آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان أمره فرطا»
(سوره کهف،آیه‏28)
و نفس خود را شکیبا گردان با کسانى که صبح و شام پروردگار خود را مى‏خوانند و رضایت او را مى‏طلبند و دیدگان خود را به خاطر زینتهاى دنیا، از آنان برمگردان و اطاعت مکن از کسى که قلبش را از یاد و ذکرمان غافل گردانیدیم و از هوا و هوس خود پیروى کرد و خود را تباه گردانید.
و اصبر نفسک: خود را شکیبا گردان از این جمله معلوم مى‏شود پیامبر از طرف مستکبران و گردنکشان قریش تحت فشار بوده، گویا از حضرت همواره مى‏خواستند که فقرا و پا برهنگان را از خود دور گرداند تا ثروتمندان و سران قوم در مجلس آن حضرت حضور یابند ولى خداوند دستور قطعى صادر مى‏کند که به هیچ وجه گوش به سخنان یاوه و بى ارزششان ندهد و ذاکران خدا و جویندگان حق را از پیش خود نراند. و خداوند به پیامبرش تذکر مى‏دهد که این فقیران هرچند سلبیاتى هم داشته باشند اما آنقدر والا و مثبت هستند که همواره به یاد خدایند و این بالاترین امر مثبتى است که تمام آن امور منفى را مى‏پوشاند. وانگهى اگر براى اسلام خطرى پیش آید هرگز هواپرستان پولدار کمکت نمى کنند و تو را یارى نمى‏دهند بلکه همین محرومان پابرهنه‏اند که سینه را سپر بلا قرار مى‏دهند و خود را فداى تو و دینت مى‏کنند.
و چه زیبا ملت محروم و مستضعف ایران در دوران ستمشاهى ثابت کردند که همانا آنان از دین و آئین و وطن خود دفاع خواهند کرد و با پیوستن به فرزند رسول الله، خمینى بزرگ آنچنان حماسه‏اى - با دست تهى - آفریدند که دنیا را براى همیشه به شگفتى واداشت. و اگر یادمان نرفته باشد همینان بودند که جبهه هاى جنگ تحمیلى را با قربانى کردن و از جان خود گذشتن گرم نگه داشتند و در برابر تمام مستکبران دنیا، یکه و تنها ایستادند. و اگر ملت ایران پیروز شد فقط به خاطر ایده و انگیزه رهبر و ملت بود که براى خدا قیام کردند و تنها خدا را مى‏خواندند.
امروز نیز اگر ما خدا را مد نظر خویش قرار دهیم و فقط به خاطر او و براى دفاع از آرمان مقدسمان که دین خدا است قیام کنیم و از دشمنان نهراسیم و تکیه فقط به پابرهنگان و محرومان داشته باشیم به خدا پیروزیم. و در غیر این صورت معلوم نیست به آن پیروزى دلخواه دست یابیم.
یریدون وجهه: صفت بسیار زیبا و جامعى براى مؤمنان در اینجا ذکر شده که اینان ذات پاک او را مى‏طلبند یعنى غیر از خدا را نمى جویند و تمام همّ و غمّشان این است که رضایت او را به دست آورند و به مقام قربش نائل گردند. و این مقام بسیار بزرگ و والائى است که انسان در تمام احوال فقط خدا را مدّ نظر خود قرار دهد و جز او را نخواهد. این همان جمله والاى أمیر المؤمنین علیه‏السلام را مى‏رساند که فرمود: «ما عبدت الله طمعا فى جنته و لا خوفا من ناره و لکنى رأیته أهلا للعبادة فعبدته» من خدا را نه به خاطر طمع به بهشت برینش و نه به خاطر ترس از عذاب جهنمش مى‏خوانم و پرستش مى‏کنم بلکه او را اهل براى پرستش و عبادت یافتم، از این روى او را عبادت مى‏کنم. اى کاش ما به خاطر ترس از دوزخ و یا طمع رسیدن به بهشت خدا را عبادت مى‏کردیم. خوشا به حال آنان که خدا را فقط به خاطر خودش و به خاطر ذات پاک مقدسش تسبیح و تحمید و پرستش مى‏کنند و واى به حال ما که حتى به خاطر ترس از جهنمش یا طمع دست یافتن به نعیمش هم او را عبادت نمى کنیم.
و لا تعد عیناک عنهم: در این قسمت نیز تأکید شده است که هرگز دیده از آنان بر مگیر و پیوسته آن فقیران خداپرست را در محضر مبارکت بپذیر و از آن مستکبران ثروتمند دورى جوى که آنها هوا پرستند و اینان خدا پرست و چسان فرق است میان آنان و اینان: اینها هرچند دستشان از مال دنیا تهى است ولى قلبى مالامال از عشق به خدا دارند ولى آنها در حد اسراف هواپرستند واز خدا دور.
این آیه هرچند خطاب به پیامبر دارد ولى قطعا مخاطب ما هستیم زیرا پیامبر با آن خوى الهى و طبع بلند هرگز فقرا را از خود نمى راند و ثروتمندان از خدا بى خبر را به جاى آنان نمى گزیند ولى خداوند مى‏خواهد قلب مبارکش را تسلى بخشد که هرگز از دورى آن مستکبران متأثر و دلگیر نشود و پیوسته تهیدستان خدا جوى را به خود نزدیکتر گرداند و خلاصه خط قرمز بر آن پولداران هواپرست بکشد.
در تفسیر نور الثقلین نقل شده است که ابن مسعود ضمن یک حدیث طولانى گفت: سلمان و خباب گفتند: این آیه در حق ما نازل شده است و اضافه مى‏کند: «جاء لاقرع بن حابس التمیمى و عیینة بن حصین الفرازی و ذووهم من المؤلفة، فوجدوا النبى صلى الله علیه و آله قاعدا مع بلال و صهیب و خباب فى ناس من ضعفاء المؤمنین، فحقروهم فقالوا: یا رسول الله لو نحیت هؤلاء عنک حتى نخلو بک» ...روزى اقرع و عیینه و دیگر اشراف قوم خدمت حضرت رسیدند و آن بزرگوار را دیدند که در کنار تهیدستان مانند بلال و صهیب نشسته است، پس آنان را تحقیر کردند و کوچک شمردند و به حضرت رسول عرض کردند: اینها را از خود دور گردان تا ما مجلست را پر کنیم! که این آیه مبارکه نازل شد.
سلمان گوید: ولى حضرت هرگز از ما دور نمى شد و ما را از خود نمى‏راند و آنقدر به ما نزدیک مى‏شد که زانوى مبارکش به زانوى ما برخورد مى‏کرد. و ما هم هرگز از او دور نمى شدیم و تا در مجلس تشریف داشت در کنارش مى‏نشستیم تا آنگاه که برمى خاست و تشریف مى‏برد، آنگاه متفرق مى‏شدیم.
در روایت دیگرى آمده است که حضرت فرمود: «الحمد لله الذى لم یمتنى حتى أمرنى أن اصبر نفسى مع رجال من أمتى، معکم المحیى و معکم الممات» خداى را سپاس و شکر گویم که مرا از دنیا نبرد تا آنکه به من دستور داد که با خود شکیبا باشم و با مردانى از امتم همراه باشم. هان مرگ من و زندگى من با شما(مؤمنان تهیدست) است.
خداوندا مرگ و زندگى ما را مرگ و زندگى آل محمد قرار ده.
آمین رب العالمین.

تبلیغات