آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

شکّى نیست که وحدت یک ملّت و انسجام پیروان یک مکتب باعث عزّت و قدرت و شوکت آنان مى‏شود، و به این جهت در طول تاریخ کسانى با قدرت و پیروز بوده‏اند که انسجام و وحدت خویش را حفظ کرده‏اند. حتى پیروان باطل نیز آنگاه توانسته‏اند به مقاصد شیطانى خویش دستیابند که انسجام و وحدت خویش را بر محور منافع مشترک حفظ نموده‏اند جامعه و ملّت اسلام نیز از این قاعده مستثنى نیست، عزّت و اقتدار جامعه اسلامى در گرو اتحاد و انسجام آنها است چنان که ذلّت و خوارى و بیچارگى آنان را در جدایى و تفرقه و اختلاف باید جستجو کرد. شاهد زنده این سخن اوضاع عصر حاضر است که مسلمانان با این که اکثر منابع انرژى و نفتى و گازى دنیا را در اختیار دارند و مناطق مهم دریایى و سوق الجیشى از آن آنها مى‏باشد، با این حال بیشترین درگیرى‏ها، قتلها و غارتها و چپاولگرى توسط قدرتهاى مخالف اسلام و مسلمین، در مناطق مسلمین على الخصوص خاورمیانه وجود دارد، این نیست مگر به خاطر اختلاف شدیدى که در جامعه اسلامى حاکم است و دستهاى خیانت پیشه هر روز بر آن دامن مى‏زند.
بنیانگذار مکتب نجات بخش اسلام، پیامبر رحمت و عزّت دعوت خویش را با شعار توحید آغاز کرد و تمام همّ و غمّ خویش را بر ایجاد وحدت و حفظ آن در جامعه اسلامى، بنا نهاد.
هم گفته‏هاى او وحدت آفرین و انسجام بخش بود و هم رفتارهاى او اتحاد بخش و اختلاف زدا بود.
به بهانه سال اتحاد ملّى و انسجام اسلامى، برآنیم که برخى گفته‏ها و سخنان آن حضرت و برخى رفتارها و سیره او را بازخوانى کنیم.
الف: سخنان وحدت آفرین‏
تذکر این نکته ضرورى است که اکثریت و جماعت بودن نشانه حقانیت نیست، چنان که در اقلّیّت بودن همیشه نشانه حقانیّت نیست، آنچه در مورد روایات آتى مَد نظر است همآهنگى و همراهى با اکثریت مردم است و در مسائل حق، و یا همآهنگى و اتحاد بر محور و منافع مشترکه جامعه اسلامى است.
1- خدا با جماعت‏
رسول اعظم(ص) فرمود: «یداللّه مع الجماعة؛دست خدا با جماعت است.»(1)
2- جدایى از جماعت هرگز
«من فارق الجماعة شبراً خلع اللّه ربقة الاسلام من عنقه؛ هر کس یک وجب از جماعت جدا شود خدا طوق مسلمانى را از گردنش مى‏برد.»
چرا که تقویت و بقاى اسلام بستگى به همگرایى و اتحاد جامعه مسلمین دارد.
3- همگرایى رحمت و اختلاف عذاب‏
همچنان که قرآن کریم بدترین بلاى زمینى را اختلاف و تفرقه در میان مردم مى‏داند آنجا که فرمود: «قل هو القادر على ان یبعث علکیم عذاباً من فوقکم اومن تحت ارجلکم او یلبسکم شیعاً و یریق بعضکم بأس بعضٍ...؛(2) بگو او قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، یا بصورت دسته‏هاى پراکنده شما را باهم بیامیزد، و طعم جنگ(و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگرى بچشاند.»
پیامبر اکرم(ص) نیز مى‏فرماید: «الجماعة رحمةٌ و الفرقة عذابٌ؛(3) همگرایى و اتفاق رحمت الهى است و تفرقه و جدایى عذاب.»
اثر این عذاب را به خوبى امروزه ملت‏هاى اسلامى مشاهده مى‏کنند و مى‏بینند که بر اثر اختلاف و تفرقه چگونه مورد اهانت و تاخت و تاز قدرتهاى جهانى و صهیونیستها قرار گرفته‏اند، قبله اول آنها اشغال، کشورهاى عراق و افغانستان‏و... زیر چکمه‏هاى قدرت جهانخوار آمریکا به ویرانه تبدیل شده است اگر کشورهاى اسلامى کمترین همگرایى و اتحاد داشتند چنین فاجعه‏هایى رخ نمى‏داد.
4- تفرقه و مرگ جاهلى‏
در روایات بسیارى از شیعه و سنّى نقل شده که عدم شناخت امام زمان هر عصر مساوى با مرگ در دوران جاهلیت است، چرا که امام نظام امّت و محور جامعه است. جدایى از جماعتى که بر این محور حرکت مى‏کند نیز نوعى مرگ جاهلیت است.
حضرت ختمى مرتبت فرمود: «من فارق الجماعة مات میتة جاهلیّة؛(4)کسى که از جماعت جدا گردد،(و راه تفرقه را در پیش گیرد) به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»
5 - اتحاد راهى به بهشت‏
ایمان و عمل صالح انسان را به بهشت مى‏رساند، یکى از بارزترین مصداقهاى عمل صالح همگرایى و همدلى است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من سرّه ان یسکن بحبوحة الجنّة فلیلزم الجماعة؛(5) هر که مى‏خواهد در میان بهشت جاى گیرد، همراه جماعت شود.»
6- شیطان از جماعت به دور است‏
هر جا همکارى و همگرایى و همدلى باشد شیطان نیز کمتر نفوذ دارد، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ الشّیطان مع الواحد و هو من الاثنین ابعد؛شیطان با یک تن است و از دو تن دورتر است.»
و در بیان دیگر فرمود: «اثنان خیرٌ من واحدٍ و ثلاثةٌ خیرٌ من اثنین و اربعةٌ خیرٌ من ثلاثةٍ فعلیکم بالجماعة؛(6) دو تن از یکى بهتر است و سه تن از دو تن بهتر و چهار تن از سه بهتر پس با هم باشید.»
7- همگرایى حتّى در غذا خوردن‏
همدلى و اتحاد هم در امور مهم و سرنوشت ساز جامعه اسلامى لازم و ضرورى است و هم در امور عادى و ساده همچون طعام خوردن.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کلوا جمیعاً ولاتفرّقوا فانّ طعام الواحد یکفى الاثنین و طعام الاثنین یکفى الثّلاثة و الاربعة کلوا جمیعاً و لاتفرّقوا فانّ البرکة مع الجماعة؛(7) با همدیگر بخورید و از هم جدا مشوید، که غذاى یک تن براى دو تن نیز کافى است و غذاى دو تن براى سه تن و چهارتن کافى است. با همدیگر بخورید و از هم مپاشید که برکت با جماعت است.»
این روایت نشان مى‏دهد که همگرایى باعث برکت در غذا نیز مى‏شود.
8 - زمینه اتحاد را فراهم کنید
گاه پیامبر اکرم(ص) به سفارشهایى مى‏پردازد که زمینه اتحاد و همدلى را فراهم نموده و ریشه اختلاف را از بین مى‏برد، از جمله فرمود: «استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبکم؛(8) با یکدیگر (در مسائل مادّى و مالى) برابر باشید نه مختلف تا دلهاى شما با هم اختلاف پیدا نکند.» در جاى دیگر فرمود: «استووا تستوى قلوبکم و تماسّوا تراحموا؛(9) با یکدیگر برابر باشید تا دل‏هایتان برابر شوند و با هم نزدیک شوید تا مورد رحمت قرار گیرید.»
و گاه زمینه‏ها و محورهاى اتحاد را بیان نموده و عوامل کاذب برترى را نفى مى‏کند: «ایّها الناس انّ ربّکم واحدٌ و انّ اباکم واحدٌ کلّکم لآدم و آدم من ترابٍ انّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم لافضل لعربىٍ على عجمىٍّ الّا بالتّقوى؛(10) اى مردم! خداى شما یکى است و پدرتان یکى است، همه فرزند آدمید و او از خاک است. کسى از شما گرامى‏تر است که پرهیزکارتر است. عرب را بر عجم برترى نیست مگر با تقوا و پرواپیشگى.»
9- شیاطین بانیان تفرقه و اختلاف‏
هم شیاطین جنّى و هم قدرتهاى شیطانى تلاششان در این است که بین مردم و ملّت‏ها اختلاف ایجاد کنند تا بیشتر و بهتر بر آنها مسلّط گردند و از آنها بهتر بهره کشى نمایند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ ابلیس یضع عرشه على الماء، ثمّ یبعث سرایاه فادناهم منزلةً اعظمهم فتنةً یجیئى احدهم فیقول فعلت کذا و فعلت کذا فیقول ما صنعت شیئاً و یجیى‏ء احدهم فیقول ما ترکته حتّى فرّقت بینه و بین اهله فیدنیه منه و یقول نعم انت؛(11) براستى شیطان تخت خویش را بر آب گذاشته است و سپاهیان خویش را به این سوى و آن سوى مى‏فرستد. هر کس گمراهى بزرگ‏ترى پدید آورد، جایگاهش بدو نزدیک‏تر است. یکى از آنان مى‏آید و مى‏گوید: «چنین کردم و چنان کردم» شیطان مى‏گوید: «کارى نکرده‏اى» یکى دیگر مى‏آید و مى‏گوید: «فلان کس را رها نکردم تا میان او و خویشانش جدایى انداختم، آن گاه شیطان او را به خود نزدیک مى‏سازد و مى‏گوید:تو چقدر خوبى.»
ب: رفتارهاى وحدت آفرین‏
حضرت ختمى مرتبت تنها گوینده و دعوت کننده به اتحاد و همدلى نبود بلکه سیره و رفتار او کاملاً در مسیر اتحاد و تقویت همدلى بود که به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:
1- مسجد مرکز وحدت و همدلى‏
اوّلین اقدام حضرت در مدینه ساختن مسجد بود، مرکز عبادت، وحدت، مشورت و خدمت و قضاوت، تصمیم‏گیرى‏هاى کلان، محوریّت مسجد و نماز در سیره تمام انبیاء به چشم مى‏خورد. خداوند اولین نقطه خشکى را کعبه و سپس زمین را از زیر آن گسترش داد، مسجد در هر روز سه تا پنج نوبت محل اجتماع مسلمانان است و هفته‏اى یکبار در روز جمعه، محل اجتماع بزرگتر آنان مى‏باشد، عمده‏ترین کاربرى‏هاى مسجد در صدر اسلام این موارد بود:
مسجد مرکز اسلامى و محل اجتماع مسلمانان، مسجد محل بیت المال و خزانه کشور، مسجد، پناهگاه مردم در مواقع اضطرارى و جنگ، مسجد، دادگسترى و محل صدور احکام کیفرى، مسجد، مجلس شورا و قانونگذارى، مسجد مرکز تعلیم و تربیت، مسجد، کتابخانه و انبار مهمّات، مسجد، آموزشگاه نظامى و تربیت بدنى، مسجد، محل پخش اعانات مالى، مسجد خوابگاه مستمندان، و آسایشگاه سربازان آماده، مسجد، محل نگهدارى غنایم(12)و...تمامى این موارد نقش سازنده در استحکام جامعه اسلامى، وحدت و همدلى و همگرایى مردم دارد.
جالب این است که در هنگام ساخت مسجد نیز وحدت و همآهنگى و مشارکت عمومى تبلور یافته بود. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسائل ساختمانى شرکت کردند حتى پیامبر اکرم(ص) نیز مانند سایر مسلمانان از اطراف سنگ مى‏آورد. «اسیر ابن صفیر» جلو رفت و عرض کرد: اى رسول خدا اجازده دهید تا سنگ را من ببرم. حضرت فرمود: «اذهب فاحمل غیره؛ برو سنگ دیگرى بیاور» این حرکت حضرت باعث ترغیب و تشویق بیشتر دیگران مى‏شد.
یکى از مسلمانان این شعر را خواند:
لئن قعدنا و النبىّ یعمل‏
فذاک منّا العمل المضلّل‏

هرگاه ما بنشینیم و پیامبر کار کند، چنین کارى براى ما موجب ضلال و گمراهى است.
و هنگام کار براى مسجد، شخص پیامبر و تمامى مسلمانان شعارى را تکرار مى‏کردند که تقویت کننده وحدت و همگرایى مسلمانان بود.
آن شعار این بود:
لاعیش الّا عیش الآخرة
اللهمّ ارحم الانصار و المهاجرة

زندگى حقیقى همان زندگى آخرت است. پروردگارا بر انصار و مهاجر ترحم بفرما.(13)
2- تخریب مسجد تفرقه ساز
دوازده نفر از منافقان به نام جاریة بن عامر،مجمع بن جاریه،زیدبن جاریه، یزید بن جاریه، ودیعة بن ثابت، خذام بن خالد، عبداللّه بن نبتل، بجاربن عثمان، ابوحبیبة بن ازعر،معتّب بن قشیر، عباد بن حنیف، ثعلبة بن حاطب،(14) مسجدى در مقابل مسجد قبا ساختند که معروف شد به "مسجد ضرار". پایان کار مسجد همزمان شد با بسیج لشکریان اسلام به سوى تبوک پنج نفر از منافقین در شرف حرکت پیامبر اسلام (ص) سراسیمه به محضرش رسیدند و اعلام داشتند که‏اى رسول خدا ما نمایندگان اشخاصى هستیم که در محل هستند، و مسجد ساخته‏ایم براى عدّه کمى نیازمند و براى شب‏هاى بارانى و سرد زمستانى، و دوست مى‏داریم که پیش ما بیائید و با ما در آن مسجد نماز بگزارید» حضرت پاسخ قاطع را به بعد از مراجعت از تبوک محوّل نمود. وقتى حضرت از تبوک برگشت و به "ذى اوان"(15) فرود آمد خبر آن مسجد و نیّت تفرقه افکنانه بانیان آن به پیامبر وحى شد.
«والّذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اللّه و رسوله من قبل و لیحلفنّ ان اردنا الّا الحسنى و اللّه یشهد انّهم لکاذبون لاتقم فیه ابدا؛(16)(گروه دیگر از منافقین) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، آنها سوگند یاد مى‏کنند که نظرى جز نیکى (و خدمت) نداشته‏ایم امّا خداوند گواهى مى‏دهد که آنها دروغگو هستند! هرگز در آن (مسجد) قیام (و عبادت) مکن.»
پس از نزول آیه پیامبر(ص) "عاصم بن عدى عجلانى" و "مالک بن دختم سالمى" را فراخواند و فرمود:به سوى این مسجد که اهل آن ستمگرند بروید و آن را خراب کنید و آتش بزنید، بعد از تخریب و آتش، پیامبر دستور داد که محل آن را مزبله کرده و در آن نجاسات و مردار متعفن بریزند.(17)
چون پدید آمد که آن مسجد نبود
خانه حیلت بُدو دام یهود
پس نبى فرمود کانرا برکنید
مطرح خاشاک و خاکستر کنید
صاحب مسجد، چو مسجد قلب بود
دانه‏ها بر دام ریزى، نیست بود
پس محک زن کار خود اى مردکار
تا نسازى مسجد اهل ضرار(18)

آرى همان پیامبرى که براى ایجاد وحدت و همدلى و عبادت خداوندى، مسجد مى‏سازد، وقتى احساس کند مسجد براى تفرقه و جدایى مسلمین ایجاد شده است دستور تخریب آن را مى‏دهد.
این چنین کژ بازئى مى‏باختند
مسجدى جز مسجد او ساختند
فرش و سقف و قبه‏اش آراستند
لیک تفریق جماعت خواستند
3- ایجادت اخوّت و برادرى‏
تمرکز مسلمانان در مدینه فصل جدیدى در زندگانى پیامبر پدید آورد، او قبل از ورود به مدینه، فقط در صدد جلب قلوب و تبلیغ آیین خود بود، ولى امروز باید بسان یک سیاستمدار پخته و کارآزموده موجودیت خود و هواداران خود را حفظ کرده و نگذارد دشمنان داخلى و خارجى در صفوف آن نفوذ کنند و وحدت و همگرایى آنان را به خطر اندازد. در این میان سه عامل جامعه آنروز و وحدت آن را با خطر روبرو ساخته بود.
1- خطر قریش و عموم بت پرستان شبه جزیره عربستان.
2- یهودیان یثرب، که در داخل و خارج شهر زندگى مى‏کردند و ثروت و امکانات زیادى داشتند.
3- اختلافى که میان هواداران او و «اوس» و «خزرج» وجود داشت.
مهاجرین و انصار، از آنجا که پرورش یافته در محیط مختلف بودند، در طرز تفکر و معاشرت فاصله زیادى با هم داشتند. وانگهى اوسیان و خزرجیان، که جمعیّت انصار را تشکیل مى‏دادند، صدو بیست سال با هم نبرد کرده و دشمنان خونى یکدیگر به شمار مى‏رفتند ولى پیامبر اکرم تمام این مشکلات را به طرز خردمندانه از هم گشود. او درباره دو مشکل نخست، دست به کارهایى زد که در جاى خود بیان شده است.
و مشکل اختلاف هواداران خود را با مهارت خاصى از بین برد وى از طرف خدا مأمور گشت که مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر کند روزى در یک انجمن عمومى در منطقه «نخیله» در حالى که پیامبراکرم(ص) به همراه هفتصد و چهل نفر حضور داشتند جبرئیل نازل شد و فرمود: خداوند میان فرشتگان عقد برادرى بسته است، تو نیز بین اصحاب عقد اخوّت به بند «تاخّو فى اللّه اخوین اخوین ؛ دو تا دوتا برادر دینى شوید» و حضرت نیز این دستور را اجرا کرد.
ابوبکر با عمر، عثمان با عبدالرحمان، سلمان با ابوذر، طلحه با زبیر، مصعب با ابو ایّوب انصارى، حمزه با زید بن حارثه،ابودرداء با بلال، جعفر طیار با معاذ بن جبل، مقداد با عمار، عایشه با حفصه، امّ سلمه با صفیّه و شخص پیامبر(ص) با على(ع) و... عقد اخوّت بستند.(19)
البته این یک دستورى نبوده که مخصوص دوره پیامبر اکرم(ص) بوده باشد، بلکه قرآن آن را به صورت دستور همیشگى در آورده و مى‏فرماید: «انّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بین اخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛(20) همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادران خود(در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار کنید و از خدا پروا کنید تا مورد رحمت قرار گیرید.»
این آیه، رابطه مؤمنان با یکدیگر را همچون رابطه دو برادر دانسته که در این تعبیر نکاتى نهفته است، از جمله:
الف: دوستى دو برادر، عمیق و پایدار است ب: دوستى دو برادر، متقابل است، نه یک سویه. ج: دوستى دو برادر بر اساس فطرت و طبیعت است، نه جاذبه‏هاى مادى و دنیوى.د: دو برادر در برابر بیگانه، یگانه‏اند و بازوى یکدیگر. ه: اصل و ریشه دو برادر یکى است. و:توجّه به برادرى مایه گذشت و چشم پوشى است. ز: در شادى او شاد و در غم او غمگین است.(21)
سفارشهایى براى تحکیم برادرى‏
پیامبراکرم(ص) به ابلاغ آیه قرآن درباره اخوت و انجام عمل آن در صدر اسلام اکتفا نمى‏کند بلکه سفارشهاى متعددى دارد براى دوام و تحکیم این برادرى در جامعه، که به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:
1- جنگیدن و ناسزاگویى ممنوع‏
فرمود: «قتال المسلم کفرٌ و سبابه فسوقٌ ولاتحلّ لمسلمٍ ان یهجر اخاه فوق ثلاثة ایّامٍ؛ جنگیدن با مسلمان کفر(عملى) است و دشنام دادنش باعث فسق مى‏شود و روا نیست که مسلمانى با برادر خویش بیش از سه روز قهر کند.»(22)
2- نگاه تند ممنوع‏
«ما یحلّ لمؤمنٍ ان یشتدّ الى اخیه بنظرةٍ تؤذیه؛روانیست که مؤمنى به تندى به برادرش نگاه کند تا آزارش دهد.»(23)
3- هرچه برخود روا مى‏دارید به دیگران روا دارید
فرمود: «ماکرهته لنفسک فاکرهه لغیرک و ما احببته لنفسک فاحبّه لاخیک؛(24) هرچه براى خویش نمى‏پسندى براى دیگران مپسند و آنچه براى خویش دوست مى‏دارى، براى برادرت دوست بدار.»
4- دفاع از آبروى دیگران‏
رسول گرامى اسلام(ص) مى‏فرماید: «من ذبّ عن عرض اخیه بالغیبة کان حقّاً على اللّه ان یقیه من النّار؛ هر کس در پشت سر برادر از آبروى او دفاع کند، بر خدا لازم است که از آتش دوزخ حفظش کند.»
5 - کینه از برادر دینى نداشتن‏
رسول خدا(ص) فرمود: «من نظر الى اخیه نظر مودّةٍ لم یکن فى قلبه احنة لم یطرف حتّى یغفر اللّه ما تقدّم من ذنبه؛(25) هر کس به دیده مهربانى به برادر خویش نظر کند و کینه در دلش نباشد، خداوند هم گناهان گذشته‏اش را مى‏آمرزد.»
6- وعده خلافى، هم ممنوع‏
و فرمود: «لاتمار اخاک و لاتمازحه ولاتعده فتخلفه؛(26) با برادر (دینى‏ات)مجادله مکن، و با او شوخى مکن، و با او وعده شکنى مکن.»
7- یار او باش‏
رسول خدا(ص) فرمود: «لینصر الرّجل اخاه ظالماً او مظلوماً ان کان ظالماً فینهه فانّه له نصرةٌ و ان کان مظلوماً فینصره؛(27) آدمى باید برادر خویش را یارى کند چه ستمگر باشد و چه ستمکش، اگر ستمگر است او را بازدار که این است یارى کردن او و اگر ستمکش است، یارى‏اش دهد.»
تمام این سفارشات ریز و درشت هم در وحدت مذهبى و ملّى نقش سازنده و کارساز دارد و هم در وحدت و انسجام ملى و دینى نقش ایفا مى‏کند.
از آنچه گفتیم بخوبى مى‏توان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم(ص) هم با سخنان ژرف و عمیق خویش بر وحدت جامعه اسلامى و بیان عوامل آن پاى فشرده است و هم با سیره و رفتار خویش بخوبى ایجاد اتحاد و همدلى و همگرایى را براى جامعه اسلامى آنروز به ارمغان آورد.
پى‏نوشت‏ها: -
1. نهج الفصاحه، ترجمه ابراهیم احمدیان، قم، انتشارات گلستان ادب، ص 133، شماره 1008.
2. سوره انعام، آیه 65.
3. نهج الفصاحه، همان، ص 133، ش 1009.
4. همان، ص 132، ش 1007.
5. همان، ش 1006.
6. همان، ص 132.
7. همان، ص 132.
8. همان، ص 82.
9. همان، ص 83 روایت 500
10. همان، ص 82، ش 499.
11. همان، ص 111، ش‏799.
12. ر.ک: فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، قم دفتر تبیلغات اسلامى، ج 1، ص 450؛ مسجد نهاد عبادت، حسن رهبرى، دبیرخانه ستاد عالى مساجد، ص 234؛ سیره پیامبر اکرم، محسن قرائتى، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، ص 85.
13. فروغ ابدیت، همان، ص 453 - 454.
14. مغازى، واقدى، ترجمه محمد مهدوى، دانشگاه تهران، ج 3، ص 797.
15. نام جایى است که تا مدینه یک ساعت راه فاصله دارد.
16. سوره توبه، آیات 106 - 107.
17. مجمع البیان، طبرسى، بیروت، دارالمعرفه، دوم، 1408، ج 5، ص 110.
18. مثنوى مولوى.
19. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 38، ص 335؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 123 - 126.
20. سوره حجرات.
21. سیره پیامبراکرم(ص)، همان، ص 85 - 86.
22. نهج الفصاحه، همان، ص 82، ش 509.
23. همان، ص 83، ش 514.
24. همان، ش 515.
25. همان،ش 518.
26. همان.
-27. همان، ص 82، ش 511.

تبلیغات