امامان زمامداران صالح
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شرح فرازهاى زیارت بلند جامعه کبیره که یک دوره امامشناسى عمیق است محور بحث این سلسله مقالات بود با عرض پوزش از وقفهاى که در شماره پیش صورت گرفت در این شماره فراز دیگرى از این زیارت بلند محور بحث است.
السلام على الائمة الدعاة و القادة الهداة و السادة الولاة؛ سلام بر پیشوایان دعوت کننده به سوى خداوند و رهبران هدایتگر و سروران زمامدار.
دو جمله اول در مقاله گذشته مورد بحث قرار گرفت اینک سخن این است که مراد از «سادة الولاة» چیست؟
معناى «سادة»
سادة جمع سید است. از مجموع لغات استفاده مىشود که «سیّد» یعنى سرور و آقا. سیّد به کسى گفته مىشود که متولى امر نوع مردم باشد و در قسمت زندگى و معاش از آنان سرپرستى کند و یا در فضیلتى از فضایل بر آنان برترى داشته باشد ولى از نظر استعمال به شریف و بزرگ قوم اطلاق مىشود.
زیرا تولّى نامبرده مستلزم شرافت اوست، شرافت در حکم و فرمان یا شرافت در مال و یا فضیلت دیگر، راغب در مفردات مىگوید: «السید المتولّى للسواد اى الجماعة الکثیرة»(1)
یعنى سید به کسى گفته مىشود که متولى و رئیس جمعیت زیاد است و بر آنها آقائى دارد.
معناى ولاة
ولاة جمع والى به معناى زمامدار است. یعنى سلام بر شما امامانى که خداوند زمام امر امت را به شما سپرده است.زمامدارى بر امت بخشى از ولایت گسترده امامان است آنها به اذن خداوند ولایت تکوینى دارند، ولایت تشریعى در محدوده تشریع و قانون الهى دارند که بخشى از آن زمامدارى بر امت است. این ولایت از نوع ولایت بر محجوران مانند طفل،مجنون و... و... نیست بلکه از نوع ولایت الهى است.
«اللّه ولى الّذین آمنوا...»(2) خداوند ولىّ مؤمنان است این ولایت بر خردمندان است. این ولایت به نبى اکرم(ص) تفویض شده است و بعد از پیامبر اکرم(ص) به مولى على(ع) و امامان معصوم(ع) داده شده است.
منشأ رهبرى آنان و منشأ مشروعیت زمامدارى معصومان(ع) آن است که خداوند به آنان تفویض ولایت نموده است.
پیامبر(ص) زمامدار جامعه اسلامى
از نگاه ما که افتخار پیروى راه اهلبیت (ع) داریم اولین زمامدار در جامعه اسلامى شخص نبى اکرم(ص) است که خداوند ولایت بر امت را به او تفویض کرده است... «النبىّ اولى بالمؤمنین من انفسهم؛(3) پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»
در آیه دیگر آمده: «و ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم؛(4) هیچ مرد با ایمان و زن با ایمانى نمىتواند هنگامى که خدا و پیامبرش حکمى کند در برابر آن از خودشان اختیارى داشته باشند.»
این آیات اطلاق دارد و مىگوید که کلّیه اختیاراتى که انسان نسبت به خویشتن دارد پیامبر(ص) از خود او اولى است. این محدود به تدبیر در امور اجتماعى یا قضاوت و...و... نیست. این یعنى زمامدارى بر امت.
در روایت معروفى که در منابع شیعه و اهل سنت آمده مىخوانیم: «انا اولى بکلّ مؤمن من نفسه و من ترک مالاً فلورثته و من ترک دیناً اوضیاعاً فعلىّ و الىّ؛(5) من از هر مؤمنى نسبت به او اولى هستم کسى که مالى از خود بگذارد براى وارث اوست و کسى که بدهکار از دنیا برود یا فرزند و عیالى بگذارد کفالت آنان بر عهده من است.»
«ضیاع» در اینجا به معناى فرزندان یا عیالى است که بدون سرپرست ماندهاند و تعبیر به «دین» قرینه روشنى بر این معنى است زیرا منظور داشتن بدهى بدون مال است.
جلوههاى زعامت نبى اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص) بر اساس این ولایت تفویض شده الهى اِعمالِ ولایت و زمامدارى مىنمود:
الف - حاکمان و فرمانروایان را نصب مىکرد.
به عنوان نمونه پیامبراکرم(ص) معاذبن جبل را به عنوان نماینده خویش و حاکم یمن به آنجا فرستاد و توصیههائى در زمینه برخورد با اهل کتاب و توجه به مظلومین و محرومین نمود.(6)
علاءبن حضرمى را رسول اکرم حاکم قطیف قرار داد. و...(7) و (8).
حضرت بخشنامه دولتى براى فرمانروایان صادر مىکرد و در حوزههاى مختلف دستورالعمل داشت، در حوزه فرهنگ در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد و دیگر حوزهها.(9)
ب - عقد پیمان نامههاى سیاسى
جلوه دیگر اِعمالِ زعامت سیاسى عهدنامهها و پیمان نامههائى است که بین حضرت و اقوام و فرق مختلف به امضاء رسیده است به عنوان نمونه پیامبر(ص) با مسیحیان نجران پیمان سیاسى بست، آنان در این معاهده پذیرفتند که سالیانه مبلغى به عنوان مالیات به دولت اسلامى بپردازند و در مقابل پیامبر اسلام نیز مسؤولیت دفاع از آنان و جلوگیرى از ظلم از جانب مسلمانان، آزادى مذهبىشان و...و... را به عهده گرفت.(10)
ج - انتخاب نمایندگان سیاسى، اجتماعى
علاوه بر فرمانروایان و حاکمان که با مسؤولیتهاى مشخص براى اداره امور در منطقه یا قبیله از سوى پیامبر انتخاب مىشدند افراد دیگرى نیز به عنوان "عریف" و "نقیب" عهده دار پیوند و رابطه قبایل با آن حضرت بودند.(11)
د - اعزام مأموران اطلاعات و تحقیقات
رسول خدا عدّهاى از مسلمانان را براى کسب خبر از شرایط دشمن و اطلاع از تصمیمات و برنامههاى آنان اعزام مىنمود به عنوان نمونه:
1- عدى بن ابى الزغب را در واقعه بدر براى کسب اطلاع از ابوسفیان اعزام فرمود.(12)
2- در جنگ خندق حذیفة بن یمان را براى خبرگیرى از قریش قرار داد.(13)
3- در جنگ هوازن عبداللّه بن صرد را به میان آنها اعزام نمود و....(14)
ه - سرکوب کردن فتنهگران
در مواردى که دشمنان اسلام به فتنه و توطئه روى مىآوردند رسول خدا(ص) براى سرکوب آنان اقدام مىکرد.(15)
نمونه معروف آن اقدام نبى اکرم(ص) در ویران کردن مسجد ضرار است مسجدى که منافقین در کنار قبا بنا نمودند تا بدین وسیله بین مسلمانان اختلاف افکنده و پایگاهى براى مقابله با اسلام در اختیار داشته باشند، با نزول آیاتى از سوره توبه پیامبر اسلام با اطلاع از انگیزه شوم آنان به چند نفر از مسلمانان دستور داد تا آن مسجد را خراب و آتش زده و آن مکان را محل جمع آورى زباله قرار دهند.(16)
و قضاوت و نصب قضات
پیامبر هم خود قضاوت مىکرد(17) و هم قضات را نصب و اعزام مىکرد، به عنوان نمونه پیامبر اکرم(ص) امام على بن ابى طالب را به عنوان قاضى به یمن فرستاد.(18)
ز اجراى حدود الهى
در مواردى که گناهکار استحقاق اجراى حد داشت پیامبر(ص) آن را اجرا مىکرد مثلاً حضرت زناکار را سنگ باران کرد.(19) نیز جریان رجم زنى از قبیله غامد که با اقرار مکرر خود خواستار اجراى حدّ بود و به محضر پیامبر رسید در تاریخ ثبت است.(20)
آنچه گفته شد بخشى اندک از دهها نمونه زعامت سیاسى نبى اکرم(ص) بود.(21)
زعامت سیاسى بعد از پیامبر(ص)
این زعامت سیاسى پس از پیامبر اکرم(ص) به مولى على(ع) و فرزندان معصومش واگذار شد. طبق نص معتبر و متواتر حدیث غدیر، ابتدا پیامبر(ص)با صداى بلند فرمود:
«ایّها الناس من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؛ مردم چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنان سزاوارتر است؟»
گفتند: خدا و پیامبر داناترند، حضرت فرمود: خدا مولى و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنان از خودشان سزاوارترم و اراده من بر اراده آنان مقدّم است سپس فرمود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛هر کس من مولا و رهبر او هستم على(ع) مولا و رهبر اوست.»
و بعد از مولا على(ع) این زعامت سیاسى به یازده امام معصوم(ع) از فرزندان مولى على(ع) تفویض شده است.
امامت و رهبرى جامعه حق مسلّم و بىتردید آنان است. در بعضى روایات که در منابع اهل سنت هم آمده پیامبر اکرم(ص) نام امامان(ع) را به اسم برده است. به عنوان نمونه در فرائد السمطین با سندى که به ابن عباس مىرسد آمده است که یک نفر یهودى خدمت پیامبر(ص) آمد و سؤالات مختلفى درباره اسلام کرد از جمله درباره وصىّ پیامبر(ص): رسول اکرم(ص) نخستین وصى خویش را على بن ابى طالب و سپس فرزندانش حسن و حسین و بعد ائمه نه گانه دیگر را هر کدام به اسم نام برد. مرد یهودى ایمان آورد و تصریح کرد که من نیز در کتب انبیاى پیشین و در کتاب موسى(ع) دیدهام که نخستین جانشین پیامبر خاتم(ص) داماد اوست و دوّمین و سومین آنها دو برادر از فرزندان او هستند و نه نفر دیگر از اولاد سوّمین پیشوا مىباشند.(22)
در مصادر اهل سنت «اثنى عشرامیر» دوازده امیر «اثنى عشر خلیفه» دوازده جانشین بعد از پیامبر به نحو مستفیض آمده است لکن گرایشهاى سیاسى تصریح به نام امام را حذف کرده است.
در مسند احمد بن حنبل آمده که جابربن سمرة از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است: «یکون بعدى اثنا عشر امیراً ثمّ لاادرى ما قال بعد ذلک فسألت القوم کلّهم فقالوا قال کلّهم من قریش»(23)
شنیدم که پیامبر(ص) فرمود: پس از من دوازده امیر خواهد بود و پس از این ادامه سخن آن حضرت را نفهمیدم از حاضران پرسیدم گفتند که فرمود همه آنان از قریش هستند.
همین روایت باز از همین راوى آمده است که از رسول خدا(ص) شنیدم که: «لایزال الاسلام عزیزاً الى اثنى عشر خلیفة ثم قال کلمة لم افهمها فقلت لابى ما قال؟ فقال کلّهم من قریش»(24)
عزت اسلام تا دوازده خلیفه دوام خواهد یافت سپس کلمهاى فرمود که نفهمیدم از پدرم پرسیدم چه گفت: پاسخ داد همه آنها از قریشند.
نظاره گر در این احادیث و امثال آن به وضوح مىبیند که حذف مشخصات دقیق خلفاى دوازده گانه پیامبر اسلام در این روایات قطعاً سیاسى بوده است ولى خورشید حقیقت هیچگاه براى همیشه در ابر نمىماند تصریح در روایات فراوان به نام و مشخصات امامان و عدم تطبیق این دوازده جز بر امامان معصوم شیعه حقیقت را بر همگان روشن مىکند.
مولى على(ع) فرمود: انّ الائمة من قریش غرسوا فى هذا البطن من هاشم لاتصلح على سواهم و لاتصلح الولاة من غیرهم؛(25) همانا امامان از قریش اند که درخت آن را در خاندان هاشم کاشتهاند رهبرى تنها به آنان مىبرازد و دیگران شایستگى آن را ندارند.
تعریف امامت از نگاه شیعه
با این نگاه امامت در نزد شیعه تعریفى جامع دارد که هم مقامات والاى معنوى را شامل است و هم ریاست دنیوى را در احقاق الحق در رابطه با تعریف امامت آمده است:
«هى منصب الهى حائز لجمیع الشئون الکریمة و الفضائل الّا النبوة و ما یلازم تلک المرتبة السامیه؛(26) امامت یک منصب الهى و خدادادى است که تمام شئون والا و فضایل را در بر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است.»
بر این اساس است که شیعه امامت و رهبرى را از اصول دین مىداند.
بى تردید اگر زعامت سیاسى امت بعد از پیامبر به امیرمؤمنان على(ع) سپرده مىشد، سعادت و سیادت امت اسلامى بیمه مىشد اما افسوس...
حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها در خطبهاى که در بستر شهادت به هنگام عیادت زنان مهاجر و انصار ایراد فرمود آمده است: «که اگر مولى على(ع) بعد از پیامبر خلیفه مىشد به خدا سوگند هرگاه مردم از حجج و راههاى واضح و آشکار خداوند روى مىگرداندند آنان را به سوى حجتهاى واضح خداوند برمىگرداند و آنان را بر آنها وادار مىکرد، همانا سیر مىداد مردم را یک سیر ملایم و نرمى به گونهاى که مردم صدمهاى نمىدیدند و سیر کننده با آن خسته نمىشد و آنکه بر آن شتر سوار است ملول و خسته نمىشد.»
«ولاوردهم منهلاً نمیراً صافیا رویّاً» و همانا آنان را وارد مىکرد بر محل آب گوارا و صافى که سیرابشان کند.
«تطفح ضفّتاه ولایترنّق جانباه» دو لب این آبشخور پر از آب است و دو طرف آن لجن ندارد.
«ولاصدرهم بطاناً»
و آنان را باز مىگرداند در حالى که شکمشان پر از آب بود.
«و نصح لهم سرّاً و اعلاناً» به صورت آشکار و پنهان خیرخواه و دلسوز مردم بود.
«و لم یکن یحلّى من الغنى بطائل»
و در عین حال از ثروت جامعه براى خود بهرهاى نمىبرد و ذخیره نمىکرد.
«و لا یحظّى من الدنیا بنائل غیر رىّ الناهل و شیعة الکافل»
و او بهرهاى براى خود نمىبرد مگر اینکه اگر تشنهاش مىشد آب مىآشامید و مانند کسى که کفیل ایتام است اگر گرسنهاش مىشد لقمه نانى مىخورد.
«ولبان لهم الزاهد من الرّاغب»
و براى مردم روشن مىشد که چه کسى بى رغبت نسبت به دنیا و چه کسى راغب به آن است.
«و الصادق من الکاذب»
راستگو از دروغگو شناخته مىشد.(27)
ولى حیف که نگذاشتند این حکومت حق شکل بگیرد.
امامت از نگاه امام رضا(ع)
تصویر امامت درنگاه امام رضا(ع) چنین است:
«انّ الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین انّ الامامة اسّ الاسلام النامى و فرعه السّامى بالامام تمام الصلاة و الزکات و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفحشاء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف، الامام یحلّ حلال اللّه و یحرّم حرام اللّه و یقیم حدود اللّه و یذبّ عن دین اللّه و یدعوا الى سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة؛(28) امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس اسلام بارور و شاخه بلند آن است، با امام نماز، زکات، روزه، حج، و جهاد کامل مىشود و اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان مىگردد و اجراى حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور اسلام به وسیله امام صورت مىگیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مىشمرد و تحقق مىبخشد و حدود الهى را برپا مىدارد و از دین خدا دفاع مىکند و به سوى راه پروردگارش به وسیله دانش و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم دعوت مىکند.»
پىنوشتها: -
1. مفردات راغب، ص 432، "سود".
2. سوره بقره، آیه 257.
3. سوره احزاب، آیه 6.
4. همان، آیه 36.
5. وسائل الشیعه، ج 17، ص 551، همین مضمون با تفاوت مختصر در صحیح بخارى، ج 6، ص 145 و در تفاسیر اهل سنت ذیل آیه فوق آمده است.
6. البدایة و النهایة، ج 5، ص 103.
7. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 58.
8. بنگرید به کتاب التراتیب الاداریة او نظام الحکومة النبویه، ج 1، ص 240 تا 247.
9. بنگرید به سیره ابن هشام، ج 4، ص 265 و بحار الانوار، ج 21، ص 122 و 124.
10. دین و دولت در اندیشه اسلامى، ص 203.
11. بحارالانوار، ج 19، ص 13 و 26.
12. و 13. و 14. وسائل الشیعه، ج 11، ص 44.
15. التراتیب الاداریة، ج 1، ص 309.
16. مجمع البیان، ج 5، ص 73، ذیل آیه 107 تا 110 سوره توبه.
17. وسائل الشیعه، ج 18، ص 169 - مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 327.
18. التراتیب الاداریة، ج 1، ص 257.
19. خلاف، ج 4، ص 506.
20. بحارالانوار، ج 21، ص 366.
21. این نمونهها را از کتاب دین و دولت در اندیشه اسلامى بهره بردم مىتوانید نمونههاى فراوان در این باره را از کتاب فوق استفاده کنید.
22. ینابیع المودة، ص 440 باب 76 نیز بنگرید به روایت جابربن عبداللّه انصارى کمال الدین، ص 253.
23. مسند احمد بن حنبل، ج 7، ص 415.
24. صحیح مسلم، ج 3، ص 1453.
25. نهج البلاغه، خطبه 144.
26. احقاق الحق، ج 2، ص 30.
27. بحارالانوار، ج 43، ص 159.
28. اصول کافى، ج 1، ص 200.
السلام على الائمة الدعاة و القادة الهداة و السادة الولاة؛ سلام بر پیشوایان دعوت کننده به سوى خداوند و رهبران هدایتگر و سروران زمامدار.
دو جمله اول در مقاله گذشته مورد بحث قرار گرفت اینک سخن این است که مراد از «سادة الولاة» چیست؟
معناى «سادة»
سادة جمع سید است. از مجموع لغات استفاده مىشود که «سیّد» یعنى سرور و آقا. سیّد به کسى گفته مىشود که متولى امر نوع مردم باشد و در قسمت زندگى و معاش از آنان سرپرستى کند و یا در فضیلتى از فضایل بر آنان برترى داشته باشد ولى از نظر استعمال به شریف و بزرگ قوم اطلاق مىشود.
زیرا تولّى نامبرده مستلزم شرافت اوست، شرافت در حکم و فرمان یا شرافت در مال و یا فضیلت دیگر، راغب در مفردات مىگوید: «السید المتولّى للسواد اى الجماعة الکثیرة»(1)
یعنى سید به کسى گفته مىشود که متولى و رئیس جمعیت زیاد است و بر آنها آقائى دارد.
معناى ولاة
ولاة جمع والى به معناى زمامدار است. یعنى سلام بر شما امامانى که خداوند زمام امر امت را به شما سپرده است.زمامدارى بر امت بخشى از ولایت گسترده امامان است آنها به اذن خداوند ولایت تکوینى دارند، ولایت تشریعى در محدوده تشریع و قانون الهى دارند که بخشى از آن زمامدارى بر امت است. این ولایت از نوع ولایت بر محجوران مانند طفل،مجنون و... و... نیست بلکه از نوع ولایت الهى است.
«اللّه ولى الّذین آمنوا...»(2) خداوند ولىّ مؤمنان است این ولایت بر خردمندان است. این ولایت به نبى اکرم(ص) تفویض شده است و بعد از پیامبر اکرم(ص) به مولى على(ع) و امامان معصوم(ع) داده شده است.
منشأ رهبرى آنان و منشأ مشروعیت زمامدارى معصومان(ع) آن است که خداوند به آنان تفویض ولایت نموده است.
پیامبر(ص) زمامدار جامعه اسلامى
از نگاه ما که افتخار پیروى راه اهلبیت (ع) داریم اولین زمامدار در جامعه اسلامى شخص نبى اکرم(ص) است که خداوند ولایت بر امت را به او تفویض کرده است... «النبىّ اولى بالمؤمنین من انفسهم؛(3) پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»
در آیه دیگر آمده: «و ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم؛(4) هیچ مرد با ایمان و زن با ایمانى نمىتواند هنگامى که خدا و پیامبرش حکمى کند در برابر آن از خودشان اختیارى داشته باشند.»
این آیات اطلاق دارد و مىگوید که کلّیه اختیاراتى که انسان نسبت به خویشتن دارد پیامبر(ص) از خود او اولى است. این محدود به تدبیر در امور اجتماعى یا قضاوت و...و... نیست. این یعنى زمامدارى بر امت.
در روایت معروفى که در منابع شیعه و اهل سنت آمده مىخوانیم: «انا اولى بکلّ مؤمن من نفسه و من ترک مالاً فلورثته و من ترک دیناً اوضیاعاً فعلىّ و الىّ؛(5) من از هر مؤمنى نسبت به او اولى هستم کسى که مالى از خود بگذارد براى وارث اوست و کسى که بدهکار از دنیا برود یا فرزند و عیالى بگذارد کفالت آنان بر عهده من است.»
«ضیاع» در اینجا به معناى فرزندان یا عیالى است که بدون سرپرست ماندهاند و تعبیر به «دین» قرینه روشنى بر این معنى است زیرا منظور داشتن بدهى بدون مال است.
جلوههاى زعامت نبى اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص) بر اساس این ولایت تفویض شده الهى اِعمالِ ولایت و زمامدارى مىنمود:
الف - حاکمان و فرمانروایان را نصب مىکرد.
به عنوان نمونه پیامبراکرم(ص) معاذبن جبل را به عنوان نماینده خویش و حاکم یمن به آنجا فرستاد و توصیههائى در زمینه برخورد با اهل کتاب و توجه به مظلومین و محرومین نمود.(6)
علاءبن حضرمى را رسول اکرم حاکم قطیف قرار داد. و...(7) و (8).
حضرت بخشنامه دولتى براى فرمانروایان صادر مىکرد و در حوزههاى مختلف دستورالعمل داشت، در حوزه فرهنگ در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد و دیگر حوزهها.(9)
ب - عقد پیمان نامههاى سیاسى
جلوه دیگر اِعمالِ زعامت سیاسى عهدنامهها و پیمان نامههائى است که بین حضرت و اقوام و فرق مختلف به امضاء رسیده است به عنوان نمونه پیامبر(ص) با مسیحیان نجران پیمان سیاسى بست، آنان در این معاهده پذیرفتند که سالیانه مبلغى به عنوان مالیات به دولت اسلامى بپردازند و در مقابل پیامبر اسلام نیز مسؤولیت دفاع از آنان و جلوگیرى از ظلم از جانب مسلمانان، آزادى مذهبىشان و...و... را به عهده گرفت.(10)
ج - انتخاب نمایندگان سیاسى، اجتماعى
علاوه بر فرمانروایان و حاکمان که با مسؤولیتهاى مشخص براى اداره امور در منطقه یا قبیله از سوى پیامبر انتخاب مىشدند افراد دیگرى نیز به عنوان "عریف" و "نقیب" عهده دار پیوند و رابطه قبایل با آن حضرت بودند.(11)
د - اعزام مأموران اطلاعات و تحقیقات
رسول خدا عدّهاى از مسلمانان را براى کسب خبر از شرایط دشمن و اطلاع از تصمیمات و برنامههاى آنان اعزام مىنمود به عنوان نمونه:
1- عدى بن ابى الزغب را در واقعه بدر براى کسب اطلاع از ابوسفیان اعزام فرمود.(12)
2- در جنگ خندق حذیفة بن یمان را براى خبرگیرى از قریش قرار داد.(13)
3- در جنگ هوازن عبداللّه بن صرد را به میان آنها اعزام نمود و....(14)
ه - سرکوب کردن فتنهگران
در مواردى که دشمنان اسلام به فتنه و توطئه روى مىآوردند رسول خدا(ص) براى سرکوب آنان اقدام مىکرد.(15)
نمونه معروف آن اقدام نبى اکرم(ص) در ویران کردن مسجد ضرار است مسجدى که منافقین در کنار قبا بنا نمودند تا بدین وسیله بین مسلمانان اختلاف افکنده و پایگاهى براى مقابله با اسلام در اختیار داشته باشند، با نزول آیاتى از سوره توبه پیامبر اسلام با اطلاع از انگیزه شوم آنان به چند نفر از مسلمانان دستور داد تا آن مسجد را خراب و آتش زده و آن مکان را محل جمع آورى زباله قرار دهند.(16)
و قضاوت و نصب قضات
پیامبر هم خود قضاوت مىکرد(17) و هم قضات را نصب و اعزام مىکرد، به عنوان نمونه پیامبر اکرم(ص) امام على بن ابى طالب را به عنوان قاضى به یمن فرستاد.(18)
ز اجراى حدود الهى
در مواردى که گناهکار استحقاق اجراى حد داشت پیامبر(ص) آن را اجرا مىکرد مثلاً حضرت زناکار را سنگ باران کرد.(19) نیز جریان رجم زنى از قبیله غامد که با اقرار مکرر خود خواستار اجراى حدّ بود و به محضر پیامبر رسید در تاریخ ثبت است.(20)
آنچه گفته شد بخشى اندک از دهها نمونه زعامت سیاسى نبى اکرم(ص) بود.(21)
زعامت سیاسى بعد از پیامبر(ص)
این زعامت سیاسى پس از پیامبر اکرم(ص) به مولى على(ع) و فرزندان معصومش واگذار شد. طبق نص معتبر و متواتر حدیث غدیر، ابتدا پیامبر(ص)با صداى بلند فرمود:
«ایّها الناس من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؛ مردم چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنان سزاوارتر است؟»
گفتند: خدا و پیامبر داناترند، حضرت فرمود: خدا مولى و رهبر من است و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنان از خودشان سزاوارترم و اراده من بر اراده آنان مقدّم است سپس فرمود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛هر کس من مولا و رهبر او هستم على(ع) مولا و رهبر اوست.»
و بعد از مولا على(ع) این زعامت سیاسى به یازده امام معصوم(ع) از فرزندان مولى على(ع) تفویض شده است.
امامت و رهبرى جامعه حق مسلّم و بىتردید آنان است. در بعضى روایات که در منابع اهل سنت هم آمده پیامبر اکرم(ص) نام امامان(ع) را به اسم برده است. به عنوان نمونه در فرائد السمطین با سندى که به ابن عباس مىرسد آمده است که یک نفر یهودى خدمت پیامبر(ص) آمد و سؤالات مختلفى درباره اسلام کرد از جمله درباره وصىّ پیامبر(ص): رسول اکرم(ص) نخستین وصى خویش را على بن ابى طالب و سپس فرزندانش حسن و حسین و بعد ائمه نه گانه دیگر را هر کدام به اسم نام برد. مرد یهودى ایمان آورد و تصریح کرد که من نیز در کتب انبیاى پیشین و در کتاب موسى(ع) دیدهام که نخستین جانشین پیامبر خاتم(ص) داماد اوست و دوّمین و سومین آنها دو برادر از فرزندان او هستند و نه نفر دیگر از اولاد سوّمین پیشوا مىباشند.(22)
در مصادر اهل سنت «اثنى عشرامیر» دوازده امیر «اثنى عشر خلیفه» دوازده جانشین بعد از پیامبر به نحو مستفیض آمده است لکن گرایشهاى سیاسى تصریح به نام امام را حذف کرده است.
در مسند احمد بن حنبل آمده که جابربن سمرة از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است: «یکون بعدى اثنا عشر امیراً ثمّ لاادرى ما قال بعد ذلک فسألت القوم کلّهم فقالوا قال کلّهم من قریش»(23)
شنیدم که پیامبر(ص) فرمود: پس از من دوازده امیر خواهد بود و پس از این ادامه سخن آن حضرت را نفهمیدم از حاضران پرسیدم گفتند که فرمود همه آنان از قریش هستند.
همین روایت باز از همین راوى آمده است که از رسول خدا(ص) شنیدم که: «لایزال الاسلام عزیزاً الى اثنى عشر خلیفة ثم قال کلمة لم افهمها فقلت لابى ما قال؟ فقال کلّهم من قریش»(24)
عزت اسلام تا دوازده خلیفه دوام خواهد یافت سپس کلمهاى فرمود که نفهمیدم از پدرم پرسیدم چه گفت: پاسخ داد همه آنها از قریشند.
نظاره گر در این احادیث و امثال آن به وضوح مىبیند که حذف مشخصات دقیق خلفاى دوازده گانه پیامبر اسلام در این روایات قطعاً سیاسى بوده است ولى خورشید حقیقت هیچگاه براى همیشه در ابر نمىماند تصریح در روایات فراوان به نام و مشخصات امامان و عدم تطبیق این دوازده جز بر امامان معصوم شیعه حقیقت را بر همگان روشن مىکند.
مولى على(ع) فرمود: انّ الائمة من قریش غرسوا فى هذا البطن من هاشم لاتصلح على سواهم و لاتصلح الولاة من غیرهم؛(25) همانا امامان از قریش اند که درخت آن را در خاندان هاشم کاشتهاند رهبرى تنها به آنان مىبرازد و دیگران شایستگى آن را ندارند.
تعریف امامت از نگاه شیعه
با این نگاه امامت در نزد شیعه تعریفى جامع دارد که هم مقامات والاى معنوى را شامل است و هم ریاست دنیوى را در احقاق الحق در رابطه با تعریف امامت آمده است:
«هى منصب الهى حائز لجمیع الشئون الکریمة و الفضائل الّا النبوة و ما یلازم تلک المرتبة السامیه؛(26) امامت یک منصب الهى و خدادادى است که تمام شئون والا و فضایل را در بر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است.»
بر این اساس است که شیعه امامت و رهبرى را از اصول دین مىداند.
بى تردید اگر زعامت سیاسى امت بعد از پیامبر به امیرمؤمنان على(ع) سپرده مىشد، سعادت و سیادت امت اسلامى بیمه مىشد اما افسوس...
حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها در خطبهاى که در بستر شهادت به هنگام عیادت زنان مهاجر و انصار ایراد فرمود آمده است: «که اگر مولى على(ع) بعد از پیامبر خلیفه مىشد به خدا سوگند هرگاه مردم از حجج و راههاى واضح و آشکار خداوند روى مىگرداندند آنان را به سوى حجتهاى واضح خداوند برمىگرداند و آنان را بر آنها وادار مىکرد، همانا سیر مىداد مردم را یک سیر ملایم و نرمى به گونهاى که مردم صدمهاى نمىدیدند و سیر کننده با آن خسته نمىشد و آنکه بر آن شتر سوار است ملول و خسته نمىشد.»
«ولاوردهم منهلاً نمیراً صافیا رویّاً» و همانا آنان را وارد مىکرد بر محل آب گوارا و صافى که سیرابشان کند.
«تطفح ضفّتاه ولایترنّق جانباه» دو لب این آبشخور پر از آب است و دو طرف آن لجن ندارد.
«ولاصدرهم بطاناً»
و آنان را باز مىگرداند در حالى که شکمشان پر از آب بود.
«و نصح لهم سرّاً و اعلاناً» به صورت آشکار و پنهان خیرخواه و دلسوز مردم بود.
«و لم یکن یحلّى من الغنى بطائل»
و در عین حال از ثروت جامعه براى خود بهرهاى نمىبرد و ذخیره نمىکرد.
«و لا یحظّى من الدنیا بنائل غیر رىّ الناهل و شیعة الکافل»
و او بهرهاى براى خود نمىبرد مگر اینکه اگر تشنهاش مىشد آب مىآشامید و مانند کسى که کفیل ایتام است اگر گرسنهاش مىشد لقمه نانى مىخورد.
«ولبان لهم الزاهد من الرّاغب»
و براى مردم روشن مىشد که چه کسى بى رغبت نسبت به دنیا و چه کسى راغب به آن است.
«و الصادق من الکاذب»
راستگو از دروغگو شناخته مىشد.(27)
ولى حیف که نگذاشتند این حکومت حق شکل بگیرد.
امامت از نگاه امام رضا(ع)
تصویر امامت درنگاه امام رضا(ع) چنین است:
«انّ الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین انّ الامامة اسّ الاسلام النامى و فرعه السّامى بالامام تمام الصلاة و الزکات و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفحشاء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف، الامام یحلّ حلال اللّه و یحرّم حرام اللّه و یقیم حدود اللّه و یذبّ عن دین اللّه و یدعوا الى سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة؛(28) امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس اسلام بارور و شاخه بلند آن است، با امام نماز، زکات، روزه، حج، و جهاد کامل مىشود و اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان مىگردد و اجراى حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور اسلام به وسیله امام صورت مىگیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مىشمرد و تحقق مىبخشد و حدود الهى را برپا مىدارد و از دین خدا دفاع مىکند و به سوى راه پروردگارش به وسیله دانش و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم دعوت مىکند.»
پىنوشتها: -
1. مفردات راغب، ص 432، "سود".
2. سوره بقره، آیه 257.
3. سوره احزاب، آیه 6.
4. همان، آیه 36.
5. وسائل الشیعه، ج 17، ص 551، همین مضمون با تفاوت مختصر در صحیح بخارى، ج 6، ص 145 و در تفاسیر اهل سنت ذیل آیه فوق آمده است.
6. البدایة و النهایة، ج 5، ص 103.
7. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 58.
8. بنگرید به کتاب التراتیب الاداریة او نظام الحکومة النبویه، ج 1، ص 240 تا 247.
9. بنگرید به سیره ابن هشام، ج 4، ص 265 و بحار الانوار، ج 21، ص 122 و 124.
10. دین و دولت در اندیشه اسلامى، ص 203.
11. بحارالانوار، ج 19، ص 13 و 26.
12. و 13. و 14. وسائل الشیعه، ج 11، ص 44.
15. التراتیب الاداریة، ج 1، ص 309.
16. مجمع البیان، ج 5، ص 73، ذیل آیه 107 تا 110 سوره توبه.
17. وسائل الشیعه، ج 18، ص 169 - مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 327.
18. التراتیب الاداریة، ج 1، ص 257.
19. خلاف، ج 4، ص 506.
20. بحارالانوار، ج 21، ص 366.
21. این نمونهها را از کتاب دین و دولت در اندیشه اسلامى بهره بردم مىتوانید نمونههاى فراوان در این باره را از کتاب فوق استفاده کنید.
22. ینابیع المودة، ص 440 باب 76 نیز بنگرید به روایت جابربن عبداللّه انصارى کمال الدین، ص 253.
23. مسند احمد بن حنبل، ج 7، ص 415.
24. صحیح مسلم، ج 3، ص 1453.
25. نهج البلاغه، خطبه 144.
26. احقاق الحق، ج 2، ص 30.
27. بحارالانوار، ج 43، ص 159.
28. اصول کافى، ج 1، ص 200.