تفریح سالم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیامبر اکرم اسلام(ص) آخرین پیامبر خدا و بزرگترین رسول الهى است همان بزرگ مردى که از آغاز خلقت بشارت ظهور و آمدنش در زبان انبیاء الهى آمده است. و دین خدا به رسالت و ابلاغ او لباس کمال و اکمال پوشیده است.
آن پیامبر رحمت براى پس از خود دوازده جانشین معصوم قرار داده که ضامن حیات و بقاى اسلام و عزت و عظمت مسلمین و مؤمنین هستند. اولین آنها امام على بن ابى طالب(ع) و آخرین آنها حجة بن الحسن، مهدى، قائم آل محمد(ع) است.
اینان همه فرزندان و عترت و اهل بیت پیامبر اسلام(ص) هستند و پیامبر بزرگوار با همه آنها پیوستگى و ارتباط تام دارد. اینان فرزندان پاک و معصوم و جانشینان بر حق اویند و پیامبر جّد بزرگ ایشان و اصل و اساس و ریشه آنهاست. به گونهاى که اینان همگى از پیامبرند و پیامبر از ایشان. ولى در این میان پیوندها و پیوستگىهاى عمیق و ریشه دار و معنى دارترى بین پیامبر عظیمالشأن و مهدى امت است. پیوندى بىنظیر میان آخرین پیامبر و آخرین وصىّ. رابطهاى استوار بین خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهم السلام.
در این گفتار بر آنیم که بعضى از مهمترین کلمات و سخنان گهربار پیامبر بزرگ اسلام را در معرفى چهره تابناک امام مهدى(ع) بیاوریم و مهدى(ع) را در توصیف زیبایى محمّد (ص) تماشا کنیم.
بشارت خدا به پیامبر(ص) درباره مهدى(ع)
هم پیامبر(ص) عزیز است که مورد بشارت خداى بزرگ قرار مىگیرد و هم مهدى(ع) عزیز است که خدا به وجود او پیامبرش را مسرور مىکند. روزى پیامبر(ص) به میان مردم آمد در حالى که از شدت سرور و خوشحالى متبسّم بود. مردم گفتند: اى رسول خدا، خدا شادى تو را زیاد کند. پیامبر(ص) فرمود: به راستى هیچ روز و شبى نیست مگر این که مرا در آن تحفهاى از سوى خداست و اما امروز خدایم تحفهاى به من عطا کرد که پیش از این مانند آن را به من نبخشیده بود! جبرئیل از سوى پروردگارم آمد و مرا از او سلام رسانید و گفت، اى محمد خداوند بزرگ از بنىهاشم هفت تن را اختیار کرد که نه در گذشتگان و نه در آیندگان مانندى براى آنان اختیار نکرده و نخواهد کرد.
«انت یا رسول اللّه سیّدالنبیّین و على بن ابیطالب سیّد الوصیّین و الحسن و الحسین سبطاک سیّد الاسباط و حمزة عمّک سیّد الشهداء و جعفر ابن عمک الطیّار فى الجنّة یطیر الملائکة حیث یشاء و منکم القائم یصلّى عیسى بن مریم خلفه اذا اهبطه اللّه الى الارض من ذریة على و فاطمة و من ولد الحسین(ع)؛(1) آن هفت تن عبارتند از تو اى رسول خدا سرور پیامبران خدا و على بن ابى طالب سرور اوصیاء و حسن و حسین دو سبط تو سرور همه اسباط و حمزه عموى تو سرور شهیدان و جعفر پسر عم تو که در بهشت با فرشتگان پرواز مىکند هرجا که بخواهد و از شماست آن قائم که عیسى فرزند مریم پشت سر او به نماز مىایستد آنگاه که خدا او را به زمین فرو فرستد.(آن قائم که) از فرزندان على و فاطمه و از فرزندان حسین(ع) است.»
بشارت پیامبر(ص) به ظهور مهدى(ع)
در روایات متعددى که فریقین نقل کردهاند پیامبراکرم(ص) با تعابیر مختلف نسبت به ظهور مهدى(ع) بشارت داده است. در روایتى فرموده است: «لو لم یبق من الدنیا الّایوم واحد لطوّل اللّه عزّ وجلّ ذلک الیوم حتى یخرج رجل من ولدى فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛(2) اگر از (عمر) دنیا نمانده باشد مگر یک روز. خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان من قیام کند پس زمین را از عدل و داد پرکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد.»
روشن است که این تعبیر پیامبر(ص) کنایه از حتمى بودن قیام مهدى(ع) است همانگونه که در قرآن کریم در آیه 55 از سوره نور، به حق درباره حکومت مهدى(ع) با عبارت «وعداللّه» آمده است تا بر همگان معلوم شود که حکومت صالحان بر زمین از برنامههاى قطعى و غیرقابل برگشت الهى است زیرا که وعدههاى خدا تخلف ندارد و خود فرموده است: «انّ اللّه لایخلف المیعاد».(3)
در روایتى دیگر پیامبراکرم(ص) به ظهور مهدى بشارت داده و درباره حکومت مهدى و برخى از ویژگىهاى آن سخن گفته است و در واقع بشارت خود را به توصیف جمال و زیبایى دولت مهدى(ع) مستند فرموده و روزگار بى نظیر او را به خوبى ترسیم کرده است:
«ابشّرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلازل فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً.فقال لرجل ما صحاحا؟ قال بالسویة بین الناس. قال و یملأ اللّه قلوب امة محمد(صلى اللّه علیه و آله) و سلّم غنى و یسعهم عدله، حتى یأمر منادیاً فینادى فیقول: من له فى مال حاجة فما یقوم من الناس الّارجل، فیقول ائت السّدان یعنى الخازن فقل له انّ المهدى یأمرک ان تعطینى مالاً، فیقوله له احث، حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم، فیقول کنت اجشع امة محمدٍ نفساً او عجز عنى ما وسعهم؟ قال فیرده فلایقبل منه، فیقال له انّا لانأخذ شیئاً اعطینا؛(4) شما را به مهدى(ع) بشارت مىدهم او در میان اختلافهاى مردمى برانگیخته مىشود پس زمین را از عدالت و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود خواهند بود. او اموال را به صورت کامل تقسیم مىکند. مردى از پیامبر پرسید، مراد شما (از این سخن) چیست؟ فرمود:(یعنى) به صورت مساوى در میان مردم. (سپس) فرمود: و(در آن روز) خداوند دلهاى امت محمّد(ص) را از بىنیازى پر مىکند و عدالت مهدى همه مردم (و زوایاى زندگى آنها را) فرا مىگیرد تا آنجا که مهدى(ع) بر ندا دهندهاى امر مىکند تا ندا دهد. پس منادى مىگوید: کیست که به مال نیاز داشته باشد؟ پس از میان مردم کسى برنمىخیزد(و مراجعه نمىکند) مگر یک نفر. مهدى(ع) (به او) مىگوید: نزد خزانه دار برو و به او بگو مهدى(ع) (مرا فرستاد و) تو را دستور داده که مال به من ببخشى. خزانه دار به او مىگوید: آنچه مىخواهى بىشمار از اموال برگیر، و آن شخص از اموال برداشته و به دامن خود مىریزد و مالک مىشود(ولى پس از آن) پشیمان مىگردد(و با خود) مىگوید: من از همه امت محمد(ص) حریصتر هستم آیا آنچه (از غناى نفس) آنها را فرا گرفته شامل من نگشته است؟ پیامبر(ص) فرمود:(پس از این) آن اموال را(به خزانه دار) برمىگرداند ولى از او قبول نمىشود و به او گفته مىشود. ما مالى را که بخشیدیم باز پس نمىگیریم...»
در این روایت زیبا نکاتى چند قابل توجه است:
1. پیامبر اکرم(ص) به همه امت بشارت داده است که مهدى(ع) ظهور خواهد کرد آن زمان که مردم در اختلاف و منازعات گرفتار شدهاند و گویا هیچ چارهاى و گریزى از آن پراکندگى ندارد و مهدى(ع) اجتماع پراکنده را سامان مىبخشد دلهاى جداى از یکدیگر را به هم نزدیک مىگرداند. مراد از «زلازل» هم ممکن است همان اختلاف اجتماعى باشد و ممکن است اشاره به زلزلههاى طبیعى پیش از ظهور باشد.
2. بشارت پیامبر نسبت به شخصیتى بزرگ است که نزد اهل آسمان و زمین محبوبیت دوست داشتنى است و همگان از او و دولت او خشنود و راضى خواهند بود.
3. مهدى (ع) آن حاکم دادگرى است که ثروت زمین و مواهب مادى الهى و امکانات خدادادى را به عدالت و مساوات در میان مردم تقسیم مىکند و به همه تبعیضها و بىعدالتىها پایان مىدهد.
4. آن روز روزى است که خداوند غنا و بىنیاز را در دلهاى امّت قرار مىدهد. به همین جهت امت اسلامى بیش از آنکه از بیرون احساس بىنیازى داشته باشد از درون بىنیاز خواهد بود و این خصلت پایه و اساس بسیارى خوبىها و فضیلتهاى اخلاقى و معنوى خواهد گردید.
توضیح و بیان این تحوّل عظیم در روح آدمى این گونه است که نیازهاى انسانى گاهى واقعى است و در بسیارى از موارد دروغین و کاذب. نیاز واقعى نیاز به اولیات و ضروریات زندگى است که حد و مرز آن معلوم و معین است و به زودى پایان مىیابد و به آسانى قابل تأمین است و نیازهاى کاذب، نیازهایى است که بر اساس حرص و طمع در انسان شکل مىگیرد و یا به خاطر بلند پروازىها و چشم و هم چشمىها یا خودنمایى و تظاهر و یا حسّ زینت گرایى و تجمّل دوستى و در یک کلام دنیاطلبى و دوستى دنیا. و این بخش از نیازها پایانى ندارد و حد و اندازهاى نمىشناسد و همه همّت و توان انسان را به خود مشغول مىکند و به کلّى از آخرت و خدا و معنویت باز مىدارد.
اگر آدمى به غناى نفس و بىنیازى روحى دست یابد به آنچه که خداوند روزى او مقدر کرده است اکتفا مىنموده و از زیادهخواهى و فزونطلبى پرهیز مىکند. چنین انسانى به حداقل زندگى هم قناعت مىکند و آرام مىگیرد و در طلب دنیا خود را خسته نمىکند و تمام وقت، این در و آن در نمىزند بلکه به گونهاى معقول و منطقى و خداپسندانه در طلب مال و ماده مىرود و در دولت مهدى که عدالت همه جا را مىگیرد همه امت از امکانات لازم براى زندگى مادى بهرهمند مىشوند و هیچ نقطهاى فراموش نمىشود و از قلم نمىافتد. به همین جهت است که در روایت بالا آمده است که وقتى منادى مهدى(ع) در میان امت اعلام مىکند که هر کس نیازمند است بیاید تا مهدى او را بىنیاز کند، هیچ کس مراجعه نمىکند مگر یک نفر!(راستى اگر امروز چنین ندائى بدهند چه اتفاقى مىافتد!!) و آن یک نفر هم پس از جمع مال فراوان و بىشمار پشیمان مىشود و در مىیابد که این تقاضاى او خواهشى بر اساس حرص و آزمندى است نه نیاز واقعى! و مىداند و خبر دارد که در میان امت و از نزدیکان و آشنایان فراوان هستند کسانى که در امکانات زندگى مانند او و یا کمتر و پایینترند ولى نیامدهاند و ازدحامى و هیاهویى راه نیانداختهاند و در مىیابد که او باید مشکل را در جاى دیگر حل کند و باید به غناء نفس و بىنیازى درونى برسد والّا نفس حریص سیرى ندارد و پیوسته مىخواهد و مىطلبد.
پس پیامبراعظم(ص) در این روایت هم نسبت به ظهور شخص مهدى(ع) بشارت داده است و هم نسبت به آن زندگى سعادتمندانه و زیبایى که در روزگار او پدید مىآید. هم خبر مىدهد که عدالت مهدى(ع) پایان فقر و ندارى است و انسان به رشد و رفاه مادى مىرسد و هم مهمتر و بالاتر، از غناء نفس و بىنیازى روحى بهرهمند مىشود و این چنانکه گفته شد آغاز بسیارى از خوبىها و فضیلتهاست و شروع روابط خوب و شیرین اجتماعى.
بشارت پیامبر(ص) به روزگار مهدى(ع)
در روایات نبوى گاهى به اصل ظهور مهدى بشارت داده شده و گاهى به ویژگىهاى دوره ظهور و یا ویژگىهاى شخصیّتى امام مهدى(ع) که حاکم و والى یگانه آن روزگار است.
در روایات فراوان نسبت به فراوانى و برکتى که در دولت مهدى(ع) نصیب مردم مىشود بشارت داده شده و این البتّه از مظاهر عدالت مهدى است. به روایت زیر توجه کنید:
«انّ المهدى من عترتى من اهل بیتى یخرج فى آخر الزمان ینزل(اللّه) له من السماء قطرها و یخرج له (من) الارض بذرها فیملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملأها القوم ظلماً و جوراً؛(5) همان مهدى(ع) از عترت من است از اهل بیت من. در آخرالزمان قیام مىکند. خداوند باران آسمان را براى او فرو مىفرستد. و دانههاى زمینى را برایش مىرویاند پس او زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که قوم(ظالم) آن را پر از ظلم و ستم کردهاند.»
و در روایتى دیگر از حضرتش چنین نقل شده:
«...لاتدع السماء من قطرها شیئاً الاصبه و لا الارض من نباتها الّا اخرجته حتى تمنى الاحیاء الاموات؛(6) آسمان از باران خود دریغ نمىکند و همه را فرو مىریزد و زمین هیچ از روئیدنیهاى خود را نگه نمىدارد و همه را مىرویاند و چنان (برکت و فراوانى) مىشود که زندگان(بازگشت) اموات را آرزو مىکنند.»
و این فراوانى و برکت زمینه بسیار مناسبى است براى این که همه مردم از مواهب الهى بهرهمند شوند زیرا که در آن زمان حکومت، حکومت عدالت است و حاکم آن مهدى دادگر و دادگستر. حاکم مهربانى که غمخوار یک یک مردم است و فقر و ندارى را براى هیچ کس نمىپسندد و دارائى و بهرهمندى را براى همگان مىخواهد و نه خاصان و نزدیکان خود! به این دلیل است که در بیان پیامبر گرامى آمده که امّت (و نه بخشى از بدنه اجتماع) از نعمتى بىنظیر و بىسابقه بهرهمند مىشوند و مهدى به هر نیازمندى - هر که باشد - مىبخشد و بىدریغ و بىشمار عطا مىکند:
«تنعم اُمتى فى زمن المهدى نعمة لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً و لا تدع الارض شیئاً من النبات الا اخرجته و المال کدوس، یقوم الرجل فیقول یا مهدى اعطنى فیقول خُذ؛(7)
امت من در روزگار مهدى (عج) از چنان نعمتى برخوردار مىشوند که هرگز پیش از آن بهرهمند نبودهاند! آسمان پى در پى بر آنها مىبارد و زمین چیزى از روئیدنى خود را (از ایشان) دریغ نمىکند مگر اینکه مىرویاند و مال انبوه و متراکم و انباشته است (به گونهاى که) مردى برخاسته و مىگوید: اى مهدى به من عطا کن! پس مهدى مىفرماید: بگیر!».
دقت در متن روایت مىرساند که در زمان مهدى (ع) به هیچ وجه قید و بندهاى دست و پاگیر ادارى که مردم را براى رفع نیازهاى زندگى به دردسر و زحمت فراوان مىاندازد، وجود ندارد و افراد با صراحت لهجه و آشکارا نیاز خود را مطرح مىکنند و با سرعت پاسخ مىگیرند. زیرا که در دولت مهدى و در سایه تربیت و رشد قرآنى آن حکومت مردمان تربیت شدهاند و بیش از نیاز نمىطلبند و اعتماد کامل میان حاکمیت و مردم وجود دارد و از سوى دیگر خزانه حکومت هم آنقدر سرشار است که به آسانى پاسخ گوى همه نیازهاست.
و هیچ گونه نگرانى نسبت به کسرى بودجه و اعتبار ندارد!
در روایات متعدد آمده است که در حکومت مهدى (ع) فراوانى و برکت است و مهدى (ع) بى دریغ و بى شمار مىبخشد زیرا که او حجت خدا و مظهر عطاء الهى است.
و در سایه این فراوانى و بخشش الهى فقر و ندارى که از بزرگترین معضلات اجتماعى در سطح کره خاکى است رفع مىشود و هیچ نیازمندى باقى نمىماند: «لا تقوم الساعة حتى یکثر فیکم المال فیفیض حتى یهمّ ربّ المال من یقبل صدقته و حتى یعرضه فیقول الذى یعرضه علیه لا ارب لى؛(8)
قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه مال در میان شما فراوان مىگردد. (به همه جا و هر کسى) مىریزد چنانکه صاحب مال به دنبال کسى مىگردد که صدقهاش را قبول کند و تا آنجا که مال خود را به کسى عرضه مىکند (ولى) آنکه مال به او عرضه شده مىگوید: نیازى به آن ندارم».
گویا تعبیر صریح پیامبر(ص) مبنى بر عرضه شدن مال به شخصى براى این است که نهایت بى نیازى مردم را نسبت به اموال دیگران نشان دهد. چون گاهى دارنده مال به افرادى که گمان به نیاز آنها دارد، خبر مىدهد که مالى دارد و حاضر است به آنها ببخشد و گاهى خود مال را حاضر مىکند و در معرض چشم و دل اشخاص مىگذارد و آنها نمىپذیرند و این دو حالت بسیار متفاوت است.
انکار قائم در بیان پیامبر(ص)
امامت و امامشناسى از ارکان اسلام و مطابق روایات فراوان بر همه واجبات دین مقدم است و اساساً رمز قبولى همه اعمال پذیرش ولایت امام معصوم و حجت خداست. عامه و خاصه اتفاق دارند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه ؛کسى که بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
مقصود از عدم معرفت به امام زمان، عدم اعتقاد به ولایت او و به دنبال آن عدم اطاعت از اوست و چنین انحرافى منشأ همه گمراهى هاست. به همین جهت است که مرگ چنین کسى، مرگ زمان جاهلیت شمرده شده است.
پیامبر اکرم اسلام در بیانى دیگر در خصوص عدم اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین حجت الهى چنین فرمودهاند: «من انکر القائم من ولدى فى زمان غیبته مات (فقدمات) میتة جاهلیة؛هر کسى قائم از فرزندان مرا در زمان غیبت او انکار کند پس (با این حال) بمیرد به مرگ جاهلى مرده است.»
اینکه پیامبر اکرم (ص) انکار قائم (ع) را در زمان غیبت آن حضرت مطرح کرده است به جهت آنست که غیبت آن بزرگوار و طولانى شدن آن سبب مىشود که گروه زیادى از اعتقاد به ایشان باز مىگردند و این مطلب در روایات فراوان بیان گردیده است و نسبت به آن هشدار داده شده است: «انّ على بن ابى طالب امام امتى و خلیفتى علیهم بعدى و من ولده القائم المنتظر الذى یملأ الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشیرا ان الثابتین على القول به فى زمان غیبته لاعزّ من الکبریت الاحمر.فقام الیه جابربن عبدالله الانصارى فقال: یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة؟ قال: اى و ربى لیمحص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین یا جابر انّ هذا لامر من امرالله و سرّ من سرّالله مطوىّ من عبادالله فایاک و الشک فیه فان الشک فى امرالله عزّو جلّ فهو کفر؛(9) به راستى که على بن ابى طالب امام امت من است و جانشینى پس از من بر امت. و از فرزندان او قائم منتظر خواهد بود همان که خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. قسم به آن خدائى که مرا به حق بشارت دهنده مبعوث کرد. آنها که در زمان غیبت او بر اعتقاد به او استوار و پایدار بمانند از گوگرد سرخ نایاب ترند!! جابربن عبدالله انصارى برخاسته و خطاب به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا آیا براى قائم از فرزندان شما غیبتى خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: آرى به پروردگارم سوگند (غیبتى خواهد داشت) و هر آینه خداوند مؤمنان را امتحان مىکند. اى جابر، به راستى که این امر، از امور الهى است، و سرى از اسرار اوست که از بندگان خدا پوشیده شده، پس مواظب باش که نسبت به آن تردید نکنى زیرا که شک کردن در امر خداوند کفر است.»
و در قسمتى دیگر پیامبر اسلام (ص) پیوندهاى عمیقى که میان حضرتش و مهدى (ع) وجود دارد را با صراحت بیان مىکند و آشکارا ارتباط خاتم الاوصیاء را با خاتم الانبیاء در اعتقاد و اطاعت و عصیان روشن مىسازد: «القائم من ولدى...من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى و من انکره فقد انکرنى و من کذبه فقد کذبنى و من صدقه فقد صدقنى الى الله اشکوا المکذبین لى فى امره والجاحدین لقولى فى شأنه و المضلین لامتى عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا اىّ منقلب ینقلبون؛(10)قائم (ع) از فرزندان من است...و هر که از او اطاعت کند به تحقیق از من اطاعت کرده است و هر که او را نافرمانى کند بى تردید مرا نافرمانى کرده است. و هر که او را در زمان غیبتش منکر شود به راستى که مرا انکار کرده است. هر که او را تکذیب کند قطعاً مرا تکذیب نموده و هر که او را تصدیق کند به تحقیق مرا تصدیق کرده است .
من نزد خدا شکایت خواهم کرد از کسانى که مرا در امر مهدى (ع) (و خبر دادن از او و ظهورش و جایگاهش) تکذیب کنند و گفتار مرا درباره او انکار کنند و امت مرا از راه مهدى گمراه سازند و به زودى آنها که ظلم کردند خواهند دانست که به چه جایگاهى خواهند رفت!!»
بنابراین اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین جانشین بر حق پیامبراسلام (ص) از بزرگترین واجبات الهى است و هیچ مسلمانى را از آن گریزى نیست زیرا که انکار او برابر با انکار نبوت خاتم الانبیاء (ص) است و انکار پیامبر خاتم (ص) برابر با انکار همه انبیاء الهى و اساس نبوت و وحى آسمانى است که همان کفر آشکار است.
این همه تأکید و تشدید بر ضرورت اعتقاد به قائم (ع) نشانگر اهمیت این اعتقاد دینى و نقش آن در حفظ اسلام و دیانت اسلامى در میان مسلمین است و نیز بیانگر خطراتى است که از ناحیه فتنه گران امت و یا دشمن بیرونى متوجه این اعتقاد ناب اسلامى است همانگونه که امروز شاهد دشمنىهاى آشکار با عقیده مهدویت هستیم که شیاطین داخلى و خارجى مىکوشند تا با انواع شبهه مردم به ویژه جوانان را در اعتقاد به مهدى (ع) و حقیقت مهدویت سست کنند.(11)
خبر دادن پیامبر از بعضى ویژگىهاى امام مهدى (ع)
در روایات متعددى که در کتب فریقین آمده است، پیامبر اسلام(ص) از برخى ویژگىهاى مهم حضرت مهدى مانند غیبت آن بزرگوار و راز غیبت و معلوم نبودن زمان ظهور آن حضرت و اقتداء حضرت عیسى(ص) بر ایشان در نماز، خبر داده است.
«المهدى من ولدى تکون له غیبة و حیرة تضل فیها الامم یأتى بذخیرة الانبیاء علیهم السلام فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً؛(12)
مهدى (ع) از فرزندان من است، براى او غیبتى خواهد بود و حیرت و سرگردانى که امتهایى در آن گمراه خواهند شد. او ذخیره و میراث پیامبران الهى را مىآورد پس زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»
در این حدیث شریف از چند ویژگى مهدى و زمان او خبر داده شده است .
1- او غیبتى خواهد داشت که اوصیاء پیشین نداشتهاند. آنها همه در میان امت ظاهر بودهاند.
2- در زمان غیبت، حیرت و سرگردانى گروههایى از مردم رخ مىدهد و آنها گمراه خواهند شد، به بیان دیگر مهدى(ع) غائب مىگردد و گروههاى بسیارى درباره او به حیرت و سرگردانى و گمراهى گرفتار مىشوند.
3- مهدى (ع) میراث دار همه انبیاء الهى است و در هنگام ظهور با نشانهها و آثار پیامبران ظهور خواهد کرد. در روایات متعددى آمده که انگشتر سلیمان، عصاى موسى و...همراه حضرت مهدى(ع) خواهد بود زیرا که او عصاره همه انبیاء الهى است.
4- امام مهدى(ع) سراسر زمین را از عدالت پر خواهد کرد همانگونه که از ظلم و جور لبریز شده است.
این ویژگى حضرت همان هدف بزرگ قیام و انقلاب اوست و همان آرزوى بزرگ انبیاء الهى و خواسته فطرى همه بشریت است. به همین جهت در روایات فراوان و نیز ادعیه و زیارات به این خصوصیت معرفى شده است.
در روایتى دیگر از علت و فلسفه غیبت سخن گفتند:
«لابد للغلام من غیبة فقیل له: و لِمَ یا رسول اللّه؟ قال: یخاف القتل؛ آن نوجوان(مهدى علیه السلام) حتماً غیبتى خواهد داشت. به پیامبر عرض شد، علت غیبت او چیست اى رسول خدا؟ فرمود: از کشته شدن بیم دارد.»
مطابق این بیان نبوى، علت غیبت حضرت مهدى(ع) حفظ جان حضرت است زیرا که او آخرین حجت خداوند است که باید براى تحقق آرمانهاى الهى در زمان موعود زنده بماند بنابراین از سوى خدا مأمور است که غائب شود تا از کشته شدن محفوظ بماند و بیم از کشته شدن در این جا به عنوان یک امر شخصى نیست تا کسى اشکال کند که مگر شهادت در راه خدا بزرگترین افتخار نیست؟ آرى شهادت در راه تحقق اهداف الهى قدرى عظیم است ولى اگر کشته شدن به معنى از بین رفتن اهداف الهى باشد چگونه خواهد بود؟!
بنابراین غیبت به اراده و خواست پروردگار و حکمت و تدبیر او، سپرى براى حفظ جان امام(ع) و حجت آخرین خداست تا زمانى که زمینه و بستر ظهور حق(ص) فراهم گردد.(13) و امام زمان ظهور او معلوم نیست وکسى جز خداوند از آن خبر ندارد و در این پنهانى هم رمز و رازها و حکمتهایى نهفته است که بر اهل دقت پنهان نمىماند.
«مثل القائم من ولدى مثل الساعة قال اللّه تعالى، یسألونک عن الساعة قل انّما علمها عند ربّى لایجلّیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات و الارض لاتأتیکم الّابغتة؛(14) مثل قائم(ع) از فرزندان من مثل قیامت است. خداوند تعالى(درباره قیامت) فرموده است: اى پیامبر از تو درباره قیامت سؤال مىکنند بگو همانا علم آن نزد پروردگار من است.»
بنابراین تعیین وقت براى ظهور کار ناپسندى است و همانطور که در روایات متعدد آمده است اگر کسى براى ظهور وقت معینى را خبر دهد دروغ گفته است و باید او را تکذیب کرد.(15)
و اما درباره حوادث ظهور، مهمترین رویداد که نقطه عطفى در برنامه قیام و انقلاب امام مهدى(ع) است، جریان نزول عیسى(ع) از آسمان و نمازگزاردن ایشان پشت سر امام زمان(ع) است و این حقیقتى است که در روایات شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص) نقل گردیده است:
«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛(16) پیامبر اکرم(ص) (خطاب به مسلمین) فرمود: چگونه خواهید بود وقتى (عیسى) فرزند مریم در میان شما فرود آید و حال آن که امام شما از شما (مسلمین) باشد.»
از این بیان پیامبر اسلام(ص) استفاده مىشود که نزول عیسى از آسمان در دوران مهدى(ع) حادثهاى بزرگ است که به نفع اسلام و مسلمین خواهد بود. عیسى بن مریم به عنوان پیامبر اولواالعزم(ع) مورد قبول اهل کتاب است و هم جمعیت بزرگ نصارى چشم به راه آمدن اویند و هم یهود به عنوان منجى به انتظار او نشستهاند. وقتى کنار مهدى(ع) قرار مىگیرد و پشت سر او به نماز مىایستد و او را امام خود و همه جمعیت قرار مىدهد بر حقانیت مهدى و حجت بودن او گواهى مىدهد و همه حق طلبان را عملاً به پشتیبانى و پیروى از امام مهدى(ع) فرا مىخواند.
در روایتى طولانى که در ضمن آن مذاکرات و گفت و گویى بین پیامبر اکرم(ص) و یک یهودى صورت گرفته است آمده است:
مردى یهودى نزد پیامبر(ص) آمد...و پرسید: شما برترید یا موسى بن عمران که خدا با او سخن گفت و تورات و عصا را بر او نازل کرد و دریا را براى او شکافت و با ابرها بر سرش سایه افکند؟! پیامبر اکرم(ص) فرمود: نیکو نیست که بنده، خود را تزکیه کند ولى (چون سؤال کردى و مقام، مقام معرفى است) مىگویم: وقتى آدم(ع) خطا کرد، توبهاش این بود که گفت: خدایا تو را مىخوانم به حق محمد و آل محمد که مرا ببخشى! و خداوند او را آمرزید و همانا نوح(ع) چون بر کشتى سوار شد و از غرق شدن ترسید گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا از غرق نجات دهى! پس خداوند او را از غرق نجات داد و همانا ابراهیم(ع) چون در آتش افکنده شد گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا از آتش نجات دهى! پس خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد و همانا موسى(ع) چون عصاى خود افکند و در خود ترسى را حس کرد گفت: خدایا تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا امان دهى پس خداوند بزرگ فرمود: نترس که تو حتماً برتر و بالاترى(و بر ساحران پیروز خواهى شد).
اى یهود، به راستى که اگر موسى مرا درک مىکرد و به من و نبوتم ایمان نمىآورد. نه ایمانش و نه نبوتش براى او سودى نداشت: «یا یهودى و من ذریتى المهدى اذا خرج نزل عیسى بن مریم بنصرته فقدمه و صلى خلفه؛(17) اى یهودى و از فرزندان من مهدى است وقتى قیام کند، عیسى فرزند مریم فرود مىآید، براى یارى او، پس او را جلو قرار مىدهد و پشت سر او نماز مىخواند.»
در این روایت زیبا برترىهاى پیامبر اکرم(ص) بر انیباء اولواالعزم و حضرت آدم(ع) به بیانات مختلف و علتهاى گوناگون بیان گردیده ولى پیامبر به طور خاص برترى خود را بر عیسى(ع) به گونهاى دیگر و متفاوت با برترى بر سایر انبیاء الهى بیان فرموده است و آن اقتداء عیسى(ع) به مهدى است و این که از یاوران او خواهد بود. این سخن زمانى معنى و مفهوم بلند آن آشکار مىشود که به این نکته توجه شود که عیسى(ع) بزرگترین پیامبر خدا پس از حضرت رسول اکرم(ص) است و با این جایگاه بلند و رفیع باید به جانشین پیامبر آخرالزمان اقتدا کند و در صف یاوران او قرار گیرد.
پیامبر اکرم(ص) و امام مهدى(ع) پیوندها
در روایات فراوانى که فریقین نقل کردهاند پیوندها و رابطههاى عمیقى که در زمینههاى مختلف میان پیامبر(ص) به عنوان خاتم الانبیاء و مهدى(ع) به عنوان خاتم الاوصیاء وجود دارد بیان گردیده است. ما در این مجال، تنها از بیانات پیامبر گرامى اسلام(ص) استفاده مىکنیم:
پیوند پیامبر(ص) و امام مهدى(ع) هم در زمینه انتساب پدرى و فرزندى است و هم در اخلاق و ویژگىهاى شخصیتى و هم در شکل و شمائل ظاهرى و جسمانى.
پیوند خویشاوندى و خانوادگى آن دو بزرگوار با بیانات مختلفى ایراد گردیده است:
1- امام مهدى از عترت پیامبر(ص)
«قال (ص) لاتقوم الساعة حتى تملأ الارض ظلماً و جوراً عدواناً ثم یخرج رجل من عترتى او من اهل بیتى(18) یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً؛(19) قیامت بر پا نخواهد شد تا زمین از ستم و جور دشمنى لبریز گردد فرمود، پس مردى از عترت من یا از اهل بیت من قیام مىکند، زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و دشمنى پر شده باشد.»
2- امام مهدى(ع) از اهل بیت پیامبر(ص)
«قال (ص) لاتقوم الساعة حتى یلى رجل من اهل بیتى یواطئ اسمه اسمى؛(20) قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه مردى از اهل بیت من حاکم شود، نام او شبیه نام من است.»
3- امام مهدى(ع) از فرزندان فاطمه(س)
«قال(ص) المهدى حق و هو من ولد فاطمه؛(21) مهدى(ع) حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است.»
4- امام مهدى(ع) از نسل امام حسین(ع)
«قال (ص) لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل اللّه عزّو جلّ ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلاً من ولدى اسمه اسمى، فقام سلمان الفارسى رضى اللّه عنه فقال: یا رسول اللّه من اىّ ولدک؟ قال من ولدى هذا و ضرب بیده على الحسین؛(22) اگر از (عمر) دنیا جز یک روز نمانده باشد هر آینه خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان مرا در آن برانگیزد. او هم نام من است. سلمان فارسى برخاست و گفت:(آن مرد) از (نسل) کدام فرزندانت خواهد بود؟ فرمود: از این فرزندم! و با دست خود بر حسین(ع) زد.»
5 - امام مهدى(ع) هم نام و هم کنیه پیامبر(ص)
«قال (ص) القائم من ولدى اسمه اسمى و کنیته کنیتى و شمائله شمائلى و سنته سنتى، یقیم الناس على ملتى و شریعتى و یدعدهم الى کتاب ربّى عزّ و جلّ و من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى؛(23) قائم(ع) از فرزندان من است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شمائل او شمائل من و سنت او سنت من، او مردم را بر آیین و شریعت من قرار مىدهد و به کتاب پروردگارم مىخواند هر که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که او را نافرمانى کند از من نافرمانى کرده است.»
در این حدیث شریف پیوندهاى معنى دار و ریشه دارى مطرح گردیده است. امام مهدى(ع) به جز این که در نام و کنیه مانند پیامبر اکرم(ص) است و در شمائل و ویژگىهاى ظاهرى و بدنى هم شبیه پیامبر است. او همچنین در سنت و سیره همان سنت و سیره پیامبر(ص) را پیشه خود مىکند و این حقیقت به بسیارى از خرافهها و سخنان باطل پایان مىدهد! چون سیره پیامبر و سنّت نورانى او بسیار روشن و مبرهن است. شیوه برخورد پیامبر در زندگى فردى و اجتماعى و ارتباط با مردم و اقشار گوناگون آنها و نیز تعامل او با دوست و دشمن، همگى در تاریخ اسلام و پیامبر(ص) آمده است.
پیامبراکرم(ص) رهبرى مهربان و دلسوز است و از خشونت جز در برابر ظالمان و تبهکاران استفاده نکرده است.
او پدرى مهربان براى همه امت است و مظهر رحمة للعالمین پروردگار و امام مهدى(ع) نیز بر اساس سنت پیامبر(ص) رفتار مىکند و شمشیر خود را براى جهانخواران و مستکبران و ظالمان به کار مىگیرد نه براى شیعیان و مؤمنان! در برخى دیگر از روایات این گونه تعبیر شده است که مهدى(ع) در اخلاق، متخلق به اخلاق نبوى است و قرآن خلق پیامبر(ص) را خلق عظیم دانسته است بنابراین مهدى در اخلاق شریفتترین مردم است.
«قال(ص) یخرج رجل من امتى یواطئ اسمه اسمى و خلقه خلقى فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛(24) مردى از امت من قیام مىکند که نام او نام من است و اخلاق او اخلاق من پس زمین را از عدل و داد پر مىکند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»
توصیف منتظران و یاوران مهدى(ع) در کلام پیامبر(ص)
پیامبر گرامى اسلام(ص) در کنار توصیفاتى که درباره امام مهدى(ع) بیان داشته است درباره آنها که در رکاب مهدى(ع) به یارى بر او مىخیزند و درجلب رضاى او مىکوشند هم سخن گفته است.
«قال(ص) طوبى لمن ادرک قائم اهل بیتى و هو یأتم به فى غیبته قبل قیامه و یتولّى اولیاءه و یعادى اعداءه ذلک من رفقائى و ذوى مؤدتى و اکرم امّتى على یوم القیامة؛(25)خوشا به حال کسى که قیام کننده اهل بیت مرا درک کند و حال آن که در زمان غیبت او پیش از قیامش به او اقتدا کند و دوستان او را دوست داشته و با دشمنانش دشمنى کند. آنها از رفیقان من و مورد دوستى من هستند و گرامىترین امتم در نزد من در قیامت خواهند بود.»
این بیان پیامبر(ص) اشاره به همان حقیقت نورانى است که سعادت فرد و جامعه را در بر دارد و آن «اقتداء مأموم به امام حق» است. یعنى در هر زمانى لازم است مردم امام زمان خود را شناخته و بر پیروى کامل از او همت گمارند.همان گونه که مردم زمان پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان معصوم(ع) به ایشان اقتدا مىکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) به ایشان اقتداء مىکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) اقتدا کنند و مواظب باشند که ابرهاى غیبت مانع از بهرهورى آنها از خورشید ولایت مهدى(ع) نگردد و مبادا که به سبب غیبت و دیده نشدن امام به فرد یا گروه و حزبى دیگر داخل شوند و از مسیر ولایت امام حق دور شوند. امام و حجت خدا، شأن امامت و رهبرى خود را دارد. چه ظاهر باشد و چه غائب و راه و رسم و ایده و مرام او پیمودنى است در همه حال. پس ملاک دوستى و دشمنىها همیشه و همه جا باید بر اساس محوریت امام زمان(ع) باشد و اگر قرار است از کسى اطاعت کنیم تنها از کسى که سمت نیابت از آن بزرگوار را داراست و خود امام به اطاعت او دستور داده است فرمان بگیریم که همان علماى دین شناس و متعهّد هستند که هدایتگر امت در زمان غیبت هستند.
ایرانیان در توصیف پیامبر(ص)
حسن ختام این گفتار را درباره توصیف پیامبر(ص) نسبت به ایرانیان قرار مىدهیم. آن حضرت درباره دیندارى و استوارى فارس بر ایمان فرمودند: «لو کان الدین عند الثریا لذهب الیه رجل اوقال رجال من ابناء فارس حتى یتناولوه؛(26) اگر دین در آسمان باشد هر آینه مردانى از فرزندان فارس به سوى آن خواهند رفت تا به آن دست یابند.»
و در بعضى از روایات آمده که حضرت رسول اکرم(ص) در حضور اصحاب خود اشاره به سلمان فارسى کردند و گفتند قسم به آن که جانم در دست اوست اگر ایمان در آسمان باشد مردانى از فارس به آن دست خواهند یافت.»(27)
این روایات و مانند آنها از آن جهت مهم است که در روایاتى متعدد نسبت به بعضى از شهرها و کشورها و مناطق و نقش آنها در ظهور مهدى(ع) خبر داده شده است و قرائن و شواهد گویاى آن است که ایران و ایرانیان نقش برجستهاى در ایام ظهور خواهند داشت. همان گونه که مىتوان امیدوار بود که انقلاب اسلامى ایران به رهبرى فرزندى از فرزندان پیامبر(ص) در راستاى زمینه سازى براى ظهور مهدى(ع) باشد.
از پیامبر گرامى (ص) روایت شده: «یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدى؛(28) مردمى از مشرق قیام مىنمایند پس براى مهدى(ع) زمینه سازى مىکنند.»
آخرین سخن این که ایران پس از اسلام، همواره به جانبدارى و طرفدارى از پیامبر و اهل بیت پیامبر مشهور بوده است و در زمان غربت ائمه معصومین(ع) نیز بر بسیارى از شهرهایش به عنوان مأوا و پناهگاه فرزندان اهل بیت(ع) قرار گرفته است و اکنون که زمان غیبت مهدى(ع) است به عنوان یکى از مهمترین پایگاههاى شیعه شناخته مىشود(به همین جهت مورد بغض دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) است) و امید است که در زمان ظهور هم به عنوان مستحکمترین جبهه براى یارى حضرت مهدى(ع) باشد.
اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه.
پىنوشتها: -
1. کافى، ج 8، ص 49، ح 10 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 77، باب 1، ح 36.
2. کمال الدین، ج 1، ص 317، باب 30، ح 4.
3. یعنى خداوند وعده را تخلف نمىکند. سوره رعد، آیه 31.
4. کنزالعمال، ج 14، ص 261، ح 38653 - الغیبه شیخ طوسى، ص 111.
5. الفتن، ابن حمّاد، ص 99.
6. الغیبه، شیخ طوسى، ص 111 - بحار الانوار، ج 51، ص74.
7. الفتن، ابن حمّاد، ص 99- منتخب الأثر، ص 472، فصل 7، باب 3، ح2.
8. معجم احادیث الامام المهدى، ج 1، ص 240، ح146.
9. منتخب الاثر، ص 492.
10. بحارالانوار، ج 51، ص 73.
11. کمال الدین و تمام النعمه، ص 411،ب39، ح6.آیه وسیعلم الذین .
12. براى آگاهى از توطئه دشمن به کتاب مهدى ستیزان مراجعه کنید.
13. کمال الدین و تمام النعمه، ص 287، ب 25، ح 5.
14. کمال الدین، ج 1، ص 286،ب 25، ح 2.
15. گفتنى است که در روایات متعدد امور دیگرى مانند اجراى سنت الهى آزمایش مردم، تحت بیعت ستمگران نبودن و... نیز به عنوان علت غیبت مطرح شده است و ممکن است هر یک از این امور بخشى از علت یا حکمت غیبت باشند واللّه العالم.
16. اثبات الهداه، ج 3، ص 576، ب 32، ح 52.
17. صحیح بخارى، ج 4، ص 205، و صحیح مسلم، ج 1، ص 136، ب 71، ح 244 - 245.
18. ر.ک به منتخب الأثر، باب 18 عدم جواز توقیت و تعیین وقت براى ظهور، ص 573.
19. امالى، شیخ صدوق، ص 181، مجلس 39، ح4.
20. ظاهراً این تردید مربوط به راوى باشد.
21. مسند احمد، ج 3، ص 36 - منتخب الأثر، ص 148، فصل 2، ب 1، ح 19.
22. کنزالعمال، ج 14، ص 271، خ 38692.
23. الغیبه، شیخ طوسى، ص 114، تاریخ بخارى، ج 3، ص 346.
24. عقد الدرر، ص 24، ب 1، اثبات الهداء، ج 3، ص 617، باب 32، فصل 17، ح 174.
25. کمال الدین، ج 2، ص 411، ب 39، ح 6.
26. کشف الغمة، ج 3، ص 261، منتخب الأثر، ص 179، فصل 2، باب 2، ح 3.
27. کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 286، باب 25، ح 2.
28. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، باب 34، ح 4088؛ کشف النعمه، ج 3، ص 267.
29. سنن ترمذى، ج 5، ص 384، باب 48، ح 3261.
30. عبدالرزاق، ج 11، ص 66، ح 19923 - صحیح مسلم، ج 4، ص 1972، باب 59، ح 2546.
آن پیامبر رحمت براى پس از خود دوازده جانشین معصوم قرار داده که ضامن حیات و بقاى اسلام و عزت و عظمت مسلمین و مؤمنین هستند. اولین آنها امام على بن ابى طالب(ع) و آخرین آنها حجة بن الحسن، مهدى، قائم آل محمد(ع) است.
اینان همه فرزندان و عترت و اهل بیت پیامبر اسلام(ص) هستند و پیامبر بزرگوار با همه آنها پیوستگى و ارتباط تام دارد. اینان فرزندان پاک و معصوم و جانشینان بر حق اویند و پیامبر جّد بزرگ ایشان و اصل و اساس و ریشه آنهاست. به گونهاى که اینان همگى از پیامبرند و پیامبر از ایشان. ولى در این میان پیوندها و پیوستگىهاى عمیق و ریشه دار و معنى دارترى بین پیامبر عظیمالشأن و مهدى امت است. پیوندى بىنظیر میان آخرین پیامبر و آخرین وصىّ. رابطهاى استوار بین خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهم السلام.
در این گفتار بر آنیم که بعضى از مهمترین کلمات و سخنان گهربار پیامبر بزرگ اسلام را در معرفى چهره تابناک امام مهدى(ع) بیاوریم و مهدى(ع) را در توصیف زیبایى محمّد (ص) تماشا کنیم.
بشارت خدا به پیامبر(ص) درباره مهدى(ع)
هم پیامبر(ص) عزیز است که مورد بشارت خداى بزرگ قرار مىگیرد و هم مهدى(ع) عزیز است که خدا به وجود او پیامبرش را مسرور مىکند. روزى پیامبر(ص) به میان مردم آمد در حالى که از شدت سرور و خوشحالى متبسّم بود. مردم گفتند: اى رسول خدا، خدا شادى تو را زیاد کند. پیامبر(ص) فرمود: به راستى هیچ روز و شبى نیست مگر این که مرا در آن تحفهاى از سوى خداست و اما امروز خدایم تحفهاى به من عطا کرد که پیش از این مانند آن را به من نبخشیده بود! جبرئیل از سوى پروردگارم آمد و مرا از او سلام رسانید و گفت، اى محمد خداوند بزرگ از بنىهاشم هفت تن را اختیار کرد که نه در گذشتگان و نه در آیندگان مانندى براى آنان اختیار نکرده و نخواهد کرد.
«انت یا رسول اللّه سیّدالنبیّین و على بن ابیطالب سیّد الوصیّین و الحسن و الحسین سبطاک سیّد الاسباط و حمزة عمّک سیّد الشهداء و جعفر ابن عمک الطیّار فى الجنّة یطیر الملائکة حیث یشاء و منکم القائم یصلّى عیسى بن مریم خلفه اذا اهبطه اللّه الى الارض من ذریة على و فاطمة و من ولد الحسین(ع)؛(1) آن هفت تن عبارتند از تو اى رسول خدا سرور پیامبران خدا و على بن ابى طالب سرور اوصیاء و حسن و حسین دو سبط تو سرور همه اسباط و حمزه عموى تو سرور شهیدان و جعفر پسر عم تو که در بهشت با فرشتگان پرواز مىکند هرجا که بخواهد و از شماست آن قائم که عیسى فرزند مریم پشت سر او به نماز مىایستد آنگاه که خدا او را به زمین فرو فرستد.(آن قائم که) از فرزندان على و فاطمه و از فرزندان حسین(ع) است.»
بشارت پیامبر(ص) به ظهور مهدى(ع)
در روایات متعددى که فریقین نقل کردهاند پیامبراکرم(ص) با تعابیر مختلف نسبت به ظهور مهدى(ع) بشارت داده است. در روایتى فرموده است: «لو لم یبق من الدنیا الّایوم واحد لطوّل اللّه عزّ وجلّ ذلک الیوم حتى یخرج رجل من ولدى فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛(2) اگر از (عمر) دنیا نمانده باشد مگر یک روز. خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان من قیام کند پس زمین را از عدل و داد پرکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد.»
روشن است که این تعبیر پیامبر(ص) کنایه از حتمى بودن قیام مهدى(ع) است همانگونه که در قرآن کریم در آیه 55 از سوره نور، به حق درباره حکومت مهدى(ع) با عبارت «وعداللّه» آمده است تا بر همگان معلوم شود که حکومت صالحان بر زمین از برنامههاى قطعى و غیرقابل برگشت الهى است زیرا که وعدههاى خدا تخلف ندارد و خود فرموده است: «انّ اللّه لایخلف المیعاد».(3)
در روایتى دیگر پیامبراکرم(ص) به ظهور مهدى بشارت داده و درباره حکومت مهدى و برخى از ویژگىهاى آن سخن گفته است و در واقع بشارت خود را به توصیف جمال و زیبایى دولت مهدى(ع) مستند فرموده و روزگار بى نظیر او را به خوبى ترسیم کرده است:
«ابشّرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلازل فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً.فقال لرجل ما صحاحا؟ قال بالسویة بین الناس. قال و یملأ اللّه قلوب امة محمد(صلى اللّه علیه و آله) و سلّم غنى و یسعهم عدله، حتى یأمر منادیاً فینادى فیقول: من له فى مال حاجة فما یقوم من الناس الّارجل، فیقول ائت السّدان یعنى الخازن فقل له انّ المهدى یأمرک ان تعطینى مالاً، فیقوله له احث، حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم، فیقول کنت اجشع امة محمدٍ نفساً او عجز عنى ما وسعهم؟ قال فیرده فلایقبل منه، فیقال له انّا لانأخذ شیئاً اعطینا؛(4) شما را به مهدى(ع) بشارت مىدهم او در میان اختلافهاى مردمى برانگیخته مىشود پس زمین را از عدالت و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود خواهند بود. او اموال را به صورت کامل تقسیم مىکند. مردى از پیامبر پرسید، مراد شما (از این سخن) چیست؟ فرمود:(یعنى) به صورت مساوى در میان مردم. (سپس) فرمود: و(در آن روز) خداوند دلهاى امت محمّد(ص) را از بىنیازى پر مىکند و عدالت مهدى همه مردم (و زوایاى زندگى آنها را) فرا مىگیرد تا آنجا که مهدى(ع) بر ندا دهندهاى امر مىکند تا ندا دهد. پس منادى مىگوید: کیست که به مال نیاز داشته باشد؟ پس از میان مردم کسى برنمىخیزد(و مراجعه نمىکند) مگر یک نفر. مهدى(ع) (به او) مىگوید: نزد خزانه دار برو و به او بگو مهدى(ع) (مرا فرستاد و) تو را دستور داده که مال به من ببخشى. خزانه دار به او مىگوید: آنچه مىخواهى بىشمار از اموال برگیر، و آن شخص از اموال برداشته و به دامن خود مىریزد و مالک مىشود(ولى پس از آن) پشیمان مىگردد(و با خود) مىگوید: من از همه امت محمد(ص) حریصتر هستم آیا آنچه (از غناى نفس) آنها را فرا گرفته شامل من نگشته است؟ پیامبر(ص) فرمود:(پس از این) آن اموال را(به خزانه دار) برمىگرداند ولى از او قبول نمىشود و به او گفته مىشود. ما مالى را که بخشیدیم باز پس نمىگیریم...»
در این روایت زیبا نکاتى چند قابل توجه است:
1. پیامبر اکرم(ص) به همه امت بشارت داده است که مهدى(ع) ظهور خواهد کرد آن زمان که مردم در اختلاف و منازعات گرفتار شدهاند و گویا هیچ چارهاى و گریزى از آن پراکندگى ندارد و مهدى(ع) اجتماع پراکنده را سامان مىبخشد دلهاى جداى از یکدیگر را به هم نزدیک مىگرداند. مراد از «زلازل» هم ممکن است همان اختلاف اجتماعى باشد و ممکن است اشاره به زلزلههاى طبیعى پیش از ظهور باشد.
2. بشارت پیامبر نسبت به شخصیتى بزرگ است که نزد اهل آسمان و زمین محبوبیت دوست داشتنى است و همگان از او و دولت او خشنود و راضى خواهند بود.
3. مهدى (ع) آن حاکم دادگرى است که ثروت زمین و مواهب مادى الهى و امکانات خدادادى را به عدالت و مساوات در میان مردم تقسیم مىکند و به همه تبعیضها و بىعدالتىها پایان مىدهد.
4. آن روز روزى است که خداوند غنا و بىنیاز را در دلهاى امّت قرار مىدهد. به همین جهت امت اسلامى بیش از آنکه از بیرون احساس بىنیازى داشته باشد از درون بىنیاز خواهد بود و این خصلت پایه و اساس بسیارى خوبىها و فضیلتهاى اخلاقى و معنوى خواهد گردید.
توضیح و بیان این تحوّل عظیم در روح آدمى این گونه است که نیازهاى انسانى گاهى واقعى است و در بسیارى از موارد دروغین و کاذب. نیاز واقعى نیاز به اولیات و ضروریات زندگى است که حد و مرز آن معلوم و معین است و به زودى پایان مىیابد و به آسانى قابل تأمین است و نیازهاى کاذب، نیازهایى است که بر اساس حرص و طمع در انسان شکل مىگیرد و یا به خاطر بلند پروازىها و چشم و هم چشمىها یا خودنمایى و تظاهر و یا حسّ زینت گرایى و تجمّل دوستى و در یک کلام دنیاطلبى و دوستى دنیا. و این بخش از نیازها پایانى ندارد و حد و اندازهاى نمىشناسد و همه همّت و توان انسان را به خود مشغول مىکند و به کلّى از آخرت و خدا و معنویت باز مىدارد.
اگر آدمى به غناى نفس و بىنیازى روحى دست یابد به آنچه که خداوند روزى او مقدر کرده است اکتفا مىنموده و از زیادهخواهى و فزونطلبى پرهیز مىکند. چنین انسانى به حداقل زندگى هم قناعت مىکند و آرام مىگیرد و در طلب دنیا خود را خسته نمىکند و تمام وقت، این در و آن در نمىزند بلکه به گونهاى معقول و منطقى و خداپسندانه در طلب مال و ماده مىرود و در دولت مهدى که عدالت همه جا را مىگیرد همه امت از امکانات لازم براى زندگى مادى بهرهمند مىشوند و هیچ نقطهاى فراموش نمىشود و از قلم نمىافتد. به همین جهت است که در روایت بالا آمده است که وقتى منادى مهدى(ع) در میان امت اعلام مىکند که هر کس نیازمند است بیاید تا مهدى او را بىنیاز کند، هیچ کس مراجعه نمىکند مگر یک نفر!(راستى اگر امروز چنین ندائى بدهند چه اتفاقى مىافتد!!) و آن یک نفر هم پس از جمع مال فراوان و بىشمار پشیمان مىشود و در مىیابد که این تقاضاى او خواهشى بر اساس حرص و آزمندى است نه نیاز واقعى! و مىداند و خبر دارد که در میان امت و از نزدیکان و آشنایان فراوان هستند کسانى که در امکانات زندگى مانند او و یا کمتر و پایینترند ولى نیامدهاند و ازدحامى و هیاهویى راه نیانداختهاند و در مىیابد که او باید مشکل را در جاى دیگر حل کند و باید به غناء نفس و بىنیازى درونى برسد والّا نفس حریص سیرى ندارد و پیوسته مىخواهد و مىطلبد.
پس پیامبراعظم(ص) در این روایت هم نسبت به ظهور شخص مهدى(ع) بشارت داده است و هم نسبت به آن زندگى سعادتمندانه و زیبایى که در روزگار او پدید مىآید. هم خبر مىدهد که عدالت مهدى(ع) پایان فقر و ندارى است و انسان به رشد و رفاه مادى مىرسد و هم مهمتر و بالاتر، از غناء نفس و بىنیازى روحى بهرهمند مىشود و این چنانکه گفته شد آغاز بسیارى از خوبىها و فضیلتهاست و شروع روابط خوب و شیرین اجتماعى.
بشارت پیامبر(ص) به روزگار مهدى(ع)
در روایات نبوى گاهى به اصل ظهور مهدى بشارت داده شده و گاهى به ویژگىهاى دوره ظهور و یا ویژگىهاى شخصیّتى امام مهدى(ع) که حاکم و والى یگانه آن روزگار است.
در روایات فراوان نسبت به فراوانى و برکتى که در دولت مهدى(ع) نصیب مردم مىشود بشارت داده شده و این البتّه از مظاهر عدالت مهدى است. به روایت زیر توجه کنید:
«انّ المهدى من عترتى من اهل بیتى یخرج فى آخر الزمان ینزل(اللّه) له من السماء قطرها و یخرج له (من) الارض بذرها فیملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملأها القوم ظلماً و جوراً؛(5) همان مهدى(ع) از عترت من است از اهل بیت من. در آخرالزمان قیام مىکند. خداوند باران آسمان را براى او فرو مىفرستد. و دانههاى زمینى را برایش مىرویاند پس او زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که قوم(ظالم) آن را پر از ظلم و ستم کردهاند.»
و در روایتى دیگر از حضرتش چنین نقل شده:
«...لاتدع السماء من قطرها شیئاً الاصبه و لا الارض من نباتها الّا اخرجته حتى تمنى الاحیاء الاموات؛(6) آسمان از باران خود دریغ نمىکند و همه را فرو مىریزد و زمین هیچ از روئیدنیهاى خود را نگه نمىدارد و همه را مىرویاند و چنان (برکت و فراوانى) مىشود که زندگان(بازگشت) اموات را آرزو مىکنند.»
و این فراوانى و برکت زمینه بسیار مناسبى است براى این که همه مردم از مواهب الهى بهرهمند شوند زیرا که در آن زمان حکومت، حکومت عدالت است و حاکم آن مهدى دادگر و دادگستر. حاکم مهربانى که غمخوار یک یک مردم است و فقر و ندارى را براى هیچ کس نمىپسندد و دارائى و بهرهمندى را براى همگان مىخواهد و نه خاصان و نزدیکان خود! به این دلیل است که در بیان پیامبر گرامى آمده که امّت (و نه بخشى از بدنه اجتماع) از نعمتى بىنظیر و بىسابقه بهرهمند مىشوند و مهدى به هر نیازمندى - هر که باشد - مىبخشد و بىدریغ و بىشمار عطا مىکند:
«تنعم اُمتى فى زمن المهدى نعمة لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً و لا تدع الارض شیئاً من النبات الا اخرجته و المال کدوس، یقوم الرجل فیقول یا مهدى اعطنى فیقول خُذ؛(7)
امت من در روزگار مهدى (عج) از چنان نعمتى برخوردار مىشوند که هرگز پیش از آن بهرهمند نبودهاند! آسمان پى در پى بر آنها مىبارد و زمین چیزى از روئیدنى خود را (از ایشان) دریغ نمىکند مگر اینکه مىرویاند و مال انبوه و متراکم و انباشته است (به گونهاى که) مردى برخاسته و مىگوید: اى مهدى به من عطا کن! پس مهدى مىفرماید: بگیر!».
دقت در متن روایت مىرساند که در زمان مهدى (ع) به هیچ وجه قید و بندهاى دست و پاگیر ادارى که مردم را براى رفع نیازهاى زندگى به دردسر و زحمت فراوان مىاندازد، وجود ندارد و افراد با صراحت لهجه و آشکارا نیاز خود را مطرح مىکنند و با سرعت پاسخ مىگیرند. زیرا که در دولت مهدى و در سایه تربیت و رشد قرآنى آن حکومت مردمان تربیت شدهاند و بیش از نیاز نمىطلبند و اعتماد کامل میان حاکمیت و مردم وجود دارد و از سوى دیگر خزانه حکومت هم آنقدر سرشار است که به آسانى پاسخ گوى همه نیازهاست.
و هیچ گونه نگرانى نسبت به کسرى بودجه و اعتبار ندارد!
در روایات متعدد آمده است که در حکومت مهدى (ع) فراوانى و برکت است و مهدى (ع) بى دریغ و بى شمار مىبخشد زیرا که او حجت خدا و مظهر عطاء الهى است.
و در سایه این فراوانى و بخشش الهى فقر و ندارى که از بزرگترین معضلات اجتماعى در سطح کره خاکى است رفع مىشود و هیچ نیازمندى باقى نمىماند: «لا تقوم الساعة حتى یکثر فیکم المال فیفیض حتى یهمّ ربّ المال من یقبل صدقته و حتى یعرضه فیقول الذى یعرضه علیه لا ارب لى؛(8)
قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه مال در میان شما فراوان مىگردد. (به همه جا و هر کسى) مىریزد چنانکه صاحب مال به دنبال کسى مىگردد که صدقهاش را قبول کند و تا آنجا که مال خود را به کسى عرضه مىکند (ولى) آنکه مال به او عرضه شده مىگوید: نیازى به آن ندارم».
گویا تعبیر صریح پیامبر(ص) مبنى بر عرضه شدن مال به شخصى براى این است که نهایت بى نیازى مردم را نسبت به اموال دیگران نشان دهد. چون گاهى دارنده مال به افرادى که گمان به نیاز آنها دارد، خبر مىدهد که مالى دارد و حاضر است به آنها ببخشد و گاهى خود مال را حاضر مىکند و در معرض چشم و دل اشخاص مىگذارد و آنها نمىپذیرند و این دو حالت بسیار متفاوت است.
انکار قائم در بیان پیامبر(ص)
امامت و امامشناسى از ارکان اسلام و مطابق روایات فراوان بر همه واجبات دین مقدم است و اساساً رمز قبولى همه اعمال پذیرش ولایت امام معصوم و حجت خداست. عامه و خاصه اتفاق دارند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه ؛کسى که بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
مقصود از عدم معرفت به امام زمان، عدم اعتقاد به ولایت او و به دنبال آن عدم اطاعت از اوست و چنین انحرافى منشأ همه گمراهى هاست. به همین جهت است که مرگ چنین کسى، مرگ زمان جاهلیت شمرده شده است.
پیامبر اکرم اسلام در بیانى دیگر در خصوص عدم اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین حجت الهى چنین فرمودهاند: «من انکر القائم من ولدى فى زمان غیبته مات (فقدمات) میتة جاهلیة؛هر کسى قائم از فرزندان مرا در زمان غیبت او انکار کند پس (با این حال) بمیرد به مرگ جاهلى مرده است.»
اینکه پیامبر اکرم (ص) انکار قائم (ع) را در زمان غیبت آن حضرت مطرح کرده است به جهت آنست که غیبت آن بزرگوار و طولانى شدن آن سبب مىشود که گروه زیادى از اعتقاد به ایشان باز مىگردند و این مطلب در روایات فراوان بیان گردیده است و نسبت به آن هشدار داده شده است: «انّ على بن ابى طالب امام امتى و خلیفتى علیهم بعدى و من ولده القائم المنتظر الذى یملأ الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشیرا ان الثابتین على القول به فى زمان غیبته لاعزّ من الکبریت الاحمر.فقام الیه جابربن عبدالله الانصارى فقال: یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة؟ قال: اى و ربى لیمحص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین یا جابر انّ هذا لامر من امرالله و سرّ من سرّالله مطوىّ من عبادالله فایاک و الشک فیه فان الشک فى امرالله عزّو جلّ فهو کفر؛(9) به راستى که على بن ابى طالب امام امت من است و جانشینى پس از من بر امت. و از فرزندان او قائم منتظر خواهد بود همان که خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. قسم به آن خدائى که مرا به حق بشارت دهنده مبعوث کرد. آنها که در زمان غیبت او بر اعتقاد به او استوار و پایدار بمانند از گوگرد سرخ نایاب ترند!! جابربن عبدالله انصارى برخاسته و خطاب به پیامبر (ص) گفت: اى رسول خدا آیا براى قائم از فرزندان شما غیبتى خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: آرى به پروردگارم سوگند (غیبتى خواهد داشت) و هر آینه خداوند مؤمنان را امتحان مىکند. اى جابر، به راستى که این امر، از امور الهى است، و سرى از اسرار اوست که از بندگان خدا پوشیده شده، پس مواظب باش که نسبت به آن تردید نکنى زیرا که شک کردن در امر خداوند کفر است.»
و در قسمتى دیگر پیامبر اسلام (ص) پیوندهاى عمیقى که میان حضرتش و مهدى (ع) وجود دارد را با صراحت بیان مىکند و آشکارا ارتباط خاتم الاوصیاء را با خاتم الانبیاء در اعتقاد و اطاعت و عصیان روشن مىسازد: «القائم من ولدى...من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى و من انکره فقد انکرنى و من کذبه فقد کذبنى و من صدقه فقد صدقنى الى الله اشکوا المکذبین لى فى امره والجاحدین لقولى فى شأنه و المضلین لامتى عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا اىّ منقلب ینقلبون؛(10)قائم (ع) از فرزندان من است...و هر که از او اطاعت کند به تحقیق از من اطاعت کرده است و هر که او را نافرمانى کند بى تردید مرا نافرمانى کرده است. و هر که او را در زمان غیبتش منکر شود به راستى که مرا انکار کرده است. هر که او را تکذیب کند قطعاً مرا تکذیب نموده و هر که او را تصدیق کند به تحقیق مرا تصدیق کرده است .
من نزد خدا شکایت خواهم کرد از کسانى که مرا در امر مهدى (ع) (و خبر دادن از او و ظهورش و جایگاهش) تکذیب کنند و گفتار مرا درباره او انکار کنند و امت مرا از راه مهدى گمراه سازند و به زودى آنها که ظلم کردند خواهند دانست که به چه جایگاهى خواهند رفت!!»
بنابراین اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین جانشین بر حق پیامبراسلام (ص) از بزرگترین واجبات الهى است و هیچ مسلمانى را از آن گریزى نیست زیرا که انکار او برابر با انکار نبوت خاتم الانبیاء (ص) است و انکار پیامبر خاتم (ص) برابر با انکار همه انبیاء الهى و اساس نبوت و وحى آسمانى است که همان کفر آشکار است.
این همه تأکید و تشدید بر ضرورت اعتقاد به قائم (ع) نشانگر اهمیت این اعتقاد دینى و نقش آن در حفظ اسلام و دیانت اسلامى در میان مسلمین است و نیز بیانگر خطراتى است که از ناحیه فتنه گران امت و یا دشمن بیرونى متوجه این اعتقاد ناب اسلامى است همانگونه که امروز شاهد دشمنىهاى آشکار با عقیده مهدویت هستیم که شیاطین داخلى و خارجى مىکوشند تا با انواع شبهه مردم به ویژه جوانان را در اعتقاد به مهدى (ع) و حقیقت مهدویت سست کنند.(11)
خبر دادن پیامبر از بعضى ویژگىهاى امام مهدى (ع)
در روایات متعددى که در کتب فریقین آمده است، پیامبر اسلام(ص) از برخى ویژگىهاى مهم حضرت مهدى مانند غیبت آن بزرگوار و راز غیبت و معلوم نبودن زمان ظهور آن حضرت و اقتداء حضرت عیسى(ص) بر ایشان در نماز، خبر داده است.
«المهدى من ولدى تکون له غیبة و حیرة تضل فیها الامم یأتى بذخیرة الانبیاء علیهم السلام فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً؛(12)
مهدى (ع) از فرزندان من است، براى او غیبتى خواهد بود و حیرت و سرگردانى که امتهایى در آن گمراه خواهند شد. او ذخیره و میراث پیامبران الهى را مىآورد پس زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»
در این حدیث شریف از چند ویژگى مهدى و زمان او خبر داده شده است .
1- او غیبتى خواهد داشت که اوصیاء پیشین نداشتهاند. آنها همه در میان امت ظاهر بودهاند.
2- در زمان غیبت، حیرت و سرگردانى گروههایى از مردم رخ مىدهد و آنها گمراه خواهند شد، به بیان دیگر مهدى(ع) غائب مىگردد و گروههاى بسیارى درباره او به حیرت و سرگردانى و گمراهى گرفتار مىشوند.
3- مهدى (ع) میراث دار همه انبیاء الهى است و در هنگام ظهور با نشانهها و آثار پیامبران ظهور خواهد کرد. در روایات متعددى آمده که انگشتر سلیمان، عصاى موسى و...همراه حضرت مهدى(ع) خواهد بود زیرا که او عصاره همه انبیاء الهى است.
4- امام مهدى(ع) سراسر زمین را از عدالت پر خواهد کرد همانگونه که از ظلم و جور لبریز شده است.
این ویژگى حضرت همان هدف بزرگ قیام و انقلاب اوست و همان آرزوى بزرگ انبیاء الهى و خواسته فطرى همه بشریت است. به همین جهت در روایات فراوان و نیز ادعیه و زیارات به این خصوصیت معرفى شده است.
در روایتى دیگر از علت و فلسفه غیبت سخن گفتند:
«لابد للغلام من غیبة فقیل له: و لِمَ یا رسول اللّه؟ قال: یخاف القتل؛ آن نوجوان(مهدى علیه السلام) حتماً غیبتى خواهد داشت. به پیامبر عرض شد، علت غیبت او چیست اى رسول خدا؟ فرمود: از کشته شدن بیم دارد.»
مطابق این بیان نبوى، علت غیبت حضرت مهدى(ع) حفظ جان حضرت است زیرا که او آخرین حجت خداوند است که باید براى تحقق آرمانهاى الهى در زمان موعود زنده بماند بنابراین از سوى خدا مأمور است که غائب شود تا از کشته شدن محفوظ بماند و بیم از کشته شدن در این جا به عنوان یک امر شخصى نیست تا کسى اشکال کند که مگر شهادت در راه خدا بزرگترین افتخار نیست؟ آرى شهادت در راه تحقق اهداف الهى قدرى عظیم است ولى اگر کشته شدن به معنى از بین رفتن اهداف الهى باشد چگونه خواهد بود؟!
بنابراین غیبت به اراده و خواست پروردگار و حکمت و تدبیر او، سپرى براى حفظ جان امام(ع) و حجت آخرین خداست تا زمانى که زمینه و بستر ظهور حق(ص) فراهم گردد.(13) و امام زمان ظهور او معلوم نیست وکسى جز خداوند از آن خبر ندارد و در این پنهانى هم رمز و رازها و حکمتهایى نهفته است که بر اهل دقت پنهان نمىماند.
«مثل القائم من ولدى مثل الساعة قال اللّه تعالى، یسألونک عن الساعة قل انّما علمها عند ربّى لایجلّیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات و الارض لاتأتیکم الّابغتة؛(14) مثل قائم(ع) از فرزندان من مثل قیامت است. خداوند تعالى(درباره قیامت) فرموده است: اى پیامبر از تو درباره قیامت سؤال مىکنند بگو همانا علم آن نزد پروردگار من است.»
بنابراین تعیین وقت براى ظهور کار ناپسندى است و همانطور که در روایات متعدد آمده است اگر کسى براى ظهور وقت معینى را خبر دهد دروغ گفته است و باید او را تکذیب کرد.(15)
و اما درباره حوادث ظهور، مهمترین رویداد که نقطه عطفى در برنامه قیام و انقلاب امام مهدى(ع) است، جریان نزول عیسى(ع) از آسمان و نمازگزاردن ایشان پشت سر امام زمان(ع) است و این حقیقتى است که در روایات شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص) نقل گردیده است:
«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛(16) پیامبر اکرم(ص) (خطاب به مسلمین) فرمود: چگونه خواهید بود وقتى (عیسى) فرزند مریم در میان شما فرود آید و حال آن که امام شما از شما (مسلمین) باشد.»
از این بیان پیامبر اسلام(ص) استفاده مىشود که نزول عیسى از آسمان در دوران مهدى(ع) حادثهاى بزرگ است که به نفع اسلام و مسلمین خواهد بود. عیسى بن مریم به عنوان پیامبر اولواالعزم(ع) مورد قبول اهل کتاب است و هم جمعیت بزرگ نصارى چشم به راه آمدن اویند و هم یهود به عنوان منجى به انتظار او نشستهاند. وقتى کنار مهدى(ع) قرار مىگیرد و پشت سر او به نماز مىایستد و او را امام خود و همه جمعیت قرار مىدهد بر حقانیت مهدى و حجت بودن او گواهى مىدهد و همه حق طلبان را عملاً به پشتیبانى و پیروى از امام مهدى(ع) فرا مىخواند.
در روایتى طولانى که در ضمن آن مذاکرات و گفت و گویى بین پیامبر اکرم(ص) و یک یهودى صورت گرفته است آمده است:
مردى یهودى نزد پیامبر(ص) آمد...و پرسید: شما برترید یا موسى بن عمران که خدا با او سخن گفت و تورات و عصا را بر او نازل کرد و دریا را براى او شکافت و با ابرها بر سرش سایه افکند؟! پیامبر اکرم(ص) فرمود: نیکو نیست که بنده، خود را تزکیه کند ولى (چون سؤال کردى و مقام، مقام معرفى است) مىگویم: وقتى آدم(ع) خطا کرد، توبهاش این بود که گفت: خدایا تو را مىخوانم به حق محمد و آل محمد که مرا ببخشى! و خداوند او را آمرزید و همانا نوح(ع) چون بر کشتى سوار شد و از غرق شدن ترسید گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا از غرق نجات دهى! پس خداوند او را از غرق نجات داد و همانا ابراهیم(ع) چون در آتش افکنده شد گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا از آتش نجات دهى! پس خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد و همانا موسى(ع) چون عصاى خود افکند و در خود ترسى را حس کرد گفت: خدایا تو را به حق محمد و آل محمد مىخوانم که مرا امان دهى پس خداوند بزرگ فرمود: نترس که تو حتماً برتر و بالاترى(و بر ساحران پیروز خواهى شد).
اى یهود، به راستى که اگر موسى مرا درک مىکرد و به من و نبوتم ایمان نمىآورد. نه ایمانش و نه نبوتش براى او سودى نداشت: «یا یهودى و من ذریتى المهدى اذا خرج نزل عیسى بن مریم بنصرته فقدمه و صلى خلفه؛(17) اى یهودى و از فرزندان من مهدى است وقتى قیام کند، عیسى فرزند مریم فرود مىآید، براى یارى او، پس او را جلو قرار مىدهد و پشت سر او نماز مىخواند.»
در این روایت زیبا برترىهاى پیامبر اکرم(ص) بر انیباء اولواالعزم و حضرت آدم(ع) به بیانات مختلف و علتهاى گوناگون بیان گردیده ولى پیامبر به طور خاص برترى خود را بر عیسى(ع) به گونهاى دیگر و متفاوت با برترى بر سایر انبیاء الهى بیان فرموده است و آن اقتداء عیسى(ع) به مهدى است و این که از یاوران او خواهد بود. این سخن زمانى معنى و مفهوم بلند آن آشکار مىشود که به این نکته توجه شود که عیسى(ع) بزرگترین پیامبر خدا پس از حضرت رسول اکرم(ص) است و با این جایگاه بلند و رفیع باید به جانشین پیامبر آخرالزمان اقتدا کند و در صف یاوران او قرار گیرد.
پیامبر اکرم(ص) و امام مهدى(ع) پیوندها
در روایات فراوانى که فریقین نقل کردهاند پیوندها و رابطههاى عمیقى که در زمینههاى مختلف میان پیامبر(ص) به عنوان خاتم الانبیاء و مهدى(ع) به عنوان خاتم الاوصیاء وجود دارد بیان گردیده است. ما در این مجال، تنها از بیانات پیامبر گرامى اسلام(ص) استفاده مىکنیم:
پیوند پیامبر(ص) و امام مهدى(ع) هم در زمینه انتساب پدرى و فرزندى است و هم در اخلاق و ویژگىهاى شخصیتى و هم در شکل و شمائل ظاهرى و جسمانى.
پیوند خویشاوندى و خانوادگى آن دو بزرگوار با بیانات مختلفى ایراد گردیده است:
1- امام مهدى از عترت پیامبر(ص)
«قال (ص) لاتقوم الساعة حتى تملأ الارض ظلماً و جوراً عدواناً ثم یخرج رجل من عترتى او من اهل بیتى(18) یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً؛(19) قیامت بر پا نخواهد شد تا زمین از ستم و جور دشمنى لبریز گردد فرمود، پس مردى از عترت من یا از اهل بیت من قیام مىکند، زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و دشمنى پر شده باشد.»
2- امام مهدى(ع) از اهل بیت پیامبر(ص)
«قال (ص) لاتقوم الساعة حتى یلى رجل من اهل بیتى یواطئ اسمه اسمى؛(20) قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه مردى از اهل بیت من حاکم شود، نام او شبیه نام من است.»
3- امام مهدى(ع) از فرزندان فاطمه(س)
«قال(ص) المهدى حق و هو من ولد فاطمه؛(21) مهدى(ع) حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است.»
4- امام مهدى(ع) از نسل امام حسین(ع)
«قال (ص) لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل اللّه عزّو جلّ ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلاً من ولدى اسمه اسمى، فقام سلمان الفارسى رضى اللّه عنه فقال: یا رسول اللّه من اىّ ولدک؟ قال من ولدى هذا و ضرب بیده على الحسین؛(22) اگر از (عمر) دنیا جز یک روز نمانده باشد هر آینه خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان مرا در آن برانگیزد. او هم نام من است. سلمان فارسى برخاست و گفت:(آن مرد) از (نسل) کدام فرزندانت خواهد بود؟ فرمود: از این فرزندم! و با دست خود بر حسین(ع) زد.»
5 - امام مهدى(ع) هم نام و هم کنیه پیامبر(ص)
«قال (ص) القائم من ولدى اسمه اسمى و کنیته کنیتى و شمائله شمائلى و سنته سنتى، یقیم الناس على ملتى و شریعتى و یدعدهم الى کتاب ربّى عزّ و جلّ و من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى؛(23) قائم(ع) از فرزندان من است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شمائل او شمائل من و سنت او سنت من، او مردم را بر آیین و شریعت من قرار مىدهد و به کتاب پروردگارم مىخواند هر که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که او را نافرمانى کند از من نافرمانى کرده است.»
در این حدیث شریف پیوندهاى معنى دار و ریشه دارى مطرح گردیده است. امام مهدى(ع) به جز این که در نام و کنیه مانند پیامبر اکرم(ص) است و در شمائل و ویژگىهاى ظاهرى و بدنى هم شبیه پیامبر است. او همچنین در سنت و سیره همان سنت و سیره پیامبر(ص) را پیشه خود مىکند و این حقیقت به بسیارى از خرافهها و سخنان باطل پایان مىدهد! چون سیره پیامبر و سنّت نورانى او بسیار روشن و مبرهن است. شیوه برخورد پیامبر در زندگى فردى و اجتماعى و ارتباط با مردم و اقشار گوناگون آنها و نیز تعامل او با دوست و دشمن، همگى در تاریخ اسلام و پیامبر(ص) آمده است.
پیامبراکرم(ص) رهبرى مهربان و دلسوز است و از خشونت جز در برابر ظالمان و تبهکاران استفاده نکرده است.
او پدرى مهربان براى همه امت است و مظهر رحمة للعالمین پروردگار و امام مهدى(ع) نیز بر اساس سنت پیامبر(ص) رفتار مىکند و شمشیر خود را براى جهانخواران و مستکبران و ظالمان به کار مىگیرد نه براى شیعیان و مؤمنان! در برخى دیگر از روایات این گونه تعبیر شده است که مهدى(ع) در اخلاق، متخلق به اخلاق نبوى است و قرآن خلق پیامبر(ص) را خلق عظیم دانسته است بنابراین مهدى در اخلاق شریفتترین مردم است.
«قال(ص) یخرج رجل من امتى یواطئ اسمه اسمى و خلقه خلقى فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛(24) مردى از امت من قیام مىکند که نام او نام من است و اخلاق او اخلاق من پس زمین را از عدل و داد پر مىکند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»
توصیف منتظران و یاوران مهدى(ع) در کلام پیامبر(ص)
پیامبر گرامى اسلام(ص) در کنار توصیفاتى که درباره امام مهدى(ع) بیان داشته است درباره آنها که در رکاب مهدى(ع) به یارى بر او مىخیزند و درجلب رضاى او مىکوشند هم سخن گفته است.
«قال(ص) طوبى لمن ادرک قائم اهل بیتى و هو یأتم به فى غیبته قبل قیامه و یتولّى اولیاءه و یعادى اعداءه ذلک من رفقائى و ذوى مؤدتى و اکرم امّتى على یوم القیامة؛(25)خوشا به حال کسى که قیام کننده اهل بیت مرا درک کند و حال آن که در زمان غیبت او پیش از قیامش به او اقتدا کند و دوستان او را دوست داشته و با دشمنانش دشمنى کند. آنها از رفیقان من و مورد دوستى من هستند و گرامىترین امتم در نزد من در قیامت خواهند بود.»
این بیان پیامبر(ص) اشاره به همان حقیقت نورانى است که سعادت فرد و جامعه را در بر دارد و آن «اقتداء مأموم به امام حق» است. یعنى در هر زمانى لازم است مردم امام زمان خود را شناخته و بر پیروى کامل از او همت گمارند.همان گونه که مردم زمان پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان معصوم(ع) به ایشان اقتدا مىکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) به ایشان اقتداء مىکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) اقتدا کنند و مواظب باشند که ابرهاى غیبت مانع از بهرهورى آنها از خورشید ولایت مهدى(ع) نگردد و مبادا که به سبب غیبت و دیده نشدن امام به فرد یا گروه و حزبى دیگر داخل شوند و از مسیر ولایت امام حق دور شوند. امام و حجت خدا، شأن امامت و رهبرى خود را دارد. چه ظاهر باشد و چه غائب و راه و رسم و ایده و مرام او پیمودنى است در همه حال. پس ملاک دوستى و دشمنىها همیشه و همه جا باید بر اساس محوریت امام زمان(ع) باشد و اگر قرار است از کسى اطاعت کنیم تنها از کسى که سمت نیابت از آن بزرگوار را داراست و خود امام به اطاعت او دستور داده است فرمان بگیریم که همان علماى دین شناس و متعهّد هستند که هدایتگر امت در زمان غیبت هستند.
ایرانیان در توصیف پیامبر(ص)
حسن ختام این گفتار را درباره توصیف پیامبر(ص) نسبت به ایرانیان قرار مىدهیم. آن حضرت درباره دیندارى و استوارى فارس بر ایمان فرمودند: «لو کان الدین عند الثریا لذهب الیه رجل اوقال رجال من ابناء فارس حتى یتناولوه؛(26) اگر دین در آسمان باشد هر آینه مردانى از فرزندان فارس به سوى آن خواهند رفت تا به آن دست یابند.»
و در بعضى از روایات آمده که حضرت رسول اکرم(ص) در حضور اصحاب خود اشاره به سلمان فارسى کردند و گفتند قسم به آن که جانم در دست اوست اگر ایمان در آسمان باشد مردانى از فارس به آن دست خواهند یافت.»(27)
این روایات و مانند آنها از آن جهت مهم است که در روایاتى متعدد نسبت به بعضى از شهرها و کشورها و مناطق و نقش آنها در ظهور مهدى(ع) خبر داده شده است و قرائن و شواهد گویاى آن است که ایران و ایرانیان نقش برجستهاى در ایام ظهور خواهند داشت. همان گونه که مىتوان امیدوار بود که انقلاب اسلامى ایران به رهبرى فرزندى از فرزندان پیامبر(ص) در راستاى زمینه سازى براى ظهور مهدى(ع) باشد.
از پیامبر گرامى (ص) روایت شده: «یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدى؛(28) مردمى از مشرق قیام مىنمایند پس براى مهدى(ع) زمینه سازى مىکنند.»
آخرین سخن این که ایران پس از اسلام، همواره به جانبدارى و طرفدارى از پیامبر و اهل بیت پیامبر مشهور بوده است و در زمان غربت ائمه معصومین(ع) نیز بر بسیارى از شهرهایش به عنوان مأوا و پناهگاه فرزندان اهل بیت(ع) قرار گرفته است و اکنون که زمان غیبت مهدى(ع) است به عنوان یکى از مهمترین پایگاههاى شیعه شناخته مىشود(به همین جهت مورد بغض دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) است) و امید است که در زمان ظهور هم به عنوان مستحکمترین جبهه براى یارى حضرت مهدى(ع) باشد.
اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه.
پىنوشتها: -
1. کافى، ج 8، ص 49، ح 10 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 77، باب 1، ح 36.
2. کمال الدین، ج 1، ص 317، باب 30، ح 4.
3. یعنى خداوند وعده را تخلف نمىکند. سوره رعد، آیه 31.
4. کنزالعمال، ج 14، ص 261، ح 38653 - الغیبه شیخ طوسى، ص 111.
5. الفتن، ابن حمّاد، ص 99.
6. الغیبه، شیخ طوسى، ص 111 - بحار الانوار، ج 51، ص74.
7. الفتن، ابن حمّاد، ص 99- منتخب الأثر، ص 472، فصل 7، باب 3، ح2.
8. معجم احادیث الامام المهدى، ج 1، ص 240، ح146.
9. منتخب الاثر، ص 492.
10. بحارالانوار، ج 51، ص 73.
11. کمال الدین و تمام النعمه، ص 411،ب39، ح6.آیه وسیعلم الذین .
12. براى آگاهى از توطئه دشمن به کتاب مهدى ستیزان مراجعه کنید.
13. کمال الدین و تمام النعمه، ص 287، ب 25، ح 5.
14. کمال الدین، ج 1، ص 286،ب 25، ح 2.
15. گفتنى است که در روایات متعدد امور دیگرى مانند اجراى سنت الهى آزمایش مردم، تحت بیعت ستمگران نبودن و... نیز به عنوان علت غیبت مطرح شده است و ممکن است هر یک از این امور بخشى از علت یا حکمت غیبت باشند واللّه العالم.
16. اثبات الهداه، ج 3، ص 576، ب 32، ح 52.
17. صحیح بخارى، ج 4، ص 205، و صحیح مسلم، ج 1، ص 136، ب 71، ح 244 - 245.
18. ر.ک به منتخب الأثر، باب 18 عدم جواز توقیت و تعیین وقت براى ظهور، ص 573.
19. امالى، شیخ صدوق، ص 181، مجلس 39، ح4.
20. ظاهراً این تردید مربوط به راوى باشد.
21. مسند احمد، ج 3، ص 36 - منتخب الأثر، ص 148، فصل 2، ب 1، ح 19.
22. کنزالعمال، ج 14، ص 271، خ 38692.
23. الغیبه، شیخ طوسى، ص 114، تاریخ بخارى، ج 3، ص 346.
24. عقد الدرر، ص 24، ب 1، اثبات الهداء، ج 3، ص 617، باب 32، فصل 17، ح 174.
25. کمال الدین، ج 2، ص 411، ب 39، ح 6.
26. کشف الغمة، ج 3، ص 261، منتخب الأثر، ص 179، فصل 2، باب 2، ح 3.
27. کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 286، باب 25، ح 2.
28. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، باب 34، ح 4088؛ کشف النعمه، ج 3، ص 267.
29. سنن ترمذى، ج 5، ص 384، باب 48، ح 3261.
30. عبدالرزاق، ج 11، ص 66، ح 19923 - صحیح مسلم، ج 4، ص 1972، باب 59، ح 2546.