آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

فرازهاى زیارت بلند جامعه کبیره محور بحث دراین سلسله مقالات بود در این مقاله نیز فرازى دیگر از زیارت جامعه مورد بحث قرار مى‏دهیم.
«و اشهد ان لا اله الّا اللّه وحده لاشریک له کما شهد اللّه لنفسه و شهدت له ملائکته و اولواالعلم من خلقه لا اله الّا هو العزیز الحکیم و اشهد ان محمداً عبده المننجب و رسوله المرتضى ارسله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کلّه ولوکره المشرکون.» گواهى مى‏دهم جز خداى یکتا خدائى نیست و او از شرک و شریک منزه است چنانچه خداوند به یکتائى خود شهادت مى‏دهد و فرشتگان و صاحبان علم (انبیاء و اولیاء) شهادت دادند. که جز او خداى یکتاى مقتدر، حکیم، خدایى نیست و نیز شهادت مى‏دهم که حضرت محمد(ص) بنده خاص برگزیده و رسول پسندیده اوست که براى هدایت خلق به دین و آیین حق فرستاد تا آنکه دین پاکش را مسلط و غالب بر ادیان گرداند هر چند مشرکان را ناگوار باشد.
در این فرازها سخن از وحدانیت ذات مقدّس ربوبى و رسالت نبى اکرم(ص)باالهام از قرآن کریم است، قسمت اول این فرازها برگرفته از آیه 18 سوره آل عمران است:
«شهد اللّه انه لا اله الّا هو و الملائکة و اولواالعلم قائماً بالقسط لا اله الّا هو العزیز الحکیم.»
خداوند گواهى مى‏دهد که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهى مى‏دهند در حالى که خداوند قیام به عدالت دارد معبودى جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است.
چگونگى شهادت خداوند
خداوند چگونه بر یگانگى خویش شهادت مى‏دهد؟ این شهادت گواهى فعلى است یعنى خداوند با این نظام دقیق آفرینش گواهى بر یکتایى خویش مى‏دهد. اینجا در حقیقت "شاهد" و "مشهود به" و "شهادت" یکى است. «یا من دلّ على ذاته بذاته» اى خدایى که ذاتت بر ذاتت گواهى مى‏دهد:
آفتاب آمد دلیل آفتاب‏
گر دلیلت باید از وى رخ متاب‏
بنابراین ایجاد این نظام واحد شهادت و گواهى خداست بر یگانگى ذاتش.
شهادت فرشتگان بر وحدانیت خداوند
دیگر شاهد، فرشتگان هستند. همه فرشتگان، جبرئیل، میکاییل، اسرافیل، عزراییل...و... اقسام دیگر فرشتگان، شهادت آنان هم قولى است و هم عملى. قولى است یعنى اعتراف به وحدانیت او دارند، «والملائکة یسبّحون بحمد ربّهم»(1) ملائکه با حمد و سپاس پروردگارشان تسبیح او مى‏گویند. این تسبیح مرادف شهادت قولى بر وحدانیت خداست چون شریک دانستن براى خدا نقص شمرده مى‏شود و فرشتگان با تسبیح خود ذات اقدس بارى تعالى را از هر نقص و عیبى مبرّا مى‏کنند بنابراین تسبیح ملائکه شهادت قولى آنها بر وحدت و یگانگى خداست.
آنها شهادت عملى نیز بر وحدانیت حق تعالى دارند و آن همان عبادت و اطاعت مطلق آنهاست.
«بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»(2) بلکه فرشتگان بندگان مکرّم خدا هستند که در سخن گفتن بر او پیشى نمى‏گیرند و به دستور او کار مى‏کنند این اطاعت محض نشان مى‏دهد که آنها غیر خدا را منشأ اثر نمى‏دانند و این اطاعت صرف چیزى جز شهادت عملى آنها بر وحدت و یگانگى خدا نیست.(3)
اولواالعلم کیانند
«اولواالعلم (صاحبان علم)» نیز گواهى به وحدانیت او مى‏دهند این شهادت نیز هم قولى است و هم عملى. سخن اینست که اولواالعلم کیانند؟ در روایات فراوانى اولواالعلم به امامان معصوم علیهم السلام تفسیر شده‏اند.
جابر مى‏گوید: تفسیر آیه فوق را از امام باقر(ع) پرسیدم حضرت فرمود: «فان اولى العلم الانبیاء و الاوصیاء...»(4) همانا اولواالعلم انبیاء و اوصیاء آنها هستند.
در روایت دیگرى راوى مى‏گوید از حضرت امام ابوالحسن (هادى) تفسیر آیه را پرسیدم که حضرت در تفسیر "اولواالعلم " فرمود: «هو الامام» مراد امام است.(5)
"اولواالعلم " در آیات دیگر نیز به امامان معصوم علیهم السلام تفسیر شده است.(6)
آیا مى‏توان مطلق صاحبان دانش یعنى دانشمندان علوم مختلف را مصداق "اولواالعلم" در این آیه نامید؟ برخى از مفسران این معناى عام را گزینش کرده‏اند و آیه را دلیل بر جایگاه بلند دانشوران در اسلام دانسته‏اند.
باید گفت: جایگاه بلند دانشمندان را از آیات و روایات فراوان مى‏توان بهره برد ولیکن باید به دو نکته توجه داشت:
1- دانش ارزشى در اسلام صرف اطلاع از اصطلاحات نیست بلکه دانشى است که انسان را به سوى خداوند رهنمون گردد.
2- در این آیه شریفه نباید سیاق و چینش آیه را فراموش کرد "اولواالعلم " که در کنار خدا و فرشتگان قرار مى‏گیرند نمى‏شود دانشمندان معمولى باشند. این سنخیت تنها در امامان معصوم علیهم السلام است. بنابراین تفسیر "اولواالعلم " به امامان معصوم (ع) تفسیر به یک معناى حقیقى است.
قیام به عدالت‏
"قائماً بالقسط"به اصطلاح ادبى حال فاعل "شهد" است که اللّه جل شأنه است یعنى خداوند گواهى بر یکتایى خود مى‏دهد در حالى که قیام به عدالت در جهان هستى دارد.
یعنى حاکمیت قسط و عدل بر نظام تکوین، دلیل دانشمندان و ملائکه براى گواهى بر وحدانیت خداست.
در این آیه شریفه عدل الهى در کنار توحید مطرح است. بر خلاف دیگر قدرتمندان که هرجا احساس یکتایى و نداشتن رقیب و شریک کنند زور مى‏گویند او یکتایى است که بر پا دارنده عدل است.
جایگاه این شهادتها
این توصیف از خداوند در حقیقت شاهد برجسته‏اى است بر اینکه این توصیف بلندى که از امامان در این زیارت آمده هرگز به معناى آن نیست که این گلهاى بى خار جهان هستى را "خدا" بدانیم. هرگز این شهادت ما بر وحدانیت اوست و همه این اوصافى که براى امامان گفته شده در حقیقت از آن جهت است که آنان بنده عاشق هستند.
دیگر فراز برجسته شهادت به رسالت نبى‏اکرم(ص) است.
حضرتش را با الهام از خداوند به چند صفت مى‏شناسیم:
1- "عبده المنتجب" او بنده برگزیده خداست پیغمبر اکرم(ص) تنها پیامبرى است که قرآن کریم واژه عبد را به طور مطلق درباره‏اش به کار برده است بنگرید به آیات ذیل:
1- سوره بقره، آیه 23. 2- سوره کهف، آیه 1. 3- سوره فرقان، آیه 1، 4 سوره حدید، آیه 9. 5 - سوره انفال، آیه 41. 6- سوره نجم آیه 10.
در حالى که درباره دیگر پیامبران همراه عبدنا یا عبده نامشان را ذکر مى‏کند همانند:
"عبدنا ایوب" سوره ص، آیه 41.
"عبدنا داود" سوره ص، آیه 17.
عبده زکریا سوره مریم، آیه 2.
این نشان مى‏دهد که آن حضرت در مقام عبودیت به جایى رسید که کسى به آن مقام بار نیافت و چون مشارکى نداشت تعبیر از وى به عنوان عبد کافى است.(7)
سفر خطیر و پرخاطره پیامبر(ص) یعنى معراج با عبودیت شروع شد "سبحان الّذى اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى..."(8). منزّه است آن خداوندى که بنده‏اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى...برد.
و با عبودیت هم پایان یافت "فاوحى الى عبده ما اوحى"(9) در اینجا خداوند آنچه را وحى کردنى بود به بنده‏اش وحى نمود.
بر این اساس است که باید گفت مقام عبودیت برتر از مقام معرفت است "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"(10) و من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند.
هدف آفرینش آن است که بندگان خداوند با عبودیت پله‏هاى کمال را یکى پس از دیگرى طى کنند.
2- دومین ویژگى پیامبر(ص) او "فرستاده مورد رضایت حق است" به نظر مى‏رسد این وصف برگرفته از آیه 26 - 27 سوره جن است "عالم الغیب فلایظهر على غیبه احداً الّا من ارتضى من رسول فانّه یسلک بین یده و من خلفه رصداً" داناى غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازدمگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد.
این مراقبها فرشتگانى هستند که خداوند بعد از نزول وحى به آنها دستور مى‏دهد پیامبرش را از هر سو احاطه کنند و از شرّ شیاطین جن و انس و وسوسه‏هاى آنها و آنچه اصالت وحى را خدشه دار مى‏کند محافظت و پاسدارى نمایند تا پیام الهى بى کم و زیاد و بدون کمترین خدشه‏اى به بندگان ابلاغ گردد و این خود یکى از دلائل معصوم بودن پیامبران است که با نیروهاى غیبى، امدادهاى الهى و مراقبت فرشتگان او از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند آرى پیامبر اکرم(ص) "رسول مرتضى" است.
آورنده دین حق‏
3- سومین ویژگى پیامبر اکرم(ص) در این فراز برگرفته از سه آیه قرآن کریم است: سوره توبه، آیه 33؛ سوره فتح، آیه 28 ؛ سوره صف، آیه 9.
"هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کلّه و لوکره المشرکون." او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین‏ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
منظور از هدایت دلایل روشن و براهین آشکارى است که در آیین اسلام وجود دارد و منظور از دین حق همان آیینى است که اصولش حق و فروعش نیز حق و بالأخره تاریخ و مدارک و اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز حق است.
این غلبه هم غلبه منطقى و هم غلبه از نظر نفوذ ظاهرى و حکومت بر تمام ادیان جهان است.
تجلّى کامل این وعده الهى عصر ظهور حضرت مهدى ارواحنا له الفداء است.
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) در تفسیر آیه آمده است: «واللّه ما نزل تأویلها بعد ولاینزل تأویلها حتى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر باللّه العظیم.»
به خدا سوگند هنوز محتواى این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانى تحقق مى‏پذیرد که قائم خروج کند و به هنگامى که او قیام کند کسى که خدا را انکار کند در تمام جهان باقى نخواهد ماند.
در آیه 28 سوره فتح مضمون فوق باینگونه آمده است:
"هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کلّه و کفى باللّه شهیدا" او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آنرا بر همه ادیان پیروز کند که خدا گواه این موضع باشد. اضافه این آیه بر آیه قبل ذیل ایه است که این واقعیت که این پیشگویى نیازى به هیچ مشاهده و گواه ندارد که شاهد و گواهش اللّه است.
مضمون آیه 9 سوره صف همانند آیه توبه است.
پى‏نوشت‏ها: -
1. سوره شورى، آیه 5.
2. سوره انبیاء، آیه 26 - 27.
3. ادب فناى مقربان، ج 3، ص 175 - 176.
4. بحارالانوار، ج 23، ص 204.
5. همان.
6. رجوع کنید به بحارالانوار، ج 23، ص 202 و 203.
7. ادب فناى مقربان، ج 2، ص 397.
8. سوره اسراء، آیه 1.
9. سوره نجم، آیه 10.
10. سوره ذاریات، آیه 56.

تبلیغات