آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

انسان و تکامل‏
1- آفرینش انسان و ترکیب وجودى او به گونه‏اى است که استعداد ترقى و تعالى در هر زمینه در نهاد وى بسان نعمتى پر بها به ودیعت نهاده شده است و مى‏تواند از راه‏ها و شیوه‏هاى گوناگون ابعاد وجودى خویش را گسترش و تکامل بخشد و به تعالى دست یابد. به عبارت دیگر: انسان با توجه به زمینه‏ها و استعدادهاى خویش رو به سوى کمال مطلق دارد و همواره در صدد صعود به مدارج عالى انسانى است. زیرا میل به کمال مطلق و نیل به آن فطرى هر انسانى است.
براى نیل به این مقصود انسانها راههایى را در پیش مى‏گیرند و شیوه‏هایى را اتخاذ مى‏کنند تا سیر خود را به سوى هدف و صعود به قله‏هاى کمال، آسان‏تر گرداند.
مشاهده سیر تکامل دیگران و نظاره صعود آنها به قلّه‏هاى کمال، انسان را به این اندیشه وامى‏دارد که چه نیکوست او نیز همانند او راه مورد نظر را به پیماید و در مسیر رشد و کمال گام بردارد.
روش الگویى مؤثرترین روش تربیت‏
2. یکى از مهمترین و مؤثرترین روشهاى تربیت، روش مبتنى بر الگوسازى و اسوه سازى است الگوهایى که از متن جامعه برخاسته و به طور طبیعى نظر همگان را به خود جلب مى‏کنند و افکار و احساسات و رفتار و زندگى را تحت تأثیر قرار مى‏دهند. زیرا عملى‏ترین و پیروزمندانه‏ترین وسیله تربیت، تربیت با یک نمونه عینى و سرمشق زنده عملى است و لذا اسوه و الگو به انسانها عرضه مى‏شود تا بتوانند صفاتى همانند صفات او را در خود تحقق بخشند و صبغه‏اى چون صبغه نمونه عینى را در خود بیابند.
نقش الگوها و اهمیت آن در کوششهاى تربیتى‏
3. الگوها از جهات گوناگون در زندگى انسانها نقش ایفا کرده که با توجه به آن نقش، اهمیت و ضرورت آن تبیین مى‏شود. نقشهایى که الگوها دارند عبارت است از:
الف: نقش الگوها در راهیابى و شناخت مسیرهاى رشد و تکامل‏
ما براى ساختن انسان صالح و در نتیجه جامعه صالح نیازمند اسوه‏اى هستیم تا راه صلاح و فلاح را به طور عینى در زندگى او بیابیم و در نتیجه با شناخت راه، خود در آن مسیر گام برداریم.
ب: نقش الگوها در کمبودها و آگاهى از نارسایى‏ها و نواقص‏
انسانى که در مسیر تکامل، حرکتش را آغاز کرده و به سمت موفقیت پیش مى‏رود براى اینکه بداند در مسیر رشد و تکامل در چه موقعیتى قرار دارد؟ و آیا پیشرفتى داشته است یا خیر؟ و آیا سرمایه‏ها را درست بکار انداخته و یا دچار خسارت شده به میزانى احتیاج دارد تا در پرتو آن خوب و بد رفتار و رسائى و نارسائى اندیشه‏ها را بسنجد و بازیابد. الگوها میزانهاى سنجش صفات پاک و پلید انسانها هستند و اگر در امر تربیت و پرورش الگوها به عنوان میزان به کار گرفته نشوند. انسانها در زندگى عقلى و عملى خویش دچار سردرگمى خواهند شد.
ج: نقش الگوها به سان عامل تحرک‏
هنگامیکه انسان از همه استعدادها و توانایى‏هاى خود غافل باشد و از هرگونه تحرک و تلاش بازمانده باشد نمایش الگو یکى از عالیترین عواملى است که در او حرکت ایجاد و نیروهاى نهفته او را بیدار مى‏کنند و قوّه‏هاى خام و آرمیده درون او رابه فعلیت مى‏آورند الگوها امید به پیروزى و رشد را در انسان احیاء نموده و زوایاى یأس و نومیدى را مى‏زدایند و از انسانهاى منجمد و ساکن عناصرى پویا و فعّال مى‏سازند.
د: نقش الگوها در پیشگیرى از انحرافات و مبارزه علیه فساد و لغزشهاى اخلاقى‏
یکى از مناسب‏ترین و پرثمرترین راه مبارزه با انحرافات و کاهش آلودگیهاى اجتماعى و افزایش محبتها و صداقتها و پاکى‏هاى اخلاقى و منش انسانى نمایش الگوهاى صالح و مدلهاى انسان کامل است. انسانى که در اجتماع خود از یک طرف شاهد عناصر پلید و ذلت و زشتى و زبونى اوست و از طرفى نظاره‏گر عناصر پاک و عزت و محبوبیت آنهاست سعى مى‏کند عشق پاکان را به دل گیرد و آنها را الگوى رفتار خود قرار دهد و در نتیجه به صلاح و عزت و محبوبیت نائل شود و از پلیدى‏ها دورى گزیند.
خلاصه الگوها میزان سنجش صفات پاک و پلید انسانها هستند که در ارزیابى و اندازه‏گیرى و بازبینى اخلاق و فضائل انسانى به کار گرفته مى‏شوند. زیرا الگوهاى انسانى افرادى هستند که مسیر کمال را تا حدودى که شایستگى الگو بودن را دارد پیموده و مراحلى از کمال را پشت سر نهاده و برازنده صفات نیکو شده است و انسانى که سالک کوى کمال است به لحاظ انگیزه‏هاى درونى و بیرونى پاى در مسیر او نهاده و همچون او به سوى کمال رهسپار مى‏گردد.
4. اسلام و معرفى الگوى مکتب با عنوان اسوه حسنه‏
هر مکتب و مرام فکرى و دینى براى اینکه در پیروان خود اعتبارى مستحکم و نفوذى خدشه‏ناپذیر کسب نماید هم باید محتوا و اصول آن از عمق بر خوردار باشد تا بتواند پاسخگوى نیاز فطرى انسان باشد. و هم باید از نمونه‏هاى عینى که تبلور و عینیت خارجى آن اصول و ارزشها هستند. بهره‏مند باشد بطوریکه هر فرد بتواند مکتب را در چهره رفتار و شخصیت هر یک از آنها ببیند لذا اسلام به عنوان مکتبى که از جاهلیت و هماهنگى با فطرت برخوردار است بر الگو و الگوسازى تکیه و انسانهایى را به عنوان نمونه عینى فضائل و ارزشها معرفى مى‏کند.
قرآن خطاب به مؤمنین مى‏فرماید که نباید بین گفتار و عمل شما تناقض باشد «لم تقولون مالاتفعلون»(1) و ائمه معصومین(ع) فرمودند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را به غیر زبانهاتان به حق دعوت کنید.» علاوه بر این با نگاه گذرا به قرآن به اسوه‏هاى متعددى برمى‏خوریم مثلاً حضرت ابراهیم(ع) اسوه برائت از باطل و باطل پرستان و بت شکنى و مبارزه با بتها و حضرت یوسف اسوه ایستادگى در برابر شهوات و حضرت نوح اسوه مقاومت و پایدارى در دعوت به حق و حضرت یعقوب اسوه صبر و تحمّل و حضرت داوود اسوه شهامت و شجاعت و حضرت اسماعیل اسوه ایثار و اصحاب کهف اسوه مهاجرین فى سبیل اللّه در شرائط حاکمیت جهل و کفر و عدم امکان رهایى از آن جز با مهاجرت و بالآخره حضرت پیامبر خاتم(ص) اسوه حسنه معرفى شدند تا انسانها بدانند که این اسوه‏ها چراغهاى فروزانى فرا راه انسانها هستند که آنها بدانند تا کجا مى‏توان مبارزه کرد، مقاومت نمود، استقامت داشت و ایثار و فداکارى نمود و تقواى الهى را در خود حفظ کرد.
5. امامان معصوم الگوهاى جاویدان و تجسّم عینى اسلام‏
امامت در اسلام موقعیتى رفیع دارد و هسته پایه‏اى تحقق حکومت اسلامى و هدایت گرى مردم در زوایاى گوناگون اخلاق و معنویت و سیاست و اجتماع و دیگر شئون بایسته صلاح و فلاح این جهانى و آن جهانى است. امامت عهده دار مسؤولیت حفظ و نگهبانى اصول اساسى دین و بیان حقایق اسلامى و حمایت از حقوق جامعه و کوشش در راه بیدارى مردم است،«انّ الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المسلمین، انّ الامامة اسّ الاسلام النامى و فرعه السامى، بالامام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفى‏ء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف».(2)
امامت زمام دین و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مسلمین است، امام اساس رشد اصول اسلام و فروع آن است با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و جمع آورى اموال عمومى و امضاء حدود و احکام و جلوگیرى از مرزها تمام مى‏شود و تحقق پیدا مى‏کند، امامت مسؤولیتى است که در راه ایفاى آن عصمت و پرهیز از گناهان در همه موارد و مواقع ضرورت مى‏یابد. امام شخصیتى است که همه گفتار و رفتار و همه حرکات و سکناتش در نگاه اسلام براى مردم سند است و مستند.
امام جامعه را اداره مى‏کند و مسؤولیت رهبرى جامعه بر دوش اوست و به لحاظ اخلاقى جامعه را تزکیه و تهذیب مى‏نماید.
الامام المطهّر من الذنوب و المبرّا عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم نظام الدّین و عزّ المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الکافرین؛(3) امام از گناهان پاک و از عیبها مبرّى است، از علم برخوردار و موسوم به حلم و بردبارى است، امام نظام دین و عزت بخش مسلمین است، امام موجب غیظ و کینه منافقان و خرابى و نابودى کافران است.
اسلام با طرح مسئله امامت به عنوان الگوى امت و نمونه عینى مکتب، عالى‏ترین قدم را در جاودانگى و تحقق آرمان و پیام خویش برداشته است. زیرا پیام و آرمان امام همچون آرمان اسلام منحصر به زمان و مکان و نسل خاص و معینى نمى‏باشد بلکه همیشگى و همگانى است بدین جهت است که امام الگوى جاویدان است و شیعه این امتیاز را دارد که در زندگى خویش قدم را در جایى مى‏گذارد که امامان معصوم(ع) قدم را در آنجا گذاشته‏اند. نه از آنها سبقت مى‏گیرد تا سقوط کند و نه از آنها عقب مى‏افتد تا گرفتار خسارت گردد.
6. حسین(ع) از بزرگترین شخصیتهاى اسلام‏
امام حسین(ع) از جمله امامان معصوم شیعه و تجسّم عینى اسلام و از شخصیتهاى بزرگ مکتب است که از او به عنوان مصباح هدایت و کشتى نجات و علت تبعیه دین و سید و سرور جوانان بهشت و امام مطلق (چه قیام کند و چه قعود) و محبوب پیامبر و نمونه عینى مکتب یاد مى‏شود، امامى که سنّت او یعنى گفتار و کردار و تقریر او حجتى است در برابر بشریت. تا انتخاب راه او خود در مسیر سعادت و تکامل گام بردارد. امامى که الگوى او پیامبر(ص) و على(ع) و انبیاء(ع) و خود الگوى مسلمانان است.
7. عاشورا حادثه بزرگ تاریخ‏
نام حسین(ع) با نام عاشورا با هم عجین است که با یاد یکى دیگرى تداعى مى‏شود عاشورا بزرگترین حادثه تاریخ در راستاى امامت براى تحقق اهداف امام تحقق پیدا کرد حادثه‏اى که از آغاز تا انجام آن درس‏آموز است. الگویى است جاودانه براى همه کسانى که اگر بخواهند انسان باشند و وظیفه شناس، از جهت فردى و اجتماعى باید چگونه باشند.
امام حسین(ع) در نهضت عاشورا براى اینکه اعلام کند که راه او ویژه او نیست بلکه راهى است جاودانه که گذشتگان همان راه را رفته‏اند و آیندگان باید همان راه را طى کنند ماهیت آن را امر به معروف و نهى از منکر مى‏داند و امر به معروف و نهى از منکر هم راه انبیاء و روش صالحان است، چنانکه امام باقر(ع) فرمود: انّ الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛(4) یعنى امر به معروف و نهى از منکر سبیل پیامبران و روش صالحان است، فریضه بزرگى است که فرائض و واجبات با آن اقامه مى‏شود و راهها امن مى‏گردد و درآمدها حلال مى‏شود و ستم‏ها بر طرف مى‏شود و از دشمنان انتقام گرفته مى‏شود و کارها مستقیم مى‏گردد. لذا امام در وصیتش به محمد بن حنفیه بر این استراتژى تکیه مى‏کند و مى‏نویسد: ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر و اسیر بسیرة جدى وابى على ابن ابیطالب.(5)
مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منکر نمایم و به سیره جدّم و پدرم على بن ابى طالب سیر نمایم. یعنى من با سلاح امر به معروف و نهى از منکر که سلاح همه انبیاء و صلحاء است از جمله سلاح پیامبر(ص) و على(ع) با دشمن مى‏جنگم و بعد هم وقتى با اصحاب حرّ روبرو مى‏شود و براى آنها سخنرانى مى‏کند در ضمن سخنرانى با استناد به سخن پیامبر(ص) و تطبیق آن بر شرائط موجود و لزوم تغییر وضع موجود مى‏فرماید: و لکم فىّ اسوة(6) من براى شما اسوه و الگو هستم. امام حسین(ع) از آن جهت که امام معصوم است و سنت او براى امت حجت، خود را الگو معرفى مى‏کند و از دیگران مى‏خواهد از این الگو پیروى نمایند، بنابراین نهضت عاشورا که به فعل و گفتار و تقریر معصوم بر مى‏گردد از آغاز تا انجام آن درس‏آموز است و الگو، که براى انسانها لازم است با مطالعه این رویداد الگوهایى را استنباط کرده و در صورتیکه شرائط همان شرائط باشد این درسها را به کار بندند و به فلاح فردى و اجتماعى نایل شوند. بویژه بر ما که شیعه هستیم و ولایت ائمه معصومین را پذیرا شده‏ایم.
زیرا بر ما لازم است در رابطه با امامان‏
اولاً: هدفهاى آنان را بشناسیم و ثانیاً: با روش زندگى آنان آشنا شویم و ثالثاً: دستورهاى آنها را درباره زندگى فرا گیریم و در موارد لازم به کار ببندیم و رابعاً: راه آنان را که راه خدا و راه معنى بخشى به زندگى است راه زندگى خود قرار دهیم و خامساً: در دوراهیهاى زندگى راهى را که شایسته یک انسان مسلمان آگاه و آزاده است انتخاب کنیم و به سهم خود به هدفهاى آنها تحقق بخشیم.
8. الگوهاى قابل استنباط
الف: امام حسین(ع) الگوى سازش ناپذیرى لزوم مبارزه با ظلم و باطل و سازش ناپذیرى با آن.
سراسر زندگى امام حسین(ع) حکایت از امتناع و خوددارى از سازش با ستم و باطل است تا آنجا که آن حضرت در تاریخ به ابوضیم(7) (پدر مقاومت و ایستادگى) ملقب شده است. امامى که در مقام دعا و نیایش خدا را سپاس مى‏گوید که در دولت ائمه کفر که عهد الهى را شکستند و پیامبران خدا را تکذیب کردند به دنیا نیامده است و در شرایطى به دنیا آمد که با بعثت پیامبر اسلام توحید حاکم و هدایت الهى محقق شد.(8)
اوج این خصلت را در امام حسین علیه السلام زمانى نظاره‏گر هستیم که خبر مرگ معاویه به او مى‏رسد و از آن حضرت درخواست بیعت با یزید مى‏شود و امام از بیعت کردن امتناع مى‏کند و براى این امتناع منطق دارد و آن اینکه مانند منى که از اهلبیت نبوت و معدن رسالت است مى‏خواهید با یزیدى که مردى فاسق و شراب‏خوار قاتل نفوس محترمه و متجاوز آشکار است بیعت کند در حالیکه «و مثلى لایبایع مثله»(9) شخصى چون من با مردى چون یزید بیعت نمى‏کند. در این بیان نمى‏گوید حسین با یزید بیعت نمى‏کند بلکه هر انسانى که شخصیتى چون من دارد یعنى موحّد صالح وارسته آزاده، عزیز به کمال رسیده‏اى با شخصیتى چون یزید که به انواع آلودگیها آلوده است سازش نمى‏کند و دست بیعت به او نمى‏دهد و در برخورد دیگرى که ولید با امام دارد حضرت مى‏فرماید: «و على الاسلام السلام اذبلیت الامة براع مثل یزید»(10) مرگ اسلام فرا مى‏رسد وقتى که امت گرفتار سرپرستى چون یزید باشند.
امام در همه مراحل عاشورا از تسلیم ناپذیرى و ذلیل نشدن سخن مى‏گوید حتى در روز عاشورا با اینکه دشمن در برابر امام صف کشیده‏اند بازهم بر این موضع خود پافشارى مى‏کند و مى‏فرماید: الا انّ الدعى ابن الدعى قد رکز بین اثنتین بین السلّه و الذلّة و هیهات منا الذلّة؛(11) بهوش باشید که این پدر ناشناخته فرزند پدر ناشناخته مرا بر سر دو راهى قرار داده است میان نابودى و خوارى، هرگز مباد که ذلت را اختیار کنم. خداوند و پیامبرش و مؤمنان و پاکان و پاک دامنان که ما را پروریده‏اند و انبوه پرهیزگاران و مردمانى که به جان آمده‏اند ما را بر آن میدارند که کشته شدن شرافتمندانه را بر پیروى لئیمان برگزینیم و بدانید که ما این خاندانیم با آنکه شمار آنان اندک است و چندان یاورى نداریم با ستم خواهیم جنگید.
از سخنان امام و رفتار آن حضرت استفاده مى‏شود که اگر در شرایطى باطل و جاهلیت در تمام ارکان جامعه رسوخ کرد... بر آنان که آگاهى دارند نه تنها نباید حاکمیت باطل و ستم را بپذیرند بلکه حتى با قلّت عدد و کمى پیروان باید به جنگند گرچه سرانجام آن شهادت باشد.
امام خمینى(ره) در بسیارى از سخنانش در زمینه عاشورا و زنده نگهداشتن نهضت حسین(ع) بر این نکته تکیه مى‏کنند که قضیه کربلا و زنده نگهداشتن آن، قضیه مقابله یک دسته کوچک امّا با ایمان بزرگ در مقابل یک رژیم طاغوتى بزرگ است، زنده نگهداشتن این معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد.(12) و لذا بزرگترین درسى که باید از این واقعه دریافت کنیم این است که یک اقلیت را در مقابل یک اکثریت و جمعیت کم را در برابر یک قدرت بزرگ و یا حکومتى که مى‏خواهند اساس اسلام را از بین ببرند براى یک مقصد اسلامى سازماندهى شوند.(13)
ب: الگوى توحید و عرفان‏
الگوى دیگرى که از حادثه عاشورا استنباط مى‏شود توحید ناب و عرفان است که در سراسر نهضت از آغاز تا انجام حکم فرما است. امام حسین(ع) هنگامیکه با دعوت به بیعت روبرو مى‏شود مى‏فرماید: انا للّه و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام؛و در لحظه شهادت وقتى از اسب بر زمین افتاد فرمود: بسم اللّه و بالله و على ملّة رسول اللّه؛(14) با این بیان استفاده مى‏کنیم، اول و آخر این واقعه با روح توحید و عرفان الهى پیش رفت و این روحیه نه تنها از حسین(ع) مشهود بلکه تمام اصحاب و یاران آن حضرت چنین بودند چه اینکه مى‏بینیم، ظهر عاشورا که امام و یاران با دشمن روبرو هستند و دشمن از مقابل به سوى امام و یارانش تیراندازى مى‏کند و اصحاب یکى پس از دیگرى به شهادت مى‏رسد ابوثمامه صائدى به حسین(ع) عرض مى‏کند یا اباعبداللّه فدایت شوم این لشکر به تو نزدیک شده‏اند، اما ما تا کشته نشویم تو را نکشند من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را که اینک وقت آن رسیده است بر پاى دارم و آن گاه نزد خداى روم. حسین(ع) سرش را بلند کرد و فرمود: ذکرت الصلاة جعلک اللّه من المصلین الذاکرین نعم هذا اول وقتها؛ نماز را یادآور شدى خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، آرى اول وقت است. از اینان بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم. چون این پیام به دشمن رسید حصین ابن تمیم گفت: نماز شما قبول نیست. حبیب ابن مظاهر در پاسخ گفت: بگمان تو نماز خاندان پیامبر قبول نیست ولى نماز تو اى خمّار یا حمار قبول است که امام پس از آن نماز خوف را بجا آورد.(15)
انسانى که از عرفان و توحید بهره‏مند است قطعاً عشق به لقاء خداوند آن چنان وجودش را لبریز مى‏کند که از مرگ نمى‏ترسد بلکه از طرفى با شجاعت و دلاورى در برابر دشمن ایستادگى مى‏کند و از سوى دیگر براى رسیدن به لقاء اللّه که لقاء معشوق است تلاش مى‏کند تا گوى سبقت را از دیگران برباید.
گرچه بوعلى سینا در بیان حالات عارف مى‏نویسد: العارف هشّ بشّ بسّام یجبل الصغیر من تواضعه کما یتجبل الکبیر و ینبسط من الخامل مثل ما ینبط من النبیه و کیف لایهش و هو فرحان بالحق و بکل شى‏ء فانه یرى فیه الحق و کیف لایستوى و الجمیع عنده سواسیة اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل؛(16) عارف گشاده رو و خوش برخورد و خندان است، در تواضع و فروتنى کودکان و خردسالان را همچون بزرگسالان محترم مى‏شمارد از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده رویى استقبال مى‏کند، چگونه گشاده رو نباشد در حالتى که او به حق مسرور و شاد است و در هر چیزى خدا را مى‏بیند و چگونه برابر نداند در حالتى که همگان نزد او شبیه اهل رحمتند که به باطل اشتغال ورزیده‏اند.»
از بیان ابن سینا استفاده مى‏شود که عارف صلح کل است و از حماسه آفرینى بهره ندارد ولى عارف حقیقى بین حماسه و عرفان جمع مى‏کند و عارف حقیقى است که حماسه آفرینى مى‏کند و تجلى جمع عرفان و حماسه در کربلا، و عاشورا است و حسین(ع) مظهر آن. زیرا اوج تجلى عرفان در دعاى عرفه و در شب عاشورا و اوج حماسه آفرینى آن حضرت روز عاشورا است.
ج: الگوى برنامه ریزى‏
هرکار موفقى متوقف بر داشتن هدف و برنامه ریزى و سازماندهى براى استفاده از امکانات در جهت رسیدن به آن هدف است. اگر هدفى نباشد و یا برنامه‏ریزى وجود نداشته باشد امکانات از بین مى‏رود بدون اینکه نتیجه‏اى از آن حاصل آید.
نهضت عاشورا در راستاى هدف خود نهضتى موفق و پیروز بوده است زیرا هدف امام توجه دادن مردم به موقعیت اسلام و مسلمین و افشاى چهره حاکمیت از جهت ظلم و ستم و جهل و انحراف از مسیر اسلام بوده است و این مقصد مى‏بایست با برنامه حساب شده و دقیق محقق شود نه اینکه این نهضت ناقص و بى‏نتیجه باشد و لذا امام با توجه به اینکه قیام نهضتش دو مرحله داشت که مرحله اول آن با خون و شهادت خود و اصحاب و یارانش پایان مى‏یابد و مرحله دوم آن که در واقع مکمّل مرحله اول قیام است با اسارت اسراء شروع مى‏شود که نتیجه آن در نهایت آگاهى مردم از شرائط موجود و ندامت صاحبان قدرت و آزادى اسراء است.
امام حسین(ع) به این دلیل نه تنها مردان را با خود همراه مى‏کند بلکه زنان و فرزندان خردسال را نیز با خود به همراه مى‏برد. کیفیت حرکت آن حضرت با همراهان به گونه‏اى است که موجب آگاهى مردم مى‏شود و لذا امام با استفاده از استراتژى هجرت از مدینه به سوى مکه هجرت مى‏کند در وصیت نامه‏اش به محمد بن حنیفه خروجش را از مدینه اراده امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امت جدّ اعلام مى‏کند نه خوش گذرانى و ظلم و ستم. و هنگام خروج در حالیکه خاندان آن حضرت غیر از محمد بن حنفیه با او بودند تا توجه همگان را به این نکته جلب کند که شرائط و موقعیت، موقعیت حاکمیت فرعونى و ارعاب و وحشت است و لذا آیه 21 سوره قصص را تلاوت مى‏کند« فخرج منها خائفاً یترقب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمین» و وقتى وارد مکه مى‏شود آیه «فلمّا توجه تلقاء مدین قال عسى ربّى ان یهدینى سواء السبیل» (قصص، آیه 22) را تلاوت مى‏کند.
انتخاب مکه و ماندن چهار ماه در آن و فعالیتهایى که آن حضرت دارد خود برنامه‏اى حساب شده است شروع مرحله دوم مهاجرت از مکه در روز عرفه با سخنرانى آتشین در بیابان عرفات و تبدیل کردن حجش به عمره به مقصد کوفه با مقدماتى که فراهم شده بود باز حاکى از برنامه ریزى است، فرستادن مسلم بن عقیل به سوى کوفه و بیان ویژگى‏هاى امام به طور کلى و فلسفه فرستادن مسلم خود نوعى برنامه‏ریزى است و بالآخره انتخاب شهادت آن حضرت و اصحاب و یارانش مرحله اول برنامه پیروز است و بعد از شهادت آن حضرت رسالت تکمیل نهضت بر دوش اسراء به رهبرى ظاهرى زینب کبرى(س) نهاده مى‏شود و آن حضرت با سخنرانى‏هاى افشاگرانه و آتشین خود در بازار کوفه و مجلس ابن‏زیاد در کوفه و همچنین سخنرانى آن حضرت در مجلس یزید در شام و سخنانى که در برخوردهاى گوناگون داشتند که هم هدف امام را بیان مى‏کرد و هم چهره خلافت را افشاء مى‏نمود و سرانجام با سخنرانى امام چهارم(ع) در مسجد شام زمینه فشار افکار عمومى بر یزید بگونه‏اى بود که از کار خود اظهار ندامت بلکه گناه را بگردن دیگرى مى‏انداخت و بالأخره اسراء را آزاد کرد، همه این وقایع حکایت از برنامه ریزى دقیق آن حضرت دارد تا هدف خود را محقق سازد.

د: الگوى صبر و مقاومت و تحمل مشکلات آن تا رسیدن به پیروزى‏
اگر انسان بخواهد در هر کارى با داشتن هدف و برنامه توفیق حاصل کند پشتوانه آن صبر و شکیبایى و تحمل شدائد و مشکلات آن است و اگر صبر نباشد پیروزى حاصل نخواهد شد.
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید

یکى از الگوهایى که از نهضت عاشورا استنباط مى‏شود صبر و شکیبایى است که خود حسین(ع) قهرمان صبر است، زینب کبرى اسطوره صبر است و همه کسانى که در مرحله اول و دوم قیام تا پیروزى کامل پیش رفتند نتیجه صبر و شکیبایى بوده است.
اگر انسان صبور نباشد با روبرو شدن به مشکلى دچار یأس و در نتیجه گرفتار شکست مى‏شود لذا حسین(ع) از آغاز بر صبر تکیه مى‏کند که به مواردى از آن اشاره مى‏شود:
در وصیت نامه حضرت به محمدابن حنفیه مى‏فرماید: «فمن قبلنى بقبول الحق فاللّه اولى بالحق و هو خیر الحاکمین و من ردّ على هذا صبرت حتّى یقضى اللّه بینى و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین» هر کس راه را برگزیند حق را پذیرفته و هر کس از من سرپیچى کند صبر پیشه مى‏کنم تا خداوند میان من و این چنین مردمان، خود قضاوت کند و او بهترین قضاوت کنندگان است.
در حقیقت نه تنها حسین(ع) بلکه همه همراهان او چه مردان و چه زنان و چه پیران و چه جوانان صبرشان عامل ایستادگى آنها بوده است.
ه : عاشورا تجلى اطاعت از امام و تعهد در برابر مقام ولایت‏
یکى از الگوهاى قابل استنباط در نهضت عاشورا اطاعت از امام و تنها نگذاشتن رهبر و حتى مانع از ورود هرگونه زخمى بر او تا وقتى که یاران هستند بوده است، یارانى که پروانه وار عاشق وجود امام بوده و بر اطراف او حلقه و در شرائطى که حتى امام در شب عاشورا مى‏فرماید: «الا و انّى قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فى حلّ لیس علیکم منى زمام، هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً؛(17) من به شما اجازه دادم که از اینجا بروید پس همه آزاد هستید و هیچ گونه پیمانى و تعهدى از من بر گردن ندارید اکنون شب است و تاریکى شما را فرا گرفته است آن را مرکب راهوار خود کنید.»
نخستین کسى که جواب حسین بن على را داد عباس بن على بود که فرمود: چرا چنین کنیم، براى اینکه پس از تو زنده باشیم، نه هرگز خداوند چنان روزى را براى ما پیش نیاورد. پس از او دیگران از او پیروى کرده همین سخن را تکرار کردند.
این وقایع حکایت از این حقیقت مى‏کند که رهبر حق اگر با خطر روبروست امت و پیروان باید چون پروانه گرد شمع وجود او حلقه بزنند تا گزندى به رهبر وارد نشود.
و: الگوى عزّت و ارجمندى و نفوذناپذیرى‏
یکى از الگوهاى قابل استنباط از نهضت عاشورا کسب عزّت و عزیزانه زندگى کردن است و براى حفظ عزّت مرگ را به جان خریدن.
انسان عزیز کسى است که هیچ کس و هیچ چیز در او نفوذ نمى‏کند نه تهدید او را از تلاش براى رسیدن به هدف باز مى‏دارد و نه تطمیع او را به دنبال خود مى‏کشاند و نه امور دیگر در او اثر مى‏گذارد. لذا امام حسین علیه السلام در برابر نصیحت دوستان مى‏فرمود: به خدا سوگند من هرگز تن به پستى نخواهم داد.(18)
پس از آنکه خبر سازش ناپذیرى حسین(ع) به گوش دوستان و خویشان رسید گروهى از هواداران از روى دلسوزى و براى حفظ جان آن حضرت به نزدش شتافتند و به موعظه و نصحیت پرداختند تا شاید حسین را از راهى که برگزیده است برگردانند امّا امام حسین(ع) در جواب آنها مى‏گوید آن چه را که شما مى‏دانید من هم مى‏دانم ولى به خدا سوگند که من هرگز تن به ذلت و پستى نخواهم داد.
ز: الگوى اخلاق و عواطف و رحمت‏
یکى از الگوهاى قابل استنباط در جریان عاشورا درس رحمت و محبت است که ما آن را از حسین(ع) در جریان برخورد با دشمن مشاهده مى‏کنیم امام هنگام روبرو شدن حُر و اصحابش با او و مشاهده آثار تشنگى در لشکر به جوانان خود دستور داد این گروه را سیراب و دهان اسب‏هایشان راتر کنند آنها اطاعت کرده و همه آنها را آب دادند و حتى على ابن طعان محاربى را که نمى‏توانست براحتى آب بخورد امام سر مشک را مى‏پیچاند تا به راحتى آب بیاشامد و خود و اسبش سیراب شود.
امام در این جریان اخلاق و عواطف انسانى را در برابر دشمنى که براى محاصره وى بیابانها را در نوردیده است از یاد نمى‏برد و آنها را با خوشرویى سیراب مى‏کند.
ح: نقش الگویى زن در کربلا و نهضت عاشورا همچون مرد
آفرینش انسان به گونه‏اى است که زن و مرد به عنوان دو موجود مکمّل همدیگر همیشه مطرح بوده است. زن بدون مرد و مرد بدون زن ناقص مى‏باشند در نهضت عاشورا و کربلا نیز این حقیقت تجلى پیدا کرده است و زن را در جاى جاى این نهضت مشاهده مى‏کنیم که نقش ایفا کرده است زنانى که از ایثار و فداکارى و صبر و استقامت برخوردار بودند و حضور آنها گاهى به صورت مشوّق شوهر براى دفاع از اسلام و امام است چنانکه همسر زهیرابن قین چنین نقشى را ایفا مى‏کند و گاهى به صورت مادر با تشویق فرزند براى حضور در صحنه نبرد ظاهر مى‏شود و زمانى به صورت رساندن پیام خون حسین(ع) در صحنه‏هاى بعد از شهادت تا موفقیت کامل در حالت اسارت وظیفه خود را انجام مى‏دهد و این حقیقت گواه این حقیقت است که این دو صنف وظیفه دفاع از حق را داشته و نباید هراس به دل راه دهند و شجاعانه باید به وظیفه الهى خویش عمل کنند. امام خمینى(ره) فرمودند: سید الشهداء و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکارى در میدان، تبلیغ در خارج میدان همان مقدارى که فداکارى حضرت پیش خداى متعال ارزش دارد خطبه‏هاى حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زن‏ها بترسند و نباید مردها بترسند حضرت زینب(س) در مقابل یزید ایستاد و او را آنچنان تحقیر کرد که بنى امیه در عمرشان همچو تحقیرى نشنیده بودند. صحبتهایى که آنها در کوفه و شام کردند در واقع چهره یزید را فاش کردند هم حضرت سجاد(ع) این مطلب را در حضور جمع فاش کرد که قضیه مقابله غیر حق با حق نیست بلکه مقابله حق با باطل است و حضرت زینب(س) هم همین حقیقت را فاش کرد.(19)
ط : توبه اصل اساسى تربیت اسلامى‏
کربلا و عاشورا راه سلوک و پیمایش راه کمال را به انسان نشان مى‏دهد و به انسانها در طول تاریخ مى‏آموزد که اگر خطا و گناه کردى حتى اگر آن گناه محصور کردن امام معصوم باشد باز هم باب رحمت الهى وسیع است و انسان که بعد از یقظه و بیدارى نسبت به اعمال خود نادم و پشیمان شود و به سوى خدا باز گردد و توبه نماید توبه‏اش مقبول واقع خواهد شد چنانکه در موضوع حُر و ندامتش و پذیرش توبه او توسط امام و ایثار و فداکارى و جانبازى او در برابر دشمن به عنوان نشانه صداقت در توبه این حقیقت را به انسان مى‏باوراند که این اصل اساسى اگر توسط هر کسى اتخاذ شود مى‏تواند او رابه عالى‏ترین مراحل تکامل نائل گرداند.
ى : الگوى ایثار و فداکارى همراه با شادابى و نشاط
عاشورا سراسر جلوه ایثار و فداکارى بود زیرا همه کسانى که در رکاب حسین(ع) بودند سراپا عشق بودند و براى ربودن گوى شهادت از یکدیگر سبقت مى‏گرفتند چون همه مى‏خواستند در راه حق هرچه سریعتر به لقاء حق برسند و لذا هرچه به لحظه شهادت نزدیک مى‏شدند چهره آنها گلگون‏تر مى‏شد.
البته الگوهاى قابل استنباط در این امور دهگانه منحصر نمى‏شود بلکه باید توجه داشت که عاشورا تجلّى عینیت کلى اسلام است که در آن عقاید و اخلاق و احکام الهى خود را نشان مى‏دهد بنا به گفته مرحوم شیخ جعفر شوشترى: در کربلا هم عبادت بود و هم شجاعت و حماسه، هم سازش ناپذیرى با ظلم بود و هم حقوق افراد در آن رعایت شد. هم رقّت و دلسوزى بود و هم شدّت و ایستادگى، هم دوراندیشى بود و هم ترس از خدا، و بالأخره ظهور و اطمینان و آرامش نفس.(20) بطوریکه سوره فجر را سوره حسین علیه السلام نامیدند و امام صادق(ع) فرمود: سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانید که این سوره حسین بن‏على است و به آن رغبت کنید تا مشمول رحمت خدا شوید. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى که خدا فرمود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربّک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنّتى؛ یعنى حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنه راضیه مرضیه است و اصحاب آن حضرت در روز قیامت از خدا راضى هستند و خدا از آنها راضى است و این سوره در خصوص حسین بن على(ع) و شیعه آن حضرت و شیعه آل محمد(ص) است.(21)
عاشورا روزى بود که در آن نماز و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر و ملاطفت و ادخال سرور بر مؤمن و ذکر و دعا و عیادت مریض و یقین و رضا و سخاوت و حلم و بردبارى و حسن خلق و جوانمردى و غیرت نسبت به نفس و اهل و عیال و قناعت و صبر و دیگر ارزشها به عینیت پیوست و بالأخره عاشورا در روز عاشورا صفات متضاد را جمع کرده است با توجه به این خصائص و ویژگیها نهضت عاشورا براى همگان الگو است هم براى کسانى که به لحاظ اخلاقى با مشکل مواجهند مى‏توانند از کربلا الگو بگیرند و در واقع با بیدارى و هوشیارى با قدم توجه به دنیاى اخلاق و سیر و سلوک وارد شوند و خودخواهى را که امّ الرذائل انسانى است از خود دور کنند و هم براى مواجهه تهاجم فرهنگى از آن الگو بگیرند و با امر به معروف و نهى از منکر به مقابله با آن اقدام کنند و هم با روحیه سازش ناپذیرى و برخوردارى از عزت از تسلیم شدن در برابر ستمگران و شیاطین سرباز زده و بلکه با شجاعت و باک نداشتن و نترسیدن از دشمن، نیروها و امکانات و برنامه ریزى به گونه‏اى سازماندهى کنند که نه تنها ریشه ستم و ستمگر را بسوزانند بلکه با استفاده از نیروى اندک بیشترین نتایج و بهره‏ها را ببرند و بالأخره با تعهد و مسؤولیت در برابر مقام ولایت و امامت و رهبرى همگام با رهبرى و اطاعت از او آنچه که وظیفه است به انجام رساند تا هم اسلام از خطر مصون و هم جامعه از آفات محفوظ و هم انسان از وساوس شیطان و هواهاى نفسانى در امان باشد.
پى‏نوشت‏ها: -
1. سوره صف، آیه 2.
2. اصول کافى، ج 1، ص 200.
3. اصول کافى، ج 1، ص 201.
4. وسائل الشیعه، طبع آل البیت، ج 16، ص 119.
5. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 188.
6. تاریخ طبرى، ج 4، ص 304.
7. فى رحاب اهل البیت، ج 2،(5-3) ص 54.
8. دعاى عرفه.
9. بحارالانوار، ج 44،ص 325.
10. همان، ص 326.
11. همان، ج 45، ص 9.
12. صحیفه نور، ج 10، ص 30 - 32.
13. همان، ج 16، ص 207 - 210.
14. لهوف، ص 54.
15. کامل ابن اثیر، ج 4، ص 70.
16. اشارات، ج 3، ص 391.
17. ارشاد مفید، ج 2، ص 91.
18. لهوف،ص 11 و 12.
19. صحیفه نور، ج 17، ص 59.
20. الخصائص الحسینیه، ص 37 - 44.
21. تأویل در آیات الطاهرة، ص 769.

تبلیغات