انتقاد و معیارهاى آن در آموزههاى دینى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در میان مخلوقات عالم هستى، انسان تنها موجود معجون و مرکب از دو بُعد مادى و معنوى است و این دو بُعد نهادینه شده در وجود انسان، مدام با همدیگر در تضاد و درگیرى به سر مىبرند. جنگ و نزاع همیشگى بین ماده و معنى، بسترى شده است تا انسان، خود و همنوعانش را بهتر و بیشتر شناسایى نموده، نقایص، کاستىها و عیوب را بر طرف ساخته و جبران کند در نتیجه راه سعادت، کمال و تعالى را پیدا کرده و بپیماید.
از سوى دیگر، میزان خطاى انسان در میدان سعى و تلاش زندگى، رقم قابل توجهى را تشکیل مىدهد تا جایى که باعث شده است گفته شود «انسان ذاتاً خطاکار است» روایاتى از معصومان و نیز آیاتى از قرآن کریم به نوعى آن را بیان مىدارد.
قرآنکریم، طبق یک نظر از زبان حضرت یوسف و طبق رأى دیگر از زبان همسر عزیز مصر(1) این گونه مىفرماید: «من خویشتن را تبرئه نمىکنم زیرا نفس آدمى، انسان را به بدى فرمان مىدهد مگر پروردگار من ببخشاید.»(2) محتواى آیه این اصل مسلم را روشن مىسازد که: همه انسانها در فعالیتهاى شبانهروزىشان، مصون از خطا نیستند جز عده خاصى که مورد توجه و عنایت خاص پروردگار جهان قرار مىگیرند.(3)
در سوره عصر، باز هم اصل خاطى بودن انسان، با تأکید بیشترى مورد توجه قرار گرفته است آنجا که مىفرماید: «قسم به عصر که همه انسانها زیانکار هستند مگر کسانى که ایمان به خدا آورده و عمل صالح دارند و همدیگر را به راه راست و صواب دعوت مىکنند.»(4)
بنابراین، اصل مسلم این است که همه انسانها «به جز انبیاء و معصومین، در فعالیتهاى فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و... دچار خطا و گرفتار اشتباه مىشوند و همین امر، باعث طرح اصل دیگر به نام «نقد و انتقاد» در زندگى انسان به خصوص فعالیتهاى جمعى او شده است. تعریف انتقاد
انتقاد از ماده «نقد» به معانى: عیبیابى، و جدا ساختن خوب و بد، و زشت و زیبا، ذکر شده است این معانى از سوى واژهشناسان در زبانهاى فارسى، عربى و انگلیسى، مورد توجه قرار گرفته و در کتب لغت بیان شده است.
لغتنامه دهخدا، با استناد به کتب لغت و ذکر تعاریف مختلف، نتیجه مىگیرد «انتقاد عبارت است از سره کردن، سره گرفتن، بیرون کردن درهمهاى ناسره از میان درهمها، آشکار کردن، عیب شعر بر قایل آن، کاه از دانه جدا کردن.»(5)
لسان العرب، مىگوید: «تمییز الدراهم و اخراج الزیف منها»(6) که به معناى جدا کردن و سره کردن درهم و شناخت اصلى و قلابى آن است، باید توجه داشت که در گذشته پول رایج در بین مردم، سکههاى فلزى گرانقیمت بوده و در ضرب آن، معیار و ملاک مورد اطمینان وجود نداشت لذا امکان تقلب در وزن و عیار آن وجود داشت، براى رفع این معضل و تشخیص صحت و سقم سکههاى ضرب شده به تدریج، کارشناسانى پیدا شدند که با نگاه دقیق و کارشناسانه، سکهها را از حیث وزن و عیار و شکل، بررسى و اصل و تقلبى آن را شناسایى و براى مردم معرفى مىکردند. و به مرور زمان، این اصل و قاعده در حوزههاى دیگرى مثل نظم و نثر و... تسرى و گسترش پیدا کرد.
و در اصطلاح نیز گفتهاند: نقد عبارت از: «تجزیه و تحلیل آثار و ارزیابى آن از نظر فنى» است(7) ماتیوار نولد، نقاد و شاعر انگلیسى، نقد را «سعى و مجاهدهاى مىداند عارى از شائبه اغراض و منافع تا بهترین چیزى که در دنیا دانسته شده است و یا از اندیشه انسان تراوش کرده است، شناخته گردد و شناسانده شود.»(8) و کارلونى، نقد را عبارت از «بررسى آثار گذشته و معاصر به منظور رفع ابهام و توضیح و ارزیابى آنها»(9) معرفى مىکند و مىگوید: «نقد کردن قبل از هر چیز درک کردن است»(10) از مجموعه مطالب یاد شده، مىتوان استفاده کرد که: نقد در اصطلاح عبارت از تحلیل و ارزیابى آثار علمى، هنرى و... گذشته و حال و تشخیص صحت و سقم آن به منظور دفع ابهام و کجفهمىها است.
بنابراین، انتقاد به معناى بیان نقایص و کاستىها مىباشد و این اصل و قاعده در کلیه حوزهها و قلمرو فعالیت انسانها، جریان داشته و دارد. در حقیقت، بیان نقایص و کاستىها باعث رشد انسان و جامعه انسانى در تمام ساحات شده است و همین ویژگى مسیر انسان را از سایر موجودات که به نحوى زندگى اجتماعى دارند، جدا مىسازد.
آثار و پیامدهاى انتقاد
1- نجات از غفلت و فراموشى
از جمله صفات که اکثراً حسرت و اندوه را براى انسان ایجاد مىکند نسیان و فراموشى است به قول سقراط: آدمیان جاهل نیستند بلکه غافلاند و از این رو نیاز به تذکر دارند.(11) افراد و اشخاص که وظیفه مسئولیت خود را فراموش مىکنند، نقد و انتقاد «تذکر و توصیه» مىتواند به یارى و کمک آنان شتافته و از زیانهاى فراوانى که ممکن است دامنگیرشان شود جلوگیرى نماید، حوزه نسیان و فراموشى به عمل خلاصه نمىشود در حوزههاى علمى و عملى نیز دامنگیر انسانها شده و مىشود، غفلت از یک نکته اساسى ممکن است یک نظریه پرداز را دچار خطا و اشتباه کرده و یا متزلزل سازد، نقد، انتقاد و تذکر مىتواند این نقیصه را رفع نماید.
کم نیستند آیات قرآنى که با صراحت انسان را به تفکر، تدبر و تعقل دعوت مىنماید و در طرف مقابل با جملات افلا یتدبرون، افلا یتفکرون، افلا ینظرون، نارضایتى خود را از افراد سُست و سطحىنگر ابراز مىدارد چرا که در سایه تفکر و تعقل است که خیلى از مشکلات حل و فصل مىشود، نقایص و کاستىها شناسایى و مرتفع مىشود. 2- اصلاح خطاها در حوزه عملى و نظرى
انسانهاى غیر معصوم در هر حوزه و حیطهاى «علمى و عملى» که وارد شوند احتمال خطا و لغزش وجود دارد چرا که علم و آگاهى انسان محدود و ناقص است از طرف دیگر شهوات، غرایز و منیتها بر عملکرد او، تأثیر فراوان داشته و دارد، نقد و نقدپذیرى، حتى خود را در معرض نقد قرار دادن، بهترین راه و روش است که مىتواند درصد خطا و اشتباه انسان را کاهش داده و ضریب اطمینان را بالا ببرد، کم نبودهاند بزرگان و معلمان اخلاق که براى شناخت و رفع عیوب نفس، پیشنهاد کرده و مىکنند که درصدد یافتن دوستى باشید که راستین، بصیر و متدین باشد. 3- رشد علوم و فنون
انتقاد، اشکال و عیبجویى، گرچه در ظاهر و ابتداى امر، براى هر انسانى، تلخ و ناخوشایند است ولى نقش بسیار مؤثر و تعیین کننده در جهت رشد و بالندگى انسان در فعالیتهاى فردى و عرصههاى کلان اجتماعى، ایفا مىنماید. اگر انتقاد و عیبیابى نباشد، بدون شک قطار حرکت رشد و تکامل انسان در تمام حوزهها و عرصهها، متوقف خواهد شد و یا سرعت آن، به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و این یک واقعیت انکارناپذیرى است که همه انسانها در زندگى فردى و اجتماعى خود، شب و روز با آن سر و کار دارند.
از باب نمونه، طفل خردسال در ابتداى یادگیرى در اداء و تلفظ حروف، کلمات و جملات، اکثراً دچار اشتباه شده و با خنده، اعتراض و انتقاد والدین و اطرافیان مواجه مىشود ولى اعتراض و انتقاد همراه با هدایت و راهنمایى والدین و افراد خانواده، به مرور زمان مؤثر واقع شده و باعث مىشود اطفال خردسال، اداء و تلفظ حروف و کلمات و جملات را آهسته آهسته یاد بگیرند، اشکالات و نقایص را بر طرف ساخته و وارد مدرسه و اجتماع شده و به سخنوران و سخنسرایان معروف و مشهور تبدیل مىشوند، در راه رفتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن و آداب و معاشرت با دیگران و... قاعده و قانون همان است که گفته شد.
در فعالیتهاى اجتماعى نیز قاعده و قانون فوق حاکم است، پیشرفتهاى اعجازانگیزى که در عرصههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مدیریتى، صنعت و تکنولوژى و... به دست انسان پدیده آمده است ثمره و نتیجه طرح و برنامه، تلاش و فعالیت، و انتقادهاى تلخ و شیرین است که انسانها از ابتدا تا حال از همدیگر داشته و آن را تجربه کرده و به فعلیت رساندهاند و به وضعیت که امروز مشاهده مىشود رسیدهاند.
براى درک مطلب، کافى است به سرگذشت تلفن که امروزه در هر خانهاى و حتى همراه هر انسانى ممکن است وجود داشته باشد، قدرى درنگ کرده و به آن دقت کنیم، دستگاه ابتدایى تلفن که در سال 1876 توسط «گراهام بل» آمریکایى طراحى، ابداع و اختراع شد در مراحل اولیه به زحمت مىتوانست رابطه بین دو انسان را از فاصله چند مترى برقرار کند، ولى با انتقاد، عیبجویى و عیبیابى و دفع نقایص آن، دستگاه ابتدایى آن روز، به سیستم پیچیده امروز تبدیل شده است و این تفاوت و پیشرفت، ثمره و محصول تلاش و فعالیت انسان ، همراه با اعتراض، انتقاد و عیبجویى بوده است نه چیز دیگر.
اگر جامعه بشرى راه انتقاد و عیبیابى را مسدود مىکرد از سیستم پیشرفته و پیچیده فعلى خبرى نبود. در عرصههاى دیگر مثل ماشینهاى پیشرفته، کشتىهاى غولپیکر، هواپیماهاى قارهپیما و ماهوارههایى که کرات دیگر را فتح و تسخیر کرده و مىکنند نیز قصه همان است که گفته شد و این ثمره شیرین نقد و کارکرد انتقاد است و اختصاص به صنعت و تکنولوژى هم ندارد بلکه در عرصههاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، مدیریتى و... جریان دارد. جایگاه انتقاد در مفاهیم دینى
از آنجا که انتقاد و عیبیابى، باعث مىشود انسان، نقایص و کاستىهاى رفتارى خود را در عرصههاى فردى و اجتماعى، شناسایى کرده و در صدد اصلاح آن برآید، آموزههاى دینى نیز انتقاد مثبت، سازنده و انگیزشى را مورد توجه قرار داده و نسبت به آن تأکید و توصیه فراوان نموده است.
در آیات قرآن کریم، گرچه واژه نقد و انتقاد ذکر نشده است ولى جملات و کلمات که بار معنایى نقد و انتقاد را داشته باشند، فراوان دیده مىشود از جمله در سوره زمر، این گونه مىخوانیم: «[اى رسول] تو نیز بندگان را به لطف و رحمت من، بشارت ده، بندگان که سخن حق را مىشنوند و به نیکوتر آن عمل مىکنند. خداوند آنان را به لطف خود هدایت نموده و آنان خردمندان هستند.»(12) برگزیدن سخنِ بهتر از میان سخنهاى فراوان، نیاز به دقت، تأمل و ارزیابى دارد تا صحت و سقم و قوت و ضعف آن، روشن و مشخص گردد. دقت و تفکیک قوت و ضعف و تمییز سره از ناسره، همان نقد و انتقاد سازنده است.
امام على(ع) افرادى و اشخاصى را که عیوب انسان را با خود او در میان گذاشته و بیان مىنماید به عنوان افراد دلسوز و رفیق واقعى معرفى مىنماید، در طرف مقابل، افراد آشنایى که نقایص، کاستىها و عیوب انسان را بیان نکرده و از آن چشمپوشى مىنمایند، به عنوان دشمن معرفى کرده و دورى از آنان را ضرورى و لازم مىدانند: «افرادى که عیوبت را با تو آشکارا بیان کرده و نشان مىدهد، دوستدار تو است و کسانى که عیوب تو را پنهان مىنماید، دشمن تو خواهد بود.»(13)
در آموزههاى دینى از برادران دینى، به عنوان آیینه همدیگر یاد شده است.(14) آیینهاى که بدون غرض و چشمداشتى جهات مثبت و منفى شخصیت برادران دینى را باید نشان دهد و زمینه رشد، تکامل و ترقى آنان را در عرصههاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى فراهم سازد.
حضرت على(ع) علت و فلسفه نامگذارى دوستان نزدیک را به عنوان «صدیق» این گونه بیان مىدارد: «دوست را از آن جهت دوست و صدیق نامیدهاند که در مورد تو و عیبهایت، صداقت داشته و راستش را با تو مىگوید.»(15) امام صادق(ع) نیز بیان عیب و کاستىها را از سوى دوستان به عنوان بهترین هدیه معرفى مىنماید و مىگوید: «محبوبترین برادرانم نزد من کسى است که عیبهایم را به من هدیه کند.»(16) جمله زیباى امام خمینى رهبر کبیر انقلاب، شاید برگرفته از کلام امام صادق(ع) باشد، آنجایى که اعتراض و انتقاد را به عنوان هدیه الهى براى رشد و تعالى انسانها و اجتماعات، معرفى نموده و مىفرماید: «اشکال بلکه تختئه یک هدیه الهى است براى رشد انسانها»(17)
اصولاً جرح و تعدیل و بررسى افکار و نظریات و مشورت در امور زندگى فردى و اجتماعى که به عنوان یک راهکار در آیات شریفه و احادیث نورانى ذکر شده است و نیز دو اصل مهم امر به معروف و نهى از منکر که به عنوان تکلیف الهى و همگانى در آموزههاى دینى مطرح است به نوعى انتقاد همراه با هدایت، راهنمایى و ارائه طرح است. از نظر آیات الهى همه اهل ایمان، بدون استثناء، بدون در نظر داشت مقام و موقعیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، حق نقد و انتقاد دارند لذا مىخوانیم: «مردان و زنان مؤمن، بعضىهاىشان نسبت به همدیگر ولایت دارند همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.»(18) این ولایت و قدرت قانونى انتقاد سازنده است که خداى متعال به همه اهل ایمان داده است تا رسماً و قانوناً بتوانند با انواع منکرات سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، اخلاقى و... مبارزه جدى و پیگیرى را انجام دهند.
نکتهاى که باید دقت کرد این است که در آموزههاى دینى، همانگونه که نقد و انتقاد از اعمال و رفتار همدیگر، آن هم بازگو کردن آن براى خود افراد، مورد توجه قرار گرفته است در عین حال از غیبت، تهمت دروغگویى، تمسخر و استهزاء و تجسس در امور شخصى به شدت منع شده است، آموزههاى دینى، نقد و عیبیابى را به عنوان وسیلهاى که هدف آن، هدایت انسان است ذکر مىنماید، لذا منتقد باید جهات مثبت و سازندگى انتقاد را در نظر داشته و در بیان نقایص و کاستىها، عدالت و انصاف را رعایت کند.
پیامبر گرامى اسلام معیار و ملاک امر به معروف و نهى از منکر را در جمله زیبا این گونه مىفرماید: «هیچ کس حق امر به معروف و نهى از منکر ندارد مگر این که سه تا ویژگى باید داشته باشد اولاً در امر و نهى «= نقد و انتقاد» دیگران رفق و مدارا داشته باشد، ثانیاً در امر و نهى، عدل و انصاف را رعایت کند، ثالثاً شناخت و آگاهى کافى در مورد آنچه که بدان امر و نهى مىکند داشته باشد.»(19) در جاى دیگر مىفرماید: «علامت و نشانه ناصح و منتقد چهار چیز است، به حق داورى مىکند، خودش نیز حق و عدالت را رعایت مىکند. آنچه از مردم توقع و انتظار دارد خودش نیز پاىبند است و بر هیچ کس تعدّى نمىکند.»(20) معیار انتقاد در نظام اسلامى
گفتهاند همه انسانها «به جز معصومین» در زندگى و فعالیتهاى فردى و اجتماعىشان، دچار خطا و اشتباه شده و مىشوند و هر قدر دایره قلمرو فعالیت انسان، وسیع و گسترده شود، ضریب خطا و اشتباهات او بیشتر شده، خطر، ویرانگرى و آسیبرسانى آن، جدىتر مىشود.
اداره یک کشور و مملکت، امر سهل و سادهاى نیست بلکه ظرافتکارىها و پیچیدگىهاى خاص خود را دارا مىباشد، اشخاصى که در رأس این هرم قرار گرفتهاند از رئیس دولت تا معاونین، وزرا، رؤسا، مدیران و... امکان دارد دچار اشتباهات فراوانى شوند و طرح و سیاستى که در پیش مىگیرند، ممکن است کارایى لازم، شایسته و مطلوبى را نداشته باشد، لذا آحاد جامعه به عنوان یک تکلیف الهى و اجتماعى، مسئولیت دارند با چشمان باز، عملکرد آنان را زیر ذرهبین قرار داده خطا و اشتباهات را مورد ارزیابى و نقد منصفانه قرار دهند و به مسئولین گوشزد کنند و با انتقادهاى سازنده و مؤثر خود به دور از اغراض و آلودگىهاى سیاسى و جناحى، زمینه و بستر رشد، تعالى و توسعه کشور را در عرصهها فراهم سازند. لذا اصول و معیارهایى که از سوى منتقد باید رعایت شود را اجمالاً یادآور مىشویم.
1- هدف از انتقاد، نباید انتقام و ویرانگرى بلکه اصلاح و سازندگى باشد. محور اصلى و اساسى هر انتقادى، گذر از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب و تغییر عملکرد فردى و سازمانى و سوق دادن آن در جهت مثبت مىباشد، در نتیجه تکامل و اصلاح در افکار و رفتار را باعث مىشود.
افراد و اشخاصى که راه و روش دیگران را جرح و تعدیل کرده و زیر شلاق و تازیانه نقد قرار مىدهند، قبل از هر چیزى، باید به درون و وجدان خود، مراجعه کرده هدف و نیت خود را زیر ذرهبین قرار داده و ارزیابى کنند که چه عامل باعث شده است فلان رفتار و گفتار را جرح و تعدیل نموده و مورد انتقاد قرار دهند؟ آیا حب و بغضهاى شخصى و جناحى در قضاوت و داورى او، نقش و تأثیر داشته است یا نه؟ چرا که براى تشخیص سازنده بودن انتقاد، هیچ ملاک و معیارى، جز وجدان افراد منتقد، وجود ندارد، تنها انسانهاى منتقد منصف، با مراجعه به درون خویش، متوجه مىشوند که هدفشان چیست؟ انتقام است و یا انتقاد؟
امام راحل، معمار بزرگ عصر حاضر، ضمن اینکه اشکال و انتقاد را به عنوان یک هدیه الهى معرفى کرده و آن را عامل اصلاح امور و رشد انسان و اجتماع، معرفى مىکند(21) مىفرماید: «ما امیدواریم که ایران اولین کشورى باشد که به چنین حکومتى دست مىیابد حکومتى که کوچکترین فرد ایرانى بتواند آزادانه و بدون کمترین خطر، به بالاترین مقام حکومتى، انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.»(22) ولى تأکید مىکند که «انتقاد صحیح از دولت مانع ندارد ولى انتقام و تضعیف نباید باشد»(23) و براى تشخیص انتقاد از انتقام، مراجعه به درون و وجدان خود افراد منتقد را بهترین مرجع مىداند و مىفرماید: «انسان مىفهمد که اگر انتقاد بکند آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است خودش مىفهمد یعنى غالباً مىفهمد.»(24)
یکى از نویسندگان در مقام بیان تفاوت انتقاد از انتقام و یا انتقاد سازنده از انتقاد ویرانگر مىگوید: «انتقاد مشفقانه و سازنده با انتقام خصمانه تفاوت بسیار دارد نقد زدن غیر از نق زدن است منتقد اشکالشناس است منتقم اشکال تراش، منتقد در پى تقویت است، منتقم در پى تضعیف، منتقد راه حل نشان مىدهد، منتقم یأس و بنبست، و در مقام ارائه راه حل نیست منتقد در صدد کشف بیمارى و علاج است و منتقم در صدد ایجاد آن، منتقد طبیب است منتقم رقیب است انتقاد از شفقت است انتقام از خصومت.»(25) بنابراین اولین اصلى که باید از سوى انتقاد کننده رعایت شود این است که در جرح و تعدیلها، در صدد تشخیص درد و اصلاح گرفتارىها و درمان بیمارىها باشد، کینه، خصومت و انتقامگیرى، رقابتهاى سیاسى و جناحى را کنار بگذارد و مرجع تشخیص انتقام از انتقاد هم وجدان خود افراد است.
2- ارائه راهکار براى رسیدن به وضعیت مطلوب: دومین اصلى که باید منتقد، ملاحظه کرده و آن را رعایت کند این است که در کنار اعتراض و انتقاد، حتىالمقدور، سعى کند با ارائه طرح و راهکار، راههاى نیل به وضعیت مطلوب را جستجو کرده و آن را بیان نماید و از این طریق، دانش و مهارتهاى لازم را به آحاد جامعه آموزش داده و منتقل کند «اگر منتقد خواستار منافع دنیایى باشد بدین سان، قدر مىبیند و بر صدر مىنشیند و به تدریج دیگران او را نه به عنوان منتقدى منفى باف و نق زن، بلکه به عنوان ناصحى راهگشا خواهند شناخت و احترام او را پاس خواهند داشت. اگر هم منتقد در پى کسب ثواب اخروى است، باز برایش بهتر است به جاى آن که تنها عیبهاى برادر مسلمانش را به رویش بیاورد، بکوشد تا دستش را بگیرد و او را گامى به پیش ببرد.»(26)
3- ملایمت و بکارگیرى جملههاى مثبت: در تاریخ انسانها، شاید افراد مثل فرعون از لحاظ جرم و جنایت، و گناه و معصیت، انگشتشمار باشد، فرعون که ادعاى خدایى داشت، مردان بنىاسرائیل را قتل عام کرده و زنانشان را به اسارت و بردگى مىبرد.(27) ولى خداى متعال هنگامى پیامبرش را به سوى او مىفرستد به موسى و هارون دستور مىدهد تا با فرعون جنایتکار با نرمى و ملایمت صحبت کرده تا شاید او بر سر عقل آید دست از ظلم و فساد بر دارد و هدایت شود.(28)
دستور خداوند به حضرت موسى، مبنى بر ملایمت با فرعون جنایتکار، اگر چشمبینا، گوش شنوا و عقل سالم وجود داشته باشد، وظیفه و تکلیف مسلمانان را در برخورد با یکدیگر به زیبایى روشن مىنماید. مسلمانان که به فرموده قرآن، برادران همدیگر هستند،(29) لذا سومین اصل و معیارى که منتقد باید مدنظر قرار دهد این است که در مقام جرح و تعدیل دیگران، ملایمت نموده و از کلمات و جملات مثبت، سازنده، مأدبانه و انگیزشى استفاده کرده و بهره ببرد بلکه بهتر است در ابتداء، جهات مثبت مورد نقد را یادآور شود، از کلمات و جملات زشت، زننده و توهینآمیز جداً پرهیز بنماید، این امر باعث خواهد شد بین او و کسى که مورد نقد قرار گرفته است ارتباط سالم برقرار شده و زمینه تعامل و پذیرش نظریات همدیگر فراهم شود.
ولى در صورتى که منتقد با به کارگیرى الفاظ زشت، زننده و رکیک، به طرف مقابل توهین و تحقیر روا دارد، علاوه بر اینکه از نظر مبانى دینى مرتکب گناه و معصیت شده است در بین جامعه و مردم نیز به عنوان شخص هتاک، منفور و منزوى خواهد شد دیدگاه و نظریاتش نیز ارزش و اعتبار خودش را از دست خواهد داد. و ممکن است خودش نیز مورد توهین و تحقیر قرار گیرد. به قول شاعر:
کسى کو با کسى بد ساز گردد
بدو روزى همان بد باز گردد
از امام صادق(ع) نیز نقل شده که مىفرماید: «اگر مىخواهى تو را عزیز و گرامى بدارند، نرمى و ملایمت پیشه کن و اگر مىخواهى خوار و ذلیلت کنند درشتى کن.»(30) حضرت امام خمینى نیز مىفرماید: «لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است»(31) بنابراین منتقد که در صدد اصلاح جامعه و مردم است، مانند طبیب و پرستار مهربان، با مراجعین و بیماران خود، با نرمى و ملایمت برخورد نماید و اگر چنین نکند نه تنها اصلاحات صورت نمىگیرد بلکه مشکلات و درگیرىها بیشتر شده و بخش اعظمى از نیروها، امکانات و فرصتها در جهت تأیید و تکذیب این و آن صرف خواهد شد.
4- استفاده از سؤال: اگر اشکال و انتقاد در قالب طرح یک سؤال یا مجموعهاى از سؤالات، مطرح و عنوان شود، در انتقال اطلاعات و هدایت طرف مقابل، بهتر و بیشتر مىتواند تأثیر داشته باشد، چرا که انسان در هر مقام و موقعیت که قرار داشته باشد، در برخورد با اعتراض و انتقاد، براى دفاع از موقعیت خود جبههگیرى نموده و سنگر مقاومت تشکیل مىدهد، ولى در صورتى که با طرح پرسش، طرف مقابل شخصاً به خطا و اشتباهات خود، پى برده و اطلاع و آگاهى پیدا کند، بدون جبههگیرى و مقاومت تسلیم شده و در صدد رفع نقایص، کاستىها و اشکالات مورد نظر، بر آمده و اقدامات لازم را انجام خواهد داد.
5- نقد همراه با عمل: در برخى موارد ممکن است گفتار و نوشتار، سودى نداشته باشد ولى از طریق مداخلات رفتارى، مىتوان از عملکرد ناشایست و نامطلوب، انتقاد کرد و تفکر مورد نظر و اصلاحى را از طریق عمل و رفتار به طرف مقابل منتقل نمود چرا که انتقاد عملى اثربخشى بسیار عمیقى بر روح و روان مخاطب دارد و به آسانى از ذهن و ضمیر او پاک نمىشود، لذا امام صادق(ع) مىفرماید: «مردم را با اعمالتان به سوى خوبىها و فضایل، دعوت کنید.»(32) در دوره جاهلیت قبل از اسلام، خرافات فراوانى در بین مردم رواج داشت از جمله ازدواج با مطلقه پسرخوانده را جایز نمىدانستند. زینب بنت جحش، زن مؤمنه است که با پیشنهاد پیامبر(ص)، با زید، غلام آزاد شده و پسرخوانده پیامبر، ازدواج مىکند ولى بعد از مدتى بنابر دلایلى از هم جدا مىشوند خداوند براى این که یکى دیگر از سنتهاى غلط را از بین ببرد به پیامبرش دستور مىدهد تا با زینب بن جحش ازدواج کند لذا مىفرماید: «هنگامى که زید، همسرش را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا براى افراد باایمان درباره همسران پسرخوانده خود، هنگامى که آنها را طلاق مىدهند محدودیتى نباشد.»(33)
6- بیان شفاف: آنچه را که مىخواهد مورد انتقاد قرار دهد به طور دقیق و شفاف بیان کند چرا که صراحت کلام، انتقاد را مؤثر مىنماید، لذا از اجمال، کلىگویى و کلام مبهم خوددارى کند.(34) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) تفسیر نمونه، ج 9، ص 433. 2) وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى»(یوسف/ 53) 3) قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (سوره ص/ 83) 4) سوره عصر: «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ» 5) لغتنامه دهخدا، ج 2، ص 2965. 6) لسان العرب، ج 14، ص 254. 7) ضیف شوقى، نقد ادبى، ترجمه لمیعه ضمیرى، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 13. 8) زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبى، ج 1، ص 5، تهران، امیرکبیر، 1354. 9) ژرس - کارلونى، س - فیلو، ترجمه نوشین پزشک، 1368، ص 1. 10) ژرس - کارلونى، س - فیلو، ترجمه نوشین پزشک، 1368، ص 129. 11) ر.ک: ژان بردن، «سقراط»، ترجمه ابوالقاسم پورحسینى، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، ج دوم، 1374، ص 67 - 71. 12) فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَلهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ»(زمر/ 17 - 18) 13) میزان الحکمة، ج 3، ص 2207: «مَن اَیانَ لکَ عیبک فَهُوَ ودودکَ و مَن سائر عیبک فهو عدوک» 14) الکافى، ج 2، ص 166: «المسلم اَخوُا المسلم هو عینه و مرأته و دلیلُه لایَخُونُهُ و لایَخدعه و لایَظلِمُهُ...» 15) غرر الحکم، کلام 134: «اِنّما سُمِى الصَّدیقُ صَدیقاً لِاَنَّهُ یصدقکِ فى نفسک و معایبک». 16) الحیاة، ج 1، ص 196: «اَحَبَّ اخوانى اِلىَّ مَن اَهْدى اِلَىّ عیوبى» 17) صحیفه امام، ج 20، ص 451. 18) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ»(توبه/ 71). 19) بحار، ج 100، ص 93: «لا یأمر بالمعروف و لاینهى عن المنکر الّامَن کان فیه ثلاث خصال: رفیق بما یأمر به رفیق فیما ینهى عنه عدل فیما یأمر به عدل فیما ینهى عنه عالم بما یأمر به عالم بما ینهى عنه» 20) تحف العقول، ص 12: «اما علامة الناصح فاربعة یقضى بالحق و یعطى الحق من نفسه و یرضى للناس ما یرضاه لنفسه ولا یعتدى على احد» 21) صحیفه امام، ج 20، ص 451. 22) همان، ج 5، ص 449. 23) همان، ج 19، ص 363. 24) صحیفه امام، ج 19، ص 365. 25) معرفتشناسى دینى، ص 39، محمد فنایى اشکورى، تهران، برگ، 1374. 26) انتقاد و انتقادپذیرى، ص 108، سید حسن اسلامى، چاپ سوم، 1383، مؤسسه نشر آثار امام خمینى. 27) یُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَآءَکُمْ...»(بقره/ 49) 28) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»(طه/ 44) 29) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»(حجرات/ 10) 30) میزان الحکمة، ج 2، ص 1104: «اِن شئتَ اَنْ تُکرَم فَلِن و اِن شئتَ اَن تهان فاخشن» 31) صحیفه امام، ج 20، ص 127. 32) قرب الاسناد، ص 77، حدیث 251: «کونوا دعاة الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاة بالسنتکم». 33) احزاب/ 37 و 38. 34) سایت: www.hooshmand-mag.com
از سوى دیگر، میزان خطاى انسان در میدان سعى و تلاش زندگى، رقم قابل توجهى را تشکیل مىدهد تا جایى که باعث شده است گفته شود «انسان ذاتاً خطاکار است» روایاتى از معصومان و نیز آیاتى از قرآن کریم به نوعى آن را بیان مىدارد.
قرآنکریم، طبق یک نظر از زبان حضرت یوسف و طبق رأى دیگر از زبان همسر عزیز مصر(1) این گونه مىفرماید: «من خویشتن را تبرئه نمىکنم زیرا نفس آدمى، انسان را به بدى فرمان مىدهد مگر پروردگار من ببخشاید.»(2) محتواى آیه این اصل مسلم را روشن مىسازد که: همه انسانها در فعالیتهاى شبانهروزىشان، مصون از خطا نیستند جز عده خاصى که مورد توجه و عنایت خاص پروردگار جهان قرار مىگیرند.(3)
در سوره عصر، باز هم اصل خاطى بودن انسان، با تأکید بیشترى مورد توجه قرار گرفته است آنجا که مىفرماید: «قسم به عصر که همه انسانها زیانکار هستند مگر کسانى که ایمان به خدا آورده و عمل صالح دارند و همدیگر را به راه راست و صواب دعوت مىکنند.»(4)
بنابراین، اصل مسلم این است که همه انسانها «به جز انبیاء و معصومین، در فعالیتهاى فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و... دچار خطا و گرفتار اشتباه مىشوند و همین امر، باعث طرح اصل دیگر به نام «نقد و انتقاد» در زندگى انسان به خصوص فعالیتهاى جمعى او شده است. تعریف انتقاد
انتقاد از ماده «نقد» به معانى: عیبیابى، و جدا ساختن خوب و بد، و زشت و زیبا، ذکر شده است این معانى از سوى واژهشناسان در زبانهاى فارسى، عربى و انگلیسى، مورد توجه قرار گرفته و در کتب لغت بیان شده است.
لغتنامه دهخدا، با استناد به کتب لغت و ذکر تعاریف مختلف، نتیجه مىگیرد «انتقاد عبارت است از سره کردن، سره گرفتن، بیرون کردن درهمهاى ناسره از میان درهمها، آشکار کردن، عیب شعر بر قایل آن، کاه از دانه جدا کردن.»(5)
لسان العرب، مىگوید: «تمییز الدراهم و اخراج الزیف منها»(6) که به معناى جدا کردن و سره کردن درهم و شناخت اصلى و قلابى آن است، باید توجه داشت که در گذشته پول رایج در بین مردم، سکههاى فلزى گرانقیمت بوده و در ضرب آن، معیار و ملاک مورد اطمینان وجود نداشت لذا امکان تقلب در وزن و عیار آن وجود داشت، براى رفع این معضل و تشخیص صحت و سقم سکههاى ضرب شده به تدریج، کارشناسانى پیدا شدند که با نگاه دقیق و کارشناسانه، سکهها را از حیث وزن و عیار و شکل، بررسى و اصل و تقلبى آن را شناسایى و براى مردم معرفى مىکردند. و به مرور زمان، این اصل و قاعده در حوزههاى دیگرى مثل نظم و نثر و... تسرى و گسترش پیدا کرد.
و در اصطلاح نیز گفتهاند: نقد عبارت از: «تجزیه و تحلیل آثار و ارزیابى آن از نظر فنى» است(7) ماتیوار نولد، نقاد و شاعر انگلیسى، نقد را «سعى و مجاهدهاى مىداند عارى از شائبه اغراض و منافع تا بهترین چیزى که در دنیا دانسته شده است و یا از اندیشه انسان تراوش کرده است، شناخته گردد و شناسانده شود.»(8) و کارلونى، نقد را عبارت از «بررسى آثار گذشته و معاصر به منظور رفع ابهام و توضیح و ارزیابى آنها»(9) معرفى مىکند و مىگوید: «نقد کردن قبل از هر چیز درک کردن است»(10) از مجموعه مطالب یاد شده، مىتوان استفاده کرد که: نقد در اصطلاح عبارت از تحلیل و ارزیابى آثار علمى، هنرى و... گذشته و حال و تشخیص صحت و سقم آن به منظور دفع ابهام و کجفهمىها است.
بنابراین، انتقاد به معناى بیان نقایص و کاستىها مىباشد و این اصل و قاعده در کلیه حوزهها و قلمرو فعالیت انسانها، جریان داشته و دارد. در حقیقت، بیان نقایص و کاستىها باعث رشد انسان و جامعه انسانى در تمام ساحات شده است و همین ویژگى مسیر انسان را از سایر موجودات که به نحوى زندگى اجتماعى دارند، جدا مىسازد.
آثار و پیامدهاى انتقاد
1- نجات از غفلت و فراموشى
از جمله صفات که اکثراً حسرت و اندوه را براى انسان ایجاد مىکند نسیان و فراموشى است به قول سقراط: آدمیان جاهل نیستند بلکه غافلاند و از این رو نیاز به تذکر دارند.(11) افراد و اشخاص که وظیفه مسئولیت خود را فراموش مىکنند، نقد و انتقاد «تذکر و توصیه» مىتواند به یارى و کمک آنان شتافته و از زیانهاى فراوانى که ممکن است دامنگیرشان شود جلوگیرى نماید، حوزه نسیان و فراموشى به عمل خلاصه نمىشود در حوزههاى علمى و عملى نیز دامنگیر انسانها شده و مىشود، غفلت از یک نکته اساسى ممکن است یک نظریه پرداز را دچار خطا و اشتباه کرده و یا متزلزل سازد، نقد، انتقاد و تذکر مىتواند این نقیصه را رفع نماید.
کم نیستند آیات قرآنى که با صراحت انسان را به تفکر، تدبر و تعقل دعوت مىنماید و در طرف مقابل با جملات افلا یتدبرون، افلا یتفکرون، افلا ینظرون، نارضایتى خود را از افراد سُست و سطحىنگر ابراز مىدارد چرا که در سایه تفکر و تعقل است که خیلى از مشکلات حل و فصل مىشود، نقایص و کاستىها شناسایى و مرتفع مىشود. 2- اصلاح خطاها در حوزه عملى و نظرى
انسانهاى غیر معصوم در هر حوزه و حیطهاى «علمى و عملى» که وارد شوند احتمال خطا و لغزش وجود دارد چرا که علم و آگاهى انسان محدود و ناقص است از طرف دیگر شهوات، غرایز و منیتها بر عملکرد او، تأثیر فراوان داشته و دارد، نقد و نقدپذیرى، حتى خود را در معرض نقد قرار دادن، بهترین راه و روش است که مىتواند درصد خطا و اشتباه انسان را کاهش داده و ضریب اطمینان را بالا ببرد، کم نبودهاند بزرگان و معلمان اخلاق که براى شناخت و رفع عیوب نفس، پیشنهاد کرده و مىکنند که درصدد یافتن دوستى باشید که راستین، بصیر و متدین باشد. 3- رشد علوم و فنون
انتقاد، اشکال و عیبجویى، گرچه در ظاهر و ابتداى امر، براى هر انسانى، تلخ و ناخوشایند است ولى نقش بسیار مؤثر و تعیین کننده در جهت رشد و بالندگى انسان در فعالیتهاى فردى و عرصههاى کلان اجتماعى، ایفا مىنماید. اگر انتقاد و عیبیابى نباشد، بدون شک قطار حرکت رشد و تکامل انسان در تمام حوزهها و عرصهها، متوقف خواهد شد و یا سرعت آن، به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و این یک واقعیت انکارناپذیرى است که همه انسانها در زندگى فردى و اجتماعى خود، شب و روز با آن سر و کار دارند.
از باب نمونه، طفل خردسال در ابتداى یادگیرى در اداء و تلفظ حروف، کلمات و جملات، اکثراً دچار اشتباه شده و با خنده، اعتراض و انتقاد والدین و اطرافیان مواجه مىشود ولى اعتراض و انتقاد همراه با هدایت و راهنمایى والدین و افراد خانواده، به مرور زمان مؤثر واقع شده و باعث مىشود اطفال خردسال، اداء و تلفظ حروف و کلمات و جملات را آهسته آهسته یاد بگیرند، اشکالات و نقایص را بر طرف ساخته و وارد مدرسه و اجتماع شده و به سخنوران و سخنسرایان معروف و مشهور تبدیل مىشوند، در راه رفتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن و آداب و معاشرت با دیگران و... قاعده و قانون همان است که گفته شد.
در فعالیتهاى اجتماعى نیز قاعده و قانون فوق حاکم است، پیشرفتهاى اعجازانگیزى که در عرصههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مدیریتى، صنعت و تکنولوژى و... به دست انسان پدیده آمده است ثمره و نتیجه طرح و برنامه، تلاش و فعالیت، و انتقادهاى تلخ و شیرین است که انسانها از ابتدا تا حال از همدیگر داشته و آن را تجربه کرده و به فعلیت رساندهاند و به وضعیت که امروز مشاهده مىشود رسیدهاند.
براى درک مطلب، کافى است به سرگذشت تلفن که امروزه در هر خانهاى و حتى همراه هر انسانى ممکن است وجود داشته باشد، قدرى درنگ کرده و به آن دقت کنیم، دستگاه ابتدایى تلفن که در سال 1876 توسط «گراهام بل» آمریکایى طراحى، ابداع و اختراع شد در مراحل اولیه به زحمت مىتوانست رابطه بین دو انسان را از فاصله چند مترى برقرار کند، ولى با انتقاد، عیبجویى و عیبیابى و دفع نقایص آن، دستگاه ابتدایى آن روز، به سیستم پیچیده امروز تبدیل شده است و این تفاوت و پیشرفت، ثمره و محصول تلاش و فعالیت انسان ، همراه با اعتراض، انتقاد و عیبجویى بوده است نه چیز دیگر.
اگر جامعه بشرى راه انتقاد و عیبیابى را مسدود مىکرد از سیستم پیشرفته و پیچیده فعلى خبرى نبود. در عرصههاى دیگر مثل ماشینهاى پیشرفته، کشتىهاى غولپیکر، هواپیماهاى قارهپیما و ماهوارههایى که کرات دیگر را فتح و تسخیر کرده و مىکنند نیز قصه همان است که گفته شد و این ثمره شیرین نقد و کارکرد انتقاد است و اختصاص به صنعت و تکنولوژى هم ندارد بلکه در عرصههاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، مدیریتى و... جریان دارد. جایگاه انتقاد در مفاهیم دینى
از آنجا که انتقاد و عیبیابى، باعث مىشود انسان، نقایص و کاستىهاى رفتارى خود را در عرصههاى فردى و اجتماعى، شناسایى کرده و در صدد اصلاح آن برآید، آموزههاى دینى نیز انتقاد مثبت، سازنده و انگیزشى را مورد توجه قرار داده و نسبت به آن تأکید و توصیه فراوان نموده است.
در آیات قرآن کریم، گرچه واژه نقد و انتقاد ذکر نشده است ولى جملات و کلمات که بار معنایى نقد و انتقاد را داشته باشند، فراوان دیده مىشود از جمله در سوره زمر، این گونه مىخوانیم: «[اى رسول] تو نیز بندگان را به لطف و رحمت من، بشارت ده، بندگان که سخن حق را مىشنوند و به نیکوتر آن عمل مىکنند. خداوند آنان را به لطف خود هدایت نموده و آنان خردمندان هستند.»(12) برگزیدن سخنِ بهتر از میان سخنهاى فراوان، نیاز به دقت، تأمل و ارزیابى دارد تا صحت و سقم و قوت و ضعف آن، روشن و مشخص گردد. دقت و تفکیک قوت و ضعف و تمییز سره از ناسره، همان نقد و انتقاد سازنده است.
امام على(ع) افرادى و اشخاصى را که عیوب انسان را با خود او در میان گذاشته و بیان مىنماید به عنوان افراد دلسوز و رفیق واقعى معرفى مىنماید، در طرف مقابل، افراد آشنایى که نقایص، کاستىها و عیوب انسان را بیان نکرده و از آن چشمپوشى مىنمایند، به عنوان دشمن معرفى کرده و دورى از آنان را ضرورى و لازم مىدانند: «افرادى که عیوبت را با تو آشکارا بیان کرده و نشان مىدهد، دوستدار تو است و کسانى که عیوب تو را پنهان مىنماید، دشمن تو خواهد بود.»(13)
در آموزههاى دینى از برادران دینى، به عنوان آیینه همدیگر یاد شده است.(14) آیینهاى که بدون غرض و چشمداشتى جهات مثبت و منفى شخصیت برادران دینى را باید نشان دهد و زمینه رشد، تکامل و ترقى آنان را در عرصههاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى فراهم سازد.
حضرت على(ع) علت و فلسفه نامگذارى دوستان نزدیک را به عنوان «صدیق» این گونه بیان مىدارد: «دوست را از آن جهت دوست و صدیق نامیدهاند که در مورد تو و عیبهایت، صداقت داشته و راستش را با تو مىگوید.»(15) امام صادق(ع) نیز بیان عیب و کاستىها را از سوى دوستان به عنوان بهترین هدیه معرفى مىنماید و مىگوید: «محبوبترین برادرانم نزد من کسى است که عیبهایم را به من هدیه کند.»(16) جمله زیباى امام خمینى رهبر کبیر انقلاب، شاید برگرفته از کلام امام صادق(ع) باشد، آنجایى که اعتراض و انتقاد را به عنوان هدیه الهى براى رشد و تعالى انسانها و اجتماعات، معرفى نموده و مىفرماید: «اشکال بلکه تختئه یک هدیه الهى است براى رشد انسانها»(17)
اصولاً جرح و تعدیل و بررسى افکار و نظریات و مشورت در امور زندگى فردى و اجتماعى که به عنوان یک راهکار در آیات شریفه و احادیث نورانى ذکر شده است و نیز دو اصل مهم امر به معروف و نهى از منکر که به عنوان تکلیف الهى و همگانى در آموزههاى دینى مطرح است به نوعى انتقاد همراه با هدایت، راهنمایى و ارائه طرح است. از نظر آیات الهى همه اهل ایمان، بدون استثناء، بدون در نظر داشت مقام و موقعیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، حق نقد و انتقاد دارند لذا مىخوانیم: «مردان و زنان مؤمن، بعضىهاىشان نسبت به همدیگر ولایت دارند همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.»(18) این ولایت و قدرت قانونى انتقاد سازنده است که خداى متعال به همه اهل ایمان داده است تا رسماً و قانوناً بتوانند با انواع منکرات سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، اخلاقى و... مبارزه جدى و پیگیرى را انجام دهند.
نکتهاى که باید دقت کرد این است که در آموزههاى دینى، همانگونه که نقد و انتقاد از اعمال و رفتار همدیگر، آن هم بازگو کردن آن براى خود افراد، مورد توجه قرار گرفته است در عین حال از غیبت، تهمت دروغگویى، تمسخر و استهزاء و تجسس در امور شخصى به شدت منع شده است، آموزههاى دینى، نقد و عیبیابى را به عنوان وسیلهاى که هدف آن، هدایت انسان است ذکر مىنماید، لذا منتقد باید جهات مثبت و سازندگى انتقاد را در نظر داشته و در بیان نقایص و کاستىها، عدالت و انصاف را رعایت کند.
پیامبر گرامى اسلام معیار و ملاک امر به معروف و نهى از منکر را در جمله زیبا این گونه مىفرماید: «هیچ کس حق امر به معروف و نهى از منکر ندارد مگر این که سه تا ویژگى باید داشته باشد اولاً در امر و نهى «= نقد و انتقاد» دیگران رفق و مدارا داشته باشد، ثانیاً در امر و نهى، عدل و انصاف را رعایت کند، ثالثاً شناخت و آگاهى کافى در مورد آنچه که بدان امر و نهى مىکند داشته باشد.»(19) در جاى دیگر مىفرماید: «علامت و نشانه ناصح و منتقد چهار چیز است، به حق داورى مىکند، خودش نیز حق و عدالت را رعایت مىکند. آنچه از مردم توقع و انتظار دارد خودش نیز پاىبند است و بر هیچ کس تعدّى نمىکند.»(20) معیار انتقاد در نظام اسلامى
گفتهاند همه انسانها «به جز معصومین» در زندگى و فعالیتهاى فردى و اجتماعىشان، دچار خطا و اشتباه شده و مىشوند و هر قدر دایره قلمرو فعالیت انسان، وسیع و گسترده شود، ضریب خطا و اشتباهات او بیشتر شده، خطر، ویرانگرى و آسیبرسانى آن، جدىتر مىشود.
اداره یک کشور و مملکت، امر سهل و سادهاى نیست بلکه ظرافتکارىها و پیچیدگىهاى خاص خود را دارا مىباشد، اشخاصى که در رأس این هرم قرار گرفتهاند از رئیس دولت تا معاونین، وزرا، رؤسا، مدیران و... امکان دارد دچار اشتباهات فراوانى شوند و طرح و سیاستى که در پیش مىگیرند، ممکن است کارایى لازم، شایسته و مطلوبى را نداشته باشد، لذا آحاد جامعه به عنوان یک تکلیف الهى و اجتماعى، مسئولیت دارند با چشمان باز، عملکرد آنان را زیر ذرهبین قرار داده خطا و اشتباهات را مورد ارزیابى و نقد منصفانه قرار دهند و به مسئولین گوشزد کنند و با انتقادهاى سازنده و مؤثر خود به دور از اغراض و آلودگىهاى سیاسى و جناحى، زمینه و بستر رشد، تعالى و توسعه کشور را در عرصهها فراهم سازند. لذا اصول و معیارهایى که از سوى منتقد باید رعایت شود را اجمالاً یادآور مىشویم.
1- هدف از انتقاد، نباید انتقام و ویرانگرى بلکه اصلاح و سازندگى باشد. محور اصلى و اساسى هر انتقادى، گذر از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب و تغییر عملکرد فردى و سازمانى و سوق دادن آن در جهت مثبت مىباشد، در نتیجه تکامل و اصلاح در افکار و رفتار را باعث مىشود.
افراد و اشخاصى که راه و روش دیگران را جرح و تعدیل کرده و زیر شلاق و تازیانه نقد قرار مىدهند، قبل از هر چیزى، باید به درون و وجدان خود، مراجعه کرده هدف و نیت خود را زیر ذرهبین قرار داده و ارزیابى کنند که چه عامل باعث شده است فلان رفتار و گفتار را جرح و تعدیل نموده و مورد انتقاد قرار دهند؟ آیا حب و بغضهاى شخصى و جناحى در قضاوت و داورى او، نقش و تأثیر داشته است یا نه؟ چرا که براى تشخیص سازنده بودن انتقاد، هیچ ملاک و معیارى، جز وجدان افراد منتقد، وجود ندارد، تنها انسانهاى منتقد منصف، با مراجعه به درون خویش، متوجه مىشوند که هدفشان چیست؟ انتقام است و یا انتقاد؟
امام راحل، معمار بزرگ عصر حاضر، ضمن اینکه اشکال و انتقاد را به عنوان یک هدیه الهى معرفى کرده و آن را عامل اصلاح امور و رشد انسان و اجتماع، معرفى مىکند(21) مىفرماید: «ما امیدواریم که ایران اولین کشورى باشد که به چنین حکومتى دست مىیابد حکومتى که کوچکترین فرد ایرانى بتواند آزادانه و بدون کمترین خطر، به بالاترین مقام حکومتى، انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.»(22) ولى تأکید مىکند که «انتقاد صحیح از دولت مانع ندارد ولى انتقام و تضعیف نباید باشد»(23) و براى تشخیص انتقاد از انتقام، مراجعه به درون و وجدان خود افراد منتقد را بهترین مرجع مىداند و مىفرماید: «انسان مىفهمد که اگر انتقاد بکند آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است خودش مىفهمد یعنى غالباً مىفهمد.»(24)
یکى از نویسندگان در مقام بیان تفاوت انتقاد از انتقام و یا انتقاد سازنده از انتقاد ویرانگر مىگوید: «انتقاد مشفقانه و سازنده با انتقام خصمانه تفاوت بسیار دارد نقد زدن غیر از نق زدن است منتقد اشکالشناس است منتقم اشکال تراش، منتقد در پى تقویت است، منتقم در پى تضعیف، منتقد راه حل نشان مىدهد، منتقم یأس و بنبست، و در مقام ارائه راه حل نیست منتقد در صدد کشف بیمارى و علاج است و منتقم در صدد ایجاد آن، منتقد طبیب است منتقم رقیب است انتقاد از شفقت است انتقام از خصومت.»(25) بنابراین اولین اصلى که باید از سوى انتقاد کننده رعایت شود این است که در جرح و تعدیلها، در صدد تشخیص درد و اصلاح گرفتارىها و درمان بیمارىها باشد، کینه، خصومت و انتقامگیرى، رقابتهاى سیاسى و جناحى را کنار بگذارد و مرجع تشخیص انتقام از انتقاد هم وجدان خود افراد است.
2- ارائه راهکار براى رسیدن به وضعیت مطلوب: دومین اصلى که باید منتقد، ملاحظه کرده و آن را رعایت کند این است که در کنار اعتراض و انتقاد، حتىالمقدور، سعى کند با ارائه طرح و راهکار، راههاى نیل به وضعیت مطلوب را جستجو کرده و آن را بیان نماید و از این طریق، دانش و مهارتهاى لازم را به آحاد جامعه آموزش داده و منتقل کند «اگر منتقد خواستار منافع دنیایى باشد بدین سان، قدر مىبیند و بر صدر مىنشیند و به تدریج دیگران او را نه به عنوان منتقدى منفى باف و نق زن، بلکه به عنوان ناصحى راهگشا خواهند شناخت و احترام او را پاس خواهند داشت. اگر هم منتقد در پى کسب ثواب اخروى است، باز برایش بهتر است به جاى آن که تنها عیبهاى برادر مسلمانش را به رویش بیاورد، بکوشد تا دستش را بگیرد و او را گامى به پیش ببرد.»(26)
3- ملایمت و بکارگیرى جملههاى مثبت: در تاریخ انسانها، شاید افراد مثل فرعون از لحاظ جرم و جنایت، و گناه و معصیت، انگشتشمار باشد، فرعون که ادعاى خدایى داشت، مردان بنىاسرائیل را قتل عام کرده و زنانشان را به اسارت و بردگى مىبرد.(27) ولى خداى متعال هنگامى پیامبرش را به سوى او مىفرستد به موسى و هارون دستور مىدهد تا با فرعون جنایتکار با نرمى و ملایمت صحبت کرده تا شاید او بر سر عقل آید دست از ظلم و فساد بر دارد و هدایت شود.(28)
دستور خداوند به حضرت موسى، مبنى بر ملایمت با فرعون جنایتکار، اگر چشمبینا، گوش شنوا و عقل سالم وجود داشته باشد، وظیفه و تکلیف مسلمانان را در برخورد با یکدیگر به زیبایى روشن مىنماید. مسلمانان که به فرموده قرآن، برادران همدیگر هستند،(29) لذا سومین اصل و معیارى که منتقد باید مدنظر قرار دهد این است که در مقام جرح و تعدیل دیگران، ملایمت نموده و از کلمات و جملات مثبت، سازنده، مأدبانه و انگیزشى استفاده کرده و بهره ببرد بلکه بهتر است در ابتداء، جهات مثبت مورد نقد را یادآور شود، از کلمات و جملات زشت، زننده و توهینآمیز جداً پرهیز بنماید، این امر باعث خواهد شد بین او و کسى که مورد نقد قرار گرفته است ارتباط سالم برقرار شده و زمینه تعامل و پذیرش نظریات همدیگر فراهم شود.
ولى در صورتى که منتقد با به کارگیرى الفاظ زشت، زننده و رکیک، به طرف مقابل توهین و تحقیر روا دارد، علاوه بر اینکه از نظر مبانى دینى مرتکب گناه و معصیت شده است در بین جامعه و مردم نیز به عنوان شخص هتاک، منفور و منزوى خواهد شد دیدگاه و نظریاتش نیز ارزش و اعتبار خودش را از دست خواهد داد. و ممکن است خودش نیز مورد توهین و تحقیر قرار گیرد. به قول شاعر:
کسى کو با کسى بد ساز گردد
بدو روزى همان بد باز گردد
از امام صادق(ع) نیز نقل شده که مىفرماید: «اگر مىخواهى تو را عزیز و گرامى بدارند، نرمى و ملایمت پیشه کن و اگر مىخواهى خوار و ذلیلت کنند درشتى کن.»(30) حضرت امام خمینى نیز مىفرماید: «لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است»(31) بنابراین منتقد که در صدد اصلاح جامعه و مردم است، مانند طبیب و پرستار مهربان، با مراجعین و بیماران خود، با نرمى و ملایمت برخورد نماید و اگر چنین نکند نه تنها اصلاحات صورت نمىگیرد بلکه مشکلات و درگیرىها بیشتر شده و بخش اعظمى از نیروها، امکانات و فرصتها در جهت تأیید و تکذیب این و آن صرف خواهد شد.
4- استفاده از سؤال: اگر اشکال و انتقاد در قالب طرح یک سؤال یا مجموعهاى از سؤالات، مطرح و عنوان شود، در انتقال اطلاعات و هدایت طرف مقابل، بهتر و بیشتر مىتواند تأثیر داشته باشد، چرا که انسان در هر مقام و موقعیت که قرار داشته باشد، در برخورد با اعتراض و انتقاد، براى دفاع از موقعیت خود جبههگیرى نموده و سنگر مقاومت تشکیل مىدهد، ولى در صورتى که با طرح پرسش، طرف مقابل شخصاً به خطا و اشتباهات خود، پى برده و اطلاع و آگاهى پیدا کند، بدون جبههگیرى و مقاومت تسلیم شده و در صدد رفع نقایص، کاستىها و اشکالات مورد نظر، بر آمده و اقدامات لازم را انجام خواهد داد.
5- نقد همراه با عمل: در برخى موارد ممکن است گفتار و نوشتار، سودى نداشته باشد ولى از طریق مداخلات رفتارى، مىتوان از عملکرد ناشایست و نامطلوب، انتقاد کرد و تفکر مورد نظر و اصلاحى را از طریق عمل و رفتار به طرف مقابل منتقل نمود چرا که انتقاد عملى اثربخشى بسیار عمیقى بر روح و روان مخاطب دارد و به آسانى از ذهن و ضمیر او پاک نمىشود، لذا امام صادق(ع) مىفرماید: «مردم را با اعمالتان به سوى خوبىها و فضایل، دعوت کنید.»(32) در دوره جاهلیت قبل از اسلام، خرافات فراوانى در بین مردم رواج داشت از جمله ازدواج با مطلقه پسرخوانده را جایز نمىدانستند. زینب بنت جحش، زن مؤمنه است که با پیشنهاد پیامبر(ص)، با زید، غلام آزاد شده و پسرخوانده پیامبر، ازدواج مىکند ولى بعد از مدتى بنابر دلایلى از هم جدا مىشوند خداوند براى این که یکى دیگر از سنتهاى غلط را از بین ببرد به پیامبرش دستور مىدهد تا با زینب بن جحش ازدواج کند لذا مىفرماید: «هنگامى که زید، همسرش را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا براى افراد باایمان درباره همسران پسرخوانده خود، هنگامى که آنها را طلاق مىدهند محدودیتى نباشد.»(33)
6- بیان شفاف: آنچه را که مىخواهد مورد انتقاد قرار دهد به طور دقیق و شفاف بیان کند چرا که صراحت کلام، انتقاد را مؤثر مىنماید، لذا از اجمال، کلىگویى و کلام مبهم خوددارى کند.(34) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) تفسیر نمونه، ج 9، ص 433. 2) وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى»(یوسف/ 53) 3) قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (سوره ص/ 83) 4) سوره عصر: «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ» 5) لغتنامه دهخدا، ج 2، ص 2965. 6) لسان العرب، ج 14، ص 254. 7) ضیف شوقى، نقد ادبى، ترجمه لمیعه ضمیرى، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 13. 8) زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبى، ج 1، ص 5، تهران، امیرکبیر، 1354. 9) ژرس - کارلونى، س - فیلو، ترجمه نوشین پزشک، 1368، ص 1. 10) ژرس - کارلونى، س - فیلو، ترجمه نوشین پزشک، 1368، ص 129. 11) ر.ک: ژان بردن، «سقراط»، ترجمه ابوالقاسم پورحسینى، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، ج دوم، 1374، ص 67 - 71. 12) فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَلهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ»(زمر/ 17 - 18) 13) میزان الحکمة، ج 3، ص 2207: «مَن اَیانَ لکَ عیبک فَهُوَ ودودکَ و مَن سائر عیبک فهو عدوک» 14) الکافى، ج 2، ص 166: «المسلم اَخوُا المسلم هو عینه و مرأته و دلیلُه لایَخُونُهُ و لایَخدعه و لایَظلِمُهُ...» 15) غرر الحکم، کلام 134: «اِنّما سُمِى الصَّدیقُ صَدیقاً لِاَنَّهُ یصدقکِ فى نفسک و معایبک». 16) الحیاة، ج 1، ص 196: «اَحَبَّ اخوانى اِلىَّ مَن اَهْدى اِلَىّ عیوبى» 17) صحیفه امام، ج 20، ص 451. 18) وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ»(توبه/ 71). 19) بحار، ج 100، ص 93: «لا یأمر بالمعروف و لاینهى عن المنکر الّامَن کان فیه ثلاث خصال: رفیق بما یأمر به رفیق فیما ینهى عنه عدل فیما یأمر به عدل فیما ینهى عنه عالم بما یأمر به عالم بما ینهى عنه» 20) تحف العقول، ص 12: «اما علامة الناصح فاربعة یقضى بالحق و یعطى الحق من نفسه و یرضى للناس ما یرضاه لنفسه ولا یعتدى على احد» 21) صحیفه امام، ج 20، ص 451. 22) همان، ج 5، ص 449. 23) همان، ج 19، ص 363. 24) صحیفه امام، ج 19، ص 365. 25) معرفتشناسى دینى، ص 39، محمد فنایى اشکورى، تهران، برگ، 1374. 26) انتقاد و انتقادپذیرى، ص 108، سید حسن اسلامى، چاپ سوم، 1383، مؤسسه نشر آثار امام خمینى. 27) یُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَآءَکُمْ...»(بقره/ 49) 28) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»(طه/ 44) 29) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»(حجرات/ 10) 30) میزان الحکمة، ج 2، ص 1104: «اِن شئتَ اَنْ تُکرَم فَلِن و اِن شئتَ اَن تهان فاخشن» 31) صحیفه امام، ج 20، ص 127. 32) قرب الاسناد، ص 77، حدیث 251: «کونوا دعاة الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاة بالسنتکم». 33) احزاب/ 37 و 38. 34) سایت: www.hooshmand-mag.com