امام رضا (ع) نماد فضیلتها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
امام هشتم شیعیان حضرت على بن موسى الرضا (ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148 ه. ق در مدینه دیده به جهان گشود.(1)
دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسى، یعنى هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در آخر ماه صفر سال 203 ه. ق در سن 55 سالگى توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکى از محلات مشهد مقدس محسوب مىشود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلى به خاک سپرده شد. (2)
آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانى در مرتبه اعلى بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستودهاند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداختهاند. درباره اوصاف اخلاقى آن حضرت «ابراهیم بن عباس» مىگوید: «هرگز ندیدم که امام رضا (ع) به کسى یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصى را قطع کند و ندیدم که نیازمندى را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمىداد و هرگز او را ندیدم که با صداى بلند خنده کند، بلکه خندهاش تبسم و لبخند بود. وقتى که خلوت مىکرد و کنار سفره مىنشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره مىنشاند.»(3)
آن چه خوانندگان عزیز و محترم در پیش رو دارند، گامى است در بیان فضائل اخلاقى و صفات حمیده پیشواى هشتم شیعیان امید است که ره توشهاى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت.
برترین اندیشمند
خود امام رضا (ع) در مورد دانش بىکران حضرتش و برترى بر اندیشمندان و متفکّرین علوم مختلف مىفرماید: «زمانى من در مسجدالنبى مىنشستم و در آن موقع دانشمندان زیادى در مدینه بودند، هرگاه یکى از آنها در پاسخ پرسشى عاجز مىگشت و دیگران هم نمىتوانستند از عهده جواب برآیند، همگى به من اشاره مىکردند و مسائل مشکل را مطرح مىکردند و من پاسخ همه آنها را مىدادم.»(4)
مرحوم شیخ صدوق مىگوید: «مأمون در هر جا که احتمال مىداد دانشمندى باشد و توانایى مناظره و مباحثه با امام رضا(ع) را داشته باشد به مجلس خویش دعوت مىکرد و او را با امام هشتم(ع) وارد بحث مىنمود.
او در این زمینه تلاشهاى فراوانى به عمل آورد تا اندیشمندان و نظریه پردازان فرقهها و گروههاى مختلف اسلامى و غیراسلامى در مباحثه علمى بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا(ع) در تمام آن جلسات و مناظرههاى سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه مىکرد. آن حضرت با کسى به بحث و مناظره نمىپرداخت مگر این که در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برترى و دانش سرشار امام هشتم (ع) اعتراف مىنمود و در برابر استدلالهاى قوى و محکم او سر تعظیم فرود مىآورد.»(5)
دریاى کرم
«یسع بن حمزه» مىگوید: در مجلس امام رضا(ع) مشغول گفت و گو بودیم که مردى وارد شد و گفت: سلام بر تو اى فرزند پیامبرخدا! من مردى از دوستان شما هستم. اکنون از زیارت خانه خدا بازگشتهام و چیزى که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم بفرست، من داراى نعمت و دولت هستم و مستحق صدقه نیستم. آنچه به من ببخشى از سوى شما صدقه خواهم داد. امام (ع) از او خواست بنشیند بعد از پایان جلسه حضرت به خانه رفت و لحظاتى بعد در را بست ؛ سپس دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید آن مرد خراسانى کجاست؟ مرد پاسخ داد: این جا هستم. امام(ع) فرمود: این دویست دینار را بگیر و با آن هزینه سفرت را تأمین کن. یکى از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانى کردى و چهره پنهان ساختى؟!
حضرت فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خوارى خواهش را در چهرهاش ببینم. آیا این حدیث پیامبر(ص) را نشنیدهاى که فرمود: کار نیکى که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6)
مدافع حریم اسلام
مسأله دفاع فرهنگى و علمى از کیان اسلام و جلوگیرى منطقى از بدعتها و گمراهىها از ضروریات اسلام است و موجب پاداشهاى عظیم و محبوبیّتهاى بسیار بزرگ در پیش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طورى که پیامبر(ص) در مورد نگهبانى از حریم دین و حکومت اسلامى فرموده است: «یک شب نگهبانى از حریم حکومت اسلامى برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد مىباشد.»(7)
حضرت امام رضا(ع) در این راستا مىفرماید: «عدهاى از غالیان، اخبارى را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گویىها عظمت خدا را کوچک نمودند.
هر کس آنها را دوست بدارد با ما دشمنى نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با ما دوستى نموده است ؛ هر کس با آنها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و هرکس از آنها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آنها بى اعتنایى کند، به ما نیکى نموده و هرکس به آنها نیکى کند، به ما بى اعتنایى و جفا کرده است: هر کس آنها را گرامى بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که به آنها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدى کند به ما خوبى کرده و هر کس به آنها خوبى کند، به ما بدى نموده است، هر کس آنها را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. هر کسى که شیعه ماست، هرگز آنها را یار خود نگیرد و با آنها همکارى ننماید.»(8)
کرامات رضوى
معجزات و کرامات حضرت رضا(ع) بسیار زیاد است، به طورى که شیخ حرّ عاملى مىنویسد: «معجزات امام رضا (ع) از حدّ تواتر تجاوز کرده است.»(9) بنابراین چه بسیار انسان هایى هستند که با تشرّف به بارگاه ملکوتى آن امام همام (ع) از دریاى بى کران کرامتش بهره و نصیبى بردهاند.
شیخ صدوق مىگوید: وقتى رکن الدوله، یکى از وزراى حکومت آل بویه را از رفتن به زیارت امام على بن موسى الرضا(ع) با خبر ساختم، به من گفت: مرقد آن امام (ع) را بارها زیارت کردهام و حاجتهاى زیادى از ایشان گرفتهام. هنگامى که به آن جا رفتى براى من دعا کن و به جاى من زیارت نما که در آن مکان دعا اجابت مىشود.(10)
«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتى فهمید که حاکم توس (معروف به بیوردى) فرزندى ندارد، به او گفت: چرا به زیارت امام رضا (ع) نمىروى تا در آن جا از خداوند فرزندى طلب کنى؟ من بارها در آن جا حوائجى از خداوند خواستهام و خداوند حاجتم را به برکت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاکم توس مىگوید: نزد امام رضا(ع) رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسرى به من عطا کرد.(11)
انیس قرآن
ره پویان راه یقین و سالکان کوى عشق از آن جایى که دل در گرو ذات اقدس خداوند دارند، کتاب او را پرتوى از ذات الهى و واسطه سخن ربّ مالک با عبد سالک مىدانند، از این رو با قرآن انس ویژهاى داشته و دل و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیات بخش خدایى مىکنند.
در سیره هشتمین ستاره فروزان آسمان امامت و ولایت انس با قرآن به وضوح دیده مىشود. آن بزرگوار هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت مىکرد و در آیات آن تدبّر مىنمود.
امام رضا(ع) شبها هنگام خوابیدن، در بستر خویش زیاد قرآن مىخواند و چون به آیهاى مىرسید که در آن یادى از بهشت یا جهنم شده است، مىگریست و از خداوند بهشت مىطلبید و از دوزخ به خداوند پناه مىبرد: «... فاذا مرّ بآیةٍ فیها ذکر جنّةٍ او نارٍ بکى و سأل اللّه الجنّة و تعوّذ به من النّار.»(12)
همچنین درباره اوصاف قرآن سخنان گهربارى از ایشان به یادگار مانده است که هر خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا مىدارد. آن حضرت قرآن کریم را کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین مىفرماید: «هو حبْل اللّه المتین و عروتُهُ الوثْقى و طریقتُهُ المُثلى، المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار لا یخْلُقُ من الازمنة و لا یغثُّ على الالسنة لانّه لمْ یجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دلیلُ البرهان و حجّةٌ على کلّ انسانٍ لایأتیه الباطلُ منْ بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیمٍ حمیدٍ؛(13) قرآن ریسمان محکم الهى و دستگیره محکم و راهى نمونه و بى بدیل است که به بهشت منتهى مىشود و انسان را از آتش نجات مىدهد. در طول زمان کهنه نمىشود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمىدهد، زیرا براى یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت براى هر انسان است. باطل و نادرستى در آن راه نمىیابد، نه از پیش رو و نه از گذشتهها. این کتاب فرستاده خداى حکیم و ستوده است».
پاسدار نماز
همه پیامبران و امامان و اولیاى خدا حرمت نماز را به بهترین وجه حفظ مىکردند و آن را با کیفیت بسیار عالى اقامه مىنمودند. پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چیز آن را مقدّم مىداشتند.
از منظر حضرت رضا(ع) هیچ عملى برتر و با ارزشتر از نماز نیست و آن را در اول وقت اقامه مىکرد به همین جهت آن حضرت (ع) به «ابراهیم بن موسى» فرمود: «لاتؤخّرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الى آخر وقتها من غیر علّةٍ...؛(14) نماز را همیشه در اول وقت شروع کن و آن را بدون علت از اول وقت به تأخیر مینداز...»
امام هشتم به هیچ قیمتى فضیلت نماز اول وقت را از دست نمىداد. حتى در مهمترین جلسات سیاسى و علمى امام به نماز اول وقت اهمیّت مىداد. نقل مىشود که به دستور مأمون، علماى برجسته از فرقههاى گوناگون در مجالس مناظره حاضر مىشدند و امام رضا(ع) با آنها بحث و مناظره مىکرد. در یکى از این مجالس «عمران صائبى» که از دانشمندان بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحید با امام رضا(ع) وارد گفت و گو گردید. در آن جلسه امام سؤالهاى او را با حوصله، متانت و استدلالهاى قطعى پاسخ داد و او را به سوى توحید متمایل کرد. هنگامى که بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود، حضرت رضا(ع) احساس کرد که وقت اذان ظهر و هنگام نماز است، بنابراین به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسیده است.
عمران صائبى که به حقایقى دست یافته و از دریاى دانش سرشار امام هشتم بهرههایى برده بود با التماس گفت: آقاى من! گفت و گو و پاسخهاى خویش را قطع مکن، زیرا دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثیر سخنان عاطفى و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبى ندارد نماز را مىخوانیم و دوباره به گفت و گو ادامه خواهیم داد. در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و پاسخهاى روشن گرانه خویش را ارایه نمود.(15)
اسوه شجاعت
پس از شهادت حضرت امام موسى کاظم(ع) دوران امامت حضرت امام رضا(ع) در عصر هارون آغاز شد. با این که شرایط بسیار سخت بود امام امامت خود را آشکار و هدایت مردم را شروع کرد.
محمدبن سنان که یکى از شیعیان است مىگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: «شما چگونه جرأت کردید که بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر هارون خون مىچکد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه که پیامبر(ص) در برابر ابوجهل ایستادگى و مقاومت کرد و فرمود: اگر ابوجهل یک دانه مو از سرم بردارد من پیامبرنیستم، من نیز به شما مىگویم: اگر هارون از سرم یک لاخه مو بگیرد، من امام نیستم.»(16)
حکیم خردورز
امام رضا(ع) در روزگارى که امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته بود، از عقل و خرد خویش بیشترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نمود و عدهاى از آنها را به راه اصلى و حجت ظاهرى و امامت هدایت نمود.
آن حضرت در تمام عرصههاى زندگى به ویژه عرصه سیاسى اش رفتارى کاملاً حکیمانه و خردورزانه داشت. پذیرش ولایت عهدى در دوران امامتش یک موضع کاملاً عاقلانه بود که توانست تمام شیطنتها و نقشههاى مأمون را خنثى کند.
نتیجه این خردورزى و تدبیر آن شد که اولاً: افرادى که حتى امام را نمىشناختند و یا بغض آن حضرت را در دل داشتند با این تدبیر حکیمانه جزو عاشقان و شیفتگان امام رضا(ع) شدند.
ثانیاً: نه تنها مأمون نتوانست معارضان و مخالفان شیعى را به خود خوش بین سازد، بلکه امام (ع) مایه امید و تقویت روحیه آنان شد و ثالثاً: نه تنها مأمون نتوانست امام(ع) را متهم به حرص بر دنیا و عشق به مقام و منصب نماید، بلکه حشمت ظاهرى بر عزّت معنوى او افزود.
کوتاه سخن این که مأمون در این معامله نه تنها چیزى بدست نیاورد، بلکه بسیارى چیزها را از دست داد. این جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد برآمد که خطاى فاحش خود را جبران کند که تنها راه آن شیوه توسل به قتل و نقشه بود.(17)
پىنوشتها:
1. اصول کافى، کلینى، ج 1، ص486.
2. الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، شیخ مفید، ص304.
3. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 182.
4. بحار الانوار، مجلسى، ج 49، ص 100.
5. مأخذ قبل، ج 1، ص 152.
6. اصول کافى، ج 4، ص 24.
7. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث 1355.
8. اثباة الهداة، شیخ حرّ عاملى، ج 7، ص 446- 445.
9. همان، ج 6، ص 117.
10. همان، ج 6، ص 103.
11. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص279.
12. همان، ص 196.
13. بحارالانوار، ج 17، ص 210.
14. همان، ج 49، ص49.
15. التوحید، شیخ صدوق، ص 434.
16. انوار البهیّه، محدّث قمى، ص340.
17. گزیدهاى از پیام مقام معظّم رهبرى (دامت توفیقاته) به نخستین کنگره حضرت امام رضا(ع) به نقل از مجلّه پاسدار اسلام، شماره 273، شهریور 1383، ص 13.
دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسى، یعنى هارون (ده سال)، امین (پنج سال) و مأمون (پنج) سال معاصر بود. امام رضا در آخر ماه صفر سال 203 ه. ق در سن 55 سالگى توسط مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکى از محلات مشهد مقدس محسوب مىشود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلى به خاک سپرده شد. (2)
آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانى در مرتبه اعلى بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستودهاند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداختهاند. درباره اوصاف اخلاقى آن حضرت «ابراهیم بن عباس» مىگوید: «هرگز ندیدم که امام رضا (ع) به کسى یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصى را قطع کند و ندیدم که نیازمندى را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمىداد و هرگز او را ندیدم که با صداى بلند خنده کند، بلکه خندهاش تبسم و لبخند بود. وقتى که خلوت مىکرد و کنار سفره مىنشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره مىنشاند.»(3)
آن چه خوانندگان عزیز و محترم در پیش رو دارند، گامى است در بیان فضائل اخلاقى و صفات حمیده پیشواى هشتم شیعیان امید است که ره توشهاى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت.
برترین اندیشمند
خود امام رضا (ع) در مورد دانش بىکران حضرتش و برترى بر اندیشمندان و متفکّرین علوم مختلف مىفرماید: «زمانى من در مسجدالنبى مىنشستم و در آن موقع دانشمندان زیادى در مدینه بودند، هرگاه یکى از آنها در پاسخ پرسشى عاجز مىگشت و دیگران هم نمىتوانستند از عهده جواب برآیند، همگى به من اشاره مىکردند و مسائل مشکل را مطرح مىکردند و من پاسخ همه آنها را مىدادم.»(4)
مرحوم شیخ صدوق مىگوید: «مأمون در هر جا که احتمال مىداد دانشمندى باشد و توانایى مناظره و مباحثه با امام رضا(ع) را داشته باشد به مجلس خویش دعوت مىکرد و او را با امام هشتم(ع) وارد بحث مىنمود.
او در این زمینه تلاشهاى فراوانى به عمل آورد تا اندیشمندان و نظریه پردازان فرقهها و گروههاى مختلف اسلامى و غیراسلامى در مباحثه علمى بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا(ع) در تمام آن جلسات و مناظرههاى سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه مىکرد. آن حضرت با کسى به بحث و مناظره نمىپرداخت مگر این که در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برترى و دانش سرشار امام هشتم (ع) اعتراف مىنمود و در برابر استدلالهاى قوى و محکم او سر تعظیم فرود مىآورد.»(5)
دریاى کرم
«یسع بن حمزه» مىگوید: در مجلس امام رضا(ع) مشغول گفت و گو بودیم که مردى وارد شد و گفت: سلام بر تو اى فرزند پیامبرخدا! من مردى از دوستان شما هستم. اکنون از زیارت خانه خدا بازگشتهام و چیزى که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم بفرست، من داراى نعمت و دولت هستم و مستحق صدقه نیستم. آنچه به من ببخشى از سوى شما صدقه خواهم داد. امام (ع) از او خواست بنشیند بعد از پایان جلسه حضرت به خانه رفت و لحظاتى بعد در را بست ؛ سپس دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید آن مرد خراسانى کجاست؟ مرد پاسخ داد: این جا هستم. امام(ع) فرمود: این دویست دینار را بگیر و با آن هزینه سفرت را تأمین کن. یکى از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانى کردى و چهره پنهان ساختى؟!
حضرت فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خوارى خواهش را در چهرهاش ببینم. آیا این حدیث پیامبر(ص) را نشنیدهاى که فرمود: کار نیکى که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است.(6)
مدافع حریم اسلام
مسأله دفاع فرهنگى و علمى از کیان اسلام و جلوگیرى منطقى از بدعتها و گمراهىها از ضروریات اسلام است و موجب پاداشهاى عظیم و محبوبیّتهاى بسیار بزرگ در پیش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طورى که پیامبر(ص) در مورد نگهبانى از حریم دین و حکومت اسلامى فرموده است: «یک شب نگهبانى از حریم حکومت اسلامى برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد مىباشد.»(7)
حضرت امام رضا(ع) در این راستا مىفرماید: «عدهاى از غالیان، اخبارى را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گویىها عظمت خدا را کوچک نمودند.
هر کس آنها را دوست بدارد با ما دشمنى نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با ما دوستى نموده است ؛ هر کس با آنها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و هرکس از آنها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آنها بى اعتنایى کند، به ما نیکى نموده و هرکس به آنها نیکى کند، به ما بى اعتنایى و جفا کرده است: هر کس آنها را گرامى بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که به آنها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدى کند به ما خوبى کرده و هر کس به آنها خوبى کند، به ما بدى نموده است، هر کس آنها را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. هر کسى که شیعه ماست، هرگز آنها را یار خود نگیرد و با آنها همکارى ننماید.»(8)
کرامات رضوى
معجزات و کرامات حضرت رضا(ع) بسیار زیاد است، به طورى که شیخ حرّ عاملى مىنویسد: «معجزات امام رضا (ع) از حدّ تواتر تجاوز کرده است.»(9) بنابراین چه بسیار انسان هایى هستند که با تشرّف به بارگاه ملکوتى آن امام همام (ع) از دریاى بى کران کرامتش بهره و نصیبى بردهاند.
شیخ صدوق مىگوید: وقتى رکن الدوله، یکى از وزراى حکومت آل بویه را از رفتن به زیارت امام على بن موسى الرضا(ع) با خبر ساختم، به من گفت: مرقد آن امام (ع) را بارها زیارت کردهام و حاجتهاى زیادى از ایشان گرفتهام. هنگامى که به آن جا رفتى براى من دعا کن و به جاى من زیارت نما که در آن مکان دعا اجابت مىشود.(10)
«ابومنصور عبدالرزّاق» وقتى فهمید که حاکم توس (معروف به بیوردى) فرزندى ندارد، به او گفت: چرا به زیارت امام رضا (ع) نمىروى تا در آن جا از خداوند فرزندى طلب کنى؟ من بارها در آن جا حوائجى از خداوند خواستهام و خداوند حاجتم را به برکت آن امام بزرگوار بر آورده نموده است. حاکم توس مىگوید: نزد امام رضا(ع) رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم. خداوند فرزند پسرى به من عطا کرد.(11)
انیس قرآن
ره پویان راه یقین و سالکان کوى عشق از آن جایى که دل در گرو ذات اقدس خداوند دارند، کتاب او را پرتوى از ذات الهى و واسطه سخن ربّ مالک با عبد سالک مىدانند، از این رو با قرآن انس ویژهاى داشته و دل و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیات بخش خدایى مىکنند.
در سیره هشتمین ستاره فروزان آسمان امامت و ولایت انس با قرآن به وضوح دیده مىشود. آن بزرگوار هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت مىکرد و در آیات آن تدبّر مىنمود.
امام رضا(ع) شبها هنگام خوابیدن، در بستر خویش زیاد قرآن مىخواند و چون به آیهاى مىرسید که در آن یادى از بهشت یا جهنم شده است، مىگریست و از خداوند بهشت مىطلبید و از دوزخ به خداوند پناه مىبرد: «... فاذا مرّ بآیةٍ فیها ذکر جنّةٍ او نارٍ بکى و سأل اللّه الجنّة و تعوّذ به من النّار.»(12)
همچنین درباره اوصاف قرآن سخنان گهربارى از ایشان به یادگار مانده است که هر خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا مىدارد. آن حضرت قرآن کریم را کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین مىفرماید: «هو حبْل اللّه المتین و عروتُهُ الوثْقى و طریقتُهُ المُثلى، المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار لا یخْلُقُ من الازمنة و لا یغثُّ على الالسنة لانّه لمْ یجعلْ لزمانٍ دون زمانٍ بلْ جُعل دلیلُ البرهان و حجّةٌ على کلّ انسانٍ لایأتیه الباطلُ منْ بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیمٍ حمیدٍ؛(13) قرآن ریسمان محکم الهى و دستگیره محکم و راهى نمونه و بى بدیل است که به بهشت منتهى مىشود و انسان را از آتش نجات مىدهد. در طول زمان کهنه نمىشود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمىدهد، زیرا براى یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت براى هر انسان است. باطل و نادرستى در آن راه نمىیابد، نه از پیش رو و نه از گذشتهها. این کتاب فرستاده خداى حکیم و ستوده است».
پاسدار نماز
همه پیامبران و امامان و اولیاى خدا حرمت نماز را به بهترین وجه حفظ مىکردند و آن را با کیفیت بسیار عالى اقامه مىنمودند. پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چیز آن را مقدّم مىداشتند.
از منظر حضرت رضا(ع) هیچ عملى برتر و با ارزشتر از نماز نیست و آن را در اول وقت اقامه مىکرد به همین جهت آن حضرت (ع) به «ابراهیم بن موسى» فرمود: «لاتؤخّرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الى آخر وقتها من غیر علّةٍ...؛(14) نماز را همیشه در اول وقت شروع کن و آن را بدون علت از اول وقت به تأخیر مینداز...»
امام هشتم به هیچ قیمتى فضیلت نماز اول وقت را از دست نمىداد. حتى در مهمترین جلسات سیاسى و علمى امام به نماز اول وقت اهمیّت مىداد. نقل مىشود که به دستور مأمون، علماى برجسته از فرقههاى گوناگون در مجالس مناظره حاضر مىشدند و امام رضا(ع) با آنها بحث و مناظره مىکرد. در یکى از این مجالس «عمران صائبى» که از دانشمندان بزرگ بود، حاضر شد و درباره توحید با امام رضا(ع) وارد گفت و گو گردید. در آن جلسه امام سؤالهاى او را با حوصله، متانت و استدلالهاى قطعى پاسخ داد و او را به سوى توحید متمایل کرد. هنگامى که بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود، حضرت رضا(ع) احساس کرد که وقت اذان ظهر و هنگام نماز است، بنابراین به مأمون فرمود: وقت نماز فرا رسیده است.
عمران صائبى که به حقایقى دست یافته و از دریاى دانش سرشار امام هشتم بهرههایى برده بود با التماس گفت: آقاى من! گفت و گو و پاسخهاى خویش را قطع مکن، زیرا دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا آن حضرت تحت تأثیر سخنان عاطفى و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبى ندارد نماز را مىخوانیم و دوباره به گفت و گو ادامه خواهیم داد. در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفت و گو ادامه داد و پاسخهاى روشن گرانه خویش را ارایه نمود.(15)
اسوه شجاعت
پس از شهادت حضرت امام موسى کاظم(ع) دوران امامت حضرت امام رضا(ع) در عصر هارون آغاز شد. با این که شرایط بسیار سخت بود امام امامت خود را آشکار و هدایت مردم را شروع کرد.
محمدبن سنان که یکى از شیعیان است مىگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: «شما چگونه جرأت کردید که بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار کنید با این که از شمشیر هارون خون مىچکد؟» آن حضرت در پاسخ سؤال من فرمود: «همان گونه که پیامبر(ص) در برابر ابوجهل ایستادگى و مقاومت کرد و فرمود: اگر ابوجهل یک دانه مو از سرم بردارد من پیامبرنیستم، من نیز به شما مىگویم: اگر هارون از سرم یک لاخه مو بگیرد، من امام نیستم.»(16)
حکیم خردورز
امام رضا(ع) در روزگارى که امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته بود، از عقل و خرد خویش بیشترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نمود و عدهاى از آنها را به راه اصلى و حجت ظاهرى و امامت هدایت نمود.
آن حضرت در تمام عرصههاى زندگى به ویژه عرصه سیاسى اش رفتارى کاملاً حکیمانه و خردورزانه داشت. پذیرش ولایت عهدى در دوران امامتش یک موضع کاملاً عاقلانه بود که توانست تمام شیطنتها و نقشههاى مأمون را خنثى کند.
نتیجه این خردورزى و تدبیر آن شد که اولاً: افرادى که حتى امام را نمىشناختند و یا بغض آن حضرت را در دل داشتند با این تدبیر حکیمانه جزو عاشقان و شیفتگان امام رضا(ع) شدند.
ثانیاً: نه تنها مأمون نتوانست معارضان و مخالفان شیعى را به خود خوش بین سازد، بلکه امام (ع) مایه امید و تقویت روحیه آنان شد و ثالثاً: نه تنها مأمون نتوانست امام(ع) را متهم به حرص بر دنیا و عشق به مقام و منصب نماید، بلکه حشمت ظاهرى بر عزّت معنوى او افزود.
کوتاه سخن این که مأمون در این معامله نه تنها چیزى بدست نیاورد، بلکه بسیارى چیزها را از دست داد. این جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد برآمد که خطاى فاحش خود را جبران کند که تنها راه آن شیوه توسل به قتل و نقشه بود.(17)
پىنوشتها:
1. اصول کافى، کلینى، ج 1، ص486.
2. الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، شیخ مفید، ص304.
3. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 182.
4. بحار الانوار، مجلسى، ج 49، ص 100.
5. مأخذ قبل، ج 1، ص 152.
6. اصول کافى، ج 4، ص 24.
7. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث 1355.
8. اثباة الهداة، شیخ حرّ عاملى، ج 7، ص 446- 445.
9. همان، ج 6، ص 117.
10. همان، ج 6، ص 103.
11. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص279.
12. همان، ص 196.
13. بحارالانوار، ج 17، ص 210.
14. همان، ج 49، ص49.
15. التوحید، شیخ صدوق، ص 434.
16. انوار البهیّه، محدّث قمى، ص340.
17. گزیدهاى از پیام مقام معظّم رهبرى (دامت توفیقاته) به نخستین کنگره حضرت امام رضا(ع) به نقل از مجلّه پاسدار اسلام، شماره 273، شهریور 1383، ص 13.