امامان اهل الذکر
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«زیارت جامعه کبیره متن بلند امامشناسى شیعى است فرازهائى از آن را به صورت مختصر شرح کردیم و اینک فرازى دیگر:
«و اهل الذکر» سلام بر شما امامان که اهل ذکر هستید.
معنى اهل الذکر
«ذکر» به معنى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیع و گستردهاى دارد که از مصادیق بارز آن اهل بیت علیهم السلام هستند.
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً نوحى الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبیّنات و الزّبرو انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزّل الیهم و لعلهم یتفکرون».(1)
و پیش از تو جز مردانى که به آنها وحى مىکردیم نفرستادیم اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید(تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام(ص) از همین مردان برانگیخته شده است).
از آنها بپرسید که از دلائل روشن و کتب آگاهند و ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوى مردم نازل شده براى آنها روشن سازى و شاید اندیشه کنند.
بسیارى از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب گرفتهاند زیرا سؤال در باره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانى از جنس بشر با برنامههاى تبلیغى و اجرائى بودند. و به هنگام نزول قرآن آنها که با کتاب سر و کار داشتند علماى یهود و نصارى بودند آیه مىگوید بروید از آنها بپرسید تا باور کنید که ارسال رسل و انزال کتاب از کارهاى عادى خداست. آنها با آنکه به اسلام و قرآن عقیده ندارند ولى عادى بودن رسالت آنها را از جانب خداوند تصدیق خواهند کرد. در آیهاى دیگر خطاب به پیامبر ولى در حقیقت خطاب به دیگران آمده است «فان کنت فى شک مما انزلنا الیک فاسئلوا الذین یقرؤن الکتاب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلا تکونن من الممترین».(2)
و اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردیدى دارى از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مىخوانند بپرس به یقین حق از طرف پروردگار تو رسیده است بنابراین هرگز از تردید کنندگان مباش .
آیه شریفه مىگوید اگر در حقانیت پیامبر(ص) شک دارید نشانهاى او را که در کتابهاى پیشین مانند تورات و انجیل نازل شده از اهل کتاب بپرسید.
در مورد شأن نزول آیه آمده است که جمعى از کفار قریش مىگفتند این قرآن از طرف خدا نازل نشده بلکه شیطان به محمد(ص) القاء مىکند!! این سخن سبب شد که عدّهاى در تردید فرو روند خداوند با آیه فوق به آنها پاسخ گفت.(3)
آیه شریفه در مقام رجوع ضمیر متخصص به متخصص بیان یک کبراى کلّى است و آن رجوع غیر متخصص به متخصص است بر این اساس است که فقهاء این آیه را به عنوان یکى از ادله جواز تقلید گرفتهاند گرچه حقیقت آن است که آیه ارشاد به حکم عقل است. یعنى اگر این آیه هم نبود عقل به تنهائى هم مىتوانست اصل فوق را بفهمد، در زمان نزول آیه و در مواجهه با مشرکان در رابطه با پیامبر(ص) اهل ذکر مىتوانست همان علماى اهل کتاب باشند ولى این به معناى آن نیست که در همه زمانها و در برابر هر مسئلهاى آنها اهل ذکر باشند و به این ترتیب معناى فرمایش حضرت امام رضا(ع) روشن مىشود که:
در روایتى که در عیون اخبارالرضا(ع) آمده از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که امام(ع) به آن کسانى که آیه فوق را به دانشمندان یهود و نصارى تفسیر کردهاند خرده مىگیرد و مىگوید سبحان اللّه مگر چینین چیزى ممکن است اگر ما به علماى یهود و نصارى مراجعه کنیم مسلماً ما را به مذهب خود دعوت مىکنند سپس فرمود: ما اهل ذکر هستیم.(4)
روایت در صدد نفى انحصار است، معناى روایت این است که اگر مشرکان عصر پیامبر(ص) براى آگاهى از این مسئله که پیامبران خدا از جنس بشر بودند وظیفه داشتند به آگاهان اهل کتاب مراجعه کنند مفهومش این نیست که تمام مردم در هر زمانى باید به آنها مراجعه نمایند بلکه هر مسئلهاى در هر زمانى باید از آگاهان نسبت به آن مسئله پرسید.
امامان اهل ذکرند
با این مقدمه مىگوییم از مصادیق بارز و بىتردید "اهل ذکر" امامان معصوم هستند. آنها هستند که مردم در هر زمینهاى که بخواهند مىتوانند از آنها بپرسند و بهره بگیرند.
در بیست و یک روایت از طریق شیعه و بیست و سه حدیث از طریق عامه رسیده است که مراد از اهل ذکر اهل بیت(ع) هستند.(5) و مرحوم علامه مجلسى حدود 60 روایت در این زمینه نقل کرده است.(6)
در روایتى از امام على بن موسى الرضا(ع) آمده است که حضرت در پاسخ این سؤال که اهل ذکر کیانند فرمود: «نحن اهل الذکر و نحن المسؤولون؛ ما اهل ذکریم و از ما باید سؤال شود».(7)
در روایتى از حضرت امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه رسیده است: «الذکر القرآن و ان الرسول اهل الذکر و هم المسئولون؛ذکر قرآن است و اهل بیت پیامبر(ص) اهل ذکرند از آنها باید سؤال کرد.»(8)
در برخى از تفاسیر اهل سنت از ابن عباس در تفسیر آیه فوق نقل شده: «هو محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسین هم اهل الذکر و العلم و العقل و البیان؛ اینان محمد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) هستند آنها اهل ذکر و اهل علم و عقل و بیاناند».(9)
بنابراین اینکه اهل بیت(ع) از مصادیق بارز «اهل الذکر» هستند جاى تردید نیست.
نکاتى پیرامون آیه
از آیه " اهل ذکر" نکاتى استفاده مىشود:
تقلید امر عقلایى است
1- آنکه انسانهاى ناآگاه براى رفع جهل خود باید در امور به عالمان مراجعه کنند. این در اصطلاح فقهى رجوع غیر خبره به خبره نامیده مىشود. بنابراین مسئله «رجوع به متخصصان» در هر موضوعى امرى پذیرفته شده و عقلائى است هم در امور دین و هم در غیر آن، بنابر تقلید که از مصادیق بارز رجوع غیر خبره به خبره در امور دینى است امرى کاملاً عقلائى است و بنابراین این صفت بارز عقلائى را «میمون صفتى» خواندن ناشى از بى اطلاعى کامل و جهل به ماهیت تقلید است. اینکه انسان چیزى را که نمىداند از داناى مسئله بپرسد«عاقل صفتى» است.
باید پرسید
2- «جهل» عذر نیست پرسیدن و دانستن وظیفه است. لذا در روز قیامت اگر از بنده پرسیده شود که چرا به وظیفه ات عمل نکردى و او در پاسخ بگوید نمىدانستم از او مىپرسند «هلّا تعلّمت» چرا دنبال علم نرفتى تا بدانى.
لزوم تخصص و خبرویت پاسخ دهنده
3- هر کس نمىتواند در جایگاه اهل ذکر قرار گیرد به عبارت دیگر در همه امور بویژه امور دینى باید از کارشناس و متخصص آن فن پرسید، به دیگر عبارت عالمانى مىتوانند مرجع سؤالات مردم قرار گیرند که علم با جانشان عجین شده باشد. اهل ذکر به کسانى گفته مىشود که غفلت و نسیان در قلب آنها راه نیابد. باید تفاوتى بین "اهل ذکر" و "اهل علم" باشد. چرا خداوند نفرمود:"فاسئلوا اهل العلم" و فرمود:"فاسئلوا اهل الذکر" شاید رازش نکته فوق باشد. در اینجا سفارشى به همه پژوهشگران دینى بویژه جوانان عزیز دارم که بر نکته فوق عنایت ویژه داشته باشند. مراقب باشند سراغ هر کس که ادعاى "کارشناسى دینى" داشت نروند!! تحقیق کنند آیا براستى کارشناس است یا نه؟ و اینگونه نیست که با مطالعه چند کتاب فارسى مختصر دینى کسى را بتوان کارشناس دین نامید. یک کارشناس دینى باید مسلط به ادبیات عرب بوده یکدوره فقه، اصول دیده باشد باید از فلسفه و کلام مطلع باشد، باید آشناى با تفسیر قرآن و روایات عترت باشدو...و...
لزوم پاسخگویى
4- اگر پرسش از اهل ذکر لازم است، دو امر پیامد آن است:
1- اولاً باید "اهل ذکر" پاسخگو باشند. نمىشود خداوند بفرماید از اهل ذکر بپرسیم ولى آنها موظف به پاسخ نباشند (البته حساب جایى که پاسخ دادن مصلحت نیست جداست) در روایتى از وجود مقدس نبى اکرم(ص) رسیده است:
«لاینبغى للعالم ان یسکت على علمه و لاینبغى للجاهل ان یسکت على جهله و قد قال اللّه تعالى فاسئلوا اهل الذکر...؛(10) سزاوار نیست که عالم بر علم خود سکوت کند و سزاوار نیست که جاهل بر جهل خود ساکت بماند همانا خداوند فرمود: «فاسئلوا اهل الذکر».
2- پذیرش پاسخ عالمانه و منطقى عالم لازم است، زیرا که لزوم پرسش بدون پذیرش پاسخ او لغو محسوب مىشود البته با قیدى که گفتیم یعنى پاسخ عالمانه و منطقى چون آیه مىگوید:«ان کنتم لاتعلمون» یعنى بپرسید تا به علم برسید. به علم رسیدن از رهگذر پاسخ منطقى و عالمانه است.
پىنوشتها: -
1. سوره نحل، آیه 43 و 44.
2. سوره یونس، آیه 94.
3. تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 6، ص 227 (چاپ مرکز پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى).
4. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 57.
5. غایةالمرام، ص 240.
6. بحارالانوار، ج 23، ص 172 به بعد.
7. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 55 و 56.
8. همان.
9. ر.ک احقاق الحق، ج 3، ص 482.
10. الدرالمنثور، ج 5، ص 133.
«و اهل الذکر» سلام بر شما امامان که اهل ذکر هستید.
معنى اهل الذکر
«ذکر» به معنى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیع و گستردهاى دارد که از مصادیق بارز آن اهل بیت علیهم السلام هستند.
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً نوحى الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبیّنات و الزّبرو انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزّل الیهم و لعلهم یتفکرون».(1)
و پیش از تو جز مردانى که به آنها وحى مىکردیم نفرستادیم اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید(تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام(ص) از همین مردان برانگیخته شده است).
از آنها بپرسید که از دلائل روشن و کتب آگاهند و ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوى مردم نازل شده براى آنها روشن سازى و شاید اندیشه کنند.
بسیارى از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب گرفتهاند زیرا سؤال در باره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانى از جنس بشر با برنامههاى تبلیغى و اجرائى بودند. و به هنگام نزول قرآن آنها که با کتاب سر و کار داشتند علماى یهود و نصارى بودند آیه مىگوید بروید از آنها بپرسید تا باور کنید که ارسال رسل و انزال کتاب از کارهاى عادى خداست. آنها با آنکه به اسلام و قرآن عقیده ندارند ولى عادى بودن رسالت آنها را از جانب خداوند تصدیق خواهند کرد. در آیهاى دیگر خطاب به پیامبر ولى در حقیقت خطاب به دیگران آمده است «فان کنت فى شک مما انزلنا الیک فاسئلوا الذین یقرؤن الکتاب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلا تکونن من الممترین».(2)
و اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردیدى دارى از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مىخوانند بپرس به یقین حق از طرف پروردگار تو رسیده است بنابراین هرگز از تردید کنندگان مباش .
آیه شریفه مىگوید اگر در حقانیت پیامبر(ص) شک دارید نشانهاى او را که در کتابهاى پیشین مانند تورات و انجیل نازل شده از اهل کتاب بپرسید.
در مورد شأن نزول آیه آمده است که جمعى از کفار قریش مىگفتند این قرآن از طرف خدا نازل نشده بلکه شیطان به محمد(ص) القاء مىکند!! این سخن سبب شد که عدّهاى در تردید فرو روند خداوند با آیه فوق به آنها پاسخ گفت.(3)
آیه شریفه در مقام رجوع ضمیر متخصص به متخصص بیان یک کبراى کلّى است و آن رجوع غیر متخصص به متخصص است بر این اساس است که فقهاء این آیه را به عنوان یکى از ادله جواز تقلید گرفتهاند گرچه حقیقت آن است که آیه ارشاد به حکم عقل است. یعنى اگر این آیه هم نبود عقل به تنهائى هم مىتوانست اصل فوق را بفهمد، در زمان نزول آیه و در مواجهه با مشرکان در رابطه با پیامبر(ص) اهل ذکر مىتوانست همان علماى اهل کتاب باشند ولى این به معناى آن نیست که در همه زمانها و در برابر هر مسئلهاى آنها اهل ذکر باشند و به این ترتیب معناى فرمایش حضرت امام رضا(ع) روشن مىشود که:
در روایتى که در عیون اخبارالرضا(ع) آمده از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که امام(ع) به آن کسانى که آیه فوق را به دانشمندان یهود و نصارى تفسیر کردهاند خرده مىگیرد و مىگوید سبحان اللّه مگر چینین چیزى ممکن است اگر ما به علماى یهود و نصارى مراجعه کنیم مسلماً ما را به مذهب خود دعوت مىکنند سپس فرمود: ما اهل ذکر هستیم.(4)
روایت در صدد نفى انحصار است، معناى روایت این است که اگر مشرکان عصر پیامبر(ص) براى آگاهى از این مسئله که پیامبران خدا از جنس بشر بودند وظیفه داشتند به آگاهان اهل کتاب مراجعه کنند مفهومش این نیست که تمام مردم در هر زمانى باید به آنها مراجعه نمایند بلکه هر مسئلهاى در هر زمانى باید از آگاهان نسبت به آن مسئله پرسید.
امامان اهل ذکرند
با این مقدمه مىگوییم از مصادیق بارز و بىتردید "اهل ذکر" امامان معصوم هستند. آنها هستند که مردم در هر زمینهاى که بخواهند مىتوانند از آنها بپرسند و بهره بگیرند.
در بیست و یک روایت از طریق شیعه و بیست و سه حدیث از طریق عامه رسیده است که مراد از اهل ذکر اهل بیت(ع) هستند.(5) و مرحوم علامه مجلسى حدود 60 روایت در این زمینه نقل کرده است.(6)
در روایتى از امام على بن موسى الرضا(ع) آمده است که حضرت در پاسخ این سؤال که اهل ذکر کیانند فرمود: «نحن اهل الذکر و نحن المسؤولون؛ ما اهل ذکریم و از ما باید سؤال شود».(7)
در روایتى از حضرت امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه رسیده است: «الذکر القرآن و ان الرسول اهل الذکر و هم المسئولون؛ذکر قرآن است و اهل بیت پیامبر(ص) اهل ذکرند از آنها باید سؤال کرد.»(8)
در برخى از تفاسیر اهل سنت از ابن عباس در تفسیر آیه فوق نقل شده: «هو محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسین هم اهل الذکر و العلم و العقل و البیان؛ اینان محمد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) هستند آنها اهل ذکر و اهل علم و عقل و بیاناند».(9)
بنابراین اینکه اهل بیت(ع) از مصادیق بارز «اهل الذکر» هستند جاى تردید نیست.
نکاتى پیرامون آیه
از آیه " اهل ذکر" نکاتى استفاده مىشود:
تقلید امر عقلایى است
1- آنکه انسانهاى ناآگاه براى رفع جهل خود باید در امور به عالمان مراجعه کنند. این در اصطلاح فقهى رجوع غیر خبره به خبره نامیده مىشود. بنابراین مسئله «رجوع به متخصصان» در هر موضوعى امرى پذیرفته شده و عقلائى است هم در امور دین و هم در غیر آن، بنابر تقلید که از مصادیق بارز رجوع غیر خبره به خبره در امور دینى است امرى کاملاً عقلائى است و بنابراین این صفت بارز عقلائى را «میمون صفتى» خواندن ناشى از بى اطلاعى کامل و جهل به ماهیت تقلید است. اینکه انسان چیزى را که نمىداند از داناى مسئله بپرسد«عاقل صفتى» است.
باید پرسید
2- «جهل» عذر نیست پرسیدن و دانستن وظیفه است. لذا در روز قیامت اگر از بنده پرسیده شود که چرا به وظیفه ات عمل نکردى و او در پاسخ بگوید نمىدانستم از او مىپرسند «هلّا تعلّمت» چرا دنبال علم نرفتى تا بدانى.
لزوم تخصص و خبرویت پاسخ دهنده
3- هر کس نمىتواند در جایگاه اهل ذکر قرار گیرد به عبارت دیگر در همه امور بویژه امور دینى باید از کارشناس و متخصص آن فن پرسید، به دیگر عبارت عالمانى مىتوانند مرجع سؤالات مردم قرار گیرند که علم با جانشان عجین شده باشد. اهل ذکر به کسانى گفته مىشود که غفلت و نسیان در قلب آنها راه نیابد. باید تفاوتى بین "اهل ذکر" و "اهل علم" باشد. چرا خداوند نفرمود:"فاسئلوا اهل العلم" و فرمود:"فاسئلوا اهل الذکر" شاید رازش نکته فوق باشد. در اینجا سفارشى به همه پژوهشگران دینى بویژه جوانان عزیز دارم که بر نکته فوق عنایت ویژه داشته باشند. مراقب باشند سراغ هر کس که ادعاى "کارشناسى دینى" داشت نروند!! تحقیق کنند آیا براستى کارشناس است یا نه؟ و اینگونه نیست که با مطالعه چند کتاب فارسى مختصر دینى کسى را بتوان کارشناس دین نامید. یک کارشناس دینى باید مسلط به ادبیات عرب بوده یکدوره فقه، اصول دیده باشد باید از فلسفه و کلام مطلع باشد، باید آشناى با تفسیر قرآن و روایات عترت باشدو...و...
لزوم پاسخگویى
4- اگر پرسش از اهل ذکر لازم است، دو امر پیامد آن است:
1- اولاً باید "اهل ذکر" پاسخگو باشند. نمىشود خداوند بفرماید از اهل ذکر بپرسیم ولى آنها موظف به پاسخ نباشند (البته حساب جایى که پاسخ دادن مصلحت نیست جداست) در روایتى از وجود مقدس نبى اکرم(ص) رسیده است:
«لاینبغى للعالم ان یسکت على علمه و لاینبغى للجاهل ان یسکت على جهله و قد قال اللّه تعالى فاسئلوا اهل الذکر...؛(10) سزاوار نیست که عالم بر علم خود سکوت کند و سزاوار نیست که جاهل بر جهل خود ساکت بماند همانا خداوند فرمود: «فاسئلوا اهل الذکر».
2- پذیرش پاسخ عالمانه و منطقى عالم لازم است، زیرا که لزوم پرسش بدون پذیرش پاسخ او لغو محسوب مىشود البته با قیدى که گفتیم یعنى پاسخ عالمانه و منطقى چون آیه مىگوید:«ان کنتم لاتعلمون» یعنى بپرسید تا به علم برسید. به علم رسیدن از رهگذر پاسخ منطقى و عالمانه است.
پىنوشتها: -
1. سوره نحل، آیه 43 و 44.
2. سوره یونس، آیه 94.
3. تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 6، ص 227 (چاپ مرکز پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى).
4. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 57.
5. غایةالمرام، ص 240.
6. بحارالانوار، ج 23، ص 172 به بعد.
7. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 55 و 56.
8. همان.
9. ر.ک احقاق الحق، ج 3، ص 482.
10. الدرالمنثور، ج 5، ص 133.