آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج)
آرشیو
چکیده
متن
در یازدهمین فراز از دعاى امام عصر(عج) چنین مىخوانیم: «و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخیانة؛ خدایا چشمهاى ما را از هرزگى و خیانت بپوشان.»
در این فراز از دعاى حضرت مهدى(عج) به گناه بزرگ چشم چرانى و خیانت چشم، که دریچهاى براى شهوت انگیزى و انحراف جنسى است اشاره شده، که اگر کنترل نشود، پیامدهاى بسیار خطرناک داشته و موجب فروپاشى خانوادهها، آلودگى دامن، و بى بند و بارى و اعتیاد، و خیانتها و انحرافات دیگر حتى قتل نفس و آدم ربایى و... مىگردد.
نعمت چشم و شکر آن
در میان نعمتها، نعمت چشم از نعمتهاى بسیار مهم و شگفتانگیز است، و به راستى از دست دادن چنین نعمتى دنیا را بر انسان تاریک مىکند، و موجب نابودى یکى از ابزار مهم شناخت و درک حقایق مىشود، چشم را معمولاً به یک دستگاه دوربین عکاسى تشبیه مىکنند، که با عدسى بسیار ظریف خود از صحنههاى مختلف عکس بردارى مىکند، عکسهایى که به جاى فیلم، روى شبکیه چشم منعکس مىشود، و از آنجا به وسیله اعصاب بینایى به مغز منتقل مىگردد، این دستگاه عکس بردارى فوق العاده ظریف و دقیق، و در شبانه روز ممکن است هزاران عکس از صحنههاى مختلف بر دارد، ولى دستگاههاى عکس بردارى از جهات زیادى قابل مقایسه با عجایب چشم نیست که این مطلب در جاى خود بیان شده است، از جمله این که در دوربینهاى عکاسى باید فیلمها را عوض کنند، و یک حلقه فیلم که تمام شد باید حلقه دیگرى جاى آن بگذارند، اما چشمهاى انسان در تمام طول عمر فیلم بردارى مىکنند، بى آنکه چیزى از آن عوض شود.(1) یکى از متخصصین چشم مىگفت: سیستم بینایى داراى دو نوع سلول است 1- سلولهاى استوانهاى 2- سلولهاى مخروطى که روز و شب شیفت عوض مىکنند، سلول هایى که غروب آفتاب مىآیند، سلولهاى سست و تنبل هستند، از این رو مطالعه در آن وقت به چشم آسیب مىرساند.
بنابراین چشم و بینایى از نعمتهاى بزرگ است، و در برابر نعمت باید شکرانه آن را بجا آورد، شکرانه چشم آن است که انسان آن را از بدىها پاک سازد، و به وسیله آن به معرفت و کمالات خود بیفزاید، که از آن در زبان قرآن به چشم بینا یاد شده، و آنان که چشم بینا ندارند مورد سرزنش قرآن قرار گرفتهاند، چنان که قرآن در وصف دوزخیان پستتر از حیوان مىفرماید: «ولهم اعین لایبصرون بها؛(2) آنها چشمانى دارند که با آن نمىبینند.» یعنى کور معنوى هستند. و در مورد دیگرى مىفرماید: «الم نجعل له عینین؛(3) آیا براى او (انسان) دو چشم قرار ندادیم.» این تعبیر بیانگر آن است که انسان باید با توجه به این نعمتها، پرده غرور و غفلت را از جلو بینش خود بردارد، و از سوى دیگر در مورد این نعمتهاى شگفت آور و کارساز بیندیشد، و پیرامون آفریدگار این نعمتها تفکّر کند، سپس با تحریک حس شکرگزارى در درون جانش، به سوى معرفت خداوند توجه عمیق نماید. و شکر عملى نعمت چشم به این است که آن را کنترل کند، و از هرگونه هرزگى و خیانت باز دارد، و نیز به این مطلب توجّه داشته باشد که کفران نعمت موجب سلب آن خواهد شد و چه بسا هرزگى خیانت با چشم موجب خشم الهى و نابودى و نابینایى چشم گردد. انسان غافل بر اثر غرور، یک چنین نعمتى را از دست بدهد، علاوه بر نکبتهاى دیگرى که از ناحیه خیانت و هرزگى چشم عاید انسان مىشود.
پرهیز از چشم چرانى از نگاه قرآن
قرآن مىفرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم انّ اللّه خبیرٌ بما یصنعون - و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن؛(4) به مردان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و حریم عفّت خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزهتر است، خداوند از آن چه انجام مىدهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند.» دو عامل براى حفظ حریم عفاف، و دورى از هرزگى و انحراف جنسى اثر به سزا دارد. 1- پرهیز از چشم چرانى که بیشتر در مردان آشکار مىشود. 2- خود آرایى و خودنمایى که بیشتر در زنان دیده مىشود. اسلام در هر دو مورد تأکید کرده که مراقب این دو عامل باشید تا از آسیبهاى انحرافات در امان بمانید.
واژه یغضّوا و یغضضن از «غضّ» گرفته شده که به معنى کاستن نگاه، و پایین آوردن آن است، یعنى لازم نیست که مرد و زن هنگام عبور در کنار نامحرمان یا در مجالس آنها، چشمان خود را ببندند، که منظره بدى پیدا کند، و یا راه رفتن را ناممکن سازد، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن، هرگاه نامحرمى در حوزه دیدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهاى فرو گیرد که نامحرم از حوزه دید تند او خارج شود. و در آیه فوق به فلسفه این دستور اشاره شده و مىفرماید: «انجام این دستور براى آنها بهتر و پاکیزهتر است.» یعنى چشم چرانى و انحراف چشم، انسان را از مرز و حریم عفت خارج ساخته، و موجب آلودگى و لودگى و انحرافات جنسى و پیامدهاى شوم آن خواهد شد، و اخلاق انسان را تباه ساخته، و او را در پرتگاه سقوط قرار مىدهد. چنان که تعبیر به «فجور» در دعاى مورد بحث، مىتواند اشاره به انواع گناهانى باشد که از بازتابهاى چشم چرانى به حساب مىآید.
پرهیز از خیانت چشم
خیانت از گناهان کبیرهاى است که ضد آن امانت است، به همان اندازه که امانت دارى خوب است، به همان اندازه بلکه بیشتر، خیانت، زشت و مورد نکوهش قرار گرفته است، تا آن جاکه امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «ایّاک و الخیانة فانّها شرّ معصیة؛(5) از خیانت کردن پرهیز و دورى کن که زشتترین گناه است.» نیز فرمود: «رأس النّفاق الخیانة؛(6) خیانت در رأس نفاق و دورویى است.» در مورد خیانت چشم، گاهى چشم در جاهاى مخفى و خلوتگاهها به طور مرموزى - که کسى با خبر نشود - نگاه گناه آلود مىکند، از چنین گناهى به خیانت چشم تعبیر مىشود، خداوند در قرآن هشدار داده و مىفرماید: «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصّدور؛(7) خداوند چشمهایى را که به خیانت مىگردد و آنچه را در سینهها پنهان مىدارند مىداند.» قبل از این آیه سخن از قیامت و سختىها و عذابهاى قیامت به میان آمده، و این آیه بیانگر آن است که خدایى که از حرکات دزدکى و مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگهى کامل دارد، در آن روز بر این اساس، دادرسى و داورى مىکند، و با این آگاهى دقیق به حساب رسى مىپردازد، بنابراین مراقب باشیم که حتى نگاه ضعیف ما هم، آلوده به گناه نباشد، که از امام صادق(ع) در مورد این آیه پرسیدند، فرمود: «آیا ندیدهاى که گاه انسان به چیزى نگاه مىکند. اما چنین وانمود مىکند که به آن نگاه نمىکند؟ همین نگاه خیانت آلود است.»(8) توضیح این که خیانت در چشم داراى اشکال گوناگونى است، گاهى زُل و آشکار است، و گاهى استراق بصر و دزدکى است، و گاه به صورت اشاره و چشمک زدن که مقدمه براى نقشه شیطانى است، به هر حال باید به طور جدى و دقیق مراقب بود که چشم هیچ گونه خیانت نکند، تا چه رسد به این که به مرحله هرزگى و چشم چرانى برسد.
به هر حال آنچه باید مورد توجه کامل قرار گیرد این است که همه ما در محضر خدا هستیم، و خداوند بر همه چیز حتى به اسرار نهان آگاهى دارد، او به چگونگى یک لحظه بلکه کمتر از یک لحظه نگاه چشم آگاهى دارد، و بر اساس همین آگاهى، در روز قیامت قضاوت مىکند. بنابراین چنین عقیدهاى مىتواند نقش مهمى در تهذیب نفوس و مراقبت و کنترل چشم داشته باشد. مىگویند: یکى از علماى بزرگ نجف اشرف پس از پایان تحصیلات خود تصمیم گرفت به وطن بازگردد، و براى همیشه در وطن به ارشاد مردم بپردازد، نزد استادش براى خداحافظى رفت، هنگام خداحافظى از او تقاضاى موعظه کرد، استاد به اوگفت: اندرزم کلام خدا است، این آیه را هرگز فراموش نکن: «الم یعلم بانّ اللّه یرى؛(9) آیا انسان نمىداند که خداوند همه چیز را مىنگرد؟»
عوامل بازدارنده و نگهدارنده براى حفظ و پاکى چشم
در هر چیز تنها به معلول فکر کردن، و بى توجهى به علتها و عوامل، اثر بخش عمیق و همه جانبه و اساسى نخواهد بود، باید براى وصول به خصلت کنترل چشم، به علتها و عوامل، به طور قطع توجه نمود. اسلام ما را به این عوامل و علتها توجه داده که با توجه نظرى و عملى به آنها حتماً مىتوان به این مرحله رسید. و به عبارت دیگر باید از این عوامل خنجرى ساخت و با آن بر دیده هوس باز زد، تادل را آزاد نموده، و در سایه آزادى دل از هوسهاى سرکش، چشم را نیز پاک نگهداشت، چرا که اگر آب سرچشمه گل آلود باشد، آبهایى که از آن نشأت مىگیرد نیز گل آلود خواهد شد.
بر همین اساس در اسلام دستورهاى وجوبى یا مستحبى، در این راستا داده شده، مانند پوشش اسلامى زن و مرد، حفظ حریم عفاف، ممنوعیت اختلاط زن و مرد، سفارش اکید به غیرت ورزى و حیا، ممنوعیت شرکت در مجالس فسق و فجور، ترک خوردن و نوشیدن مال حرام، پرهیز از همنشین بد، اقدام به ازدواج، و محافظت جدّى و متقابل زن و شوهر در حفظ عفاف همدیگر از نظرات مختلف، دورى از محیط فاسد و مسأله استیذان در ورود و خروج به خانه و... که هر یک از این علل و عوامل مىتواند نقش سازنده و مؤثّرى در پاک سازى چشم داشته، و آن را از هرگونه نگاههاى آلوده حفظ کنند.
و به طور کلى باید مقدمات و زمینههاى انحراف چشم را شناخت، و عوامل بازدارندگى را نیز دانست، و در پرتو آنها، افسار گسیختگى چشم را مهار کرد. در میان این عوامل به عنوان مثال نظر شما را به مسأله استیذان (اجازه گرفتن) که در قرآن آمده جلب مىکنیم، در قرآن، در دو آیه مىخوانیم: «یا ایها الّذین آمنوا لیستا ذنکم الّذین...؛اى کسانى که ایمان آوردهاید باید بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت از شما اجازه (ورود به خانه) بگیرند:
1- قبل از نماز فجر(آغاز وقت نماز صبح) 2- در نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى) خود را بیرون آوردهاید. 3- و بعد از نماز عشاء این سه وقت خصوصى براى شما است، اما بعد از این سه وقت گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید(و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید) این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مىکند، و خداوند دانا و حکیم است.»(10)
توضیح این که در دو آیه مذکور، دو حکم اسلام در مورد آداب ورود به جایگاه و خانه خصوصى پدر و مادر بیان شده است: کودکان نابالغ باید هنگامى که به اطاق پدر و مادر وارد مىشوند، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: 1- قبل از نماز صبح. 2- حدود ظهر 3- بعد از نماز عشاء، زیرا معمولاً مردم (از جمله پدر و مادر) در این سه وقت مقید به پوشانیدن خود، همانند سایر وقتها نیستند، و آنها در این سه وقت یک حالت خصوصى دارند. بنابراین اولیاى اطفال باید کودکان نابالغ خود را به انجام این برنامه وادار کنند، و این سنّت را روش همیشگى و معمولى خود قرار دهند. اطلاق آیه شامل دختر و پسر مىشود، و همچنین ظاهر آیه بیانگر آن است که بردگان مرد و زن نیز باید این برنامه را اجرا کنند.
ولى نوجوانان و جوانان بالغ در هر ساعت از ساعتهاى روز که به خانه پدر و مادر وارد مىشوند، لازم است قبل از ورود که به آنها اطلاع داده و اجازه ورود بگیرند، البته این حکم مخصوص مکانى است که پدر و مادر در آنجا استراحت مىکنند، و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) به ویژه به هنگامى که دیگران هم در آن جاحاضرند، و هیچ گونه مانعى وجود ندارد، اجازه گرفتن لزومى ندارد.
این دستور قرآنى حاکى از آن است که براى حفظ چشم و دامن، باید از امورى که زمینه ساز و عوامل بازدارنده است استفاده کرد. روایت شده: مردى از رسول خدا(ص) پرسید: «آیا هنگام ورود بر مادرم، اجازه بگیرم؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا دوست دارى مادرت را برهنه بنگرى؟ او عرض کرد: نه، فرمود: پس اجازه ورود بگیر.»(11)
و نیز قرآن ورود به خانه مردم را بدون اجازه ممنوع نموده، چنان که مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، در خانه هایى غیر از خانه خود، وارد نشوید، تا اجازه بگیرید، و بر اهل خانه سلام کنید، این برنامه براى شما بهتر است، و اگر کسى را در آن نیافتید وارد نشوید تا اجازه داده شود، و اگر گفته شد باز گردید، باز گردید، این برنامه براى پاک نگهداشتن شما برتر است».(12)
امام باقر(ع) فرمود: «من اطّلع فى بیت جاره فنظر الى عورة رجلٍ او شعر امرأةٍ او شىءٍ من جسدها، کان حقّاً على اللّه ان یدخله النّار مع المنافقین الّذین کانوا یتبحّثون عورات المسلمین...؛(13) کسى که به خانه دیگرى سر بکشد و نگاه کند، آنگاه بدن ناپوشیده مردى، زنى یا قسمتى از بدن آن زن را بنگرد، بر خداوند سزاوار است که او را همراه منافقانى که در دنیا دنبال فاش ساختن عیبتهاى مسلمین بودند وارد دوزخ گرداند، چنین شخصى از دنیا نمىگذرد، مگر این که خداوند او را رسوا ساخته، و زشتىهاى او را در آخرت در معرض دید مردم قرار مىدهد.»
توجه به عوامل بازدارنده و زمینهها براى کنترل چشم به قدرى ظریف و دقیق است که امیرمؤمنان على(ع) در صدد بیان آن و آموزش ما مىفرماید: من اکراه دارم که بر زنان جوان سلام کنم، سپس علت آن را چنین تبیین مىکند: «اتخوّف ان تعجبنى صوتها فیدخل من الاثم علىّ اکثر ممّا اطلب من الاجر؛(14) از آن ترس دارم که صداى زن جوانى مرا خوش آید، و لغزشى به من دست دهد، که گناهش از کسب پاداش سلام بیشتر باشد.»
پیامدهاى نکبتبار چشم چرانى
چشم یکى از دریچههایى است که رابط بین برون و درون انسان است، آنچه را مىبیند، به فکر و اندیشه و به دل منتقل مىکند، هم مىتواند بهترین ابزار براى شناخت و پرورش روح و نیروى عقل و صفاى باطن باشد، و هم مىتواند بر اثر هرزگى عامل تیرگى باطن و رکود عقل و اندیشه و سقوط انسانیت گردد. اگر امام عصر(عج) در دعاى مورد بحث به ما مىآموزد که از خدا بخواهیم تا چشمانمان را از گناهان و خیانت حفظ کند، در حقیقت به ما هشدار مىدهد که چشم هرزه و بىکنترل باعث بدبختىها و نکبتها و تیرگىهاى دنیا و آخرت است. و جرقّهاى براى انفجار و تخریب درون انسانیت مىباشد، خوبىها را از انسان مىگیرد، و تباهى را جایگزین آن مىسازد. چنان که رسول اکرم(ص) فرمود: «النّظر سهمٌ من سهام ابلیسٍ؛(15) نگاه به نامحرم، تیرى از تیرهاى شیطان براى شکار انسان است.» و در سخن امام صادق(ع) آمده که: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلود از تیرهاى شیطان است و چه بسیار نگاهى که موجب حسرت و غصّه طولانى شده است.»(16)
و از سخنان رسول خدا(ص) است: «هر چشمى در قیامت بر اثر سختى آن، گریان است، ولى چشمى که از نگاه به حرام خدا خوددارى کند خندان است.»(17) امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛(18) کسى که چشمش را بىبند و بار بگذارد، (بر اثر پیامدهاى شوم آن) اندوه و ناراحتى او بسیار خواهد شد.» رسول خدا(ص) فرمود: «خشم خداوند بسیار سخت است بر زن شوهردارى که چشمش را ازنگاه به نامحرم پر مىکند.»(19)
اگر چشم چرانى چنین عواقب خطرناک و عذاب الهى را به دنبال دارد، به عکس پاک نگه داشتن چشم دریچه نور به سوى خدا است، و موجب مقامات عالى خواهد شد، چنان که رسول خدا(ص) فرمود: «غضّوا ابصارهم ترون العجائب؛(20) چشمان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانید که در این صورت شگفتىهایى را مىنگرید.» چنان که معروف است محمد ابن سیرین بر اثر پاکى چشم، و دورى از انحراف جنسى به مقام بس ارجمندى رسید، که همچون پیامبران به علم تعبیر خواب دست یافت، و محبوبیت فوق العادهاى بین مردم پیدا کرد.(21)
روایت شده: حضرت یوسف(ع) وقتى که به عنوان غلام، به عزیز مصر فروخته شد، نوجوان بود، پس از سه سال در کاخ عزیز به حد بلوغ رسید، زلیخا همسر عزیز فریفته او شد، یوسف(ع) هفت سال در کاخ به عنوان خدمتکار، حضور داشت، در این مدت با این که همواره با زلیخا رو در رو و نزدیک بود، از ترس خدا حتى یکبار سرش را به سوى چهره زلیخا بلند نکرد، همواره در برابر او چشمش را فرو مىآورد، روزى زلیخا آرایش کرده در مکان خلوت به یوسف(ع) گفت: «سرت را بلند کن و مرا بنگر.» یوسف(ع) گفت: مىترسم بر اثر نگاه به تو (که گناه است) مشمول کیفر الهى شده و کور شوم. زلیخا گفت: چه چشمهاى زیبا و شهلایى دارى؟ یوسف جواب داد: وقتى که از دنیا رفتم، نخستین عضو من که در میان قبر پوسیده و از جاى خود بر زمین مىافتد، همین چشمان من هستند. زلیخا گفت: چقدر بوى خوش دارى و معطّر هستى؟ یوسف گفت: اگر پس از گذشت سه روز از مرگم، بوى بدن مرا استشمام کنى، از زشتى آن از کنار من فرار مىکنى. زلیخا گفت: چرا به من نزدیک نمىشوى؟ یوسف گفت: اگر به تو نزدیک شوم، باعث دورى از خدا مىگردم، من مىخواهم با دورى از تو به قرب الهى نزدیک شوم. زلیخا گفت: فرش زیباى حریر و ابریشم در اینجا گسترده شده، به روى آن بیا، و کام مرا روا کن، و از من کامجویى نما. یوسف گفت: مىترسم بهرهام از بهشت را از دست بدهم. زلیخا گفت: اگر تمکین نکنى تو را به شکنجهگران زندان مىسپارم، یوسف گفت: «اذاً یکفین ربّى؛ در این صورت خداوند مهمّات مرا کفایت مىکند و دستم را گرفته و نجاتم مىدهد.»(22)
و در حدیثى از امام رضا(ع) روایت شده: زلیخا در خانه خلوت و بسته که مىخواست یوسف(ع) را به دام بیندازد، در آنجا بتى بود، زلیخا پارچهاى برداشت و بر روى بت انداخت. یوسف گفت: این چه کارى بود که کردى؟ زلیخا گفت: از بت حیا کردم که ما را در این حال ببیند. یوسف گفت: «آیا تو از چیزى که نه مىشنود و نه مىبیند و نه مىفهمد و نه مىخورد و نه مىآشامد حیا مىکنى، ولى من از خداوندى که انسان را آفرید، و به او دانایى آموخت شرم نکنم؟»(23)
آرى این است برنامه پیامبران و پاکان محبوب درگاه خدا، که چشم و دامن خود را این گونه در سختترین شرایط پاک نگه داشتند، و بر اثر این استقامت استوار و اراده محکم، به عالىترین درجات معنوى از قرب الهى رسیدند.
در اینجا براى تکمیل بحث نظر شما را به سه حادثه از برخورد شدید پیامبر(ص) با چشم چرانانى که با چشم آلوده خود عفّت جامعه را تباه مىساختند جلب مىکنیم:
1- حَکَم بن ابى العاص پدر مروان در عین آنکه مسلمان بود، مردى هرزه و چشم چران بود، روزى از لاى درز در داخل حجره پیامبر(ص) نگاه کرد، پیامبر(ص) به قدرى ناراحت شد، که عصاى خود را که نوکى تیز داشت برداشت و او را تعقیب کرد، او فرار کرد و چون روباه گریخت. پیامبر(ص) فرمود: «اگر به او دست مىیافتم چشمش را از کاسه بیرون مىآوردم» سپس به دستور پیامبر(ص) او و پسرش مروان به طائف تبعید شدند، و تا عصر خلافت عثمان در تبعید بودند، سرانجام در عصر عثمان آزاد شدند، و یکى از اعتراضات مسلمین به عثمان همین بود که چرا تبعید شدگان پیامبر(ص) را به وطن باز گردانده است؟(24) و طبق روایت دیگر، حکم بن ابى العاص از پشت دیوار به خانه پیامبر(ص) چشم چرانى کرد، و پیامبر(ص) خواست او را با کمان هدف تیر قرار دهد که او گریخت.(25)
2- طبق روایت امام صادق(ع) به پیامبر(ص) خبر رسید که دو نفر به نام هیت و ماتع در مدینه چشم چران و سبک سر هستند، و در میان مردان مىنشینند، و با گفتن جُکهاى شهوت برانگیز از اوصاف زنان مىگویند و خط قرمز حریم عفاف را مىشکنند، پیامبر(ص) بىدرنگ آنها را احضار کرد و پس از اخطار شدید، آنها را به محلى به نام العرایا که در اطراف مدینه بود تبعید کرد، آنها فقط حق داشتند در روزهاى جمعه براى خریدارى غذا و لوازم زندگى به مدینه آمده، سپس به تبعیدگاه باز گردند.(26)
3- در مدینه چند نفر که روح بیمار و هوسانگیز داشند و با شایعه پراکنى، به حریم عفاف تجاوز مىکردند، مورد اخطار شدید پیامبر(ص) قرار گرفتند و در صف منافقان قلم داد شدند، و این اخطار با نزول آیهاى بعد از نزول آیه حجاب (آیه 59 سوره احزاب) مسلمانان را بر ضد آنان شوراند، و آن آیه این بود: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرضٌ و المرجفون فى المدینة...؛ اگر منافقین و آنها که در دلهایشان بیمارى است (و با هوسهاى خود مىخواهند به عفت جامعه آسیب برسانند) و نیز دروغ پردازان و شایعه پراکنان، اگر از کارشان دست برندارند تو را (اى پیامبر) بر ضدشان مىشورانیم، آنگاه جز زمان کوتاهى نمىتوانند در این شهر بمانند.»(27)
بنابراین همنوا با حضرت مهدى(عج) عرض مىکنیم: «خدایا چشمهاى ما را از هرگونه هرزگى و خیانت بپوشان.»
پىنوشتها: -
1. براى توضیح بیشتر، و بیان ویژگىهاى چشم به تفسیر نمونه، ج 27، ص 18 تا 22 مراجعه شود.
2. سوره اعراف، آیه 179.
3. سوره بلد، آیه 8.
4. سوره نور، آیه 30 و 31.
5 و 6. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 506.
7. سوره نور، آیه 19.
8. تفسیر صافى، ذیل آیه 19 نور.
9. سوره علق، آیه 14.
10. سوره نور، آیات 58 و 59.
11. تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 8، ص 204.
12. سوره نور، آیات 27 و 28.
13. بحارالانوار، ج 104، ص 37 و 38.
14. مکام الاخلاق، ص 270، بحار، ج 104، ص 37.
15. بحار، ج 104، ص 39.
16. وسائل الشیعه، ج 14، ص 139.
17. خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 61(به طور اقتباس).
18. بحار، ج 77، ص 286.
19. بحار، ج 104، ص 39.
20. همان، ص 41.
21. الکنى و الالقاب، ج 1، ص 319.
22. سفینة البحار، ج 1، ص 22 (واژه اسف) به نقل از دعوات راوندى، به روایت ابن عباس.
23. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 419.
24. الغدیر، ج 8، ص 243.
25. سفینة البحار، ج 1، ص 293 (واژه حکم).
26. اقتباس از بحار، ج 22، ص 88.
27. سوره احزاب، آیه 60.
در این فراز از دعاى حضرت مهدى(عج) به گناه بزرگ چشم چرانى و خیانت چشم، که دریچهاى براى شهوت انگیزى و انحراف جنسى است اشاره شده، که اگر کنترل نشود، پیامدهاى بسیار خطرناک داشته و موجب فروپاشى خانوادهها، آلودگى دامن، و بى بند و بارى و اعتیاد، و خیانتها و انحرافات دیگر حتى قتل نفس و آدم ربایى و... مىگردد.
نعمت چشم و شکر آن
در میان نعمتها، نعمت چشم از نعمتهاى بسیار مهم و شگفتانگیز است، و به راستى از دست دادن چنین نعمتى دنیا را بر انسان تاریک مىکند، و موجب نابودى یکى از ابزار مهم شناخت و درک حقایق مىشود، چشم را معمولاً به یک دستگاه دوربین عکاسى تشبیه مىکنند، که با عدسى بسیار ظریف خود از صحنههاى مختلف عکس بردارى مىکند، عکسهایى که به جاى فیلم، روى شبکیه چشم منعکس مىشود، و از آنجا به وسیله اعصاب بینایى به مغز منتقل مىگردد، این دستگاه عکس بردارى فوق العاده ظریف و دقیق، و در شبانه روز ممکن است هزاران عکس از صحنههاى مختلف بر دارد، ولى دستگاههاى عکس بردارى از جهات زیادى قابل مقایسه با عجایب چشم نیست که این مطلب در جاى خود بیان شده است، از جمله این که در دوربینهاى عکاسى باید فیلمها را عوض کنند، و یک حلقه فیلم که تمام شد باید حلقه دیگرى جاى آن بگذارند، اما چشمهاى انسان در تمام طول عمر فیلم بردارى مىکنند، بى آنکه چیزى از آن عوض شود.(1) یکى از متخصصین چشم مىگفت: سیستم بینایى داراى دو نوع سلول است 1- سلولهاى استوانهاى 2- سلولهاى مخروطى که روز و شب شیفت عوض مىکنند، سلول هایى که غروب آفتاب مىآیند، سلولهاى سست و تنبل هستند، از این رو مطالعه در آن وقت به چشم آسیب مىرساند.
بنابراین چشم و بینایى از نعمتهاى بزرگ است، و در برابر نعمت باید شکرانه آن را بجا آورد، شکرانه چشم آن است که انسان آن را از بدىها پاک سازد، و به وسیله آن به معرفت و کمالات خود بیفزاید، که از آن در زبان قرآن به چشم بینا یاد شده، و آنان که چشم بینا ندارند مورد سرزنش قرآن قرار گرفتهاند، چنان که قرآن در وصف دوزخیان پستتر از حیوان مىفرماید: «ولهم اعین لایبصرون بها؛(2) آنها چشمانى دارند که با آن نمىبینند.» یعنى کور معنوى هستند. و در مورد دیگرى مىفرماید: «الم نجعل له عینین؛(3) آیا براى او (انسان) دو چشم قرار ندادیم.» این تعبیر بیانگر آن است که انسان باید با توجه به این نعمتها، پرده غرور و غفلت را از جلو بینش خود بردارد، و از سوى دیگر در مورد این نعمتهاى شگفت آور و کارساز بیندیشد، و پیرامون آفریدگار این نعمتها تفکّر کند، سپس با تحریک حس شکرگزارى در درون جانش، به سوى معرفت خداوند توجه عمیق نماید. و شکر عملى نعمت چشم به این است که آن را کنترل کند، و از هرگونه هرزگى و خیانت باز دارد، و نیز به این مطلب توجّه داشته باشد که کفران نعمت موجب سلب آن خواهد شد و چه بسا هرزگى خیانت با چشم موجب خشم الهى و نابودى و نابینایى چشم گردد. انسان غافل بر اثر غرور، یک چنین نعمتى را از دست بدهد، علاوه بر نکبتهاى دیگرى که از ناحیه خیانت و هرزگى چشم عاید انسان مىشود.
پرهیز از چشم چرانى از نگاه قرآن
قرآن مىفرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم انّ اللّه خبیرٌ بما یصنعون - و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن؛(4) به مردان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و حریم عفّت خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزهتر است، خداوند از آن چه انجام مىدهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند.» دو عامل براى حفظ حریم عفاف، و دورى از هرزگى و انحراف جنسى اثر به سزا دارد. 1- پرهیز از چشم چرانى که بیشتر در مردان آشکار مىشود. 2- خود آرایى و خودنمایى که بیشتر در زنان دیده مىشود. اسلام در هر دو مورد تأکید کرده که مراقب این دو عامل باشید تا از آسیبهاى انحرافات در امان بمانید.
واژه یغضّوا و یغضضن از «غضّ» گرفته شده که به معنى کاستن نگاه، و پایین آوردن آن است، یعنى لازم نیست که مرد و زن هنگام عبور در کنار نامحرمان یا در مجالس آنها، چشمان خود را ببندند، که منظره بدى پیدا کند، و یا راه رفتن را ناممکن سازد، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن، هرگاه نامحرمى در حوزه دیدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهاى فرو گیرد که نامحرم از حوزه دید تند او خارج شود. و در آیه فوق به فلسفه این دستور اشاره شده و مىفرماید: «انجام این دستور براى آنها بهتر و پاکیزهتر است.» یعنى چشم چرانى و انحراف چشم، انسان را از مرز و حریم عفت خارج ساخته، و موجب آلودگى و لودگى و انحرافات جنسى و پیامدهاى شوم آن خواهد شد، و اخلاق انسان را تباه ساخته، و او را در پرتگاه سقوط قرار مىدهد. چنان که تعبیر به «فجور» در دعاى مورد بحث، مىتواند اشاره به انواع گناهانى باشد که از بازتابهاى چشم چرانى به حساب مىآید.
پرهیز از خیانت چشم
خیانت از گناهان کبیرهاى است که ضد آن امانت است، به همان اندازه که امانت دارى خوب است، به همان اندازه بلکه بیشتر، خیانت، زشت و مورد نکوهش قرار گرفته است، تا آن جاکه امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «ایّاک و الخیانة فانّها شرّ معصیة؛(5) از خیانت کردن پرهیز و دورى کن که زشتترین گناه است.» نیز فرمود: «رأس النّفاق الخیانة؛(6) خیانت در رأس نفاق و دورویى است.» در مورد خیانت چشم، گاهى چشم در جاهاى مخفى و خلوتگاهها به طور مرموزى - که کسى با خبر نشود - نگاه گناه آلود مىکند، از چنین گناهى به خیانت چشم تعبیر مىشود، خداوند در قرآن هشدار داده و مىفرماید: «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصّدور؛(7) خداوند چشمهایى را که به خیانت مىگردد و آنچه را در سینهها پنهان مىدارند مىداند.» قبل از این آیه سخن از قیامت و سختىها و عذابهاى قیامت به میان آمده، و این آیه بیانگر آن است که خدایى که از حرکات دزدکى و مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگهى کامل دارد، در آن روز بر این اساس، دادرسى و داورى مىکند، و با این آگاهى دقیق به حساب رسى مىپردازد، بنابراین مراقب باشیم که حتى نگاه ضعیف ما هم، آلوده به گناه نباشد، که از امام صادق(ع) در مورد این آیه پرسیدند، فرمود: «آیا ندیدهاى که گاه انسان به چیزى نگاه مىکند. اما چنین وانمود مىکند که به آن نگاه نمىکند؟ همین نگاه خیانت آلود است.»(8) توضیح این که خیانت در چشم داراى اشکال گوناگونى است، گاهى زُل و آشکار است، و گاهى استراق بصر و دزدکى است، و گاه به صورت اشاره و چشمک زدن که مقدمه براى نقشه شیطانى است، به هر حال باید به طور جدى و دقیق مراقب بود که چشم هیچ گونه خیانت نکند، تا چه رسد به این که به مرحله هرزگى و چشم چرانى برسد.
به هر حال آنچه باید مورد توجه کامل قرار گیرد این است که همه ما در محضر خدا هستیم، و خداوند بر همه چیز حتى به اسرار نهان آگاهى دارد، او به چگونگى یک لحظه بلکه کمتر از یک لحظه نگاه چشم آگاهى دارد، و بر اساس همین آگاهى، در روز قیامت قضاوت مىکند. بنابراین چنین عقیدهاى مىتواند نقش مهمى در تهذیب نفوس و مراقبت و کنترل چشم داشته باشد. مىگویند: یکى از علماى بزرگ نجف اشرف پس از پایان تحصیلات خود تصمیم گرفت به وطن بازگردد، و براى همیشه در وطن به ارشاد مردم بپردازد، نزد استادش براى خداحافظى رفت، هنگام خداحافظى از او تقاضاى موعظه کرد، استاد به اوگفت: اندرزم کلام خدا است، این آیه را هرگز فراموش نکن: «الم یعلم بانّ اللّه یرى؛(9) آیا انسان نمىداند که خداوند همه چیز را مىنگرد؟»
عوامل بازدارنده و نگهدارنده براى حفظ و پاکى چشم
در هر چیز تنها به معلول فکر کردن، و بى توجهى به علتها و عوامل، اثر بخش عمیق و همه جانبه و اساسى نخواهد بود، باید براى وصول به خصلت کنترل چشم، به علتها و عوامل، به طور قطع توجه نمود. اسلام ما را به این عوامل و علتها توجه داده که با توجه نظرى و عملى به آنها حتماً مىتوان به این مرحله رسید. و به عبارت دیگر باید از این عوامل خنجرى ساخت و با آن بر دیده هوس باز زد، تادل را آزاد نموده، و در سایه آزادى دل از هوسهاى سرکش، چشم را نیز پاک نگهداشت، چرا که اگر آب سرچشمه گل آلود باشد، آبهایى که از آن نشأت مىگیرد نیز گل آلود خواهد شد.
بر همین اساس در اسلام دستورهاى وجوبى یا مستحبى، در این راستا داده شده، مانند پوشش اسلامى زن و مرد، حفظ حریم عفاف، ممنوعیت اختلاط زن و مرد، سفارش اکید به غیرت ورزى و حیا، ممنوعیت شرکت در مجالس فسق و فجور، ترک خوردن و نوشیدن مال حرام، پرهیز از همنشین بد، اقدام به ازدواج، و محافظت جدّى و متقابل زن و شوهر در حفظ عفاف همدیگر از نظرات مختلف، دورى از محیط فاسد و مسأله استیذان در ورود و خروج به خانه و... که هر یک از این علل و عوامل مىتواند نقش سازنده و مؤثّرى در پاک سازى چشم داشته، و آن را از هرگونه نگاههاى آلوده حفظ کنند.
و به طور کلى باید مقدمات و زمینههاى انحراف چشم را شناخت، و عوامل بازدارندگى را نیز دانست، و در پرتو آنها، افسار گسیختگى چشم را مهار کرد. در میان این عوامل به عنوان مثال نظر شما را به مسأله استیذان (اجازه گرفتن) که در قرآن آمده جلب مىکنیم، در قرآن، در دو آیه مىخوانیم: «یا ایها الّذین آمنوا لیستا ذنکم الّذین...؛اى کسانى که ایمان آوردهاید باید بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت از شما اجازه (ورود به خانه) بگیرند:
1- قبل از نماز فجر(آغاز وقت نماز صبح) 2- در نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى) خود را بیرون آوردهاید. 3- و بعد از نماز عشاء این سه وقت خصوصى براى شما است، اما بعد از این سه وقت گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید(و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید) این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مىکند، و خداوند دانا و حکیم است.»(10)
توضیح این که در دو آیه مذکور، دو حکم اسلام در مورد آداب ورود به جایگاه و خانه خصوصى پدر و مادر بیان شده است: کودکان نابالغ باید هنگامى که به اطاق پدر و مادر وارد مىشوند، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: 1- قبل از نماز صبح. 2- حدود ظهر 3- بعد از نماز عشاء، زیرا معمولاً مردم (از جمله پدر و مادر) در این سه وقت مقید به پوشانیدن خود، همانند سایر وقتها نیستند، و آنها در این سه وقت یک حالت خصوصى دارند. بنابراین اولیاى اطفال باید کودکان نابالغ خود را به انجام این برنامه وادار کنند، و این سنّت را روش همیشگى و معمولى خود قرار دهند. اطلاق آیه شامل دختر و پسر مىشود، و همچنین ظاهر آیه بیانگر آن است که بردگان مرد و زن نیز باید این برنامه را اجرا کنند.
ولى نوجوانان و جوانان بالغ در هر ساعت از ساعتهاى روز که به خانه پدر و مادر وارد مىشوند، لازم است قبل از ورود که به آنها اطلاع داده و اجازه ورود بگیرند، البته این حکم مخصوص مکانى است که پدر و مادر در آنجا استراحت مىکنند، و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) به ویژه به هنگامى که دیگران هم در آن جاحاضرند، و هیچ گونه مانعى وجود ندارد، اجازه گرفتن لزومى ندارد.
این دستور قرآنى حاکى از آن است که براى حفظ چشم و دامن، باید از امورى که زمینه ساز و عوامل بازدارنده است استفاده کرد. روایت شده: مردى از رسول خدا(ص) پرسید: «آیا هنگام ورود بر مادرم، اجازه بگیرم؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا دوست دارى مادرت را برهنه بنگرى؟ او عرض کرد: نه، فرمود: پس اجازه ورود بگیر.»(11)
و نیز قرآن ورود به خانه مردم را بدون اجازه ممنوع نموده، چنان که مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، در خانه هایى غیر از خانه خود، وارد نشوید، تا اجازه بگیرید، و بر اهل خانه سلام کنید، این برنامه براى شما بهتر است، و اگر کسى را در آن نیافتید وارد نشوید تا اجازه داده شود، و اگر گفته شد باز گردید، باز گردید، این برنامه براى پاک نگهداشتن شما برتر است».(12)
امام باقر(ع) فرمود: «من اطّلع فى بیت جاره فنظر الى عورة رجلٍ او شعر امرأةٍ او شىءٍ من جسدها، کان حقّاً على اللّه ان یدخله النّار مع المنافقین الّذین کانوا یتبحّثون عورات المسلمین...؛(13) کسى که به خانه دیگرى سر بکشد و نگاه کند، آنگاه بدن ناپوشیده مردى، زنى یا قسمتى از بدن آن زن را بنگرد، بر خداوند سزاوار است که او را همراه منافقانى که در دنیا دنبال فاش ساختن عیبتهاى مسلمین بودند وارد دوزخ گرداند، چنین شخصى از دنیا نمىگذرد، مگر این که خداوند او را رسوا ساخته، و زشتىهاى او را در آخرت در معرض دید مردم قرار مىدهد.»
توجه به عوامل بازدارنده و زمینهها براى کنترل چشم به قدرى ظریف و دقیق است که امیرمؤمنان على(ع) در صدد بیان آن و آموزش ما مىفرماید: من اکراه دارم که بر زنان جوان سلام کنم، سپس علت آن را چنین تبیین مىکند: «اتخوّف ان تعجبنى صوتها فیدخل من الاثم علىّ اکثر ممّا اطلب من الاجر؛(14) از آن ترس دارم که صداى زن جوانى مرا خوش آید، و لغزشى به من دست دهد، که گناهش از کسب پاداش سلام بیشتر باشد.»
پیامدهاى نکبتبار چشم چرانى
چشم یکى از دریچههایى است که رابط بین برون و درون انسان است، آنچه را مىبیند، به فکر و اندیشه و به دل منتقل مىکند، هم مىتواند بهترین ابزار براى شناخت و پرورش روح و نیروى عقل و صفاى باطن باشد، و هم مىتواند بر اثر هرزگى عامل تیرگى باطن و رکود عقل و اندیشه و سقوط انسانیت گردد. اگر امام عصر(عج) در دعاى مورد بحث به ما مىآموزد که از خدا بخواهیم تا چشمانمان را از گناهان و خیانت حفظ کند، در حقیقت به ما هشدار مىدهد که چشم هرزه و بىکنترل باعث بدبختىها و نکبتها و تیرگىهاى دنیا و آخرت است. و جرقّهاى براى انفجار و تخریب درون انسانیت مىباشد، خوبىها را از انسان مىگیرد، و تباهى را جایگزین آن مىسازد. چنان که رسول اکرم(ص) فرمود: «النّظر سهمٌ من سهام ابلیسٍ؛(15) نگاه به نامحرم، تیرى از تیرهاى شیطان براى شکار انسان است.» و در سخن امام صادق(ع) آمده که: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلود از تیرهاى شیطان است و چه بسیار نگاهى که موجب حسرت و غصّه طولانى شده است.»(16)
و از سخنان رسول خدا(ص) است: «هر چشمى در قیامت بر اثر سختى آن، گریان است، ولى چشمى که از نگاه به حرام خدا خوددارى کند خندان است.»(17) امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛(18) کسى که چشمش را بىبند و بار بگذارد، (بر اثر پیامدهاى شوم آن) اندوه و ناراحتى او بسیار خواهد شد.» رسول خدا(ص) فرمود: «خشم خداوند بسیار سخت است بر زن شوهردارى که چشمش را ازنگاه به نامحرم پر مىکند.»(19)
اگر چشم چرانى چنین عواقب خطرناک و عذاب الهى را به دنبال دارد، به عکس پاک نگه داشتن چشم دریچه نور به سوى خدا است، و موجب مقامات عالى خواهد شد، چنان که رسول خدا(ص) فرمود: «غضّوا ابصارهم ترون العجائب؛(20) چشمان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانید که در این صورت شگفتىهایى را مىنگرید.» چنان که معروف است محمد ابن سیرین بر اثر پاکى چشم، و دورى از انحراف جنسى به مقام بس ارجمندى رسید، که همچون پیامبران به علم تعبیر خواب دست یافت، و محبوبیت فوق العادهاى بین مردم پیدا کرد.(21)
روایت شده: حضرت یوسف(ع) وقتى که به عنوان غلام، به عزیز مصر فروخته شد، نوجوان بود، پس از سه سال در کاخ عزیز به حد بلوغ رسید، زلیخا همسر عزیز فریفته او شد، یوسف(ع) هفت سال در کاخ به عنوان خدمتکار، حضور داشت، در این مدت با این که همواره با زلیخا رو در رو و نزدیک بود، از ترس خدا حتى یکبار سرش را به سوى چهره زلیخا بلند نکرد، همواره در برابر او چشمش را فرو مىآورد، روزى زلیخا آرایش کرده در مکان خلوت به یوسف(ع) گفت: «سرت را بلند کن و مرا بنگر.» یوسف(ع) گفت: مىترسم بر اثر نگاه به تو (که گناه است) مشمول کیفر الهى شده و کور شوم. زلیخا گفت: چه چشمهاى زیبا و شهلایى دارى؟ یوسف جواب داد: وقتى که از دنیا رفتم، نخستین عضو من که در میان قبر پوسیده و از جاى خود بر زمین مىافتد، همین چشمان من هستند. زلیخا گفت: چقدر بوى خوش دارى و معطّر هستى؟ یوسف گفت: اگر پس از گذشت سه روز از مرگم، بوى بدن مرا استشمام کنى، از زشتى آن از کنار من فرار مىکنى. زلیخا گفت: چرا به من نزدیک نمىشوى؟ یوسف گفت: اگر به تو نزدیک شوم، باعث دورى از خدا مىگردم، من مىخواهم با دورى از تو به قرب الهى نزدیک شوم. زلیخا گفت: فرش زیباى حریر و ابریشم در اینجا گسترده شده، به روى آن بیا، و کام مرا روا کن، و از من کامجویى نما. یوسف گفت: مىترسم بهرهام از بهشت را از دست بدهم. زلیخا گفت: اگر تمکین نکنى تو را به شکنجهگران زندان مىسپارم، یوسف گفت: «اذاً یکفین ربّى؛ در این صورت خداوند مهمّات مرا کفایت مىکند و دستم را گرفته و نجاتم مىدهد.»(22)
و در حدیثى از امام رضا(ع) روایت شده: زلیخا در خانه خلوت و بسته که مىخواست یوسف(ع) را به دام بیندازد، در آنجا بتى بود، زلیخا پارچهاى برداشت و بر روى بت انداخت. یوسف گفت: این چه کارى بود که کردى؟ زلیخا گفت: از بت حیا کردم که ما را در این حال ببیند. یوسف گفت: «آیا تو از چیزى که نه مىشنود و نه مىبیند و نه مىفهمد و نه مىخورد و نه مىآشامد حیا مىکنى، ولى من از خداوندى که انسان را آفرید، و به او دانایى آموخت شرم نکنم؟»(23)
آرى این است برنامه پیامبران و پاکان محبوب درگاه خدا، که چشم و دامن خود را این گونه در سختترین شرایط پاک نگه داشتند، و بر اثر این استقامت استوار و اراده محکم، به عالىترین درجات معنوى از قرب الهى رسیدند.
در اینجا براى تکمیل بحث نظر شما را به سه حادثه از برخورد شدید پیامبر(ص) با چشم چرانانى که با چشم آلوده خود عفّت جامعه را تباه مىساختند جلب مىکنیم:
1- حَکَم بن ابى العاص پدر مروان در عین آنکه مسلمان بود، مردى هرزه و چشم چران بود، روزى از لاى درز در داخل حجره پیامبر(ص) نگاه کرد، پیامبر(ص) به قدرى ناراحت شد، که عصاى خود را که نوکى تیز داشت برداشت و او را تعقیب کرد، او فرار کرد و چون روباه گریخت. پیامبر(ص) فرمود: «اگر به او دست مىیافتم چشمش را از کاسه بیرون مىآوردم» سپس به دستور پیامبر(ص) او و پسرش مروان به طائف تبعید شدند، و تا عصر خلافت عثمان در تبعید بودند، سرانجام در عصر عثمان آزاد شدند، و یکى از اعتراضات مسلمین به عثمان همین بود که چرا تبعید شدگان پیامبر(ص) را به وطن باز گردانده است؟(24) و طبق روایت دیگر، حکم بن ابى العاص از پشت دیوار به خانه پیامبر(ص) چشم چرانى کرد، و پیامبر(ص) خواست او را با کمان هدف تیر قرار دهد که او گریخت.(25)
2- طبق روایت امام صادق(ع) به پیامبر(ص) خبر رسید که دو نفر به نام هیت و ماتع در مدینه چشم چران و سبک سر هستند، و در میان مردان مىنشینند، و با گفتن جُکهاى شهوت برانگیز از اوصاف زنان مىگویند و خط قرمز حریم عفاف را مىشکنند، پیامبر(ص) بىدرنگ آنها را احضار کرد و پس از اخطار شدید، آنها را به محلى به نام العرایا که در اطراف مدینه بود تبعید کرد، آنها فقط حق داشتند در روزهاى جمعه براى خریدارى غذا و لوازم زندگى به مدینه آمده، سپس به تبعیدگاه باز گردند.(26)
3- در مدینه چند نفر که روح بیمار و هوسانگیز داشند و با شایعه پراکنى، به حریم عفاف تجاوز مىکردند، مورد اخطار شدید پیامبر(ص) قرار گرفتند و در صف منافقان قلم داد شدند، و این اخطار با نزول آیهاى بعد از نزول آیه حجاب (آیه 59 سوره احزاب) مسلمانان را بر ضد آنان شوراند، و آن آیه این بود: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرضٌ و المرجفون فى المدینة...؛ اگر منافقین و آنها که در دلهایشان بیمارى است (و با هوسهاى خود مىخواهند به عفت جامعه آسیب برسانند) و نیز دروغ پردازان و شایعه پراکنان، اگر از کارشان دست برندارند تو را (اى پیامبر) بر ضدشان مىشورانیم، آنگاه جز زمان کوتاهى نمىتوانند در این شهر بمانند.»(27)
بنابراین همنوا با حضرت مهدى(عج) عرض مىکنیم: «خدایا چشمهاى ما را از هرگونه هرزگى و خیانت بپوشان.»
پىنوشتها: -
1. براى توضیح بیشتر، و بیان ویژگىهاى چشم به تفسیر نمونه، ج 27، ص 18 تا 22 مراجعه شود.
2. سوره اعراف، آیه 179.
3. سوره بلد، آیه 8.
4. سوره نور، آیه 30 و 31.
5 و 6. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 506.
7. سوره نور، آیه 19.
8. تفسیر صافى، ذیل آیه 19 نور.
9. سوره علق، آیه 14.
10. سوره نور، آیات 58 و 59.
11. تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 8، ص 204.
12. سوره نور، آیات 27 و 28.
13. بحارالانوار، ج 104، ص 37 و 38.
14. مکام الاخلاق، ص 270، بحار، ج 104، ص 37.
15. بحار، ج 104، ص 39.
16. وسائل الشیعه، ج 14، ص 139.
17. خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 61(به طور اقتباس).
18. بحار، ج 77، ص 286.
19. بحار، ج 104، ص 39.
20. همان، ص 41.
21. الکنى و الالقاب، ج 1، ص 319.
22. سفینة البحار، ج 1، ص 22 (واژه اسف) به نقل از دعوات راوندى، به روایت ابن عباس.
23. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 419.
24. الغدیر، ج 8، ص 243.
25. سفینة البحار، ج 1، ص 293 (واژه حکم).
26. اقتباس از بحار، ج 22، ص 88.
27. سوره احزاب، آیه 60.