سیماى پیامبر اعظم در آیینه صحیفه سجّادیّه
آرشیو
چکیده
متن
صحیفه سجادیه مجموعه بى بدیلى است از معارف و حقایق بلند که کلید سعادت دنیا و آخرت را فرا روى انسان قرار مىدهد.
امام زین العابدین و سید ساجدین(ع) در سختترین شرائط حاکمیت روزگار، در قالب دعا، عالىترین مضامین تربیتى، اخلاقى و عرفانى و علمى و فلسفى و سیاسى اجتماعى را به شیعیان و شاگردان مکتب اهل بیت(ع) آموخته است.
دعاهایى که در عین زیبایى و فصاحت و بلاغت از چنان محتوایى برخوردار است که آن را «زبور آل محمد» و اخت القرآن نامیدهاند.
در عظمت این صحیفه سراسر نور و عرفان همین بس که حضرت سجّاد(ع) آن را بر امام باقر(ع) املاء فرمودهاند و حضرت باقر(ع) در حالى که فرزندش امام صادق(ع) حضور دارد آن را مىنویسد، و این گنج بىپایان در محضر سه معصوم تنظیم مىشود و توسط امام باقر(ع) به امام صادق(ع) به ودیعت گذاشته مىشود و توسط ائمه بعدى، توسط فرزندان زیدبن على براى شیعیان محافظت و نگهدارى مىگردد.
آنچه پیش رو دارید نگاهى است به سیماى نورانى پیامبر خاتم(ص) در آیینه صحیفه نورانى سجادیه امید که رهگشایى باشد براى مشتاقان شناخت مقام با عظمت پیامبر اکرم(ص).
جایگاه بلند نام پیغمبر(ص)
در صحیفه نورانى سجادیه افزون بر این که در برخى دعاها به صورت خاص از مقامهاى والاى پیامبر اکرم(ص) و منزلت والاى او سخن به میان آمده در غالب دعاهاى صحیفه اسم مبارک آن حضرت و آل طاهرش در جاى جاى دعاها با احترام برده شده است، کمتر دعایى را مىتوان از حضرت سجّاد پیدا کرد که در آن اسم مبارک پیامبر برده نشده باشد، در برخى دعاها بیش از چند بار این جمله «اللّهم صلّ على محمّدٍ و آل محمّد» و یا «آله» تکرار شده است به عنوان نمونه در دعاى بیستم، 19 بار، در دعاى 42، 12 بار، در دعاى 44 و دعاى 22، 7 بار، در دعاى 14، پنج بار در دعاى 21 و 24، هر کدام 4 بار، در دعاى 13 و 23، 3 بار، و در دعاى 9 و 12 و 16، هر کدام 2 بار این جمله تکرار شده است.و....
این روش حضرت اوّلاً تفسیر صحیح عملى آیه اى است که دستور مىدهد بر محمّد(ص) صلوات بفرستید، در سوره احزاب مىخوانیم: «انّ اللّه وملائکته یصلّون على النبى، یا ایها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً؛(1) خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مىفرستند، اى کسانى که ایمان آوردهاید بر او درود بفرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم(فرمان او) باشید.»
حضرت با این روش ثابت مىکند که روش صحیح صلوات بر نبى همان است که حضرت بیان نموده که آل او در کنارش ذکر شده است و غیر از آن، روش "ابتر" و ناتمام است.
ثانیاً در ضمن دعاها در سختترین شرایط اختناق نام اهلبیت پیغمبر(ص) را که سخت مورد تاخت و تاز و بىمهرى بودند زنده نگهداشته و نام آنها را بر زبانها جارى مىسازد.
ثالثاً به مهمترین شرط قبولى و استجابت دعا عمل نموده است، چرا که در روایات فراوانى سفارش شده است که براى استجابت دعا قبل و بعد از آن صلوات بر محمد و آل او بفرستید.
امام صادق(ع) فرمود: «لایزال الدّعاء مهجوباً حتّى یصلّى على محمّدٍ و على آل محمّدٍ؛ لایزال دعا در پرده است (و به استجابت نمىرسد) مگر (زمانى) که بر محمّد و آلش درود فرستاده شود.»(2)
و همچنین فرمود: «هر کس حاجتى دارد در پیشگاه الهى پس باید با محمّد و آل او(دعا را) آغاز کند سپس حاجت خویش را بخواهد سپس با صلوات ختم کند، براستى خدا بزرگوارتر از آن است که آغاز و پایان دعا را قبول فرماید و وسط آن را واگذارد....»(3)
دعاى دوّم و مقامات پیامبر خاتم
در دعاى دوم با جملات بسیار زیبایى، مقامهاى عالى پیامبر اکرم و منزلت والاى آن حضرت را به همراه ویژگىهاى آخرین رسول از سلسله جلیله رسولان الهى برشمردهاند و ضمن اشاره به رنجهاى فراوان پیامبر اکرم(ص) در خصوص مسائلى همچون دعوت مردم به یکتاپرستى و نصیحت و خیرخواهى، هجرت و جنگها و ثمرات این جنگها مطالبى بیان فرمودهاند و در پایان به مقام شفاعت و درجات اخروى آن بزرگوار اشاره نمودهاند که به ترتیب مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد.
1- نعمت بزرگ رسالت
از دعاهاى آن حضرت پس از ستایش خداوند، درود بر پیغمبر خدا است «و الحمد للّه الّذى منّ علینا بمحمّدٍ نبیّه(ص) دون الامم الماضیة و القرون السّالفة، بقدرته الّتى لاتعجز عن شىءٍ و ان عظم ولایفوتهاشىء و ان لطف؛(4) و سپاس خداى را که به سبب وجود محمّد(ص) پیامبرش بر ما منّت نهاد، نه امّتهاى گذشته (و آنها از این نعمت محروم بودند) با قدرتى که از هیچ چیز هر چند بزرگ عاجز نیست و هیچ چیز هرچند کوچک از نظرش مخفى نیست.»
راغب مىگوید: منّت از ریشه "منّ" به معناى سنگهایى است که با آن وزن مىکنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهایى را "منّت" مىگویند که اگر جنبه عملى داشته باشد یعنى کسى عملاً نعمت بزرگى به دیگرى بدهد کاملاً زیبا و ارزنده است و امّا اگر کسى کار کوچک خود را با سخن بزرگ کند و به رخ افراد بکشد کارى است بسیار زشت، بنابراین منّتى که نکوهیده است به معناى بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است امّا منتى که زیبنده است همان بخشیدن نعمتهاى بزرگ است.(5)
به همین معناى دوم است آنچه در قرآن درباره نعمت رسالت آمده که «لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین؛(6) خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (و نعمت بزرگى به آنها بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از جنس خودشان برانگیخت. که آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، اگرچه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند».
در آیه فوق، سخن از بزرگترین نعمت الهى، نعمت بعثت پیامبر اسلام به میان آمده است و امام زین العابدین هم در فراز پیش گفته از دعا به این نعمت بزرگ اشاره نمودهاند.
پى آمد بعثت
از آثار رسالت خاتم پیامبران آن است که امّت محمّد(ص) بهترین امّت و نمونهترین امّت قرار گرفت و در دوره آخر الزّمان بر تمامى امّتها فزونى یافت. امام سجاد(ع) در ادامه مىفرماید: «فختم بناعلى جمیع من ذرأ، و جعلنا شهداء على من جحد و کثّرنا بمنّه على من قلّ؛(7) پس ما را خاتم همه آفریدگان قرار داد و گواهان بر منکران(و به کرم خود) و در سایه منّتش شما و ما را از آنان که شمارشان فروکاست فزونى بخشید.»
2- امین وحى
«اللّهم فصلّ على محمّدٍ امینک على وحیک؛(8) خدایا! پس درود فرست بر محمّد امین وحى.»
این فراز اوّلاً عصمت همه جانبه آن حضرت را مورد اشاره قرار داده که پیامبر اکرم(ص) در دریافت و تلقى وحى از مبدأ اعلى و یا جبرئیل در نگهدارى و حفظ آن و همچنین ابلاغ و رساندن آن امین و داراى عصمت بوده است چنان که قرآن در آیاتى بر این امر صحّه گذاشته است از جمله فرمود: «ماینطق عن الهوى ان هو الّا وحى یوحى؛(9) و او (محمد(ص)) هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید. آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست.»
و در سوره الحاقه مىفرماید: «تنزیلٌ من ربّ العالمین و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثمّ لقطعنا منه الوتین؛(10) (این قرآن کلامى است) که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است. اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست، ما او را با قدرت مىگرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم...» و چون چنین مجازاتى واقع نشده نشان از عصمت همه جانبه او دارد.
3- برگزیده الهى
«و نجیبک من خلقک وصفیّک من عبادک؛ و پسندیده از میان خلقت و برگزیده از میان بندگانت مىباشد» خداوند تمام پیامبران را از میان انسان برگزیده است.
چنان که در قرآن کریم در آیات مختلفى به این امر اشاره شده است مانند آیه 33، آل عمران «انّ اللّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم» و مانند آیه 75، حج «اللّه یصطفى من الملائکة رسلاً و من النّاس» و آیه 47، ص «و انّهم لمن المصطفین الاخیار».
و حضرت ختمى مرتبت برگزیده برگزیدگان، و جدا شده از بین جدا شدههاست، و جمله دومى «برگزیده از میان بندگانت» شاید اشاره به همین مطلب باشد که آن حضرت از بین بندگان خالص الهى یعنى انبیاء نیز برگزیده است. لذا خود آن حضرت فرمود: «انا قائد المرسلین؛ من پیشواى پیغمبران هستم.»
و در جاى دیگر فرمود: «ما خلق اللّه خلقاً افضل منّى؛ خداوند مخلوقى برتر از من و گرامىتر (و عزیز کردهتر) از من نیافریده است.»(11)
آباء و اجداد و امهاتى هم که حامل نور با عظمت پیامبر اکرم(ص) بودند، همه انسانهاى پاکیزه و پاک بودند «حجورٌ طابت و طهرت»(12) و در واقع خانواده آنها نیز برگزیدگان الهى بودند، از بین تمامى خانوادهها.
4- پیغمبر رحمت
«امام الرّحمة و قائد الخیر و مفتاح البرکة کما نصب لامرک نفسه؛ امام و پیشواى رحمت، و قافلهسالار نیکى، و کلید برکت بود، همچنان که جان خویش را در راه انجام دادن امر تو به مشقت انداخت.»(13)
آن حضرت نه تنها براى مردم عربستان رحمت بود که براى همه جهانیان رحمت و فرشته نجات بوده است. لذا قرآن کریم مىفرماید: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛(14) ما تو را نفرستادیم مگر این که براى جهانیان رحمت باشى.»
و خود آن حضرت فرمود: «ایّها النّاس انّما انا رحمة مهداة؛ مردم بیدار باشید همانا من رحمت هدایت شده هستم.»(15)
و در آیه دیگر در رابطه با مهربانى آن حضرت و این که تلاش داشت امّت خویش را هدایت نماید مىخوانیم: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛(16) به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.»
امّا کلید برکت بودن آن حضرت بیش از آن است که در ضمن یک مقاله بگنجد فقط اشاره کنیم که با آمدن آن حضرت به دنیا در سال عام الفیل لشکر فیل سوار ابرهه مفتضحانه شکست مىخورد و همین امر باعث رونق مکّه مىشود و تجارت آن شهر باعث نجات مردم از گرسنگى و قحطى مىشود که خداوند در سوره فیل و قریش به این امر اشاره کرده است.(17)
از برکت وجود آن حضرت است که وقتى وارد خانه حلیمه سعدیه مىشود آثار برکات در تمام ابعاد زندگى او هویدا مىشود؟، خوب است جریان را از زبان حلیمه بشنویم.
در حضور مادر محمد(ص) خواستم او را شیر دهم پستان چپ خود را - که داراى شیر بود - در دهان او نهادم ولى کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود. آمّا من از روزى که بچه دار شده بودم شیرى را در پستان راست خود ندیده بودم. اصرار نوزاد، مرا بر آن داشت که پستان راست بىشیر خود را در دهانش بگذارم، همان دم که کودک شروع به مکیدن کرد، رگهاى خشک آن پر از شیر شد و این پیشامد موجب تعجب همه حاضران گردید.(18)
همو مىگوید: از روزى که «محمّد» را به خانه خود بردم، روز به روز خیر و برکت در خانهام بیشتر و دارایى و گلهام فزونتر گردید.»(19)
وقتى در کودکى داراى چنان برکاتى باشد یقیناً بعد از بعثت و اتصال با مبدأ اعلا برکات وجود او چندین برابر خواهد شد. چنانکه داستانهاى فراوانى این مسئله را تأیید مىکند مانند داستان یوم الدار و برکت پیدا نمودن غذاى پذیرایى میهمانى، و مانند داستان برکت یافتن غذاى جابربن عبداللّه انصارى که با یک من آرد و یک بزغاله جمعیت کثیرى پذیرایى شد و از غذا چیزى کم نشد،و...
5 - جذب و دفع براى خدا
«و عرّض فیک للمکروه بدنه، و کاشف فى الدّعاء الیک حامّته، و حارب فى رضاک اسرته و قطع فى احیاء دینک رحمه و اقصى الادنین على جحودهم و قرّب الاقصین على استجابتهم لک و والى فیک الابعدین و عادى فیک الاقربین؛ و در راه تو بدنش را هدف مصائب و سختىها قرار داد، و در راه دعوت به سوى تو با نزدیکانش در افتاد، و براى رضایت تو با قبیله و تبارش به ستیزه برخاست، و در زنده کردن دین تو رشته خویشاوندى خود را برید و نزدیکترین بستگان خود را به سبب انکار حق، از خویش دور کرد، و دورترین مردم را که پذیراى حق شدند به خود نزدیک ساخت و با بیگانگان به خاطر تو دوستى کرد، و با نزدیکان به خاطر تو دشمنى ورزید.»(20)
پیامبر ابوسفیان و ابوجهلها را که از قریش بودند، و ابولهب را که عمویش بود، و همسر او را بخاطر عدم ایمان به یگانگى خدا از خود دور ساخت و سلمان که ایرانى بود و بلال که حبشى بود... جذب خویش نمود تا آنجا که درباره سلمان فرمود: «سلمان منّا اهل البیت؛سلمان از خانواده ماست.»(21)
این بدان جهت است که براى مردان خدا خویشاوندى در صورتى که با پیوند مکتبى همراه نباشد کمترین ارزشى ندارد ولى بر عکس افراد دور افتادهاى که از نژاد و اهل زبان آنها نیستند ولى پیوند فکرى و اعتقادى و عملى با آنها دارند از بالاترین ارزش برخوردارند.
قرآن این حقیقت را درباره همراهان پیامبر(ص) به عنوان بهترین رستگارى این گونه بیان مىدارد «لا تجد قوماً یؤمنون باللّه و الیوم الآخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم، اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایّدهم بروحٍ منه؛ هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند (بلکه دشمن مىدارند) هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند، آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و یدخلهم جنّاتٍ تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها رضى اللّه عنهم و رضوا عنه اولئک حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون؛ و آنها را در باغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها از زیر درختانش جارى است، جاودانه در آن مىمانند، خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه»اند، بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.»(22)
و امیر مؤمنان على(ع) که خود از پیشتازان این افراد است درباره پیامبر(ص) و یاران او چنین مىگویند: «و لقد کنّا مع رسول اللّه(ص) نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا ما یزیدنا ذلک الّا ایماناً و تسلیماً و مضیّاً على اللّقم و صبراً على مضض الالم وجدّاً فى جهاد العدوّ؛ براستى همیشه این گونه بود که در رکاب رسول خدا(ص) با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مىجنگیدیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مىافزود و ما را در جادّه (وسیع) حق و صبر و بردبارى برابر ناگوارىها و جهاد و کوشش برابر دشمن ثابت قدم مىساخت»(23) حضرت سجّاد(ع) نیز به این امراشاره دارد که در قسمت یاران مطرح مىشود.
امّا اذیتها و آزارهایى که آن حضرت دید بیش از آن است که در این مقام بتوان بیان نمود فقط به جملهاى از خود آن حضرت بسنده مىکنیم که فرمود: «ما اوذى احدٌ مثل ما اوذیت فى اللّه؛ هیچ کس در راه خدا مانند من اذیت و آزار نشد.»(24)
6- تبلیغ دلسوزانه با تحمّل مشقات
«و ادأب نفسه فى تبلیغ رسالتک و القبها بالدّعاء الى ملّتک و شغلها بالنّصح لاهل دعوتک؛ و خودش را در راه تبلیغ رسالت و پیام تو خسته کرد، و با فراخواندن به سوى آیین تو خود را به مشقّت افکند و با نصیحت و خیرخواهى کردن براى مؤمنان خود را مشغول ساخت.»(25)
راستى در مدّت 23 سال تبلیغ رنجهاى بىشمارى را تحمّل و بیش از هفتاد جنگ (غزوه و سریه) را براى تبلیغ اسلام و زنده نگهداشتن آن تحمل نموده، به قدرى دلسوزانه تلاش مىکرد که حتّى خداوند نیز به او تذکر داد که بنا نیست این همه خود را به زحمت اندازى.
«فلعلّک باخعٌ نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً؛ گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنى.»(26)
آن حضرت آنقدر دلسوز بود و تلاش مىکرد که قومش هدایت شود که گاه توسط همان مردم سنگباران مىشد و خون از پاى مبارکش جارى بود با این حال مىگفت: «اللّهمّ اغفر لقومى فانّهم لایعلمون؛(27) خدایا قومم را ببخش، براستى آنها (نسبت به مقام رسالت) آگاهى ندارند.»
7- هجرت و تحمّل رنج دورى از وطن و خانه خدا
راستى دور شدن از مکّه بسیار سخت و ناگوار است آنهایى که مکّه مشرّف شدهاند این امر را به خوبى لمس مىکنند، حال اگر مکّه وطن و زادگاه و «مسقط الرأس» انسانى باشد، دور شدن او از آنجا دو چندان ناگوار و تلخ خواهد بود. امّا پیامبراکرم(ص) براى اعتلا و توسعه اسلام تن به این هجرت و هجران داد و حاضر شد سالهاى دورى از وطن و خانه خدا را تحمّل نماید، و در عالم هجرت با جنگها و مشکلات فراوان دست و پنجه نرم کند، حضرت سجّاد در اینباره مىفرماید:
«و هاجر الى بلاد الغربة و محلّ النّأى عن موطن رحله، و موضع رجله و مسقط رأسه و مأنس نفسه، ارادةً منه لاعزاز دینک و استنصاراً على اهل الکفر بک؛(28) و به سرزمین دور از وطنش و بلاد غربت (یعنى مدینه) هجرت کرد وطنى که محل سکونت و نشو و نماى او بود، و در آنجا به دنیا آمده بود، و بدانجا انس و الفت گرفته بود(همه اینها) به خاطر سربلند کردن دین تو، و به خاطر یارى جستن علیه کفر بود.
این هجرت که بعد از سیزده سال از بعثت پیامبراکرم(ص) انجام گرفت پىآمدها و دستاوردهاى فراوانى داشت از جمله توسعه و عزّت یافتن اسلام، و افزون شدن مسلمانان است که امام سجّاد(ع) نیز به آنها به عنوان رهآورد هجرت پیامبراکرم(ص) اشاره نموده است.
هجرت پیامبر منشأ برکات فراوانى گشت، تشکیل حکومت اسلامى، قدرت جهانى یافتن مسلمانان، پیروزیهاى پىدرپى و... از آن جمله است بدین جهت منشأ تاریخ براى مسلمین قرار گرفت.
8 - جهاد و استقامت در حال هجرت
«حتّى استتبّ له ما حاول فى اعدائک، و استتم له مادبّر فى اولیائک فنهد الیهم مستفتحاً بعونک، و متقوّیاً على ضعفه بنصرک فغزاهم فى عقر دیارهم و هجم علیهم فى بحبوحة قرارهم حتّى ظهر امرک، و علت کلمتک، و لو کره المشرکون؛ تا جایى که (با استقامت) هرچه درباره دشمنان تو در سر داشت جامه عمل پوشانید، و آنچه درباره دوستانت مىاندیشید به دست آورد. پس در حالى که از تو کمک مىخواست، و از تو نیرو طلب مىکرد، به ستیز با دشمنان تو برخاست، پس در دل وطن دشمن با آنها جنگید، و در میان قرارگاهشان بر آنان هجوم برد، تا دین تو آشکار گشت، و کلمه تو (یعنى توحید) برترى یافت، هرچند خوشایند مشرکان نبود.»
آنچه درباره دشمن در سر داشت تسلیم شدن آنان و یا شکست آنان بود که این امر به صورت کامل در سال هشتم هجرت با فتح مکّه تحقق یافت، و آنچه براى مسلمانان تلاش داشت همان امنیّت و آرامش و عزّت جهانى بود، که آن هم به دست آمد.
این رهآوردها نتیجه جنگهاى متعدد و تلاشها و رنجهاى بىشمارى بود که پیامبر اکرم(ص) و همراهانش تحمّل کردند، از جنگ بدر و احد و خیبر و خندق گرفته تا فتح مکّه و جنگ تبوک.
9- پاداش پیامبر در قالب دعا
هر انسان منصفى نگاه اجمالى به زحمات طاقت فرساى پیامبراکرم(ص) واوصاف نیکوى او داشته باشد بىاختیار دست به دعا بر مىدارد و از خداوند پاداش نیکو براى او طلب مىکند هرچند خداوند بدون دعاى بندگان نیز پاداش در خور لیاقت آن حضرت به او عنایت مىکند، امّا دعاى بندگان هم پاداش و ثواب براى خود آنان دارد و نوعى همراهى با اهداف آن حضرت تلقى مىشود و هم باعث ترفیع درجه آن حضرت در پیشگاه الهى مىگردد، بر همین اساس است که حضرت سجّاد عرضه مىدارد.
«اللّهم فارفعه بما کدح فیک الى الدّرجة العلیا من جنّتک حتّى لایساوى فى منزلة و لایکافأ فى مرتبةٍ و لا یوازیه لدیک ملکٌ مقرّبٌ و لا نبىّ مرسلٌ؛ خدایا! در برابر زحماتى که براى تو متحمّل شد او را به بالاترین درجات بهشت برسان، تاجایى که هیچ کس با او برابر نباشد، و در هیچ مرتبهاى با وى هم رتبه نگردد، و در نزد تو هیچ ملک مقربى و هیچ پیامبر مرسلى با او برابرى نکند.
«و عرّفه فى اهله الطّاهرین و امّته المؤمنین من حسن الشّفاعة اجلّ ما وعدته یا نافذ العدة، یا وافى القول، یا مبدّل السّیئات باضعافها من الحسنات انّک ذوالفضل العظیم؛ نیکویى(و قبول) شفاعت او را درباره اهل بیت پاکش و امّت مؤمنش بیش از آنچه (به ما) وعده فرمودهاى به او بنما و معرّفى کن، اى کسى که وعده هایت نافذ است! اى کسى که به قولت وفا مىکنى! اى کسى که بدىها را به چندین برابر به خوبى مبدّل مىسازى! به راستى که تو بخشنده و بزرگى.»(29)
10 - یاد یاران
تمجید از بستگان و یاران با وفاى هر فرد، تمجید از خود او به حساب مىآید، در همین راستا امام سجّاد(ع) در یکى از دعاهاى خود بر یاران و پیروان تمامى پیروان از جمله پیامبر خاتم درود و سلام مىفرستد و از آنها تمجید مىکند و مىفرماید: «خدایا! و (درود فرست بر) پیروان رسولان و تصدیق کنندگان ایشان از اهل زمین که ندیده ایمان آوردند و در آن هنگام که دشمنان با تکذیب رسولان به دشمنى برخاستند، امّا مؤمنان با عمق ایمان مشتاقانه به سوى رسولان روى آوردند. در هر عصر و زمانى که رسولى فرستادى و براى اهل آن زمان، راهنمایى فرا راهشان نهادى از زمان آدم(ع) تا زمان محمّد(ص) که درود خدا - بر او و دودمانش باد - از امامان هدى و پیشوایان اهل تقوا - که بر همه آنها درود باد - خداوندا! پس تمام آنها را مشمول آمرزش و خشنودى خویش گردان.»
«اللّهم و اصحاب محمّدٍ خاصّة الّذین احسنوا الصّحابة و الّذین ابلوا البلاء الحسن فى نصره و کانفوه، و اسرعوا الى وفادته، و سابقوا الى دعوته، و استجابوا له حیث اسمعهم حجّة رسالاته؛ خدایا! به ویژه یاران محمّد، آن کسانى که به خوبى از عهده وفادارى به او برآمدند، و آنان که در یاریش خوب سعى نمودند و حمایت کردند و در هنگام تنهایى آن حضرت به سرعت به سوى او شتافتند و به او توان بخشیدند و در پذیرش دعوتش از یکدیگر سبقت جستند و چون حجّت و دلیل رسالتهاى خویش را به گوش آنها رساند، او را پذیرا گشتند و اجابت نمودند.
«و فارقوا الازواج و الاولاد فى اظهار کلمته، و قاتلوا الآباء و الابناء فى تثبیت نبوّته، و انتصروا به، و من کانوا منطوین على محبّته یرجون تجارةً لن تبور فى مودّته، و الّذین هجرتهم العشائر اذ تعلّقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذسکنوا فى ظلّ قرابته؛ و در راه آشکارا نمودن دعوت آن حضرت، از همسر و فرزندان خویش دست شستند و با پدران و فرزندان خود براى تثبیت نبوت آن حضرت جنگیدند و به برکت وجود او بر دشمن غالب گشتند و (درود فرست بر) آنان که مهر او را در دل داشتند و در دوستى ورزیدن به او تجارتى پرسود و بىزوال را امید داشتند و (درود فرست بر) آنان که وقتى دل به او دادند فامیل و عشیرههاى ایشان از آنان دورى کردند و زمانى که در سایه قرابت و نزدیکى آن حضرت مسکن گزیدند، نزدیکان آنان پیوند قرابت را بریدند.»(30)
حضرت با ظرافت اوصافى را ذکر مىنماید که یاران واقعى پیامبراکرم(ص) را از منحرفین و منافقین و...جدا مىسازد، مانند: به خوبى از عهده وفادارى برآمدند، در یارى حضرت نهایت تلاش نمودند...و در پایان در حق یاران حقیقى و واقعى پیامبر این گونه دعا فرموده است: «خدایا! پس از نظر دور مدار براى یاران محمّد آنچه را براى تو و در راه تو از کف دادند، آنان را با خشنودى خویش، خشنود ساز و (به آنان پاداش عطا فرما) به خاطر جمع کردن مردم به دور دین تو، و این که با رسول تو در دعوت مردم به سوى تو همراهى کردند، و هم چنین به ایشان پاداش ده به خاطر هجرتى که براى تو کردند و از قوم خود دور افتادند و از زندگى راحت و فراخ به سختى گرفتار شدند و آن کسان بسیار را که براى عزّت بخشیدن به دین تو ستمها دیدند.»(31)
پىنوشتها: -
1. سوره احزاب، آیه 56.
2. الکافى، ج 2، ص 491، ح 1؛منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، دارالحدیث، 2، ص 183.
3. مکارم الاخلاق، ج 2، ص19، ح 2040 و منتخب میزان الحکمه، همان، ص 183.
4. صحیفه کامل سجادیه، ترجمه علیرضا جعفرى، انتشارات نبوع، ص 46 دعاى دوم و تفسیر نمونه ،ج 2، ص 183.
5. راغب اصفهانى، مفردات راغب.
6. سوره آل عمران، آیه 164.
7. صحیفه سجادیه.
8. همان.
9. سوره نجم، آیه 3 و 4.
10. سوره الحاقه، آیه 43 - 44.
11. منتخب میزان الحکمه،سید حمید حسینى، دارالحدیث، دوم، ص 495 و کنزالعمّال حدیث 31883.
12. همان، ص 496 و عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 262، حدیث 22.
13. صحیفه سجّادیه، همان، ص 46 - 48.
14. سوره انبیاء، آیه 107.
15. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 495؛ الطبقات الکبرى، ج 1،ص 192.
16. سوره توبه، آیه 128.
17. ر - ک به تفسیر و توضیح سوره فیل و قریش.
18. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 15، ص 345، فروغ ابدیت، چاپ بیستم، ص 160.
19. مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 24.
20. صحیفه سجادیه،ص 48.
21. تفسیر نمونه، ج 27، ص 456.
22. سوره مجادله، آیه 22.
23. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 56، ص 74.
24. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 499، کنزالعمّال، ح 5818.
25. صحیفه سجادیه، ص 48.
26. سوره کهف، آیه 6.
27. منتخب میزان الحکمه، ص 499.
28. صحیفه سجادیه، ص 48.
29. همان، پایان دعاى دوم.
30. صحیفه سجادیه، دعاى چهارم.
31. همان.
امام زین العابدین و سید ساجدین(ع) در سختترین شرائط حاکمیت روزگار، در قالب دعا، عالىترین مضامین تربیتى، اخلاقى و عرفانى و علمى و فلسفى و سیاسى اجتماعى را به شیعیان و شاگردان مکتب اهل بیت(ع) آموخته است.
دعاهایى که در عین زیبایى و فصاحت و بلاغت از چنان محتوایى برخوردار است که آن را «زبور آل محمد» و اخت القرآن نامیدهاند.
در عظمت این صحیفه سراسر نور و عرفان همین بس که حضرت سجّاد(ع) آن را بر امام باقر(ع) املاء فرمودهاند و حضرت باقر(ع) در حالى که فرزندش امام صادق(ع) حضور دارد آن را مىنویسد، و این گنج بىپایان در محضر سه معصوم تنظیم مىشود و توسط امام باقر(ع) به امام صادق(ع) به ودیعت گذاشته مىشود و توسط ائمه بعدى، توسط فرزندان زیدبن على براى شیعیان محافظت و نگهدارى مىگردد.
آنچه پیش رو دارید نگاهى است به سیماى نورانى پیامبر خاتم(ص) در آیینه صحیفه نورانى سجادیه امید که رهگشایى باشد براى مشتاقان شناخت مقام با عظمت پیامبر اکرم(ص).
جایگاه بلند نام پیغمبر(ص)
در صحیفه نورانى سجادیه افزون بر این که در برخى دعاها به صورت خاص از مقامهاى والاى پیامبر اکرم(ص) و منزلت والاى او سخن به میان آمده در غالب دعاهاى صحیفه اسم مبارک آن حضرت و آل طاهرش در جاى جاى دعاها با احترام برده شده است، کمتر دعایى را مىتوان از حضرت سجّاد پیدا کرد که در آن اسم مبارک پیامبر برده نشده باشد، در برخى دعاها بیش از چند بار این جمله «اللّهم صلّ على محمّدٍ و آل محمّد» و یا «آله» تکرار شده است به عنوان نمونه در دعاى بیستم، 19 بار، در دعاى 42، 12 بار، در دعاى 44 و دعاى 22، 7 بار، در دعاى 14، پنج بار در دعاى 21 و 24، هر کدام 4 بار، در دعاى 13 و 23، 3 بار، و در دعاى 9 و 12 و 16، هر کدام 2 بار این جمله تکرار شده است.و....
این روش حضرت اوّلاً تفسیر صحیح عملى آیه اى است که دستور مىدهد بر محمّد(ص) صلوات بفرستید، در سوره احزاب مىخوانیم: «انّ اللّه وملائکته یصلّون على النبى، یا ایها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً؛(1) خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مىفرستند، اى کسانى که ایمان آوردهاید بر او درود بفرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم(فرمان او) باشید.»
حضرت با این روش ثابت مىکند که روش صحیح صلوات بر نبى همان است که حضرت بیان نموده که آل او در کنارش ذکر شده است و غیر از آن، روش "ابتر" و ناتمام است.
ثانیاً در ضمن دعاها در سختترین شرایط اختناق نام اهلبیت پیغمبر(ص) را که سخت مورد تاخت و تاز و بىمهرى بودند زنده نگهداشته و نام آنها را بر زبانها جارى مىسازد.
ثالثاً به مهمترین شرط قبولى و استجابت دعا عمل نموده است، چرا که در روایات فراوانى سفارش شده است که براى استجابت دعا قبل و بعد از آن صلوات بر محمد و آل او بفرستید.
امام صادق(ع) فرمود: «لایزال الدّعاء مهجوباً حتّى یصلّى على محمّدٍ و على آل محمّدٍ؛ لایزال دعا در پرده است (و به استجابت نمىرسد) مگر (زمانى) که بر محمّد و آلش درود فرستاده شود.»(2)
و همچنین فرمود: «هر کس حاجتى دارد در پیشگاه الهى پس باید با محمّد و آل او(دعا را) آغاز کند سپس حاجت خویش را بخواهد سپس با صلوات ختم کند، براستى خدا بزرگوارتر از آن است که آغاز و پایان دعا را قبول فرماید و وسط آن را واگذارد....»(3)
دعاى دوّم و مقامات پیامبر خاتم
در دعاى دوم با جملات بسیار زیبایى، مقامهاى عالى پیامبر اکرم و منزلت والاى آن حضرت را به همراه ویژگىهاى آخرین رسول از سلسله جلیله رسولان الهى برشمردهاند و ضمن اشاره به رنجهاى فراوان پیامبر اکرم(ص) در خصوص مسائلى همچون دعوت مردم به یکتاپرستى و نصیحت و خیرخواهى، هجرت و جنگها و ثمرات این جنگها مطالبى بیان فرمودهاند و در پایان به مقام شفاعت و درجات اخروى آن بزرگوار اشاره نمودهاند که به ترتیب مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد.
1- نعمت بزرگ رسالت
از دعاهاى آن حضرت پس از ستایش خداوند، درود بر پیغمبر خدا است «و الحمد للّه الّذى منّ علینا بمحمّدٍ نبیّه(ص) دون الامم الماضیة و القرون السّالفة، بقدرته الّتى لاتعجز عن شىءٍ و ان عظم ولایفوتهاشىء و ان لطف؛(4) و سپاس خداى را که به سبب وجود محمّد(ص) پیامبرش بر ما منّت نهاد، نه امّتهاى گذشته (و آنها از این نعمت محروم بودند) با قدرتى که از هیچ چیز هر چند بزرگ عاجز نیست و هیچ چیز هرچند کوچک از نظرش مخفى نیست.»
راغب مىگوید: منّت از ریشه "منّ" به معناى سنگهایى است که با آن وزن مىکنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهایى را "منّت" مىگویند که اگر جنبه عملى داشته باشد یعنى کسى عملاً نعمت بزرگى به دیگرى بدهد کاملاً زیبا و ارزنده است و امّا اگر کسى کار کوچک خود را با سخن بزرگ کند و به رخ افراد بکشد کارى است بسیار زشت، بنابراین منّتى که نکوهیده است به معناى بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است امّا منتى که زیبنده است همان بخشیدن نعمتهاى بزرگ است.(5)
به همین معناى دوم است آنچه در قرآن درباره نعمت رسالت آمده که «لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین؛(6) خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (و نعمت بزرگى به آنها بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از جنس خودشان برانگیخت. که آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، اگرچه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند».
در آیه فوق، سخن از بزرگترین نعمت الهى، نعمت بعثت پیامبر اسلام به میان آمده است و امام زین العابدین هم در فراز پیش گفته از دعا به این نعمت بزرگ اشاره نمودهاند.
پى آمد بعثت
از آثار رسالت خاتم پیامبران آن است که امّت محمّد(ص) بهترین امّت و نمونهترین امّت قرار گرفت و در دوره آخر الزّمان بر تمامى امّتها فزونى یافت. امام سجاد(ع) در ادامه مىفرماید: «فختم بناعلى جمیع من ذرأ، و جعلنا شهداء على من جحد و کثّرنا بمنّه على من قلّ؛(7) پس ما را خاتم همه آفریدگان قرار داد و گواهان بر منکران(و به کرم خود) و در سایه منّتش شما و ما را از آنان که شمارشان فروکاست فزونى بخشید.»
2- امین وحى
«اللّهم فصلّ على محمّدٍ امینک على وحیک؛(8) خدایا! پس درود فرست بر محمّد امین وحى.»
این فراز اوّلاً عصمت همه جانبه آن حضرت را مورد اشاره قرار داده که پیامبر اکرم(ص) در دریافت و تلقى وحى از مبدأ اعلى و یا جبرئیل در نگهدارى و حفظ آن و همچنین ابلاغ و رساندن آن امین و داراى عصمت بوده است چنان که قرآن در آیاتى بر این امر صحّه گذاشته است از جمله فرمود: «ماینطق عن الهوى ان هو الّا وحى یوحى؛(9) و او (محمد(ص)) هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید. آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست.»
و در سوره الحاقه مىفرماید: «تنزیلٌ من ربّ العالمین و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثمّ لقطعنا منه الوتین؛(10) (این قرآن کلامى است) که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است. اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست، ما او را با قدرت مىگرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم...» و چون چنین مجازاتى واقع نشده نشان از عصمت همه جانبه او دارد.
3- برگزیده الهى
«و نجیبک من خلقک وصفیّک من عبادک؛ و پسندیده از میان خلقت و برگزیده از میان بندگانت مىباشد» خداوند تمام پیامبران را از میان انسان برگزیده است.
چنان که در قرآن کریم در آیات مختلفى به این امر اشاره شده است مانند آیه 33، آل عمران «انّ اللّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم» و مانند آیه 75، حج «اللّه یصطفى من الملائکة رسلاً و من النّاس» و آیه 47، ص «و انّهم لمن المصطفین الاخیار».
و حضرت ختمى مرتبت برگزیده برگزیدگان، و جدا شده از بین جدا شدههاست، و جمله دومى «برگزیده از میان بندگانت» شاید اشاره به همین مطلب باشد که آن حضرت از بین بندگان خالص الهى یعنى انبیاء نیز برگزیده است. لذا خود آن حضرت فرمود: «انا قائد المرسلین؛ من پیشواى پیغمبران هستم.»
و در جاى دیگر فرمود: «ما خلق اللّه خلقاً افضل منّى؛ خداوند مخلوقى برتر از من و گرامىتر (و عزیز کردهتر) از من نیافریده است.»(11)
آباء و اجداد و امهاتى هم که حامل نور با عظمت پیامبر اکرم(ص) بودند، همه انسانهاى پاکیزه و پاک بودند «حجورٌ طابت و طهرت»(12) و در واقع خانواده آنها نیز برگزیدگان الهى بودند، از بین تمامى خانوادهها.
4- پیغمبر رحمت
«امام الرّحمة و قائد الخیر و مفتاح البرکة کما نصب لامرک نفسه؛ امام و پیشواى رحمت، و قافلهسالار نیکى، و کلید برکت بود، همچنان که جان خویش را در راه انجام دادن امر تو به مشقت انداخت.»(13)
آن حضرت نه تنها براى مردم عربستان رحمت بود که براى همه جهانیان رحمت و فرشته نجات بوده است. لذا قرآن کریم مىفرماید: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛(14) ما تو را نفرستادیم مگر این که براى جهانیان رحمت باشى.»
و خود آن حضرت فرمود: «ایّها النّاس انّما انا رحمة مهداة؛ مردم بیدار باشید همانا من رحمت هدایت شده هستم.»(15)
و در آیه دیگر در رابطه با مهربانى آن حضرت و این که تلاش داشت امّت خویش را هدایت نماید مىخوانیم: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛(16) به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.»
امّا کلید برکت بودن آن حضرت بیش از آن است که در ضمن یک مقاله بگنجد فقط اشاره کنیم که با آمدن آن حضرت به دنیا در سال عام الفیل لشکر فیل سوار ابرهه مفتضحانه شکست مىخورد و همین امر باعث رونق مکّه مىشود و تجارت آن شهر باعث نجات مردم از گرسنگى و قحطى مىشود که خداوند در سوره فیل و قریش به این امر اشاره کرده است.(17)
از برکت وجود آن حضرت است که وقتى وارد خانه حلیمه سعدیه مىشود آثار برکات در تمام ابعاد زندگى او هویدا مىشود؟، خوب است جریان را از زبان حلیمه بشنویم.
در حضور مادر محمد(ص) خواستم او را شیر دهم پستان چپ خود را - که داراى شیر بود - در دهان او نهادم ولى کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود. آمّا من از روزى که بچه دار شده بودم شیرى را در پستان راست خود ندیده بودم. اصرار نوزاد، مرا بر آن داشت که پستان راست بىشیر خود را در دهانش بگذارم، همان دم که کودک شروع به مکیدن کرد، رگهاى خشک آن پر از شیر شد و این پیشامد موجب تعجب همه حاضران گردید.(18)
همو مىگوید: از روزى که «محمّد» را به خانه خود بردم، روز به روز خیر و برکت در خانهام بیشتر و دارایى و گلهام فزونتر گردید.»(19)
وقتى در کودکى داراى چنان برکاتى باشد یقیناً بعد از بعثت و اتصال با مبدأ اعلا برکات وجود او چندین برابر خواهد شد. چنانکه داستانهاى فراوانى این مسئله را تأیید مىکند مانند داستان یوم الدار و برکت پیدا نمودن غذاى پذیرایى میهمانى، و مانند داستان برکت یافتن غذاى جابربن عبداللّه انصارى که با یک من آرد و یک بزغاله جمعیت کثیرى پذیرایى شد و از غذا چیزى کم نشد،و...
5 - جذب و دفع براى خدا
«و عرّض فیک للمکروه بدنه، و کاشف فى الدّعاء الیک حامّته، و حارب فى رضاک اسرته و قطع فى احیاء دینک رحمه و اقصى الادنین على جحودهم و قرّب الاقصین على استجابتهم لک و والى فیک الابعدین و عادى فیک الاقربین؛ و در راه تو بدنش را هدف مصائب و سختىها قرار داد، و در راه دعوت به سوى تو با نزدیکانش در افتاد، و براى رضایت تو با قبیله و تبارش به ستیزه برخاست، و در زنده کردن دین تو رشته خویشاوندى خود را برید و نزدیکترین بستگان خود را به سبب انکار حق، از خویش دور کرد، و دورترین مردم را که پذیراى حق شدند به خود نزدیک ساخت و با بیگانگان به خاطر تو دوستى کرد، و با نزدیکان به خاطر تو دشمنى ورزید.»(20)
پیامبر ابوسفیان و ابوجهلها را که از قریش بودند، و ابولهب را که عمویش بود، و همسر او را بخاطر عدم ایمان به یگانگى خدا از خود دور ساخت و سلمان که ایرانى بود و بلال که حبشى بود... جذب خویش نمود تا آنجا که درباره سلمان فرمود: «سلمان منّا اهل البیت؛سلمان از خانواده ماست.»(21)
این بدان جهت است که براى مردان خدا خویشاوندى در صورتى که با پیوند مکتبى همراه نباشد کمترین ارزشى ندارد ولى بر عکس افراد دور افتادهاى که از نژاد و اهل زبان آنها نیستند ولى پیوند فکرى و اعتقادى و عملى با آنها دارند از بالاترین ارزش برخوردارند.
قرآن این حقیقت را درباره همراهان پیامبر(ص) به عنوان بهترین رستگارى این گونه بیان مىدارد «لا تجد قوماً یؤمنون باللّه و الیوم الآخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم، اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایّدهم بروحٍ منه؛ هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند (بلکه دشمن مىدارند) هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند، آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و یدخلهم جنّاتٍ تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها رضى اللّه عنهم و رضوا عنه اولئک حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون؛ و آنها را در باغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها از زیر درختانش جارى است، جاودانه در آن مىمانند، خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه»اند، بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.»(22)
و امیر مؤمنان على(ع) که خود از پیشتازان این افراد است درباره پیامبر(ص) و یاران او چنین مىگویند: «و لقد کنّا مع رسول اللّه(ص) نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا ما یزیدنا ذلک الّا ایماناً و تسلیماً و مضیّاً على اللّقم و صبراً على مضض الالم وجدّاً فى جهاد العدوّ؛ براستى همیشه این گونه بود که در رکاب رسول خدا(ص) با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مىجنگیدیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مىافزود و ما را در جادّه (وسیع) حق و صبر و بردبارى برابر ناگوارىها و جهاد و کوشش برابر دشمن ثابت قدم مىساخت»(23) حضرت سجّاد(ع) نیز به این امراشاره دارد که در قسمت یاران مطرح مىشود.
امّا اذیتها و آزارهایى که آن حضرت دید بیش از آن است که در این مقام بتوان بیان نمود فقط به جملهاى از خود آن حضرت بسنده مىکنیم که فرمود: «ما اوذى احدٌ مثل ما اوذیت فى اللّه؛ هیچ کس در راه خدا مانند من اذیت و آزار نشد.»(24)
6- تبلیغ دلسوزانه با تحمّل مشقات
«و ادأب نفسه فى تبلیغ رسالتک و القبها بالدّعاء الى ملّتک و شغلها بالنّصح لاهل دعوتک؛ و خودش را در راه تبلیغ رسالت و پیام تو خسته کرد، و با فراخواندن به سوى آیین تو خود را به مشقّت افکند و با نصیحت و خیرخواهى کردن براى مؤمنان خود را مشغول ساخت.»(25)
راستى در مدّت 23 سال تبلیغ رنجهاى بىشمارى را تحمّل و بیش از هفتاد جنگ (غزوه و سریه) را براى تبلیغ اسلام و زنده نگهداشتن آن تحمل نموده، به قدرى دلسوزانه تلاش مىکرد که حتّى خداوند نیز به او تذکر داد که بنا نیست این همه خود را به زحمت اندازى.
«فلعلّک باخعٌ نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً؛ گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنى.»(26)
آن حضرت آنقدر دلسوز بود و تلاش مىکرد که قومش هدایت شود که گاه توسط همان مردم سنگباران مىشد و خون از پاى مبارکش جارى بود با این حال مىگفت: «اللّهمّ اغفر لقومى فانّهم لایعلمون؛(27) خدایا قومم را ببخش، براستى آنها (نسبت به مقام رسالت) آگاهى ندارند.»
7- هجرت و تحمّل رنج دورى از وطن و خانه خدا
راستى دور شدن از مکّه بسیار سخت و ناگوار است آنهایى که مکّه مشرّف شدهاند این امر را به خوبى لمس مىکنند، حال اگر مکّه وطن و زادگاه و «مسقط الرأس» انسانى باشد، دور شدن او از آنجا دو چندان ناگوار و تلخ خواهد بود. امّا پیامبراکرم(ص) براى اعتلا و توسعه اسلام تن به این هجرت و هجران داد و حاضر شد سالهاى دورى از وطن و خانه خدا را تحمّل نماید، و در عالم هجرت با جنگها و مشکلات فراوان دست و پنجه نرم کند، حضرت سجّاد در اینباره مىفرماید:
«و هاجر الى بلاد الغربة و محلّ النّأى عن موطن رحله، و موضع رجله و مسقط رأسه و مأنس نفسه، ارادةً منه لاعزاز دینک و استنصاراً على اهل الکفر بک؛(28) و به سرزمین دور از وطنش و بلاد غربت (یعنى مدینه) هجرت کرد وطنى که محل سکونت و نشو و نماى او بود، و در آنجا به دنیا آمده بود، و بدانجا انس و الفت گرفته بود(همه اینها) به خاطر سربلند کردن دین تو، و به خاطر یارى جستن علیه کفر بود.
این هجرت که بعد از سیزده سال از بعثت پیامبراکرم(ص) انجام گرفت پىآمدها و دستاوردهاى فراوانى داشت از جمله توسعه و عزّت یافتن اسلام، و افزون شدن مسلمانان است که امام سجّاد(ع) نیز به آنها به عنوان رهآورد هجرت پیامبراکرم(ص) اشاره نموده است.
هجرت پیامبر منشأ برکات فراوانى گشت، تشکیل حکومت اسلامى، قدرت جهانى یافتن مسلمانان، پیروزیهاى پىدرپى و... از آن جمله است بدین جهت منشأ تاریخ براى مسلمین قرار گرفت.
8 - جهاد و استقامت در حال هجرت
«حتّى استتبّ له ما حاول فى اعدائک، و استتم له مادبّر فى اولیائک فنهد الیهم مستفتحاً بعونک، و متقوّیاً على ضعفه بنصرک فغزاهم فى عقر دیارهم و هجم علیهم فى بحبوحة قرارهم حتّى ظهر امرک، و علت کلمتک، و لو کره المشرکون؛ تا جایى که (با استقامت) هرچه درباره دشمنان تو در سر داشت جامه عمل پوشانید، و آنچه درباره دوستانت مىاندیشید به دست آورد. پس در حالى که از تو کمک مىخواست، و از تو نیرو طلب مىکرد، به ستیز با دشمنان تو برخاست، پس در دل وطن دشمن با آنها جنگید، و در میان قرارگاهشان بر آنان هجوم برد، تا دین تو آشکار گشت، و کلمه تو (یعنى توحید) برترى یافت، هرچند خوشایند مشرکان نبود.»
آنچه درباره دشمن در سر داشت تسلیم شدن آنان و یا شکست آنان بود که این امر به صورت کامل در سال هشتم هجرت با فتح مکّه تحقق یافت، و آنچه براى مسلمانان تلاش داشت همان امنیّت و آرامش و عزّت جهانى بود، که آن هم به دست آمد.
این رهآوردها نتیجه جنگهاى متعدد و تلاشها و رنجهاى بىشمارى بود که پیامبر اکرم(ص) و همراهانش تحمّل کردند، از جنگ بدر و احد و خیبر و خندق گرفته تا فتح مکّه و جنگ تبوک.
9- پاداش پیامبر در قالب دعا
هر انسان منصفى نگاه اجمالى به زحمات طاقت فرساى پیامبراکرم(ص) واوصاف نیکوى او داشته باشد بىاختیار دست به دعا بر مىدارد و از خداوند پاداش نیکو براى او طلب مىکند هرچند خداوند بدون دعاى بندگان نیز پاداش در خور لیاقت آن حضرت به او عنایت مىکند، امّا دعاى بندگان هم پاداش و ثواب براى خود آنان دارد و نوعى همراهى با اهداف آن حضرت تلقى مىشود و هم باعث ترفیع درجه آن حضرت در پیشگاه الهى مىگردد، بر همین اساس است که حضرت سجّاد عرضه مىدارد.
«اللّهم فارفعه بما کدح فیک الى الدّرجة العلیا من جنّتک حتّى لایساوى فى منزلة و لایکافأ فى مرتبةٍ و لا یوازیه لدیک ملکٌ مقرّبٌ و لا نبىّ مرسلٌ؛ خدایا! در برابر زحماتى که براى تو متحمّل شد او را به بالاترین درجات بهشت برسان، تاجایى که هیچ کس با او برابر نباشد، و در هیچ مرتبهاى با وى هم رتبه نگردد، و در نزد تو هیچ ملک مقربى و هیچ پیامبر مرسلى با او برابرى نکند.
«و عرّفه فى اهله الطّاهرین و امّته المؤمنین من حسن الشّفاعة اجلّ ما وعدته یا نافذ العدة، یا وافى القول، یا مبدّل السّیئات باضعافها من الحسنات انّک ذوالفضل العظیم؛ نیکویى(و قبول) شفاعت او را درباره اهل بیت پاکش و امّت مؤمنش بیش از آنچه (به ما) وعده فرمودهاى به او بنما و معرّفى کن، اى کسى که وعده هایت نافذ است! اى کسى که به قولت وفا مىکنى! اى کسى که بدىها را به چندین برابر به خوبى مبدّل مىسازى! به راستى که تو بخشنده و بزرگى.»(29)
10 - یاد یاران
تمجید از بستگان و یاران با وفاى هر فرد، تمجید از خود او به حساب مىآید، در همین راستا امام سجّاد(ع) در یکى از دعاهاى خود بر یاران و پیروان تمامى پیروان از جمله پیامبر خاتم درود و سلام مىفرستد و از آنها تمجید مىکند و مىفرماید: «خدایا! و (درود فرست بر) پیروان رسولان و تصدیق کنندگان ایشان از اهل زمین که ندیده ایمان آوردند و در آن هنگام که دشمنان با تکذیب رسولان به دشمنى برخاستند، امّا مؤمنان با عمق ایمان مشتاقانه به سوى رسولان روى آوردند. در هر عصر و زمانى که رسولى فرستادى و براى اهل آن زمان، راهنمایى فرا راهشان نهادى از زمان آدم(ع) تا زمان محمّد(ص) که درود خدا - بر او و دودمانش باد - از امامان هدى و پیشوایان اهل تقوا - که بر همه آنها درود باد - خداوندا! پس تمام آنها را مشمول آمرزش و خشنودى خویش گردان.»
«اللّهم و اصحاب محمّدٍ خاصّة الّذین احسنوا الصّحابة و الّذین ابلوا البلاء الحسن فى نصره و کانفوه، و اسرعوا الى وفادته، و سابقوا الى دعوته، و استجابوا له حیث اسمعهم حجّة رسالاته؛ خدایا! به ویژه یاران محمّد، آن کسانى که به خوبى از عهده وفادارى به او برآمدند، و آنان که در یاریش خوب سعى نمودند و حمایت کردند و در هنگام تنهایى آن حضرت به سرعت به سوى او شتافتند و به او توان بخشیدند و در پذیرش دعوتش از یکدیگر سبقت جستند و چون حجّت و دلیل رسالتهاى خویش را به گوش آنها رساند، او را پذیرا گشتند و اجابت نمودند.
«و فارقوا الازواج و الاولاد فى اظهار کلمته، و قاتلوا الآباء و الابناء فى تثبیت نبوّته، و انتصروا به، و من کانوا منطوین على محبّته یرجون تجارةً لن تبور فى مودّته، و الّذین هجرتهم العشائر اذ تعلّقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذسکنوا فى ظلّ قرابته؛ و در راه آشکارا نمودن دعوت آن حضرت، از همسر و فرزندان خویش دست شستند و با پدران و فرزندان خود براى تثبیت نبوت آن حضرت جنگیدند و به برکت وجود او بر دشمن غالب گشتند و (درود فرست بر) آنان که مهر او را در دل داشتند و در دوستى ورزیدن به او تجارتى پرسود و بىزوال را امید داشتند و (درود فرست بر) آنان که وقتى دل به او دادند فامیل و عشیرههاى ایشان از آنان دورى کردند و زمانى که در سایه قرابت و نزدیکى آن حضرت مسکن گزیدند، نزدیکان آنان پیوند قرابت را بریدند.»(30)
حضرت با ظرافت اوصافى را ذکر مىنماید که یاران واقعى پیامبراکرم(ص) را از منحرفین و منافقین و...جدا مىسازد، مانند: به خوبى از عهده وفادارى برآمدند، در یارى حضرت نهایت تلاش نمودند...و در پایان در حق یاران حقیقى و واقعى پیامبر این گونه دعا فرموده است: «خدایا! پس از نظر دور مدار براى یاران محمّد آنچه را براى تو و در راه تو از کف دادند، آنان را با خشنودى خویش، خشنود ساز و (به آنان پاداش عطا فرما) به خاطر جمع کردن مردم به دور دین تو، و این که با رسول تو در دعوت مردم به سوى تو همراهى کردند، و هم چنین به ایشان پاداش ده به خاطر هجرتى که براى تو کردند و از قوم خود دور افتادند و از زندگى راحت و فراخ به سختى گرفتار شدند و آن کسان بسیار را که براى عزّت بخشیدن به دین تو ستمها دیدند.»(31)
پىنوشتها: -
1. سوره احزاب، آیه 56.
2. الکافى، ج 2، ص 491، ح 1؛منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، دارالحدیث، 2، ص 183.
3. مکارم الاخلاق، ج 2، ص19، ح 2040 و منتخب میزان الحکمه، همان، ص 183.
4. صحیفه کامل سجادیه، ترجمه علیرضا جعفرى، انتشارات نبوع، ص 46 دعاى دوم و تفسیر نمونه ،ج 2، ص 183.
5. راغب اصفهانى، مفردات راغب.
6. سوره آل عمران، آیه 164.
7. صحیفه سجادیه.
8. همان.
9. سوره نجم، آیه 3 و 4.
10. سوره الحاقه، آیه 43 - 44.
11. منتخب میزان الحکمه،سید حمید حسینى، دارالحدیث، دوم، ص 495 و کنزالعمّال حدیث 31883.
12. همان، ص 496 و عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 262، حدیث 22.
13. صحیفه سجّادیه، همان، ص 46 - 48.
14. سوره انبیاء، آیه 107.
15. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 495؛ الطبقات الکبرى، ج 1،ص 192.
16. سوره توبه، آیه 128.
17. ر - ک به تفسیر و توضیح سوره فیل و قریش.
18. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 15، ص 345، فروغ ابدیت، چاپ بیستم، ص 160.
19. مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 24.
20. صحیفه سجادیه،ص 48.
21. تفسیر نمونه، ج 27، ص 456.
22. سوره مجادله، آیه 22.
23. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 56، ص 74.
24. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 499، کنزالعمّال، ح 5818.
25. صحیفه سجادیه، ص 48.
26. سوره کهف، آیه 6.
27. منتخب میزان الحکمه، ص 499.
28. صحیفه سجادیه، ص 48.
29. همان، پایان دعاى دوم.
30. صحیفه سجادیه، دعاى چهارم.
31. همان.