آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

از مهمترین رموز موفقیّت در زندگى، تلاش و پایدارى در راه هدف مى‏باشد. تحرّک و پویایى که از اعتقاد راسخ انسان سرچشمه مى‏گیرد، در راه رسیدن به مقصود ضرورى‏ترین عامل به شمار مى‏آید.
مطالعه سیره و زندگى ائمه اطهار (ع) و توجه به تلاش‏هاى فرهنگى آنان نشان مى‏دهد که آن بزرگواران چشمه‏هاى جوشان معرفت و گنجینه‏هاى حکمت الهى هستند که چون چراغى پر فروغ و خاموش نشدنى فراسوى علم را با پرتو افشانى خود روشن مى‏کنند. آنان با اندیشه‏ها و تلاش‏هاى فرهنگى خود، تاریکى‏ها را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید مى‏ساختند.
امام صادق (ع) همانند دیگر امامان معصوم (ع) داراى کمالات و فضایل انسانى در مرتبه اعلى است که بعد از شهادت پدر بزرگوارش امامت و رهبرى شیعیان را به عهده گرفت و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین در مدت 34 سال امامت پر برکت خویش، نقش شایسته‏اى در گسترش فرهنگ حیات بخش اسلام انجام داد.
مقاله‏اى که از نظر خوانندگان عزیز و محترم مى‏گذرد، گامى است در بیان تلاش‏هاى فرهنگى و علمى آن گوهر نبوى. امید است که ره توشه‏اى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت.
1- دعوت به ولایت پذیرى
بزرگ‏ترین ظلمى که بعد از رحلت پیامبراسلام (ص) نسبت به جهان اسلام و بشریّت شد، این بود که امامت و ولایت را از مسیر حق منحرف کردند. کم کم کار به جایى رسید که از زمان معاویه آن را به سلطنت تبدیل نمودند و مردم را چون بردگان به خدمت مى‏گرفتند.
آنان مى‏خواستند که دیگر از امامت و جانشینى خاتم پیامبران و رهبرى حقیقى و دینى اثرى نماند. وقتى نوبت به امامت امام صادق (ع) رسید در مناسبت‏هاى گوناگون با بیانات شیواى خود، اهمیت این مسأله را بیان فرمود.
«عیسى بن سرى» مى‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم پایه‏هایى که دین اسلام بر آن بنا شده است، به من بفرما. آن حضرت فرمود: «گواهى به یگانگى خداوند و این که محمد(ص) رسول و فرستاده اوست: اقرار نمودن به آن چه از جانب خداوند آورده (قرآن) و ولایتى که خداوند به آن امر فرموده و آن ولایت آل محمد است.»(1)

یکى از انتظارات واقعى امام صادق (ع) از شیعیان واقعى این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و با دل و جان ولایت آن‏ها را بپذیرند نه این که فقط مدّعى ولایت مدارى باشند، آن حضرت با تبیین علایم و نشانه‏ها، ولایت پذیران اصلى را از غیر اصلى جدا نموده به طورى که مى‏فرماید: «شیعیان سه دسته هستند: گروهى به وسیله ما زینت مى‏یابند و ما را وسیله عزّت و آبروى خویش قرار مى‏دهند، گروهى ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خویش قرار داده و از این طریق زندگى مى‏کنند و گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنیت ما آرامش مى‏یابند و با ترس ما ترسان هستند، در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند، اگر پنهان باشند کسى سراغ آن‏ها را نمى‏گیرد و اگر آشکار باشند به آن‏ها اعتنا نمى‏شوند. گروه سوم به حقیقت شیعیان واقعى و راهنمایان مردم هستند.»(2)
امام صادق(ع) علاوه بر سفارش‏هاى مکرّر به ولایت پذیرى و امام‏شناسى در مکتب تربیتى خویش، شیعیان ولایى تربیت نمود و آنان را ولایت مدار بار مى‏آورد. در این زمینه داستان «عبدالله بن یعفور» یکى از شیعیان با اخلاص و فداکار که در پذیرش ولایت ائمه اطهار (ع) اسوه‏اى کامل و نمونه‏اى بارز براى تمامى شیعیان مى‏باشد، قابل تأمّل و دقت است او با همه عظمت علمى و موقعیت اجتماعى در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود.
2- استناد به قرآن
جایگاه و نقش ائمه اطهار (ع) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى به ویژه تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدى و اساسى در تبیین حقایق قرآنى است. با اندکى تأمّل در زندگانى حضرت امام جعفر صادق (ع) روشن مى‏شود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژه‏اى داشته و زندگى روزمرّه خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتو افشانى مى‏کرد.
آن حضرت با حالت ملکوتى خاصى آیات قرآن را در نماز تلاوت مى‏کرد، به طورى که از حالت عادى خارج مى‏شد. روزى یکى از حاضران از او پرسید: این چه حالى بود که به شما دست داد؟ فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتى رسیدم که گویى آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده‏اش مى‏شنیدم.»(3)
«مسعدة بن صدقه» مى‏گوید: شنیدم که از امام صادق (ع) پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهى منکر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود: خیر! به حضرت عرض شد چرا؟ فرمود: بر کسى واجب است که توانمند، داراى جایگاه علمى و عالم به معروف و منکر باشد و بر انسان ناتوان واجب نیست، دلیل آن قرآن کریم است که مى‏فرماید: «و لتکن منکم امّةٌ یدْعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛(4) باید از میان شما گروهى باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند.»
تعبیر (منْکم) عده‏اى خاص را بیان مى‏کند، نه عموم مردم را چنان که در این آیه شریفه آمده است: «و من قوْم موسى امّةٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون ؛(5) و برخى از قوم موسى به راه حق هدایت مى‏کنند و به آن باز مى‏گردند.» یعنى عده‏اى از قوم موسى به حق هدایت مى‏کنند نه همه. در این جا امام صادق (ع) به حرف «من» در (منکم) و (من قوم موسى) استدلال کرد که امر به معروف و نهى از منکر بر همه افراد واجب نیست، بلکه بر کسانى که توانایى و آگاهى نسبت به معروف و منکر داشته باشند، واجب است.(6)
3- تأسیس دانشگاه و تربیت شاگردان
امام صادق (ع) بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع) در طول 34 سال امامتش با پنج طاغوت اموى و دو طاغوت عباسى روبرو بود. در این ایام بر اثر جنگ و ستیزهاى بنى عباس براى براندازى حکومت بنى امیه و درگیرى شدیدى که آن‏ها با یکدیگر داشتند، فضاى بازى براى آن حضرت فراهم شد. آن امام همام در این فرصت توانست وسیع‏ترین دانشگاه اسلامى را پى ریزى کند و در این راستا توفیقات سرشارى به دست آورد، به طورى که حدود چهار هزار نفر شاگرد از مجلس درس او با واسطه و بدون واسطه استفاده مى‏کردند و بسیارى از آنان به مقامات عالى علمى و فقهى نایل شدند. برجستگان و فرزانگانى همچون: «زرارةبن اعین»، «هشام بن حکم»، «جابربن حیان»، «ابان بن تغلب»، «مفضّل بن عمر»، «مؤمن الطالق»، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خنیس» و... از این دانشگاه فارغ التحصیل شدند که هر کدام استاد برجسته و پایه گذار علوم و صاحب کرسى تدریس در فنون گوناگون علوم شدند و کتاب‏هاى مختلفى براى آگاهى بخشى به نسل‏هاى آینده تألیف نمودند و منشأ آثار و برکات و تحولات عظیمى در تاریخ اسلام و تشیّع شدند.
حضور در دانشگاه جعفرى مخصوص شیعیان نبود، بلکه افراد زیادى همچون «ابوحنیفه» رئیس مذهب حنفى، «مالک ابن انس» رئیس مذهب مالکى، سفیان بن ثورى، یحیى بن سعید و... از شاگردان این دانشگاه بودند.(7)
آن حضرت شاگردان خود را براساس ذوق و استعداد تعلیم مى‏نمود و در همان رشته تشویق و تعلیم مى‏داد و این گونه بود که مکتب تشیع در اثر تلاش‏هاى فرهنگى امام صادق (ع) به صورت چشم‏گیرى گسترش یافت و به اکثر قلمروهاى اسلامى رسید و بسیارى از مسلمانان در آن دوران طلایى به مکتب اهل بیت (ع) گرویدند.
4- شکوفایى علم فقه
امام صادق (ع) در پرورش و شکوفایى علم فقه تلاش فراوان مى‏کرد، بنابراین عظمت علمى آن امام بزرگوار در این علم در اوج قرار دارد و شاگردان بى شمارى را در زمینه فقه و نشر آن تربیت نموده است.
در علم فقه بهترین نظریات را ارائه نموده که هم اکنون روایات فقهى او در کتب اربعه (تهذیب و استبصار شیخ طوسى، کافى کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، گردآورى شده است و شاگردانى همچون «جمیل بن دراج»، «عبدالله بن مسکان»، «حمّاد بن عثمان» و... در فقه تحویل جامعه اسلامى داده است.
آن حضرت براى حل مشکلات جامعه در عصر غیبت مى‏اندیشید و براى مردم مسلمان که از امام خود دور هستند و دسترسى به حجّت خدا ندارند، تقلید و پیروى از مجتهدان و فقهاى جامع الشرایط را سفارش مى‏کرد.
امام صادق (ع) در مورد شرایط یک فقیه کامل و جایگاه او مى‏فرمود: «هر کس از میان شما حدیث ما را روایت و در حلال و حرام ما دقت کند و احکام ما رابشناسد، پس باید او را به عنوان حاکم شرع و مجتهد پذیرفت و هرگاه طبق نظر ما حکم کند و کسى آن را نپذیرد بدرستى (رد کننده) حکم خدا را سبک شمرده و فرمان ما را رد کرده است و هر کس فرمان ما را رد کند فرمان خدا را رد کرده است.»(8)
5- نشر علم حدیث
آثار به جاى مانده در زمینه حدیث از امام صادق (ع) بیش‏تر از سایر معصومین (ع) است. هیچ کتاب فقهى، حدیثى و تفسیرى شیعه نمى‏تواند از کلام امام صادق (ع) خالى باشد.
امام صادق (ع) در حوزه علم حدیث و آیات الاحکام بیش‏ترین فرصت را یافت و توسط چهار هزار نفر از شاگردان خود، تفکرات شیعى رادر دورترین نقاط جهان منتشر نمود.
هر یک از شاگردان آن حضرت نیز خدمات بزرگ فرهنگى و علمى را در مناطق مختلف عهده دار شد و حتى رهبران برجسته اهل سنّت در عرصه حدیث از محضر آن گرامى بهره‏مند شده‏اند: به طورى که ابوحنیفه بارها مى‏گفت: «اگر آن دو سال که نزد امام صادق (ع) درس خواندم نبود، من هلاک مى‏شدم.»(9)
6- کشف علم شیمى
یکى از علومى که از محضر پیشواى ششم نشأت گرفته و بعداً در سایر مناطق رشد و توسعه یافت، «علم شیمى» است.
از آن جایى که امام صادق (ع )هر دانشى را به اهل آن مى‏آموخت و شایستگى و استعداد افراد را معیار تعلیم علوم قرار مى‏داد، علم شیمى را به شاگرد شایسته و ممتاز خود، «جابربن حیّان کوفى» آموخت.
او در این علم مهارت یافت و به پدر شیمى موسوم گردید. جابربن حیّان چنان در این عرصه درخشید و تعالیم صادق آل محمد(ع) را به دنیا عرضه کرد که پیشرفت علوم و تکنولوژى جهان غرب امروزه مدیون اندیشه‏هاى اوست.
امروزه تألیفات جابربن حیّان در کتابخانه‏هاى مهم دنیا نگهدارى مى‏شود. نسخه‏اى از کتاب «الخواص الکبیر» در موزه انگلستان و نسخه‏اى از کتاب «الاحجار» در کتابخانه ملى پاریس موجود است .
معروف‏ترین کتاب وى، «مجموعه کامل اسرار طبیعت» است که بار اول در سال 1490 میلادى به چاپ رسید و در سال 1668 میلادى به انگلیسى و در سال 1672 به فرانسه ترجمه شد او همه این مهارت‏ها و فنون را از محضر حضرت صادق (ع) به دست آورد.(10)
7- نشر آثار جاویدان
شاگردان حوزه شیعى آن حضرت آثار گران بهایى را از خود آن بزرگوار نقل نموده‏اند و یا خود تألیف کرده‏اند. برخى از کتاب‏هاى منسوب به حضرت امام صادق (ع) به شرح زیر است:
1- کتاب «التوحید» که آن حضرت املا کرد و مفضّل بن عمر آن را تحریر نمود.(11)
2- «رسالةٌ فى وجوه معایش العباد» که در زمینه انواع شغل‏ها، تجارت و صنعت مى‏باشد.(12)
3- «رسالةٌ فى الغنائم» که پاسخ‏هاى آن حضرت پیرامون خمس و غنایم است.(13)
4- «الجعفریّات» که مجموعه روایاتى است به ترتیب ابواب فقه که امام کاظم (ع) آن را نقل نموده است.(14)
5- «نثر الدرر» صحیفه‏اى است در کلمات قصار آن حضرت(ع) که گویا به صورت مجموعه‏اى واحد بوده و «ابن شعبه حرّانى» آن را در کتاب «تحف العقول» یک جا آورده است.(15)
6- «رسالة الامام الى اصحابه» که راهنمایى براى سلوک یارانش مى‏باشد.(16)
7- «الرسالة الاهوازیّه» که در پاسخ والى اهواز نوشته شده است.(17)
8- «کتاب الحجّ» که «ابان بن عبدالملک» آن را نقل کرده است.(18)
به جز این‏ها نوشته‏هاى دیگرى نیز به آن حضرت منسوب است.
8 - تشویق به تفکّر
پیشرفتهاى جوامع و افراد بر اثر بهره ورى از توان عقل و تفکّر و قدرت عمل و تلاش است. پیامبران، امامان و بندگان صالح خدا همگى اهل فکر و تعقّل بوده‏اند. در منزلت ابوذر غفارى امام صادق(ع) فرمود: «کان اکثر عبادة ابى ذرٍّ التفکّر و الاعتبار؛(19) بیش‏ترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت اندوزى بود.»
امام صادق(ع) در سیره رفتارى و عملى خود براى اندیشه و تفکّر ارزش والایى قایل هست و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تعقّل و تفکّر در مسائل دینى بیان فرموده است.
آن حضرت مى‏فرماید: «لا خیر فى من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوهُ فى باب ضلالتهم و هو لایعلمُ ؛(20) از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقّه نکند، ارزش ندارد. اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسایل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین‏ما) محتاج مى‏شود، هر گاه به آن‏ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى‏دهند در حالى که خودش نمى‏داند.»
ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آن قدر مهم است که مى‏فرماید: «اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقّه نمى‏کند، او را تأدیب خواهم کرد.»(21)
9- بهره‏گیرى از افراد توانا
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابى قابلیّت‏ها و توانمندى‏هاى شاگردان خود، برخى از آن‏ها را براى پاسخ به سؤالات و گفتگوهاى علمى پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادى به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیده‏اى همچون «هشام بن سالم»، «هشام بن حکم»، «حمران بن اعین» و... را تربیت کرده و به موقع از آن‏ها استفاده مى‏کرد.
«یونس بن یعقوب» مى‏گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که مردى از سرزمین شام به دیدن آن حضرت آمد و اظهار داشت که من مردى هستم صاحب فقه و کلام، اکنون آمده‏ام تا با یارانت بحث و گفتگو کنم: حضرت فرمود: این علم کلامى که تو درباره آن صحبت مى‏کنى از کلام رسول خداست یا ساخته ذهن خودت است؟ مرد گفت: بخشى از آن کلام پیامبر(ص) است و بخشى از آن کلام خودم. امام فرمود: پس تو شریک رسول خدا هستى؟ گفت: نه، حضرت فرمود: پس به تو وحى رسیده است؟ گفت: نه، اینجا بود که امام صادق (ع) به من روى کرد و فرمود: اى یونس! این مردى است که پیش از آن که سخن بگوید، خود را محکوم کرده است. سپس فرمود: اى یونس! اگر کلام مى‏دانستى با او مناظره مى‏کردى! اکنون بیرون رو و ببین چه کسانى از صاحبان کلام را پیدا مى‏کنى، آن‏ها را نزد من بیاور. یونس مى‏گوید: بیرون رفتم و تعدادى از متکلمین همچون: حمران بن اعین ، هشام بن سالم، قیس بن ماصر و... را دیدم. آن‏ها را به حضور امام بردم و آن حضرت دستور داد تا با مرد شامى مناظره کنند. آن‏ها هر کدام با مرد شامى بحث و گفتگو کردند و بر او در زمینه ى علم کلام غالب گشتند.(22)
10- دعوت به پیروى از اخلاق حسنه
نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشرى و انسانى است و به جامعه خاصّى اختصاص ندارد. به همین جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اگر انسان بداند چه چیزى براى او در اخلاق نیک وجود دارد، حتماً متوجه مى‏شود که او به داشتن اخلاق نیکو نیازمند است.»(23)
حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کسى به عمق و ژرفاى آن نمى‏رسد و به هرکس عنایت نمى‏شود، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «ولا یکون حُسنُ الخُلق الّا فى کلّ ولىٍّ و صفىٍّ و لا یعلم ما فى حقیقة حُسن الخُلق الّا اللّه تعالى؛(24) و حسن خلق یافت نمى‏شود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آن چه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسى نمى‏داند.»
رئیس مکتب جعفرى نه تنها به بیان اهمیت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود براى ثمر بخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداق‏هاى عینى آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور ملموس‏تر و محسوس‏تر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: «العفوُ عمّن ظلمک وصلةُ من قطعک و اعطاءُ من حرمک و قولُ الحقّ و لو على نفسک؛(25) گذشت از کسى که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسى که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسى که تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هر چند به ضرر تو باشد.»
آن حضرت در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و مى‏فرماید: «حُسنُ الخُلق یزیدُ فى الرّزق؛(26) خوى نیک باعث افزایش روزى مى‏شود.»
در روایتى دیگر شیعیان را به خوش رفتارى با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانى شدن عمر مى‏داند و مى‏فرماید: «من حسُن بِرُّهُ فى اهل بیته زید فى عمرهِ؛(27) هر کس با خانواده خود، خوش رفتارى کند، عمرش طولانى مى‏شود.»
هم چنین رعایت اصول اخلاقى و توجه به آداب انسانى و خوش برخوردى را از ویژگى‏هاى مکتب تشیّع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بدخلقى تأکید نموده است.
فرجام سخن
امام صادق(ع) طى 34 سال امامت بابرکتش شور و نشاط علمى و فرهنگى خاصى در جامعه اسلامى گسترش داد که در تاریخ زندگى بشر کم سابقه بوده است. وى در میدان مبارزه با همه جریانات فکرى به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه‏هاى منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامى را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولى سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسى قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمى‏آمد که شاهد پیشرفت علمى و شهرت روزافزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزى امام (ع) کرسى خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پى ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا اینکه سرانجام با انگور زهرآگین امام را به شهادت رساند.
امام صادق (ع) در روز دوشنبه 25 شوال سال 148 هجرى قمرى در مدینه منوره وفات یافت و در خاک پاک قبرستان بقیع کنار پدرش و اجدادش به خاک سپرده شد.
پى‏نوشت‏ها: -
1. اصول کافى، کلینى، ج 3، ص‏34.
2. ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 264، آذرماه 1382، ص‏27.
3. بحارالانوار، مجلسى، ج 84، ص 248.
4. سوره آل عمران، آیه 104.
5. سوره اعراف، آیه 159.
6. تفسیر نور الثقلین، على بن جمعة الحویزى، ج 1، ص‏380.
7. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج 2، ص 139.
8. تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج 6، ص 218.
9. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبى، ج 6، ص 257.
10. ماهنامه مبلغان، شماره 72، شوال 1426 ه.ق، ص 31-30.
11. الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکى، ص 222.
12. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، صى 331.
13. همان، ص 331.
14. الذریعة الى تصانیف الشیعه، علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 2، ص 109.
15. مأخذ قبل، ص 324-315.
16. اصول کافى، ج 8، ص 14-2.
17. بحارالانوار، ج 77، ص 189.
18. رجال نجاشى، ابوالعباس نجاشى، ص 14.
19. مأخذ قبل، ج 22، ص 431.
20. اصول کافى، ج 1، ص 25.
21. بحارالانوار، ج 1، ص 261.
22. الارشاد، شیخ مفید، ص 261.
23. میزان الحکمة، رى شهرى، ج 2، ص 799.
24. بحار الانوار، ج 68، ص 393.
25. معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص 191.
26. بحارالانوار، ج 71، ص 395.
27. کشف الغمّه فى معرفة الائمه، على بن عیسى اربلى، ج 2، ص 208.

تبلیغات