ره توشههایى از کلام ختمى مرتبت(ص)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
روز بیست و هشتم ماه صفر، یکى از سختترین و شدیدترین روزها بر آل محمّد بود که در آن روز محور دایره وجود، صاحب وحى صادر نخستین، او که تاج افتخار «لولاک لما خلقت الافلاک» را برسر داشت، به معبود و معشوق خود پیوست و از وفاتش ناله و فریاد در قلمرو ایجاد به اوج رسید و شریک اشک از دیدگان آل عبا سرازیر شد.
فرا رسیدن این ماتم جانسوز را به فرزند دلبندش حضرت ولى اللّه الاعظم ارواحنا فداه و به جهان بشریّت، مسلمانان جهان به ویژه ملّت قدرشناس ایران و مقام معظم رهبرى تسلیت مىگوییم به این امید که پیروى از ثقلین را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم تا پیامبر و خداى پیامبر از ما راضى و خشنود شوند.
خاتم پیامبران محمّد مصطفى (ص) آخرین حلقه رسالت، و پایان دهنده آن است، و به همین جهت افضل پیامبران و سرآمد آنان است از تمام جهات و معجزه جاوید او، قرآن کریم نیز کاملترین و جامعترین کتاب آسمانى است که بر بشر عرضه شده است.
و کلمات و سخنان او در بین کلمات انبیاء نیز برترین و جامعترین سخنان است. آنچه پیش رو دارید گزیدهاى است از کلمات ختمى مرتبت درباره برخى موضوعات مختلف: الف - کوچکهاى بزرگ
انسان نوعاً به گناهان بزرگ (کبیره)توجّه دارد یا آن را مرتکب نمىشود و اگر هم مرتکب شود سعى مىکند در مواقع فراهم بودن زمینه توبه(مانند شب قدر، حضور در عرفات و...) از آن توبه کند و هرگز آنرا فراموش نمىکند.
امّا گناهان کوچک(صغیره) فراوانى از انسان صادر مىشود و بر ترک آن و یا توبه از آن خیلى اهمیت داده نمىشود، و حال آنکه ممکن است همین گناهان ریز گاهى بر اثر کثرت و زیادى و یا فراهم نمودن زمینه گناهان بزرگتر سخت خطرساز باشد، به همین جهت به آنها «کوچکهاى بزرگ» گفته مىشود:
پیامبر خاتم(ص) نیز به این نکته سخت حساسیت داشته و از طرق مختلف انسانها را متوجّه خطر آن نموده است. گاه دستور مىداد که اصحاب سنگ جمع نمایند، وقتى که سنگ جمع مىشد، مىفرمود: سنگها را سرجاى خود برگردانید، اصحاب عرض مىکردند: اى رسولخدا، محل سنگهاى بزرگ را مىدانیم، ولى محل سنگهاى ریز را نمىدانیم حضرت مىفرمود: هدف این نیست که سنگها را در محل خود قرار دهید، غرضم از این دستور این بود که نوعاً گناهان بزرگ را مانند سنگ درشت جایگاه وتوبه از آن را فراموش نمىکنیم ولى گناهان کوچک را به سرعت از یاد مىبریم، مانند سنگهاى ریز که جایگاه آن به فراموشى سپرده مىشود.
گاه مىفرمود: هیزم جمع کنید. اصحاب عرض مىکردند: در این بیابان خشک هیزمى وجود ندارد، مىفرمود: هر کسى به مقدارى که مىتواند جمع کند، وقتى که همه راه مىافتادند، یک وقت مىدیدى تلّى از هیزم جمع شده است. حضرت مىفرمود: با این دستور مىخواستم بفهمانم که گناهان ریز هم مانند هیزم ریز است در بیابان زندگى که به ظاهر دیده نمىشود ولى وقتى جمع شود تلّى از گناه را تشکیل مىدهد که مىتواند صاحبش را دچار آتش ابدى نماید.
و به اباذر اینگونه نصیحت فرمود: «یا اباذر لاتنظر الى صغر الخطیئة ولکن انظر الى من عصیت؛(1) اى اباذر به کوچکى گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسى را نافرمانى مىکنى.»
در جاى دیگر فرمود: «انّ ابلیس رضى منکم بالمحقّرات؛(2) براستى شیطان از شما به انجام گناهان کوچک و حقیر شمرده شده راضى مىشود.»
ایمان مؤمن اقتضا مىکند که هر گناهى را نسبت به پروردگارش بزرگ بداند و از آن به شدّت بترسد، رسول اکرم(ص) فرمود: «انّ المؤمن لیرى ذنبه کانّه تحت صخرةٍ یخاف ان تقع علیه، و الکافر یرى ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(3) براستى مؤمن گناهش را همچون صخرهاى مىپندارد که زیر آن قرار دارد و ترس آن دارد که بر او واقع شود (بر سر او خراب شود) ولى کافر گناهان خود را همچون مگسى مىداند که از جلوى بینى او گذشته است.»
و همچنین امام صادق(ع) فرمود: «اتّقوا المحقرات من الذّنوب...؛(4) از گناهان تحقیر شده پرهیز کنید و گناهان تحقیر شده سخن بنده است که مىگوید: اى کاش غیر از گناه، گناهى برایم نبود.» ب - عقوبت سریع برخى گناهان
هرچند در امّت مرحومه بنابر این است که خیلى از گناهان در این دنیا مجازات در پىنداشته باشد ولى با این حال برخى گناهان در همین دنیا برخى عقوبتها را در پى دارد، رسول اکرم(ص) در سفارش دلسوزانه خود به على(ع) فرمود: «یا على اربعٌ اسرع شىءٍ عقوبةً، رجلٌ احسنت الیه فکافأک بالاحسان اساءةً؛ یا على چهار کس زودتر کیفر مىشوند، مردى که به او خوبى کنى و وى به جاى آن به تو بد کند.و رجلٌ لاتبغى علیه و هو یبغى علیک؛ مردى که تو بر او ظلم نکردهاى ولى وى به تو ستم مىکند.
دیدى که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
و رجلٌ عاقدته على امر فمن امرک الوفاء له و من امره الغدر بک؛ مردى که با او در انجام کارى پیمان بستهاى و وفادار به آن هستى در حالى که او در صدد خیانت به توست.و رجلٌ تصله رحمه و یقطعها؛ مردى که تو با او صله رحم کنى ولى او با تو قطع رابطه کند.»(5)
خالى از لطف نیست که خلاصه روایت طولانى را که آثار برخى گناهان در آن بیان شده منعکس کنیم:
گناهانى که نعمتها را تغییر مىدهند:
1- ظلم بر مردم 2- از دست دادن عادت به کار خیر و نیک 3- کفران نعمت نمودن. خداوند مىفرماید: «خداوند نعمتهایى را که به مردم داده است تغییر نمىدهد این خود مردم هستند که بوسیله افعال و اعمال خودشان تغییر بوجود مىآورند.»(6)
گناهانى که پشیمانى مىآورند:
1- کشتن نفس که خداوند حرام کرده است(7) 2- ترک صله رحم 3- ترک نماز 4- ترک وصیّت 5 - منع زکات گناهانى که باعث نزول بلا مىشوند:
1- سرکشى در برابر مردم 2- استهزاء و مسخره نمودن دیگران 3- با ستم از عالم نافرمانى کردن 4- کمک نکردن به درمانده نالان 5 - یارى نکردن مظلوم 6- ضایع نمودن امر به معروف و نهى از منکر.
گناهانى که روزى را تغییر مىدهد:
1- اظهار فقر و ندارى کردن 2- نماز عشاء را نخوانده خوابیدن
3- قضا نمودن نماز صبح 4- تحقیر نمودن نعمتهاى خدا 5 - از خدا شکایت کردن.
گناهانى که پردهها را مىدرند:
1- شرابخوارى 2- بازى با آلات قمار 3- لغو و بیهودهگویى 4- برملا نمودن عیب دیگران 5 - همنشینى با اهل شک و ریبه .
گناهانى که باعث قدرت دشمنان مىشود.
1- آشکارا ستم نمودن 2- کارهاى زشت را علنى کردن 3- حرام را حلال شمردن 4- نافرمانى از خوبان و نیکان 5 - اطاعت از اشرار
گناهانى که باعث رسوایى مىشود
1- قرض گرفتن با قصد عدم پرداخت آن 2- اسراف در خرج نمودن در مسیر باطل 3- بخل نمودن بر اهل و عیال 4- بد اخلاقى 5 - کم صبرى 6- تنبلى و کسالت را پیشه ساختن 7- اهانت به اهل دیانت .
گناهانى که مانع استجابت دعا مىشود:
1- سوء نیت داشتن 2- بد باطن بودن 3- نفاق و دورویى با برادران دینى 4- یقین به اجابت دعا نداشتن 5 - تأخیر انداختن نمازهاى واجب 6- ترک احسان و نیکى و صدقه 7- بد زبانى و فحاشى.
و گناهانى که حبس باران مىکند:
1- به ناحق قضاوت کردن قاضیان 2- شهادت دروغ دادن 3- کتمان شهادت حق کردن 4- قرض الحسنه به کسى ندادن 5 - ترک احسان و نیکوکارى 6- بى رحمى بر فقرا 7- ستم بر یتیمان و بیوه زنان 8 - ردّ سائل و فقرا در شب (8)
و پیامبر اکرم(ص) در یک جمع بندى گناهان خطر زا و بلاآور را چنین بیان نمود:
«هرگاه امّت من پانزده خصلت را دارا شوند به بلا دچار مىشوند. عرض شد اى پیامبر خدا آن خصلتها چیست؟ فرمود: هرگاه در آمدها در دست عدّهاى مخصوص باشد و امانت را غنائم (جنگى) شمارند (و براحتى خیانت کنند) و پرداخت زکات را خسارت بدانند، مردان به فرمان همسرانشان باشند ولى از مادر نافرمانى کنند، نسبت به دوستان خود نیکوکار باشند ولى نسبت به پدران جفا کنند، آوازهاى نامشروع در مسجدها بلند شود، و مرد (فرد) را از ترس شرّش احترام کنند، ساز (و آواز) بنوازند، و آیندگان این امّت و پیشینیان خود را لعنت کنند در چنین شرائطى منتظر بلا باشند و...»(9) ج - آخرت را فراموش نکنید
واقعیت امر این است که بعد از فروکش کردن جنگ و پذیرش صلح و بسته شدن راه شهادت خیلىها مرگ و قیامت را فراموش کردهاند. آنچنان چهاردستى به دنیا و بهتر کردن زندگى و بزرگ کردن منزل و بهتر نمودن ماشین و... چسبیدهاند که گویى اصلاً قیامت و مرگى وجود ندارد، از طرف دیگر خود آخرت فراموشى باعث غفلت و قساوت قلبها مىشود، قرآن کریم این کتاب غفلتزا و انسان ساز در بیش از یک سوم آیات خود به نوعى مسائل مرگ و قیامت و آخرت و حساب آن را تذکر داده است تا مردم آخرت را فراموش نکنند و از آثار و برکات یاد آخرت که زنده شدن قلبها، غفلت زدایىها و کنترل شهوات و تمایلات نفسانى و...است بى بهره نباشند.
پیامبر اکرم(ص) نیز در راستاى قرآن از جمله مسائلى را که سخت مورد توجّه و تذکر قرار داده است یاد آخرت و مرگ و حساب است. گویا آینده امّت خویش را مىدید که چگونه سرگرم دنیا شدهاند، و با فریادى به بلنداى ابدیت فرمود: «مالى ارى حبّ الدّنیا قد غلب على کثیرٍ من النّاس حتّى کانّ الموت فى هذه الدنیا على غیرهم کتب و کانّ الحق فى هذه الدّنیا على غیرهم وجب؛چه شده است که مىبینم دنیادوستى بر بسیارى از مردم چیره گشته است تا آنجا که گویا در این دنیا مرگ براى غیر آنان رقم خورده؟! گویا حق در این دنیا بر دیگران واجب است» در ادامه مىفرماید: «و حتّى کانّ مایسمعون من خبر الا موات قبلهم عندهم لسبیل قومٍ سفر عمّا قلیلٍ الیهم راجعون، تبوّؤونهم اجداثهم و تأکلون تراثهم و انتم مخلّدون بعدهم، هیهات هیهات؛ تا آنجا که وقتى خبر مردگان پیش از خود را مىشنوند چنین مىپندارند که آنان به مسافرتى رفتهاند و به زودى نزد اینان برمىگردند! آنان را به خاک مىسپارید و میراثشان را مىخورید و (آنگاه مىپندارید که) خود بعد از آنان جاوید مىمانید؟! هیهات هیهات خیلى پندارى دور از حقیقت است» آنگاه فریاد بر مىآورد:
«آیا آیندگان از گذشتگان پند نمىگیرند؟! براستى که هر پند و اندرزى را که در قرآن آمده نادیده گرفته و به دست فراموشى سپردند و از فرجام بد هر کار ناروا خود را در امان پنداشتند و از نزول هیچ بلا و بروز هیچ حادثه ناخوشایندى نهراسیدند.»(10)
در جاى دیگر درباره نقش یاد مرگ فرمود: «کفى بالموت واعظاً و کفى بالتّقى غنىً و کفى بالعبادة شغلاً و کفى بالقیامة موئلاً و باللّه مجازیاً؛(11) مرگ براى پند آموزى و تقوا براى بىنیازى، و عبادت براى شغل کافى است. و رستاخیز را همین بس که پناهگاه آینده و خداوند تنها جزا بخش مىباشد.»
و درباره اثر گرانسنگ یاد آخرت فرمود: «من اصبح وامسى والآخرة اکبر همّه جعل اللّه الغنى فى قلبه و جمع له امره و لم یخرج من الدّنیا حتّى یستکمل رزقه...؛(12) هر کس صبح و شام کند و بزرگترین غصّه (و هدفش) و هم او آخرت باشد خداوند دل او را بىنیاز نماید و کارش را رو به راه کند و از دنیا نرود مگر این که همه روزى خود را دریافت نماید و (بر عکس) هر کس صبح و شام کند و بزرگترین قصدش دنیا باشد، خداوند فقر را در مقابل دیدگانش قرار داده و کارش را پریشان سازد و از دنیا هم چیزى بیشتر از آن که مقدّرش بوده به دست نیاورد.»(13) د: سفارشات خدا به پیامبر(ص)
گویندهاى خردمند به اندازه درک و فهم مستمع خویش سخن مىگوید، قطعاً اگر گویندهاى رئیس و خالق همه خردمندان باشد همچون خداى متعال و مستمع عقل کل باشد مانند پیامبر خاتم(ص) یقیناً سفارشات و سخنان از ژرفا و عمق بیشترى برخوردار خواهد بود، و دُر و گوهرهاى نایابى خواهد بود که به سادگى نمىتوان به آن دسترسى پیدا نمود. از این قبیل است سفارشات حضرت حق به بنده سراسر خلوص و حضورش حضرت محمد(ص) که فرمود: «اوصانى ربّى بتسع: اوصانى بالاخلاص فى السّرّ و العلانیة و العدل فى الرّضا و الغضب و القصد فى الفقر و الغنى؛پروردگارم مرا به نه چیز سفارش کرده است: اخلاص در نهان و عیان، رفتار عادلانه در حال خشنودى و خشم، میانه روى در حال بینوایى و توانگرى و ادامه داد:و ان اعفو عمّن ظلمنى، و اعطى من حرمنى، و اصل من قطعنى، و ان یکون صمتى فکراًو منطقى ذکراً و نظرى عبراً؛ و این که درگذرم از کسى که به من ستم روا داشته، بخشش نمایم به کسى که از من دریغ نموده، و ارتباط داشته باشم با کسى که قطع رابطه کرده با من، و اینکه سکوتم اندیشیدن، سخنم ذکر(خدا) و نگاهم عبرتآموز باشد.»(14) ه. به سه گروه رحم کنید
ترحم و مهربانى نسبت به همه خوب است ولى نسبت به برخى افراد که بر اثر حوادث روزگار وضع استثنایى پیدا کردهاند باید بیشتر ترحّم شود، تا شکست آنها جبران و زخمهایشان التیام یابد، در همین راستا پیامبر گرامى اسلام فرمود: «ارحموا عزیزاً ذلّ و غنیّاً افتقر و عالماً ضاع فى زمانٍ جهّالٍ؛(15) به عزتمندى که خوار شده و ثروتمندى که فقیر گشته و به دانشمندى که در زمان مردمان نادان تباه شده رحم کنید.»
پیامبر اکرم(ص) کسى نیست که آنچه مىفرماید خود به آن عمل نکند، بلکه بیش و پیش از دیگران به سخنان خود عامل است به این نمونه توجّه کنید. ترحم بر دختر حاتم طائى
از حاتم طائى سخاوتمند معروف عرب پسرى به نام عدى و دخترى باقى ماند، دخترش بر اثر حمله رزمندگان اسلام به بت کده قبیله «طى» با عدهاى اسیر شد و عدى به شام فرار کرد و بعدها در ردیف مسلمانان مبارز و مجاهد درآمد و ریاست منطقه را بعد از پدر جوانمردش به عهده گرفت.
دختر حاتم در مدینه در خانهاى در نزدیکى مسجد پیامبر(ص) که مرکز اسیران بود نگهدارى مىشد، روزى که پیامبر اکرم(ص) براى رفتن به مسجد براى نماز از آنجا عبور مىکرد، دختر حاتم از فرصت استفاده کرد، عرض کرد: «یا رسول اللّه، هلک الوالد و غاب الوافد فامنن منّ اللّه علیک؛ اى رسول خدا(ص) پدرم درگذشته و سرپرست من ناپدید شده، بر من منّت گذار خدا بر تو منّت گذارد... پیامبر در پاسخ گفت: براى رفتن (به شام) شتاب مکن من تصمیم گرفتهام که ترا همراه شخصى امین به زادگاهت بازگردانم ولى فعلاً مقدمات مسافرت شما فراهم نیست. روزى کاروانى از خویشاوندان حاتم از مدینه به سوى شام حرکت مىکند پیامبر اکرم(ص) دختر حاتم را همراه با مبلغى پول به عنوان هزینه سفر و مرکبى رهوار و مقدارى لباس به سوى شام مىفرستد.
برادرش عدى مىگوید: من در شام در غرفه منزل نشسته بودم ناگهان دیدم شترى با کجاوه در برابر منزل من زانو به زمین زد، دیدم خواهرم است، خواهرم را از کجاوه پیاده کرده و به منزل بردم... از خواهرم درباره پیامبر پرسیدم او گفت: در شخص وى فضائل و ملکات بسیار عالى دیدم و مصلحت مىبینم که هرچه زودتر با او پیمان دوستى ببندى زیرا اگر او رسولخدا باشد در این صورت فضیلت از آن کسى خواهد بود که پیش از دیگران به وى ایمان آورده باشد، و اگر فرمانرواى عادى باشد هرگز از او ضررى به تو نخواهد رسید و از سایه قدرت او بهرهمند خواهى بود و همین کلمات باعث شد که عدى به مدینه رود و اسلام اختیار کند.(16) آرى دختر حاتم که در خانواده بزرگ و آبرومند به دنیا آمده بود به این جهت پیامبر اکرم(ص) آنگونه با او با لطف و مهربانى رفتار نمود و اثرات آن رفتار نیز به زودى ظاهر شد. و- پرسش کلید علم و دانش
پرسش و پاسخ هدایتگرانه، روشى است که قرآن بر آن سفارش و تأکید نموده است و از جامعه بشرى خواسته است که شبهات و مشکلات خود را نزد عالمان و فرهیختگان مطرح نمایند، چنان که فرمود: «فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لاتعلمون؛(17) اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید.»
قرآن به این حد اکتفا نکرده بلکه به اهمّ پرسشها و شبهاتى که در عهد و دوران رسالت مطرح بوده پاسخ داده به این جهت واژه «یسألونک؛ از تو مىپرسند» پانزده بار در قرآن آمده است.
از سوى دیگر در پرتو وسایل ارتباط جمعى و پیشرفت صنعتى جهان امروز به صورت دهکده در آمده است که افکار و اندیشه با سرعت تمام در سرتاسر جهان پخش و منتشر و در هر جامعه مخصوصاً جوامع اسلامى همواره جوانان با یک رشته پرسشهاى نو روبرو هستند که وظیفه دارند براى حل این پرسشها و شبهات به علما و کارشناسان دینى مراجعه نمایند. پیامبر اکرم(ص) در راستاى حل شبهات جامعه اولاً دستور مىدهد، و تشویق مىکند که سؤال کنید، آنجا که فرمود: «العلم خزائن و مفاتیحه السّؤال فاسألوا رحمکم اللّه فانّه تؤجر اربعةً: السّائل و المتکلّم و المستمع و المحبّ لهم؛(18) دانش گنجینههایى است که کلیدهایش پرسش است، پس بپرسید - خداوند شما را رحمت کند - زیرا (با پرسش) چهار کس اجر و پاداش داده مىشود: پرسشگر،پاسخگو،شنونده و دوستدار آنان.»
و ثانیاً دستور مىدهد که کامل و عمیق و صحیح پرسش کنید، چنان که فرمود: «حسن المسأله نصف العلم و الرّفق نصف العیش؛(19) خوب پرسیدن نیمى از دانش و نرم رفتارى نیمى از زندگى خوش است.»
و ثانیاً مشخص فرمود که از چه کسانى پرسش نمایید: «سائلو العلماء و خاطبوا الحکماء و جالسو الفقراء؛(20) از دانشمندان و علما بپرسید، با حکما گفتگو کنید و با تهیدستان همنشینى نمایید.» ز - ستایش از فاجر ممنوع
بیش از 35 گناه از زبانى به این کوچکى صادر مىشود. این زبان چه آبروهایى را که نبرده و چه خونهایى را که نریخته و چه فتنههایى را که ایجاد نکرده و... به این جهت پیامبر هدایت سخت بر حفظ و نگهدارى زبان سفارش نموده است، لذا به مردى که از او نصیحت خواست فرمود: «احفظ لسانک، ثمّ قال یا رسول اللّه اوصینى؟ قال احفظ لسانک؛ ثم قال: یا رسول اللّه اوصینى؟ فقال ویحک و هل یکبّ النّاس على مناخرهم فى النّار الا حصائد السنتهم؛(21) زبانت را نگهدار، سپس گفت: اى پیامبر خدا، نصیحتى دیگرم فرماى! فرمود: زبانت را نگهدار. آنگاه گفت اى رسول خدا نصیحتم فرماى! فرمود: واى بر تو! آیا جز این است که مردم براى آنچه با زبان دِرو کنند به دوزخ افکنده شوند؟»
یکى از گناهان زبان تعریف و تمجید از فاجر و اهل گناه است که متأسفانه امروزه در رسانهها گاهى این گناهان انجام مىگیرد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اذا مُدِحَ الفاجر اهتزّ العرش و غضب الرّبّ؛ هنگامى که فاجرى مورد مدح و ستایش قرار مىگیرد، عرش (خدا) به لرزه مىآید و پروردگار خشم مىگیرد.» ح - جایگاه عقل در کلام ختمى مرتبت
از بزرگترین نعمتهایى که خداوند به انسان عنایت فرموده، عقل است، خیر دنیا و آخرت انسان بستگى به عقل و بهرهبردارى از آن دارد. به نمونههایى از سخنان پیامبر اکرم(ص) عقل کل، و رئیس العقلاء درباره عقل اشاره مىشود. 1- اهمیت عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «قوام المرء عقله ولادین لمن لاعقل له؛(22) نگهدارنده مرد (و انسان) عقل اوست آن کس که عقل ندارد دین (کامل) ندارد.» و فرمود: «انّما یدرک الخیر کلّه بالعقل، ولادین لمن لا عقل له؛(23) تمام خیرها فقط با عقل قابل درک است، آن کس که عقل ندارد، دین ندارد.»
و در جاى دیگر برترین نعمت را عقل دانسته، مىفرماید: «انّ اللّه خلق العقل فقال له اقبل فاقبل و قال له ادبر فادبر فقال اللّه تبارک و تعالى و عزّتى و جلالى ما خلقت خلقاً اعظم منک ولااطوع منک؛(24) و براستى، خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن و او رو کرد، سپس فرمود: برگرد او برگشت. آنگاه خداى تبارک و تعالى به او فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که من آفریدهاى از تو بزرگتر و فرمانبردارتر نیافریدم.» 2- معناى عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ العقل عقالٌ من الجهل و النّفس مثل اخبث الدّواب فان لم تعقل حارث فالعقل عقال من الجهل؛(25) همانا عقل زانوبندى است بر نادانى و نفس (امّاره) مانند پلیدترین جانوران است که اگر پایش بسته نشود، بیراهه مىرود و سرگردان مىشود پس عقل زانوبند نادانى است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود: «العقل نورٌ خلقه اللّه للانسان و جعله یضىء على القلب لیعرف به الفرق بین المشاهدات من المغیبات؛(26) عقل نورى است که خدا آن را براى انسان آفریده و آن را آفریده که بر قلب انسان روشنایى دهد تا به وسیله آن بین آنچه ظاهر است از آنچه غایب است فرق گذارد.» 3- ثواب و عقاب بر اساس عقل است
در یک جا فرمود: «بک ابدء و بک اعید، لک الثواب و علیک العقاب؛(27) به تو آغاز کردم (خلقت را) و تو را به درگاه خود برگردانم.»
در جاى دیگر آمده که: « جمعى در محضر پیامبر از مردى تعریف و تمجید کردند، تا آنجا که تمام صفات نیک او را برشمردند، پیامبر(ص) فرمود: «کیف عقل الرّجل» عقل این مرد چگونه است؟(و بر چه پایهاى است) در پاسخ گفتند: اى پیامبر خدا! ما از کوشش او در عبادت و کارهاى نیک او گزارش مىدهیم و شما درباره عقل او از ما پرسش مىکنى؟ پیامبر فرمود: شخص احمق به خاطر کم عقلىاش بیشتر ضربه مىخورد تا شخص فاجر به خاطر فسق و فجورش! و همانا مردم در فرداى قیامت به اندازه خردشان به درجات برآیند و به پروردگارشان تقرّب یابند.»(28) 4- نشانه عقل و عاقلان
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «صفات عاقل این است که در برابر کسى که با نادانى برخورد کرد بردبارى مىکند و از کسى که به او ظلم کرده مىگذرد، و در برابر کسى که پایینتر از اوست فروتنى مىکند و مسابقه مىگذارد با کسى که بالاتر از اوست در نیکى، و هرگاه بخواهد سخن مىگوید تدبّر مىکند، اگر خوب و خیر باشد مىگوید و سود مىبرد و اگر شر باشد سکوت مىکند و سالم مىماند. هرگاه فتنهاى پیش آید به خدا پناه مىبرد. و دست و زبانش را (از گناه) باز دارد و هرگاه فضیلتى را ببیند به دنبال آن تلاش مىکند، از حیاء جدا نمىشود، و دور حرص نمىرود، این ده خصلتى است که عاقل به وسیله او شناخته مىشود.»(29)
و در جاى دیگر درباره نشانه عاقلان فرمود: «الاومن علامات العقل التجافى عن دارالغرور و الانابة الى دار الخلود، و التّزوّد لسکنى القبور و التّاهبّ لیوم النشور؛(30) بیدار باشید از نشانههاى عقل دورى گزیدن از دنیا، و برگشت به خانه همیشگى (یعنى آخرت) و توشه جمع کردن براى سکونت قبرها، و آمادگى براى روز قیامت است.» نشانههاى کمال عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «قسّم اللّه العقل ثلاثة اجزاءٍ فمن کنّ فیه کمل عقله و من لم یکنّ فلا عقل له، حسن المعرفة باللّه و حسن الطّاعة للّه و حسن الصّبر على امر اللّه؛(31) خداوند عقل را سه قسمت کرده است هر کس همه آنها را داشته باشد عقل او کامل است و هر کس همه را دارا نباشد از عقل بىبهره است: خوب شناختن خدا، خوب طاعت کردن براى خدا و خوب پایدارى نمودن بر کار خدا»
مرد مسیحى نجرانى وارد مدینه شد. او داراى زبان گویا و رفتارى با وقار و پرهیبت بود کسى گفت: اى رسول خدا(ص) «ما اعقل هذا النصرانى؟!؛ این مرد مسیحى چه خردمند است. حضرت گوینده را از این سخن منع کرد و فرمود(که خوب سخن گفتن نشانه عقل نیست بلکه) مه انّ العاقل من وحّد اللّه و عمل بطاعته؛ ساکت باش، عاقل کسى است که خدا را یگانه بداند و به طاعت او عمل نماید.»(32) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مستدرک الوسایل، ج 2، ص 315، مجموعه ورّام، ج 2، ص 53، امالى طوسى، ج2، ص 140. 2. بحارالانوار، ج 73، ص 363. 3. همان، ص 345. 4. تحف العقول على بن شعبه قم انتشارات آل على، اوّل، 1382، ص 18. 5. سوره رعد، آیه 11. 6. سوره مائده، آیه 31. 7. وسائل الشیعه، حرّ عاملى، ج 11، ص 519 - 530. 8. تحف العقول، همان، ص 88 شماره 138. 9. همان، ص 50، با ترجمه آزاد. 10. همان، ص 56، شماره 1. 11. همان، ص 80، شماره 104. 12. همان، ص 58. 13. همان، ص 60، شماره 15. 14. مغازى واقدى، ج 3، ص 988 - 989، سیره ابن هشام، ج 2، ص 578 - 581 به نقل از فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، نشر عمّار، ج 1- 2، ص 767 - 769. 15. سوره نحل، آیه 43. 16. تحف العقول، همان، ص 66، شماره 39. 17. همان، شماره 159، ص 94. 18. همان، ص 66، شماره 40. 19. همان، ص 92. 20. روضة الواعظین، ص 9، به نقل از منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص 357. 21. همان، ص 358، و تحف العقول، همان، ص 90 شماره 143. 22. تحف العقول، همان، ص 28، 23. همان. 24. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 358 و غوااللآلى، ج 1، ص 248، روایت 1. 25. همان. 26. همان، ص 90، شماره 144 و مجمع البیان، ج 10، ص487. 27. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 359 و تحف العقول، ص 48. 28. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 360، روایت 4411 و اعلام الدین، ص 333. 29. همان، ص 90، روایت 145. 30. همان، روایت 146.
فرا رسیدن این ماتم جانسوز را به فرزند دلبندش حضرت ولى اللّه الاعظم ارواحنا فداه و به جهان بشریّت، مسلمانان جهان به ویژه ملّت قدرشناس ایران و مقام معظم رهبرى تسلیت مىگوییم به این امید که پیروى از ثقلین را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم تا پیامبر و خداى پیامبر از ما راضى و خشنود شوند.
خاتم پیامبران محمّد مصطفى (ص) آخرین حلقه رسالت، و پایان دهنده آن است، و به همین جهت افضل پیامبران و سرآمد آنان است از تمام جهات و معجزه جاوید او، قرآن کریم نیز کاملترین و جامعترین کتاب آسمانى است که بر بشر عرضه شده است.
و کلمات و سخنان او در بین کلمات انبیاء نیز برترین و جامعترین سخنان است. آنچه پیش رو دارید گزیدهاى است از کلمات ختمى مرتبت درباره برخى موضوعات مختلف: الف - کوچکهاى بزرگ
انسان نوعاً به گناهان بزرگ (کبیره)توجّه دارد یا آن را مرتکب نمىشود و اگر هم مرتکب شود سعى مىکند در مواقع فراهم بودن زمینه توبه(مانند شب قدر، حضور در عرفات و...) از آن توبه کند و هرگز آنرا فراموش نمىکند.
امّا گناهان کوچک(صغیره) فراوانى از انسان صادر مىشود و بر ترک آن و یا توبه از آن خیلى اهمیت داده نمىشود، و حال آنکه ممکن است همین گناهان ریز گاهى بر اثر کثرت و زیادى و یا فراهم نمودن زمینه گناهان بزرگتر سخت خطرساز باشد، به همین جهت به آنها «کوچکهاى بزرگ» گفته مىشود:
پیامبر خاتم(ص) نیز به این نکته سخت حساسیت داشته و از طرق مختلف انسانها را متوجّه خطر آن نموده است. گاه دستور مىداد که اصحاب سنگ جمع نمایند، وقتى که سنگ جمع مىشد، مىفرمود: سنگها را سرجاى خود برگردانید، اصحاب عرض مىکردند: اى رسولخدا، محل سنگهاى بزرگ را مىدانیم، ولى محل سنگهاى ریز را نمىدانیم حضرت مىفرمود: هدف این نیست که سنگها را در محل خود قرار دهید، غرضم از این دستور این بود که نوعاً گناهان بزرگ را مانند سنگ درشت جایگاه وتوبه از آن را فراموش نمىکنیم ولى گناهان کوچک را به سرعت از یاد مىبریم، مانند سنگهاى ریز که جایگاه آن به فراموشى سپرده مىشود.
گاه مىفرمود: هیزم جمع کنید. اصحاب عرض مىکردند: در این بیابان خشک هیزمى وجود ندارد، مىفرمود: هر کسى به مقدارى که مىتواند جمع کند، وقتى که همه راه مىافتادند، یک وقت مىدیدى تلّى از هیزم جمع شده است. حضرت مىفرمود: با این دستور مىخواستم بفهمانم که گناهان ریز هم مانند هیزم ریز است در بیابان زندگى که به ظاهر دیده نمىشود ولى وقتى جمع شود تلّى از گناه را تشکیل مىدهد که مىتواند صاحبش را دچار آتش ابدى نماید.
و به اباذر اینگونه نصیحت فرمود: «یا اباذر لاتنظر الى صغر الخطیئة ولکن انظر الى من عصیت؛(1) اى اباذر به کوچکى گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسى را نافرمانى مىکنى.»
در جاى دیگر فرمود: «انّ ابلیس رضى منکم بالمحقّرات؛(2) براستى شیطان از شما به انجام گناهان کوچک و حقیر شمرده شده راضى مىشود.»
ایمان مؤمن اقتضا مىکند که هر گناهى را نسبت به پروردگارش بزرگ بداند و از آن به شدّت بترسد، رسول اکرم(ص) فرمود: «انّ المؤمن لیرى ذنبه کانّه تحت صخرةٍ یخاف ان تقع علیه، و الکافر یرى ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(3) براستى مؤمن گناهش را همچون صخرهاى مىپندارد که زیر آن قرار دارد و ترس آن دارد که بر او واقع شود (بر سر او خراب شود) ولى کافر گناهان خود را همچون مگسى مىداند که از جلوى بینى او گذشته است.»
و همچنین امام صادق(ع) فرمود: «اتّقوا المحقرات من الذّنوب...؛(4) از گناهان تحقیر شده پرهیز کنید و گناهان تحقیر شده سخن بنده است که مىگوید: اى کاش غیر از گناه، گناهى برایم نبود.» ب - عقوبت سریع برخى گناهان
هرچند در امّت مرحومه بنابر این است که خیلى از گناهان در این دنیا مجازات در پىنداشته باشد ولى با این حال برخى گناهان در همین دنیا برخى عقوبتها را در پى دارد، رسول اکرم(ص) در سفارش دلسوزانه خود به على(ع) فرمود: «یا على اربعٌ اسرع شىءٍ عقوبةً، رجلٌ احسنت الیه فکافأک بالاحسان اساءةً؛ یا على چهار کس زودتر کیفر مىشوند، مردى که به او خوبى کنى و وى به جاى آن به تو بد کند.و رجلٌ لاتبغى علیه و هو یبغى علیک؛ مردى که تو بر او ظلم نکردهاى ولى وى به تو ستم مىکند.
دیدى که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
و رجلٌ عاقدته على امر فمن امرک الوفاء له و من امره الغدر بک؛ مردى که با او در انجام کارى پیمان بستهاى و وفادار به آن هستى در حالى که او در صدد خیانت به توست.و رجلٌ تصله رحمه و یقطعها؛ مردى که تو با او صله رحم کنى ولى او با تو قطع رابطه کند.»(5)
خالى از لطف نیست که خلاصه روایت طولانى را که آثار برخى گناهان در آن بیان شده منعکس کنیم:
گناهانى که نعمتها را تغییر مىدهند:
1- ظلم بر مردم 2- از دست دادن عادت به کار خیر و نیک 3- کفران نعمت نمودن. خداوند مىفرماید: «خداوند نعمتهایى را که به مردم داده است تغییر نمىدهد این خود مردم هستند که بوسیله افعال و اعمال خودشان تغییر بوجود مىآورند.»(6)
گناهانى که پشیمانى مىآورند:
1- کشتن نفس که خداوند حرام کرده است(7) 2- ترک صله رحم 3- ترک نماز 4- ترک وصیّت 5 - منع زکات گناهانى که باعث نزول بلا مىشوند:
1- سرکشى در برابر مردم 2- استهزاء و مسخره نمودن دیگران 3- با ستم از عالم نافرمانى کردن 4- کمک نکردن به درمانده نالان 5 - یارى نکردن مظلوم 6- ضایع نمودن امر به معروف و نهى از منکر.
گناهانى که روزى را تغییر مىدهد:
1- اظهار فقر و ندارى کردن 2- نماز عشاء را نخوانده خوابیدن
3- قضا نمودن نماز صبح 4- تحقیر نمودن نعمتهاى خدا 5 - از خدا شکایت کردن.
گناهانى که پردهها را مىدرند:
1- شرابخوارى 2- بازى با آلات قمار 3- لغو و بیهودهگویى 4- برملا نمودن عیب دیگران 5 - همنشینى با اهل شک و ریبه .
گناهانى که باعث قدرت دشمنان مىشود.
1- آشکارا ستم نمودن 2- کارهاى زشت را علنى کردن 3- حرام را حلال شمردن 4- نافرمانى از خوبان و نیکان 5 - اطاعت از اشرار
گناهانى که باعث رسوایى مىشود
1- قرض گرفتن با قصد عدم پرداخت آن 2- اسراف در خرج نمودن در مسیر باطل 3- بخل نمودن بر اهل و عیال 4- بد اخلاقى 5 - کم صبرى 6- تنبلى و کسالت را پیشه ساختن 7- اهانت به اهل دیانت .
گناهانى که مانع استجابت دعا مىشود:
1- سوء نیت داشتن 2- بد باطن بودن 3- نفاق و دورویى با برادران دینى 4- یقین به اجابت دعا نداشتن 5 - تأخیر انداختن نمازهاى واجب 6- ترک احسان و نیکى و صدقه 7- بد زبانى و فحاشى.
و گناهانى که حبس باران مىکند:
1- به ناحق قضاوت کردن قاضیان 2- شهادت دروغ دادن 3- کتمان شهادت حق کردن 4- قرض الحسنه به کسى ندادن 5 - ترک احسان و نیکوکارى 6- بى رحمى بر فقرا 7- ستم بر یتیمان و بیوه زنان 8 - ردّ سائل و فقرا در شب (8)
و پیامبر اکرم(ص) در یک جمع بندى گناهان خطر زا و بلاآور را چنین بیان نمود:
«هرگاه امّت من پانزده خصلت را دارا شوند به بلا دچار مىشوند. عرض شد اى پیامبر خدا آن خصلتها چیست؟ فرمود: هرگاه در آمدها در دست عدّهاى مخصوص باشد و امانت را غنائم (جنگى) شمارند (و براحتى خیانت کنند) و پرداخت زکات را خسارت بدانند، مردان به فرمان همسرانشان باشند ولى از مادر نافرمانى کنند، نسبت به دوستان خود نیکوکار باشند ولى نسبت به پدران جفا کنند، آوازهاى نامشروع در مسجدها بلند شود، و مرد (فرد) را از ترس شرّش احترام کنند، ساز (و آواز) بنوازند، و آیندگان این امّت و پیشینیان خود را لعنت کنند در چنین شرائطى منتظر بلا باشند و...»(9) ج - آخرت را فراموش نکنید
واقعیت امر این است که بعد از فروکش کردن جنگ و پذیرش صلح و بسته شدن راه شهادت خیلىها مرگ و قیامت را فراموش کردهاند. آنچنان چهاردستى به دنیا و بهتر کردن زندگى و بزرگ کردن منزل و بهتر نمودن ماشین و... چسبیدهاند که گویى اصلاً قیامت و مرگى وجود ندارد، از طرف دیگر خود آخرت فراموشى باعث غفلت و قساوت قلبها مىشود، قرآن کریم این کتاب غفلتزا و انسان ساز در بیش از یک سوم آیات خود به نوعى مسائل مرگ و قیامت و آخرت و حساب آن را تذکر داده است تا مردم آخرت را فراموش نکنند و از آثار و برکات یاد آخرت که زنده شدن قلبها، غفلت زدایىها و کنترل شهوات و تمایلات نفسانى و...است بى بهره نباشند.
پیامبر اکرم(ص) نیز در راستاى قرآن از جمله مسائلى را که سخت مورد توجّه و تذکر قرار داده است یاد آخرت و مرگ و حساب است. گویا آینده امّت خویش را مىدید که چگونه سرگرم دنیا شدهاند، و با فریادى به بلنداى ابدیت فرمود: «مالى ارى حبّ الدّنیا قد غلب على کثیرٍ من النّاس حتّى کانّ الموت فى هذه الدنیا على غیرهم کتب و کانّ الحق فى هذه الدّنیا على غیرهم وجب؛چه شده است که مىبینم دنیادوستى بر بسیارى از مردم چیره گشته است تا آنجا که گویا در این دنیا مرگ براى غیر آنان رقم خورده؟! گویا حق در این دنیا بر دیگران واجب است» در ادامه مىفرماید: «و حتّى کانّ مایسمعون من خبر الا موات قبلهم عندهم لسبیل قومٍ سفر عمّا قلیلٍ الیهم راجعون، تبوّؤونهم اجداثهم و تأکلون تراثهم و انتم مخلّدون بعدهم، هیهات هیهات؛ تا آنجا که وقتى خبر مردگان پیش از خود را مىشنوند چنین مىپندارند که آنان به مسافرتى رفتهاند و به زودى نزد اینان برمىگردند! آنان را به خاک مىسپارید و میراثشان را مىخورید و (آنگاه مىپندارید که) خود بعد از آنان جاوید مىمانید؟! هیهات هیهات خیلى پندارى دور از حقیقت است» آنگاه فریاد بر مىآورد:
«آیا آیندگان از گذشتگان پند نمىگیرند؟! براستى که هر پند و اندرزى را که در قرآن آمده نادیده گرفته و به دست فراموشى سپردند و از فرجام بد هر کار ناروا خود را در امان پنداشتند و از نزول هیچ بلا و بروز هیچ حادثه ناخوشایندى نهراسیدند.»(10)
در جاى دیگر درباره نقش یاد مرگ فرمود: «کفى بالموت واعظاً و کفى بالتّقى غنىً و کفى بالعبادة شغلاً و کفى بالقیامة موئلاً و باللّه مجازیاً؛(11) مرگ براى پند آموزى و تقوا براى بىنیازى، و عبادت براى شغل کافى است. و رستاخیز را همین بس که پناهگاه آینده و خداوند تنها جزا بخش مىباشد.»
و درباره اثر گرانسنگ یاد آخرت فرمود: «من اصبح وامسى والآخرة اکبر همّه جعل اللّه الغنى فى قلبه و جمع له امره و لم یخرج من الدّنیا حتّى یستکمل رزقه...؛(12) هر کس صبح و شام کند و بزرگترین غصّه (و هدفش) و هم او آخرت باشد خداوند دل او را بىنیاز نماید و کارش را رو به راه کند و از دنیا نرود مگر این که همه روزى خود را دریافت نماید و (بر عکس) هر کس صبح و شام کند و بزرگترین قصدش دنیا باشد، خداوند فقر را در مقابل دیدگانش قرار داده و کارش را پریشان سازد و از دنیا هم چیزى بیشتر از آن که مقدّرش بوده به دست نیاورد.»(13) د: سفارشات خدا به پیامبر(ص)
گویندهاى خردمند به اندازه درک و فهم مستمع خویش سخن مىگوید، قطعاً اگر گویندهاى رئیس و خالق همه خردمندان باشد همچون خداى متعال و مستمع عقل کل باشد مانند پیامبر خاتم(ص) یقیناً سفارشات و سخنان از ژرفا و عمق بیشترى برخوردار خواهد بود، و دُر و گوهرهاى نایابى خواهد بود که به سادگى نمىتوان به آن دسترسى پیدا نمود. از این قبیل است سفارشات حضرت حق به بنده سراسر خلوص و حضورش حضرت محمد(ص) که فرمود: «اوصانى ربّى بتسع: اوصانى بالاخلاص فى السّرّ و العلانیة و العدل فى الرّضا و الغضب و القصد فى الفقر و الغنى؛پروردگارم مرا به نه چیز سفارش کرده است: اخلاص در نهان و عیان، رفتار عادلانه در حال خشنودى و خشم، میانه روى در حال بینوایى و توانگرى و ادامه داد:و ان اعفو عمّن ظلمنى، و اعطى من حرمنى، و اصل من قطعنى، و ان یکون صمتى فکراًو منطقى ذکراً و نظرى عبراً؛ و این که درگذرم از کسى که به من ستم روا داشته، بخشش نمایم به کسى که از من دریغ نموده، و ارتباط داشته باشم با کسى که قطع رابطه کرده با من، و اینکه سکوتم اندیشیدن، سخنم ذکر(خدا) و نگاهم عبرتآموز باشد.»(14) ه. به سه گروه رحم کنید
ترحم و مهربانى نسبت به همه خوب است ولى نسبت به برخى افراد که بر اثر حوادث روزگار وضع استثنایى پیدا کردهاند باید بیشتر ترحّم شود، تا شکست آنها جبران و زخمهایشان التیام یابد، در همین راستا پیامبر گرامى اسلام فرمود: «ارحموا عزیزاً ذلّ و غنیّاً افتقر و عالماً ضاع فى زمانٍ جهّالٍ؛(15) به عزتمندى که خوار شده و ثروتمندى که فقیر گشته و به دانشمندى که در زمان مردمان نادان تباه شده رحم کنید.»
پیامبر اکرم(ص) کسى نیست که آنچه مىفرماید خود به آن عمل نکند، بلکه بیش و پیش از دیگران به سخنان خود عامل است به این نمونه توجّه کنید. ترحم بر دختر حاتم طائى
از حاتم طائى سخاوتمند معروف عرب پسرى به نام عدى و دخترى باقى ماند، دخترش بر اثر حمله رزمندگان اسلام به بت کده قبیله «طى» با عدهاى اسیر شد و عدى به شام فرار کرد و بعدها در ردیف مسلمانان مبارز و مجاهد درآمد و ریاست منطقه را بعد از پدر جوانمردش به عهده گرفت.
دختر حاتم در مدینه در خانهاى در نزدیکى مسجد پیامبر(ص) که مرکز اسیران بود نگهدارى مىشد، روزى که پیامبر اکرم(ص) براى رفتن به مسجد براى نماز از آنجا عبور مىکرد، دختر حاتم از فرصت استفاده کرد، عرض کرد: «یا رسول اللّه، هلک الوالد و غاب الوافد فامنن منّ اللّه علیک؛ اى رسول خدا(ص) پدرم درگذشته و سرپرست من ناپدید شده، بر من منّت گذار خدا بر تو منّت گذارد... پیامبر در پاسخ گفت: براى رفتن (به شام) شتاب مکن من تصمیم گرفتهام که ترا همراه شخصى امین به زادگاهت بازگردانم ولى فعلاً مقدمات مسافرت شما فراهم نیست. روزى کاروانى از خویشاوندان حاتم از مدینه به سوى شام حرکت مىکند پیامبر اکرم(ص) دختر حاتم را همراه با مبلغى پول به عنوان هزینه سفر و مرکبى رهوار و مقدارى لباس به سوى شام مىفرستد.
برادرش عدى مىگوید: من در شام در غرفه منزل نشسته بودم ناگهان دیدم شترى با کجاوه در برابر منزل من زانو به زمین زد، دیدم خواهرم است، خواهرم را از کجاوه پیاده کرده و به منزل بردم... از خواهرم درباره پیامبر پرسیدم او گفت: در شخص وى فضائل و ملکات بسیار عالى دیدم و مصلحت مىبینم که هرچه زودتر با او پیمان دوستى ببندى زیرا اگر او رسولخدا باشد در این صورت فضیلت از آن کسى خواهد بود که پیش از دیگران به وى ایمان آورده باشد، و اگر فرمانرواى عادى باشد هرگز از او ضررى به تو نخواهد رسید و از سایه قدرت او بهرهمند خواهى بود و همین کلمات باعث شد که عدى به مدینه رود و اسلام اختیار کند.(16) آرى دختر حاتم که در خانواده بزرگ و آبرومند به دنیا آمده بود به این جهت پیامبر اکرم(ص) آنگونه با او با لطف و مهربانى رفتار نمود و اثرات آن رفتار نیز به زودى ظاهر شد. و- پرسش کلید علم و دانش
پرسش و پاسخ هدایتگرانه، روشى است که قرآن بر آن سفارش و تأکید نموده است و از جامعه بشرى خواسته است که شبهات و مشکلات خود را نزد عالمان و فرهیختگان مطرح نمایند، چنان که فرمود: «فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لاتعلمون؛(17) اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید.»
قرآن به این حد اکتفا نکرده بلکه به اهمّ پرسشها و شبهاتى که در عهد و دوران رسالت مطرح بوده پاسخ داده به این جهت واژه «یسألونک؛ از تو مىپرسند» پانزده بار در قرآن آمده است.
از سوى دیگر در پرتو وسایل ارتباط جمعى و پیشرفت صنعتى جهان امروز به صورت دهکده در آمده است که افکار و اندیشه با سرعت تمام در سرتاسر جهان پخش و منتشر و در هر جامعه مخصوصاً جوامع اسلامى همواره جوانان با یک رشته پرسشهاى نو روبرو هستند که وظیفه دارند براى حل این پرسشها و شبهات به علما و کارشناسان دینى مراجعه نمایند. پیامبر اکرم(ص) در راستاى حل شبهات جامعه اولاً دستور مىدهد، و تشویق مىکند که سؤال کنید، آنجا که فرمود: «العلم خزائن و مفاتیحه السّؤال فاسألوا رحمکم اللّه فانّه تؤجر اربعةً: السّائل و المتکلّم و المستمع و المحبّ لهم؛(18) دانش گنجینههایى است که کلیدهایش پرسش است، پس بپرسید - خداوند شما را رحمت کند - زیرا (با پرسش) چهار کس اجر و پاداش داده مىشود: پرسشگر،پاسخگو،شنونده و دوستدار آنان.»
و ثانیاً دستور مىدهد که کامل و عمیق و صحیح پرسش کنید، چنان که فرمود: «حسن المسأله نصف العلم و الرّفق نصف العیش؛(19) خوب پرسیدن نیمى از دانش و نرم رفتارى نیمى از زندگى خوش است.»
و ثانیاً مشخص فرمود که از چه کسانى پرسش نمایید: «سائلو العلماء و خاطبوا الحکماء و جالسو الفقراء؛(20) از دانشمندان و علما بپرسید، با حکما گفتگو کنید و با تهیدستان همنشینى نمایید.» ز - ستایش از فاجر ممنوع
بیش از 35 گناه از زبانى به این کوچکى صادر مىشود. این زبان چه آبروهایى را که نبرده و چه خونهایى را که نریخته و چه فتنههایى را که ایجاد نکرده و... به این جهت پیامبر هدایت سخت بر حفظ و نگهدارى زبان سفارش نموده است، لذا به مردى که از او نصیحت خواست فرمود: «احفظ لسانک، ثمّ قال یا رسول اللّه اوصینى؟ قال احفظ لسانک؛ ثم قال: یا رسول اللّه اوصینى؟ فقال ویحک و هل یکبّ النّاس على مناخرهم فى النّار الا حصائد السنتهم؛(21) زبانت را نگهدار، سپس گفت: اى پیامبر خدا، نصیحتى دیگرم فرماى! فرمود: زبانت را نگهدار. آنگاه گفت اى رسول خدا نصیحتم فرماى! فرمود: واى بر تو! آیا جز این است که مردم براى آنچه با زبان دِرو کنند به دوزخ افکنده شوند؟»
یکى از گناهان زبان تعریف و تمجید از فاجر و اهل گناه است که متأسفانه امروزه در رسانهها گاهى این گناهان انجام مىگیرد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اذا مُدِحَ الفاجر اهتزّ العرش و غضب الرّبّ؛ هنگامى که فاجرى مورد مدح و ستایش قرار مىگیرد، عرش (خدا) به لرزه مىآید و پروردگار خشم مىگیرد.» ح - جایگاه عقل در کلام ختمى مرتبت
از بزرگترین نعمتهایى که خداوند به انسان عنایت فرموده، عقل است، خیر دنیا و آخرت انسان بستگى به عقل و بهرهبردارى از آن دارد. به نمونههایى از سخنان پیامبر اکرم(ص) عقل کل، و رئیس العقلاء درباره عقل اشاره مىشود. 1- اهمیت عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «قوام المرء عقله ولادین لمن لاعقل له؛(22) نگهدارنده مرد (و انسان) عقل اوست آن کس که عقل ندارد دین (کامل) ندارد.» و فرمود: «انّما یدرک الخیر کلّه بالعقل، ولادین لمن لا عقل له؛(23) تمام خیرها فقط با عقل قابل درک است، آن کس که عقل ندارد، دین ندارد.»
و در جاى دیگر برترین نعمت را عقل دانسته، مىفرماید: «انّ اللّه خلق العقل فقال له اقبل فاقبل و قال له ادبر فادبر فقال اللّه تبارک و تعالى و عزّتى و جلالى ما خلقت خلقاً اعظم منک ولااطوع منک؛(24) و براستى، خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن و او رو کرد، سپس فرمود: برگرد او برگشت. آنگاه خداى تبارک و تعالى به او فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که من آفریدهاى از تو بزرگتر و فرمانبردارتر نیافریدم.» 2- معناى عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ العقل عقالٌ من الجهل و النّفس مثل اخبث الدّواب فان لم تعقل حارث فالعقل عقال من الجهل؛(25) همانا عقل زانوبندى است بر نادانى و نفس (امّاره) مانند پلیدترین جانوران است که اگر پایش بسته نشود، بیراهه مىرود و سرگردان مىشود پس عقل زانوبند نادانى است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود: «العقل نورٌ خلقه اللّه للانسان و جعله یضىء على القلب لیعرف به الفرق بین المشاهدات من المغیبات؛(26) عقل نورى است که خدا آن را براى انسان آفریده و آن را آفریده که بر قلب انسان روشنایى دهد تا به وسیله آن بین آنچه ظاهر است از آنچه غایب است فرق گذارد.» 3- ثواب و عقاب بر اساس عقل است
در یک جا فرمود: «بک ابدء و بک اعید، لک الثواب و علیک العقاب؛(27) به تو آغاز کردم (خلقت را) و تو را به درگاه خود برگردانم.»
در جاى دیگر آمده که: « جمعى در محضر پیامبر از مردى تعریف و تمجید کردند، تا آنجا که تمام صفات نیک او را برشمردند، پیامبر(ص) فرمود: «کیف عقل الرّجل» عقل این مرد چگونه است؟(و بر چه پایهاى است) در پاسخ گفتند: اى پیامبر خدا! ما از کوشش او در عبادت و کارهاى نیک او گزارش مىدهیم و شما درباره عقل او از ما پرسش مىکنى؟ پیامبر فرمود: شخص احمق به خاطر کم عقلىاش بیشتر ضربه مىخورد تا شخص فاجر به خاطر فسق و فجورش! و همانا مردم در فرداى قیامت به اندازه خردشان به درجات برآیند و به پروردگارشان تقرّب یابند.»(28) 4- نشانه عقل و عاقلان
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «صفات عاقل این است که در برابر کسى که با نادانى برخورد کرد بردبارى مىکند و از کسى که به او ظلم کرده مىگذرد، و در برابر کسى که پایینتر از اوست فروتنى مىکند و مسابقه مىگذارد با کسى که بالاتر از اوست در نیکى، و هرگاه بخواهد سخن مىگوید تدبّر مىکند، اگر خوب و خیر باشد مىگوید و سود مىبرد و اگر شر باشد سکوت مىکند و سالم مىماند. هرگاه فتنهاى پیش آید به خدا پناه مىبرد. و دست و زبانش را (از گناه) باز دارد و هرگاه فضیلتى را ببیند به دنبال آن تلاش مىکند، از حیاء جدا نمىشود، و دور حرص نمىرود، این ده خصلتى است که عاقل به وسیله او شناخته مىشود.»(29)
و در جاى دیگر درباره نشانه عاقلان فرمود: «الاومن علامات العقل التجافى عن دارالغرور و الانابة الى دار الخلود، و التّزوّد لسکنى القبور و التّاهبّ لیوم النشور؛(30) بیدار باشید از نشانههاى عقل دورى گزیدن از دنیا، و برگشت به خانه همیشگى (یعنى آخرت) و توشه جمع کردن براى سکونت قبرها، و آمادگى براى روز قیامت است.» نشانههاى کمال عقل
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «قسّم اللّه العقل ثلاثة اجزاءٍ فمن کنّ فیه کمل عقله و من لم یکنّ فلا عقل له، حسن المعرفة باللّه و حسن الطّاعة للّه و حسن الصّبر على امر اللّه؛(31) خداوند عقل را سه قسمت کرده است هر کس همه آنها را داشته باشد عقل او کامل است و هر کس همه را دارا نباشد از عقل بىبهره است: خوب شناختن خدا، خوب طاعت کردن براى خدا و خوب پایدارى نمودن بر کار خدا»
مرد مسیحى نجرانى وارد مدینه شد. او داراى زبان گویا و رفتارى با وقار و پرهیبت بود کسى گفت: اى رسول خدا(ص) «ما اعقل هذا النصرانى؟!؛ این مرد مسیحى چه خردمند است. حضرت گوینده را از این سخن منع کرد و فرمود(که خوب سخن گفتن نشانه عقل نیست بلکه) مه انّ العاقل من وحّد اللّه و عمل بطاعته؛ ساکت باش، عاقل کسى است که خدا را یگانه بداند و به طاعت او عمل نماید.»(32) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مستدرک الوسایل، ج 2، ص 315، مجموعه ورّام، ج 2، ص 53، امالى طوسى، ج2، ص 140. 2. بحارالانوار، ج 73، ص 363. 3. همان، ص 345. 4. تحف العقول على بن شعبه قم انتشارات آل على، اوّل، 1382، ص 18. 5. سوره رعد، آیه 11. 6. سوره مائده، آیه 31. 7. وسائل الشیعه، حرّ عاملى، ج 11، ص 519 - 530. 8. تحف العقول، همان، ص 88 شماره 138. 9. همان، ص 50، با ترجمه آزاد. 10. همان، ص 56، شماره 1. 11. همان، ص 80، شماره 104. 12. همان، ص 58. 13. همان، ص 60، شماره 15. 14. مغازى واقدى، ج 3، ص 988 - 989، سیره ابن هشام، ج 2، ص 578 - 581 به نقل از فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، نشر عمّار، ج 1- 2، ص 767 - 769. 15. سوره نحل، آیه 43. 16. تحف العقول، همان، ص 66، شماره 39. 17. همان، شماره 159، ص 94. 18. همان، ص 66، شماره 40. 19. همان، ص 92. 20. روضة الواعظین، ص 9، به نقل از منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص 357. 21. همان، ص 358، و تحف العقول، همان، ص 90 شماره 143. 22. تحف العقول، همان، ص 28، 23. همان. 24. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 358 و غوااللآلى، ج 1، ص 248، روایت 1. 25. همان. 26. همان، ص 90، شماره 144 و مجمع البیان، ج 10، ص487. 27. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 359 و تحف العقول، ص 48. 28. منتخب میزان الحکمه، همان، ص 360، روایت 4411 و اعلام الدین، ص 333. 29. همان، ص 90، روایت 145. 30. همان، روایت 146.