فرازهایى از خطبه غدیر
آرشیو
چکیده
متن
حادثه عظیم غدیر که در سال دهم هجرت، به دستور الهى در صحراى غدیر در برابر بیش از صد هزار مسلمان رخ داد، بین شیعه و سنى از احادیث متواتر است، و در اصل ماجرا همه اتفاق نظر دارند(1) در این همایش عظیم که پیامبر(ص) مىخواست مطابق وحى الهى (آیه 67مائده) حضرت على(ع) را به عنوان جانشین و رهبر بعد از خود معرفى و نصب کند، نخست خطبهاى خواند. این خطبه را محدثین شیعه و سنى - با اندکى اختلاف در الفاظ - نقل کردهاند، از منابع و مدارک این خطبه عبارتند از:
1- الاحتجاج طبرسى، به سند متصل خود از امام باقر(ع)(2)
2- الاقبال سید بن طاووس به سند خود از حذیفة بن یمان.
3- کتاب التحصین سید بن طاووس به سند خود از زیدبن ارقم.
علامه طبرسى پس از پایان این خطبه، از امام صادق (ع) نقل کرده: هنگامى که رسول خدا(ص) این سخنرانى را به پایان رسانید، مردم، مردى خوش سیما که بوى خوش از او به مشام مىرسید دیدند که گفت: «سوگند به خدا من هرگز محمد(ص) را مانند امروز ندیده بودم که چقدر در مورد امامت پسر عمویش على(ع) تأکید کرد، او را به گونهاى براى رهبرى نصب کرد که احدى جز کافر، این نصب را نمىشکند، و این عهد را نقض نمىکند، عذاب طولانى باد بر کسى که چنین عهدى را بشکند.» عمربن خطاب که در آنجا بود و سخن او را شنید، از شکل و شمایل و سخن او شگفت زده شد، به پیامبر(ص) رو کرد و گفت: آیا گفتار این شخص را نشنیدى که چنین و چنان گفت؟ پیامبر(ص) به عمر فرمود: آیا مىدانى این شخص کیست؟ عمر پاسخ داد: نه. پیامبر(ص) فرمود: «ذلک الرّوح الامین جبرئیل...؛ این شخص روح الامین جبرئیل بود، بپرهیز از این که این عهد را بشکنى، که اگر چنین کنى خداوند و رسولش و فرشتگان و مؤمنان از تو بیزار خواهند شد.»(3)
این خطبه بسیار مفصل و پرمحتوا است، از حمد و ثناى الهى شروع شده، سپس به زمینه سازى براى آماده کردن نفوس مىپردازد، آنگاه ولایت و امامت دوازده امام را رسماً اعلان مىفرماید. و پس از آن دست، حضرت على(ع) را بلند مىکند، و به مردم معرفى مىنماید، و ولایت و امامت او را به طور روشن اعلان مىکند. در مرحله پنجم تأکید فراوان مىنماید که امت به مسأله امامت، توجه جدى و عمیق کنند، و مسؤولانه این مسأله را دنبال نمایند. آنگاه براى هشدار مؤمنان اشارهاى به کار شکنىهاى منافقان نموده، و مسلمانان را از کید و نیرنگ آنان برحذر مىدارد. و در مرحله بعد به پیروان اهل بیت (ع) و ویژگىهاى آنها، و همچنین به ذکر دشمنان ایشان و خصایص آنها مىپردازد. در مرحله هشتم ذکرى از امام قائم آل محمد(عج) به میان آورده و پارهاى از ویژگىهاى آن حضرت را تبیین مىسازد. آنگاه به مسأله اخذ بیعت براى حضرت على(ع) به عنوان امام و رهبر پس از خود مىپردازد، و در پایان به مسأله حلال و حرام و اهمیت دادن به حج، و بیعت گرفتن از مردم براى پذیرش احکام اسلام، و عمل به آن، و نصایح دیگر راجع به توجه نمودن به زکات و نماز و امربه معروف و نهى از منکر، قرآن و محتواى قرآن تذکر مىدهد. و پایان گفتارش را با این سخنان ملکوتى مىآراید.
«اللّهم اغفر للمؤمنین بما ادّیت و امرت و اغضب على الجاحدین الکافرین، و الحمدللّه ربّ العالمین ؛خدایا به خاطر آنچه ادا کردم، و امر نمودم، مؤمنین را بیامرز و بر منکران که کافرند خشم فرما، و حمد و سپاس ویژه خداوند جهانیان است.»
فراز بر جسته از این خطبه غرّا
گرچه همه جملهها و واژههاى این خطبه حاوى پیام، و فراز قابل توجه در راستاى رهبرى و امامت حضرت على(ع) پس از پیامبر(ص) است، ولى براى رعایت اختصار نظر شما را به فراز برجسته جلب مىکنیم:
توحید ناب اساس مکتب
در آغاز این خطبه به طور مبسوط و بسیار عرفانى و در سطح عالى، سخن از توحید ناب به میان آمده، سخن از آفریدگار بى همتاى جهان، سخن از اوصاف و ویژگىهاى او و سپاسگزارى از او و گواهى به عظمت و اوصاف او، که اگر به راستى توحید ناب در دلها ریشه دواند و تثبیت گردد، هرگونه انحراف و نابسامانىهاى نظرى و عملى از زندگى انسان زدوده مىشود، و انسان آماده پذیرش رهبرى حق، رهبرى که از سوى خدواند یکتا تعیین شده مىگردد و با جان و دل او را به عنوان نماینده خدا در میان انسانها مىپذیرد. در فرازى از این بخش چنین مىخوانیم: «احمده کثیراً و اشکره دائماً على السّرّاء و الضّرّاء...؛او را بسیار سپاس گویم و همواره شکر مىنمایم خواه در آسایش باشم و یا در گرفتارى، در حال خستگى باشم یا آرامش. و به او و فرشتگانش، و کتابها و پیامبرانش ایمان مىآورم، دستور او را گوش مىدهم، پیروى مىنمایم، و به تحصیل رضایت او مبادرت مىورزم.و در برابر مقدرات او تسلیم مىباشم از روى خوف و امید، چرا که او است خدایى که نمىتوان از مکر او در امان بود، و او ظلمى نمىکند که از ظلمش در هراس باشیم.
ابلاغ فرمان مهم الهى، و توصیف منافقان
در این بخش مسأله امامت و رهبریت حضرت على(ع) به دستور الهى مطرح مىشود، آن حضرت پس از ذکر آیه 67 مائده خطاب به مردم مىفرماید: اى مردم! من در ابلاغ آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهى نکرده، و من سبب نزول این آیه را براى شما بیان مىکنم، جبرئیل سه بار بر من نازل شد، و سلام پروردگارم را - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این همایش بر خیزم، و به سمع هر سفید و سیاهى ابلاغ کنم که على بن ابیطالب (ع) برادر من و وصى من، و جانشین من بر امتم، و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است، جز این که پیامبرى بعد از من نیست، و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در این مورد این آیه را از کتابش نازل کرده: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذّین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون؛ جز این نیست که سرپرست و صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند، و کسانى که ایمان آورده و نماز را بپا مىدارند، و در حال رکوع زکات مىدهند.»(4)
و على بن ابیطالب (ع) است که نماز را به پا داشته، و در حال رکوع، زکات داده، و در هر حال خداوند متعال را قصد مىکند. اى مردم من از جبرئیل تقاضا کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم (معرفى رهبرى على علیه السلام) معاف بدارد، زیرا افراد پرهیزکار کم اند، و منافقان بسیار، و از تباهى ملامت گران، و نیرنگهاى مسخره کنندگان به اسلام آگاهم، همان کسانى که خداوند آنان را در قرآن چنین توصیف نموده: «یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم ؛(5) آنها به زبان خود چیزى مىگویند که در دل ندارند.» و این کار (مهم رهبرى) را سهل مىشمرند، در حالى که در پیشگاه خداوند بسیار مهم و عظیم است. و همچنین به خاطر این که منافقین بارها مرا آزار نمودهاند، تا آنجا که مرا اُذُنْ (گوش دهنده هر حرفى) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم...(6) اگر بخواهم گویندگان این نسبت (اذن) را نام ببرم مىتوانم اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم مىنمایم، و هرگاه خواسته باشم با نشانهها آنها را معرفى کنم مىتوانم، ولى سوگند به خدا من با آنها بزرگوارانه برخورد نمودهام.
پس از همه این امور، ذات پاک خدا از من راضى نمىشود، مگر آنچه را که در حق على(ع) نازل کرده ابلاغ کنم، آنچه را که نازل کرده این آیه است: «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من النّاس؛(7) اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نرسانى رسالت او را انجام ندادهاى، خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند.»
ویژگىهاى على(ع) و اشاره به امامان بعداز او
در این بخش، پیامبر(ص) به همه جهانیان از هر قوم و نژاد اعلام عمومى صادر کرده و مىفرماید: «بدانید که خداوند على(ع) را سرپرست و امام قرار داده، که اطاعتش را واجب نموده است. و همه مهاجران و انصار و تابعین و روستایى و شهرى، عربى و عجمى را بر اطاعت او فرا خوانده است. بر همه افراد از آزاده، برده، بزرگ و کوچک، سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست، حکم او اجرا شونده، و کلامش مورد عمل، و فرمانش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس پیرو او باشد، و او را تصدیق نماید، مشمول رحمت الهى است. اى مردم! این آخرین بارى است که در چنین اجتماعى بپا مىایستم، پس بشنوید و اطاعت کنید، و در برابر فرمان خداوند سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند متعال صاحب اختیار و معبود شما است و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مورد خطاب قرار داده است، و بعد از من على(ع) صاحب اختیار شما و امام شما به امر الهى است...
حلالى نیست مگر آنچه را خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند، و حرامى نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام کرده باشند... اى مردم! على(ع) را بر دیگران فضیلت دهید، هیچ عملى نیست مگر آن که خداوند آن را در من جمع کرده است، و هر علمى را که آموختهام در وجود امام المتقین(على(ع)) جمع نمودهام، و هیچ علمى نیست مگر آنکه آن را به على(ع) آموختهام. او است امام مبین که خداوند در سوره یس، آیه 12 ذکر کرده است: اى مردم از على(ع) به سوى دیگرى گمراه نشوید، و از او روى برمگردانید، و از ولایت او سرباز نزنید، اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل مىکند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مىنماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کنندهاى او را از حق باز نمىدارد...اى مردم على(ع) را فضیلت دهید، که او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است، تا مادامى که خداوند روزى را نازل مىکند، ملعون و مورد خشم خدا است آن کسى که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد، و بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را براى من آورده است: «هر کس با على(ع) دشمنى کند، و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر او باد.»
اى مردم قرآن را تدبّر نمایید، و آیات آن را بفهمید. و در محکمات آن نظر کنید، و به دنبال متشابه آن نروید، سوگند به خدا باطن قرآن را براى شما آشکار نمىسازد، و تفسیرش را برایتان روشن نمىکند، مگر این شخص(على علیه السلام) که دستش را مىگیرم، و او را به سوى خود بالا مىبرم و بازوى او را مىگیرم و با دو دستم او را بلند مىکنم و به شما مىفهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم، این على صاحب اختیار اوست»، و او على بن ابیطالب برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.
اى مردم على و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اکبر است، هر یک از این دو از دیگرى خبر مىدهد، و با آن موافق است، آنها از یکدیگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد گردند.
پىنوشتها: -
1. در این باره به جلد اول کتاب ارزشمند الغدیر علّامه امینى مراجعه شود.
2. احتجاج طبرسى، ج 1، ص 71 تا 84، و از علماى اهل تسنن، محمد بن جریر طبرى در کتابش «الولایة» به نقل از زیدبن ارقم نقل نموده است (الغدیر، ج 1، ص 270).
3. همان، ص 84.
4. سوره مائده، آیه 55.
5. سوره فتح، آیه 11.
6. چنان که در آیه 61 سوره توبه به این مطلب اشاره شده است.
7. سوره مائده، آیه 67.
1- الاحتجاج طبرسى، به سند متصل خود از امام باقر(ع)(2)
2- الاقبال سید بن طاووس به سند خود از حذیفة بن یمان.
3- کتاب التحصین سید بن طاووس به سند خود از زیدبن ارقم.
علامه طبرسى پس از پایان این خطبه، از امام صادق (ع) نقل کرده: هنگامى که رسول خدا(ص) این سخنرانى را به پایان رسانید، مردم، مردى خوش سیما که بوى خوش از او به مشام مىرسید دیدند که گفت: «سوگند به خدا من هرگز محمد(ص) را مانند امروز ندیده بودم که چقدر در مورد امامت پسر عمویش على(ع) تأکید کرد، او را به گونهاى براى رهبرى نصب کرد که احدى جز کافر، این نصب را نمىشکند، و این عهد را نقض نمىکند، عذاب طولانى باد بر کسى که چنین عهدى را بشکند.» عمربن خطاب که در آنجا بود و سخن او را شنید، از شکل و شمایل و سخن او شگفت زده شد، به پیامبر(ص) رو کرد و گفت: آیا گفتار این شخص را نشنیدى که چنین و چنان گفت؟ پیامبر(ص) به عمر فرمود: آیا مىدانى این شخص کیست؟ عمر پاسخ داد: نه. پیامبر(ص) فرمود: «ذلک الرّوح الامین جبرئیل...؛ این شخص روح الامین جبرئیل بود، بپرهیز از این که این عهد را بشکنى، که اگر چنین کنى خداوند و رسولش و فرشتگان و مؤمنان از تو بیزار خواهند شد.»(3)
این خطبه بسیار مفصل و پرمحتوا است، از حمد و ثناى الهى شروع شده، سپس به زمینه سازى براى آماده کردن نفوس مىپردازد، آنگاه ولایت و امامت دوازده امام را رسماً اعلان مىفرماید. و پس از آن دست، حضرت على(ع) را بلند مىکند، و به مردم معرفى مىنماید، و ولایت و امامت او را به طور روشن اعلان مىکند. در مرحله پنجم تأکید فراوان مىنماید که امت به مسأله امامت، توجه جدى و عمیق کنند، و مسؤولانه این مسأله را دنبال نمایند. آنگاه براى هشدار مؤمنان اشارهاى به کار شکنىهاى منافقان نموده، و مسلمانان را از کید و نیرنگ آنان برحذر مىدارد. و در مرحله بعد به پیروان اهل بیت (ع) و ویژگىهاى آنها، و همچنین به ذکر دشمنان ایشان و خصایص آنها مىپردازد. در مرحله هشتم ذکرى از امام قائم آل محمد(عج) به میان آورده و پارهاى از ویژگىهاى آن حضرت را تبیین مىسازد. آنگاه به مسأله اخذ بیعت براى حضرت على(ع) به عنوان امام و رهبر پس از خود مىپردازد، و در پایان به مسأله حلال و حرام و اهمیت دادن به حج، و بیعت گرفتن از مردم براى پذیرش احکام اسلام، و عمل به آن، و نصایح دیگر راجع به توجه نمودن به زکات و نماز و امربه معروف و نهى از منکر، قرآن و محتواى قرآن تذکر مىدهد. و پایان گفتارش را با این سخنان ملکوتى مىآراید.
«اللّهم اغفر للمؤمنین بما ادّیت و امرت و اغضب على الجاحدین الکافرین، و الحمدللّه ربّ العالمین ؛خدایا به خاطر آنچه ادا کردم، و امر نمودم، مؤمنین را بیامرز و بر منکران که کافرند خشم فرما، و حمد و سپاس ویژه خداوند جهانیان است.»
فراز بر جسته از این خطبه غرّا
گرچه همه جملهها و واژههاى این خطبه حاوى پیام، و فراز قابل توجه در راستاى رهبرى و امامت حضرت على(ع) پس از پیامبر(ص) است، ولى براى رعایت اختصار نظر شما را به فراز برجسته جلب مىکنیم:
توحید ناب اساس مکتب
در آغاز این خطبه به طور مبسوط و بسیار عرفانى و در سطح عالى، سخن از توحید ناب به میان آمده، سخن از آفریدگار بى همتاى جهان، سخن از اوصاف و ویژگىهاى او و سپاسگزارى از او و گواهى به عظمت و اوصاف او، که اگر به راستى توحید ناب در دلها ریشه دواند و تثبیت گردد، هرگونه انحراف و نابسامانىهاى نظرى و عملى از زندگى انسان زدوده مىشود، و انسان آماده پذیرش رهبرى حق، رهبرى که از سوى خدواند یکتا تعیین شده مىگردد و با جان و دل او را به عنوان نماینده خدا در میان انسانها مىپذیرد. در فرازى از این بخش چنین مىخوانیم: «احمده کثیراً و اشکره دائماً على السّرّاء و الضّرّاء...؛او را بسیار سپاس گویم و همواره شکر مىنمایم خواه در آسایش باشم و یا در گرفتارى، در حال خستگى باشم یا آرامش. و به او و فرشتگانش، و کتابها و پیامبرانش ایمان مىآورم، دستور او را گوش مىدهم، پیروى مىنمایم، و به تحصیل رضایت او مبادرت مىورزم.و در برابر مقدرات او تسلیم مىباشم از روى خوف و امید، چرا که او است خدایى که نمىتوان از مکر او در امان بود، و او ظلمى نمىکند که از ظلمش در هراس باشیم.
ابلاغ فرمان مهم الهى، و توصیف منافقان
در این بخش مسأله امامت و رهبریت حضرت على(ع) به دستور الهى مطرح مىشود، آن حضرت پس از ذکر آیه 67 مائده خطاب به مردم مىفرماید: اى مردم! من در ابلاغ آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهى نکرده، و من سبب نزول این آیه را براى شما بیان مىکنم، جبرئیل سه بار بر من نازل شد، و سلام پروردگارم را - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این همایش بر خیزم، و به سمع هر سفید و سیاهى ابلاغ کنم که على بن ابیطالب (ع) برادر من و وصى من، و جانشین من بر امتم، و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است، جز این که پیامبرى بعد از من نیست، و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در این مورد این آیه را از کتابش نازل کرده: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذّین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون؛ جز این نیست که سرپرست و صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند، و کسانى که ایمان آورده و نماز را بپا مىدارند، و در حال رکوع زکات مىدهند.»(4)
و على بن ابیطالب (ع) است که نماز را به پا داشته، و در حال رکوع، زکات داده، و در هر حال خداوند متعال را قصد مىکند. اى مردم من از جبرئیل تقاضا کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم (معرفى رهبرى على علیه السلام) معاف بدارد، زیرا افراد پرهیزکار کم اند، و منافقان بسیار، و از تباهى ملامت گران، و نیرنگهاى مسخره کنندگان به اسلام آگاهم، همان کسانى که خداوند آنان را در قرآن چنین توصیف نموده: «یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم ؛(5) آنها به زبان خود چیزى مىگویند که در دل ندارند.» و این کار (مهم رهبرى) را سهل مىشمرند، در حالى که در پیشگاه خداوند بسیار مهم و عظیم است. و همچنین به خاطر این که منافقین بارها مرا آزار نمودهاند، تا آنجا که مرا اُذُنْ (گوش دهنده هر حرفى) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم...(6) اگر بخواهم گویندگان این نسبت (اذن) را نام ببرم مىتوانم اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم مىنمایم، و هرگاه خواسته باشم با نشانهها آنها را معرفى کنم مىتوانم، ولى سوگند به خدا من با آنها بزرگوارانه برخورد نمودهام.
پس از همه این امور، ذات پاک خدا از من راضى نمىشود، مگر آنچه را که در حق على(ع) نازل کرده ابلاغ کنم، آنچه را که نازل کرده این آیه است: «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من النّاس؛(7) اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نرسانى رسالت او را انجام ندادهاى، خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند.»
ویژگىهاى على(ع) و اشاره به امامان بعداز او
در این بخش، پیامبر(ص) به همه جهانیان از هر قوم و نژاد اعلام عمومى صادر کرده و مىفرماید: «بدانید که خداوند على(ع) را سرپرست و امام قرار داده، که اطاعتش را واجب نموده است. و همه مهاجران و انصار و تابعین و روستایى و شهرى، عربى و عجمى را بر اطاعت او فرا خوانده است. بر همه افراد از آزاده، برده، بزرگ و کوچک، سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست، حکم او اجرا شونده، و کلامش مورد عمل، و فرمانش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس پیرو او باشد، و او را تصدیق نماید، مشمول رحمت الهى است. اى مردم! این آخرین بارى است که در چنین اجتماعى بپا مىایستم، پس بشنوید و اطاعت کنید، و در برابر فرمان خداوند سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند متعال صاحب اختیار و معبود شما است و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مورد خطاب قرار داده است، و بعد از من على(ع) صاحب اختیار شما و امام شما به امر الهى است...
حلالى نیست مگر آنچه را خدا و رسولش و امامان حلال کرده باشند، و حرامى نیست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام کرده باشند... اى مردم! على(ع) را بر دیگران فضیلت دهید، هیچ عملى نیست مگر آن که خداوند آن را در من جمع کرده است، و هر علمى را که آموختهام در وجود امام المتقین(على(ع)) جمع نمودهام، و هیچ علمى نیست مگر آنکه آن را به على(ع) آموختهام. او است امام مبین که خداوند در سوره یس، آیه 12 ذکر کرده است: اى مردم از على(ع) به سوى دیگرى گمراه نشوید، و از او روى برمگردانید، و از ولایت او سرباز نزنید، اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل مىکند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مىنماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کنندهاى او را از حق باز نمىدارد...اى مردم على(ع) را فضیلت دهید، که او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است، تا مادامى که خداوند روزى را نازل مىکند، ملعون و مورد خشم خدا است آن کسى که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد، و بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را براى من آورده است: «هر کس با على(ع) دشمنى کند، و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر او باد.»
اى مردم قرآن را تدبّر نمایید، و آیات آن را بفهمید. و در محکمات آن نظر کنید، و به دنبال متشابه آن نروید، سوگند به خدا باطن قرآن را براى شما آشکار نمىسازد، و تفسیرش را برایتان روشن نمىکند، مگر این شخص(على علیه السلام) که دستش را مىگیرم، و او را به سوى خود بالا مىبرم و بازوى او را مىگیرم و با دو دستم او را بلند مىکنم و به شما مىفهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم، این على صاحب اختیار اوست»، و او على بن ابیطالب برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.
اى مردم على و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اکبر است، هر یک از این دو از دیگرى خبر مىدهد، و با آن موافق است، آنها از یکدیگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد گردند.
پىنوشتها: -
1. در این باره به جلد اول کتاب ارزشمند الغدیر علّامه امینى مراجعه شود.
2. احتجاج طبرسى، ج 1، ص 71 تا 84، و از علماى اهل تسنن، محمد بن جریر طبرى در کتابش «الولایة» به نقل از زیدبن ارقم نقل نموده است (الغدیر، ج 1، ص 270).
3. همان، ص 84.
4. سوره مائده، آیه 55.
5. سوره فتح، آیه 11.
6. چنان که در آیه 61 سوره توبه به این مطلب اشاره شده است.
7. سوره مائده، آیه 67.