امامان و توحید خداوند
آرشیو
چکیده
متن
فرازهاى زیارت جامعه کبیره متون اصیل امامشناسى اصیل است در مقالات گذشته به شرح بخشى از فرازهاى این زیارت عمیق پرداختیم و اینک به شرح جمله «والمخلصین فى توحید اللّه» مىپردازیم.
سلام بر شما که گواه اخلاص در توحید خداوند دارید.
توحید ذات مقدّس ربوبى از اساسىترین معارف الهى است که امامان علیهم السلام هم در تبیین نظرى آن و هم در تجلّى به اخلاص در آن در صدرند، نه در تبیین مسئله توحید و نه در اخلاص در آن کسى به پاى معصومین(ع) نمىرسد.
«توحید» مسئلهاى است که اولین عنوان دعوت همه انبیاء است: «ولقد بعثنا فى کل امة رسولاً انا اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت؛(1) تحقیقاً در هر امتى پیامبر فرستادیم تا به آنها بگوید که خدا را بندگى کرده از طاغوت اجتناب کنید.»
«توحید» خدا و یگانگى حضرتش در حوزه ذات و صفات و افعال عبادت و خوف و رجا و... مهمترین دستاورد رسالت انبیاء است. «و ما امروا الّا لیعبدوا الهاً واحداً؛(2) و دستور داده نشدند مگر براى آنکه خداى واحد را بپرستند.»
«توحید» مبناى تربیت اخلاقى و پرورش صفات انسانى در مکتب ماست زیرا که ریشه اخلاق همان اخلاص و پاکسازى دل از غیر خداست.
«توحید» است که درس خلوص نیّت به انسان مىدهد، درس مبارزه با شرک در همه اشکال آن (هواپرستى، جاه پرستى، دنیاپرستى، شیطان پرستى و...) مىدهد.
«توحید» سرفصل منشور رسالت پیامبر بود: «قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا»(3) و اصلىترین محور مورد توافق همه ادیان الهى، «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الّانعبد الّا اللّه و لایتخذ بعضنا بعضاً ارباباًمن دون اللّه....»(4) امامان و تبیین مسئله توحید
امامان در سطوح مختلف به تبیین مسئله توحید پرداختهاند. در سطح عمومى این ادله را براى توحید و یگانگى خداوند ذکر کردهاند: 1- هماهنگى جهان
جهان هستى مجموعهاى است هماهنگ و واحدى است بهم پیوسته این واقعیت خبر از «وحدت و یگانگى خالق» مىدهد. این برهان در آغاز در کلام وحى آمده است.
«ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هلترى من فطور ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئاً و هو حسیر»(5) در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبى نمىبینى بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللى مشاهده مىکنى؟ بار دیگر (به عالم هستى) نگاه کن سرانجام چشمانت (در جستجوى خلل و نقصان ناکام مانده) به سوى تو باز مىگردد در حالى که خسته و ناتوان است.
در کلمات معصومین نیز بر این برهان تکیه شده است. در حدیثى مىخوانیم «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) پرسید: «ما الدلیل على انّ اللّه واحد؟» چه دلیل داریم که خداوند یگانه است. امام(ع) در پاسخ فرمود:
«اتصال التدبیر و تمام الصنع کما قال اللّه عز و جل لو کان فیهما آلهة الّا اللّه لفسدتا؛(6) انسجام و پیوستگى تدبیر جهان و کامل بودن آفرینش دلیل بر این معنى است همانگونه که خداوند متعال فرمود: «اگر در زمین و آسمان خدایانى جز اللّه بودند به فساد و تباهى کشیده مىشدند.»
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) که در پاسخ مرد ملحدى که دلیل توحید خداوند را خواسته بود مىخوانیم: «لمّا رأینا الخلق منتظماً و الفلک جاریاً و التدبیر واحداً و اللیل و النهار و الشمس و القمر دلّ صحة الامر و التدبیر و ائتلاف الامر على انّ المدبّر واحد؛(7) هنگامى که مشاهده مىکنیم که آفرینش منظم است و کواکب در مدارات خود در حرکتاند و تدبیر جهان واحد است و شب و روز و خورشید و ماه طبق برنامه منظمى گردش دارند این سلامت تدبیر و بهم پیوستگى امور نشان مىدهد مدبّر آنها یکى است. 2- دلیل صرف الوجود
خداوند وجودى است از این نظر بىنهایت، در چنین وجودى دوگانگى راه ندارد زیرا دو موجود بىنهایت غیر ممکن است چون وقتى سخن از دوگانگى پیش مىآید هر یک فاقد هستى دیگرى است یا به تعبیر دیگر به جائى مىرسیم که وجود اول پایان مىگیرد و وجود دوم شروع مىشود بنابراین هم وجود اول محدود است و هم وجود دوم چون هر کدام پایان و آغاز دارد به عنوان مثال اگر دو نفر هر کدام داراى باغى باشند یقیناً هر یک از این دو باغ محدود است حال اگر فرض کنیم باغ نفر اول آنقدر گسترش پیدا کند که تمامى روى زمین را بگیرد مسلّماً جائى براى باغ دوم باقى نمىماند و تنها یک باغ در کره زمین خواهیم داشت پس هر جا سخن از نامحدود است سخن از وحدت خواهد بود این را اصطلاحاً برهان «صرف الوجود» مىنامند در حدیثى از امام رضا(ع) مىخوانیم که فرمود: هو اجلّ من ان تدرکه الابصار او یحیط به وهم او یضبطه عقل؛ او برتر از آن است که چشمها او را ببیند و اندیشه به او احاطه کند و عقل او را تحت قید و شرطى درآورد سؤال کننده پرسید پس حد خداوند را براى من بیان فرما.
حضرت فرمود: انه لا یحدّ، قال: لم؟ قال(ع) لانّ کل محدود متناه الى حدّ فاذا احتمل التحدید احتمل الزیادة و اذا احتمل الزیادة احتمل النقصان فهو غیر محدود ولاتزاید ولامتّجز ولامتوهم؛(8) زیرا هر محدودى بالأخره متناهى به حدى است بنابراین اگر وجودش حدى را بپذیرد قابل زیادى است و اگر قابل زیادى بود قابل نقصان است (و اگر قابل زیادى و نقصان باشد ممکن الوجود خواهد بود) بنابراین او نامحدود است نه زیادتى را مىپذیرد و نه تجزیه مىشود و نه در وهم مىگنجد. 3- دلیل فیض و هدایت
وقتى مىبینیم همه رسولان الهى از خداى یگانه خبر مىدهند روشن مىشود که غیر از او معبودى نیست زیرا که اگر خدایان متعددى وجود داشت باید هر کدام رسولانى داشته باشند و خود را به مخلوقات معرفى کنند و آنها را مشمول فیض تکوینى و تشریعى قرار دهند.
امیرمؤمنان على(ع) در وصیت معروف به حضرت امام حسن(ع) مىفرماید:
«واعلم یا بنىّ انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرأیت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اللّه واحد کما وصف نفسه؛(9)بدان پسرم! اگر پروردگارت شریک و همتائى داشت رسولان او به سوى تو مىآمدند و آثار ملک و قدرتش را مىدیدى و افعال و صفاتش را مىشناختى اما خداوندى است یکتا همانگونه که خویش را توصیف کرده است.»
این بخش عمومى توحید است و اما بخشهاى خصوصى توحید را که براى خواص بیان کردهاند فهم آن در سطح یک مقاله عمومى و از سوى دیگر از درک این نویسنده قاصر بیرون است به تعبیر حکیم متأله آیة اللّه جوادى آملى: اگر ائمه نمىبودند این معارف بلند هرگز شکار کسى نمىشد و جامعه بشرى نه تنها توان پشت سر گذاشتن کلاس آغازین توحید را نداشت بلکه از جهل مرکب خویش نیز خارج نمىشد و نمىتوانست بفهمد که چنین معارف عمیقى وجود دارد... بیان این معارف عمیق و دقیق سبب شد که ائمه(ع) به عنوان ارکان توحید شناخته شوند (وارکانا لتوحیده).
هر کراماتى که مىجوئى به جان
او نمودت تا طمع کردى در آن
چند بت بشکست احمد در جهان
تا که یا رب گوى گشتند امّتان
گرنبودى کوشش احمد تو هم
مىپرستیدى چو اجدادت صنم
این سرت وارست از سجده صنم
تا بدانى حق او را بر امم
گر بگوئى شکر این رستن بگوى
کز بت باطن هَمَت برهاند اوى
مر سرت را چون رهانید از بتان
هم بدان قوّت تو دل را وارهان(10)(11) «اخلاص در توحید»
این عنوان در اولین خطبه امیر مؤمنان على (ع) آمده است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه؛(12) سرآغازین دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص اوست و کمال اخلاص براى او نفى صفات ممکنات از حضرت اوست.»
مراد از اخلاص توحید خالص ساختن اعتقاد نسبت به پروردگار است یعنى او را از هر نظر یگانه، یکتا، بى نظیر و بى شبیه دانستن و از اجزاى ترکیبى منزه و پاک شمردن. امامان و اخلاص در توحید
در عرصه عملى نیز امامان تجلّى اخلاص در توحید بودند. اگر در عبارت زیارت، مخلِصین به کسر لام باشد یعنى شما با توفیقات الهى موفق شدید مسیر اخلاص در توحید را سیر کنید تمام قلبتان متوجه ذات مقدّس ربوبى باشد و ما سوى اللّه در جانتان راه نیافت. شما موفق شدید که در عرصه اخلاص عملى نیز در قلّه برسید تنها او را پرستش کنید، انگیزه خدائى در هر چیز و هر کارى داشته باشید.
اما اگر مخلَصین به فتح لام، باشد اشاره به آن است که شما به مراحل نهائى توحید رسیدید، به آنجا رسیدید که خداوند دستتان را گرفت و شما را به مقام مخلصین رساند. به همانجا که یوسف رسید: «...کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء و انه من عبادنا المخلصین؛(13)...این چنین کردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
مقام مخلَصین به فتح لام بالاتر از مقام مخلِصین به کسر لام است. مخلِص به کسر لام در قرآن بیشتر در مواردى به کار رفته که انسان در مراحل نخستین تکامل و در حال خودسازى بوده است. «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا اللّه مخلصین له الدین؛(14) هنگامى که سوار بر کشتى مىشوند خدا را با اخلاص مىخوانند.»
ولى مخلَص به مرحله عالى که پس از مدّتى جهاد با نفس حاصل مىشود گفته مىشود همان مرحلهاى که شیطان از نفوذ وسوسهاش در انسان مأیوس مىشود و در حقیقت بیمه الهى مىگردد: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلَصین؛(15) شیطان گفت به عزتت سوگند که همه آنها را گمراه مىکنم مگر بندگان مخلَصت را.»
سلام بر شما امامان که هم در عرصه توحید نظرى و هم در عرصه توحید عملى در قلّه قرار دارید.(16) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره نحل، آیه 36. 2. سوره توبه، آیه 31. 3. بحارالانوار، ج 18، ص 202. 4. سوره آل عمران، آیه 64. 5. سوره ملک، آیه 3 و 4. 6. توحید صدوق، ج 61، ص 46؛ البرهان، ج 3، ص 55. 7. تفسیر البرهان، ج 3، ص 55. 8. بحارالانوار، ج 3، ص 15. 9. نهج البلاغه، نامه 31. 10. مثنوى دفتر دوم ابیات 365 تا 370. 11. ادب فناى مقربان، ج 2، ص 375. 12. نهج البلاغه، خطبه اول. 13. سوره یوسف، آیه 24. 14. سوره عنکبوت، آیه 65. 15. سوره ص ، آیه 83. 16. در بحث توحید به کتاب پیام قرآن جلد سوم از ص 131 تا ص 201 و نیز به کتاب معالم التوحید فى القرآن مراجعه فرمائید.
سلام بر شما که گواه اخلاص در توحید خداوند دارید.
توحید ذات مقدّس ربوبى از اساسىترین معارف الهى است که امامان علیهم السلام هم در تبیین نظرى آن و هم در تجلّى به اخلاص در آن در صدرند، نه در تبیین مسئله توحید و نه در اخلاص در آن کسى به پاى معصومین(ع) نمىرسد.
«توحید» مسئلهاى است که اولین عنوان دعوت همه انبیاء است: «ولقد بعثنا فى کل امة رسولاً انا اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت؛(1) تحقیقاً در هر امتى پیامبر فرستادیم تا به آنها بگوید که خدا را بندگى کرده از طاغوت اجتناب کنید.»
«توحید» خدا و یگانگى حضرتش در حوزه ذات و صفات و افعال عبادت و خوف و رجا و... مهمترین دستاورد رسالت انبیاء است. «و ما امروا الّا لیعبدوا الهاً واحداً؛(2) و دستور داده نشدند مگر براى آنکه خداى واحد را بپرستند.»
«توحید» مبناى تربیت اخلاقى و پرورش صفات انسانى در مکتب ماست زیرا که ریشه اخلاق همان اخلاص و پاکسازى دل از غیر خداست.
«توحید» است که درس خلوص نیّت به انسان مىدهد، درس مبارزه با شرک در همه اشکال آن (هواپرستى، جاه پرستى، دنیاپرستى، شیطان پرستى و...) مىدهد.
«توحید» سرفصل منشور رسالت پیامبر بود: «قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا»(3) و اصلىترین محور مورد توافق همه ادیان الهى، «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الّانعبد الّا اللّه و لایتخذ بعضنا بعضاً ارباباًمن دون اللّه....»(4) امامان و تبیین مسئله توحید
امامان در سطوح مختلف به تبیین مسئله توحید پرداختهاند. در سطح عمومى این ادله را براى توحید و یگانگى خداوند ذکر کردهاند: 1- هماهنگى جهان
جهان هستى مجموعهاى است هماهنگ و واحدى است بهم پیوسته این واقعیت خبر از «وحدت و یگانگى خالق» مىدهد. این برهان در آغاز در کلام وحى آمده است.
«ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هلترى من فطور ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئاً و هو حسیر»(5) در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبى نمىبینى بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللى مشاهده مىکنى؟ بار دیگر (به عالم هستى) نگاه کن سرانجام چشمانت (در جستجوى خلل و نقصان ناکام مانده) به سوى تو باز مىگردد در حالى که خسته و ناتوان است.
در کلمات معصومین نیز بر این برهان تکیه شده است. در حدیثى مىخوانیم «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) پرسید: «ما الدلیل على انّ اللّه واحد؟» چه دلیل داریم که خداوند یگانه است. امام(ع) در پاسخ فرمود:
«اتصال التدبیر و تمام الصنع کما قال اللّه عز و جل لو کان فیهما آلهة الّا اللّه لفسدتا؛(6) انسجام و پیوستگى تدبیر جهان و کامل بودن آفرینش دلیل بر این معنى است همانگونه که خداوند متعال فرمود: «اگر در زمین و آسمان خدایانى جز اللّه بودند به فساد و تباهى کشیده مىشدند.»
در روایتى از حضرت امام صادق(ع) که در پاسخ مرد ملحدى که دلیل توحید خداوند را خواسته بود مىخوانیم: «لمّا رأینا الخلق منتظماً و الفلک جاریاً و التدبیر واحداً و اللیل و النهار و الشمس و القمر دلّ صحة الامر و التدبیر و ائتلاف الامر على انّ المدبّر واحد؛(7) هنگامى که مشاهده مىکنیم که آفرینش منظم است و کواکب در مدارات خود در حرکتاند و تدبیر جهان واحد است و شب و روز و خورشید و ماه طبق برنامه منظمى گردش دارند این سلامت تدبیر و بهم پیوستگى امور نشان مىدهد مدبّر آنها یکى است. 2- دلیل صرف الوجود
خداوند وجودى است از این نظر بىنهایت، در چنین وجودى دوگانگى راه ندارد زیرا دو موجود بىنهایت غیر ممکن است چون وقتى سخن از دوگانگى پیش مىآید هر یک فاقد هستى دیگرى است یا به تعبیر دیگر به جائى مىرسیم که وجود اول پایان مىگیرد و وجود دوم شروع مىشود بنابراین هم وجود اول محدود است و هم وجود دوم چون هر کدام پایان و آغاز دارد به عنوان مثال اگر دو نفر هر کدام داراى باغى باشند یقیناً هر یک از این دو باغ محدود است حال اگر فرض کنیم باغ نفر اول آنقدر گسترش پیدا کند که تمامى روى زمین را بگیرد مسلّماً جائى براى باغ دوم باقى نمىماند و تنها یک باغ در کره زمین خواهیم داشت پس هر جا سخن از نامحدود است سخن از وحدت خواهد بود این را اصطلاحاً برهان «صرف الوجود» مىنامند در حدیثى از امام رضا(ع) مىخوانیم که فرمود: هو اجلّ من ان تدرکه الابصار او یحیط به وهم او یضبطه عقل؛ او برتر از آن است که چشمها او را ببیند و اندیشه به او احاطه کند و عقل او را تحت قید و شرطى درآورد سؤال کننده پرسید پس حد خداوند را براى من بیان فرما.
حضرت فرمود: انه لا یحدّ، قال: لم؟ قال(ع) لانّ کل محدود متناه الى حدّ فاذا احتمل التحدید احتمل الزیادة و اذا احتمل الزیادة احتمل النقصان فهو غیر محدود ولاتزاید ولامتّجز ولامتوهم؛(8) زیرا هر محدودى بالأخره متناهى به حدى است بنابراین اگر وجودش حدى را بپذیرد قابل زیادى است و اگر قابل زیادى بود قابل نقصان است (و اگر قابل زیادى و نقصان باشد ممکن الوجود خواهد بود) بنابراین او نامحدود است نه زیادتى را مىپذیرد و نه تجزیه مىشود و نه در وهم مىگنجد. 3- دلیل فیض و هدایت
وقتى مىبینیم همه رسولان الهى از خداى یگانه خبر مىدهند روشن مىشود که غیر از او معبودى نیست زیرا که اگر خدایان متعددى وجود داشت باید هر کدام رسولانى داشته باشند و خود را به مخلوقات معرفى کنند و آنها را مشمول فیض تکوینى و تشریعى قرار دهند.
امیرمؤمنان على(ع) در وصیت معروف به حضرت امام حسن(ع) مىفرماید:
«واعلم یا بنىّ انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرأیت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اللّه واحد کما وصف نفسه؛(9)بدان پسرم! اگر پروردگارت شریک و همتائى داشت رسولان او به سوى تو مىآمدند و آثار ملک و قدرتش را مىدیدى و افعال و صفاتش را مىشناختى اما خداوندى است یکتا همانگونه که خویش را توصیف کرده است.»
این بخش عمومى توحید است و اما بخشهاى خصوصى توحید را که براى خواص بیان کردهاند فهم آن در سطح یک مقاله عمومى و از سوى دیگر از درک این نویسنده قاصر بیرون است به تعبیر حکیم متأله آیة اللّه جوادى آملى: اگر ائمه نمىبودند این معارف بلند هرگز شکار کسى نمىشد و جامعه بشرى نه تنها توان پشت سر گذاشتن کلاس آغازین توحید را نداشت بلکه از جهل مرکب خویش نیز خارج نمىشد و نمىتوانست بفهمد که چنین معارف عمیقى وجود دارد... بیان این معارف عمیق و دقیق سبب شد که ائمه(ع) به عنوان ارکان توحید شناخته شوند (وارکانا لتوحیده).
هر کراماتى که مىجوئى به جان
او نمودت تا طمع کردى در آن
چند بت بشکست احمد در جهان
تا که یا رب گوى گشتند امّتان
گرنبودى کوشش احمد تو هم
مىپرستیدى چو اجدادت صنم
این سرت وارست از سجده صنم
تا بدانى حق او را بر امم
گر بگوئى شکر این رستن بگوى
کز بت باطن هَمَت برهاند اوى
مر سرت را چون رهانید از بتان
هم بدان قوّت تو دل را وارهان(10)(11) «اخلاص در توحید»
این عنوان در اولین خطبه امیر مؤمنان على (ع) آمده است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه؛(12) سرآغازین دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص اوست و کمال اخلاص براى او نفى صفات ممکنات از حضرت اوست.»
مراد از اخلاص توحید خالص ساختن اعتقاد نسبت به پروردگار است یعنى او را از هر نظر یگانه، یکتا، بى نظیر و بى شبیه دانستن و از اجزاى ترکیبى منزه و پاک شمردن. امامان و اخلاص در توحید
در عرصه عملى نیز امامان تجلّى اخلاص در توحید بودند. اگر در عبارت زیارت، مخلِصین به کسر لام باشد یعنى شما با توفیقات الهى موفق شدید مسیر اخلاص در توحید را سیر کنید تمام قلبتان متوجه ذات مقدّس ربوبى باشد و ما سوى اللّه در جانتان راه نیافت. شما موفق شدید که در عرصه اخلاص عملى نیز در قلّه برسید تنها او را پرستش کنید، انگیزه خدائى در هر چیز و هر کارى داشته باشید.
اما اگر مخلَصین به فتح لام، باشد اشاره به آن است که شما به مراحل نهائى توحید رسیدید، به آنجا رسیدید که خداوند دستتان را گرفت و شما را به مقام مخلصین رساند. به همانجا که یوسف رسید: «...کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء و انه من عبادنا المخلصین؛(13)...این چنین کردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
مقام مخلَصین به فتح لام بالاتر از مقام مخلِصین به کسر لام است. مخلِص به کسر لام در قرآن بیشتر در مواردى به کار رفته که انسان در مراحل نخستین تکامل و در حال خودسازى بوده است. «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا اللّه مخلصین له الدین؛(14) هنگامى که سوار بر کشتى مىشوند خدا را با اخلاص مىخوانند.»
ولى مخلَص به مرحله عالى که پس از مدّتى جهاد با نفس حاصل مىشود گفته مىشود همان مرحلهاى که شیطان از نفوذ وسوسهاش در انسان مأیوس مىشود و در حقیقت بیمه الهى مىگردد: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلَصین؛(15) شیطان گفت به عزتت سوگند که همه آنها را گمراه مىکنم مگر بندگان مخلَصت را.»
سلام بر شما امامان که هم در عرصه توحید نظرى و هم در عرصه توحید عملى در قلّه قرار دارید.(16) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره نحل، آیه 36. 2. سوره توبه، آیه 31. 3. بحارالانوار، ج 18، ص 202. 4. سوره آل عمران، آیه 64. 5. سوره ملک، آیه 3 و 4. 6. توحید صدوق، ج 61، ص 46؛ البرهان، ج 3، ص 55. 7. تفسیر البرهان، ج 3، ص 55. 8. بحارالانوار، ج 3، ص 15. 9. نهج البلاغه، نامه 31. 10. مثنوى دفتر دوم ابیات 365 تا 370. 11. ادب فناى مقربان، ج 2، ص 375. 12. نهج البلاغه، خطبه اول. 13. سوره یوسف، آیه 24. 14. سوره عنکبوت، آیه 65. 15. سوره ص ، آیه 83. 16. در بحث توحید به کتاب پیام قرآن جلد سوم از ص 131 تا ص 201 و نیز به کتاب معالم التوحید فى القرآن مراجعه فرمائید.