تأثیر محیط زیست سالم بر انسان در آموزههاى اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
به طور قطع یکى از امورى که زمینهساز سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطى سالم و امن است، که انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یکى از وظائف مهم بشر که حفظ جان است، جز با زیستن در محیط سالم و زیبا امکانپذیر نیست. بدین سبب شرط اولیه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانى حاصل مىشود که انسان از محیط زیست طبیعى سالم و دلگشا بهرهمند باشد.
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاک و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مىسازد. شنیدن آواز روحبخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمهساران، صفاى سبز سبزهزاران، نسیم لطیف کوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجابانگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر کسى از تماشاى چنین منظرههاى زیبایى احساس آرامش و نشاط کرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مىکند. بر عکس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیانهاى جبرانناپذیرى به بشریت مىشود.
افسردگى و افزایش بیمارىهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ کس نمىتواند منکر بشود که تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مىنهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مىگذارد.
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوهها و به طور کلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند.
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقتهاى فردى اثر مىگذارد و میانهروى در اخلاق و منش متأثر از میانهروى در محیط زیست است.
ساکنان مناطق معتدل کره زمین، داراى ویژگىها و روحیههاى خاص هستند که مقایسه با جوامع ساکن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند.
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فکر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1)
قرآنکریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفتانگیز برشمردهاند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفتهاند.
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرتآور آن بر جسم و جان انسان سخنها گفته و در مقایسه با جامعههاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فکر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح کردهاند. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا با ذکر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم.
آثار روانى آب و هوا بر انسان از دیدگاه قرآن و روایات
در آموزههاى اسلامى از تأثیر طبیعت در انسان به گونههاى مختلف، سخن به میان آمده است، چنانکه قرآنکریم درباره اثر محیط زیست مىفرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذى خبث لایخرج الاّ نکدا...؛(2) سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ اما سرزمینهاى بدطینت و شورهزار، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید.»
از این آیه شریفه استفاده مىشود همان طور که طبیعت و سرزمین پاک در رشد و پرورش بهینه گیاهان مؤثر است، در رشد و تکامل انسان نیز مؤثر مىباشد، و همانگونه که از زمینهاى شوره زار، جز گیاهان بى ارزش نمىروید، محیط آلوده نیز تأثیر منفى و اثرات زیانبارى بر تربیت انسان دارد.
براین اساس، امام على(ع) در مذمت اهل بصره مىفرماید: «اخلاق شما پست، پیمانهاى شما سست، سیره و روشتان دورویى و آب شهرتان شور(بدطعم) است.»(3) و در بیانى دیگر فرمود: خاک سرزمین شما بدبوترین خاکهاست؛ از همه جا به آب(سطح دریا) نزدیکتر و از آسمان دورتر است (منطقه پست و پایین) که 9دهم بدیها در محیط شماست.(4)
آب تأثیر شگرفى بر جسم و روح انسان دارد، به تعبیر قرآنکریم «مایه حیات» همه چیز آب است.(5) و به بیان امام صادق (ع) طعم آب، طعم زندگى است: از امام صادق (ع) در باره طعم آب پرسیدند، حضرت فرمود: «براى یادگرفتن بپرس، نه براى به دشوارى انداختن؛ طعم آب، طعم زندگى است.»(6)
علامه مجلسى (ره) در تشریح این حدیث مىنویسد: «مراد از (طعم زندگى) این است که طعم آب با سایر مزهها قابل مقایسه نیست و از بالاترین وسایل براى ایجاد و بقاى حیات است؛ پس مزه آب، مزه حیات است.»(7)
نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست و پاکیزگى و عظمت است، آب وسیلهاى است که زمینه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مىسازد. در شریعت اسلام هیچکس نمىتواند به راز و نیاز با خدا بپردازد و در آستان مقدس او به نماز ایستد، مگر این که با آب خود را شستشو دهد(8) و این شستشو با آب داراى خصوصیات ویژگىهاى است که اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مىگیرد.
هیچ مسلمانى نمىتواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آن که زمینه آن را با آب فراهم آورده باشد و نیز تماس با خطوط قرآنکریم جایز نیست، مگر این که قبلاً زلال آب تماس گرفته باشد.
آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مىدهد، بلکه حالتى روحى و روانى در انسان ایجاد مىکند و به او تقدس مىبخشد.(9) و زمینهساز راهیافتن به حریم مقدسات دینى مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛(10) ما از آسمان، آبى طهور فرو فرستادیم.»
مفسران در تشریح طهور گفتهاند: طهور یعنى، بسیار پاکیزه که خود به خود پاک است و غیر خود را پاکیزه مىکند، چرک را از جسم شستشو مىدهد و پلیدىهاى روحى را از روان مىزداید.»(11)
در روایات اسلامى به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه براى تطهیر یا وضو نگاهشان به آب افتاد بگویند: «الحمدلله الذى جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً؛(12) سپاس خداى را که آب را (طهور) قرار داد (پاک و پاک کننده) و آن را پلید قرار نداده است.» بدین سان، آب با وصف پاککنندگى، چهرهاى مقدس به خود مىگیرد که رفتن به حضور خالق یکتا بدون آن میسر نمىشود و (و آنگاه که آب یافت نشود و یا به دلیلى براى شخص مضر باشد، باید به جاى آن بر خاک پاک تیمم کرد.)(13) و تماشاى آب، شکر و سپاس الهى را مىطلبد. افزون بر این، در روایات نگاه به آب جارى توصیه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنایى آن دانستهاند. چنان که از امام صادق (ع) نقل شده است: «چهار چیز چهره را روشن و نورانى مىکند که یکى از آنها نگاه کردن به آب جارى است.»(14)و نیز امام کاظم (ع) فرمود: نگاه به آب جارى چشم را جلا داده و به روشنایى آن مىافزاید.(15) بر اساس این روایات نگاه کردن به آب جارى، خود نقشى به سزا در شادى و انبساط روحى داشته و علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزایش بصیرت انسان، داراى تأثیر قابل توجهى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
افزون براینها، برخى آبها، مانند آب باران، آب جوشیده، آب زمزم، آب فرات و ...مورد تمجید بیشترى قرار گرفته و از آثار شگرف آنان بر جسم و روح آدمى اشاره شده است.
نقش تربیتى هوا
هوا نیز همانند آب یکى از عوامل فوالعاده مهم حیاتى برای زندگى انسان است؛ عامل حیاتى که بدون آن حتى لحظهاى زندگى امکانپذیر نیست. این عامل حیاتى اطراف زمین را فرا گرفته است و ما اکسیژن مورد نیاز خود را به وسیله تنفس از هوا مىگیریم. در هوا مقادیر زیادى اکسیژن وجود دارد و گیاهان نیز پیوسته این موجود را تجدید مىکنند و نمىگذارند این ماده حیاتى از اندازه لازم کسر شود. در بیانات معصومان (س) از تأپیر شگرف هوا بر جسم و جان سخن رفته و آثار مخصوص هواى هر فصل بیان شده است.
در منابع روایى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نیز در قرآن و روایات «بادها» با اهمیت تلقى شدهاند. پیداست که باد چیزى جز هوا نیست و اگر هوا حالت وزش به خود گیرد، باد نامیده مىشود.(16)
امام على (ع) درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهیز کنید و در پایان آن (فصل بهار) به اسقبال آن بشتابید (در پاییز خود را بپوشانید و در آغاز بهار از لباسهاى خود کم کنید)؛ زیرا تأثیر سرما بر بدنها و درختان یکسان است. اوّل سرما درختان را مىسوزاند (باعث ریزش برگها و خشکاندن درختان مىشود و پایان آن مىرویاند درختان را به برگ و بار مىآورد).»(17)
کلام امام درباره تأثیر طبیعت بر جسم و جان آدمى بسیار روشن و صریح است و همانگونه که طبیعت بر جسم و بدن اثرگذار است، بر روح و روان بشر نیز اثرگذار مىباشد؛ حضرت در این بیان حکیمانه به مقایسه بین سرماى پاییز و سرماى بهار پرداختهاند گر چه به ظاهر، سرماى ابتداى پاییز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت یکسان مىنماید و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مىآورند، ولى تأثیر این دو کاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف یکدیگر دارند.
ابن میثم بحرانى در شرح این مطلب مىنویسد: پرهیز از اول سرما که ابتداى پاییز است به این دلیل است که تابستان و پاییز هر دو از جهت خشکى (یبوست) مشترک هستند و بدنها با حرارت تابستان خو کردهاند؛ از این رو، هنگامى که با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نیروى برودت و یبوست که طبیعت ضعف و فناست در بدن قوى مىشود و به همین دلیل درختان خشک شده و برگهاى آنها مىسوزد و بدنها ضعیف و لاغر مىشود... امّا سرما در آخر زمستان و طلیعه بهار اثرى به عکس دارد؛ زیرا زمستان و بهار در طبیعت رطوبت، اشتراک دارند، ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از اینرو سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدت سرما کاسته مىشود و این اعتدال حرارت همراه با رطوبت زمینه مناسبى براى ایجاد طبیعت حیات و زندگى است و سبب رشد گیاهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقویت بدن انسانها مىشود.(18) ابن ابى الحدید نیز ضمن تأیید سخن بالا، مواجه شدن بدن را با سرماى ابتداى پاییز به انسانى تشبیه مىکند که ناگهان از مکان بسیار گرم به خانه بسیار سرد وارد شود، ولى مواجهه با سرماى طلیعه بهار، موجب ضرر نیست؛ زیرا بدن با سرماى شدیدترى در زمستان خود گرفته است.(19)
امام صادق (ع) در گفتگو با «مفضل بن عمر» به سودمندى بسیار در وجود سرما و گرما (در طول سال) اشاره فرموده و آن راسبب عبرت بشر و دلیل محکمى بر تدبیر حکیمانه الهى دانستهاند.
«(اى مفضل) به گرما و سرما با دیده عبرت بنگر که پیاپى بر این عالم وارد مى شوند؛ این دو دما، با فزونى و کاستى و تعادل باعث شدهاند که فصول و تنوع هوا در سال پدید آید و مصالح فراوان را در پى داشته باشند؛ این دو (گرما و سرما) بدنها را دباغى کرده و باعث پایدارى و استحکام آنها مىگردند؛ تأمل کن که چگونه یکى از آن دو به تدریج وارد دیگرى مىشود و آن دیگرى اندک اندک کم مىشود و دیگرى آرام آرام افزوده مىشود تا هر یک به منتهى درجه خود در فزونى و کاستى برسند؛ اگر یکى از آن دو، ناگهان وارد دیگرى مىشد، باعث بیمارى و زیان بدنها مىشد....»(20)
در قرآن و روایات اسلامى از تأپیر مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظیم آن در عدم تعفن اشیاى روى زمین سخن به میان آمده است. خداوند متعال در سوره مبارکه ذاریات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مىکند: «و الذاریات ذرواً» که همه مفسران قرآن مراد از آن را بادها دانستهاند(21) و دلیل آن را بیان پیامبر اکرم(ص)(22)و حدیث امام على (ع)(23) در پاسخ سوال ابن کوا و... دانستهاند.
شیخ طوسى (ره) پس از بیان این که شاید مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مىگوید: اگر قسم به خود بادها باشد دلیل آن، عظمت مهمى است که در سکون و وزش بادها، براى پراکندن ابرها و گردافشانى میوهها و غذاها نهفته است.(24) مرحوم طبرسى دلیل قسم به بادها را دو چیز دانسته است: نخست سودمندىهاى فراوان در بادها براى بندگان؛ و دوم این که بادها دلیلى بر وحدانیّت خداوند و نوآورى آفرینش اوست.(25) جالب این است که خداوند پس از سوگند به بادها، به سه چیز دیگر سوگند خورده است: «فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسّمات أمراً»(26) گرچه مراد از آنها را ابرهاى حامل باران و کشتىها و ملائکه دانستهاند، اما بعید نشمردهاند که مراد از این سه نیز بادها باشند و فخر رازى این احتمال را نزدیکتر به واقع دانسته است؛ زیرا بادها افزون بر پراکنده کردن ابرها و گردافشانى غذاها، ابرها را حمل و جابجا کرده و در فضا به آسانى جریان داشته و ابرها را برای نقاط مختلف زمین تقسیم مىکند.(27) در هر صورت سوگند به بادها، نشان از نقش عظیم بادها بر زندگى بشر و تأثیر آن بر جسم و جان انسانهاست؛ روایات اسلامى این نکته را به روشنى بیان کرده و متذکر شدهاند که بادها باعث عدم تعفّن اشیاى روى زمین هستند و اگر بادها وجود نداشتند، تعفّن اشیا و آلودگى محیط زیست بشر، مشکلات بسیارى را براى انسان به وجود مىآورد.
امام صادق(ع) در اینباره فرمود:
«اگر چند روز بادها حبس شده و نوزند، همه چیز تغییر پیدا کرده و فاسد مىشوند.»(28)
علامه مجلسى در شرح این حدیث مىنویسد: بادها باعث دفع فساد از اشیاى روى زمین مىشوند و به منزله روح و بدن هستند که هرگاه روح از بدن خارج شود، بدن متعفن مىشود، چنانکه اگر باد نوزد، فساد و تعفن روى زمین را فراخواهد گرفت.(29)
امام صادق (ع) در گفتگو با مفضل، به تفصیل از سودمندىهاى باد سخن گفته که هر یک با واسطه و یا بدون واسطه بر جسم و جان انسان اثر مىگذارند، حضرت مىفرماید: «باد باعث خوشبوئى اجسام بوده و ابرها را از جایى به جایى منتقل مىکند تا سود آن به عموم مردم برسد و نیز باعث برانگیختن و پدید آمدن ابرها و پراکنده کردن آنها و بارور شدن گیاهان و درختان(30) و حرکت کشتىها و سد شدن آب و خشک شده رطوبتها و لطیف شدن غذاها و بر افروختن آتش و زنده شدن چیزهاى روى زمین مىشود.»
«پس اگر باد نبود گیاهان خشک و شکسته و همه چیز فاسد شده و حیوانات مىمردند.(31) نمىنگرى (اى مفضل) که هنگام خوابیدن و رکود باد چگونه مصیبت برپا مىشود و جانها را در معرض هلاکت مىافکند، سالمان را بیمار و بیماران را ناکار و میوهها را فاسد و سبزىها را متعفن مىگرداند، و «وبا» را به دنبال دارد و غلات را نابود مىکند.»(32)
ابن عباس باد را لشکر بزرگ خداوند دانسته است. از وى گزارش شده است که آب و باد دو لشکر از لشکرهاى الهىاند و باد لشکر بزرگ خداست.(33)
تأثیر محیط زیست بر انسان از دیدگاه اندیشمندان اسلامى و غیر اسلامى
تأثیر محیط زیست در زندگى انسان را کسى نمىتواند نادیده انگارد. این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است که دانش جدید به عنوان «اکولوژى» در کنار سایر دانشها پدیدار گشته است. این دانش، عبارت است از: «مطالعه روابط میان موجودات و محیط زیست آنها» بنابراین، «اکولوژى انسانى» تحقیقى درباره تأثیر انسان بر روى محیط زیست و تأثیر محیط زیست بر انسان مىباشد. و محیط زیست به قول «راجرز» (متخصص دانش اکولوژى) نه فقط شامل وسائل مادى و فضاى محیط بر دنیاى انسان مىگردد، بلکه اشیاى غیر مادى (فرهنگ) را نیز در برمىگیرد، مىباشد.(34) و که در واقع طیف گستردهاى از عوامل احاطه کننده، اعم از انسانى و غیر انسانى، ملموس و غیرملموس را «محیط» گویند.(35)
انسان موجودى تأثیر پذیر است؛ محیط اطراف بر او اثر مىگذارند و شخصیت او در محیط زندگى او شکل مىیابد.
دانشمندان مباحث تربیتى، محیط زندگى انسان را به دو نوع مهم تقسیم کردهاند:
الف - محیط اجتماعى: منظور از محیط اجتماعى، انسانها و روابط و پیوندهایى است که افراد یک جامعه را احاطه نموده است. پیوندهاى فرهنگى که به وسیله رسانههاى جمعى و مجلات و نشریات و کتب و صدا و سیما صورت مىگیرد. و پیوندهاى اقتصادى که به وسیله داد و ستد و ... و پیوندهاى سیاسى به وسیله حکومت، و پیوندهاى اخلاقى ... که بین افراد حاکم است. و خلاصه عوامل تشکیل دهنده محیط اجتماعى، موضوعاتى است که در دانش اجتماعى و علوم انسانى مورد بحث قرار مىگیرد. این نوع محیط در تکوّن شخصیت انسان نقش به سزایى دارد که در مباحث تربیتى باید بحث شود.
ب - محیط جغرافیایى (طبیعى): منظور از آن، همه عوامل در برگیرنده انسان است و آن عبارت از: آب و هوا، نور و حرارت، مسکن و خوراک، پوشاک و.... هر امر مادى که انسان به آنها احاطه شده است، به مقدار قابل ملاحظهاى در تکون شخصیت او مؤثر است و هر انسانى تا حدى صفات و خلقیاتش متناسب با محیط زیست طبیعى اوست؛ چنان که محیط زیست طبیعى در تشکیل صفات جسمانى، از سفیدى و سیاهى و رنگ مو، چاقى و لاغرى و بلندى و کوتاهى قد و مزاج و سایر صفات جسمانى تأثیر به سزایى دارد.
متفکران و دانشمندان نیز از دیرباز به این نکته مهم توجه داشته و به مناسبتهایى آن را یادآور شدهاند؛ آنان معتقدند که شرایط زندگى و آب و هوا و شرایط جغرافیائى در زندگى انسان و در تکون شخصیت وى تأثیر به سزایى دارد. توجه به محیط جغرافیایى، ویژه تنها ژئوپولیتنها نیست، بلکه اندیشمندان، فلاسفه، سیاستمداران، نظامیان و علماى اجتماع از هردوت و ارسطو گرفته تا ابنسینا و منتسکیو و ابن خلدون، رابطه اقلیم را با رفتار انسانى مورد بررسى قرار دادهاند. پیروان مکتب بقراط در قرن پنجم قبل از میلاد، تأثیر آب و هوا و شرایط جغرافیائى را در عادات و اخلاق و فیزیولوژى انسان مطرح ساختند.
ارسطو، بر این باور بود که: انسان و محیط زیست دو چیز جداناپذیر از یکدیگرند؛ به نظر وى، انسان هم از عوامل جغرافیایى (محیط طبیعى) و هم از نهادهاى سیاسى، تأثیر مىپذیرد.(36)
فیلسوف مشهور، ابن سینا، پستى و بلندىهاى زمین را در چگونگى سامانیابى تن و روان آدمى مؤثر مىدانست. وى کوهستانى بودن منطقه سکونت انسان را سبب چالاکى و دلیرى دانسته و متقابلاً بر این باور بود که پستى و خفگى منطقه سکونت، افسردگى و بیمارى را در پىدارد. وى دراین باره مىنویسد:
«ساکنان مناطق مرتفع و کوهستانى، نیرومند، قوىبنیه، دلیر و چالاکاند و کسانى که در مناطق خوش آب و هوا سکنى گزیدهاند از نشاط و شادابى و سلامتى خاصى برخوردارند.(37) مردمان سرزمینهاى مرتفع، تندرست، نیرومند، چست و چالاک و داراى عمر زیاد هستند، و ساکنان مناطق سنگلاخى داراى تن سخت و در هم فشرده و مفاصل محکماند، قوىبنیه و در جنگها دلیرند، در یاد گرفتن حرفهها زیرک و اغلب کم خواب و بد اخلاق هستند.»(38)
همانگونه که پستى و بلندى سرزمینها، بر ساکنان آنان تأثیر مىگذارد، بادها و نسیمهاى فصلى و نیز آب و هوا مناطق گوناگون بر جسم و جان انسان داراى تأثیرهاى متفاوتى هستند. باد پاییزى بدن را خشک و پژمرده مىکند و بر عکس نسیم دلنواز بهارى روح افزاست، دل را جلا مىدهد، خستگى را از تن مىزداید و آدمى از نشاط و شادابى زاید الوصفى برخوردار مىشود.
ساکن مناطق گرمسیر، در مقایسه با مردم ناطق سردسیر، داراى تفاوتهاى بسیارى در جسم و جان و تن و روان هستند؛ آب و هواى مناطق مسکونى آنان نه تنها به رنگ پوست و زیبایى اندام تأثیر مىگذارد، بلکه حتى خلق و خوى آنان نیز، از آن متأثر مىشود.
دانشمندان مسلمان همواره بدین نکته توجه داشته و بر آن تأکید کردهاند، از این روى به تعریف آب و هواى خوب و بد پرداختهاند.
ابن سینا معتقد بود که ساکنان مناطق سردسیر، نیرومند و از دل و جرأت بیشترى برخوردارند و اگر منطقه مسکونى آنان مرطوب نیز محسوب شود، مردمانش چاق و تر و تازهاند.
وى همچنین مردم مناطق مرطوب را به زیبا رویى توصیف کرده و در عین حال بر این نکته توجه مىدهد که آنان در ورزش زود خسته مىشوند.
همچنین او متذکر مىشود که روحیه و حالات و رفتار مردم مناطق خشک کاملاً برعکس حالات و رفتار مردم مناطق مرطوب است.(39)
ابن سینا به طورکلى در معرفى هواى خوب و بد چنین مىگوید: «هواى خوب و مطلوب، هوایى است که آزاد باشد و مواد خارجى از قبیل بخار و دود با آن نیامیخته باشد و نیز در بین دیوارها و سقف محبوس نباشد (و آن در صورتى است که تباهى فراگیر بر هوا عارض نشده باشد و گرنه هواى جاهاى سرپوشیده سالمتر است) و بوى بد به دور باشد؛ هواى آزاد علاوه بر شرایط یادشده، لازم است از نسیمهاى مطبوع مدد گیرد. بدیهى است که بادهاى سلامتبخش غالباً در بلندىها و جلگههاى هموار مىوزد.»(40)
به طورکلى مىگوییم هوایى که بعد از غروب خورشید زود سرد شودو هنگام طلوع خورشید زود گرم شود، هوایى لطیف است و در حالت عکس مخالف آن، بدترین هوا آن است که دل را افسرده و نفس را تنگى بخشد.(41)
ابنسینا در مورد هواى آلوده مىگوید: هواى آلوده، تنفس را تنگ و اخلاط را زیاد مىکند. وجود هواى آلوده را با دو علامت مىتوان تشخیص داد: نخست این که در چنین هوایى ستارهگان کوچک در آسمان به زحمت دیده مىشوند؛ دوم این که درخشندگى ستارگان درخشان کاهش مىیابد و این اجرام مرتعش به نظر مىرسند.(42)
منتسکیو در قرن هیجدهم به تفصیل از آثار شرایط جغرافیائى سخن گفت. منتسکیو عوامل جغرافیائى مانند، اقلیم، منابع طبیعى، کوهستانى بودن یا جزیره نشینى و صحرانشینى را بر خلق و خوى اقوام مؤثر مىداند. منتسکیو در اثر مشهور خود «روح القوانین» درباره طبیعت و آب و هوا بحث کرده و مىگوید: صفات روح و عواطف انسانى در اثر آب و هواهاى مختلف تفاوت دارند. او مىگوید که هواى سرد منتهىالیه الیاف خارجى بدن ما را منقبض مىکند و این انقباض باعث افزایش فعالیت آنها شده، موجب برگشت خون از انتهاى بدن به طرف قلب شده و هواى سرد طول این الیاف را کمتر نموده و بر نیروى آنها مىافزاید. برعکس هواى گرم منتهىالیه الیاف را سست و دراز مىکند و از نیرو و قابلیت حرکت آن مىکاهد. از نظر منتسکیو انسانى که در اقالیم سردسیر پرورش مى یابد داراى قوت بیشتر، قلبى قوىتر، اعتماد به نفس، گذشت، عدم انتقام، صداقت و دورى از حیله و نیرنگ است.(43) همچنین وى مىنویسد: «در کشورهاى شمال، بدن شبیه به یک ماشینى است که سالم و خوب شناخته شده باشد؛ اما زمخت است. چنین بدنى لذت خود را در چیزهایى مىداند که بیشتر اعمال بدنى را تحریک کند و بنابراین از شکار و مسافرت و جنگ و شراب لذت مىبرند. در کشورهاى شمالى ملتهایى خواهید یافت که کمتر معایب دارند و به اندازه کافى صداقت و صراحت لهجه و تقوى در آنها یافت میشود؛ ولى به کشورهاى گرمسیر وقتى نزدیک مىشوید، گمان خواهید کرد که از سرچشمه اخلاق دور مىشوید. عواطف شدید تولید جنایات بزرگ مىکند هر کس مىخواهد مزایاى تسکین امیال و عواطف را از دست دیگرى برباید و به خود تخصیص دهد.»(44) وى در همان اثر معروفش مىنویسد: «آب و هواى گرم، کم و بیش موجب سستى مىشود و برعکس در آب و هواى سرد اثرى است که سکنه آن نقاط را کم و بیش نیرومند مىنماید و مىتوانند زحمات سخت و طولانى را تحمل کنند؛ این موضوع نه تنها با مقایسه ملل و کشورهاى مختلف ثابت مىشود، بلکه هرگاه در یک کشور نیز سکنه نقاط گرمسیر و سردسیر آن را با هم مقایسه نمائید، این حقیقت به دست مىآید. مثلا جرئت و فعالیت ملل شمالى چین زیادتر از فعالیت ملل جنوبى آن کشور است و همین طور فعالیت سکنه کرهشمالى از سکنه جنوبى آن بیشتر مىباشد.»(45)
مورخ مشهور ابن خلدون نیز در مقدمه خویش تأکید فراوانى بر آب و هوا و نقش آن در امر عمران و آبادانى نموده است؛ وى معتقد است که ساکنان مناطق معتدل (که از حرارت سوزان جنوب و سرماى شمال کره زمین در امانند) از جهت خلق و خوى و صورت و سیرت در اعتدال قرار دارند و براى ایجاد تمدن و عمران، معاش و اقتصاد و هنر و دانش مناسبترند. او مرز این بحث را تا مسئله نبوتها پیش برده و دلیل بعثت انبیاء در این مناطق را (چرا که خبری از بعثت پیامبرى در مناطق قطب شمال یا جنوب به ما نرسیده است) در همین نکته دانسته و رشد علوم و صنایع و ... را در این مناطق در ارتباط با همین مطلب مىداند و متذکر مىشود که دورى از اعتدال در آب و هوا، موجب دورى از دانش و دین و نیز دورى از رفتارهاى انسانى مىشود.
ابنخلدون مىافزاید: «محیط زیست بر هوش و استعداد، درایت و کفایت فردى اثر مىگذارد و سلامتى عقل و روح و میانهروى در اعمال و رفتار در گرو سلامت محیط زیست است. ساکنان مناطق معتدل کره زمین، از نشاط و شادابى ویژهاى برخوردارند، روش آنان معتدل و منشى میانه دارند، افراط و تفریط در زندگى آنا کمتر و آبادانى و عمران در مناطق آنان بیشتر است. اعتدال بر جسم و رنگ پوست و اخلاق و عقاید آنان حاکم است، دوراندیشى و تعقل در امور و شیوه آنهاست و سبکسرى و شادى بیش از حد کمتر در بینشان رواج دارد، نوع قد و قامت، رنگ و چگونگى اندام ظاهرى و درونى و حتى فکر و اندیشه و اخلاق و منش هرکس به طبیعت و محیط زیست وى بستگى دارد.»(46)
همچنین مىگفت: «مردم سکن در کوهستانها، یعنى مناطق سرد، بیشتر آیندهنگر و اهل تفکر و سحر خیزند و همواره آذوقه سال آینده را فراهم مىآورند.»(47)
ارسطو نیز بر این مسئله تأکید دارد که: «مردم اروپا دلیرند، ولى کم هوش، لیکن مردم آسیا هوشمندند.»(48)
از مطالب ذکر شده درمىیابیم که پستى و بلندى سرزمینها و نیز گرمسیر و سردسیر بودن آب و هواى مناطق (شرایط اقلیمى) مختلف بر جسم و روح آدمى تأثیر بسیار مهمى دارند؛ به طورى که حتى شکل ظاهرى و رنگ پوست هرکس با منطقه مسکونى او در ارتباط مستقیم است و علاوه بر آن، شرایط اقلیمى بر خلق و خوى و رفتار و منش انسان اثر قابل توجهى دارد.
نکته شایان ذکر این که، محیط جغرافیائى حتى بر سیاست، اجتماع، و اقتصاد، نیز تأثیر مىگذارد؛ به گونهاى عدهاى از دانشمندان، عقب ماندگى و یا پیشرفت جوامع بشرى را مربوط به موقعیت جغرافیائى و اوضاع اقلیمى آن مىدانند. گروهى دیگر از دانشمندان دائره تأثیرگذارى موقعیتهاى جغرافیائى را آنقدر وسعت دادهاند که حتى موسیقى، سازها، نواها و رقصهاى اقوام مختلف را بازتاب اوضاع و احوال جغرافیائى و اقلیمى مختلف آنها مىدانند. گروهى از دانشمندان معتقدند که عوامل ژئوپولیتیکى تأثیر مستقیمى در منازعات و بحرانهاى قومى داشته و طبیعت و ساختار جغرافیائى جوامع نقش بزرگى در ساختار روحى مردم نیز ایفا مىکند. آنها مىگویند: کوههاى بلند و سر به فلک کشیده، معلمان بزرگىاند که غرور و سرکشى را بر ساکنان خود مىآموزند و زندگى در آغوش آنها روحیه انسان را سخت و مقاوم بار آورده و ساختار روانى او را به شکل کوه در مىآورد. طبیعت نقش مؤثرى در هویت ملتها و تمدنها داشته که صفحات نخستین تاریخ بشر گواه روشنى بر آن است.
تأثیر گیاهان در انسان از نظر اسلام
گیاهان و درختان، سهمى به سزا و نقشى بسیار مهم در زندگى بشر دارند. تلطیف هوا، تعادل دماى محیط، حفاظت از خاک و تأمین
بخشى از مواد غذایى مورد نیاز انسان و سایر موجودات، بخشى از سودمندیهای فراوان آنهاست. افزون بر اینها، گیاهان و به طورکلى فضاى سبز که شامل مراتع و جنگلها و پارکها مىشود، تأثیر بسیار مثبتى بر روح و روان آدمى دارند.
تماشاى گلبرگهاى لطیف و خوشرنگ، غنچههاى زیبا و بانشاط، شکوفه هاى دلربا و جذاب، گلهای رنگارنگ و باطراوت، ترکیب موزون برگها، چشمانداز بهجتآور بوستانها و جنگلها، انسان را غرق در لذت و شادى مىکند. افسردگىها و غمها را مىزداید و در وى تازگى سرورآمیز مىآفریند.
تماشاى گیاهان خرم و سرسبز و نگاه به مناظر جذاب آنها، از مواردى است شریعت اسلام بدان دعوت نموده است، و تعبیرهاى پیشوایان معصوم (ع) نیز در بیان فوائد فراوان این نعمتهاى خدادادى (گیاهان)، بسار حیرتانگیز است.
قرآنکریم در چندین آیه، گیاهان را «شادىآفرین» دانسته و آنها را به «بهجتانگیزى» توصیف مىکند که به جهت اختصار به سه آیه شریفه اشاره مىکنیم:
قرآنکریم مىفرماید: «و ترى الارض هامده، فإذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج؛(49)زمین را مرده و فسرده مىبینى و چون آب باران بر آنها فرستیم، بجنبد و بر دمد و انواع گیاهان زیبا و شادىآفرین برویاند.»
واژه «بهیج» از ماده «بهج و بهجه» است که به معناى شادى، خوشحالى و سرورى است که از نیکویى و زیبایى چیزى برخیزد. چنان که مفسر بزرگ شیعه، شیخ طوسى (ره) مىفرماید:
«بهجت، چشمانداز زیبایى است که وقتى انسان بدان مىنگرد، غرق در شادى و سرور مىشود ...(50) و «بهیج» صورت زیبایى است که تماشاى آن لذتآور و سرورآفرین است.»(51)این آیه شریفه مشعر بر این است که در پرتو فرود آمدن باران، زمین جنبشى سرورآمیز را آغاز مىکند و در پى آن، اناع گوناگون گیاهان در آن مىروید و سبزى و خرمى آن چشم هر بینندهاى را مىنوازد و قلبش را سرشار از شادى و بهجت مىنماید.
همچنین در آیهاى دیگر مىفرماید:
«و الارض مددناها و القینا فیها رواسى و انبتنا فیها من کل زوج بهیج؛(52) زمین را بگستردیم و در آن کوههاى بلند و استوار نهادیم و از هرگونه گیاه زیبا و بهجتافزا در آن رویاندیم.»
همچنین در اینباره در آیه دیگر خداوند متعال وصف زیباى «ذات بهجه» را به درختان داده و مىفرماید: «و انزل لکم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذاتبهجة؛(53)خداوند براى شما از آسمان آبى فرو فرستاد که بدان بوستانهاى خرم و شادىآفرین رویاندیم.» این طراوت، نشاط و بهجتانگیزى گیاهان و درختان در انسان انگیزهاى ایجاد مىکند و او را به سمت عمران و آبادانى زمین و امیدوارى به زندگى سوق مىدهد. چنان که علامه شعرانى (ره) در این باره مىنویسد: «خرمى گیاه سبز و درخت و گل و شکوفه که در این آیات ذکر شده است، در انسان رغبت و نشاطى به وجود مىآورد که زمین را آباد کند و کشت و زرع بسیار شود و روزى مردم فراح گردد.»(54)
در سخنان گوهربار معصومان (ع) نیز از تأثیر بسیار مثبت گیاهان و درختان در جسم و روح آدمى، تعبیرهاى گونانى آمدهاست.
در برخى از قبیل روایات، از تأثیر مناظر سرسبز بر تقویت دیده و بصیرت انسان و زودن افسردگىها و از بین رفتن بیمارىها روحى و روانى، سخن به میان آمده است، و در بعضى از رقابت لذت تماشاى گیاهان با لذتهاى دیگر بحث شده است، که به جهت اختصار، به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «چهار چیز چهره را نورانى و روشن مىکند که یکى از آنها تماشاى گیاهان خرّم و سرسبز است.»(55)
از امام کاظم(ع) نیز روایت شده که فرمود: «ثلاثة یجلین البصر، النظر الى الخضرة و النظر الى الماء الجارى و....؛(56) نگاه به گیاهان خرم و سرسبز، چشم را جلا مىدهد و بر روشنایى آن مىافزاید.» گاهى احتمال داده مىشود که مراد از اینگونه روایات این است که نگاه کردن بر سبزى و خرمى گلها و گیاهان، بر بصیرت آدمى مىافزاید و چشم دل را روشن مىسازد؛ زیرا در برخى تعبیرها، اینگونه آمده است:
«نگاه به سبزى و نشستن روبه روى کعبه (و نگریستن بدان) .... و پاکیزه نگه داشتن محل سکونت، بر قوت دیده مىافزاید.»(57)
اما با امعان نظر درمىیابیم که ذکر موارد دیگرى در ردیف گیاهان سرسبز، همچون «آب جارى» و «سرمه کشیدن هنگام خواب»، شاهد بر این است که موارد یاد شده در روایات، علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزودن بر بصیرت آدمى، که با نظاره و تأمل عمیق در تمام مخلوقات الهى به دست مىآید داراى تأثیر مهمى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
در روایتى از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود : «الطیب نشره و العسل نشره، و الرکوب نشره و النظر الى الخضره نشره؛(58)بوى خوش، عسل، سوارکارى و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادى مىشود.»
بر طبق این نقل، نگاه به مناظر جذاب و سرسبز گیاهان برخى از بیمارىها را روحى و روانى را از بین مىبرد و افسردگىها و غمها را مىزداید. چنان که تشریح منعاى واژه «نشره» مؤید آن است : «نشره چیزى است که موجب آرامش وراحتى اعصاب. مىشود، پس از آن که دچار بیمارى و افسردگى شده است.»
از مجموع روایات یاد شده درمىیابیم که تماشاى سرسبزى و خرمى گیاهان و درختان لذت بخش و شادى آفرین است؛ به گونهاى که گاه شگفتى و حیرت انسان را برمىانگیزد و با دیگر لذتها و خوشىها رقابتى پیروزمندانه مىکند.
امام صادق (ع) به مفضلّ مىفرماید: «مع ما فىالنبات من التلذذ بحسن منظره و نظاراتها التى لایعدلها شىء من مناظر العام و ملاهیه.»(59)
امام صادق (ع)، در ابتدا متذکر منافع فراوان گیاهان و درختان و استفاده بیشتر از آنها مىشود، و آنگاه مىفرماید: نگاه کن به گلهاى رنگارنگ، شکوفههاى زیبا و درختان سرسبز و خرم، جنان لذتى به آدمى مىبخشد که هیچ لذیى را با آن برابر، نمىتوان کرد.
در منابع روائى اسلام، بر این نکته تاکید شده که «سفرههاى خویش را با سبزى آراسته کنید» و نهادن سبزى در سفره، در ردیف «بسمالله» ذکر شده است:
«سفرههاى خود را با سبزی، سرسبز کنید؛ زیرا وجود سبزى در سفره همراه با بسمالله، دورکننده شیطان است؛ در روایتى دیگر آمده است: سفرههاى خود را با سبزى زینت دهید.»(60)
در روایت دیگرى، «حنّان» گزارش مىکند که: «من همراه امام صادق (ع) بر سر سفره بودیم، حضرت سبزى میل فرمود، ولى من به دلیلى سبزى مصرف نمىکردم، امام به من فرمود: مگر نمىدانى که هیچگاه براى امیرالمؤمنین، على (ع) غذا نمىآوردند، مگر این که در کنار آن سبزى وجود داشت؟ گفتم چرا؟ حضرت فرمود: دلهاى مؤمنان سبز است و به سبزى اشتیاق دارد.»(61)
بر اساس روایت دیگرى امام کاظم (ع) فرمود: «اما علمت انّى لا آکل على مائدة، لیس فیها خضرة؟؛(62) من از سفرهاى غذا نمىخورم که در آن سبزى نباشد.»
روایات یاد شده، به روشنى بر اهمیت نظاره و مصرف سبزىها دلالت دارد و تأکیدى است بر تأثیر سبزىها بر جسم و روح آدمى.
برخى از روایات تأثیر مثبت و شگرف استشمام گلها و یا درختان ویژهاى را در روان آدمى برشمرده است؛ چنان که امر به استشمام گل سرخ و نرجس و... شده است و بوى عطرآگین ملائکه به بوى خوش گل تشبیه شده است.
امام کاظم (ع) به نقل از پدران بزرگوارش (ع) از پیامبراکرم (ص) نقل مىکند که حضرت فرمود: «بوى خوش فرشتگان الهى، بوى (دلانگیز) گل است...»(63)پیامبر اکرم (ص) در اهمیت استشمام گل سرخ فرمود: «هرکس مىخواهد بوى عطرآگین مرا ببوید، گل سرخ را استشمام کند.»(64)
درباره گل نرجس نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر روز یا در هر هفته یا در هر ماه یا در هر سال و یا در طول عمر یکبار ببوئید؛ زیرا در دل انسان مایهاى از جنون و جذام و برص وجود دارد که استشمام گل نرجس آن را ریشهکن مىکند.»(65)
از امام على (ع) نیز نقل شده که فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر سال یک بار ببوئید؛ زیرا در دل انسان حالتى است که تنها گل نرجس آن را مىزداید.»(66)
در روایتى از امام رضا (ع) نیز نقل شده که فرمود: «استشمام گل نرجس را به تأخیر نیندازید؛ همانا بوئیدن آن مانع از ابتلاء به زکام در زمستان است.»(67)
بدیهى است، اینگونه روایات، بیانگر اهمیت استشمام گل به ویژه گل سرخ و گل نرجس و بیانکننده تأثیر مهم و شگرف آن بر جسم و روان آدمى است.
از آنچه گذشت درمىیابیم که غنچهها، شکوفهها، درختان، جنگلها و مراتع از زیباىهاى طبیعتاند که خداوند در زمین به ودیعت نهاده است.
اساساً تأمل عمیق در مظاهر زیبای عظیم آفرینش در جسم و روح آدمى سه اثر بسیار بزرگ دارد:
الف - تماشاى طبیعت سرسبز و اصولاً شگفتىهاى زیباى جهان هستى مىتواند انسان را به نظاره زیبایىهاى نامحسوس رهنمون کند؛ به گونهاى که حقایقى چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم براى انسان روشن خواهد گشت که حتى در احساس عظمت ملکوت درونى و ملکوت بیرونى ظاهر خواهد گشت، ولى متأسفانه چه اندکاند افرادى که قدرت گذشت از سطوح ظاهرى درون و بیرون به اعماق حقایق و به قول افلاطون از سایهها به واقعیات را بوده و از این راه به معرفتهاى والاترى در قلمرو درون ذات و برون ذات موفق شوند.
ب - غمها را مىزداید، به انسان آرامش و آسودگى خاصى مىبخشد و او را شاد و خوشحال مىکند.
ج - خداوند روح بشر به گونهاى آفرید که استعداد بسیار گستردهاى دارد که بدون ارتباط با زیبایىها، راکد و خنثى مىگردد و در نتیجه روح تنها با کمیت و گسترشهاى مادى محض ارتباط پیدا مىکند و خود را در قفس مىبیند.
پىنوشتها: -
1. مقدمه ابن خلدون، ص 82.
2. سوره اعراف، آیه 58.
3. صبحى صالح، نهج البلاغه، خ13.
4. همان.
5. سوره انبیاء، آیه 30.
6. بحارالانوار، ج66،ص447.
7. همان.
8. داشتن وضو یا غسل شرط تکالیف واجب است و براى انجام دعاها و تکلیفهاى مستحبى، مستحب است و اصولاً وضو داشتن در تمام حالات در اسلام امرى نیکوست. (ر.ک: عروة الوثقى، ج1،ص141وسائل الشیعه، ج1،ص258.
9. وسائل الشیعه، ج1،ص276.
10. سوره فرقان،آیه 48.
11. ر.ک: تفسیرالمیزان، ج15،ص226،تفسیر مجمع البیان، ج7،ص301،تفسیر کشاف، ج3،ص284.
12. وسائل الشیعه، ج1،ص110و 282.
13. سوره نساء،آیه 43 ،سوره مائده،آیه 6.
14. بحار الانوار، ج76،ص289.
15. همان، ج10،ص246و ج59،ص144.
16. در گفتگو بین امام صادق(ع) و مفضل نیز به این نکته اشاره شده است: «و منه جالهواء( الریح الهابة». بحارالانوار، ج3،ص 120.
17. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1146،حکمت ؛123 صبحى صالح، ص 491،حکمت 128.
18. کمال الدین هیثم بن على بن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات دفترتبلیغات، ج5،ص311.
19. شرح نهج البلاغه، ج18،ص319.
20. بحار الانوار، ج3،ص118.
21. ر.ک :روح المعانى ، آلوسى، ج 27 - 28،ص2،مجمع البیان ، طبرسى، ج9،ص254،تبیان، طوسى، ج9،ص379،تفسیر شبر، ص486،تفسیر کشاف، زمخشرى، ج4،ص 394.
22. روح المعانى، ج28-27،ص2.
23. کشاف، ج4،ص394.
24. التبیان، ج9،ص379.
25. مجمع البیان، ج9،ص254.
26. سوره ذاریات،آیه 4-2.
27. تفسیر المیزان، ج18،ص369،کشاف، ج4،ص394.
28. بحارالانوار، ج57،ص15.
29. همان.
30. بارور کردن گیاهان توسط بادها در قرآن نیز مطرح شده و ریاح لواقح نامیده شده اند، سوره حجر،آیه 22.
31. بحارالانوار، ج57،ص 7و ج3،ص102.
32. همان، ج3،ص119.
33. همان، ج57،ص18.
34. ادوارد، س، راجرز، اکولوژى انسانى و بهداشت، دیباچه مؤلف، ترجمه: دکتر سیاوش آگاه، چاپ اول، سال1348،مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى.
35. ر.ک: جمیز بابر و مایکل اسمیت، ماهیت سیاستگذارى خارجى، ترجمه دکتر سیف زاده، ص135،چاپ اول، سال1373،تهران، نشر قومس.
36. همان، ص138-134.
37. قانون، ابن سینا، کتاب اول، ترجمه عبدالرحمن شرفکندى (ههژار)، چ: ششم، سروش، 1370،ص213.
38. همان، ص213.
39. همان.
40. قانون در طب، کتاب اول، ص197.
41. همان، ص214.
42. همان، ص199.
43. منتسکیو، روح القوانین، ص230.
44. همان، ص233.
45. همان، ص274.
46. مقدمه ابن خلدون، ص86-82.
47. همان، ص161.
48. ر.ک: ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، چاپ سوم، 1358،ص297.
49. سوره حج،آیه 62.
50. التبیان فى تفسیرالقرآن، ج8،ص108.
51. همان، ص239.
52. سوره ق،آیه 7.
53. سوره نمل،آیه 60.
54. نثر طوسى، ص97.
55. بحارالانوار، ج76،ص289،و ج73،ص«:94اربع یضئن الوجه: النظر الى الوجه الحسن، و النظر الى الماء الجارى، و النظر الى الخضرة و الکحل عندالنوم».
56. تحف العقول «ابن شعبه» مترجم عطایى؛ بحار ج10، ص246 و ج59، ص 144و ج75،ص291و ج101،ص 45و با تعبیر «یجلون البصر» در ج76،ص291،الشوکانى، الفواید المجموعه، ص241.
57. قال الشافعى: «اربعه تقوى البصر: الجلوس تجاه الکعبه، الکحل عندالنوم و النظر الى الخضره و تنظیف المجلس.»
58. بحارالانوار، ج76،ص289.
59. بحارالانوار، ج3،ص129.
60. مکارم الاخلاق، ص176.
61. وسائل الشیعه، ج16،ص513.
62. وسایل الشیعه، ج 16،ص531.
63. بحارالانوار، ج66،ص177.
64. همان، ج73،ص147و ج62،ص299 با اندکى اختلاف.
65. بحارالانوار، ج62،ص99.
66. تمام نهج البلاغه، تحقیق و تنسیق: صادق الموسوى، بیروت، الذار الاسلامیه، 1414،ص 547.با اندکى تفاوت در الفاظ: بحارالانوار، ج66، ص176.
67. بحارالانوار، ج62،ص324.
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاک و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مىسازد. شنیدن آواز روحبخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمهساران، صفاى سبز سبزهزاران، نسیم لطیف کوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجابانگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر کسى از تماشاى چنین منظرههاى زیبایى احساس آرامش و نشاط کرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مىکند. بر عکس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیانهاى جبرانناپذیرى به بشریت مىشود.
افسردگى و افزایش بیمارىهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ کس نمىتواند منکر بشود که تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مىنهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مىگذارد.
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوهها و به طور کلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند.
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقتهاى فردى اثر مىگذارد و میانهروى در اخلاق و منش متأثر از میانهروى در محیط زیست است.
ساکنان مناطق معتدل کره زمین، داراى ویژگىها و روحیههاى خاص هستند که مقایسه با جوامع ساکن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند.
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فکر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1)
قرآنکریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفتانگیز برشمردهاند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفتهاند.
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرتآور آن بر جسم و جان انسان سخنها گفته و در مقایسه با جامعههاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فکر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح کردهاند. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا با ذکر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم.
آثار روانى آب و هوا بر انسان از دیدگاه قرآن و روایات
در آموزههاى اسلامى از تأثیر طبیعت در انسان به گونههاى مختلف، سخن به میان آمده است، چنانکه قرآنکریم درباره اثر محیط زیست مىفرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذى خبث لایخرج الاّ نکدا...؛(2) سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ اما سرزمینهاى بدطینت و شورهزار، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید.»
از این آیه شریفه استفاده مىشود همان طور که طبیعت و سرزمین پاک در رشد و پرورش بهینه گیاهان مؤثر است، در رشد و تکامل انسان نیز مؤثر مىباشد، و همانگونه که از زمینهاى شوره زار، جز گیاهان بى ارزش نمىروید، محیط آلوده نیز تأثیر منفى و اثرات زیانبارى بر تربیت انسان دارد.
براین اساس، امام على(ع) در مذمت اهل بصره مىفرماید: «اخلاق شما پست، پیمانهاى شما سست، سیره و روشتان دورویى و آب شهرتان شور(بدطعم) است.»(3) و در بیانى دیگر فرمود: خاک سرزمین شما بدبوترین خاکهاست؛ از همه جا به آب(سطح دریا) نزدیکتر و از آسمان دورتر است (منطقه پست و پایین) که 9دهم بدیها در محیط شماست.(4)
آب تأثیر شگرفى بر جسم و روح انسان دارد، به تعبیر قرآنکریم «مایه حیات» همه چیز آب است.(5) و به بیان امام صادق (ع) طعم آب، طعم زندگى است: از امام صادق (ع) در باره طعم آب پرسیدند، حضرت فرمود: «براى یادگرفتن بپرس، نه براى به دشوارى انداختن؛ طعم آب، طعم زندگى است.»(6)
علامه مجلسى (ره) در تشریح این حدیث مىنویسد: «مراد از (طعم زندگى) این است که طعم آب با سایر مزهها قابل مقایسه نیست و از بالاترین وسایل براى ایجاد و بقاى حیات است؛ پس مزه آب، مزه حیات است.»(7)
نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست و پاکیزگى و عظمت است، آب وسیلهاى است که زمینه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مىسازد. در شریعت اسلام هیچکس نمىتواند به راز و نیاز با خدا بپردازد و در آستان مقدس او به نماز ایستد، مگر این که با آب خود را شستشو دهد(8) و این شستشو با آب داراى خصوصیات ویژگىهاى است که اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مىگیرد.
هیچ مسلمانى نمىتواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آن که زمینه آن را با آب فراهم آورده باشد و نیز تماس با خطوط قرآنکریم جایز نیست، مگر این که قبلاً زلال آب تماس گرفته باشد.
آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مىدهد، بلکه حالتى روحى و روانى در انسان ایجاد مىکند و به او تقدس مىبخشد.(9) و زمینهساز راهیافتن به حریم مقدسات دینى مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛(10) ما از آسمان، آبى طهور فرو فرستادیم.»
مفسران در تشریح طهور گفتهاند: طهور یعنى، بسیار پاکیزه که خود به خود پاک است و غیر خود را پاکیزه مىکند، چرک را از جسم شستشو مىدهد و پلیدىهاى روحى را از روان مىزداید.»(11)
در روایات اسلامى به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه براى تطهیر یا وضو نگاهشان به آب افتاد بگویند: «الحمدلله الذى جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً؛(12) سپاس خداى را که آب را (طهور) قرار داد (پاک و پاک کننده) و آن را پلید قرار نداده است.» بدین سان، آب با وصف پاککنندگى، چهرهاى مقدس به خود مىگیرد که رفتن به حضور خالق یکتا بدون آن میسر نمىشود و (و آنگاه که آب یافت نشود و یا به دلیلى براى شخص مضر باشد، باید به جاى آن بر خاک پاک تیمم کرد.)(13) و تماشاى آب، شکر و سپاس الهى را مىطلبد. افزون بر این، در روایات نگاه به آب جارى توصیه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنایى آن دانستهاند. چنان که از امام صادق (ع) نقل شده است: «چهار چیز چهره را روشن و نورانى مىکند که یکى از آنها نگاه کردن به آب جارى است.»(14)و نیز امام کاظم (ع) فرمود: نگاه به آب جارى چشم را جلا داده و به روشنایى آن مىافزاید.(15) بر اساس این روایات نگاه کردن به آب جارى، خود نقشى به سزا در شادى و انبساط روحى داشته و علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزایش بصیرت انسان، داراى تأثیر قابل توجهى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
افزون براینها، برخى آبها، مانند آب باران، آب جوشیده، آب زمزم، آب فرات و ...مورد تمجید بیشترى قرار گرفته و از آثار شگرف آنان بر جسم و روح آدمى اشاره شده است.
نقش تربیتى هوا
هوا نیز همانند آب یکى از عوامل فوالعاده مهم حیاتى برای زندگى انسان است؛ عامل حیاتى که بدون آن حتى لحظهاى زندگى امکانپذیر نیست. این عامل حیاتى اطراف زمین را فرا گرفته است و ما اکسیژن مورد نیاز خود را به وسیله تنفس از هوا مىگیریم. در هوا مقادیر زیادى اکسیژن وجود دارد و گیاهان نیز پیوسته این موجود را تجدید مىکنند و نمىگذارند این ماده حیاتى از اندازه لازم کسر شود. در بیانات معصومان (س) از تأپیر شگرف هوا بر جسم و جان سخن رفته و آثار مخصوص هواى هر فصل بیان شده است.
در منابع روایى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نیز در قرآن و روایات «بادها» با اهمیت تلقى شدهاند. پیداست که باد چیزى جز هوا نیست و اگر هوا حالت وزش به خود گیرد، باد نامیده مىشود.(16)
امام على (ع) درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهیز کنید و در پایان آن (فصل بهار) به اسقبال آن بشتابید (در پاییز خود را بپوشانید و در آغاز بهار از لباسهاى خود کم کنید)؛ زیرا تأثیر سرما بر بدنها و درختان یکسان است. اوّل سرما درختان را مىسوزاند (باعث ریزش برگها و خشکاندن درختان مىشود و پایان آن مىرویاند درختان را به برگ و بار مىآورد).»(17)
کلام امام درباره تأثیر طبیعت بر جسم و جان آدمى بسیار روشن و صریح است و همانگونه که طبیعت بر جسم و بدن اثرگذار است، بر روح و روان بشر نیز اثرگذار مىباشد؛ حضرت در این بیان حکیمانه به مقایسه بین سرماى پاییز و سرماى بهار پرداختهاند گر چه به ظاهر، سرماى ابتداى پاییز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت یکسان مىنماید و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مىآورند، ولى تأثیر این دو کاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف یکدیگر دارند.
ابن میثم بحرانى در شرح این مطلب مىنویسد: پرهیز از اول سرما که ابتداى پاییز است به این دلیل است که تابستان و پاییز هر دو از جهت خشکى (یبوست) مشترک هستند و بدنها با حرارت تابستان خو کردهاند؛ از این رو، هنگامى که با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نیروى برودت و یبوست که طبیعت ضعف و فناست در بدن قوى مىشود و به همین دلیل درختان خشک شده و برگهاى آنها مىسوزد و بدنها ضعیف و لاغر مىشود... امّا سرما در آخر زمستان و طلیعه بهار اثرى به عکس دارد؛ زیرا زمستان و بهار در طبیعت رطوبت، اشتراک دارند، ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از اینرو سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدت سرما کاسته مىشود و این اعتدال حرارت همراه با رطوبت زمینه مناسبى براى ایجاد طبیعت حیات و زندگى است و سبب رشد گیاهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقویت بدن انسانها مىشود.(18) ابن ابى الحدید نیز ضمن تأیید سخن بالا، مواجه شدن بدن را با سرماى ابتداى پاییز به انسانى تشبیه مىکند که ناگهان از مکان بسیار گرم به خانه بسیار سرد وارد شود، ولى مواجهه با سرماى طلیعه بهار، موجب ضرر نیست؛ زیرا بدن با سرماى شدیدترى در زمستان خود گرفته است.(19)
امام صادق (ع) در گفتگو با «مفضل بن عمر» به سودمندى بسیار در وجود سرما و گرما (در طول سال) اشاره فرموده و آن راسبب عبرت بشر و دلیل محکمى بر تدبیر حکیمانه الهى دانستهاند.
«(اى مفضل) به گرما و سرما با دیده عبرت بنگر که پیاپى بر این عالم وارد مى شوند؛ این دو دما، با فزونى و کاستى و تعادل باعث شدهاند که فصول و تنوع هوا در سال پدید آید و مصالح فراوان را در پى داشته باشند؛ این دو (گرما و سرما) بدنها را دباغى کرده و باعث پایدارى و استحکام آنها مىگردند؛ تأمل کن که چگونه یکى از آن دو به تدریج وارد دیگرى مىشود و آن دیگرى اندک اندک کم مىشود و دیگرى آرام آرام افزوده مىشود تا هر یک به منتهى درجه خود در فزونى و کاستى برسند؛ اگر یکى از آن دو، ناگهان وارد دیگرى مىشد، باعث بیمارى و زیان بدنها مىشد....»(20)
در قرآن و روایات اسلامى از تأپیر مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظیم آن در عدم تعفن اشیاى روى زمین سخن به میان آمده است. خداوند متعال در سوره مبارکه ذاریات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مىکند: «و الذاریات ذرواً» که همه مفسران قرآن مراد از آن را بادها دانستهاند(21) و دلیل آن را بیان پیامبر اکرم(ص)(22)و حدیث امام على (ع)(23) در پاسخ سوال ابن کوا و... دانستهاند.
شیخ طوسى (ره) پس از بیان این که شاید مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مىگوید: اگر قسم به خود بادها باشد دلیل آن، عظمت مهمى است که در سکون و وزش بادها، براى پراکندن ابرها و گردافشانى میوهها و غذاها نهفته است.(24) مرحوم طبرسى دلیل قسم به بادها را دو چیز دانسته است: نخست سودمندىهاى فراوان در بادها براى بندگان؛ و دوم این که بادها دلیلى بر وحدانیّت خداوند و نوآورى آفرینش اوست.(25) جالب این است که خداوند پس از سوگند به بادها، به سه چیز دیگر سوگند خورده است: «فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسّمات أمراً»(26) گرچه مراد از آنها را ابرهاى حامل باران و کشتىها و ملائکه دانستهاند، اما بعید نشمردهاند که مراد از این سه نیز بادها باشند و فخر رازى این احتمال را نزدیکتر به واقع دانسته است؛ زیرا بادها افزون بر پراکنده کردن ابرها و گردافشانى غذاها، ابرها را حمل و جابجا کرده و در فضا به آسانى جریان داشته و ابرها را برای نقاط مختلف زمین تقسیم مىکند.(27) در هر صورت سوگند به بادها، نشان از نقش عظیم بادها بر زندگى بشر و تأثیر آن بر جسم و جان انسانهاست؛ روایات اسلامى این نکته را به روشنى بیان کرده و متذکر شدهاند که بادها باعث عدم تعفّن اشیاى روى زمین هستند و اگر بادها وجود نداشتند، تعفّن اشیا و آلودگى محیط زیست بشر، مشکلات بسیارى را براى انسان به وجود مىآورد.
امام صادق(ع) در اینباره فرمود:
«اگر چند روز بادها حبس شده و نوزند، همه چیز تغییر پیدا کرده و فاسد مىشوند.»(28)
علامه مجلسى در شرح این حدیث مىنویسد: بادها باعث دفع فساد از اشیاى روى زمین مىشوند و به منزله روح و بدن هستند که هرگاه روح از بدن خارج شود، بدن متعفن مىشود، چنانکه اگر باد نوزد، فساد و تعفن روى زمین را فراخواهد گرفت.(29)
امام صادق (ع) در گفتگو با مفضل، به تفصیل از سودمندىهاى باد سخن گفته که هر یک با واسطه و یا بدون واسطه بر جسم و جان انسان اثر مىگذارند، حضرت مىفرماید: «باد باعث خوشبوئى اجسام بوده و ابرها را از جایى به جایى منتقل مىکند تا سود آن به عموم مردم برسد و نیز باعث برانگیختن و پدید آمدن ابرها و پراکنده کردن آنها و بارور شدن گیاهان و درختان(30) و حرکت کشتىها و سد شدن آب و خشک شده رطوبتها و لطیف شدن غذاها و بر افروختن آتش و زنده شدن چیزهاى روى زمین مىشود.»
«پس اگر باد نبود گیاهان خشک و شکسته و همه چیز فاسد شده و حیوانات مىمردند.(31) نمىنگرى (اى مفضل) که هنگام خوابیدن و رکود باد چگونه مصیبت برپا مىشود و جانها را در معرض هلاکت مىافکند، سالمان را بیمار و بیماران را ناکار و میوهها را فاسد و سبزىها را متعفن مىگرداند، و «وبا» را به دنبال دارد و غلات را نابود مىکند.»(32)
ابن عباس باد را لشکر بزرگ خداوند دانسته است. از وى گزارش شده است که آب و باد دو لشکر از لشکرهاى الهىاند و باد لشکر بزرگ خداست.(33)
تأثیر محیط زیست بر انسان از دیدگاه اندیشمندان اسلامى و غیر اسلامى
تأثیر محیط زیست در زندگى انسان را کسى نمىتواند نادیده انگارد. این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است که دانش جدید به عنوان «اکولوژى» در کنار سایر دانشها پدیدار گشته است. این دانش، عبارت است از: «مطالعه روابط میان موجودات و محیط زیست آنها» بنابراین، «اکولوژى انسانى» تحقیقى درباره تأثیر انسان بر روى محیط زیست و تأثیر محیط زیست بر انسان مىباشد. و محیط زیست به قول «راجرز» (متخصص دانش اکولوژى) نه فقط شامل وسائل مادى و فضاى محیط بر دنیاى انسان مىگردد، بلکه اشیاى غیر مادى (فرهنگ) را نیز در برمىگیرد، مىباشد.(34) و که در واقع طیف گستردهاى از عوامل احاطه کننده، اعم از انسانى و غیر انسانى، ملموس و غیرملموس را «محیط» گویند.(35)
انسان موجودى تأثیر پذیر است؛ محیط اطراف بر او اثر مىگذارند و شخصیت او در محیط زندگى او شکل مىیابد.
دانشمندان مباحث تربیتى، محیط زندگى انسان را به دو نوع مهم تقسیم کردهاند:
الف - محیط اجتماعى: منظور از محیط اجتماعى، انسانها و روابط و پیوندهایى است که افراد یک جامعه را احاطه نموده است. پیوندهاى فرهنگى که به وسیله رسانههاى جمعى و مجلات و نشریات و کتب و صدا و سیما صورت مىگیرد. و پیوندهاى اقتصادى که به وسیله داد و ستد و ... و پیوندهاى سیاسى به وسیله حکومت، و پیوندهاى اخلاقى ... که بین افراد حاکم است. و خلاصه عوامل تشکیل دهنده محیط اجتماعى، موضوعاتى است که در دانش اجتماعى و علوم انسانى مورد بحث قرار مىگیرد. این نوع محیط در تکوّن شخصیت انسان نقش به سزایى دارد که در مباحث تربیتى باید بحث شود.
ب - محیط جغرافیایى (طبیعى): منظور از آن، همه عوامل در برگیرنده انسان است و آن عبارت از: آب و هوا، نور و حرارت، مسکن و خوراک، پوشاک و.... هر امر مادى که انسان به آنها احاطه شده است، به مقدار قابل ملاحظهاى در تکون شخصیت او مؤثر است و هر انسانى تا حدى صفات و خلقیاتش متناسب با محیط زیست طبیعى اوست؛ چنان که محیط زیست طبیعى در تشکیل صفات جسمانى، از سفیدى و سیاهى و رنگ مو، چاقى و لاغرى و بلندى و کوتاهى قد و مزاج و سایر صفات جسمانى تأثیر به سزایى دارد.
متفکران و دانشمندان نیز از دیرباز به این نکته مهم توجه داشته و به مناسبتهایى آن را یادآور شدهاند؛ آنان معتقدند که شرایط زندگى و آب و هوا و شرایط جغرافیائى در زندگى انسان و در تکون شخصیت وى تأثیر به سزایى دارد. توجه به محیط جغرافیایى، ویژه تنها ژئوپولیتنها نیست، بلکه اندیشمندان، فلاسفه، سیاستمداران، نظامیان و علماى اجتماع از هردوت و ارسطو گرفته تا ابنسینا و منتسکیو و ابن خلدون، رابطه اقلیم را با رفتار انسانى مورد بررسى قرار دادهاند. پیروان مکتب بقراط در قرن پنجم قبل از میلاد، تأثیر آب و هوا و شرایط جغرافیائى را در عادات و اخلاق و فیزیولوژى انسان مطرح ساختند.
ارسطو، بر این باور بود که: انسان و محیط زیست دو چیز جداناپذیر از یکدیگرند؛ به نظر وى، انسان هم از عوامل جغرافیایى (محیط طبیعى) و هم از نهادهاى سیاسى، تأثیر مىپذیرد.(36)
فیلسوف مشهور، ابن سینا، پستى و بلندىهاى زمین را در چگونگى سامانیابى تن و روان آدمى مؤثر مىدانست. وى کوهستانى بودن منطقه سکونت انسان را سبب چالاکى و دلیرى دانسته و متقابلاً بر این باور بود که پستى و خفگى منطقه سکونت، افسردگى و بیمارى را در پىدارد. وى دراین باره مىنویسد:
«ساکنان مناطق مرتفع و کوهستانى، نیرومند، قوىبنیه، دلیر و چالاکاند و کسانى که در مناطق خوش آب و هوا سکنى گزیدهاند از نشاط و شادابى و سلامتى خاصى برخوردارند.(37) مردمان سرزمینهاى مرتفع، تندرست، نیرومند، چست و چالاک و داراى عمر زیاد هستند، و ساکنان مناطق سنگلاخى داراى تن سخت و در هم فشرده و مفاصل محکماند، قوىبنیه و در جنگها دلیرند، در یاد گرفتن حرفهها زیرک و اغلب کم خواب و بد اخلاق هستند.»(38)
همانگونه که پستى و بلندى سرزمینها، بر ساکنان آنان تأثیر مىگذارد، بادها و نسیمهاى فصلى و نیز آب و هوا مناطق گوناگون بر جسم و جان انسان داراى تأثیرهاى متفاوتى هستند. باد پاییزى بدن را خشک و پژمرده مىکند و بر عکس نسیم دلنواز بهارى روح افزاست، دل را جلا مىدهد، خستگى را از تن مىزداید و آدمى از نشاط و شادابى زاید الوصفى برخوردار مىشود.
ساکن مناطق گرمسیر، در مقایسه با مردم ناطق سردسیر، داراى تفاوتهاى بسیارى در جسم و جان و تن و روان هستند؛ آب و هواى مناطق مسکونى آنان نه تنها به رنگ پوست و زیبایى اندام تأثیر مىگذارد، بلکه حتى خلق و خوى آنان نیز، از آن متأثر مىشود.
دانشمندان مسلمان همواره بدین نکته توجه داشته و بر آن تأکید کردهاند، از این روى به تعریف آب و هواى خوب و بد پرداختهاند.
ابن سینا معتقد بود که ساکنان مناطق سردسیر، نیرومند و از دل و جرأت بیشترى برخوردارند و اگر منطقه مسکونى آنان مرطوب نیز محسوب شود، مردمانش چاق و تر و تازهاند.
وى همچنین مردم مناطق مرطوب را به زیبا رویى توصیف کرده و در عین حال بر این نکته توجه مىدهد که آنان در ورزش زود خسته مىشوند.
همچنین او متذکر مىشود که روحیه و حالات و رفتار مردم مناطق خشک کاملاً برعکس حالات و رفتار مردم مناطق مرطوب است.(39)
ابن سینا به طورکلى در معرفى هواى خوب و بد چنین مىگوید: «هواى خوب و مطلوب، هوایى است که آزاد باشد و مواد خارجى از قبیل بخار و دود با آن نیامیخته باشد و نیز در بین دیوارها و سقف محبوس نباشد (و آن در صورتى است که تباهى فراگیر بر هوا عارض نشده باشد و گرنه هواى جاهاى سرپوشیده سالمتر است) و بوى بد به دور باشد؛ هواى آزاد علاوه بر شرایط یادشده، لازم است از نسیمهاى مطبوع مدد گیرد. بدیهى است که بادهاى سلامتبخش غالباً در بلندىها و جلگههاى هموار مىوزد.»(40)
به طورکلى مىگوییم هوایى که بعد از غروب خورشید زود سرد شودو هنگام طلوع خورشید زود گرم شود، هوایى لطیف است و در حالت عکس مخالف آن، بدترین هوا آن است که دل را افسرده و نفس را تنگى بخشد.(41)
ابنسینا در مورد هواى آلوده مىگوید: هواى آلوده، تنفس را تنگ و اخلاط را زیاد مىکند. وجود هواى آلوده را با دو علامت مىتوان تشخیص داد: نخست این که در چنین هوایى ستارهگان کوچک در آسمان به زحمت دیده مىشوند؛ دوم این که درخشندگى ستارگان درخشان کاهش مىیابد و این اجرام مرتعش به نظر مىرسند.(42)
منتسکیو در قرن هیجدهم به تفصیل از آثار شرایط جغرافیائى سخن گفت. منتسکیو عوامل جغرافیائى مانند، اقلیم، منابع طبیعى، کوهستانى بودن یا جزیره نشینى و صحرانشینى را بر خلق و خوى اقوام مؤثر مىداند. منتسکیو در اثر مشهور خود «روح القوانین» درباره طبیعت و آب و هوا بحث کرده و مىگوید: صفات روح و عواطف انسانى در اثر آب و هواهاى مختلف تفاوت دارند. او مىگوید که هواى سرد منتهىالیه الیاف خارجى بدن ما را منقبض مىکند و این انقباض باعث افزایش فعالیت آنها شده، موجب برگشت خون از انتهاى بدن به طرف قلب شده و هواى سرد طول این الیاف را کمتر نموده و بر نیروى آنها مىافزاید. برعکس هواى گرم منتهىالیه الیاف را سست و دراز مىکند و از نیرو و قابلیت حرکت آن مىکاهد. از نظر منتسکیو انسانى که در اقالیم سردسیر پرورش مى یابد داراى قوت بیشتر، قلبى قوىتر، اعتماد به نفس، گذشت، عدم انتقام، صداقت و دورى از حیله و نیرنگ است.(43) همچنین وى مىنویسد: «در کشورهاى شمال، بدن شبیه به یک ماشینى است که سالم و خوب شناخته شده باشد؛ اما زمخت است. چنین بدنى لذت خود را در چیزهایى مىداند که بیشتر اعمال بدنى را تحریک کند و بنابراین از شکار و مسافرت و جنگ و شراب لذت مىبرند. در کشورهاى شمالى ملتهایى خواهید یافت که کمتر معایب دارند و به اندازه کافى صداقت و صراحت لهجه و تقوى در آنها یافت میشود؛ ولى به کشورهاى گرمسیر وقتى نزدیک مىشوید، گمان خواهید کرد که از سرچشمه اخلاق دور مىشوید. عواطف شدید تولید جنایات بزرگ مىکند هر کس مىخواهد مزایاى تسکین امیال و عواطف را از دست دیگرى برباید و به خود تخصیص دهد.»(44) وى در همان اثر معروفش مىنویسد: «آب و هواى گرم، کم و بیش موجب سستى مىشود و برعکس در آب و هواى سرد اثرى است که سکنه آن نقاط را کم و بیش نیرومند مىنماید و مىتوانند زحمات سخت و طولانى را تحمل کنند؛ این موضوع نه تنها با مقایسه ملل و کشورهاى مختلف ثابت مىشود، بلکه هرگاه در یک کشور نیز سکنه نقاط گرمسیر و سردسیر آن را با هم مقایسه نمائید، این حقیقت به دست مىآید. مثلا جرئت و فعالیت ملل شمالى چین زیادتر از فعالیت ملل جنوبى آن کشور است و همین طور فعالیت سکنه کرهشمالى از سکنه جنوبى آن بیشتر مىباشد.»(45)
مورخ مشهور ابن خلدون نیز در مقدمه خویش تأکید فراوانى بر آب و هوا و نقش آن در امر عمران و آبادانى نموده است؛ وى معتقد است که ساکنان مناطق معتدل (که از حرارت سوزان جنوب و سرماى شمال کره زمین در امانند) از جهت خلق و خوى و صورت و سیرت در اعتدال قرار دارند و براى ایجاد تمدن و عمران، معاش و اقتصاد و هنر و دانش مناسبترند. او مرز این بحث را تا مسئله نبوتها پیش برده و دلیل بعثت انبیاء در این مناطق را (چرا که خبری از بعثت پیامبرى در مناطق قطب شمال یا جنوب به ما نرسیده است) در همین نکته دانسته و رشد علوم و صنایع و ... را در این مناطق در ارتباط با همین مطلب مىداند و متذکر مىشود که دورى از اعتدال در آب و هوا، موجب دورى از دانش و دین و نیز دورى از رفتارهاى انسانى مىشود.
ابنخلدون مىافزاید: «محیط زیست بر هوش و استعداد، درایت و کفایت فردى اثر مىگذارد و سلامتى عقل و روح و میانهروى در اعمال و رفتار در گرو سلامت محیط زیست است. ساکنان مناطق معتدل کره زمین، از نشاط و شادابى ویژهاى برخوردارند، روش آنان معتدل و منشى میانه دارند، افراط و تفریط در زندگى آنا کمتر و آبادانى و عمران در مناطق آنان بیشتر است. اعتدال بر جسم و رنگ پوست و اخلاق و عقاید آنان حاکم است، دوراندیشى و تعقل در امور و شیوه آنهاست و سبکسرى و شادى بیش از حد کمتر در بینشان رواج دارد، نوع قد و قامت، رنگ و چگونگى اندام ظاهرى و درونى و حتى فکر و اندیشه و اخلاق و منش هرکس به طبیعت و محیط زیست وى بستگى دارد.»(46)
همچنین مىگفت: «مردم سکن در کوهستانها، یعنى مناطق سرد، بیشتر آیندهنگر و اهل تفکر و سحر خیزند و همواره آذوقه سال آینده را فراهم مىآورند.»(47)
ارسطو نیز بر این مسئله تأکید دارد که: «مردم اروپا دلیرند، ولى کم هوش، لیکن مردم آسیا هوشمندند.»(48)
از مطالب ذکر شده درمىیابیم که پستى و بلندى سرزمینها و نیز گرمسیر و سردسیر بودن آب و هواى مناطق (شرایط اقلیمى) مختلف بر جسم و روح آدمى تأثیر بسیار مهمى دارند؛ به طورى که حتى شکل ظاهرى و رنگ پوست هرکس با منطقه مسکونى او در ارتباط مستقیم است و علاوه بر آن، شرایط اقلیمى بر خلق و خوى و رفتار و منش انسان اثر قابل توجهى دارد.
نکته شایان ذکر این که، محیط جغرافیائى حتى بر سیاست، اجتماع، و اقتصاد، نیز تأثیر مىگذارد؛ به گونهاى عدهاى از دانشمندان، عقب ماندگى و یا پیشرفت جوامع بشرى را مربوط به موقعیت جغرافیائى و اوضاع اقلیمى آن مىدانند. گروهى دیگر از دانشمندان دائره تأثیرگذارى موقعیتهاى جغرافیائى را آنقدر وسعت دادهاند که حتى موسیقى، سازها، نواها و رقصهاى اقوام مختلف را بازتاب اوضاع و احوال جغرافیائى و اقلیمى مختلف آنها مىدانند. گروهى از دانشمندان معتقدند که عوامل ژئوپولیتیکى تأثیر مستقیمى در منازعات و بحرانهاى قومى داشته و طبیعت و ساختار جغرافیائى جوامع نقش بزرگى در ساختار روحى مردم نیز ایفا مىکند. آنها مىگویند: کوههاى بلند و سر به فلک کشیده، معلمان بزرگىاند که غرور و سرکشى را بر ساکنان خود مىآموزند و زندگى در آغوش آنها روحیه انسان را سخت و مقاوم بار آورده و ساختار روانى او را به شکل کوه در مىآورد. طبیعت نقش مؤثرى در هویت ملتها و تمدنها داشته که صفحات نخستین تاریخ بشر گواه روشنى بر آن است.
تأثیر گیاهان در انسان از نظر اسلام
گیاهان و درختان، سهمى به سزا و نقشى بسیار مهم در زندگى بشر دارند. تلطیف هوا، تعادل دماى محیط، حفاظت از خاک و تأمین
بخشى از مواد غذایى مورد نیاز انسان و سایر موجودات، بخشى از سودمندیهای فراوان آنهاست. افزون بر اینها، گیاهان و به طورکلى فضاى سبز که شامل مراتع و جنگلها و پارکها مىشود، تأثیر بسیار مثبتى بر روح و روان آدمى دارند.
تماشاى گلبرگهاى لطیف و خوشرنگ، غنچههاى زیبا و بانشاط، شکوفه هاى دلربا و جذاب، گلهای رنگارنگ و باطراوت، ترکیب موزون برگها، چشمانداز بهجتآور بوستانها و جنگلها، انسان را غرق در لذت و شادى مىکند. افسردگىها و غمها را مىزداید و در وى تازگى سرورآمیز مىآفریند.
تماشاى گیاهان خرم و سرسبز و نگاه به مناظر جذاب آنها، از مواردى است شریعت اسلام بدان دعوت نموده است، و تعبیرهاى پیشوایان معصوم (ع) نیز در بیان فوائد فراوان این نعمتهاى خدادادى (گیاهان)، بسار حیرتانگیز است.
قرآنکریم در چندین آیه، گیاهان را «شادىآفرین» دانسته و آنها را به «بهجتانگیزى» توصیف مىکند که به جهت اختصار به سه آیه شریفه اشاره مىکنیم:
قرآنکریم مىفرماید: «و ترى الارض هامده، فإذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج؛(49)زمین را مرده و فسرده مىبینى و چون آب باران بر آنها فرستیم، بجنبد و بر دمد و انواع گیاهان زیبا و شادىآفرین برویاند.»
واژه «بهیج» از ماده «بهج و بهجه» است که به معناى شادى، خوشحالى و سرورى است که از نیکویى و زیبایى چیزى برخیزد. چنان که مفسر بزرگ شیعه، شیخ طوسى (ره) مىفرماید:
«بهجت، چشمانداز زیبایى است که وقتى انسان بدان مىنگرد، غرق در شادى و سرور مىشود ...(50) و «بهیج» صورت زیبایى است که تماشاى آن لذتآور و سرورآفرین است.»(51)این آیه شریفه مشعر بر این است که در پرتو فرود آمدن باران، زمین جنبشى سرورآمیز را آغاز مىکند و در پى آن، اناع گوناگون گیاهان در آن مىروید و سبزى و خرمى آن چشم هر بینندهاى را مىنوازد و قلبش را سرشار از شادى و بهجت مىنماید.
همچنین در آیهاى دیگر مىفرماید:
«و الارض مددناها و القینا فیها رواسى و انبتنا فیها من کل زوج بهیج؛(52) زمین را بگستردیم و در آن کوههاى بلند و استوار نهادیم و از هرگونه گیاه زیبا و بهجتافزا در آن رویاندیم.»
همچنین در اینباره در آیه دیگر خداوند متعال وصف زیباى «ذات بهجه» را به درختان داده و مىفرماید: «و انزل لکم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذاتبهجة؛(53)خداوند براى شما از آسمان آبى فرو فرستاد که بدان بوستانهاى خرم و شادىآفرین رویاندیم.» این طراوت، نشاط و بهجتانگیزى گیاهان و درختان در انسان انگیزهاى ایجاد مىکند و او را به سمت عمران و آبادانى زمین و امیدوارى به زندگى سوق مىدهد. چنان که علامه شعرانى (ره) در این باره مىنویسد: «خرمى گیاه سبز و درخت و گل و شکوفه که در این آیات ذکر شده است، در انسان رغبت و نشاطى به وجود مىآورد که زمین را آباد کند و کشت و زرع بسیار شود و روزى مردم فراح گردد.»(54)
در سخنان گوهربار معصومان (ع) نیز از تأثیر بسیار مثبت گیاهان و درختان در جسم و روح آدمى، تعبیرهاى گونانى آمدهاست.
در برخى از قبیل روایات، از تأثیر مناظر سرسبز بر تقویت دیده و بصیرت انسان و زودن افسردگىها و از بین رفتن بیمارىها روحى و روانى، سخن به میان آمده است، و در بعضى از رقابت لذت تماشاى گیاهان با لذتهاى دیگر بحث شده است، که به جهت اختصار، به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «چهار چیز چهره را نورانى و روشن مىکند که یکى از آنها تماشاى گیاهان خرّم و سرسبز است.»(55)
از امام کاظم(ع) نیز روایت شده که فرمود: «ثلاثة یجلین البصر، النظر الى الخضرة و النظر الى الماء الجارى و....؛(56) نگاه به گیاهان خرم و سرسبز، چشم را جلا مىدهد و بر روشنایى آن مىافزاید.» گاهى احتمال داده مىشود که مراد از اینگونه روایات این است که نگاه کردن بر سبزى و خرمى گلها و گیاهان، بر بصیرت آدمى مىافزاید و چشم دل را روشن مىسازد؛ زیرا در برخى تعبیرها، اینگونه آمده است:
«نگاه به سبزى و نشستن روبه روى کعبه (و نگریستن بدان) .... و پاکیزه نگه داشتن محل سکونت، بر قوت دیده مىافزاید.»(57)
اما با امعان نظر درمىیابیم که ذکر موارد دیگرى در ردیف گیاهان سرسبز، همچون «آب جارى» و «سرمه کشیدن هنگام خواب»، شاهد بر این است که موارد یاد شده در روایات، علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزودن بر بصیرت آدمى، که با نظاره و تأمل عمیق در تمام مخلوقات الهى به دست مىآید داراى تأثیر مهمى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
در روایتى از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود : «الطیب نشره و العسل نشره، و الرکوب نشره و النظر الى الخضره نشره؛(58)بوى خوش، عسل، سوارکارى و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادى مىشود.»
بر طبق این نقل، نگاه به مناظر جذاب و سرسبز گیاهان برخى از بیمارىها را روحى و روانى را از بین مىبرد و افسردگىها و غمها را مىزداید. چنان که تشریح منعاى واژه «نشره» مؤید آن است : «نشره چیزى است که موجب آرامش وراحتى اعصاب. مىشود، پس از آن که دچار بیمارى و افسردگى شده است.»
از مجموع روایات یاد شده درمىیابیم که تماشاى سرسبزى و خرمى گیاهان و درختان لذت بخش و شادى آفرین است؛ به گونهاى که گاه شگفتى و حیرت انسان را برمىانگیزد و با دیگر لذتها و خوشىها رقابتى پیروزمندانه مىکند.
امام صادق (ع) به مفضلّ مىفرماید: «مع ما فىالنبات من التلذذ بحسن منظره و نظاراتها التى لایعدلها شىء من مناظر العام و ملاهیه.»(59)
امام صادق (ع)، در ابتدا متذکر منافع فراوان گیاهان و درختان و استفاده بیشتر از آنها مىشود، و آنگاه مىفرماید: نگاه کن به گلهاى رنگارنگ، شکوفههاى زیبا و درختان سرسبز و خرم، جنان لذتى به آدمى مىبخشد که هیچ لذیى را با آن برابر، نمىتوان کرد.
در منابع روائى اسلام، بر این نکته تاکید شده که «سفرههاى خویش را با سبزى آراسته کنید» و نهادن سبزى در سفره، در ردیف «بسمالله» ذکر شده است:
«سفرههاى خود را با سبزی، سرسبز کنید؛ زیرا وجود سبزى در سفره همراه با بسمالله، دورکننده شیطان است؛ در روایتى دیگر آمده است: سفرههاى خود را با سبزى زینت دهید.»(60)
در روایت دیگرى، «حنّان» گزارش مىکند که: «من همراه امام صادق (ع) بر سر سفره بودیم، حضرت سبزى میل فرمود، ولى من به دلیلى سبزى مصرف نمىکردم، امام به من فرمود: مگر نمىدانى که هیچگاه براى امیرالمؤمنین، على (ع) غذا نمىآوردند، مگر این که در کنار آن سبزى وجود داشت؟ گفتم چرا؟ حضرت فرمود: دلهاى مؤمنان سبز است و به سبزى اشتیاق دارد.»(61)
بر اساس روایت دیگرى امام کاظم (ع) فرمود: «اما علمت انّى لا آکل على مائدة، لیس فیها خضرة؟؛(62) من از سفرهاى غذا نمىخورم که در آن سبزى نباشد.»
روایات یاد شده، به روشنى بر اهمیت نظاره و مصرف سبزىها دلالت دارد و تأکیدى است بر تأثیر سبزىها بر جسم و روح آدمى.
برخى از روایات تأثیر مثبت و شگرف استشمام گلها و یا درختان ویژهاى را در روان آدمى برشمرده است؛ چنان که امر به استشمام گل سرخ و نرجس و... شده است و بوى عطرآگین ملائکه به بوى خوش گل تشبیه شده است.
امام کاظم (ع) به نقل از پدران بزرگوارش (ع) از پیامبراکرم (ص) نقل مىکند که حضرت فرمود: «بوى خوش فرشتگان الهى، بوى (دلانگیز) گل است...»(63)پیامبر اکرم (ص) در اهمیت استشمام گل سرخ فرمود: «هرکس مىخواهد بوى عطرآگین مرا ببوید، گل سرخ را استشمام کند.»(64)
درباره گل نرجس نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر روز یا در هر هفته یا در هر ماه یا در هر سال و یا در طول عمر یکبار ببوئید؛ زیرا در دل انسان مایهاى از جنون و جذام و برص وجود دارد که استشمام گل نرجس آن را ریشهکن مىکند.»(65)
از امام على (ع) نیز نقل شده که فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر سال یک بار ببوئید؛ زیرا در دل انسان حالتى است که تنها گل نرجس آن را مىزداید.»(66)
در روایتى از امام رضا (ع) نیز نقل شده که فرمود: «استشمام گل نرجس را به تأخیر نیندازید؛ همانا بوئیدن آن مانع از ابتلاء به زکام در زمستان است.»(67)
بدیهى است، اینگونه روایات، بیانگر اهمیت استشمام گل به ویژه گل سرخ و گل نرجس و بیانکننده تأثیر مهم و شگرف آن بر جسم و روان آدمى است.
از آنچه گذشت درمىیابیم که غنچهها، شکوفهها، درختان، جنگلها و مراتع از زیباىهاى طبیعتاند که خداوند در زمین به ودیعت نهاده است.
اساساً تأمل عمیق در مظاهر زیبای عظیم آفرینش در جسم و روح آدمى سه اثر بسیار بزرگ دارد:
الف - تماشاى طبیعت سرسبز و اصولاً شگفتىهاى زیباى جهان هستى مىتواند انسان را به نظاره زیبایىهاى نامحسوس رهنمون کند؛ به گونهاى که حقایقى چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم براى انسان روشن خواهد گشت که حتى در احساس عظمت ملکوت درونى و ملکوت بیرونى ظاهر خواهد گشت، ولى متأسفانه چه اندکاند افرادى که قدرت گذشت از سطوح ظاهرى درون و بیرون به اعماق حقایق و به قول افلاطون از سایهها به واقعیات را بوده و از این راه به معرفتهاى والاترى در قلمرو درون ذات و برون ذات موفق شوند.
ب - غمها را مىزداید، به انسان آرامش و آسودگى خاصى مىبخشد و او را شاد و خوشحال مىکند.
ج - خداوند روح بشر به گونهاى آفرید که استعداد بسیار گستردهاى دارد که بدون ارتباط با زیبایىها، راکد و خنثى مىگردد و در نتیجه روح تنها با کمیت و گسترشهاى مادى محض ارتباط پیدا مىکند و خود را در قفس مىبیند.
پىنوشتها: -
1. مقدمه ابن خلدون، ص 82.
2. سوره اعراف، آیه 58.
3. صبحى صالح، نهج البلاغه، خ13.
4. همان.
5. سوره انبیاء، آیه 30.
6. بحارالانوار، ج66،ص447.
7. همان.
8. داشتن وضو یا غسل شرط تکالیف واجب است و براى انجام دعاها و تکلیفهاى مستحبى، مستحب است و اصولاً وضو داشتن در تمام حالات در اسلام امرى نیکوست. (ر.ک: عروة الوثقى، ج1،ص141وسائل الشیعه، ج1،ص258.
9. وسائل الشیعه، ج1،ص276.
10. سوره فرقان،آیه 48.
11. ر.ک: تفسیرالمیزان، ج15،ص226،تفسیر مجمع البیان، ج7،ص301،تفسیر کشاف، ج3،ص284.
12. وسائل الشیعه، ج1،ص110و 282.
13. سوره نساء،آیه 43 ،سوره مائده،آیه 6.
14. بحار الانوار، ج76،ص289.
15. همان، ج10،ص246و ج59،ص144.
16. در گفتگو بین امام صادق(ع) و مفضل نیز به این نکته اشاره شده است: «و منه جالهواء( الریح الهابة». بحارالانوار، ج3،ص 120.
17. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1146،حکمت ؛123 صبحى صالح، ص 491،حکمت 128.
18. کمال الدین هیثم بن على بن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات دفترتبلیغات، ج5،ص311.
19. شرح نهج البلاغه، ج18،ص319.
20. بحار الانوار، ج3،ص118.
21. ر.ک :روح المعانى ، آلوسى، ج 27 - 28،ص2،مجمع البیان ، طبرسى، ج9،ص254،تبیان، طوسى، ج9،ص379،تفسیر شبر، ص486،تفسیر کشاف، زمخشرى، ج4،ص 394.
22. روح المعانى، ج28-27،ص2.
23. کشاف، ج4،ص394.
24. التبیان، ج9،ص379.
25. مجمع البیان، ج9،ص254.
26. سوره ذاریات،آیه 4-2.
27. تفسیر المیزان، ج18،ص369،کشاف، ج4،ص394.
28. بحارالانوار، ج57،ص15.
29. همان.
30. بارور کردن گیاهان توسط بادها در قرآن نیز مطرح شده و ریاح لواقح نامیده شده اند، سوره حجر،آیه 22.
31. بحارالانوار، ج57،ص 7و ج3،ص102.
32. همان، ج3،ص119.
33. همان، ج57،ص18.
34. ادوارد، س، راجرز، اکولوژى انسانى و بهداشت، دیباچه مؤلف، ترجمه: دکتر سیاوش آگاه، چاپ اول، سال1348،مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى.
35. ر.ک: جمیز بابر و مایکل اسمیت، ماهیت سیاستگذارى خارجى، ترجمه دکتر سیف زاده، ص135،چاپ اول، سال1373،تهران، نشر قومس.
36. همان، ص138-134.
37. قانون، ابن سینا، کتاب اول، ترجمه عبدالرحمن شرفکندى (ههژار)، چ: ششم، سروش، 1370،ص213.
38. همان، ص213.
39. همان.
40. قانون در طب، کتاب اول، ص197.
41. همان، ص214.
42. همان، ص199.
43. منتسکیو، روح القوانین، ص230.
44. همان، ص233.
45. همان، ص274.
46. مقدمه ابن خلدون، ص86-82.
47. همان، ص161.
48. ر.ک: ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، چاپ سوم، 1358،ص297.
49. سوره حج،آیه 62.
50. التبیان فى تفسیرالقرآن، ج8،ص108.
51. همان، ص239.
52. سوره ق،آیه 7.
53. سوره نمل،آیه 60.
54. نثر طوسى، ص97.
55. بحارالانوار، ج76،ص289،و ج73،ص«:94اربع یضئن الوجه: النظر الى الوجه الحسن، و النظر الى الماء الجارى، و النظر الى الخضرة و الکحل عندالنوم».
56. تحف العقول «ابن شعبه» مترجم عطایى؛ بحار ج10، ص246 و ج59، ص 144و ج75،ص291و ج101،ص 45و با تعبیر «یجلون البصر» در ج76،ص291،الشوکانى، الفواید المجموعه، ص241.
57. قال الشافعى: «اربعه تقوى البصر: الجلوس تجاه الکعبه، الکحل عندالنوم و النظر الى الخضره و تنظیف المجلس.»
58. بحارالانوار، ج76،ص289.
59. بحارالانوار، ج3،ص129.
60. مکارم الاخلاق، ص176.
61. وسائل الشیعه، ج16،ص513.
62. وسایل الشیعه، ج 16،ص531.
63. بحارالانوار، ج66،ص177.
64. همان، ج73،ص147و ج62،ص299 با اندکى اختلاف.
65. بحارالانوار، ج62،ص99.
66. تمام نهج البلاغه، تحقیق و تنسیق: صادق الموسوى، بیروت، الذار الاسلامیه، 1414،ص 547.با اندکى تفاوت در الفاظ: بحارالانوار، ج66، ص176.
67. بحارالانوار، ج62،ص324.