آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج) (14)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تلاش و شوق شاگردان در تحصیل علم و کمال
در چهاردهمین فراز از دعاى امام عصر(عج) چنین مىخوانیم: «وَعَلَى الْمُتَعَلِّمین بالْجهْدِ و الرّغْبةِ؛ کوشش و شوق در راه تحصیل را به شاگردان کرامت فرما.»
در این فراز از دعا، سخن از دو ویژگى شاگردان ممتاز و برجسته به میان آمده که در عرصه تحصیل علم و کمال، پرتلاش شده و اشتیاق سرشارى به آموختن داشته باشند. شاگردى که شوق و تلاش به تحصیل و کسب علوم و فضایل نداشته باشد، هرگز به مقامات عالى علم و کمالات نخواهد رسید، چنان که در همه کارها، شوق و تلاش اثر به سزایى در رسیدن به مقامات و اهداف دارند. در مورد ویژگى اول اگر شوق و عشق به کارى نباشد، انسان نسبت به آن کار، دل سرد و دل زده است، و نمىتواند به توفیق عالى دست یابد، و اصولاً یکى از اصلىترین ارکان توفیق عشق و شوق، و به عبارت دیگر ذوق است، از این رو استعداد سنجى و شناخت ذوق و شوق انسان در آنچه که دوست دارند، یکى از عوامل ترقّى و رشد شایسته است، و نقش مهمى در ترقّى انسانها دارد. به هر حال آنان که از درس و بحث لذّت مىبرند، و با همه وجود مشتاق تحصیل و رشد هستند قطعاً به توفیقات عالى دست مىیابند، ولى اگر چنین ذوق و شوقى در کار نباشد، در نیمه راه مىمانند، و یا رشدشان بسیار کند و ناقص خواهد بود. با توجه به این که ویژگى دوم یعنى کوشش و تلاش نیز بستگى به عشق و شوق دارد.
بسیارى هستند که در مسیر راه خسته شده و با کمال افسردگى توقّف مىکنند و یا به عقب بر مىگردند، وقتى علت را از آنها مىپرسى، در پاسخ مىگویند ذوق و شوق این کار را ندارم، و یا شوق من در این راستا اندک است. بر همین اساس مىتوان گفت که برترین دعا براى شاگردان آن است که از درگاه الهى بخواهیم تا به آنها شوق و تلاش خستگىناپذیر در راه تحصیل بدهد، که اگر خداى نکرده آنها از این دو موهبت محروم شوند، قطعاً به جایى نخواهند رسید.
تشویق اسلام به تحصیل و آموختن
فراز فوق در لباس دعا، انسانها را به تحصیل علم و کمال، و شاگردى از محضر استاد و معلّم مىستاید، و از خدا مىخواهد که شوق و تلاش را به شاگردان عطا فرماید. بنابراین تا شاگرد نباشیم، مشمول این دعاى امام عصر(عج) نیستیم. در اسلام به تحصیل علم و کمال، و شاگرد شدن، و معلم شدن براى پرورش و آموزش شاگردان، اهمیت بسیار داده شده، و از آن بسیار تمجید و تشویق به عمل آمده است. قرآن مىفرماید: «یرْفَعُ اللّه الَّذین آمنوا منْکُمْ و الّذینَ اوُتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛(1) خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند، و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مىبخشد.»
روشن است که کسى داراى علم مىشود، که به تحصیل علم بپردازد و مدتى شاگرد و محصّل باشد، بنابراین چنین شاگردى، از نظر قرآن در جستجوى درجاتى عظیم از موهبتهاى الهى است. مقام تحصیل علم در درجهاى است که مطابق قرآن، خداوند به موسى (ع) که از پیامبران اولواالعزم است دستور مىدهد براى شاگردى در محضر معلّمى (به نام خضر) سفر کند، و در نزد او به آموختن بپردازد. موسى(ع) مطابق دستور، به این سفر پر رنج تن مىدهد و با یک نفر یار همسفر از مصر بیرون آمده، پس از پیمودن چند فرسخ به محل تلاقى دو دریا مىرسند، حضرت خضر(ع) را در آنجا مىبینند، موسى (ع) به محضر او رسیده و با کمال فروتنى به او مىگوید: «... هَلْ اَتَّبِعُک على انْ تُعلّمن ممّا عُلّمْت رُشْداً؛(2) آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟» از این عبارت استفاده مىشود که موسى(ع) براى تحصیل و علم و شاگردى نمودن از محضر یک معلم، حاضر شده که از او پیروى کند و در همه جا دنبال او حرکت نماید، تا در پرتو آن، به مقام علم و کمال و صلاح دست یابد. آن معلم نیز مطابق آیات قرآن به او مشروط به این که صبر کند قول مساعد مىدهد.(3)
رسول اکرم(ص) فرمود: «ما اسْترْذَلَ اللّهُ تعالى عَبْداً اِلّا حُرِّمَ الْعلْمُ؛(4) خداوند هیچ انسانى را مانند کسى که خداوند او را از تحصیل علم محروم نموده، کوچک و حقیر و خوار ننموده است.»
امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «اَلنّاسُ ثلاثَةٌ، فعالِمٌ رَبّانىٌ، و مُتَعَلّمٌ على سبیل نَجاةٍ، و هَمَجٌ رعاعٌ...؛(5) مردم سه گروهند، اول علماى ربّانى و الهى، دوم دانش طلبان و شاگردان که در راستاى نجات(در محضر استاد) دنبال تحصیل علم و کمال هستند. و سوم احمقان بى سرو پا ....»
از این عبارت استفاده مىشود که انسان شایسته کسى است که یا استاد الهى باشد و یا شاگرد چنین استادى. بنابراین اگر از این دو محور خارج شود، در سرازیرى هلاکت قرار گرفته است. نظیر این مطلب از پیامبر اعظم (ع) نقل شده که فرمود: «اَلْعالمُ و الْمُتَعَلّمُ شریکان فى الْأجْر، و لاخیْر فى سائرِ النّاسِ؛(6) دانشمند و شاگرد آن، در کسب پاداش الهى شریک هستند، اما در سایر مردم که از این دو محور بیرون هستند، خیر و سعادتى نخواهد بود.»
و نیز از گفتار آن حضرت است: «مَنْ خرَجَ من بیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْماً شَیّعَهُ سبْعوُن اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفرُونَ لَهُ؛(7) کسى که از خانهاش براى تحصیل علم بیرون رود، هفتاد هزار فرشته او را بدرقه نموده و براى او از درگاه الهى طلب آمرزش مىکنند.»
و امام صادق(ع) فرمود: «من دوست ندارم جوانى از شما را بنگرم مگر این که صبح کند در حالى که یکى از دو حال باشد، یا دانشمند باشد و یا شاگرد دانشمند، اگر چنین نباشد از قافله عقب مانده، و چنین کسى که عمرش را تباه ساخته، و چنین کسى گنهکار است.»(8) و از گفتار حضرت على(ع) است: «الْعِلْمُ ضالّةُ الْمُؤْمِن؛(9) علم گم شده مؤمن است.» یعنى انسان با ایمان به جستجوى آن مىپردازد تا آن را بجوید.
جالب این که ابوذر مىگوید: پیامبر(ص) فرمود: «نشستن یک ساعت در نزد دانشمند براى مذاکرات علمى، و علم آموزى، نزد من محبوبتر و بهتر از هزار شبى است که هر شب آن هزار رکعت نماز بخواند، و نیز بهتر از شرکت در هزار جهاد، و ختم قرآن است... اى ابوذر! ساعتى نشستن براى گفتگوى علمى بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش را روزه، و شبهایش را به شب زنده دارى به سر برد. و نگاه به چهره دانشمند، براى تو بهتر از آزاد نمودن هزار برده است. و از سخنان لقمان به فرزندش این است که: «پسر جانم در مجلس علما، تنگاتنگ بنشین، که خداوند با نور حکمت، قلبها را زنده مىکند، چنان که باران شدید و پر آب آسمان، زمین خشک را زنده و سرسبز مىسازد.»(10)
از این روایات که پارهاى از روایات بسیار است، به روشنى استفاده مىشود که تحصیل علم و دانشطلبى از نظر اسلام، از ارزشهاى بسیار والایى است، که حتماً هر مسلمانى به آن اهمیت مىدهد و با شوق و تلاش فراوان براى دست یابى به آن سعى و کوشش مىنماید.
ارزش بسیارِ سعى و تلاش براى کسب علم
علم و معرفت به قدرى ارزشمند است، که قرآن و معصومین(ع) با تعبیرات مؤکّد و گوناگون انسانها را به تلاش پى گیر و کوشش فراوان براى تحصیل آن فرا خواندهاند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اُطْلُبوُا الْعِلْم وَلَوْ بِالصّینِ، فانّ طَلَبَ الْعِلْمِ فریضَةٌ على کُلِّ مُسْلِمٍ؛(11) علم را فراگیرید گرچه با مسافرت به چین باشد، بدانید که تحصیل علم بر هر انسان مسلمان واجب است.»
امام صادق (ع) فرمود: «در راه تحصیل علم بکوشید گرچه با غوّاصى و غوطه ور شدن در اعماق دریاها، و ریختن خون دل باشد، اگر مردم مىدانستند که علم و دانش در چه مقام بسیار ارزشمند است، آن را گرچه با ریختن خون دل، و رفتن در اعماق دریاها مىجستند و کسب مىکردند.»(12)
یعنى تا این حد به سعى و تلاش خود ادامه مىدادند، و هرگز در این مسیر خسته نمىشدند، بلکه با شوق و عشق فراوان و با تحمل خطرها و زحمات طاقت فرسا، آن را دنبال مىکردند.
روزى یکى از مسلمین مدینه به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «ثواب حضور در تشییع جنازه مؤمن بیشتر است، یا حضور در مجلس کسب علم؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «هرگاه کسانى براى تشییع و دفن حاضر باشند، حضور در مجلس تحصیل علم بهتر از حضور در تشییع جنازه هزار مؤمن، و بهتر از عیادت هزار بیمار، و بهتر از شب زنده دارى هزار شب است که روزهایش را روزه بگیرد،... آیا نمىدانى که سعادت دنیا و آخرت به وسیله علم حاصل مىشود، چنان که بدبختى دنیا و آخرت معلول جهل است؟»(13)
در داستان موسى و خضر(ع) که در قرآن سوره کهف آمده، موسى(ع) براى جستجوى معلّمى چون خضر(ع) به قدرى کوشید و در این راستا زحمتها و تلاشهاى طاقت فرسا نمود که بى نظیر است، و مطابق روایات هنگامى که خضر(ع) دید موسى (ع) طاقت و استقامت براى ادامه تحصیل را ندارد، به موسى گفت: «هذا فِراقٌ بَیْنى و بَیْنَکَ؛(14) اینک وقت جدایى من و تو است.» و به این ترتیب به او جواب منفى داد، موسى (ع) که تشنه علم و معرفت بود، و در این راستا تلاش پویا و پرجوش داشت، به قدرى از این جواب ناراحت شد که از او پرسیدند: سختترین حادثه در زندگى تو چه حادثهاى بود؟ در پاسخ گفت: «هیچ یک از آن همه مشکلات (عصر فرعون و عصر حکومت بر بنى اسرائیل، با آن همه رنجها) همانند گفتار خضر(ع) برایم رنج آور نبود که خبر از فراق و جدایى خود از من داد، و مرا از علوم خود محروم ساخت.»
اسلام به قدرى مرز کوشش براى تحصیل علم را وسیع و باز نموده که امام على(ع) فرمود: «اَلْحِکْمَةُ ضالّةُ الْمُؤمِنِ، فَخُذ الْحِکْمَةَ و لَوْ مِنْ اَهْلِ النِّفاقِ؛(15) علم و حکمت، گم شده مؤمن است، پس براى تحصیل آن تلاش کن، گرچه آن حکمت در نزد اهل نفاق باشد.»
و این کوشش به قدرى ارزشمند است که رسول اکرم (ص) فرمود: «هر انسانى که براى تحصیل علم و کمال به سوى خانه یا مجلس درس دانشمندى حرکت مىکند، براى هرگامى که در این راه بر مىدارد، خداوند پاداش یک سال عبادت را در نامه عمل او ثبت مىکند.»(16)
امام على (ع) در خطبه متّقین، یکى از صفات آنها را چنین برمى شمرد: «وَ حِرْصاً فىِ عِلْمٍ؛(17) آنها در کسب علم، حرص و ولع شدید دارند.»
چند نمونه از شوق و تلاش فرزانگان به علم
تشویق اکید اسلام به فراگیرى علم، و عشق ورزى و تلاش خستگىناپذیر براى تحصیل آن، باعث شد که در طول تاریخ اسلام، دانشمندان بزرگى در رشتههاى مختلف علوم پدیدار شدند که هر یک منشأ خدمات علمى و اجتماعى بسیار در جهان شده، تا آنجا که صیت تمدن علمى آنها سراسر جهان را فرا گرفت، و تا آنجا که پایه سازان تمدن و پیشرفتهاى علمى در جهان شدند، و افتخارات ماندگار بسیارى در جهان پدیدار ساختند، در اینجا نظر شما را به چند نمونه از سعى، تلاش و اشتیاق شدید مسلمین به فراگیرى علم جلب مىکنیم:
1- از تشویقهاى حضرت زهرا(س) به فراگیرى علم این که روایت شده: روزى بانویى به محضر حضرت زهرا(س) آمد و عرض کرد: مادر ناتوانى دارم که درباره نماز، مسایلى را نمىداند، مرا نزد شما فرستاده تا آن سؤالات را از شما بپرسم. حضرت زهرا(س) با کمال اشتیاق فرمود: بپرس. او پرسید و پاسخ شنید تا این که سؤالات او به ده سؤال رسید. از بسیارى پرسش خود اظهار شرمسارى نمود، و عرض کرد: «اى دختر رسول خدا! بیش از این شما را زحمت نمىدهم.»
فاطمه (س) فرمود: «آنچه نمىدانى بپرس، آیا شخصى را مىشناسى که در برابر صد هزار دینار، اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینى را بر بالاى بام ببرد، و اظهار خستگى کند؟ او عرض کرد:نه. فاطمه (س) فرمود: من نیز در پیشگاه خدا اجیر شدهام که در برابر هر مسألهاى که مىپرسى و به تو پاسخ مىدهم، پاداش بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از مروارید کنند و به من بدهند، باز ارزش آن پاداش بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن اجیر هستم که اظهار خستگى نکنم، من از پدرم شنیدم که فرمود: «علماى پیرو ما وقتى در قیامت محشور مىشوند به اندازه تحصیل علمشان، و به قدر تلاش و کوششى که در آگاهى بخشى و راهنمایى مردم کردهاند، به آنها پاداش و جایزه خواهند داد.»(18)
2- ابوریحان بیرونى (متوفى حدود 430 ه.ق) که از دست پروردگان اسلام است به قدرى به علم و دانش عشق مىورزید و براى تحصیل آن تلاش مىکرد، که همواره قلم در دستش بود، و در همه روزهاى سال - جز روز نوروز و روز مهرگان - به تحصیل و تدریس علم و دانش در رشتههاى مختلف مىپرداخت. از این رو از علماى برجسته و سترگ گردید، و شاگردان بسیارى تربیت کرد. تا آنکه در بستر بیمارى افتاد. و در آستانه مرگ قرار گرفت. در این هنگام یکى از شاگردانش براى عیادتش به بالین او آمد، ابوریحان به او گفت: مسأله جدّات هشتگانه (که از علوم ریاضى است) را در فلان روز چگونه برایم بیان کردى؟ اکنون برایم بگو. او عرض کرد: آیا در این حال مسألهاى را بیان کنم؟ ابوریحان گفت: «اى آقا! اگر من در حالى که به این مسأله آگاه هستم بمیرم بهتر از آن نیست که ناآگاه از آن بمیرم؟» من آن مسأله را برایش بیان کردم، و سپس از خانه او خارج شدم هنوز به خانهام نرسیده بودم که خبر فوت او را شنیدم.»(19)
3- ابوالحجاج اقصرى یکى از عارفان وارسته و علماى برجسته اسلام بود، و در علم و کمال به حد عالى رسیده بود، روزى یکى از شاگردان از او پرسید: استاد تو چه کسى بوده است؟ او در پاسخ گفت:سوسک سرگین غلطان بود. حاضران گمان کردند که شوخى مىکند، گفت:شوخى نمىکنم. گفتند:سوسک چگونه استاد تو بوده است؟ در پاسخ گفت: شبى مشغول عبادت و شب زنده دارى بودم، ناگاه دیدم سوسکى از پایه چراغ بالا مىرود، مىخواهد خود را کنار نور چراغ برساند، ولى در مسیر راه خسته مىشد و مىافتاد، شمردم هفتصد بار به بالا رفت و در وسط راه برزمین افتاد، وقت نماز صبح فرا رسید، براى نماز برخاستم و بیرون رفتم، پس از نماز به خانه برگشتم دیدم آن سوسک به کنار فتیله رسیده و به هدف نایل شده است، همین کوشش و استقامت آن سوسک را، سرمشق قرار دادم،و در سایه همین تلاش پى گیر و استقامت به این مقام منیع علمى رسیدم.(20)
4- دانشمندان بسیارى از مسلمین و غیر مسلمین براثر همین جد و جهد و پشتکار به مقامات عالى رسیدند، مثلاً در مورد ادیسون کاشف برق مىنویسند: شب و روز مشغول فکر و مطالعه بود، گاهى چنان غرق تفکر و مطالعه و تحقیق بود که شام و نهار را فراموش مىکرد، صبح به آزمایشگاه خود مىرفت، و تا شب به تحقیق و بررسىهاى علمى ادامه مىداد. و در نتیجه به کشف برق که بزرگترین کشفیات تاریخ است دست یافت.(21)
5 - علّامه امینى صاحب الغدیر، که در شمار علماى برجسته جهانى، زبانزد جهان اسلام است، به قدرى در تحقیق و بررسىهاى علمى کوشا بود، که در این راه به مسافرت طولانى دست زد، و از کتابخانههاى مصر و هند و دمشق و... استفادهها نمود، و در هر مورد چندین ساعت پشت سرهم به مطالعه و کندوکاو علمى اشتغال داشت. و این روش را تا آخر عمر ادامه داد.
6 - یکى از علماى معروف مرجع کل آیت اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (متوفى 1380 ه.ق) به قدرى در راه تحصیل، پرکار و کوشا بود، که گاهى شبها که مشغول مطالعه مىشد، همچنان به مطالعه ادامه مىداد تا اینکه صداى اذان صبح را مىشنید. بارها مىفرمود: «هیچگاه از مطالعه علمى خسته نمىشوم، بلکه هرگاه از کارهاى زیاد خسته شوم، خستگى خود را با مطالعه رفع مىکنم.» او شیفته علم و کتاب بود، هیچگاه از مطالعه و تتبع و تحقیق مطالب علمى احساس خستگى نمىکرد، به طور کلى مطالعه در زندگى ایشان بسیار مؤثّر بود، و اهمیت فراوان داشت، از ایام جوانى تا آخر زندگى، جز هنگام بیمارى و بسترى شدن، از مطالعه و درس و بحث غفلت نمىورزید. مطالعه کتب علمى موجب آرامش اعصاب و آسایش فکر ایشان بود، و آن را غذاى روح مىدانست.(22) از این رو به مقامات بسیار عالى علمى نایل گردید اینها چند نمونه از نتیجه تلاش و عشق در کسب علوم است که خاطرنشان گردید، بر همین اساس امام عصر(عج) از درگاه الهى مىخواهد که به محصلین و شاگردان، دو خصلت شوق به علم و تلاش پرشور در این راه را عنایت فرماید، و با این دعا، این دو ویژگى را به ما مىآموزد.
پىنوشتها: -
1. سوره مجادله، آیه 11.
2. سوره کهف، آیه 66.
3. همان، آیات 67تا82.
4. کنزالعمال، حدیث 28807.
5. نهج البلاغه، حکمت 147.
6. بحارالانوار، ج 2،ص25.
7و8. همان، ج 1، ص170.
9. همان، ص168.
10. بحارالانوار، ج 1،ص 204.
11. همان، ص 180.
12. بحارالانوار، ج 78، ص 277، و ج1،ص 177.
13. همان، ج1، ص 204.
14. تفسیر ابوالفتوح رازى، ذیل آیه 78 سوره کهف.
15. نهج البلاغه، حکمت 80.
16. بحار، ج 1، ص 184.
17. نهج البلاغه، خطبه 193.
18. مُنیة المرید شهید ثانى، ص 2.
19. الکنى و الالقاب، ج 1، ص 78.
20. همان، ص 46.
21. مردان علم در میدان عمل - در این کتاب از شخصیتهاى متعددى نام برده شده که بر اثر تلاش و شوق به علم، به عالىترین مقامات رسیدهاند.
22. زندگانى زعیم بزرگ عالم تشیع آیت اللّه بروجردى، از على دوانى، ص 148و149.
در چهاردهمین فراز از دعاى امام عصر(عج) چنین مىخوانیم: «وَعَلَى الْمُتَعَلِّمین بالْجهْدِ و الرّغْبةِ؛ کوشش و شوق در راه تحصیل را به شاگردان کرامت فرما.»
در این فراز از دعا، سخن از دو ویژگى شاگردان ممتاز و برجسته به میان آمده که در عرصه تحصیل علم و کمال، پرتلاش شده و اشتیاق سرشارى به آموختن داشته باشند. شاگردى که شوق و تلاش به تحصیل و کسب علوم و فضایل نداشته باشد، هرگز به مقامات عالى علم و کمالات نخواهد رسید، چنان که در همه کارها، شوق و تلاش اثر به سزایى در رسیدن به مقامات و اهداف دارند. در مورد ویژگى اول اگر شوق و عشق به کارى نباشد، انسان نسبت به آن کار، دل سرد و دل زده است، و نمىتواند به توفیق عالى دست یابد، و اصولاً یکى از اصلىترین ارکان توفیق عشق و شوق، و به عبارت دیگر ذوق است، از این رو استعداد سنجى و شناخت ذوق و شوق انسان در آنچه که دوست دارند، یکى از عوامل ترقّى و رشد شایسته است، و نقش مهمى در ترقّى انسانها دارد. به هر حال آنان که از درس و بحث لذّت مىبرند، و با همه وجود مشتاق تحصیل و رشد هستند قطعاً به توفیقات عالى دست مىیابند، ولى اگر چنین ذوق و شوقى در کار نباشد، در نیمه راه مىمانند، و یا رشدشان بسیار کند و ناقص خواهد بود. با توجه به این که ویژگى دوم یعنى کوشش و تلاش نیز بستگى به عشق و شوق دارد.
بسیارى هستند که در مسیر راه خسته شده و با کمال افسردگى توقّف مىکنند و یا به عقب بر مىگردند، وقتى علت را از آنها مىپرسى، در پاسخ مىگویند ذوق و شوق این کار را ندارم، و یا شوق من در این راستا اندک است. بر همین اساس مىتوان گفت که برترین دعا براى شاگردان آن است که از درگاه الهى بخواهیم تا به آنها شوق و تلاش خستگىناپذیر در راه تحصیل بدهد، که اگر خداى نکرده آنها از این دو موهبت محروم شوند، قطعاً به جایى نخواهند رسید.
تشویق اسلام به تحصیل و آموختن
فراز فوق در لباس دعا، انسانها را به تحصیل علم و کمال، و شاگردى از محضر استاد و معلّم مىستاید، و از خدا مىخواهد که شوق و تلاش را به شاگردان عطا فرماید. بنابراین تا شاگرد نباشیم، مشمول این دعاى امام عصر(عج) نیستیم. در اسلام به تحصیل علم و کمال، و شاگرد شدن، و معلم شدن براى پرورش و آموزش شاگردان، اهمیت بسیار داده شده، و از آن بسیار تمجید و تشویق به عمل آمده است. قرآن مىفرماید: «یرْفَعُ اللّه الَّذین آمنوا منْکُمْ و الّذینَ اوُتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛(1) خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند، و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مىبخشد.»
روشن است که کسى داراى علم مىشود، که به تحصیل علم بپردازد و مدتى شاگرد و محصّل باشد، بنابراین چنین شاگردى، از نظر قرآن در جستجوى درجاتى عظیم از موهبتهاى الهى است. مقام تحصیل علم در درجهاى است که مطابق قرآن، خداوند به موسى (ع) که از پیامبران اولواالعزم است دستور مىدهد براى شاگردى در محضر معلّمى (به نام خضر) سفر کند، و در نزد او به آموختن بپردازد. موسى(ع) مطابق دستور، به این سفر پر رنج تن مىدهد و با یک نفر یار همسفر از مصر بیرون آمده، پس از پیمودن چند فرسخ به محل تلاقى دو دریا مىرسند، حضرت خضر(ع) را در آنجا مىبینند، موسى (ع) به محضر او رسیده و با کمال فروتنى به او مىگوید: «... هَلْ اَتَّبِعُک على انْ تُعلّمن ممّا عُلّمْت رُشْداً؛(2) آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟» از این عبارت استفاده مىشود که موسى(ع) براى تحصیل و علم و شاگردى نمودن از محضر یک معلم، حاضر شده که از او پیروى کند و در همه جا دنبال او حرکت نماید، تا در پرتو آن، به مقام علم و کمال و صلاح دست یابد. آن معلم نیز مطابق آیات قرآن به او مشروط به این که صبر کند قول مساعد مىدهد.(3)
رسول اکرم(ص) فرمود: «ما اسْترْذَلَ اللّهُ تعالى عَبْداً اِلّا حُرِّمَ الْعلْمُ؛(4) خداوند هیچ انسانى را مانند کسى که خداوند او را از تحصیل علم محروم نموده، کوچک و حقیر و خوار ننموده است.»
امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «اَلنّاسُ ثلاثَةٌ، فعالِمٌ رَبّانىٌ، و مُتَعَلّمٌ على سبیل نَجاةٍ، و هَمَجٌ رعاعٌ...؛(5) مردم سه گروهند، اول علماى ربّانى و الهى، دوم دانش طلبان و شاگردان که در راستاى نجات(در محضر استاد) دنبال تحصیل علم و کمال هستند. و سوم احمقان بى سرو پا ....»
از این عبارت استفاده مىشود که انسان شایسته کسى است که یا استاد الهى باشد و یا شاگرد چنین استادى. بنابراین اگر از این دو محور خارج شود، در سرازیرى هلاکت قرار گرفته است. نظیر این مطلب از پیامبر اعظم (ع) نقل شده که فرمود: «اَلْعالمُ و الْمُتَعَلّمُ شریکان فى الْأجْر، و لاخیْر فى سائرِ النّاسِ؛(6) دانشمند و شاگرد آن، در کسب پاداش الهى شریک هستند، اما در سایر مردم که از این دو محور بیرون هستند، خیر و سعادتى نخواهد بود.»
و نیز از گفتار آن حضرت است: «مَنْ خرَجَ من بیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْماً شَیّعَهُ سبْعوُن اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفرُونَ لَهُ؛(7) کسى که از خانهاش براى تحصیل علم بیرون رود، هفتاد هزار فرشته او را بدرقه نموده و براى او از درگاه الهى طلب آمرزش مىکنند.»
و امام صادق(ع) فرمود: «من دوست ندارم جوانى از شما را بنگرم مگر این که صبح کند در حالى که یکى از دو حال باشد، یا دانشمند باشد و یا شاگرد دانشمند، اگر چنین نباشد از قافله عقب مانده، و چنین کسى که عمرش را تباه ساخته، و چنین کسى گنهکار است.»(8) و از گفتار حضرت على(ع) است: «الْعِلْمُ ضالّةُ الْمُؤْمِن؛(9) علم گم شده مؤمن است.» یعنى انسان با ایمان به جستجوى آن مىپردازد تا آن را بجوید.
جالب این که ابوذر مىگوید: پیامبر(ص) فرمود: «نشستن یک ساعت در نزد دانشمند براى مذاکرات علمى، و علم آموزى، نزد من محبوبتر و بهتر از هزار شبى است که هر شب آن هزار رکعت نماز بخواند، و نیز بهتر از شرکت در هزار جهاد، و ختم قرآن است... اى ابوذر! ساعتى نشستن براى گفتگوى علمى بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش را روزه، و شبهایش را به شب زنده دارى به سر برد. و نگاه به چهره دانشمند، براى تو بهتر از آزاد نمودن هزار برده است. و از سخنان لقمان به فرزندش این است که: «پسر جانم در مجلس علما، تنگاتنگ بنشین، که خداوند با نور حکمت، قلبها را زنده مىکند، چنان که باران شدید و پر آب آسمان، زمین خشک را زنده و سرسبز مىسازد.»(10)
از این روایات که پارهاى از روایات بسیار است، به روشنى استفاده مىشود که تحصیل علم و دانشطلبى از نظر اسلام، از ارزشهاى بسیار والایى است، که حتماً هر مسلمانى به آن اهمیت مىدهد و با شوق و تلاش فراوان براى دست یابى به آن سعى و کوشش مىنماید.
ارزش بسیارِ سعى و تلاش براى کسب علم
علم و معرفت به قدرى ارزشمند است، که قرآن و معصومین(ع) با تعبیرات مؤکّد و گوناگون انسانها را به تلاش پى گیر و کوشش فراوان براى تحصیل آن فرا خواندهاند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اُطْلُبوُا الْعِلْم وَلَوْ بِالصّینِ، فانّ طَلَبَ الْعِلْمِ فریضَةٌ على کُلِّ مُسْلِمٍ؛(11) علم را فراگیرید گرچه با مسافرت به چین باشد، بدانید که تحصیل علم بر هر انسان مسلمان واجب است.»
امام صادق (ع) فرمود: «در راه تحصیل علم بکوشید گرچه با غوّاصى و غوطه ور شدن در اعماق دریاها، و ریختن خون دل باشد، اگر مردم مىدانستند که علم و دانش در چه مقام بسیار ارزشمند است، آن را گرچه با ریختن خون دل، و رفتن در اعماق دریاها مىجستند و کسب مىکردند.»(12)
یعنى تا این حد به سعى و تلاش خود ادامه مىدادند، و هرگز در این مسیر خسته نمىشدند، بلکه با شوق و عشق فراوان و با تحمل خطرها و زحمات طاقت فرسا، آن را دنبال مىکردند.
روزى یکى از مسلمین مدینه به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «ثواب حضور در تشییع جنازه مؤمن بیشتر است، یا حضور در مجلس کسب علم؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «هرگاه کسانى براى تشییع و دفن حاضر باشند، حضور در مجلس تحصیل علم بهتر از حضور در تشییع جنازه هزار مؤمن، و بهتر از عیادت هزار بیمار، و بهتر از شب زنده دارى هزار شب است که روزهایش را روزه بگیرد،... آیا نمىدانى که سعادت دنیا و آخرت به وسیله علم حاصل مىشود، چنان که بدبختى دنیا و آخرت معلول جهل است؟»(13)
در داستان موسى و خضر(ع) که در قرآن سوره کهف آمده، موسى(ع) براى جستجوى معلّمى چون خضر(ع) به قدرى کوشید و در این راستا زحمتها و تلاشهاى طاقت فرسا نمود که بى نظیر است، و مطابق روایات هنگامى که خضر(ع) دید موسى (ع) طاقت و استقامت براى ادامه تحصیل را ندارد، به موسى گفت: «هذا فِراقٌ بَیْنى و بَیْنَکَ؛(14) اینک وقت جدایى من و تو است.» و به این ترتیب به او جواب منفى داد، موسى (ع) که تشنه علم و معرفت بود، و در این راستا تلاش پویا و پرجوش داشت، به قدرى از این جواب ناراحت شد که از او پرسیدند: سختترین حادثه در زندگى تو چه حادثهاى بود؟ در پاسخ گفت: «هیچ یک از آن همه مشکلات (عصر فرعون و عصر حکومت بر بنى اسرائیل، با آن همه رنجها) همانند گفتار خضر(ع) برایم رنج آور نبود که خبر از فراق و جدایى خود از من داد، و مرا از علوم خود محروم ساخت.»
اسلام به قدرى مرز کوشش براى تحصیل علم را وسیع و باز نموده که امام على(ع) فرمود: «اَلْحِکْمَةُ ضالّةُ الْمُؤمِنِ، فَخُذ الْحِکْمَةَ و لَوْ مِنْ اَهْلِ النِّفاقِ؛(15) علم و حکمت، گم شده مؤمن است، پس براى تحصیل آن تلاش کن، گرچه آن حکمت در نزد اهل نفاق باشد.»
و این کوشش به قدرى ارزشمند است که رسول اکرم (ص) فرمود: «هر انسانى که براى تحصیل علم و کمال به سوى خانه یا مجلس درس دانشمندى حرکت مىکند، براى هرگامى که در این راه بر مىدارد، خداوند پاداش یک سال عبادت را در نامه عمل او ثبت مىکند.»(16)
امام على (ع) در خطبه متّقین، یکى از صفات آنها را چنین برمى شمرد: «وَ حِرْصاً فىِ عِلْمٍ؛(17) آنها در کسب علم، حرص و ولع شدید دارند.»
چند نمونه از شوق و تلاش فرزانگان به علم
تشویق اکید اسلام به فراگیرى علم، و عشق ورزى و تلاش خستگىناپذیر براى تحصیل آن، باعث شد که در طول تاریخ اسلام، دانشمندان بزرگى در رشتههاى مختلف علوم پدیدار شدند که هر یک منشأ خدمات علمى و اجتماعى بسیار در جهان شده، تا آنجا که صیت تمدن علمى آنها سراسر جهان را فرا گرفت، و تا آنجا که پایه سازان تمدن و پیشرفتهاى علمى در جهان شدند، و افتخارات ماندگار بسیارى در جهان پدیدار ساختند، در اینجا نظر شما را به چند نمونه از سعى، تلاش و اشتیاق شدید مسلمین به فراگیرى علم جلب مىکنیم:
1- از تشویقهاى حضرت زهرا(س) به فراگیرى علم این که روایت شده: روزى بانویى به محضر حضرت زهرا(س) آمد و عرض کرد: مادر ناتوانى دارم که درباره نماز، مسایلى را نمىداند، مرا نزد شما فرستاده تا آن سؤالات را از شما بپرسم. حضرت زهرا(س) با کمال اشتیاق فرمود: بپرس. او پرسید و پاسخ شنید تا این که سؤالات او به ده سؤال رسید. از بسیارى پرسش خود اظهار شرمسارى نمود، و عرض کرد: «اى دختر رسول خدا! بیش از این شما را زحمت نمىدهم.»
فاطمه (س) فرمود: «آنچه نمىدانى بپرس، آیا شخصى را مىشناسى که در برابر صد هزار دینار، اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینى را بر بالاى بام ببرد، و اظهار خستگى کند؟ او عرض کرد:نه. فاطمه (س) فرمود: من نیز در پیشگاه خدا اجیر شدهام که در برابر هر مسألهاى که مىپرسى و به تو پاسخ مىدهم، پاداش بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از مروارید کنند و به من بدهند، باز ارزش آن پاداش بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن اجیر هستم که اظهار خستگى نکنم، من از پدرم شنیدم که فرمود: «علماى پیرو ما وقتى در قیامت محشور مىشوند به اندازه تحصیل علمشان، و به قدر تلاش و کوششى که در آگاهى بخشى و راهنمایى مردم کردهاند، به آنها پاداش و جایزه خواهند داد.»(18)
2- ابوریحان بیرونى (متوفى حدود 430 ه.ق) که از دست پروردگان اسلام است به قدرى به علم و دانش عشق مىورزید و براى تحصیل آن تلاش مىکرد، که همواره قلم در دستش بود، و در همه روزهاى سال - جز روز نوروز و روز مهرگان - به تحصیل و تدریس علم و دانش در رشتههاى مختلف مىپرداخت. از این رو از علماى برجسته و سترگ گردید، و شاگردان بسیارى تربیت کرد. تا آنکه در بستر بیمارى افتاد. و در آستانه مرگ قرار گرفت. در این هنگام یکى از شاگردانش براى عیادتش به بالین او آمد، ابوریحان به او گفت: مسأله جدّات هشتگانه (که از علوم ریاضى است) را در فلان روز چگونه برایم بیان کردى؟ اکنون برایم بگو. او عرض کرد: آیا در این حال مسألهاى را بیان کنم؟ ابوریحان گفت: «اى آقا! اگر من در حالى که به این مسأله آگاه هستم بمیرم بهتر از آن نیست که ناآگاه از آن بمیرم؟» من آن مسأله را برایش بیان کردم، و سپس از خانه او خارج شدم هنوز به خانهام نرسیده بودم که خبر فوت او را شنیدم.»(19)
3- ابوالحجاج اقصرى یکى از عارفان وارسته و علماى برجسته اسلام بود، و در علم و کمال به حد عالى رسیده بود، روزى یکى از شاگردان از او پرسید: استاد تو چه کسى بوده است؟ او در پاسخ گفت:سوسک سرگین غلطان بود. حاضران گمان کردند که شوخى مىکند، گفت:شوخى نمىکنم. گفتند:سوسک چگونه استاد تو بوده است؟ در پاسخ گفت: شبى مشغول عبادت و شب زنده دارى بودم، ناگاه دیدم سوسکى از پایه چراغ بالا مىرود، مىخواهد خود را کنار نور چراغ برساند، ولى در مسیر راه خسته مىشد و مىافتاد، شمردم هفتصد بار به بالا رفت و در وسط راه برزمین افتاد، وقت نماز صبح فرا رسید، براى نماز برخاستم و بیرون رفتم، پس از نماز به خانه برگشتم دیدم آن سوسک به کنار فتیله رسیده و به هدف نایل شده است، همین کوشش و استقامت آن سوسک را، سرمشق قرار دادم،و در سایه همین تلاش پى گیر و استقامت به این مقام منیع علمى رسیدم.(20)
4- دانشمندان بسیارى از مسلمین و غیر مسلمین براثر همین جد و جهد و پشتکار به مقامات عالى رسیدند، مثلاً در مورد ادیسون کاشف برق مىنویسند: شب و روز مشغول فکر و مطالعه بود، گاهى چنان غرق تفکر و مطالعه و تحقیق بود که شام و نهار را فراموش مىکرد، صبح به آزمایشگاه خود مىرفت، و تا شب به تحقیق و بررسىهاى علمى ادامه مىداد. و در نتیجه به کشف برق که بزرگترین کشفیات تاریخ است دست یافت.(21)
5 - علّامه امینى صاحب الغدیر، که در شمار علماى برجسته جهانى، زبانزد جهان اسلام است، به قدرى در تحقیق و بررسىهاى علمى کوشا بود، که در این راه به مسافرت طولانى دست زد، و از کتابخانههاى مصر و هند و دمشق و... استفادهها نمود، و در هر مورد چندین ساعت پشت سرهم به مطالعه و کندوکاو علمى اشتغال داشت. و این روش را تا آخر عمر ادامه داد.
6 - یکى از علماى معروف مرجع کل آیت اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (متوفى 1380 ه.ق) به قدرى در راه تحصیل، پرکار و کوشا بود، که گاهى شبها که مشغول مطالعه مىشد، همچنان به مطالعه ادامه مىداد تا اینکه صداى اذان صبح را مىشنید. بارها مىفرمود: «هیچگاه از مطالعه علمى خسته نمىشوم، بلکه هرگاه از کارهاى زیاد خسته شوم، خستگى خود را با مطالعه رفع مىکنم.» او شیفته علم و کتاب بود، هیچگاه از مطالعه و تتبع و تحقیق مطالب علمى احساس خستگى نمىکرد، به طور کلى مطالعه در زندگى ایشان بسیار مؤثّر بود، و اهمیت فراوان داشت، از ایام جوانى تا آخر زندگى، جز هنگام بیمارى و بسترى شدن، از مطالعه و درس و بحث غفلت نمىورزید. مطالعه کتب علمى موجب آرامش اعصاب و آسایش فکر ایشان بود، و آن را غذاى روح مىدانست.(22) از این رو به مقامات بسیار عالى علمى نایل گردید اینها چند نمونه از نتیجه تلاش و عشق در کسب علوم است که خاطرنشان گردید، بر همین اساس امام عصر(عج) از درگاه الهى مىخواهد که به محصلین و شاگردان، دو خصلت شوق به علم و تلاش پرشور در این راه را عنایت فرماید، و با این دعا، این دو ویژگى را به ما مىآموزد.
پىنوشتها: -
1. سوره مجادله، آیه 11.
2. سوره کهف، آیه 66.
3. همان، آیات 67تا82.
4. کنزالعمال، حدیث 28807.
5. نهج البلاغه، حکمت 147.
6. بحارالانوار، ج 2،ص25.
7و8. همان، ج 1، ص170.
9. همان، ص168.
10. بحارالانوار، ج 1،ص 204.
11. همان، ص 180.
12. بحارالانوار، ج 78، ص 277، و ج1،ص 177.
13. همان، ج1، ص 204.
14. تفسیر ابوالفتوح رازى، ذیل آیه 78 سوره کهف.
15. نهج البلاغه، حکمت 80.
16. بحار، ج 1، ص 184.
17. نهج البلاغه، خطبه 193.
18. مُنیة المرید شهید ثانى، ص 2.
19. الکنى و الالقاب، ج 1، ص 78.
20. همان، ص 46.
21. مردان علم در میدان عمل - در این کتاب از شخصیتهاى متعددى نام برده شده که بر اثر تلاش و شوق به علم، به عالىترین مقامات رسیدهاند.
22. زندگانى زعیم بزرگ عالم تشیع آیت اللّه بروجردى، از على دوانى، ص 148و149.