چراغ درخشان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«و داعیا الى الله بإذنه و سراجاً منیراً»
(سوره احزاب، آیه 46)
و تو را دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغى درخشان و روشنائى بخش.
در این آیه مبارکه دو نداى آسمانى به چشم مى خورد یکى نداى رسالت رسول و دیگرى نداى حرکت و جهت بخشیدن و شمولیت دعوت پیامبر.
و چه زیبا و کوتاه این دو مطلب بزرگ در این آیه جا داده شده است که این خود یکى از معجزات بلاغى قرآن است. زیرا در این جا با دو صفت مهم، رسول خدا را توصیف کرده که در حقیقت همه جوانب رسالت و دعوت آن حضرت را در بر گرفته است.
پیامبر از مردم چه مى خواهد ؟ و اصلا او چه وظیفهاى دارد؟ و چگونه مىخواهد وظیفه اش را به انجام برساند ؟ همه این مسائل در این آیه کوتاه ذکر شده است: دقت کنید اولا پیامبر را به عنوان «داعى» معرفى مى کند. داعى: یعنى دعوت کننده و پیام رسان. این وظیفه اصلى رسول خدا است که مردم را دعوت کند. سپس مشخص مى کند که دعوت فقط به سوى خدا است «داعیا الى الله» یعنى رسول خدا وظیفه اى جز دعوت مردم به سوى توحید و پرستش خداى یگانه ندارد. و طبعا این دعوت داراى دو بال و دو جناح است: 1- انذار 2- تبشیر. پس پیامبر در همان حال که مردم را از خشم و غضب خدایش هشدار مى دهد، آنان ر ابشارت نیز مى بخشد که اگر هشدار را عملى کردند و جدى گرفتند، نتیجه اش سعادت و خوشبختى و پیروزى همیشگى و جاودانه زیستن در جوار صالحان و نیکان خواهد بود. و این یکى از نشانه هاى موفقیت رسول خدا است که با استفاده از قرآن کریم مردم را در عین هشدار دادن نوید مى بخشد و از نظر روانى آنان را بشارت به خوشبختى و سعادت مى دهد.
و خداوند ضمن برشمردن وظایف رسول خدا روح و روان او را تقویت مى کند و موقعیتش را استوار مى سازد و حرکتش را به سوى حق مطلق توجیه مى کند. زیرا رسول خدا گواه است بر مردم و شاهد اوضاع آنان است و باید حرکت و اتجاه آنها را فقط " الى الله " و به سوى او قرار دهد تا اینکه در روز رستاخیز سند محکمى در دست داشته باشد که: بار خدایا من آنان را به سوى تو و فقط به سوى تو فرا خواندم و از دوزخ خشمت هشدار دادم و به بهشت رضوانت دعوت کردم و اگر نافرمانى رخ داد خود جوابگویند.
" داعیا الى الله بإذنه ": هم باید آنان را به سوى خدا دعوت کنى و هم این کار باید با اذن و اجازه او صورت گیرد. پس اذن خداوند در تمام مراحل اجبارى است نه اختیارى و اگر رسول الله مردم را به سوى توحید دعوت مى کند باید همراه با اذن خدا باشد. البته این بدان معنى نیست که دعوت منحصر به پیامبر است و مردم حق دعوت کردن ندارند، زیرا امر به معروف از صمیم واجبات انسانها - همه انسانها - است و هم چنانکه بر رسول خدا واجب است مردم را دعوت به سوى حق کند بر سایرین نیز واجب و حتمى است که این کار را ادامه دهند " و لکم فى رسول الله اسوة حسنة " و لى آنچه مى خواهد این آیه بفرماید این است که اذن و اجازه خدا در تمام مراحل کوچک و بزرگ لازم است همراه باشد. اگر خدا خواست پیامبر دعوت مى کند و اگر خدا اذن داد رسول الله مردم را به سوى حق فرا مى خواند و اگر مشیت خدا نافذ بود در بعضى از افراد تأثیر مى گذارد.
سراجاً منیراً: چه صفت زیبا و پر محتوائى است سراج بودن رسول الله. سراج با چراغ معمولى فرقش در این است که سراج نورش خودى است و چراغ از جاى دیگر نور مى گیرد. با سوخت و فتیله روشنائى مى بخشد ولى سراج نورش از خودش است و جزء لا یتجزاى خودش مى باشد.
حالب اینجا است که در قرآن چهار بار واژه " سراج " آمده است که سه بار به معناى خورشید است و یک بار به معناى پیامبر صلى الله علیه و آله مى باشد.
یعنى همانگونه که آفتاب نورش از خودش است و فراگیر، رسول الله نیز نورش از خودش است و همه جهان را در بر مى گیرد، مگر این که کسى کور باشد و نتواند به خورشید بنگرد، همانگونه که ابو جهلان و ابو لهبان نمى توانستند نور خورشید محمدى را نظاره کنند، ناچار با خورشید تابان الهى به جنگ پرداختند تا آن را خاموش کنند ولى کور خواندند این کوردلان که نور خدا هرگز خاموش نمى شود و همیشه چون خورشید جهانگیر عالم و آدم را روشنى مى بخشد و تا قیام قیامت این چراغ فروزان و مشتعل است، انسان ها را در خط توحید قرار مى دهد و به ایمان و استقامت سوق مى دهد و به پرستش خداى واحد دعوت مى کند و مؤمنان را پیوسته بشارت مى بخشد که از خط نجات خارج نشوند و به سوى راست و چپ نگرایند و طریق وسطى و راه میانه را خط مشى خود قرار دهند و با استفاده پیوسته از شعاع آن نور تابان و خورشید درخشان در مسیر صراط مستقیم الهى گام بردارند تا در دنیا و آخرت سرافراز گردند.
و ما نیز باید از این سراج منیر همیشه پرتو گیریم و در تمام جوانب زندگى از آن شعاع عالمتاب استفاده کنیم و از آن روبرنگردانیم که بى نور خورشید زندگى میسر نخواهد بود. و بى گمان این نور الهى پس از پیامبر به اهل بیتش از سوى خدا و به اذن او منتقل مى شود تا اینکه همراه با حرکت زمان، حجت خدا مردم را در همان خط رسول الله قرار دهد و هیچ زمانى، زمین بى حجت و بى سراج منیر نخواهد بود.
(سوره احزاب، آیه 46)
و تو را دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغى درخشان و روشنائى بخش.
در این آیه مبارکه دو نداى آسمانى به چشم مى خورد یکى نداى رسالت رسول و دیگرى نداى حرکت و جهت بخشیدن و شمولیت دعوت پیامبر.
و چه زیبا و کوتاه این دو مطلب بزرگ در این آیه جا داده شده است که این خود یکى از معجزات بلاغى قرآن است. زیرا در این جا با دو صفت مهم، رسول خدا را توصیف کرده که در حقیقت همه جوانب رسالت و دعوت آن حضرت را در بر گرفته است.
پیامبر از مردم چه مى خواهد ؟ و اصلا او چه وظیفهاى دارد؟ و چگونه مىخواهد وظیفه اش را به انجام برساند ؟ همه این مسائل در این آیه کوتاه ذکر شده است: دقت کنید اولا پیامبر را به عنوان «داعى» معرفى مى کند. داعى: یعنى دعوت کننده و پیام رسان. این وظیفه اصلى رسول خدا است که مردم را دعوت کند. سپس مشخص مى کند که دعوت فقط به سوى خدا است «داعیا الى الله» یعنى رسول خدا وظیفه اى جز دعوت مردم به سوى توحید و پرستش خداى یگانه ندارد. و طبعا این دعوت داراى دو بال و دو جناح است: 1- انذار 2- تبشیر. پس پیامبر در همان حال که مردم را از خشم و غضب خدایش هشدار مى دهد، آنان ر ابشارت نیز مى بخشد که اگر هشدار را عملى کردند و جدى گرفتند، نتیجه اش سعادت و خوشبختى و پیروزى همیشگى و جاودانه زیستن در جوار صالحان و نیکان خواهد بود. و این یکى از نشانه هاى موفقیت رسول خدا است که با استفاده از قرآن کریم مردم را در عین هشدار دادن نوید مى بخشد و از نظر روانى آنان را بشارت به خوشبختى و سعادت مى دهد.
و خداوند ضمن برشمردن وظایف رسول خدا روح و روان او را تقویت مى کند و موقعیتش را استوار مى سازد و حرکتش را به سوى حق مطلق توجیه مى کند. زیرا رسول خدا گواه است بر مردم و شاهد اوضاع آنان است و باید حرکت و اتجاه آنها را فقط " الى الله " و به سوى او قرار دهد تا اینکه در روز رستاخیز سند محکمى در دست داشته باشد که: بار خدایا من آنان را به سوى تو و فقط به سوى تو فرا خواندم و از دوزخ خشمت هشدار دادم و به بهشت رضوانت دعوت کردم و اگر نافرمانى رخ داد خود جوابگویند.
" داعیا الى الله بإذنه ": هم باید آنان را به سوى خدا دعوت کنى و هم این کار باید با اذن و اجازه او صورت گیرد. پس اذن خداوند در تمام مراحل اجبارى است نه اختیارى و اگر رسول الله مردم را به سوى توحید دعوت مى کند باید همراه با اذن خدا باشد. البته این بدان معنى نیست که دعوت منحصر به پیامبر است و مردم حق دعوت کردن ندارند، زیرا امر به معروف از صمیم واجبات انسانها - همه انسانها - است و هم چنانکه بر رسول خدا واجب است مردم را دعوت به سوى حق کند بر سایرین نیز واجب و حتمى است که این کار را ادامه دهند " و لکم فى رسول الله اسوة حسنة " و لى آنچه مى خواهد این آیه بفرماید این است که اذن و اجازه خدا در تمام مراحل کوچک و بزرگ لازم است همراه باشد. اگر خدا خواست پیامبر دعوت مى کند و اگر خدا اذن داد رسول الله مردم را به سوى حق فرا مى خواند و اگر مشیت خدا نافذ بود در بعضى از افراد تأثیر مى گذارد.
سراجاً منیراً: چه صفت زیبا و پر محتوائى است سراج بودن رسول الله. سراج با چراغ معمولى فرقش در این است که سراج نورش خودى است و چراغ از جاى دیگر نور مى گیرد. با سوخت و فتیله روشنائى مى بخشد ولى سراج نورش از خودش است و جزء لا یتجزاى خودش مى باشد.
حالب اینجا است که در قرآن چهار بار واژه " سراج " آمده است که سه بار به معناى خورشید است و یک بار به معناى پیامبر صلى الله علیه و آله مى باشد.
یعنى همانگونه که آفتاب نورش از خودش است و فراگیر، رسول الله نیز نورش از خودش است و همه جهان را در بر مى گیرد، مگر این که کسى کور باشد و نتواند به خورشید بنگرد، همانگونه که ابو جهلان و ابو لهبان نمى توانستند نور خورشید محمدى را نظاره کنند، ناچار با خورشید تابان الهى به جنگ پرداختند تا آن را خاموش کنند ولى کور خواندند این کوردلان که نور خدا هرگز خاموش نمى شود و همیشه چون خورشید جهانگیر عالم و آدم را روشنى مى بخشد و تا قیام قیامت این چراغ فروزان و مشتعل است، انسان ها را در خط توحید قرار مى دهد و به ایمان و استقامت سوق مى دهد و به پرستش خداى واحد دعوت مى کند و مؤمنان را پیوسته بشارت مى بخشد که از خط نجات خارج نشوند و به سوى راست و چپ نگرایند و طریق وسطى و راه میانه را خط مشى خود قرار دهند و با استفاده پیوسته از شعاع آن نور تابان و خورشید درخشان در مسیر صراط مستقیم الهى گام بردارند تا در دنیا و آخرت سرافراز گردند.
و ما نیز باید از این سراج منیر همیشه پرتو گیریم و در تمام جوانب زندگى از آن شعاع عالمتاب استفاده کنیم و از آن روبرنگردانیم که بى نور خورشید زندگى میسر نخواهد بود. و بى گمان این نور الهى پس از پیامبر به اهل بیتش از سوى خدا و به اذن او منتقل مى شود تا اینکه همراه با حرکت زمان، حجت خدا مردم را در همان خط رسول الله قرار دهد و هیچ زمانى، زمین بى حجت و بى سراج منیر نخواهد بود.