. مفتاح المیزان، ج اول، مقدمه ص 39، یادنامه مفسّر کبیر علامه طباطبایى، ص47.
33. جرعههاى جان بخش، از نگارنده، ص 245.
34. گفتگو با استاد آیت الله معرفت (ره)، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، همان، ص269-271.
35. گفتگو با آیت الله دکتر صادقى، ماخذ قبل، ص 285-286.
36. یادنامه مفسّر کبیر...، ص 194-195.