آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

حادثه عظیم غدیر که در سال دهم هجرت، به دستور الهى در صحراى غدیر در برابر بیش از صد هزار مسلمان رخ داد، بین شیعه و سنى از احادیث متواتر است، و در اصل ماجرا همه اتفاق نظر دارند(1) در این همایش عظیم که پیامبر(ص) مى‏خواست مطابق وحى الهى (آیه 67مائده) حضرت على(ع) را به عنوان جانشین و رهبر بعد از خود معرفى و نصب کند، نخست خطبه‏اى خواند. این خطبه را محدثین شیعه و سنى - با اندکى اختلاف در الفاظ - نقل کرده‏اند، از منابع و مدارک این خطبه عبارتند از:
1- الاحتجاج طبرسى، به سند متصل خود از امام باقر(ع)(2)
2- الاقبال سید بن طاووس به سند خود از حذیفة بن یمان.
3- کتاب التحصین سید بن طاووس به سند خود از زیدبن ارقم.
علامه طبرسى پس از پایان این خطبه، از امام صادق (ع) نقل کرده: هنگامى که رسول خدا(ص) این سخنرانى را به پایان رسانید، مردم، مردى خوش سیما که بوى خوش از او به مشام مى‏رسید دیدند که گفت: «سوگند به خدا من هرگز محمد(ص) را مانند امروز ندیده بودم که چقدر در مورد امامت پسر عمویش على(ع) تأکید کرد، او را به گونه‏اى براى رهبرى نصب کرد که احدى جز کافر، این نصب را نمى‏شکند، و این عهد را نقض نمى‏کند، عذاب طولانى باد بر کسى که چنین عهدى را بشکند.» عمربن خطاب که در آنجا بود و سخن او را شنید، از شکل و شمایل و سخن او شگفت زده شد، به پیامبر(ص) رو کرد و گفت: آیا گفتار این شخص را نشنیدى که چنین و چنان گفت؟ پیامبر(ص) به عمر فرمود: آیا مى‏دانى این شخص کیست؟ عمر پاسخ داد: نه. پیامبر(ص) فرمود: «ذلک الرّوح الامین جبرئیل...؛ این شخص روح الامین جبرئیل بود، بپرهیز از این که این عهد را بشکنى، که اگر چنین کنى خداوند و رسولش و فرشتگان و مؤمنان از تو بیزار خواهند شد.»(3)
این خطبه بسیار مفصل و پرمحتوا است، از حمد و ثناى الهى شروع شده، سپس به زمینه سازى براى آماده کردن نفوس مى‏پردازد، آنگاه ولایت و امامت دوازده امام را رسماً اعلان مى‏فرماید. و پس از آن دست، حضرت على(ع) را بلند مى‏کند، و به مردم معرفى مى‏نماید، و ولایت و امامت او را به طور روشن اعلان مى‏کند. در مرحله پنجم تأکید فراوان مى‏نماید که امت به مسأله امامت، توجه جدى و عمیق کنند، و مسؤولانه این مسأله را دنبال نمایند. آنگاه براى هشدار مؤمنان اشاره‏اى به کار شکنى‏هاى منافقان نموده، و مسلمانان را از کید و نیرنگ آنان برحذر مى‏دارد. و در مرحله بعد به پیروان اهل بیت (ع) و ویژگى‏هاى آنها، و همچنین به ذکر دشمنان ایشان و خصایص آنها مى‏پردازد. در مرحله هشتم ذکرى از امام قائم آل محمد(عج) به میان آورده و پاره‏اى از ویژگى‏هاى آن حضرت را تبیین مى‏سازد. آنگاه به مسأله اخذ بیعت براى حضرت على(ع) به عنوان امام و رهبر پس از خود مى‏پردازد، و در پایان به مسأله حلال و حرام و اهمیت دادن به حج، و بیعت گرفتن از مردم براى پذیرش احکام اسلام، و عمل به آن، و نصایح دیگر راجع به توجه نمودن به زکات و نماز و امربه معروف و نهى از منکر، قرآن و محتواى قرآن تذکر مى‏دهد. و پایان گفتارش را با این سخنان ملکوتى مى‏آراید.
«اللّهم اغفر للمؤمنین بما ادّیت و امرت و اغضب على الجاحدین الکافرین، و الحمدللّه ربّ العالمین ؛خدایا به خاطر آنچه ادا کردم، و امر نمودم، مؤمنین را بیامرز و بر منکران که کافرند خشم فرما، و حمد و سپاس ویژه خداوند جهانیان است.»
فراز بر جسته از این خطبه غرّا
گرچه همه جمله‏ها و واژه‏هاى این خطبه حاوى پیام، و فراز قابل توجه در راستاى رهبرى و امامت حضرت على(ع) پس از پیامبر(ص) است، ولى براى رعایت اختصار نظر شما را به فراز برجسته جلب مى‏کنیم:
توحید ناب اساس مکتب
در آغاز این خطبه به طور مبسوط و بسیار عرفانى و در سطح عالى، سخن از توحید ناب به میان آمده، سخن از آفریدگار بى همتاى جهان، سخن از اوصاف و ویژگى‏هاى او و سپاسگزارى از او و گواهى به عظمت و اوصاف او، که اگر به راستى توحید ناب در دل‏ها ریشه دواند و تثبیت گردد، هرگونه انحراف و نابسامانى‏هاى نظرى و عملى از زندگى انسان زدوده مى‏شود، و انسان آماده پذیرش رهبرى حق، رهبرى که از سوى خدواند یکتا تعیین شده مى‏گردد و با جان و دل او را به عنوان نماینده خدا در میان انسان‏ها مى‏پذیرد. در فرازى از این بخش چنین مى‏خوانیم: «احمده کثیراً و اشکره دائماً على السّرّاء و الضّرّاء...؛او را بسیار سپاس گویم و همواره شکر مى‏نمایم خواه در آسایش باشم و یا در گرفتارى، در حال خستگى باشم یا آرامش. و به او و فرشتگانش، و کتاب‏ها و پیامبرانش ایمان مى‏آورم، دستور او را گوش مى‏دهم، پیروى مى‏نمایم، و به تحصیل رضایت او مبادرت مى‏ورزم.و در برابر مقدرات او تسلیم مى‏باشم از روى خوف و امید، چرا که او است خدایى که نمى‏توان از مکر او در امان بود، و او ظلمى نمى‏کند که از ظلمش در هراس باشیم.
ابلاغ فرمان مهم الهى، و توصیف منافقان‏
در این بخش مسأله امامت و رهبریت حضرت على(ع) به دستور الهى مطرح مى‏شود، آن حضرت پس از ذکر آیه 67 مائده خطاب به مردم مى‏فرماید: اى مردم! من در ابلاغ آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهى نکرده، و من سبب نزول این آیه را براى شما بیان مى‏کنم، جبرئیل سه بار بر من نازل شد، و سلام پروردگارم را - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این همایش بر خیزم، و به سمع هر سفید و سیاهى ابلاغ کنم که على بن ابیطالب (ع) برادر من و وصى من، و جانشین من بر امتم، و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است، جز این که پیامبرى بعد از من نیست، و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در این مورد این آیه را از کتابش نازل کرده: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذّین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون؛ جز این نیست که سرپرست و صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند، و کسانى که ایمان آورده و نماز را بپا مى‏دارند، و در حال رکوع زکات مى‏دهند.»(4)
و على بن ابیطالب (ع) است که نماز را به پا داشته، و در حال رکوع، زکات داده، و در هر حال خداوند متعال را قصد مى‏کند. اى مردم من از جبرئیل تقاضا کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم (معرفى رهبرى على علیه السلام) معاف بدارد، زیرا افراد پرهیزکار کم اند، و منافقان بسیار، و از تباهى ملامت گران، و نیرنگ‏هاى مسخره کنندگان به اسلام آگاهم، همان کسانى که خداوند آنان را در قرآن چنین توصیف نموده: «یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم ؛(5) آنها به زبان خود چیزى مى‏گویند که در دل ندارند.» و این کار (مهم رهبرى) را سهل مى‏شمرند، در حالى که در پیشگاه خداوند بسیار مهم و عظیم است. و همچنین به خاطر این که منافقین بارها مرا آزار نموده‏اند، تا آنجا که مرا اُذُنْ (گوش دهنده هر حرفى) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم...(6) اگر بخواهم گویندگان این نسبت (اذن) را نام ببرم مى‏توانم اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم مى‏نمایم، و هرگاه خواسته باشم با نشانه‏ها آنها را معرفى کنم مى‏توانم، ولى سوگند به خدا من با آنها بزرگوارانه برخورد نموده‏ام.
پس از همه این امور، ذات پاک خدا از من راضى نمى‏شود، مگر آنچه را که در حق على(ع) نازل کرده ابلاغ کنم، آنچه را که نازل کرده این آیه است: «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من النّاس؛(7) اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نرسانى رسالت او را انجام نداده‏اى، خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمى‏کند.»
ویژگى‏هاى على(ع) و اشاره به امامان بعداز او
در این بخش، پیامبر(ص) به همه جهانیان از هر قوم و نژاد اعلام عمومى صادر کرده و مى‏فرماید: «بدانید که خداوند على(ع) را سرپرست و امام قرار داده، که اطاعتش را واجب نموده است. و همه مهاجران و انصار و تابعین و روستایى و شهرى، عربى و عجمى را بر اطاعت او فرا خوانده است. بر همه افراد از آزاده، برده، بزرگ و کوچک، سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست، حکم او اجرا شونده، و کلامش مورد عمل، و فرمانش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس پیرو او باشد، و او را تصدیق نماید، مشمول رحمت الهى است. اى مردم! این آخرین بارى است که در چنین اجتماعى بپا مى‏ایستم، پس بشنوید و اطاعت کنید، و در برابر فرمان خداوند سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند متعال صاحب اختیار و معبود شما است و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مورد خطاب قرار داده است، و بعد از من على(ع) صاحب اختیار شما و امام شما به امر الهى است...
حلالى نیست مگر آنچه را خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند، و حرامى نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام کرده باشند... اى مردم! على(ع) را بر دیگران فضیلت دهید، هیچ عملى نیست مگر آن که خداوند آن را در من جمع کرده است، و هر علمى را که آموخته‏ام در وجود امام المتقین(على(ع)) جمع نموده‏ام، و هیچ علمى نیست مگر آنکه آن را به على(ع) آموخته‏ام. او است امام مبین که خداوند در سوره یس، آیه 12 ذکر کرده است: اى مردم از على(ع) به سوى دیگرى گمراه نشوید، و از او روى برمگردانید، و از ولایت او سرباز نزنید، اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل مى‏کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى‏نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده‏اى او را از حق باز نمى‏دارد...اى مردم على(ع) را فضیلت دهید، که او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است، تا مادامى که خداوند روزى را نازل مى‏کند، ملعون و مورد خشم خدا است آن کسى که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد، و بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را براى من آورده است: «هر کس با على(ع) دشمنى کند، و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر او باد.»
اى مردم قرآن را تدبّر نمایید، و آیات آن را بفهمید. و در محکمات آن نظر کنید، و به دنبال متشابه آن نروید، سوگند به خدا باطن قرآن را براى شما آشکار نمى‏سازد، و تفسیرش را برایتان روشن نمى‏کند، مگر این شخص(على علیه السلام) که دستش را مى‏گیرم، و او را به سوى خود بالا مى‏برم و بازوى او را مى‏گیرم و با دو دستم او را بلند مى‏کنم و به شما مى‏فهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم، این على صاحب اختیار اوست»، و او على بن ابیطالب برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.
اى مردم على و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اکبر است، هر یک از این دو از دیگرى خبر مى‏دهد، و با آن موافق است، آنها از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد گردند.
پى‏نوشت‏ها: -
1. در این باره به جلد اول کتاب ارزشمند الغدیر علّامه امینى مراجعه شود.
2. احتجاج طبرسى، ج 1، ص 71 تا 84، و از علماى اهل تسنن، محمد بن جریر طبرى در کتابش «الولایة» به نقل از زیدبن ارقم نقل نموده است (الغدیر، ج 1، ص 270).
3. همان، ص 84.
4. سوره مائده، آیه 55.
5. سوره فتح، آیه 11.
6. چنان که در آیه 61 سوره توبه به این مطلب اشاره شده است.
7. سوره مائده، آیه 67.

تبلیغات