آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

از ویژگیهاى امامان در زیارت جامعه کبیره آن است که این انوار تابناک صراط الهى‏اند «و صراطه».
واژه صراط
برخى از عالمان لغت ریشه "صراط" سراط مى‏دانند که در اصل لغت به معناى بلعیدن است و تبدیل سین به صاد ناشى از تناسب آن با طاء است.(1)
و راز اینکه به بزرگراه صراط مى‏گویند آن است که به جهت فراخى و وضوحى که دارد گویا سالک در خود مى‏کشد گویا که او را مى‏بلعد «و بعض اهل العلم یقول ان السرط مشتق من ذلک لان الذاهب فیه یغیب غیبة الطعام المسرط».(2)
مؤلف التحقیق واژه صراط را مستقل از سراط مى‏داند: «والظاهر ان کلمة الصراط مستقلّة فى نفسها غیر مبدلة فى السراط.»(3)
دلیلش آن است که صراط مشتقات ندارد اما سراط مشتقات دارد.
بهرحال آنچه که در آن تردید نیست آن است که معناى این واژه راه روشن و وسیع است چه آنکه مادّى باشد یا معنوى و الزاماً معناى استقامت در آن نیست که اگر به معناى آن بود وصف مستقیم براى آن تأکید مى‏شد.
گرچه تأکید بودن ما نعى ندارد لکن تأسیس بهتر از تأکید است.
صراط مستقیم کدام است؟
از آنجا که انسان موجودى است پیوسته در تلاش و حرکت یا به مقصد سعادت مى‏رسد راهى که او را به آن رهنمون مى‏سازد آن راه "صراط مستقیم" است و راهى که او را به نیستى و تباهى مى‏کشاند آن راه "صراط جحیم" است.
در قرآن از صراط مستقیم گاه به "صراط سوّى"(4)؛ گاه به "صراط اللّه"(5) ؛ و گاه به "صراط حمید" (6) توصیف شده است.
و آن همان "دین قیم الهى " است که عهده‏دار هدایت انسانهاست. در سوره انعام آیه 61 آمده است: «قل اننى هدانى ربّى الى صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا؛ بگو خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده به دین استوار آئین ابراهیم که هرگز به خدا شرک نورزید.»
و از آنجا که تبلور این دین در عبودیت و بندگى پروردگار عالم و تسلیم بودن در برابر اوست صراط مستقیم به عبودیت و اعتصام بر او تفسیر شده است.
«ان اللّه ربّى و ربّکم فاعبده هذا صراط مستقیم؛(7)همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شماست تنها او را پرستش کنید که راه راست همین است.»
«و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم؛(8) (آیا با شما عهد نکردم) که مرا بپرستید این راه مستقیم است.»
«...و من یعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقیم؛(9)...هر کس به خدا تمسّک جوید به راهى راست هدایت شده است.»
به این ترتیب دین واقعى الهى یک دین بیشتر نیست و آن اسلام است که «انّ الدین عند اللّه الاسلام؛(10) همانا دین در نزد خدا اسلام است.
ستون فقرات دعوت همه انبیاء بندگى خداوند بوده که نامش "اسلام" است. لذا است که "اسلام" مکتب همه انبیاء است، تفاوتها در اصول نیست، در شرایع و دستورات است که به تناسب زمانها و مکانها مختلف بوده است.
واژه اسلام به معنى تسلیم است و معناى آیه آن است که آئین حقیقى در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان اوست و روح دین در هر عصر و زمان چیزى جز تسلیم بودن در برابر حق نیست یعنى همان عبودیت و بندگى به این ترتیب "اسلام " مکتب همه انبیاء است. آرى اقتضاءات زمانها متفاوت بوده است لذا این "شرایع" اند که متفاوت‏اند نه "ادیان الهى" ما یک دین الهى بیشتر نداریم و آن اسلام است و تفاوتها در شریعت است.
«...لکلٍّ جعلنا منکم شرعة و منهاجاً...؛(11)ما براى هر کدام از شما آئین و طریقه روشنى قرار دادیم.»
در سوره انعام آیه 153. پس از آنکه مواردى از احکام شرع مقدس اسلام به نحو کلّى ذکر مى‏شود آمده است: «و انّ هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرّق بکم عن سبیله ذلکم وصّاکم به لعلّکم تتقون؛و این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى پراکنده و انحرافى پیروى نکنید که شما را از طریق حق دور مى‏سازد این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند شاید تقوى پیشه کنید.»
در چندین آیه از قرآن برترین مشخصه صراط مستقیم را این بیان مى‏کند: راهى که هدایتگر به آن پیامبر اکرم(ص) است راهى که جلودار آن، آن پیامبر بزرگ است.
«و انک لتدعوهم الى صراط مستقیم؛(12) و به طور قطع تو آنان را به راه راست دعوت مى‏کنى.»
امامان حجت خداوند
در آیه بعدى منحرفان از صراط مستقیم هم معرفى شده‏اند: «و ان الّذین لایؤمنون بالآخرة عن الصراط لناکبون؛(13) و کسانى که به آخرت ایمان ندارند به طور مسلّم از این صراط منحرفند.»
در سوره شورى آیه 52 و 53 مى‏خوانیم: «..و انک لتهدى الى صراط مستقیم، صراط اللّه الّذى له ما فى السموات و ما فى الارض الا الى اللّه تصیر الامور...؛تو مسلماً به راه راست هدایت مى‏کنى راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست آگاه باشید که همه کارها تنها به سوى خدا باز مى‏گردد.»
به این ترتیب این واقعیت بر مسند نشست که صراط مستقیم همان اسلام است.
امامان تجلّى اسلام‏اند
اینک وقت آن است که به اثبات این مدعى بپردازیم که امامان تجلّى اسلام‏اند یعنى اگر انسان بخواهد تمام اسلام را در سیماى یک انسان ببیند آن انسان امام معصوم(س) است.
تمام روایاتى که امامان (ع) را «ابواب اللّه»(14) در واژه‏اى خداوند «عرفاء اللّه»(15) «ارکان الارض»(16) «ارکان العالم»(17) و... معرفى مى‏کنند مى‏توانند شاهدى بر این مدعا باشند، نیز همه روایاتى که مى‏گوید دین به آنها گشوده شده و به آنان ختم مى‏گردد.
نیز روایاتى که در ذیل آیه 119 سوره توبه آمده: «یا ایها الّذین آمنوا اتقوا اللّه و کونوا مع الصادقین؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید تقواپیشه کنید و با صادقان باشید.» رسیده است که مقصود از صادقان تنها امامان معصوم‏اند.(18)
همه اینها گویاى آن است که امامان تجسم تمام دین و مکتب‏اند به این ترتیب به این نتیجه مى‏رسیم: که امامان صراط مستقیم‏اند. این حقیقتى است که در دهها روایت به آن تصریح شده است.
در روایتى از جابربن عبداللّه انصارى از پیغمبر اکرم(ص) نقل مى‏کند که: «ان اللّه جعل علیاً و ابناءه حجج اللّه على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم.»(19)
خداوند على(ع) و همسرش (فاطمه زهرا سلام اللّه علیها) و فرزندان او را حجتهاى الهى بر خلقش قرار داده و آنها درهاى علم در امت منند هر کس به وسیله آنها هدایت شود به صراط مستقیم هدایت شده است. در حدیث دیگرى ابن عباس از رسول خدا(ص) چنین نقل مى‏کند که به حضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: «انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسو المؤمنین.»(20) تو راه روشن و صراط مستقیم و رهبر مؤمنان هستى.
در حدیثى از حضرت امیرمؤمنان على(ع) مى‏خوانیم:
«ان اللّه جلعنا ابوابه و صراطه و سبیله و الوجه الّذى یؤتى منه فمن عدل عن ولایتنا او فضّل علینا غیرنا فانهم عن الصراط لناکبون.»(21)
خداوند ما رهبران دینى و الهى را درهاى وصول به معرفتش، صراط، طریق و جهتى که از آن به او مى‏رسد قرار داده بنابراین کسانى که از ولایت ما منحرف گردند یا دیگرى را بر ما برگزینند از صراط حق منحرفند.
در تفسیر آیه شریفه اهدنا الصراط المستقیم در روایات متعددى رسیده است که مراد از این صراط مستقیم راه پیامبر(ص) و ذریه پاک اوست، چون مراد از «انعمت علیهم» آنان هستند.
در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) نقل شده «و اللّه نحن الصراط المستقیم؛(22) به خدا سوگند صراط مستقیم مائیم.»
امام صادق(ع) در پاسخ مفضل بن عمر که از معناى صراط پرسیده بود فرمود: «هوالطریق الى معرفة اللّه عزّ و جلّ و لها کان صراط فى الدنیا و صراط فى الآخرة فاما الصراط فى الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة من عرفه فى‏الدنیا و اقتدى بهداه مرّ على الصراط الّذى هو جسر جهنم فى الآخرة و من لم یعرفه فى الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فى الآخرة فتردى فى نار جهنم.»(23)
«صراط مستقیم راه معرفت به سوى خداوند است که به صراط در دنیا و آخرت تقسیم مى‏شود صراط در دنیا همان امام واجب الاطاعة و صراط آخرت پلى است که از دوزخ عبور مى‏کند.
هر کس صراط دنیا (امام واجب الاطاعة) را بشناسد. و از او پیروى کند از صراط آخرت به آسانى عبور خواهد کرد اما کسى که در شناخت امام معصوم یا پیروى از او کوتاهى کند پایش بر قیامت خواهد لغزید و در دوزخ واژگون خواهد شد.
امامان نورند
دیگر ویژگى که امامان را در زیارت جامعه کبیره به آن مى‏ستائیم «نور» است. در فرازهاى متعددى در این زیارت امامان به وصف فوق ستوده شده‏اند.
«نوره و برهانه عندکم» «انتجبکم لنوره» «خلقکم اللّه انواراً» «و ان ارواحکم و نورکم وطینتکم واحدة» «تمام نورکم» «و انتم نور الاخیار» «کلامکم نور»؛ «واشرقت الارض بنورکم» و «مصابیح الدجى» واژه نور واژه‏اى است روشن که نیاز به توضیح ندارد. روشن و روشنگر.
نور در قرآن و روایات‏
در قرآن کریم واژه نور هم در نور حسى به کار رفته و هم در نور معنوى، نور حسى مانند روشنایى روز: «و جعل الظلمات و النور...؛(24)...و تاریکیها و نور قرار داد.»
روشنائى ماه «و هو الّذى جعل الشمس ضیاءاً و القمر نوراً؛(25) او خدایى است که خورشید را روشنایى و ماه را نور قرار داد.» در عرصه نور معنوى بر مصادیقى اطلاق شده است.
1- ذات مقدس ربوبى جلّ شأنه‏
«اللّه نور السموات و الارض...؛(26) خداوند نور آسمانها و زمین است...»
او پدید آورنده جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده‏اند و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند و اگر لحظه‏اى چشم لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمات فنا و نیستى فرو مى‏روند و هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مى‏کند.
2- قرآن کریم «قد جاءکم من اللّه نور و کتاب مبین؛(27) از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد.»
3- ایمان «اللّه ولى الّذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور؛(28) خداوند ولىّ مؤمنان است آنها را از ظلمتهاى (شرک و کفر) به سوى نور ایمان رهبرى مى‏کند.
4- هدایت الهى و روشن بینى‏
«او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشى به فى الناس کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها؛(29) آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد.
5 - آیین اسلام‏
«...و یأبى اللّه الّا ان یتم نور، و لوکره الکافرون»(30) خداوند ابا دارد جز اینکه نور اسلام را کامل کند هرچند کافران نخواهند.
6- شخص پیامبر(ص)
«...و داعیا الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً...»(31)
«...ما ترا دعوت کننده به سوى خدا به اذن او قرار داده و چراغى روشن...».
7- علم‏
در حدیث عنوان بصرى آمده است که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء» علم نورى است که خدا در قلب هر کس که بخواهد مى‏افکند.(32)
8 - در این زیارت بلند امامان نور نامیده شده‏اند.
ویژگى‏ها و خواص نور
نور داراى خواص و ویژگیهاى ذیل است:
1- نور زیباترین و لطیف‏ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است.
2- نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد. نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مى‏تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند به همین دلیل در مسافتهاى فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سیر نور مى‏سنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است یعنى مسافتى را که نور در یکسال با آن سرعت سرسام آورش مى‏پیماید.
3- نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است و بدون آن چیزى را نمى‏توان دید بنابراین هم ظاهر است و هم مظهر «ظاهر کننده غیر».
4- نور آفتاب که مهم‏ترین نور در دنیاى ماست پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (بطور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
5 - امروز ثابت شده تمام رنگهایى را که ما مى‏بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گرنه موجودات در تاریکى مطلق نور ندارند.
6- تمام انرژیهاى موجود در محیط ما(بجز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى‏گیرد حرکت بادها، ریزش باران، حرکت نهرها سیل‏ها و آبشارها و بالأخرة حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مى‏شود.
سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى‏دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن بدست مى‏آید نیز از گرمى آفتاب است، چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمى به گیاهان و حیواناتى باز مى‏گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده‏اند بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
7- نور آفتاب نابود کننده انواع میکروبها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین تبدیل به بیمارستان بزرگى مى‏شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند.(33)
امامان تجلّى نور
تمام این ویژگیها را در حوزه معنوى در پیامبر(ص) و دیگر معصومان علیهم السلام مى‏بینیم.
آنان لطیف‏ترین مخلوق ذات مقدّس ربوبى‏اند، خلقتشان خلقت نورى است.
در روایتى از امیرمؤمنان على(ع) رسیده است: «کنت انا و محمداً نوراً واحداً من اللّه عزّ و جلّ فامر اللّه تبارک و تعالى ذلک النوران شیّق فقال للنصف: کن محمداً و قال للنصف کن علیا فمنها قال رسول اللّه (ص) على منى و انا من على و لا یؤدى عنى الّا على.»(34)
من و محمد یک نور بودیم که از نور خداوند عزّ و جلّ خلق شدیم آن‏گاه خداوند به این نور فرمان داد که دو نیم شود به نصف آن گفت محمد(ص) باش و به نصف دیگر گفت على(ع) باش از این جهت است که رسول خدا(ص) (در آغاز ماجراى سوره برائت) فرمود: على از من است و من از على و مأموریت مرا کسى جز على انجام نمى‏دهد.
«مسافت نورى» ضرب المثل است. گسترش این انوار تابناک الهى و معارف بلندشان شایسته این ضرب المثل است. معارف ارزشمند اهلبیت آنچنان است که هر جا مطرح شود به سرعت نور جاى خود را باز مى‏کند که خود فرمودند: «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» اگر مردم زیبائیهاى کلام ما را بفهمند از ما تبعیت خواهند کرد.
نور ظاهر و مُظهر است، معارف دین جز از طریق آنان گرفتنى نیست، علم مفید فقط در مکتب آنان است.
امام باقر(ع) به «سلمة بن کهیل» و «حکم بن عتیبه» فرمود: «شرّقا و غرّبا فلاتجدان علماً صحیحا الّا شیئاً خرج من عندنا اهل البیت»(35) شرق عالم بروید غرب آن بروید علم صحیح را جز در مکتب ما نمى‏یابید.
نور رمز بقاى موجودات زنده است، رمز بقاى جهان هستى هم حجت است. امام سجاد(ع) فرمود: «...لو لا ما فى الارض منّا لساخت باهلها»(36) اگر ما نبودیم زمین اهلش را نابود مى‏کرد.
رنگها مدیون نورند، اگر امروز رنگ سعادت «صبغة اللّه» در جهان هست و نام اسلام پر آوازه است به برکت تلاشهاى طاقت فرساى این انوار تابناک الهى است.
ماندگارى مکتب حق که اسلام است مدیون فداکاریهاى آنان است و اگر آنان نبودند، معارف بلندشان نبود در حوزه معرفت، جهان بیمارستانى بزرگ از جهالت بود.
افتخار مى‏کنیم که این انوار تابناک امام ما هستند.
بر این اساس است که در روایات فراوان از مصادیق نور امامان علیهم السلام ذکر شده‏اند، مرحوم کلینى در کتاب کافى بابى تحت این عنوان آورده است که «باب ان الائمة نور اللّه عزّ و جلّ»(37) در این باب 6 روایت آمده است در سوره تغابن آیه 8 آمده است:
«فآمنوا باللّه و رسوله و النور الّذى انزلنا و اللّه بما تعملون خبیر؛ به خدا و رسول او و نورى که نازل کرده‏ایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.»
در روایات فراوانى امامان(ع) مصداق نور در این آیه معرفى شده‏اند.
در روایتى آمده ابوخالد کابلى از امام باقر(ع) تفسیر آیه را پرسید حضرت فرمود:
«یا ابا خالد النور و اللّه الائمة من آل محمد صلى اللّه علیه و آله الى یوم القیامة و هم واللّه نور اللّه الّذى انزل و هم واللّه نور اللّه فى السموات و الارض و اللّه یا ابا خالد لنور الامام فى قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئة بالنهار و هم واللّه ینورون قلوب المؤمنین و یحجب اللّه عزّ و جلّ نورهم عمن یشاء فتظلم قلوبهم و اللّه یا ابا خالد لایحبنا عبد و یتولانا حتى یظهر اللّه قلبه و لایطهر اللّه قلب عبد حتىّ یسلّم لنا و یکون سلماً لنا فاذا کان سلماً لنا سلّمه اللّه من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الاکبر»(38)
اى ابا خالد بخدا سوگند که مقصود از نور ائمه از آل محمّد(ص) مى‏باشند تا روز قیامت. بخدا آنان همان نور خدا هستند که خداوند فرو فرستاده، بخدا آنان نور خدا در آسمانها و زمینند بخدا اى ابا خالد نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز روشن‏تر است بخدا که ائمه(ع) دلهاى مؤمنین را منور مى‏سازند و خدا از هر کس خواهد نور آنان را پنهان دارد و در پى آنان دلهاى آنها تاریک مى‏گردد. بخدا اى ابا خالد بنده‏اى ما را دوست ندارد و از ما پیروى نمى‏کند تا زمانیکه خداوند دلش را پاکیزه گرداند و خداوند دل بنده‏اى را پاکیزه نمى‏گرداند تا آنکه تسلیم ما بوده و آشتى با ما باشد و هرگاه چنین شد خداوند او را از حساب سخت نگه دارد و از هراس بزرگ روز قیامت در امانش دارد.
انوار ماندگار
همانگونه که تلاشها کردند که جلوه برجسته نور حق آیین اسلام را خاموش کنند ولى ناکام ماندند، در رابطه با اهلبیت(ع) هم چنین شد، عداوتها و دشمنى‏ها با آنان شد، تلاشهاى فراوانى جهت خاموش کردن این انوار تابناک صورت گرفت ولى به فضل و عنایت خداوند ناکام ماندند و مى‏بینیم هر روز نام آنان و مکتبشان پرآوازه مى‏گردد.
راه استفاده از نور اهلبیت(ع)
کسى که در پى بر گرفتن نور است باید سراغ آن رفته آن را فرا روى خود قرار دهد نه باید جلو افتاد و نه عقب حضرت امیر مؤمنان على(ع) فرمود: «انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم فلن یخرجوکم من هدى و لن یعیدوکم فى روى فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلّوا و لاتتأخروا عنهم فتهلکوا.»(39)
به اهلبیت پیامبرتان بنگرید از آن سو که گام بر مى‏دارند بروید قدم به جاى قدمشان بگذارید آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمى‏برند و به پستى و هلاکت باز نمى‏گردانند اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید از آنها پیشى نگیرید که گمراه مى‏شوید و از آنان عقب نمانید که نابود مى‏گردید.
در روایتى از نبى اعظم صلى اللّه علیه و آله رسیده است که:
«فلا تسبقوهم فتهلکوا؛(40) از اهلبیت(ع) پیشى نگیرید که نابود خواهید شد.»
سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب‏
همت خود بلند کن سوى حق ارتقا طلب‏
سرور اولیاء نبى است و زپس مصطفى على است‏
خدمت مصطفى کن و همت مرتضى طلب‏
پیروى رسول حق، دوستى حق آورد
پیروى رسول کن دوستى خدا طلب‏
چشم بصیرتت به خود نورپذیر کى شود
نور بصیرت دل از صاحب انما(41) طلب‏
شرع سفینه نجات، آل رسول ناخداست‏
ساکن این سفینه شو دامن ناخدا طلب‏
دل به امم بگوش هوش مى‏فکنند این سروش‏
معرفت ار طلب کنى از برکات ما طلب(42)
پى‏نوشت‏ها: -
1. التهذیب، ج 12، ص 329.
2. مفردات راغب «صرط».
3. التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 277.
4. سوره طه، آیه 135.
5. سوره شورى، آیه 53.
6. سوره حج، آیه 24.
7. سوره انعام، آیه 161.
8. سوره آل عمران، آیه 51، سوره مریم، آیه 36.
9. سوره یس، آیه 61.
10. سوره آل عمران، آیه 101.
11. همان، آیه 19.
12. سوره مائده، آیه 48.
13. سوره مؤمنون، آیه 73.
14. همان، آیه 74.
15. سوره شورى، آیه 53 - 52.
16. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 156.
17. همان، ص 157.
18. همان، ص 158.
19. همان، ص 159.
20. تفسیر برهان، ج 3، ص 170 ؛ بحارالانوار، ج 31، ص 413 و 414؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 345؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 281و...
21. شواهد التنزیل، ج 1، ص 58، ح 89.
22. همان، ح 88.
23. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 549.
24. همان، ج 1، ص 31؛ کنزالدقائق، ج 1، ص 60.
25. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 21.
26. سوره انعام، آیه 1.
27. سوره یونس، آیه 5.
28. سوره نور، آیه 25.
29. سوره مائده، آیه 19.
30. سوره بقره، آیه 257.
31. سوره انعام، آیه 122.
32. سوره توبه، آیه 33.
33. سوره احزاب، آیه 46.
34. مصباح الشریعة، ص 16.
35. تفسیر نمونه، ج 14، ص 505 تا 507 «چاپ بیست و ششم».
36. بحارالانوار، ج 26، ص 3.
37. اصول کافى، ج 1، ص 399.
38. امالى صدوق، ص 156، کمال الدین، ص 207.
39. اصول کافى، ج 1، ص 194.
40. همان.
41. نهج البلاغه، خطبه 97.
42. بحارالانوار، ج 23، ص 142.
43. اشاره است به آیه شریفه( انما نطعمکم لوجه اللّه )سوره انسان، آیه 9 یا آیه شریفه (انما ولیکم اللّه و رسوله) سوره مائده، آیه 55.
44. از مرحوم فیض کاشانى.
تذکر: در تدوین این مقاله علاوه بر مصادر فوق از کتاب ارزشمند «ادب فناى مقربان» نیز بهره گرفتم.

تبلیغات