آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

شرح فرازهاى زیارت جامعه کبیره محور بحث این سلسله مقالات بود. در این مقاله به تفسیر «والمظهر لامراللّه و نهیه» مى پردازیم.
سلام بر شما که اظهار کنندگان امر و نهى خداوند هستید.
واژه‏هاى این فراز نیاز به تفسیر و توضیح ندارد، اما آنچه که باید به آن پرداخت اینست که مراد از آن چیست؟
واقعیت آن است که خداوند در این جهان هستى دوگونه امر و نهى دارد یکى امر و نهى تشریعى و دوم: امر و نهى تکوینى. اوامر تشریعى‏
امامان سلام اللّه علیهم اجمعین تجلّى این هر دو هستند. در عرصه امر و نهى تشریعى جهان اسلام مدیون تلاش آنهاست. اگر آنها نبودند، امروز چیزى از اسلام و معارف بلند آن باقى نبود. و بویژه در عرصه اوامر و نواهى خداوند که در حوزه «فقه» مورد بحث قرار مى‏گیرد تماماً مدیون اهل بیت (ع) هستند.
امامان شیعه سلام اللّه علیهم اجمعین گنجینه معارف الهى بودند. امیرمؤمنان على(ع) کتابى داشته است که تمامى آن املاء نبى اکرم(ص) و خط حضرت بوده است. امام باقر(ع) درباره این کتاب فرموده است «فواللّه لاتجدون العلم اوثق منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل(1)؛ به خدا قسم علمى مطمئن‏تر از آنچه در آن است نمى‏یابید، این علم برگرفته از آنان است که جبرئیل بر آنان نازل مى‏شده است.»
«نزول جبرئیل به عنوان وحى و نبوت با رحلت نبى اکرم(ص) خاتمه یافت اما نزول جبرئیل نه به آن عنوان بعد از رحلت حضرت خاتمه نیافت بدلیل آنکه حضرت زهرا سلام اللّه علیها محدّثه بود.»
امیرمؤمنان على(ع) کتابى دیگر داشته که نامش «صحیفه» بوده است در این کتاب مباحث مربوط به دیات آمده است.(2)
بعد از شهادت امیرمؤمنان على(ع) در دوره حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) جوّ فشار و خفقانى که بنى امیه پدید آورده بودند نگذاشت که این چشمه‏هاى جوشان معارف الهى جان تشنگان را سیراب کنند. در عین حال در همین فضاى خفقانى هم این امامان نهایت تلاش خود را در جهت بیان معارف الهى بویژه تبیین اوامر و نواهى تشریعى به کار گرفتند شیخ طوسى نام 52 نفر از صحابه و تابعین را که از چشمه علوم حضرت امام حسن(ع) و نام 109 نفر از آنها که از حضرت امام حسین(ع) بهره‏مند شدند، مى‏برد.(3)
و از حضرت امام سجاد(ع) دو اثر ارزشمند صحیفه سجادیه و رساله حقوق و صدها رهنمود به یادگار مانده و 175 نفر از صحابه و تابعین از حضرتش بهره‏مند شده‏اند.(4)
اوج بهره‏ورى علمى از مکتب امامان(ع) در دوره حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است. شیخ مفید مى‏گوید:
«فانّ اصحاب الحدیث قد جمعوا اسماء الرواة عنه من الثقات على اختلافهم فى الآراء و المقالات فکانوا اربعة آلاف رجل»(5) همانا اصحاب حدیث نام راویان مورد وثوق از آن حضرت را با اختلافى که در نظریات و گفتار دارند، جمع کرده‏اند تعداد آنها به چهارهزار نفر رسیده است.
نظیر این سخن را ابن شهر آشوب(6) و فتال نیشابورى(7) هم ذکر کرده‏اند و گفته شده ابوالعباس ابن عقده متوفاى سنه 333 در کتابى مخصوص نام اصحاب امام صادق(ع) را آورده است.(8) ولى متأسفانه اینک اثرى از این کتاب نیست.اصحاب حضرت امام صادق(ع) تا حضرت امام رضا(ع) آنچه از این امامان مى‏شنیدند، مى‏نوشتند که مجموع آنها 400 شده است که نام آنها را «اصول اربعمائه» نامیده‏اند.
این اصول ترتیب خاصى نداشته است کارى که اصحاب جوامع اولیه حدیثى (کافى، من لایحضره الفقیه، استبصار) انجام دادند تبویب و ساماندهى مناسب این اصول 400 گانه بوده یعنى هر حدیثى را در جایگاه ویژه خود قرار دادند حدیثى که مربوط به باب طهارت است در باب طهارت، حدیثى که مربوط به نماز است در باب نماز و...و....
اصول معارف اهل بیت و نیز اصول اوامر و نواهى الهى در ضمن این احادیث بیان شده و همینها چشمه جوشان استنباط احکام الهى براى فقهاء عظام گشته است.
پس این امامان هستند که ظاهر کننده اوامر و نواهى خداوند هستند و تربیت شدگان این امامان با تدوین فقه در حقیقت به تفسیر و تبیین اوامر و نواهى الهى پرداختند.
اولین متن فقهى را على بن رافع که از اصحاب پیامبر(ص) و از خواص امیرمؤمنان على(ع) بود نگاشته، او آنچه را که از مولى على(ع) آموخته در باب وضو و نماز و دیگر ابواب فقهى در این کتاب آورده است. و بعد از او اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) آثار ارزشمندى در این عرصه تولید کردند.(9)
بنابراین تمامى دین مدیون تفسیر اهل بیت(ع) و اوامر و نواهى خداوند از طریق این گلهاى بى خار جهان هستى تبیین شده است. اوامر و نواهى تکوینى‏
در عرصه اوامر و نواهى تکوینى امامان علیهم السلام مظهر فیض الهى هستند با توجه به اینکه فیوضات الهى با امر و نهى او به نظام هستى مى‏رسد ائمه(ع) آشکار کننده امر و نهى تکوین الهى هستند. عمل به اوامر خداوند
این جمله معناى سومى هم دارد و آن اینکه مقصود از اظهار اوامر و نواهى خداوند عمل به آنها باشد. یعنى شما امامان(ع) بودید که امر و نهى خداوند را در قالب عمل به مردم نشان دادید امیرمؤمنان على(ع) فرمود:
«ایها الناس انى واللّه مااحثکم على طاعة الّا و اسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الّا واتناهى قبلکم عنها»(10)
اى مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى ترغیب نمى‏کنم مگر آنکه خودم پیش از شما به آن عمل مى‏نمایم و شما را از هیچ معصیتى باز نمى‏دارم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دورى مى‏جویم.
و از عوامل تأثیر فوق العاده تبلیغ امامان(ع) همین تبلیغ عملى آنان بود. آنان هم خود در عمل پیشگام بودند و هم به پیروان خود دستور مى‏دادند که این چنین مردم را به دین خدا بخوانید: امام صادق(ع) فرمود:
«کونوا دعاة للناس بالخیر بغیر السنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق والورع».(11)مردم را بدون زبان (بلکه با عمل) به سوى خدا بخوانید تا از شما سخت کوش در راه دین، راستى،حریم نگهدارى براى خدا را ببینند. در روایتى دیگر آمده است‏که حضرت امام صادق(ع) فرمود:
«...و ان تکونوا لنا دعاة صامتین» دعوت کنندگان خاموش به مکتب ما باشید. گفتند چگونه ما دعوت کنندگان خاموش باشیم؟ حضرت فرمود: «تعملون ما امرناکم به من العمل بطاعة اللّه و تتناهون عما نهیناکم عنه من ارتکاب محارم اللّه و تعاملون الناس بالصدق و العدل و تؤدون الامانة و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر»(12)... فرمود آنکه عمل کنید به آنچه ما دستور مى‏دهیم که عبارت از اطاعت خداست و ترک کنید آنچه را که ما نهى کرده‏ایم که عبارت از ارتکاب گناهان است رفتارتان با مردم رفتار صادقانه و عادلانه باشد امانت را به صاحبانش بپردازید امر به معروف کرده، نهى از منکر نمائید.
اینگونه دعوت تأثیر گذارى‏اش به مراتب بیشتر از دعوت قولى است به گفته مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى: روحانیت سند دین است. آنانکه با اعمال صالح و رفتار شایسته عالمان دین، گرایش به دین یافتند به مراتب بیش از آنان است که با براهین عقلى سراغ دین آمده باشند. رفتار عملى پیامبر(ص) و امامان(ع)
از عوامل عمده جاذبیت پیام پیامبر(ص) و امامان(ع) آن بوده است که خود در خط مقدم عمل به مکتب بودند. در تاریخ آمده است:
یک یهودى وقتى مشاهده کرد رفتار مهربانانه پیامبر اکرم(ص) به فرزند عزیزش امام حسین(ع)، گفت این رفتار را ما با بچه هایمان نداریم پیامبر(ص) فرمود: «امالوکنتم تؤمنون باللّه و برسوله ارحمتم الصبیان» آگاه باشید اگر ایمان به خدا و رسولش داشتید به بچه‏ها مهر مى‏ورزیدید، آن مرد یهودى گفت: «فانى اومن باللّه و برسوله» همانا من به خدا و رسولش ایمان مى‏آورم، این رفتار پیامبر عامل مسلمان شدن یهودى شد.(13)
در زندگى امیرمؤمنان على(ع) آمده است که همراهى و بدرقه امیرمؤمنان على(ع) از مرد ذمى به هنگام خداحافظى و استناد این رفتار به امر پیامبر «و کذلک امرنا نبیّنا» عامل اسلامش شد.(14)
آورده‏اند: برخورد مهربانانه حضرت امام حسن(ع) با مرد شامى بى ادبى که تحریکش کرده بودند تا به امام حسن(ع) اهانت کند و او این رفتار زشت را صورت داد، عامل تنبه و بیدارى او گشته از رفتار زشت خویش نادم شد و گفت منفورترین کسان نزد من تو و پدرت بودند و «الآن انت احبّ خلق اللّه الىّ»و الآن محبوب‏ترین بندگان نزد من هستید.(15)
نیز آورده‏اند مردى مسیحى به امام باقر(ع) اهانت کرد ولى مواجه با برخورد زیباى انسانى امام باقر(ع) شد همین برخورد عامل مسلمان شدن او شد.(16)
و از این نمونه‏ها در زندگى امامان علیهم السلام فراوان است.(17) سرداران پیروزى دین‏
چهارمین معنائى که مى‏توان براى این جمله داشت آنکه: آنان عامل پیروزى و غلبه دین خداوند بر جهان هستند چون یکى از معانى «ظهور» غلبه است:
«کیف و ان یظهروا علیکم لایرغبوا فیکم الّا ولاذمة؛(18) این مشرکان اگر بر شما غلبه کنند درباره هیچ فرد با ایمانى کمترین ملاحظه خویشاوندى و عهد و پیمان را نخواهند کرد.»
«فایدنا الّذین آمنوا على مددهم فاصبحوا ظاهرین؛(19) ما کسانى را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم و سرانجام بر آنان پیروز شدند.»
اوامر و نواهى خداوند یعنى دین او بدست معصومین(ع) غلبه خواهد یافت.
«هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کلّه ولو کره المشرکون؛(20) او کسى است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد تا آن را بر همه آئین‏ها غالب گرداند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.»
این غلبه، غلبه عملى و عینى است، غلبه عملى و عینى که ریشه در غلبه، منطق و استدلال هم دارد. در روایتى از حضرت امام باقر(ع) رسیده است: «انّ ذلک یکون عند خروج المهدى من آل محمد فلایبقى احد الّا اقر لمحمد صلى اللّه علیه و آله»(21) وعده‏اى که در این آیه است به هنگام ظهور مهدى از آل محمد(ص) صورت مى‏پذیرد در آن روز هیچکس در روى زمین نخواهد بود مگر اینکه اقرار به حقانیت محمّد (ص) مى‏کند.
در روایتى از حضرت نبى اکرم(ص) رسیده است:
«لایبقى على ظهر الارض بیت مدر ولا و بر الّا ادخله کلمة الاسلام؛(22) بر صفحه زمین هیچ خانه‏اى باقى نمى‏ماند، نه خانه هائى از سنگ و گل ساخته شده و نه خیمه‏هائى که از کرک و مو بافته شده مگر اینکه خداوند نام اسلام را در آن وارد مى‏کند. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1. مکاتیب الرسول، ج 1، ص 66 - 71. 2. معجم طبقات الفقهاء، القسم الثانى، ص 122. 3. همان. 4. الارشاد، ص 288. 5. المناقب، ج 4، ص 247. 6. روضة الواعظین، ص 177. 7. رجال نجاشى، قم 233. 8. معجم طبقات الفقهاء، القسم الثانى، ص 130. 9. تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ص 298. 10. نهج البلاغه، خطبه 175. 11. اصول کافى، ج 2، ص 105. 12. دعائم الاسلام، ج 1، ص 56. 13. المناقب، ج 3، ص 227 ؛ بحارالانوار، ج 43، ص 296. 14. اصول کافى، ج 2، ص 670؛ بحارالانوار، ج 74، ص 157. 15. المناقب ابن شهرآشوب، ج‏4، ص 19؛ بحارالانوار، ج 43، ص‏344. 16. المناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 207 ؛ بحارالانوار، ج 46،ص 289. 17. بنگرید به: التبلیغ فى الکتاب و السنة فصل هشتم، آثار التبلیغ العملى، از ص 217 تا 230. 18. سوره توبه، آیه 8. 19. سوره صف، آیه 14. 20. سوره توبه، آیه 33. 21. تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 45. 22. همان.

تبلیغات